مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
طبقه بندی علوم
منبع:
نقد و نظر سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۰ شماره ۴ (پیاپی ۶۴)
135 - 152
حوزه های تخصصی:
طبقه بندی علوم از دیرباز مورد توجه فیلسوفان و دانشمندان بوده و اندیش وران و بزرگان علم و دین در این باره ابراز نظرها کرده اند. طبقه بندی علوم امروزه یکی از معضلات بزرگ مطالعات اسلامی است، در گذشته تاریخی و تمدنی ما، دانشمندان و فیلسوفان مسلمان درباره طبقه بندی علوم اظهارنظر کرده اند، ولی اکنون با توجه به تحول علوم و مسایل جدید، با چالش هایی در مسیر نظام طبقه بندی دانش روبه رو شده ایم که بررسی آنها می تواند بخشی از ابهامات را مرتفع نموده و راهکاری تازه فراروی تدوین طبقه بندی نوین علوم قرار دهد که این مقاله به بررسی آن پرداخته است.
مقوله «تمدن» در طبقه بندی علوم اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال نوزدهم پاییز ۱۳۹۳ شماره ۳ (پیاپی ۷۵)
19 - 39
حوزه های تخصصی:
طبقه بندی هایی که تاکنون در مورد علوم انجام گرفته یا برپایه سلسله نظام آفرینش بوده است یا بر اساس طبقات ادراکات انسانی (قوای حافظه، متخیله و عاقله) عنوان شده و یا برمبنای مراحل کمالات سلوک آدمی شکل یافته است، ولی همه طبقه بندی های ممکن در علوم، در این سه رویکرد منحصر نیست، بلکه دانش ها از جمله دانش های اسلامی را می توان بر اساس نیازهای انسانی (اعم از نیازهای مادی و نیازهای معنوی) و نظام خلأها و خواسته های بشرِ امروز نیز طبقه بندی کرد. در این مقاله، پس از تبیین جایگاه مقوله «تمدن» به مثابه کلان ترین واحد انسانی اجتماعی در طبقه بندی های موجود علوم، ضرورت طرح ملاک های تمدنی و منطق نظام نیازهای اجتماعی را در طراحی طبقه بندی علوم اسلامی مطرح کرده و بر لزوم ارتباط های دوسویه میان حوزه عمل و نظر و حتی تقدم عمل بر نظر در سطوح تمدنی اصرار می کنیم.
مروری بر طبقه بندی علوم از صدر الافاضل تبریزی
حوزه های تخصصی:
در قلمرو تمدن اسلامی، رده بندی، مورد توجه بسیاری از دانشمندان مسلمان بوده است. از اواسط قرن دوم تاکنون، طبقه بندی های مختلفی از علوم ارائه شده است. نویسندگان در نوشتار حاضرسعی دارند پیشینه ای از طبقه بندی علوم از سده چهارم تا چهاردهم ارائه نمایند. در ادامه، پس از ذکر شرح حال و آثار صدرالافاضل، به معرفی رساله ایضاح الادب وی که به طبقه بندی علوم اختصاص دارد و شیوه تقسیم بندی اش، می پردازند. در انتها، با ارائه تحلیلی تطبیقی از دیدگاه های صدرالافاضل و دیگر دانشوران از جمله فارابی، خوارزمی، شیرازی، طاش کوپری زاده در طبقه بندی علوم و نتیجه گیری و ارائه پیشنهادات، نوشتار خود را به پایان می رسانند.
