مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
۵۸.
۵۹.
۶۰.
الهیات
منبع:
معرفت ادیان سال یازدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۴۲)
93-110
حوزه های تخصصی:
ازآنجاکه پولس چهره ای مهم و تأثیرگذار در تاریخ مسیحیت به شمار می آید، این پرسش در خصوص نامه های منسوب به او قابل طرح است که آیا می توان الهیاتی روشمند و منسجم را در نوشته های او ملاحظه کرد. در این جستار، ضمن توجه به دیدگاه های مختلف درباره امکان یا امتناع الهیاتی روشمند در آرای پولس، امکان چنین الهیاتی را در نامه های پولس، مورد توجه قرار خواهیم داد. او خود در ارائه الهیاتی روشمند، از سویی به پیشینه الهیاتی اش در سنت یهودیت توجه دارد؛ چنان که بسیاری از پژوهشگران الهیات مسیحی بر این امر اذعان دارند که ایمانِ پولس در تعلق وی به سنت یهودی ریشه دارد؛ از سوی دیگر، پولس به تجربه های شخصی و عرفانی اش در مواجهه با سنت الهیاتیِ مسیحی نیز توجه دارد. در این پژوهش، با توجه به چهار آموزه کلیدی در الهیات مسیحی، بیان خواهیم کرد که می توان الهیاتی روشمند، البته نه چندان واضح، را در نامه های پولس ملاحظه کرد. این چهار مبحث عبارت اند از: مبرا بودن از گناه از طریق ایمان، الهیات اخلاقی، گناه نخستین و تثلیث.
بررسی کتاب فلسفه، الهیات و سیاست: خوانشی از رساله الهیاتی سیاسی اسپینوزانگاشته پُل بَگلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال بیستم خرداد ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۷۹)
247-368
کتاب فلسفه، الهیات و سیاست: خوانشی از رساله ی الهیاتی سیاسی اسپینوزا می کوشد تا با بهره گیری از منابع وزین و با کوششی ریشه شناسانه (etymological) مهم ترین مفاهیم مندرج در رساله ی اسپینوزا را نقل، تحلیل ونقد کند. از میان دو نقد درونی و بیرونی، نقد پل بَگلی سویه ی نقد درونی دارد.در کنار منابع و شرح های فراوان درباب تفکر اسپینوزا، اثر بَگلی نیز توانسته است اثری مقبول در میان شرح ها و خوانش های دنیای انگلیسی زبان باشد.رساله ی اسپینوزا اثری است درباب الهیات و سیاست. اما به باور بَگلی آن کتابی است الهیاتی و سیاسی که به قلم فیلسوفی نگاشته شده است که به فلسفه بیش از الهیات و سیاست متعهد و وفادار است. از این رو، رساله ی اسپینوزا اثری است فلسفی که کارکردهای الهیات و سیاست را در زندگی همگان از منظری فلسفی بر می رسد. این نوشتار کوشیده است، تا با نگاهی توصیفی تحلیلی، ساختار صوری و محتوایی کتاب بَگلی را پیش رو نهدو سپس آن را از نگرگاه توان و کاستی بررسد.
بررسی و نقد ترجمه ی کتاب "ربط علم طبیعی به الهیات"(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال بیستم مرداد ۱۳۹۹ شماره ۵ (پیاپی ۸۱)
241-265
در مورد "رابطه ی علم و دین" یا "رابطه علم و الهیات"، کتاب های متعددی نگاشته یا ترجمه شده است. یکی از این کتاب ها، کتاب "The relevance of natural science to theology" اثر ویلیام اچ. آستین است. این کتاب از معدود کتاب هایی است که به صورت تخصصی و تفصیلی به مسأله ی رابطه ی علم طبیعی و الهیات پرداخته است. کتاب مزبور توسط علی حقّی با عنوان "ربط علم طبیعی به الهیات" ترجمه شده است. نگارنده با هدف ارزیابی و نقد محتوای کتاب، سراغ ترجمه ی فارسی آن رفت، اما ترجمه را آن قدر مبهم و نارسا و پر غلط یافت، که ترجیح داد به جای نقد محتوای کتاب، با روش تحلیلی-انتقادی به نقد ترجمه ی کتاب بپردازد. ترجمه کتاب مزبور با وضع موجود برای هیچ متن درسی و حتی منبع تحقیقی مناسب نیست. ارائه چنین ترجمه ای با این حجم از اشکالات، جهت چاپ از سوی مترجم محترم، و انتشار آن از سوی ناشر محترم بدون داوری تخصصی قبل از چاپ یا دست کم بدون برطرف نمودن اشکالات ظاهری، جا ی بسی تأمل دارد.
