بررسی وضعیت مهاجران افغانستانی در مجموعه کورسرخی بر اساس گفتمان دیاسپورایی(مقاله علمی وزارت علوم)
نظریه پردازانی که به موضوع دیاسپورا، یکی از شاخه های تخصصی پژوهش در ادبیات تطبیقی، پرداخته اند، برای مهاجر دور از سرزمین اجدادی، سه وضعیت متفاوت در نظر گرفته اند؛ گروه اول بر پیوند انکارناپذیر مهاجر با سرزمین مادری تأکید ورزیده اند؛ گروه دوم اصل را بر تلاش مهاجر برای توطن در سرزمین جدید گذاشته اند و گروه دیگری نیز مدعی سیّال بودن مفهوم وطن در مهاجران شده اند. عالیه عطایی، ازجمله نویسندگانی که در آثارش توجه ویژه ای به معضلات مهاجران افغانستانی دارد، در آخرین اثر خود، کورسرخی به این موضوع پرداخته است. از همین رو در این پژوهش که به شیوه توصیفی تحلیلی به نگارش درآمده، تلاش شده است تا ویژگی های شخصیت های مهاجر در این مجموعه، براساس سه دیدگاه یادشده، مورد بررسی قرار گیرد تا ضمن دسته بندی شرایط زندگی مهاجران بر این اساس، معضلات و مسائل موجود در میان هر گروه بررسی و تحلیل شود. نتایج نشان می دهد وجود برخی مسائل و مشکلات در افغانستان و نابسامانی سیاسیِ تقریباً دائمی این سرزمین باعث شده است تعداد کمی از مهاجران، تمایل به بازگشت به سرزمین مادری داشته باشند. در نقطه مقابل، طیف گسترده ای از مهاجران قرار دارند که به طور کامل از سرزمین اجدادی دل بریده اند و مایل به توطن در سرزمین جدید هستند. گذشته از این دو طیف، گروهی نیز هستند که دچار سرگردانی دائمی میان سرزمین اصلی و وطن جدیداند و این سرگردانی دائمی باعث آسیب های جدّی بر روان آنان شده است. همچنین در کورسرخی به وضعیت جدیدی اشاره شده است که در این مقاله از آن با عنوان «هویت مرزی» یاد می شود؛ وضعیتی که طی آن مهاجر با توجه به شرایط، آگاهانه برمی گزیند که در چه مواقعی افغانستانی قلمداد شود و در چه شرایطی ایرانی به شمار آید.