کاربست علم شناسی علامه طباطبائی در طبقه بندی علوم و پیامدهای آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارائه نظام جامعی از دانش ها همواره از ضرورت های پیش روی علم ورزان بوده است. نظریات طبقه بندی علوم برای پاسخ گویی به این نیاز حقیقی پدید آمده است. با توجه به اهمّیت این موضوع، بسیاری از فیلسوفان سعی نموده اند تقسیم بندی جامعی از علوم ارائه دهند. ملاک ها، معیارها و مبانی فلسفی و منطقی هر فیلسوف در طبقه بندی ارائه شده وی، تأثیر دارد. متفکران مسلمان هر یک با توجه به گرایش فلسفی خود نظم خاصّی را برای دسته بندی علوم پیشنهاد نموده اند. در میان معاصران، علامه طباطبائی بیشتر و عمیقتر از دیگران بدین موضوع پرداخته است. علامه در ابتدا به تفکیک میان دو ساحت علوم حقیقی برهانی، در پرتو نظریه یقین ضروری، کلّی و ذاتیِ گزاره های برهانی پرداخته و در پی آن به علوم اعتباری، در پرتو نظریه اعتباریات می پردازد. از دیدگاه علامه ما با دو دسته علوم و بالتالی دو معیار متفاوت برای وحدت و تمایز و به تبَع طبقه بندی علوم مواجه هستیم. وی در ساحت علوم برهانی و فلسفی موضوع علم را به عنوان معیار وحدت و تمایز علوم طرح نموده و وجه حاجت علوم برهانی به موضوع را مستدلّ می نماید. در مقابل، با تحلیلی که از اعتباریات ارائه می نماید در علوم اعتباری غایت علم را معیار طبقه بندی علوم دانسته است.
پیشنهاد طرح جدید برای طبقه بندی علوم بر اساس پشتوانه علمی مسلمانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: بررسی دیدگاه دانشمندان مسلمان درباره رده بندی علوم و مقایسه آنها با نظام های رده بندی رایج جهانی به منظور فراهم ساختن زمینه بازنگری در رده بندی های کتابخانه ای برای طراحی نظام های بومی رده بندی مبتنی بر ارزش های فرهنگی و اعتقادی و نیازهای علمی جهان اسلام. روش: نظرات دانشمندان مسلمان با مطالعه منابع کتابخانه ای شناسائی و تحلیل شده است. یافته ها: دانشمندان مسلمان ازسده دوم هجری تاکنون با رویکردهای فقهی-اخلاقی ، اخلاقی-تربیتی ، و آموزشی تربیتی به رده بندی علوم پرداخته اند؛ و طبقه بندی تعدادی از آنان دارای برخی از ویژگی ها و مزایای خاصی بودند (همچون: اتکاء بر جنبه موضوعی، استفاده از شیوه ارجاع، به کاربردن مبنای تحلیل و ترکیب) که در رده بندی های جدید کتابخانه ای شاهد آنهاییم.
معنا، مبنا و پیشینه طبقه بندی علوم در تمدن اسلامی و ایده ای برای دست یابی به طبقه بندی جدید علوم سیاسی
این مقاله به منظور پاسخ به یک سؤال اصلی و سه سؤال فرعی شکل گرفته است. سؤال اصلی عبارت است از اینکه چگونه می توان بر اساس دارایی های تمدنی در طبقه بندی علوم، مبتنی بر علوم انسانیِ اسلامی به طبقه بندی تازه و اولیه ای در حوزه دانش سیاسی دست یافت؟ و سه سؤال فرعی نیز عبارت است از اینکه: اولاً: طبقه بندی علوم چیست و چه فوائد و آثاری دارد؟ ثانیاً: چه نسبتی میان اوج گیری تمدن اسلامی در مقاطعی از تاریخ و طبقه بندی علوم وجود دارد و این نسبت در تمدن نوین اسلامی چگونه برقرار خواهد شد؟ ثالثاً: تفاوت طبقه بندی علوم در میان متفکران اسلامی و متفکران غربِِ جدید در چیست؟ بر این اساس، این مقاله، ضمن تبیین مفهوم، اهمیت، مختصات و فوائد طبقه بندی علوم و نقش و جایگاه آن در اوج گیری تمدن اسلامی، به معنای تمدن نوین اسلامی و رابطه آن با تمدن باسابقه اسلامی می پردازد. سپس، با مروری گذرا بر معیارهای رایج در طبقه بندی علوم، به برترین طبقه بندی های دانشمندان مسلمان در قرون گذشته نظیر فارابی، ابن سینا، صدرالمتألهین و... و هم چنین دانشمندان غربی نظیر کونت و بیکن نگاهی می اندازد و می کوشد مبانی متفاوت طبقه بندی در دو تمدن اسلامی و غربی را توضیح دهد. در ادامه، مقاله ضمن ترسیم رابطه کلان علوم انسانیِ اسلامی با طبقه بندی علوم، وارد تبیین جایگاه سیاست در طبقه بندی علوم می شود. در این بخش از مقاله، ابتدا ضمن ارائه تعاریف و کارکردهای فلسفه سیاسی، فلسفه علم سیاسی و دانش سیاسی و تشریح مختصر انواع رویکردهای موجود به آن ها، قلمروی دانش سیاسی و نقش آن در طبقه بندی دانش سیاسی را توضیح می دهد. در پایان، این مقاله با ارائه یک شبه طبقه بندی برای دانش سیاسی از منظر علوم انسانیِ اسلامی، تلاش می کند مزیّت های طبقه بندی سنتی و مدرنِ دانش سیاسی را حفظ نماید.