نقد أصول المنهج السلفی فی الإلهیات(مقاله علمی وزارت علوم)
السلفیه فرقه من فرق المسلمین لهم منهج خاص فی الإلهیات. قام الباحث فی هذا المقال باستعراض المصادر المعتبره عند السلفیه و نقد منهجها فی معرفه الإلهیات علی ضوء المعاییر الإسلامیه، مثل التفسیر بظاهر القرآن و ظاهر السنه النبویه و أتباع عقائد السلف دون تمحیص و تقدیم النقل علی العقل، کما کشف النقاب عن انتقاض التوحید الذاتی والصفاتی وفق أصول المنهج السلفی.
هل صراع «علم إجتماع الدین»مع «الإلهیات» أم مع «الکلام»؟(مقاله علمی وزارت علوم)
عند طلب العلوم الإلهیّه للأدیان إلی جانب سائر العلوم التی تبحث حول الدین یوصی لعالم الدینی بأن یصون نفسه أمام أضرار الکلامی. و قد کانت الحلول العلمیه، لحد الآن، للاجتناب من الأول للصیانه و التحرز أمام الثان ی. ولکن طریق الحل فی هذا المقال، هو تمییز و تفکیک الإلهیات عن الکلام ف ی الخطوه الأولی و من ثم شرح و تحدید الطرق المحتمله لرسوخ الملاحظات الکلامیه فی مطالعه الدین. مع تجویز الاستفاده من الإلهیات، سوف ترتفع نقاط الضعف لعلم اجتماع الدین فی علم المواضیع و أیضاً یمنع من إصدار العنوان الکلامى علی علماء الاجتماع، الذین لهم علوم إلهیه مهمه حول الدین الذی بحثوه.
نسبت میان دین وفرهنگ درتلقی های جامعه شناختی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اسلام و مطالعات اجتماعی سال هشتم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۲۹)
153 - 194
حوزه های تخصصی:
ادیان الهی هم خود ظرفیت بسیار غنی و تجدیدشونده ای برای تولید و عرضه یک فرهنگ متعالی متناسب با ظرفیت های آموزه ای و اهداف و رسالت این جهانی خود به بشر اجتماعی دارند و هم بسته به ظرفیت آموزه ای، موقعیت اجتماعی، کمیت و کیفیت موالیان، نحوه تعامل آنان با تعالیم وحیانی، فرصت ها و محدودیت های محیطی و... نقش بسیار قاطع و تعیین کننده ای در هدایت و راهبری، پالایش و پیرایش، شکوفایی و تعالی ظرفیت ها، صیانت و پاسداری، تعمیق و تثبیت، اعتباریابی و قداست بخشی فرهنگ های عرفی و مؤلفه های مختلف آن دارند؛ ازاین رو نسبت میان دین و فرهنگ و نحوه تعامل آن دو به ویژه در فرایند تاریخ اجتماعی بشر، از جمله موضوعات مورد علاقه دین پژوهان و جامعه شناسان دین قرارگرفته است. این نوشتار درصدد است مهم ترین مواضع اتخاذشده از سوی جامعه شناسان دین در نحوه تعامل میان این دو نظام معنایی را مورد واکاوی و تحلیل قرار دهد؛ براین اساس سؤال اصلی آن نسبت های محقق و محتمل میان دین و فرهنگ به مثابه دو نظام معنایی جامع در مقام تحقق و عینیت اجتماعی از منظر جامعه شناختی است. روش این مطالعه در مقام گردآوری اطلاعات، اسنادی و در مقام تشریح و استنتاج، تحلیل محتوای کیفی است. نتایج حاصل از این مطالعه آن گونه که در توضیحات ضمنی و جمع بندی پایانی انعکاس یافته، این شد که جامعه شناسان دین، هریک بسته به موضعی که در باب چیستی، چرایی، جایگاه اجتماعی، کارکرد دین و ارزیابی این کارکردها اتخاذ کرده اند، به نسبت سنجی میان دین و فرهنگ پرداخته و طرح دیدگاه کرده اند.
