مطالب مرتبط با کلیدواژه
۷۰۱.
۷۰۲.
۷۰۳.
۷۰۴.
۷۰۵.
۷۰۶.
۷۰۷.
۷۰۸.
۷۰۹.
۷۱۰.
پیشرفت تحصیلی
منبع:
رویکردی نو بر آموزش کودکان سال ۶ پاییز ۱۴۰۳شماره ۳
235 - 249
حوزههای تخصصی:
هدف : هدف از پژوهش حاضر تاثیر مولفه های رویکرد انتقادی بر پیشرفت تحصیلی درس علوم تجربی پایه چهارم دانش آموزان دختر دوره ابتدایی تهران بود. روش پژوهش : روش پژوهش حاضر علی-مقایسه ای است. جامعه آماری کلیه دانش آموزان دختر مقطع چهارم دوره ابتدایی تهران بودند که تعداد کل آنها 5000 نفر تخمین زده شدند. نمونه پژوهش براساس روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شد. حجم نمونه پژوهش با استناد به جدول کرجسی مورگان 381 نفر تعیین شد. ابزار به کار گرفته شده در پژوهش حاضر آزمون مهارتهای انتقادی کالیفرنیا ونمره آزمون پیشرفت تحصیلی درس علوم بود. داده های پژوهش با استفاده از روش آزمون t وابسته و تحلیل واریانس، تحلیل شدند. یافته ها : یافته های پژوهش نشان داد که مولفه های تفکر انتقادی(تحلیل،استنباط، ارزشیابی،استدلال قیاسی واستدلال استقرایی بر پیشرفت تحصیلی علوم تجربی دانش آموزان در سطح 95 درصد اطمینان تاثیر مثبت معنادار دارندنتایج : نتایج بدست آمده نشان از مثبت بودن ضرایب مولفه های تفکر انتقادی می باشد ، در واقع نشان دهنده این است که با افزایش آن ها، میزان پیشرفت تحصیلی علوم تجربی نیز افزایش می یابد. با بهره گیری از فرمول ها و روش های تفکر انتقادی، فراگیران می آموزند که قدرت استدلال و قدرت اجتناب میزان یک مسأله را ارتقاء دهند که این خود ناشی از رشد شناختی افراد است. به عبارتی ، با بهره-گیری از تفکر انتقادی، فرد به مرور قدرت درک، تجزیه و تحلیل خود را افزایش می دهد.
الگوی ساختاری رابطه شایستگی هیجانی-اجتماعی و درگیری تحصیلی با پیشرفت تحصیلی: نقش واسطه ای خودکارآمدی تحصیلی در دانش آموزان متوسطه دوم شهر بجنورد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ شهریور ۱۴۰۳ شماره ۶ (پیاپی ۹۹)
۱۸۰-۱۷۱
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی الگوی ساختاری رابطه شایستگی هیجانی-اجتماعی و درگیری تحصیلی با پیشرفت تحصیلی بر اساس نقش واسطه ای خودکارآمدی تحصیلی انجام شد. روش پژوهش توصیفی_همبستگی از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه آماری شامل همه دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر بجنورد در سال تحصیلی 1401-1402 بود که از این میان 383 نفر به شیوه خوشه ای چند مرحله ای به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. گردآوری داده های پژوهش به شیوه خودگزارشی و با استفاده از مقیاس درگیری تحصیلی (AES) ریو (2013)، پرسشنامه شایستگی هیجانی-اجتماعی (SECQ) زو و ای (2012) و مقیاس خودکارآمدی تحصیلی (ASEQ) جینکز و مورگان (1999) انجام شد. جهت سنجش پیشرفت تحصیلی معدل دانش آموزان در امتحانات پایان ترم محاسبه و به عنوان شاخصی از پیشرفت تحصیلی آنان در نظر گرفته شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون ضریب همبستگی و روش مدل یابی معادلات ساختاری انجام گرفت. نتایج نشان داد، بین درگیری تحصیلی و خودکارآمدی تحصیلی با پیشرفت تحصیلی رابطه مستقیم و معناداری وجود دارد (05/0≥P ). دیگر یافته پژوهش نشان داد اثر مستقیم شایستگی هیجانی-اجتماعی بر پیشرفت تحصیلی غیرمعنادار است (05/0<P). ضرایب غیر مستقیم مشخص کرد، اثر غیرمستقیم شایستگی های هیجانی-اجتماعی و درگیری تحصیلی بر پیشرفت تحصیلی با نقش واسطه ای خودکارآمدی تحصیلی معنادار است. در نهایت شاخص های برازش به دست آمده از مدل کلی با داده های جمع آوری شده برازش مطلوب را دارا بودند. بر این اساس شایستگی هیجانی-اجتماعی و درگیری تحصیلی به صورت مستقیم و غیر مستقیم از طریق خودکارآمدی تحصیلی با پیشرفت تحصیلی مرتبط است.