علم اطلاعات و دانش شناسی به مثابه رشته یا میان رشته: مروری مجدد بر مسأله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف : این پژوهش با هدف بررسی متون و منابع موجود در زمینه مطالعات میان رشته ای به منظور تعیین جایگاه علم اطلاعات و دانش شناسی در میان ابعاد رشته و میان رشته و پاسخ به این سؤال صورت گرفت: آیا امکان دارد واقعیتی به نام میان رشته بدون اینکه قبل از آن رشته بودن برای یک حوزه علمی محقق شود، به وجود آید ؟ روش/ رویکرد پژوهش : به منظور حصول به نتیجه مطلوب، پژوهش به صورت کتابخانه ای و با بررسی و تحلیل متون صاحب نظران و گونه های میان رشته انجام شد. یافته ها : تاکنون هفت گونه عمده برای مطالعات میان رشته ای شناسایی شده است: درون رشتگی، بین رشتگی، میان رشتگی، چندرشتگی، تکثررشتگی، فرارشتگی و پسارشتگی که از میان گونه های ذکر شده، تنها دو گونه بین رشتگی و میان رشتگی منجر به زایش رشته علمی جدید می شوند و علم اطلاعات و دانش شناسی نتیجه هیچ یک از دو گونه مذکور نیست. نتیجه گیری : علم اطلاعات و دانش شناسی به لحاظ موضوع و مسئله مورد بررسی، دارای وجه تمایز از دیگر حوزه های علمی است و می تواند به عنوان یک رشته شناخته شود، زیرا موضوع این علم تنها اطلاعات مضبوط است؛ اما به دلیل پیچیدگی این مفهوم، محققان این رشته ناگزیر به سمت مطالعات میان رشته ای حرکت کرده اند که نه تنها نقطه ضعفی برای این رشته شمرده نمی شود بلکه سبب رشد و گسترش این حوزه می شود.
غایات وجودشناختی، ملاک طبقه بندی اقسام حکمت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های هستی شناختی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۸
347 - 374
حوزه های تخصصی:
یکی از زوایای درخشان اندیشه های علم شناسان مسلمان تأملات آن ها در باب ملاک تمایز علوم است. رأی مشهور آن است که دو ملاک غایت و موضوع، ابزارهای تمایز دو یا چند علم از یکدیگر بوده اند. سؤال محوری این مقاله این است که آیا ملاکی که حکما برای تمایز علوم طرح کرده اند منشائی هستی شناختی داشته یا اعتباری صرف بوده است. بررسی های این مقاله سه مسئله را روشن خواهدکرد: اولاً حکما از غایت، نه فقط به مثابه ملاک تمایز دو یا چند علم؛ بلکه برای طبقه بندیِ کلانِ علوم (نظری و عملی) نیز از غایت بهره برده اند. دوم آنکه این غایت، امری صرفاً اعتباری، قراردادی نیست؛ بلکه غایتی وجودشناختی است. سوم آنکه اگر غایتِ مذکور وجودشناختی و عینی است تمایز اقسام حکمت نیز، عینی و حقیقی است؛ و این بدان معناست که هیچ یک از این دانش ها نمی تواند نقش دیگری را بازی کنند. از نتایج مهم رویکرد هستی شناختی در تقسیم علوم به ویژه در حکمت عملی آن است که تفکیک تدبیر منزل از سیاست مدن تفکیکی حقیقی است و نمی توان قواعد و اقتضائات این دو حوزه را در حوزه دیگر جاری دانست. فضایل و کمالات نفس، دسته ای در اجتماع (حکمت مدنی) دسته ای در حیات فردی (اخلاق) و دسته ای در خانواده (حکمت منزلی) قابل تحصیل است. بدین ترتیب همان قدر که تفرد و حیات فردی اصیل است، خانواده و اجتماع نیز از اصالت برخوردارند و این، برخلاف رأی بسیاری از اندیشمندان فردگرای متأخر است.
