مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
میان رشتگی
حوزه های تخصصی:
بسیاری از اندیشمندان علوم سیاسی در حال حاضر، بر این باورند که مطالعه سیاست صرفا، با استفاده از یک رشته ممکن نیست و مطالعات درون رشته ای (استفاده از مجموعه ای از حوزه های تخصصی علوم سیاسی، مانند سیاست مقایسه ای، نظریه سیاسی، روابط بین المللی و ...) و میان رشته ای (نه تنها علوم سیاسی، بلکه مساعدت از رشته هایی دیگر مانند اقتصاد، حقوق، جامعه شناسی، و ...) ضروری است. بر این اساس، دانشگاه های مختلف در دنیا، از جمله در کشور کانادا، تلاش کرده اند که برای آماده کردن و توانمندسازی دانشجویان خود در جهت فهم پیچیدگی های عصر جهانی شدن و همچنین کسب شغل مناسب، به رویکرد میان رشته ای روی آورند. فهم تعریفی که در دانشگاه های کانادا از مساله میان رشته ای شده و شیوه ای که به اجرا درآمده است، با تاکید بر علوم سیاسی، هدف اصلی این مقاله است. پرسش اصلی این مقاله این است که رویکرد میان رشته ای در دانشگاه های مهم کانادا، با تاکید بر علوم سیاسی، به چگونه در عمل اجرا شده است.
تنوع گونه شناختی در آموزش و پژوهش میان رشته ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به رشد سازمانی سه دهه اخیر فعالیت های میان رشته ای در آموزش و نیز اشاعه رویکردهای میان رشته ای در نهادهای تولید علم و اندیشه، اکنون می توان ادعا کرد میان رشتگی در اجتماعات و ساختارهای آکادمیک از جایگاه و اعتبار قابل اعتنایی برخوردار است. ادبیات موجود در زمینه فعالیت ها و تجارب میان رشته ای نیز گونه ها و اَشکال متنوع و متکثری از میان رشتگی را پیشنهاد می کند. پارهای از آنها متعارف و آشناترند، اما گونه ها و دانشواژه هایی از آن کمتر مانوس و مورد استفاده و استقبال عموم هستند، اما کاربردی هستند و از خصلت ها و ویژگی های خاصی برخوردارند. با علم به اینکه، هر گونه ای از میان رشته ای، نشانگر جهت نگاه و چگونگی شناخت و فهم موضوعاتی است که در فضاهای پیچیده و چند وجهی میان رشتگی معنا می یابند، در این مقاله تلاش می شود عمده ترین گونه های میان رشتگی و مصادیق مفهومی و کاربردی آنها توصیف و تبیین شوند.
ضرورت گفتگوی میان علم اقتصاد و روان شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علم اقتصاد به عنوان یکی از علوم انسانی که نحوة انتخاب و مبادله توسط افراد و پیامدهای کلان این تصمیم ها را مورد مطالعه قرار می دهد، همواره از سوی روانشناسان متهم به نادیده گرفتن شواهد و واقعیت ها بوده است. علم اقتصاد با پایه ریزی مبانیِ خردِ رفتاری و شکل دهیِ منظومه ای از نظریات براساس این فروض، مدعی سازگاریِ این رشتة علمی است. از آنجایی که واحد تحلیل هر دوی این علوم فرد و رفتار او می باشد تعامل بین علم اقتصاد و روان شناسی می تواند برای نظریه پردازی اقتصادی مورد استفادة اقتصاددانان قرار گیرد. در این مقاله با برشمردن کاستی های برخی نظریات اقتصادی در مواجهه با مشاهدات واقعی و برخی پیشروی های نظری در راستای گفتگوی این دو علم، به ضرورت و اهمیت مطالعات میان رشته ای در این حوزه می پردازیم. در نهایت نیز با تأکید بر طراحی دوره های مطالعاتی میان رشته ای، چارچوب هایی جهت آموزش و پژوهش در این حوزه ارائه خواهد گردید.