اثربخشی برنامه درسی مبتنی بر درک طراحی محور بر پیشرفت تحصیلی و ادراک حل مسئله دانش آموزان پایه ششم دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و ارزشیابی سال ۱۶ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۴
115-146
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی برنامه درسی مبتنی بر درک طراحی محور بر پیشرفت تحصیلی و ادراک حل مسئله دانش آموزان در درس علوم تجربی پایه ششم دوره ابتدایی بود. جامعه آماری در پژوهش حاضر شامل تمامی دانش آموزان پایه ششم دوره ابتدایی شهرستان شبستر بود که در سالتحصیلی 1402-1401 مشغول تحصیل بودند و حجم نمونه آماری پژوهش با توجه به ماهیت نیمه آزمایشی بودن آن و بر اساس حداقل حجم نمونه در مطالعات نیمه آزمایشی 60 نفر برای دو گروه (30 نفر گروه آزمایش و 30 نفر گروه کنترل) برآورد شد که با روش نمونه گیری تصادفی ساده از بین دانش آموزان پسر پایه ششم ابتدایی انتخاب و به صورت کاملاٌ تصادفی در گروه ها جایگزین شدند. به منظور سنجش آزمودنی ها، آزمون پیشرفت تحصیلی معلم ساخته و پرسشنامه ادراک حل مسئله هپنر و پترسون (۱۹۸۲) مورد استفاده قرار گرفت. برای تعیین پایایی آزمون پیشرفت تحصیلی از روش دو نیمه کردن استفاده شد، که مقدار آن 87% به دست آمد. پایایی پرسشنامه ادراک حل مسئله نیز بر اساس آلفای کرونباخ 85% بود. در این پژوهش، گروه آزمایش (یک کلاس 30 نفری) بر اساس الگوی درک طراحی محور و گروه کنترل (یک کلاس 30 نفری) به شیوه مرسوم آموزش دیدند. برای تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده از آماره های توصیفی (جداول توزیع فراوانی، کمینه، بیشینه، میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (تحلیل کوواریانس تک متغیره) تحت نرم افزار SPSS 25 استفاده شد. نتایج نشان داد الگوی برنامه درسی مبتنی بر درک طراحی محور با تمرکز بر نتایج مطلوب یادگیری و ساختارمند کردن فعالیت های یادگیری و نیز ایجاد یک چرخه مستمر شناسائی و اصلاح مشکلات یادگیری دانش آموزان، به طور معناداری بر افزایش پیشرفت تحصیلی دانش آموزان تاثیر می گذارد. همچنین تاکید درک طراحی محور بر استفاده از ارزشیابی های اصیل و معتبر، دانش آموزان را به استفاده از مهارت های حل مسئله در دنیای واقعی و موقعیت های عملی تشویق کرده و بر افزایش ادراک حل مسئله دانش آموزان تاثیر می گذارد.
