مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
موازنه از راه دور
حوزه های تخصصی:
رفتار ایالات متحده در جریان انقلاب های بهار عربی در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا و همچنین تحمیل تحریم های نفتی علیه ایران بدون هراس از افزایش قیمت نفت، همزمان با آغاز تولید گسترده از منابع شیل نفت و شیل گاز آن کشور، نشان دهنده به چالش کشیده شدن درجه اهمیت خاورمیانه و خلیج فارس در اقتصاد و سیاست آن کشور و در نتیجه تغییر در سیاست های امنیتی آمریکا در این منطقه است. در این مقاله میزان تأثیر انقلاب شیل در صنعت نفت و گاز و گسترش حجم تولید نفت و گاز از منابع نامتعارف هیدروکربی آن کشور بر سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه با تاکید بر خلیج فارس، بر مبنای تعریف سه شاخص عمده: دیپلماسی، اقتصادی و نظامی در سیاست خارجی آمریکا و استفاده از روش همبستگی در بستر نرم افزار SPSS، مورد ارزیابی قرار می گیرد. نتایج پژوهش نشان می دهد که هرچه برحجم تولید نفت و گاز از منابع شیل آمریکا افزوده شده راهبرد ایالات متحده از سیاست موازنه فعال و مداخله مستقیم در تحولات خاورمیانه، به سیاست موازنه از راه دور و عدم مداخله مستقیم روی آورده که این تغییر راهبر با باز نمودن دست قدرتهای منطقه ای برای ایجاد چالش با همسایگان سبب افزایش منازعات بین قدرتهای منطقه ای شده است.
راهبرد خاورمیانه ای اوباما؛ از واگذاری مسؤولیت تا همراهی محدود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره هشتم پاییز ۱۳۹۵ شماره ۲۸
95 - 118
حوزه های تخصصی:
از راهبرد خاورمیانه ای باراک اوباما انتقادهای فراوانی شده و به زعم برخی فاقد چشم انداز راهبردی عنوان شده است. بررسی راهبرد خاورمیانه ای ایالات متحده در دوره ریاست جمهوری اوباما از منظر واقع گرایی نوکلاسیک نه تنها این دیدگاه را تأیید نمی کند؛ بلکه مبین این نکته است که اوباما از آغاز، راهبرد منسجم و روشنی را در قبال خاورمیانه درپیش گرفته و بر همین اساس نیز توانسته است اقدامات درخور توجهی را در راستای ارتقای امنیت ملی امریکا انجام دهد. از این رو، پاسخ به این سؤال مهم است که اوباما در قبال خاورمیانه چه راهبردی را اتخاذ و بر اساس آن، چه روندی را طی کرده است؟ پژوهش حاضر با بهره گیری از روش توصیفی- تحلیلی، نشان می دهد راهبرد خاورمیانه ای ایالات متحده در دوره اوباما با واگذاری مسؤولیت به متحدان منطقه ای خود در قالب موازنه از راه دور آغاز شده و باگذشت زمان به سمت تقبل محدود مسؤولیت حرکت کرده است. با توجه به نزدیکی اصول سیاست خارجی دولت اوباما به نظریه واقع گرایی، ازنظر نویسندگان مقاله، این نظریه می تواند تبیین مناسب تری از سیاست خارجی ایالات متحده در دوره ریاست جمهوری باراک اوباما ارائه دهد.