میان رشته ای به مثابه مسئولیت : نگاهی هنجاری(مقاله علمی وزارت علوم)
میان رشتگی ، چه در مقام آموزش و چه در مقام پژوهش، در بسیاری از کشورهای جهان به عنوان روشی نوین در نهاد دانش، جای خود را باز کرده است. اینکه چه اقتضائاتی میان رشتگی را به منصه ظهور رسانده است، و چه عواملی آن را بسط و یا تعدیل می کنند، نیازمند یک بررسی همه جانبه است. در تحلیل بررسی های موجود، اگرچه به علل مختلف ظهور و بسط و تعدیل میان رشته ای پرداخته شده است، اما از نگاهی آسیب شناسانه و با روشی پدیدارشناسی، کمتر به علت غایی این پدیده پرداخته شده است. مدعای پژوهش حاضر این است که میان رشتگی می تواند، «مسئولیت» را به مثابه علت غایی خود بیابد. آنچه میان رشتگی را در دانشگاه ها و موسسات پژوهشی جا انداخته است، ضرورت توجه به مقوله ای به نام مسئولیت است. از آنجا که دنیای پیچیده کنونی رابطه میان فرد و جامعه را دستخوش دگرگونی کرده است به نحوی که هریک از دیگری مطالباتی را می خواهد این میان رشتگی است که می تواند فرد و جامعه را در قبال یکدیگر مسئول بار آورد. میان رشتگی طبق این تقریر، پناه بردن به مرزهای دانش بدیل برای یافتن پاسخ مکفی به پرسش هایی است که یک قلمرو معرفتی واحد توان ارائه آن را ندارد. همین نکته می تواند تیغ دو لبه باشد: صاحب دانش میان رشته ای، ضعف خود را در ارائه پاسخ مسئولانه با گریز زدن از یک دانش به دانش دیگر بپوشاند. اما با نگاهی رویه ای به میان رشته ای می توان آن را به سان اخلاقی هنجاری تصور کرد که غایتش آموزش افراد جامعه جهت ارائه پاسخ های مسئولانه به پرسش هایی است که در قلمرو دانش میان رشتگی آنان مطرح است.
ترسیم «میان رشتگی» در پژوهش های علم سنجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعات علم سنجی در سال های اخیر بسیار فزونی یافته است. بیشتر این مطالعات به گزارش های اجرایی شبیه بوده است و متخصصان این حوزه نیز از این مسأله ابراز نگرانی کرده اند. اینکه علم سنجی یک حوزه فرارشته ای، میان-رشته ای، و یا چندرشته ای است در پژوهش های بسیار فراوان پیشین چندان مورد توجه نبوده است. در این پژوهش، با استفاده از یک رویکرد علم سنجی به بررسی مقالات منتشرشده با عنوان علم سنجی پرداخته می شود و نتایج آن در قالب پاسخ پرسش های زیر ارائه می گردد: 1) آیا علم سنجی رویکردی میان رشته ای است؟ 2) سهم حوزه های علمی گوناگون از مقالات علمی با عناوین علم سنجی چقدر است؟ 3) تحولات اخیر علم سنجی به کدام سمت وسو سیر می کند؟ داده های این پژوهش از پایگاه «وب آوساینس» استخراج گردید و براساس آن به ترسیم ارتباطات حوزه های علمی گوناگون در تولید مقالات با عنوان علم سنجی پرداخته شد. نتایج نشان می دهد مطالعات علم سنجی را می توان در زمره مطالعات میان رشته ای قلمداد کرد که بیشتر در سیطره دو رشته علوم کتابداری و اطلاع رسانی و علوم رایانه قرار دارد. همچنین، سهم حوزه های علمی گوناگون از مطالعات علم سنجی یکسان نیست و بیشترین میزان مقالات منتشرشده با این رویکرد، به دو حوزه علمی پیش گفته تعلق دارد. گفتنی است سال های 2006 تا 2010 پررونق ترین دوره زمانی انتشار مقالات با عناوین علم سنجی است. در این سال ها، حوزه های علمی به مطالعات علم سنجی بیشتر روی آورده اند و به احتمال، این مسأله ناشی از توجه کشورهای مختلف جهان به مطالعات سنجش کمّی در حوزه علم و سیاست گذاری و برنامه ریزی برای پیشی گرفتن از یکدیگر است.
تأملی بر پژوهش میان رشته ای در آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحولات گوناگون دهه های اخیر موجب شده تا پژوهش های مشارکتی و میان رشته ای از سوی مؤسسه های پژوهشی و همچنین نهادها و مجامعی که در پژوهش ها سرمایه گذاری می کنند، مورد حمایت قرار گیرد. به واسطه ضرورت جامع نگری در حل مسائل و درک پیچیدگی و چندبعدی بودن مسائل پیش روی جوامع بشری، این تفکر شکل گرفته که اگر پژوهشگران یک رشته علمی درگیر بررسی مسئله های مهم بر بنیاد بینش تخصصی خود و بدون یاری جستن از متخصصان سایر رشته های علمی به ارائه طریق اقدام کنند، ممکن است بدون ملاحظه و مداقّه در تمام وجوه و ابعاد مسائل به عرضه راه حل هایی متعدد ولی ناکارآمد، برای آنها اقدام کنند. بر این اساس، سیاست گذاران پژوهش به این نتیجه رسیده اند که باید اولاً پژوهش های مربوط به مسائل اجتماعی با کمک پژوهشگران حوزه های علمی مختلف صورت گیرد، ثانیاً پژوهشگران به صورت گروهی و در تعامل با یکدیگر فعالیت کنند، ثالثاً یافته های آنها به گونه ای تلفیق شود که حتی الامکان راه حلی جامع و مورد توافق برای حل مسئله ارائه شود و در نهایت اینکه تحقق این مهم از طریق پژوهش میان رشته ای امکان پذیر می شود.