طراحی الگوی عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: پیشرفت تحصیلی به نتایج عملکردی اطلاق می شود که نشان می دهد فرد تا چه اندازه در اهداف خاص فعالیت ها در محیط های آموزشی مانند مدرسه، دانشگاه و...یشرفت کرده است. پ روش شناسی پژوهش: روش این پژوهش به صورت کیفی و از نوع فراترکیب است که برای گردآوری اطلاعات از روش مطالعه ای بهره گرفته شد. جامعه آماری کلیه مقاله های مربوط به پیشرفت تحصیلی دانش آموزان است که 42 عدد آنها به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند . یافته ها: نتایج پژوهش های گذشته از منابع داخلی طی سال های ۱۴۰۱-۱۳۹۰ جمع آوری و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. از239مقاله استخراج شده،42 مقاله برای تجزیه و تحلیل نهایی انتخاب شده است. همچنین این پژوهش روایی و اعتبار کاپای آن ۹۵/۰. و رو به بالا است. نتایج پژوهش با توجه به بررسی مقالات مستخرج شده به 75مفهوم منجر شد و سپس با بررسی یافته های اولیه و با بررسی زمینه های فرعی موجود شش عامل اصلی به دست آمد، که این عوامل شامل عوامل فردی، اجتماعی ،خانوادگی ،آموزشی ،محیطی و زمینه ای است. بحث و نتیجه گیری: در یک جمع بندی کلی می توان گفت با توجه اینکه عملکرد تحصیلی تعیین کننده اهداف و مقاصد آینده دانش آموزان است ،
تأثیر یادگیری مشارکتی بر خودکارآمدی اجتماعی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر کلاس های چندپایه
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر تأثیر یادگیری مشارکتی بر خودکارآمدی اجتماعی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر در درس قرآن کلاس های چندپایه را موردبررسی قرارداد. روش پژوهش، نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون_ پس آزمون با گروه کنترل بود. برای اندازه گیری متغیرها از پرسش نامه خودکارآمدی اجتماعی Ladd&Wheeler (1982) و آزمون پیشرفت تحصیلی استفاده شد. به منظور اجرای طرح پژوهش از میان مدارس چند پایه، دو کلاس به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به عنوان گروه آزمایش (n=15) و گروه گواه (n=15) در نظر گرفته شد. آزمون پیشرفت تحصیلی و پرسش نامه خودکارآمدی اجتماعی به منزله پیش آزمون برای هر دو گروه انجام شد. گروه آزمایش در 15 جلسه (45 دقیقه) درس قرآن را به صورت مشارکتی، آموزش دیدند، اما گروه گواه در طول مدت اجرا، به روش رایج آموزش دیدند. بعد از پایان دوره آموزش، از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس، مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج، برتری معنادار گروه آزمایش را در پیشرفت تحصیلی درس قرآن نشان داد، ولی در زمینه خودکارآمدی اجتماعی، تفاوت معناداری بین گروه ها مشاهده نشد.
اثربخشی آموزش واقعیت درمانی گروهی بر مسئولیت پذیری، پیشرفت تحصیلی و شادکامی دانش آموزان دختر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر اثربخشی آموزش واقعیت درمانی گروهی بر مسئولیت پذیری، پیشرفت تحصیلی و شادکامی دانش آموزان دختر بود. این مطالعه به روش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون با دو گروه آزمایش و کنترل انجام گردید. جامعه آماری این پژوهش، متشکل از کلیه دانش آموزان دختر، مقطع متوسطه اول و دوم دبیرستان های غیر انتفاعی پاکان بود. که از بین آن ها، 30 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزارهای گردآوری داده ها شامل پرسشنامه مسئولیت پذیری لوئیس(2001)، پیشرفت تحصیلی فام و تیلور (1999)، شادکامی آکسفورد هیلز و آرگایل(2002) و خلاصه طرح مشاوره گروهی واقعیت درمانی برگرفته از شفیع آبادی و ناصری (1398) بود. روش آماری، پژوهش حاضر آزمون آنالیز کوواریانس بود. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS ورژن 26 تحلیل گردید. به طور کلی نتایج این پژوهش نشان داد، آموزش واقعیت درمانی گروهی بر مسئولیت پذیری، پیشرفت تحصیلی و شادکامی دانش آموزان دختر، اثر بخش است. در همین راستا مدارس و مراکز مشاوره در آموزش و پرورش می توانند، با آموزش واقعیت درمانی گروهی در جهت بهبود مسئولیت پذیری، پیشرفت تحصیلی و شادکامی دانش آموزان دختر، نقش برجسته ای ایفا کنند