بررسی و مقایسه ی تطبیقی بن مایه های فکری در اشعار محمدحسین و رابرت لی فراست » شهریار « بهجت تبریزی با تأکید بر الهیات، فلسفه، عشق
حوزه های تخصصی:
ادبیات تطبیقی یا هم سنجی،شاخه ای از نقد ادبی است که از روابط ادبی ملل و زبان های مختلف و از تعامل میان ملّت ها با یکدیگر سخن می گوید و به دیگر سخن ادبیات تطبیقی بازشناخت خود از زبان دیگری است. بر اساس این تعریف در این پژوهش سعی شده است تشابه و تفاوت طرز تفکر و اندیشه های دو شاعر معاصر ایرانی و آمریکایی یعنی محمدحسین بهجت تبریزی (1367 1285) و رابرت لی فراست (1963 1874) بررسی شده تا هم نوعی ارتباط فرهنگی میان ادبیات معاصر ایران و آمریکا برقرار کرده و هم تأثیر هر یک بر دیگری را مورد بررسی قرار دهد؛ و به این ترتیب جایگاه شعری هر یک از این شاعران بزرگ با تأکید بر الهیات و فلسفه، طبیعت، عشق و وطن مشخص گردد. چرا که در نگاه اول در کلام استاد شهریار به عنوان شاعر معاصر شرق و رابرت لی فراست به عنوان شاعر غرب ازلحاظ توجه به زندگی ساده ی روستایی عشق و نیز افکار فلسفی و عرفانی تشابهاتی به چشم می خورد؛ و این عوامل باعث شده تا هم نوعی تخیلی شیرین به اشعار این دو شاعر حاکم شود و هم شعرشان ساده و نزدیک به فهم عامه مردم باشد و در دل و روح مردم تأثیر عمیق بگذارد و نام و آوازه ی شهریار و فراست را علاوه بر ایران و آمریکا به خارج از مرزهای این دو کشور نیز ببرد .
تحلیلی انتقادی بر نظریه «امتناع علم دینی و تمدن سازی» با غلبه تفکرتئولوژیک و حوالت تاریخی مدرنیته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ازجمله رویکردهای قابل توجه در مخالفت با تمدن سازی و اسلامی سازی علوم، نگاهی است که با اتکا بر فلسفه پدیدار شناختی و رویکرد انتولوژیکی، تلاش می کند الزامات تمدنی مدرنیته را امر اجتناب ناپذیر و حوالت تاریخی دانسته و هرگونه تلاش در اسلامی سازی و بومی کردن علوم جهت مهندسی تمدن اسلامی را محکوم به شکست بداند و در حقیقت این رویکرد بر این باور است که اساساً دغدغه و تلاش برای تمدن سازی و اسلامی سازی علوم، ریشه در جریان بومی گرایی وهویتگرائی غرب ستیز دارد، ازاین روی دلایل مخالفت خود را با این مسئله به موانع درونی و بیرونی بازمی گرداند. به همین روی مانعیت درونی در امکان و امتناع تمدن سازی و تولید علم دینی را به حاکمیت دستگاه تئولوژیکی یعنی الهیات در جامعه اسلامی برمی گرداند. به این معنا که هر دستگاه معرفتی بشر که واسطه در فهم بشر از متن و حقیقت دین باشد، به دلیل ماهیت بشری اش، منجر به اعوجاج در فهم دینی و درنتیجه ایدئولوژیک شدن دین می گردد، درحالی که حقیقت دین به دلیل ویژگی همچون قدسی بودن، مطلق بودن، فرا تاریخی، عینی نبودن، امری است که مانع از مقایسه آن با علم و درنتیجه مانع طرح تمدن اسلامی بر محور تولید علوم دینی می گردد. چراکه مواجه ما با دین امری وجودی وانکشافی است. مانعیت بیرونی در امتناع، به حوالت تاریخی، اقتضائات ذاتی مدرنیته، یعنی علم مدرن و تکنولوژی برمی گرداند، که چنین حوالتی اجازه نمی دهد انسان باقدرت و اختیار خود در برابر آن مقابله کند. با توجه به دو دال اساسی نظریه فوق در امتناع مهندسی تمدن اسلامی و تولید علم دینی، باید گفت اساساً، بدون تفقه جامع در دین و ترسیم هندسه معرفت دینی و تبیین جایگاه الهیات مطلوب، نمی توان مواجهه صحیح و مطلوب با متن دین و جریان دینداری در مقیاس تمدنی و اجماعی داشت، درواقع رابطه وجودی با دین، یک رابطه درونی و فردی است و موجب انزوای دین در متن حیات اجتماعی گشته و به سکولاریسم منجر می گردد. از سوی دیگر چنین خوانشی از الزامات مدرنیته با اصل تکلیف و اختیار انسان در جهت تکامل اجتماعی و تمدن سازی سازگاری ندارد، ازاین رو با فرض امکان پذیری توسعه و تکامل قدرت و اختیار برمحورحق، مسئولیت و تکلیف اجتماعی و تمدنی جامعه دینی، این اقتضاء و حوالت تاریخی الزام آور و جبرانگارانه را بایستی بشکند و درنتیجه طرح تمدن سازی اسلامی و علم دینی، مطلوب و امکان پذیر می گردد.