از شرق شناسی تا مطالعات پسااستعماری: رویکردی میان رشته ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله ضمن تبیین سیر تحول از رویکرد چند رشتهای در مطالعات شرق شناسی قرن نوزده و نیمه نخست قرن بیستم به رویکرد میان رشتهای در مطالعات پسااستعماری در نیمه دوم قرن بیستم، با نگاهی تاریخی و تحلیلی، به تشریح مراحل گذار از مطالعات چند فرهنگی به مطالعات میان فرهنگی میپردازد و تحولات روش شناختی از چند رشتگی به سوی میان رشتگی و پیامدهای این تحول در تحلیلهای شرق شناسانة محققان و متخصصان دانشگاهی غربی و تعامل رشتههای مختلف علمی در دوران مطالعات پسا استعماری را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد. در پاسخ به این پرسش که چرا شرق شناسی اساساً بر رویکرد چند رشتهای و مطالعات پسا استعماری بر رهیافت میان رشتهای استوار بوده است، این مقاله به بررسی عوامل درونزا ناشی از ماهیت تلفیقی و چند گونة شرق شناسی علمی و عوامل برونزا ناشی از تأثیرگذاری قدرتهای استعماری بر مستشرقین غربی برای پژوهش دربارة کلیه جنبههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، تاریخی و ادبی جوامع مشرق زمین میپردازد و با رویکردی تبیینی، دلایل اهتمام به رویکرد بینا فرهنگی در مطالعات پسا استعماری را با توجه به تأکید بر انجام تحقیقات میدانی و پیمایشی از رهگذر پیوند معرفتی و روشی بین علوم زیباشناختی و واژه شناختی، مردم شناسی و جامعه شناسی، جغرافیا و علوم سیاسی و همکاری میان رشتهای بین شرق شناسان بومی مورد بررسی قرار میدهد.
ترجمه به مثابه اقدامی میان رشتگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در باب ترجمه، از زاویه های مختلفی بحث شده است. عموماً بر این نکته اجماع وجود دارد که ترجمه، پدیده ای میان فرهنگی است؛ بدین معنا که مترجم در کار خود با بیش از یک فرهنگ سروکار داشته و دارد. در این مقاله، از زاویه ای دیگر، استدلال می شود که عمل ترجمه، علاوه بر میان فرهنگی بودن، از آغاز یک عمل میان رشته ای بوده است. بدین معنا که مترجمان برخلاف دانشمندان که به کسب یک رشته علمی خاص اکتفا نمی کردند بلکه جویای همه معارف بودند، و نیز برخلاف متخصصان رشته ای کنونی، موضوع کار خود را به گونه ای می یافته اند که نه به همه معارف نیازی داشته اند و نه می توانسته اند با تخصص در یک رشته علمی به کار خود ادامه دهند، بلکه ناگزیر علاوه بر دانش زبان به دانشی که با موضوع ترجمه ارتباط برقرار می کرد نیز نیازمند بوده اند. این مسئله، یعنی نیازمندی شناخت موضوع مورد ترجمه، از آغاز ترجمه را به معرفتی میان رشته ای تبدیل کرده است. استلزام دیگر این ادعا این است که میان رشته ای، تماماً مفهومی مدرن و امروزی نیست؛ بلکه از آغاز مصادیقی برای آن وجود داشته است که عمل ترجمه نمونه بارز آن است و این ویژگی خود را هنوز نیز از دست نداده است. امروزه نه تنها ترجمه، بلکه مطالعات ترجمه نیز، معرفتی میان رشته ای تلقی می شود. بررسی و تدقیق در تجربه میان رشتگی ترجمه به ویژه برای مللی که امروزه، به ضرورت، به میان رشتگی در حوزه های مختلف روی آورده اند می تواند می تواند پیامدهایی مفیدی را جهت فهم درست تر میان رشتگی به دست دهد.