تحلیلی بر راهبرد اتحادهای آمریکا در خاورمیانه و گزینه های محتمل در قبال ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
از دوران جنگ سرد اتحادها و ائتلاف های متعددی در منطقه خاورمیانه میان برخی بازیگران منطقه ای و یکی از قدرت های بزرگ فرامنطقه ای شکل گرفته اند. اکثر این اتحادها بر اساس تئوری توازن تهدید استفان والت قابل توضیح بوده اند. در دوران پس از جنگ سرد، آمریکا با حضور نظامی مستقیم در منطقه تلاش کرد تا توازن مطلوب خود را برقرار نماید – امری که هزینه های سنگینی بر آن کشور تحمیل کرده و سرانجام بی نتیجه بوده است. در شرایط بی نظمی کنونی در منطقه، به نظر می رسد هزینه حفظ اتحادهای سنتی برای آمریکا سنگین تر از منافع آن شده است. رئیس جمهور جدید آمریکا نیز آشکارا فوائد چنین هزینه هایی در دوره های قبل از خود را زیر سؤال برده است. با توجه به ظهور بازیگران غیردولتی و تعدد و پیچیدگی منابع تهدیدکننده منافع آمریکا، ایالات متحده ناگزیر باید به سوی مدل جدیدی برای کسب حداکثر منافع در عین کاهش هزینه های خود در منطقه حرکت کند. پرسش اصلی پژوهش حاضر این بوده که پارادیم اتحادهای ایالات متحده در منطقه خاورمیانه چرا و به چه سمتی در حال تحول است و گزینه های جایگزین آمریکا در منطقه به ویژه در ارتباط با ایران چیست؟ فرضیه پژوهش این است که پارادایم اتحادهای آمریکا در منطقه به شکلی در حال تغییر است که احتمالا به استراتژی موازنه از راه دور با هدف توازن قدرت در منطقه روی آورده و نوعی توازن فرساینده در خاورمیانه برقرار خواهد کرد که طی آن، از قدرت همه بازیگران منطقه ای به جز اسرائیل کاسته شده و هزینه مشکلات منطقه برای سایر قدرت های فرامنطقه ای همچون چین افزایش خواهد یافت. این پژوهش با استفاده از روش تحلیل محتوا به بررسی برخی اسناد تازه منتشر شده از سوی اندیشکده های آمریکایی پرداخته است. این اسناد به گونه ای انتخاب شده اند که معرف سلائق و گرایش های گوناگون در سیاست خارجی آمریکا باشند. در شرایط حاضر هیچ گونه اجماعی در میان نخبگان و سیاستمداران آمریکایی به چشم نمی خورد و دولت ترامپ نیز هنوز هیچ استراتژی جهانی مشخصی را تدوین و اعلام نکرده است. با این حال می توان تصور کرد که اتخاذ راهبرد موازنه از راه دور احتمالاً در سال های آینده طرفداران بیشتری در واشنگتن خواهد یافت. این تصور درواقع فرضیه پژوهش را تشکیل داده و بیانگر آن است که هدف مطلوب آمریکا در این مدل،توازن قدرتِ فرساینده میان ایران، ترکیه و عربستان در عین افزایش هزینه ها برای سایر قدرت های رقیب به ویژه چین است. لذا در دوره جدید، این اهداف از طریق تلفیقی پارادوکسیکال از حفظ حضور نظامی و ظاهر تهدیدکننده همزمان با کاهش درگیری عملیاتی آمریکا در خاورمیانه تأمین خواهد شد.
