در این جا، به «دست فروشی» به عنوان یک شکل معیشت و زندگی نزد گروه های اجتماعی ناهمگون حتی فرودست تر از پرولتاریای صنعتی معاصر و شهری پرداخته شده است: 1. ساکنان فرودست نواحی پیرامونی که زندگی و معیشت کشاورزی، دام پروری سنتی، و کارگاه های کوچک خانگی یا روستایی یا غیرصنعتی دارند؛ 2. ساکنان فرودست تهران یا مراکز شهری، که بهره ی معیشتی از زندگی در این نواحی نبرده اند؛ 3. نیروی کار پیرامونی، که از بابت جوانی یا قرار گرفتن در موقعیت پذیرش کارهای سخت، با منزلت کم، یا کثیف، به نیروی مهاجر دارای کار و درآمد حاشیه نشین تبدیل می شوند؛ 4. افرادی که شغلی ندارند ولی با بهره مندی از پیشینه ی طبقاتی و داشتن شکل معیشت دست فروشی در تاریخ خانواده ی خود، چاره ای جز بساط کردن پیدا نمی کنند؛ 5. کسانی که به شغل دوم روی می آورند و از مزایای اقتصادی شکل دست فروشی بهره می گیرند. تلاش شده با روی کرد اتنوگرافی انتقادی، بر اساس تجربه ی زیسته و میدانی دربردارنده ی مفاهیم حساس، و از راه مجموعه مصاحبه های عمیق و ساخت نیافته با یک دست فروش، مشاهده، مشارکت و حضور در میدان او، دست فروشی از چشم یک دست فروش، یک فرودست مطرح شود. با مرور تاریخ زندگی «علی»، درمی یابیم که دست فروشی، نه شکل غیرطبیعی یا بدنام زائد بر زندگی جمعی یا شهری، که شکلی طبیعی و راهی برای تامین معیشت است. هنگامی که این شکل از زندگی با حق حاکمیتی دولت، سیاست شهری، نظم فضای مصنوع، ساخت ویژه ی سامان اجتماعی، و مالکیت فضای شهری برخورد پیدا می کند، در سخن مدیران شهری و طبقه ی متخصصان حرفه ای، تبدیل به معضل شهری و آسیب اجتماعی می شود.