اسلام گرایی؛ پدیده ای چندبعدی، مفهومی میان رشته ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسلام گرایی یکی از اثرگذارترین پدیده های معاصر به شمار می آید که برخی از مهمترین رویدادهای سیاسی و اجتماعی منطقه خاورمیانه را رقم زده و نقطه کانونی تحقیقات متعددی بوده است. استدلال مقاله حاضر آن است که درک عمیق تر این پدیده پیچیده و پویا مستلزم تلقی اسلام گرایی به عنوان مفهومی میان رشته ای است؛ یعنی مفهومی مهاجر که در مرز رشته های گوناگون علوم انسانی و اجتماعی می ایستد و امکان بررسی آن در چارچوب یک رشته یا رهیافت خاص ممکن نیست. این تلقی سبب می شود فهمی میان رشته ای از این پدیده به دست آید؛ چه آنکه ابعاد مختلف این پدیده از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار می گیرد و از ساده سازی یا تقلیل گرایی در تحلیل اجتناب می شود. برای دوری از انتقاداتی که در زمینه نفی روش یا رد تخصص گرایی برآمده از رشته ها بر مطالعات میان رشته ای وارد شده است و همچنین عدم انجام مطالعه ای چندرشته ای، سازماندهی و کامیابی پژوهشی با این رویکرد در گرو تعامل و گفتگوی انتقادی میان حوزه های گوناگون علوم انسانی و اجتماعی است. از این رو مطالعه اسلام گرایی در تلاقی یافته ها و تجارب دانش ها و رهیافت های گوناگون قرار می گیرد و اختلافات و تناقضات میان آنها نیز، نه نفی، که از طریق گفتگوی انتقادی مقایسه می شود. از این امر که می توان با عنوان پیوند از آن نام برد و نگاه فرایندی بر آن حاکم است، حدود و ویژگی های رشته ها و رهیافت های مختلف حفظ می شود، اما محدودیت های ناشی از وضعیت درون نگر آنها جای خود را به انعطاف پذیری می دهد. هدف نهایی مقاله آن است که نشان دهد بررسی پدیده اسلام گرایی بدون توجه به این گونه تلقی، به لحاظ علمی، نه ممکن است و نه مطلوب.
فرهنگ شناسی: میان رشتگی و علم انسان شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث مهم در مطالعات علم طی دو دهه اخیر، مبحث میان رشته ای بودن و چگونگی تلفیق علوم مختلف و دستاوردهای آنها برای ایجاد شناخت بهتر و کامل تر از پدیده های علمی است. میان رشتگی به عنوان راه حلی برای فرارفتن از مرزهای سرسخت دانش ها و نزدیک تر کردن هر چه بیشتر علوم مختلف است. رشته ای بودن نتیجه تقسیم کار تاریخی میان حوزه های معرفت بود. میان رشتگی نیز راه حلی برای فراتر رفتن از محدودیت های این تقسیم کار سنتی است. مطالعه فرهنگ به مثابه پدیده ای چند بعدی و فراگیر در حیات انسانی نیز مستلزم نگاهی میان رشته ای بوده است. انسان شناسی به عنوان علم پژوهش پیرامون انسان و فرهنگ، در شرایط تاریخی ای شکل گرفت که از یکسو بنیانگذاران این علم و از سوی دیگر موضوع آن از همان آغاز خصلت میان رشته ای داشته است. در این مقاله تلاش شده با رویکردی میان رشته ای چارچوب های تاریخی و نظری علم انسان شناسی مورد بحث و بررسی قرار گیرد و در نتیجه نیز بیان شده که این ساختار میان رشته ای که ناشی از شرایط اولیه این علم بوده، هم چنان خصیصه اصلی آن باقی مانده و قلمرو فرهنگ شناسی را به عنوان عرصه ای میان رشته ای تثبیت کرده است به تعبیر دیگر می توان گفت چارچوب بنیادی میان رشته ای انسان شناسی آنرا به علمی چند منظری و مبتنی بر سایر علوم تبدیل کرده است.
رشته های دانشگاهی: کارکردها، کژکارکردها و تحولات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار از دو بخش اصلی تشکیل شده است؛ بخش نخست، بررسی نظری رشته های دانشگاهی در جهان است. این بخش، به چیستی رشته های دانشگاهی، چگونگی پیدایی و تکوین آن ها، کارکردهای آغازین و سرانجام، و بحران های ناشی از تحول در کارکردهای رشته های دانشگاهی اختصاص دارد. بخش دوم، به بررسی وضعیت رشته های دانشگاهی در ایران می پردازد. به این منظور، درباره ی زمینه های تاریخی، اجتماعی پیدایی رشته در ایران و شباهت ها و تفاوت های آن با غرب، کارکردهای رشته و سرانجام، چالش های فراروی رشته در ایران بحث شده است. به طور خاص، در این نوشتار، به تحلیل مفهومی نظری رشته در نظام دانشگاه از منظر مطالعات فرهنگی پرداخته ایم. از این رو، از منظر مطالعات فرهنگی و بینش جامعه شناسانه، سؤالاتی درباره ی مفهوم رشته و مسائل مرتبط با آن طرح و تجزیه و تحلیل شده است. نوشتار حاضر با استناد به استدلال جو مورن مبنی بر این که مطالعات فرهنگی بیش از آن که رشته باشد، رویکرد است و به ازای هر رشته، میان رشتگی و مطالعات فرهنگی وجود دارد در نگاه به رشته و میان رشتگی از منظر مطالعات فرهنگی، نظر به این همانی این هردو اصطلاح دارد. بنابراین، گویی از منظر میان رشتگی (مطالعات فرهنگی) به میان رشتگی نگاه می کند و موضوع رشته ی دانشگاهی در جهان و ایران را پی می گیرد.