جایگاه و تقسیمات علوم طبیعی در منابع طبقه بندی علوم دوره اسلامی و عوامل مؤثر بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ علم دوره ۱۸ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۲۹)
351 - 379
دانشمندان گذشته بر این عقیده بودند که طبقه بندی علوم که بر اساس موضوع علوم و تشابه و تفاوت آنها با یکدیگر انجام می شود، تعلیم و تعلّم آنها را آسان تر می کند. طبقه بندی علوم در تمدّن های باستان به صورت عمومی، از جمله رده بندی کتاب ها، جانداران و پدیده های طبیعی، و در تمدّن یونان باستان، به صورتی تخصّصی، مورد توجّه بوده است. در دوره اسلامی نیز که به تببین، آموزش و طبقه بندی انواع علوم توجه ویژه ای شد، این موضوع را تعریف کرده اند و اهدافی نیز برای آن برشمرده اند و حتّی طبقه بندی علوم را در شمار علوم دوره اسلامی آورده و منابعی نیز در این باره تألیف شده است. با توجه به اهمّیّت علوم طبیعی در نزد دانشمندان و حکم389ای دوره اسلامی، آنها جایگاه این علوم در میان سلسله مراتب طبقه بندی علوم و نیز تقسیمات فرعی انواع آن را تعریف و تبیین کردند؛ منابعی که به این موضوع پرداخته اند فقط منحصر به منابع مربوط به طبیعیات نیست، بلکه آثار گوناگونی از فلسفه گرفته تا عجایب نامه ها و دائرهالمعارف های عمومی تألیف شده در دوره اسلامی، به این موضوع پرداخته اند. البتّه عوامل گوناگونی بر نوع طبقه بندی ها تأثیرگذار بود؛ برای نمونه حکمای دوره اسلامی، به ویژه مشّائیان، ملاک هایی را که ارسطو برای طبقه بندی علوم در نظر داشت، پیروی می کردند. در رسائل اخوان الصفا، آثار ابن سینا و خواجه نصیرالدین طوسی و حتّی حکمای پیش تر در دوره اسلامی از جمله ابن مقفّع و ابن بهریز، این تأثیرگذاری مشهود است. دیدگاه های دینی که گاه با افکار فلسفی و عرفانی نیز در می آمیخت، عامل تأثیرگذار دیگری بود. این موضوع در آثار غزالی و نصیرالدین طوسی نمود آشکار دارد. گاه نیز شرایط محیطی زندگی مؤلفان و یا تخصص و اشتغال آنها در مناصب حکومتی، بر معیارهای آنها در طبقه بندی علوم مؤثر بود. برای نمونه، ابن سینا و انطاکی، به دلیل آنکه پزشک و داروشناس بودند، دقیق تر از دیگر حکما، علوم طبیعی را طبقه بندی کرده اند. ابن فریغون و قلقشندی نیز به دلیل نیاز حاکمان وقت و منصبشان در دستگاه حکومتی، رویکردی عمومی و کاربردی برای درباریان در تألیفاتشان داشتند. رویکرد کاربردی، ساده و حتی مایل به خرافات در آثار دائرهالمعارفی و عجایب نامه ها باعث شد تا تقسیمات علوم در این آثار، از اصول خاصی پیروی نکند.