پلورالیسمِ اجماع-بنیاد همچون فراروایت (مطالعه موردی: تحلیل گفتمان انتقادی برنامه های پرگار از شبکه بی بی سی فارسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۸۳
33 - 58
حوزه های تخصصی:
این مقاله با روش تحلیل گفتمان انتقادیِ لاکلاو و موفه به بررسی مجموعه برنامه های پرگار(شبکه بی بی سی فارسی) می پردازد و می خواهد نشان دهد که چگونه در این برنامه ها نوعی «پلورالیسمِ اجماع-بنیاد» پیش فرض گرفته می شود که به ترس از تفاوت ها منتهی می شود. مسأله مقاله حاضر این است: چرا پلورالیسم آنتاگونیستی به روایت لاکلاو و موفه در برنامه های پرگار مسکوت گذاشته شده است؟ پلورالیسم اجماع-بنیاد بر «شباهت های فرهنگی» تاکید می کند، اما پلورالیسم آنتاگونیستی به «تفاوت ها» معطوف است. یافته های پژوهش حاضر نشان داد که در برنامه های پرگار با تاکید بر شباهت محوری، ادیان ابراهیمی در برابر ادیان شرقی جایگاه فروتری می یابد؛ «توحید» در برابر «شرک» به ضد ارزش تبدیل می شود و اسلام با مفهوم «شهروند جهانی» در تعارض قرار می گیرد. اسلام هراسی جایگزین کمونیسم هراسی در جنگ سرد می شود. لاکلاو و موفه معتقدند که پلورالیسمِ اجماع-بنیاد همچون فراروایت پاسخگوی جهان پیچیده معاصر نیست. باید بجای یکدست سازیِ صوری، به تفاوت ها اجازه ظهور داد.قاطبه کارشناسان پرگار رویکردی یکجانبه به مفهوم پلورالیسم دارند و چندان به پیش فرض های خویش همچون باور به چندصدایی، حرمت نهادن به ادیان و فرهنگ های بومی پایبند نیستند. در تمامی این برنامه ها هژمونی لیبرالیسم غربی مسلم گرفته شده است.نگارنده، فراسوی دوقطبی لیبرالیسم-کمونیسم، راه سومی را پیشنهاد می کند که از آن به پلورالیسمِ آنتاگونیستی تعبیر می شود.
مکملیت کوانتومی و تأثیر آن در الهیات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، با تأیید تأثیرگذاری و تأثیرپذیری الهیات و فیزیک از یکدیگر، نشان داده می شود که چگونه برآمدن فیزیک کوانتومی در ابتدای قرن بیستم، همگام با تغییر دادنبنیان های فیزیک کلاسیک، مباحث جدیدی در حوزه ی الهیات را پدید آورد. برای این منظور،نخست توضیحی از «مکملیت» که یکی از مهم ترین دست آوردهای بور در تبیین پدیده های کوانتومی است، به دست داده می شود و سپس از چگونگی مدخلیت آن در مباحث الهیاتی سخن به میان می آید. بدین ترتیب، روشن می شود که از یک سو «مکملیت»، در توضیح رابطه ی میان علم و الهیات و تفکیک نظرگاه های مختلف آنها بر پژوهشگرانی مانند مک کی مؤثر بوده است و از سوی دیگر خود وام دار آموزه های الهیاتی کیرکگارد بوده است. در ادامه ی این مقاله، نشان داده می شود که صرف نظر از پذیرش یا نفی کاربرد «مکملیت» در الهیات، آنگونه که در فیزیک به کار می رود، می توان از مدخلیت چنین آموزه ای در غنا بخشیدن به سطوح مختلف تبیینی آموزه های الهیاتی درتوصیف حقایق دینی سخن گفت.