تأثیر هوش هیجانی و نیازهای اساسی روانشناختی و اهداف پیشرفت تحصیلی بر پیشرفت تحصیلی با توجه به نقش میانجی خودکارآمدی تحصیلی و سازگاری تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت و چشم انداز آموزش دوره ۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۶)
195 - 222
حوزههای تخصصی:
هدف این تحقیق تأثیر هوش هیجانی و نیازهای اساسی روانشناختی و اهداف پیشرفت تحصیلی بر پیشرفت تحصیلی با توجه به نقش میانجی خودکارآمدی تحصیلی و سازگاری تحصیلی دانش آموزان می باشد. تحقیق حاضر به لحاظ هدف، کاربردی و از نظر ماهیت، توصیفی با رویکرد تحلیل مسیر می باشد. جامعه آماری تحقیق شامل دانش آموزان مقطع دبیرستان پایه پنجم ادبی شهرستان نینوی ناحیه بعشیقه به تعداد 500 نفر می باشد، که با استفاده از فرمول کوکران تعداد 244 نفر از آنان با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها ی پژوهش، از پنج پرسشنامه استاندارد هوش هیجانی گلمن (2001)، نیازهای اساسی روانشناختی از گاردیا و همکاران (2000)، اهداف پیشرفت تحصیلی از میدلتون و میدگلی (1998)، خودکارآمدی تحصیلی از موریس (2001)، سازگاری تحصیلی سینها و سینگ (1993) و پیشرفت تحصیلی از صالحی (1394) استفاده شد، روایی پرسشنامه به تأیید رسید و پایایی ابزار با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ در یک بررسی مقدماتی برای پرسشنامه هوش هیجانی 91/0، نیازهای اساسی روانشناختی 86/0، اهداف پیشرفت تحصیلی 90/0، خودکارآمدی تحصیلی 89/0، سازگاری تحصیلی 84/0، پیشرفت تحصیلی 83/0 مورد تأیید قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده با استفاده از تحلیل ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر در نرم افزارهای آماری SPSS و Lisrel صورت گرفت. نتایج نشان داد که هوش هیجانی، نیازهای های اساسی روانشناختی و اهداف پیشرفت تحصیلی به صورت مستقیم و غیر مستقیم با نقش میانجی خودکارآمدی و سازگاری تحصیلی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان تأثیر مثبت و معنی داری دارد.
رابطه بین ناهماهنگی شناختی، استدلال علمی و تفکر سیستمی با پیشرفت تحصیلی دانشجویان رشته فیزیک دانشگاه بابل با نقش میانجی تفکر انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت و چشم انداز آموزش دوره ۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۲۱)
155 - 175
حوزههای تخصصی:
هدف این تحقیق بررسی رابطه بین ناهماهنگی شناختی، استدلال علمی و تفکر سیستمی با پیشرفت تحصیلی دانشجویان رشته فیزیک دانشگاه بابل با نقش میانجی تفکر انتقادی می باشد. تحقیق حاضر به لحاظ هدف، کاربردی و از نظر ماهیت، توصیفی همبستگی می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل دانشجویان رشته فیزیک به تعداد 249 نفر که به علت محدود بودن جامعه آماری، نمونه آماری مساوی با جامعه آماری درنظر گرفته شد، لذا از روش سرشماری استفاده شده است و کلیه دانشجویان رشته فیزیک دانشگاه بابل به عنوان نمونه آماری این پژوهش درنظر گرفته شده اند، تعداد 249 پرسشنامه بین دانشجویان توزیع شد و در نهایت 230 پرسشنامه برگشت داده شد. برای جمع آوری داده ها ی پژوهش، از چهار پرسشنامه استاندارد هماهنگی شناختی (هارمون جونز و همکاران، 2007)، تفکر سیستمی (دولانسکی و همکاران، 2020)، استدلال علمی (گولومبیک و همکاران، 2022)، تفکر انتقادی (واتسون و گلاسر، 2002)، و به منظور اندازه گیری پیشرفت تحصیلی از معدل نیمسال دانشجویان استفاده شد، روایی پرسشنامه به تأیید متخصصان علوم تربیتی و تحلیل عاملی تاییدی رسید و پایایی ابزار با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ در یک بررسی مقدماتی مورد تأیید قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده از نرم افزارهای آماری SPSS و Lisrel استفاده شد. نتایج نشان دادند که بین ناهماهنگی شناختی با پیشرفت تحصیلی به صورت مستقیم و با نقش میانجی تفکر انتقادی رابطه منفی و معنی داری وجود دارد، همچنین مشخص شد بین تفکر سیستمی و استدلال علمی با پیشرفت تحصیلی به صورت مستقیم و با نقش میانجی تفکر انتقادی رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد.