شعر به مثابه حوزه ای معرفتی با کارکردهای میان رشته ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گرچه میان رشتگی به مثابه یک مفهوم علمی، تاریخ طولانی چندانی ندارد، اما به مثابه یک رویه پژوهشی، از دیرینه ای به قدمت پژوهش برخوردار است. پرسش این نوشتار آن است که آیا میان رشتگی، خاص حوزه تمدنی غرب است و یا در تاریخ مشرق زمین و به ویژه ایران زمین نیز سابقه دارد؟ این نوشتار کوشید نشان دهد که علاوه بر میان رشته ای بودن برخی تالیفات و آثار علمی دانش پژوهان ایرانی، می توان به شعر و نظم به مثابه حوزه ای معرفتی با کارکرد میان رشتگی نگریست. کارکردهای میان رشتگی شعر را در سه سطح می توان تحلیل کرد: سطح اول، سطح موضوعات است. سطح دوم، سطح مسئله هاست. و سطح سوم، سطح راه حل است. گرچه شعر پارسی را نمی توان یک حوزه ی میان رشتگی به معنای دقیق کلمه دانست اما نگاه به شعر به مثابه یک فعالیت احساسی از سر بطالت یا ذوق نگاهی تقلیل گرایانه است و اگر با رویکردی پدیدارشناسانه فارغ از پیش فرضهای برساخته بنگریم شعر یکی از دیرپاترین، عمیق ترین و آسمانی ترین انواع کنش فرهنگی و معرفتی بشر در گذر روزگاران بوده و کارکردهای میان رشتگی مهمی را به سامان رسانده است؛ هرچند که دقیقاً یک حوزه میان رشته ای با دیسیپلین های علمی نیست.
شهر؛ پدیده ای میان رشته ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ظهور رویکردهای میان رشته ای در آموزش و پژوهش، افق جدیدی را در بن بست مدرنیته، فراروی قلمرو دانش و حوزه ی حل مسائل و مشکلات قرار داد. با این حال، تبیین اینکه میان رشتگی شامل چه قلمروهایی می شود، خود یکی از معضلات و مشکلاتی بوده است که هنوز نیز بر سر آن توافق و اجماعی وجود ندارد. در میان پدیده هایی که میان رشته ای بودن آنها، آشکار و روشن است، پدیده شهر می باشد. حداقل سه رشته مهم جغرافیا، علوم اجتماعی و معماری در حوزه ی علوم و معرفت به تبیین و بررسی این پدیده، به نحو مرتبط و نه مستقل، پرداخته اند. در گذر زمان هریک از این رشته ها با مراجعه و استفاده از نظم دانشی یکدیگر عملاً نوعی رویکرد میان رشته ای به مسائل خود اتخاذ کرده اند. این نکته به نوعی بیانگر آن است که نگاه رشته ای از منظر دانشمندان این سه حوزه برای تبیین این پدیده و حل مشکلات و معضلات آن کافی و بسنده نبوده. اما آنچه پرداختن به موضوع میان رشتگی شهر را ضروری می سازد گستردگی ابعاد آن است. توجه پدیدارشناسان، اقتصاددانان، متخصصان مطالعات فرهنگی، صاحب نظران محیط زیست، مهندسان راه و ساختمان، اصحاب قدرت و نظریه پردازان اندیشه سیاسی و ...به شهر موضوعی است که نمی توان به سادگی از آن صرف نظر کرد. در این مقاله، ضمن بررسی وجوه و مؤلفه های بنیادین پدیده شهر، ابعاد میان رشته ای آن به بحث گذاشته می شود. با این حال، به دلیل گستره موضوع، تنها به پنج بعد برجسته و آشکار فضا، رسانه، سیاست، اقتصاد، فرهنگ پرداخته می شود.