علامه طباطبایی و الزامات اعتباری بودن علوم انسانی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸۸
31 - 64
حوزه های تخصصی:
نظریه اعتباریات علامه طباطبایی چالش های فراوانی را میان اندیشمندان برانگیخته است. از جمله این مباحث بررسی نظریه اعتباریات در علوم انسانی است. با فرض اعتباری دانستن علوم انسانی، تفصیل در طبقه بندی علوم، نسبیت و انشایی بودن گزاره های علوم انسانی و همچنین نفی رابطه تولیدی بین گزاره های حقیقی و اعتباری و جدلی بودن علوم اعتباری از جمله مواردی است که گمان می شود از لوازم اعتباری دانستن این گونه از علوم باشد. نوشتار حاضر تلاش کرده است با استفاده از روش کتابخانه ای در گردآوری اطلاعات و روش توصیفی تحلیلی در استنتاج دیدگاه، پنج نکته فوق را در قالب عدم سریان احکام ادراکات اعتباری به ادراکات حقیقی مورد واکاوی قرار دهد. تبیین نگاه علامه نسبت به موارد فوق الذکر و همچنین داوری در پذیرش یا عدم پذیرش این الزامات از نتایج این مقال می باشد
ملاک ابزاری بودن یک دانش با نگاه به علم منطق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال نوزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۶۰
1 - 16
حوزه های تخصصی:
در یک دسته بندی، علوم به آلی و اصالی تقسیم می شوند. علومی مانند منطق، اصول فقه و جبر به مثابه علوم آلی و سایر علوم مانند فلسفه، فقه و حساب، به مثابه علوم اصالی مطرح می شوند. آلی و اصالی بودن دو اصطلاح اند که البته تعریف دقیقی از آن ها ارائه نشده است. برای فهم ملاک این دو علم، باید به فهم متعارف علم شناسان از این دو اصطلاح تکیه کرد. علوم مختلف با هم رابطه تعاون دارند و در حل بسیاری از مسائل علوم، از مسائل علوم دیگر استفاده می شود، با این حال نمی توان استفاده از یک علم در علم دیگر را ملاک آلی بودن دانست. همچنین اغراض شخصی تولیدگران و مطالعه کنندگان یک علم نمی تواند ملاک صحیحی برای این تقسیم بندی باشد. در این مقاله با رد شخصی و نسبی بودن، ملاک عامی برای آلی بودن یک علم ارائه شده است. فایده اصلی یک علم که عُقلا، به دلیل وجودِ آن فایده اصلی، بودن این علم را در مجموعه معارف بشری، عاقلانه می دانند، می تواند معیاری برای این دسته بندی باشد. در این مقاله دانش منطق به عنوان یک علم آلی محور بحث قرار گرفته است هرچند ملاک ارائه شده اختصاصی به منطق ندارد.
جایگاه دانش های شرعی در طبقه بندی علوم از دیدگاه فارابی، غزالی و خواجه نصیر طوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اهمیت جایگاه علم در فرهنگ اسلامی و توسعه و رشد انواع مختلف علوم در این حوزه تمدنی باعث شده است که همواره «طبقه بندی علوم» جز لاینفک تفکر مسلمین در عرصه علم و علم پژوهی باشد. امروزه طبقه بندی علوم از مباحث مطرح در فلسفه علم است که در آن از روش ها، موضوعات، غایات و نیز شناخت درباره چیستی، اصول و مبانی علوم بحث می شود. لازمه اقبال به این مهم در مباحث معرفت شناسی، در وهله اول حاکمیت بنیان های فکری واضع آن و در مرتبه دوم، تحقق نسبی علوم منشعب از این طبقه بندی در جامعه علمی است که این شروط درباره علوم شرعی و سازگاری آن با علوم غیرشرعی در تمدن اسلامی از دیرباز تحقق یافته است. اما در سده اخیر و پس از ورود مبانی معرفتی تفکر مدرن، به ارزش معرفتی این علوم خدشه وارد شده است. از این رو، در مقاله حاضر، سه نوع از طبقه بندی های مهم در تمدن اسلامی که توسط فارابی، غزالی و خواجه نصیرالدین طوسی ارائه شده است، بازخوانی خواهد شد. سپس به چگونگی تحقق این تجربه تاریخی یعنی تلقی دینی از همه علوم و سازگاری معرفتی بین علوم شرعی و غیرشرعی می پردازیم. در پژوهش حاضر با اتخاذ رویکردی بنیادی، از روش اکتشافی و مراجعه مستقیم به مراجع دست اول استفاده شده است.