بررسی تطبیقی جایگاه خدا نزد ابن سینا و سوآرز با توجه به موضوع مابعدالطبیعه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
الهیات تطبیقی سال یازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۴
125 - 138
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مهم پیش روی فلاسفه و الهیات دان های قرون وسطایی، اعم از اسلامی و مسیحی، جایگاه خداوند با توجه به موضوع مابعدالطبیعه مطرح شده ارسطو است. ارسطو موضوع مابعدالطبیعه را «موجود بما هو موجود» می داند و بیشتر فلاسفه یونانی مآب معتقدند موجود بما هو موجود همان خداوند است. این درحالی است که ابن سینا و سوآرز با تفسیرشان از موضوع مابعدالطبیعه، بیان می دارند خداوند نمی تواند موضوع مابعدالطبیعه باشد؛ اما در عین حال از مابعدالطبیعه نیز جدا نمی شود. ابن سینا مانند ارسطو، موضوع مابعدالطبیعه را موجود بما هو موجود می داند؛ اما برخلاف ارسطو و یونایی ها موجود را به نحو عام در نظر می گیرند که شامل همه موجودات ازجمله مبادی و علل نخستین می شود؛ بنابراین، بحث درباره خدا بخشی از این علم محسوب می شود. سوآرز نیز موضوع مابعدالطبیعه را موجود بما هو موجود واقعی از حیث اسمی می داند و با بیان این موضوع، اولاً هستی های خیالی را از دایره بحث مابعدالطبیعه جدا می سازد و دوم، با آوردن قید اسمی، آن را مخصوص هستی بالامکان می کند. با این بیان، موضوع مابعدالطبیعه صرفاً شامل خداوند تنها نمی شود؛ بلکه جوهرهای غیرمادی (مجرد) و اعراض واقعی جواهر مجرد را نیز در بر می گیرد که این نشان دهنده هستی شناسی جدید است. در این نوشتار، سعی شده است در ابتدا موضوع مابعدالطبیعه بین این دو فیلسوف بررسی شود، سپس به روش تحلیلی تطبیقی، جایگاه خداوند در مابعدالطبیعه مشخص شود.
بررسی جایگاه و اوصاف خدا در عقاید ارامنه ارتدکس ایران بر اساس دیوار نگاره کلیسای وانک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ادیان سال ۱۲ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۴۸)
117-134
حوزه های تخصصی:
یکی از جوامع فعال و زنده تأثیرگذار مذهبی در ایران، مسیحیان ارمنی هستند که شناخت و تعامل سازنده با این گروه می تواند یکی از اولویت های گفتمان بین ادیانی و بین فرهنگی درون ساختاری در ایران قلمداد شود. مباحث اصول دین، یقیناً یکی از مقدم ترین و ابتدایی ترین سطوح گفتمانی با این گروه است که در بین آنها خداشناسی از اهمیت و تقدم فوق العاده ای برخوردار است. این مقاله درصدد پرداخت به این مقوله با روش تحلیل محتوای هنری قیاسی بر اساس دیوارنگاره های کلیسای وانک اصفهان است. تقدس و احترام ویژه نگارگری دینی در فضای ارتدکس به همراه انطباق کدهای هنری با مضامین بافت کتاب مقدس، موجب اعتبار و روایی و پایایی یافته های تحقیق می گردد. در نهایت مشاهده می شود کدهای هنری، مضامینی چون خدای مهربان، برتر، ناظر، حکیم و حتی واحد و یگانه را به همراه خصوصیاتی چون جسمانی بودن و انسانی بودن، به خوبی به مخاطب خود القا می کند. شناسایی و تحلیل احتمالی برخی کدهای مخفی و مبهم هنری، مانند کبوتری در فضای چشم گونه حاضر در تصویر، یکی از یافته های جدید این تحقیق است که می تواند بهانه ای برای تحقیقات بعدی باشد.
رویکردی الهیاتی به نسبت دین و فرهنگ(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
ادیان الهی هم خود ظرفیت بسیار غنی و تجدیدشونده ای برای تولید و عرضه یک فرهنگ متعالی متناسب با ظرفیت های آموزه ای و اهداف و رسالت این جهانی خود به بشر اجتماعی دارند و هم بسته به ظرفیت آموزه ای، موقعیت اجتماعی، کمیت وکیفیت موالیان، نحوه تعامل آنها با تعالیم وحیانی، قرائت ها و تفسیرهای ارائه شده از سوی دین پژوهان، فرصت ها و محدودیت های محیطی و مانند آن؛ نقش بسیار قاطع و تعیین کننده ای در مواجهه هدفمند با فرهنگ عرفی مستقر و مولفه های آن دارند. از این رو، نسبت میان دین و فرهنگ و نحوه تعامل آن دو به ویژه در فرایند تاریخ اجتماعی بشر، ازجمله موضوعاتی است که عموما از سوی جامعه شناسان دین مطرح شده و در مقام پاسخ بدان، دیدگاه ها و مواضع مختلفی اتخاذ شده است. این نوشتار، درصدد است تا با تامل در آرا و اندیشه های دین پژوهانی که عمدتاً با رویکرد های الهیاتی و کاوش های درون دینی صراحتاً یا ضمنا به این موضوع ورود کرده اند، پاسخ سوال فوق را از منابع و متون مربوطه استخراج و تحلیل نمایند. براین اساس، سوال اصلی آن نسبت های محتمل میان دین و فرهنگ به مثابه دو نظام معنایی از منظر الهیاتی و از دیدگاه اندیشمندان منتخب است. روش گردآوری اطلاعات، اسنادی و روش تحلیل، تفسیری استنباطی است.