فلسفه کاربردی و میان رشتگی(مقاله علمی وزارت علوم)
امروزه کاربردی کردن دانش به رویکرد غالب در سیاست گذاری آموزش عالی تبدیل شده است. در این میان، کاربردی کردن علوم نظری از دشواری و پیچیدگی خاصی برخوردار است، زیرا تقسیم بندی علوم به نظری و کاربردی، این دو را در برابر یکدیگر قرار می دهد. با این حال مدت هاست علومی همچون فیزیک، شیمی و ریاضیات، که از علوم پایه محسوب می شوند، به کاربردی و نظری تقسیم شده و در مؤسسه های آموزش عالی نیز به صورت رشته های مجزا ارایه می شوند. در این میان تقسیم فلسفه به نظری و کاربردی، چندان مورد توجه قرار نگرفته است. اصطلاح فلسفه کاربردی اگرچه توسط برخی محققان به کار رفته و انجمن هایی نیز با این نام شکل گرفته است، اما به جریان تعریف شده ای در نظام آموزش عالی تبدیل نشده است. در این مقاله با اشاره به تفاوت مفهوم فلسفه کاربردی با آنچه در گذشته از آن به حکمت عملی تعبیر می شده است، میان رشته گی، به عنوان رهیافتی مناسب برای کاربردی کردن فلسفه در شاخه های مختلف فلسفی، معرفی و به گونه های مختلف کاربردی شدن فلسفه با توجه به تنوع میان رشتگی اشاره می شود.
گونه شناسی شعر فارسی از منظر ادب سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
در میان دسته بندی های متعدد و متنوع ارائه شده برای اندیشه های سیاسی در اسلام و ایران معمولاً بر حوزه هایی همچون فقه سیاسی، فلسفه سیاسی، کلام سیاسی و سیاست نامه نویسی تأکید می شود، اما ایرانی ترین حوزه اندیشه ورزی در ایران اسلامی را بایستی در حوزه شعر جستجو کرد. زیرا که سپهر اندیشه ایرانی شعر است و اغلب فقها و فلاسفه و متکلمان و عرفای ایرانی، زمانی که خواسته اند نهان شده های دل خویش را آزادانه و بی تقید بیان کنند، به دامن شعر پناه برده اند. با وجود این متأسفانه ادب سیاسی به واسطه افراط در تخصص گرایی رشته ها و ضعف مطالعات میان رشته ای چنان چه باید و شاید در کانون توجه اندیشه ورزان سیاسی و تأملات آکادمیک قرار نگرفته است.
این نوشتار ضمن دعوت از اندیشه ورزان به توجه نظام مند به این حوزه میان رشته ای، در صدد گونه شناسی اشعار از لحاظ کارکرد سیاسی شان برآمده است و حوزه ادب سیاسی (اعم از نظم، و نثر مسجع و موزون) را به ادب حماسی و میهنی، ادب انتقادی، ادب اصلاحی، ادب تمجیدی و درباری، ادب مقاومت، و طنز سیاسی اجتماعی تقسیم کرده است و فردوسی، حافظ، ناصرخسرو، سعدی، عنصری بلخی، سیف فرغانی، و عبید زاکانی را به عنوان نماینده های این گونه های ادبی مورد بررسی قرار داده است.
درآمدی برکاربستِ علوم شناختی در مطالعات قرآنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علوم شناختی ابزارهایی را از روان شناسی، علوم کامپیوتر، زبان شناسی، انسان شناسی، فلسفه و عصب شناسی با هم ترکیب می سازد تا عملکردهای هوش انسان را توضیح دهد. پیچیدگی "هوش" و "ذهن" موجب شده است برای بررسی زیرساخت ها و روساخت ها در این ارتباط، به مشارکت و هم افزاییِ این شِش رشته نیاز باشد. تمام این شش رشته باید دائما با یکدیگر در تعامل باشند و داده های تازه خود را در اختیار یکدیگر قرار دهند و از این طریق از آسیب تحویل انگاری نسبت به شناخت مصون بمانند. همین امر موجب می شود علوم شناختی به عنوان یک فرارشته مورد نظر قرار بگیرد. علومِ شناختی از دو جهت برای مطالعات میان رشته ای قرآن کریم می توانند مفید باشند: اول از این جهت که می توانیم ارتباطِ یک فرارشته با مطالعات قرآنی را تبیین و ارزیابی کنیم؛ ثانیاً اینکه علوم انسانی، و به شکل خاص، مطالعاتِ قرآنی به جهتِ ارتباطِ ناگسسستنی شان با متن(Text ) ، ترجمانی از دو مقوله ذهن و فرهنگ خواهند بود. از طرف دیگر، علوم شناختی نیز ارائه تفاسیرِ مناسب از ذهن و فرهنگ را در محوریتِ مباحث خود دارند. لذا کاربردِ علومِ شناختی در مطالعاتِ قرآنی گریزناپذیر خواهد بود. در این ارتباط علوم شناختی میتوانند دست آوردهای اساسیِ ذیل را برای مطالعات قرآنی در بر داشته باشند: 1- می توانند ذهن و فرآیندهای ذهنی را ترسیم نمایند. به شکل خاص در مطالعاتِ قرآنی، بوسیله علوم شناختی می توان فهمید که ادراکِ مفسِّر به چه شکلی صورت می پذیرد. همچنین می توان زبان طبیعی و نحوه شکل گیری و عملکردِ آنرا تبیین کرد؛ 2- علوم شناختی می توانند به تبیین و توضیحِ دست آوردهایِ ذهنی و فرهنگی و به شکل ویژه، ادراکاتِ تفسیری از آیاتِ قرآن بپردازند. زبان شناسی شناختی، روان شناسی شناختی، عصب شناسی و هوش مصنوعی از اساسی ترین علوم هستند که می توانند پژوهشگر را در دست یابی به چنین چیزی یاری نمایند. هر یک از این علوم نیز روش ها و ویژگی های خاص خود را برای یاری رساندن به مطالعات قرآنی در بر خواهند داشت.