فروکاهش گرایی یا نوخاسته گرایی؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
89 - 111
حوزه های تخصصی:
هدف علم، تبیین واقعیت و جهان است و هدف فلسفه نیز هستی شناسی. دیدگاه های فلسفی بر نظریات علمی و نظریات علمی بر نحوه جهان بینی و هستی شناسی تأثیر مستقیم داشته است. از اوایل قرن بیستم هیمنه جریان علمیِ فروکاهش گرایی بر علومی چون منطق و فلسفه و روان شناسی و جامعه شناسی و حتی الهیات و دین شناسی تأثیر گذاشته است. از طرفی جریان نوخاسته نوخاسته گرایی در تقابل با فروکاهش گرایی در اواخر قرن بیستم باز رویش یافت. صحت سنجیِ فلسفی و تحلیلیِ این دو دیدگاهِ ظاهراً متقابل موجب ارتقای سطح روش ها و رویکردهای علمی و نیز نظریات فلسفی خصوصاً در فلسفه های مضافی چون فلسفه دین، فلسفه روان شناسی و فلسفه جامعه شناسی می شود. روش فروکاهش گرایی تلاش می کند هماهنگ با وحدت هستی، وحدت علوم را محقق سازد، نظریه های زائد علوم را حذف کند و با انسجام نظریات، امکان توجیه قوی تری را فراهم سازد. در طرف مقابل، جریان نوخاسته گرا کثرت سلسله مراتبیِ موجودات عالم را مستلزم طبقه بندی علوم می داند. هر سطح و طبقه ای قوانین و مفاهیم غیرقابل فروکاهشی دارد. فروکاهش گرایی در تبیین کثرت حقایق وجودی فروکاهش ناپذیر فرومی ماند؛ اما نوخاسته گرایی با چهارچوب نظری خود علاوه بر تبیین پیوستار و وحدت هستی، کثرت سلسله مراتبیِ واقعیت را نیز تبیین می کند. فروکاهش صرفاً گامی ضروری برای فهم و کشف علیّتِ پایین به بالا، به عنوان یکی از مفاهیم نظری نوخاسته گرایی، مورد استفاده قرار می گیرد و تا حدودی علت ارتباط لایه های وجودی را تبیین می کند. ولی راهبردی موفق در شناخت و تبیین لایه های متکثر وجود و طبقات علوم نیست. فروکاهش گرایی با نگاه پیشینی به واقعیت، مبتلا به داوری و ترجیح فردی می شود ولی در نوخاسته گرایی، واقعیت و هستی شناسی است که به روش شناسی و معرفت شناسی تعیّن و تشخص می دهد.
نسبت فلسفه و فقه براساس طبقه بندی علوم از دیدگاه فارابی و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۰
59 - 82
حوزه های تخصصی:
طبقه بندی علوم از مباحث بنیادی در علم شناسی و معرفت شناسی به شمار می رود و در تعیین جایگاه و نقش و کارکرد هر یک از شاخه های علم تأثیرگذار است. با نظر به اهمیت بنیادی حکمت و شریعت، دو اصل محوری نزد حکمای مسلمان، طبقه بندی علوم (علوم اسلامی) گاهی براساس این دو امر تدوین و ترسیم شده است. مسئله پژوهش، محور و معیار رویکرد فارابی و ابن سینا به نسبت میان فلسفه و فقه یا حکمت و شریعت است. براین اساس مبانی و لوازم و نتایج آن در هر یک از دو نظام فلسفه فارابی و ابن سینا بررسی شده است. روش پژوهش، توصیفی تحلیلی است. یافته های پژوهش این است که هر دو فیلسوف با اعتقاد به سازگاری و تلائم فلسفه و دین به فراخور، هم به شریعت و هم به فلسفه توجه و اهتمام داشتند؛ اما معیار و ملاکشان متفاوت بود. فارابی با رویکرد اصالت فلسفی و با مبانی سه گانه جهان شناختی، معرفت شناختی و اخلاقی، فقه و کلام را در ذیل حکمت عملی و مادون حکمت نظری قرار می دهد و ابن سینا با رویکرد اصالت دین و با مبنای الهیاتی، صناعت شارعه را علمی مستقل در ذیل حکمت عملی و بالاتر از علوم انسانی با منشأ الهی می داند و آن را علمی مستقل در کنار علم مدنی و نه منشعب از آن می شمارد؛ به این ترتیب به علوم دینی با هویتی مستقل از فلسفه، اصالت و اعتبار می بخشد و به نحوی شرایط جایگزینی شریعت را به جای حکمت عملی در جریان فلسفه اسلامی فراهم می سازد و زمینه را برای دو علم اصول دین (کلام) و فروع دین (فقه) مهیا می کند. گویا ابن سینا تحقق فلسفه در جامعه اسلامی عصر خویش را در اسلامی سازی (بومی سازی) فلسفه و اعتبار و اصالت علوم دینی می بیند؛ ازاین رو نسبت به فارابی، دغدغه بیشتر و قوی تری برای بومی سازی داشته، و درصدد به روزرسانی فلسفه پیشینیان بوده است.