تحلیل و بررسی انگاره «وعده فرجام شناختی» در الهیات امید یورگن مولتمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زندگی اجتماعی بشر در میان آرمان کامیابی ابدی و آرمان شهر محفوف به عدل و صلح از یک سو، و رنج ناشی از واقعیات تلخ حیات جمعی او مانند مرگ، استثمار، فقر و ... از سوی دیگر، ذهن بسیاری را برای ارضای گرایش های اُتوپیایی و غلبه بر رنج و شر، به خود مشغول کرده است. فیلسوفان دین، روان شناسان و جامعه شناسان همگی در پی نسخه ای راه گشا جهت امید بخشی در پرتو آینده ای روشن برای بهبود زندگی جای مردم بوده اند. انگاره "وعده" شاید از مهمترین مفاهیم پرکاربرد در نظریات علوم انسانی و بویژه کتب مقدس بوده است. مولتمان که در بحبوحه آشوب جنگ جهانی دوم و اوج نومیدی مردم از فرهنگ مدرنیته و الهیات فرهنگی اروپا، الهیات امید را با تأکید بر وعده فرجام شناختی نوشت، درپی تدوین دکترین سنتز شده ای از مارکسیسم و مسیحیت، آینده موعود تاریخ حیات بشر را با خوانشی بدیع از تثلیث اجتماعی همراه ساخت و در ملکوت عدل و صلح خدای عهدین گره زد، نیز وعده فرجام شناختی را در کنار ایمان به خدا که در رویداد منحصر بفرد صلیب و رستاخیز مسیح محقق گردید، زمینه داوری اخلاقی و محبت خدا به انسان دانست. این مقاله با روش تحلیلی اسنادی با بررسی مهمترین آثار دوره اول الهیات یورگن مولتمان، الگوی ابتکاری مولتمان یعنی تفسیر "فرجام شناختی وعده" را مهمترین چاره چالش بحران اجتماعی و الهیاتی جامعه مسیحی می انگارد؛ لذا تبیین و تحلیل چیستی وعده فرجام شناختی، چرایی و خاستگاه فلسفی و الهیاتی وعده، زمان بروز و ظهور آن از یک سو و رابطه وعده با ایمان، عشق، امید و عمل از جمله مسائلی هستند که نگارندگان این مقاله در پی تحلیل و بررسی آن از دیدگاه مولتمان در الهیات مسیحی می باشند.
صفت ابداع در الهیات امامیه و اسماعیلیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اندیشمندان امامی مانند کندی، فارابی، صدوق، مفید، علم الهدی، طوسی، طبرسی و ... ابداع را یکی از صفات فعلیه خداوند می دانند و در تعریف آن با یکدیگر اختلاف دارند. دانشمندان اسماعیلی نیز مانند ابوحاتم رازی، سجستانی، اخوان الصفا، کرمانی و ناصرخسرو درباره ابداع با یکدیگر و در برخی موارد با الهیات امامیه ناسازگاری می کنند. هر دو الهیات، ابداع را صفت فعل خداوند می شناسند و در تعریف حداقلی و حداکثری ابداع با یکدیگر اختلاف دارند. برخی بیشترین شرایط را لحاظ می کنند و شماری به کمترین شرایط بسنده می کنند و هر دو گروه به اشتباه ابداع را «ایجاد من لا شی» تعریف می کنند و افزون بر این، در مبدَع نخست نیز با یکدیگر ناسازگارند. هدف این پژوهش، بررسی و سنجش نظریات اندیشمندان اسماعیلی و امامی و بیان همانندی ها و تفاوت ها است و نوع پژوهش، کتابخانه ای و روش پژوهش، تحلیل و توصیف است.