جایگاه میان رشته در طرح های رده بندی کتابخانه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: تبیین اهمیت جایگاه میان رشته ها در طرح های رده بندی کتابخانه ای. روش شناسی: متون مرتبط با رشته و میان رشته و مسئله میان رشتگی در طرح های رده بندی کتابخانه ای و نیز 53 طرح رده بندی کتابخانه ای-کتاب شناختی به روش تحلیل اسنادی و محتوا با ابزار فیش برگه و سیاهه وارسی بررسی شد. یافته ها: بررسی طرح های رده بندی نشان داد رده بندی های کتابخانه ای براساس حوزه یا رشته های دانشگاهی به وجود آمده و جایگاه مهم میان رشتگی را نادیده گرفته اند. همچنین، رویکرد غالب در تدوین طرح های رده بندی کتابخانه ای، منطق کلاسیک است. نتیجه گیری: با توجه به نادیده گرفتن میان رشته ها به طور مستقل در نظام های رده بندی کتابخانه ای، استفاده از رویکرد ترکیبی در این رده بندی ها (یعنی، توجه به رده بندی براساس تحلیل حوزه و رده بندی پدیده محور) و نیز گذر از رده بندی های کلاسیک کتابخانه ای و حرکت به سمت تدوین رده بندی های کتابخانه ای با رویکرد منطق فازی می تواند راهگشا باشد.
استعاره و میان رشتگی؛ بیان موارد کاربستِ استعاره ها در پژوهش میان رشته ای(مقاله علمی وزارت علوم)
تشبیه و استعاره، از صنایعِ مهم ادبی محسوب می شوند که در تبیین و رفع ابهام از مفاهیم مبهم و پیچیده نقشی مهمی دارد. گرچه استعاره ها بیشتر در زمره صنایع ادبی به حساب می آیند و ابعاد زیبایی شناختیِ آن ها شناخته شده تر است، اما در دوره مدرن توانسته اند راه خود را به دنیای علم نیز باز نمایند و نقشی تأثیرگذار در اکتشافاتِ برجسته علمی در دوران معاصر داشته باشند. با توجه به اهمیتِ مقوله «پیچیدگی» در مطالعاتِ میان رشته ای و نقشِ بسزایِ استعاره ها در تبیین و پرده برداشتن از پیچیدگیِ امور، می توان از استعاره ها در مواضع مختلفی در پژوهش میان رشته ای استفاده کرد. چهار کاربستِ اصلیِ استعاره ها در مطالعاتِ میان رشته ای عبارت اند از: 1) تبیین معنای عمومی و کلّی از میان رشتگی؛ 2) تعیین کیفیتِ تعاملِ رشته ها با یکدیگر؛ 3) تعیین نحوه برقراری دیالوگ و گفت وگو میانِ رشته های مختلف؛ و 4) کمک به استخراج مسائل میان رشته ای و برنامه تحقیقاتی. بر این اساس و در قالب این چهار کاربستِ اصلی به بیان و توضیح 6 استعاره رایج در میان رشته ای خواهیم پرداخت. این 6 استعاره عبارت اند از: مرزگذری، پُل سازی، بازسازی، مجمع الجزایر، دوزبانگی، و نگاشت.