طراحی و اعتباریابی مدل اقدامات حمایتی مؤثر بر پیشرفت تحصیلی مددجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش طراحی و اعتباریابی مدل اقدامات حمایتی مؤثر بر پیشرفت تحصیلی مددجویان بود. روش شناسی: این پژوهش از روش تحقیق کیفی استفاده کرد و در دو مرحله طراحی و اعتباریابی انجام شد. در مرحله طراحی، از روش نظریه داده بنیاد و نمونه گیری گلوله برفی برای انتخاب ۲۰ خبره از میان اساتید علوم تربیتی و مدیران ارشد نظام آموزشی استفاده شد. در مرحله اعتباریابی، ۲۲ خبره از میان مدیران و کارشناسان آموزش و پرورش و سازمان بهزیستی استان گلستان به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. داده ها با استفاده از کدگذاری باز، محوری و انتخابی تحلیل شدند و مدل پیشنهادی با روش دلفی در سه مرحله و با استفاده از نرم افزار SPSS اعتبارسنجی شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که مدل پارادایمی شامل ۱۰ طبقه اصلی و ۲۴ مقوله فرعی است که در پنج حوزه شرایط علی، شرایط زمینه ای، شرایط مداخله ای، راهبردها و پیامدها دسته بندی شده اند. این مدل عواملی مانند مسئولیت پذیری اجتماعی، باورهای دینی، فرهنگ حاکم بر جامعه، و حمایت های دولتی را به عنوان عوامل مؤثر بر پیشرفت تحصیلی مددجویان شناسایی کرد. نتیجه گیری: این پژوهش یک مدل جامع از اقدامات حمایتی مؤثر بر پیشرفت تحصیلی مددجویان ارائه می دهد که می تواند به عنوان یک چارچوب عملی برای بهبود کیفیت خدمات مددکاری اجتماعی و ارتقای نتایج تحصیلی مددجویان مورد استفاده قرار گیرد. این مدل با در نظر گرفتن عوامل چندبعدی و پیچیده ای که بر پیشرفت تحصیلی تأثیر می گذارند، به مددکاران اجتماعی و نهادهای آموزشی کمک می کند تا برنامه های حمایتی مؤثرتری تدوین و اجرا کنند.
مروری بر کمک طلبی تحصیلی به عنوان یک رویکرد سازنده گرایانه در یادگیری و پیشرفت تحصیلی و عوامل میانجی آن
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره نهم ۱۴۰۳ شماره ۵۷
۱۸۷-۱۷۱
حوزههای تخصصی:
پیشرفت تحصیلی همواره دغدغه اصلی معلمان، والدین و همچنین دانش آموزان است. پیشرفت تحصیلی تعیین کننده موفقیت آینده، پذیرش اجتماعی، ثبات عاطفی و عزت نفس است؛ بنابراین، دغدغه اصلی فرآیند یاددهی-یادگیری امروزی، ریشه کن کردن دستاوردهای سطح پایین علمی می باشد. عامل مهمی که باعث ایجاد شکاف عملکردی بین افراد با موفقیت بیش تر و کم تر می شود، استفاده از راهبردهای یادگیری سازنده گرایانه است. افراد موفق، اغلب به عنوان یادگیرندگان خودتنظیم تر و استفاده کنندگان بهتر از راهبردهای سازنده گرایانه ی شناختی معرفی می شوند. کمک طلبی تحصیلی یکی از راهبردهای مبتنی بر ساختارگرایی متمرکز است که نقش مهمی در یادگیری دانش آموزان دارد؛ اما برای مدت طولانی توسط محققان نادیده گرفته شده است؛ بنابراین، هدف این مقاله آگاه کردن خوانندگان در مورد نقش کمک طلبی تحصیلی به عنوان یک راهبرد سازنده در پیشرفت تحصیلی و تفاوت بین افراد در بهره گیری از راهبردهای کمک طلبی تحصیلی است. بر اساس یافته های متون مختلف، مقاله حاضر این واقعیت را نیز ثابت می کند که افراد با موفقیت بالا، کمک جویندگان بهتری نسبت به افراد کم تر موفق هستند؛ بنابراین مقاله فعلی پیش بینی می کند که افراد می توانند با ایجاد تغییراتی در استراتژی های کمک طلبی، موفق تر شوند. نقش معلمان و والدین و سایر عناصر به عنوان عناصر میانجی در بهبود رفتار کمک طلبی تحصیلی نیز موردبحث قرارگرفته است.