بررسی نگرش درون متنی به دین در الهیات معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مکاتب الهیاتی نوین تلاش می کنند با ارائه شیوه ای متمایز از رویکردهای گذشته، بر دغدغه های الهیاتی جریان پست مدرن چیره گردند. برخی از این دغدغه های الهیاتی تحت تأثیر چالش های مربوط به کثرت گرایی و تنوع عمیق در الهیات و همچنین تعارضات میان علم و دین پدید آمده اند. پژوهش حاضر به تبیین و بررسی یکی از نگرش های نوین فلسفه دینی به الهیات و فهم دین، یعنی نگرش درون متنی می پردازد. رویکرد درون متنی که از نیمه قرن بیستم و تحت تأثیر اندیشه های ویتگنشتاین متأخر و همچنین الهیات روایی شکل گرفته است، بر این اعتقاد است که نباید در معرفت دینی به عوامل بیرونی و امور خارج از متون دینی تکیه کرد؛ بلکه باید خود متن را بر اساس زبان و قواعد درونی آن فهمید، زیرا هر گونه مداخله مقولات خارجی موجب انحراف از حقیقت دین و ایمان می گردد. نگرش درونی متنی با نگاهی غیرواقع گرایانه، حتی بر این باور است که نباید برای دین و متون دینی متعلق واقعی در نظر گرفت و آنها را در نسبت با واقعیات خارجی فهمید. به واقع ایمان و فهم دینی چیزی جز حضور مستقیم در معیشت متن نیست. این نگرش علاوه بر آنکه نمی تواند چالش تعارض علم و دین را حل کند، از جهت رویکرد ایمان گرایانه و همچنین نگرش کارکردی و غیرواقع گرایانه به دین دچار اشکالات اساسی است.
درآمدی بر الهیات هواخواهی، با تأکید بر هواخواهان ایرانی گروه موسیقی کره ای اکسو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با این فرض که الهیات عملی درباره کنش های فردی و جمعی انسان ها به روشی الهیاتی می اندیشد، می توان در بستر آن به یکی از صورت های مدرن و الهیاتی فرهنگ مدرن یعنی الهیات هواخواهی پرداخت. ریشه های تاریخی الهیات هواخواهی را باید به پیش از دوران مدرن بازگرداند. امروز در فرهنگ غرب ریشه های هواخواهی مدرن را به رفتار حواریون مسیح (ع) بازمی گردانند. همچنین می توان صورت های خاص تری از آن را در سده های نخستین تمدن اسلامی میان فرق عرفانی پیدا کرد. در این مقاله، با استفاده از رویکرد نظری پل تیلیش در خصوص الهیات فرهنگ، به تبیین رفتارهای مناسکی هواخواهان مدرن می پردازیم. یکی از تفاوت های مشهود هواخواهی مدرن و رسانه ای با هواخواهی در فرهنگ سنتی ارتباط هواخواه با سلبریتی به میانجی متن رسانه ای است. اما در الگوی سنتی، حضور فیزیکی اصل اساسی شکل گیری ارتباط میان هواخواه و مراد بود. به این منظور در این مقاله با استفاده از رفتارهای هواخواهانِ ایرانی یکی از گروه های موسیقی پاپ کره ای به تبیین برخی از ویژگی های الهیات هواخواهی در ساحت فرهنگ مدرن می پردازیم. همچنین اشاره می کنیم که تمایزات هواخواهی مدرن با هواخواهی سنتی چیست. به خصوص در فرهنگ ایرانی-اسلامی اساساً ما شاهد هواخواهی های مطلوبی هستیم که مبنای آن الهیات توحیدی است، اما اکنون شاهد هواخواهی با جنس الهیات سکولار هستیم. در این مقاله به این سؤال اصلی پاسخ خواهیم داد که کنش هواخواهی از چه جهت باید با رویکرد الهیات عملی و الهیات فرهنگ به عنوان یک رفتار قدسی در زندگی روزمره بررسی شود.