تحلیل چالش معاصر طبقه بندی علوم و نحوه مواجهه با آن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
ایران معاصر تحت تأثیر مواجهه با مدرنیته، تغییرات اساسی کرده و ازجمله نهاد علمی کشور، تحت تأثیر دو سده ترجمه و توسعه ساختارهای پیشرفته علمی، با چالش های متعددی مواجهه شده است. طبقه بندی علوم، یکی از پایه ای ترین و کلیدی ترین چالش های نظام علمی کشور است که علی رغم اهمیت آن، تا حد زیادی مورد غفلت واقع شده است. توجه به چیستی، چرایی، زمینه ها و پیشینه راهکار های مواجهه با آن، در این تحقیق، زمینه ساز اتخاذ رویکردی راهبردی مبتنی بر ظرفیت حکمت اسلامی می شود. مطالعه تاریخ تمدن اسلامی نشان می دهد که جهان اسلام (و ایران) در دو دوره با چنین چالشی مواجهه بوده است؛ ابتدا در سده های سوم و چهارم هجری، که جهان اسلام با نهضت ترجمه علوم یونانی و هندی مواجهه بوده؛ و ثانیاً، در دوران صفویه که حکومت شیعی ایران، با نابسامانی در نهاد علم، حاصل از سال ها سلطه تفکر اشعری روبه رو بوده است. در هر دو دوره، حکیمان و اندیشمندان مسلمان به ویژه شیعه، در اصلاح و سامان بخشی نهاد علم، مدیریت جریان دانش و هدایت تغییرات علم، نقش محوری ایفا کردند و بدین منظور به عنوان راهبردشناسان تمدن اسلامی به طرح ریزی مجدد طبقه بندی علوم و ارائه مدلی درونی از آن پرداختند؛ اقدامی که از آن به «تعلیم» یاد می شود و افراد محوری آن «معلمان» هستند. مختصات انقلاب اسلامی در زمان حاضر، بیش از هر دوره ای به دوره فارابی، «معلم ثانی»، در زمان نهضت ترجمه و دوره میرداماد، «معلم ثالث»، در زمان تشکیل حکومت شیعی و آغاز تمدن اسلامی شیعی شباهت دارد. در این تحقیق با روش تحلیل تاریخی، فلسفی و اجتماعی، چالش طبقه بندی علوم بررسی شد و راهکار راهبردی مواجهه با آن، یعنی «تعلیم مجدد» معرفی گردیده است.
طرحی پیشینی برای طبقه بندی علوم با رویکرد توحیدی به تفکر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: برای ساخت تمدن نوین اسلامی مبتنی بر دانش بومی و اسلامی، تقسیم بندی علوم برخلاف سایر تقسیم بندی هایی که با نگاهی پسینی به موضوع، روش و غایتِ دانش های موجود انجام شده است، باید با نگاهی پیشینی به معلم حقیقی آن یعنی خداوند علیم صورت پذیرد. هدف این پژوهش ارائه طرحی پیشینی برای تقسیم بندی علوم بود. روش: پژوهش حاضر از نوع توصیفی - تحلیلی و با روش کتابخانه ای مبتنی بر روش اجتهادی و تحلیل عقلی سامان یافته است. یافته ها: تفکر عمیق در ساحات حیات با هدف کشف، خلق، تغییر، مدیریت، کاربرد و تعالی آن در راستای معنایابی و معناسازی زندگی خوشایند، علاوه بر جهت مندی ما را به دسته بندی جدیدی از علوم رهنمون می سازد. نتیجه گیری: مدل مفهومی حلزونی دانش با تقسیم بندی شش گانه علوم به کشفی، تولیدی، تغییری، مدیریتی، کاربردی و متعالی؛ و مدل میانجی دانش در جهت ساختار اجرایی تولید علم در سه بسته علوم اندیشگاهی، دانشگاهی و کاربستی، برای تمدن نوین اسلامی پیشنهاد شد.