مدل سیستم های مانا: الگویی میان رشته ای و کاربردی از سایبرنتیک در طراحی راهبردی سازمان های دولتی
حوزه های تخصصی:
دنیای مدیریت و سازمان به عنوان یک حوزه میان رشته ای، به ویژه در عصر حاضر مملو از دوگان های متعددی است که مدیریت در عمل را به خصوص برای سازمان های دولتی به اقدامی سهل ممتنع بدل ساخته است؛ دوگان هایی چون کنترل و انعطاف پذیری، تمرکز و عدم تمرکز، آینده گرایی و حال نگری، توجه به منابع داخلی و نگاه به محیط بیرونی و مانند آن. جمع بهینه و اثربخش این دوگان ها در میزان توفیق عملکرد سازمان و مدیریت بسیار مؤثر است و این مهم در قابلیت های رویکرد سیستمی، دست کم به لحاظ نظری، نهفته است. <em>مدل سیستم های مانا</em> مدلی مبتنی بر سایبرنتیک سازمانی (به عنوان یکی از شاخه های اصلی رویکرد سیستمی) است که توانسته با بهره مندی مناسب از تفکر میان رشته ای، تا حدود زیادی فاصله این قبیل دوگان ها و چالش های اصلی مدیریت را در یک مدل سازی سیستمی از ساختار سازمان به حداقل رساند. به رغم آنکه این مدل در دنیا مدلی شناخته شده است و پروژه های متعدد در سطوح مختلف (از سطح بنگاه تا سطح سازمان های دولتی و اداره حکومت) بر اساس آن طراحی و اجرا شده است؛ در ایران تاکنون چندان شناخته شده نیست. نوشتار حاضر با هدف جبران این فقر نظری و کاربردی و با روش اسنادی به مرور موارد اصلی زیر درباره این مدل می پردازد: مفاهیم پایه ای مدل نظیر سایبرنتیک، مهندسی تنوع، بازگشت پذیری و خودالگوگیری؛ عرصه های میان رشتگی مدل (دست کم در سه عرصه خاستگاه شکل گیری، نظام مسائل و موضوعات پژوهشی و راه حل ها و راهکارها)؛ روش شناسی و سیستم های پنج گانه اصلی آن؛ برخی از مهم ترین کاربردها و پیشرفت های اخیر مدل؛ عمده مزایا و انتقادات وارد بر این مدل سیستمی؛ و درنهایت برخی کاربردهای پیشنهادی آن برای طراحی ساختارهای دولتی در ایران.
تاریخ انگاره میان رشتگی؛ گذار از نگاه آرمان گرایانه و مبتنی بر «تلفیق دانش» به رویکرد عمل گرایانه و مبتنی بر «حل مسئله»(مقاله علمی وزارت علوم)
تاریخ انگاره، در زمره روش های جدیدی است که با رویکردی تاریخی، یک مفهوم و انگاره مشخص را بررسی و مهم ترین تغییراتِ مؤلفه ای در آن را شناسایی می کند و درنهایت نیز توسعه، تضییق، یا تغییرات اساسی ای که در طول تاریخ برای آن مفهوم ایجاد شده است را نشان می دهد. نگاهی تاریخی به مهم ترین تعریف ها در مورد میان رشتگی و گونه های مختلف آن نشان می دهد که میان رشتگی، ابتدا بیشتر مفهومی آرمانی و مربوط به دستیابی به «علم واحد» بوده است. در دوره مدرن نیز نخستین تعریف ها از میان رشتگی در راستای دستیابی به علم واحد هستند، اما این ایده به سرعت کنار گذاشته شده و «تلفیق دانش»، به عنوان اصلی ترین معیار، مطرح شد و ازآن پس، کم کم رویکرد ابزاری به میان رشته ای در میانِ صاحب نظران شکل گرفت. کل گرایان، مهم ترین منتقدان رویکرد تلفیقی به میان رشته ای بودند و انتزاعی بودن بحث های مرتبط با «تلفیق دانش» را اصلی ترین آسیب آن می دانستند. نگاه انضمامی و مسئله محور، در این رویکرد کاملاً مشهود است و برهمین اساس نیز تعریف های مرتبط با میان رشتگی تبیین می شوند. همچنین، در قرن بیست و یکم شاهد محوریتِ رویکرد کاربردی و توجه جدی به فرارشته ای هستیم. مفهوم سازی «فرارشته ای» کاملاً براساس میزانِ کاربردی بودن و بومی بودنِ مسائل موردنظر است. در گونه نخست فرارشته ای با «عبور از مرزهای دانش» و در گونه دوم، با «عبور از حوزه دانشی» روبه رو خواهیم بود؛ بنابراین، نگاه تاریخی به این انگاره، دو گذارِ اساسی را به ما نشان می دهد: 1) گذار از نگاه آرمان گرایانه و مبتنی بر رخنه های معرفتی به نگاه عمل گرایانه و مبتنی بر حل مسئله؛ 2) گذار از میان رشته ای به فرارشته ای.