الگوی انتقال قدرت در سیاست خارجی چین در دوره شی جین پینگ با تأکید بر مؤلفه اقتصادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه انتقال قدرت بر مسئله پویایی نظام و چگونگی تحول قدرت در سیستم بین الملل تمرکز دارد و ماهیت نظام بین الملل را دارای خصلتی سلسله مراتبی می داند که بر اساس آن منازعه و کشمکش برای کسب سلطه همواره امکان پذیر است. ارگانسکی به عنوان یکی از برجسته ترین نظریه پردازان انتقال قدرت، در قالب این نظریه امکان خیزش چین را یکی از واقعیت های نظام بین الملل می داند و تأکید می کند که چرخه قدرت بر اساس رشد تکنولوژیکی و در مرحله بلوغ قدرت صورت می گیرد و در این مرحله دولت ها منابع مختلف خود را برای انتقال قدرت به کار می گیرند و لذا چین در آینده در چنین وضعیتی قرار خواهد گرفت. این پژوهش بر این مسئله تمرکز دارد و هدف اصلی آن این است که مسئله خیزش چین را بر مبنای دیدگاه انتقال قدرت در دوره شی جین پینگ و با تأکید بر 3 استراتژی اقتصادی این کشور تبیین نماید. بر این اساس سؤال اصلی این پژوهش این است که استراتژی های اقتصادی شی جین پینگ شامل «یک کمربند و یک جاده»، «طرح ساخت چین 2025» و «راه اندازی بورس نفت خام چین بر مبنای یوان» از چه جایگاهی در دیدگاه انتقال قدرت چین برخوردارند؟ طبق نتیجه این پژوهش، این 3 استراتژی اگرچه جنبه ای اقتصادی دارند اما اهداف سیاسی و امنیتی کلانی را برای چین به دنبال دارند و رهبر جدید چین تلاش کرده است که از طریق آن ها اهداف کلان هژمونیک و انتقال قدرت چین را پیش برد. پاسخ به سؤال پژوهش در قالب روش تحلیلی-توصیفی صورت پذیرفته است.
الهیات زیست محیطی آیت الله جوادی آملی بررسی تأثیر جهان بینی اسلامی بر محیط زیست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقش الهیات در کنترل و حل بحران فراگیر زیست محیطی مهم و تأثیر گذار است. آیت الله جوادی آملی با تبیین رابطه انسان و طبیعت مبتنی بر جهان بینی توحیدی و جایگزینی عنوان «خلقت» به جای «طبیعت»، درصدد ارائه راه حلی برآمده است. لوازم خاص دیدگاه مذکور مبتنی بر آن است که انسان در مقام خلیفه اللهی، برترین مخلوق هستی بوده و طبیعت مسخر اوست. از سوی دیگر، وی امانتدار و مالک طبیعت به نحو مشروط و مأذون از سوی خداوند است. درک صحیح این جایگاه به هماهنگی و تعامل مطلوب بشر با طبیعت منجر می شود. ایشان مهم ترین موانع ارتباط صحیح انسان با طبیعت را روحیه سلطه جویی و استکبار طلبی بشر امروز بر مبنای جهان بینی مادی گرایانه و انسان مدارانه تعبیر می کند. از نظر ایشان، توجه به آثار و ثمرات مادی و معنوی طبیعت و کارکرد آن در سلامت و رشد معرفتی، عقلانی و روحی انسان و درک تأثیرات متقابل روابط وی با زیست بوم براساس نگرش توحیدی به هستی، عملکرد بشر را نسبت به طبیعت اصلاح و تنظیم می نماید که ثمره آن آبادانی و تکامل مادی و معنوی محیط زیست و حل بحران های آن خواهد بود.
بررسی نسبت عقل و دین در اندیشه دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در عقل گرایی جدید که با دکارت شروع می شود، معرفت فراتر از عقل جایی ندارد و هر آن چه با عقل شناختنی نباشد، در حوزه معرفت جای نمی گیرد. از آنجا که دکارت ایمان را از سنخ معرفت نمی-شمارد، میان عقل و دین تفاوتی ماهوی می گذارد و آن دو را به دو معنای کاملاً مختلفی تفسیر می نماید؛ به این معنا که ایمان را از تبار باور شمرده و آن را با اعتماد و اطمینان برابر می داند. ایمان برخلاف معرفت و عقلانیت که به تدریج و برپایه تلاش آدمی به دست می آید، دفعتاً رخ می دهد و وحی الهی نه به تدریج و تدرُّج بلکه در ضمن تغییری دفعی ما را به مقام اعتقادی مصون از خطا برمی کشد. دکارت در باب ارتباط روش ریاضی با مقولات دینی نیز معتقد است که اساساً روش ریاضی در حوزه ایمان کاربردی نداشته و به حوزه معرفت عقلانی محدود است. وی در داوری میان دین و عقل، به سود دین حکم می کند و الهیات را به مثابه علم غیر ممکن می شمارد.