تحول در راهبرد ایالات متحده در موازنه گری از راه دور و رقابت های منطقه ای ایران و شورای همکاری خلیج فارس، 2021 -2001(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۵۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
424 - 399
حوزه های تخصصی:
کلان راهبرد «موازنه از راه دور» یکی از راهبردهای بزرگ سیاست خارجی امریکاست که در نقطه مقابل راهبرد بزرگ «چیرگی» می تواند برای رسیدن به هدف انزوا یا برعکس حفظ هژمونی دنبال شود. اهداف اصلی کلان راهبرد «موازنه از راه دور» در سه دوره ریاست جمهوری جورج بوش، باراک اوباما و دونالد ترامپ دگرگون شد. هدف اصلی این پژوهش پاسخ دهی به دو پرسش زیر است: 1. تا چه اندازه رفتار سیاست خارجی و اقدامات امریکا در خلیج فارس در دوران ریاست جمهوری بوش، اوباما و ترامپ متفاوت بودند؟ 2. با وجود تفاوت هایی بین این سه رئیس جمهور، چرا رفتار سیاست خارجی و اقدام های امریکا در خلیج فارس بر پایه یک کلان راهبرد مشابه استوار بود؟ در این پژوهش استدلال می شود که تفاوت هایی در ویژگی های شخصیتی، سبک سیاست گزینی و ارزیابی تهدیدهای امنیتی این سه رئیس جمهور بر دگرگونی سیاست خارجی امریکا تأثیر داشته اند، ولی هر سه آنها از راهبرد «موازنه از راه دور» به عنوان یکی از اشکال موازنه قوا پیروی کرده اند. برای آزمون این فرضیه، داده های گردآوری شده با رویکردی کیفی و با استفاده از روش تحلیل رویدادهای تاریخی بررسی می شوند. روشن می شود که اگرچه از 2006 «موازنه از راه دور» کلان راهبرد امریکا در خلیج فارس بوده، اهداف آن بر پایه شرایط مختلف دگرگون شده بود. بوش در دو سال پایانی ریاست جمهوری خود تحت تأثیر ناآرامی های عراق در پی ایجاد موازنه با هدف حفظ هژمونی بود. با هدف انزوا، اوباما این کلان راهبرد را برای کاهش هزینه دنبال کرد تا بتواند پیامدهای بحران مالی 2008 در اقتصاد امریکا را مدیریت کند. در دوره ترامپ این کلان راهبرد همراه با واقع گرایی از ایده «بازگشت عظمت امریکا» تأثیر پذیرفت.
جایگاه اتّحاد آکوس در سیاست خارجی ایالات متحده در قبال چین و پیامدهای آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۳۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۴۶)
109 - 134
حوزه های تخصصی:
امروزه منطقه ایندو-پاسیفیک به عرصه قدرت نمایی ایالات متحده و چین به ویژه بعد از خروج آمریکا از افغانستان تبدیل شده است. ادراک تصمیم گیرندگان آمریکایی این است که تداوم خیزش چین می تواند تهدید مستقیمی را در بلندمدت در برابر موقعیت هژمونیک این کشور ایجاد نماید. امضای پیمان آکوس بین سه کشور آمریکا، بریتانیا و استرالیا که برای اولین بار به یک کشور غیرهسته ای اجازه داشتن زیردریایی هسته ای می دهد، گویای راهبرد «بازداردگی چند جانبه» آمریکا در برابر تهدید چین است. مقاله حاضر تلاش دارد با توجه به رسمیت شناختن آشکار آکوس به عنوان یک «توافق نامه امنیتی»، جایگاه و ضرورت استراتژیک آن را در راهبرد امنیتی آمریکا مورد مطالعه قرار دهد و در عین حال اهمیت این توافق را برای بریتانیا و استرالیا توضیح دهد. این مقاله به روش کیفی مبتنی بر تحلیل توصیفی به دنبال پاسخ به این سؤال اصلی است که توافق نامه آکوس چه جایگاهی در راهبرد امنیتی ایالات متحده دارد؟ فرضیه مقاله این است که «توافق نامه آکوس با احاله بخشی از مسئولیت مهار چین به بریتانیا و ایجاد زمینه برای موازنه گری مستقیم استرالیا، در چارچوب راهبرد کلان موازنه گری از دور ایالات متحده در قبال چین تعریف می گردد». شیوه جمع آوری داده ها به صورت کتابخانه ای، استفاده از مجلات تخصصی و سایت های معتبر اینترنتی بوده است.
آینده پژوهی حضور ایالات متحده آمریکا در غرب آسیا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق امنیت سال ۱۰ بهار ۱۳۹۶ شماره ۳۴
139 - 168
حوزه های تخصصی:
غرب آسیا از نظر ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک اهمیت ویژه ای برای قدرت های بزرگ دارد؛ از این رو تاریخ یک سده اخیر این منطقه فراز و نشیب بسیار داشته است. پژوهش حاضر به روش تحقیق ترکیبی و با ابزار مطالعات اسنادی و مصاحبه می کوشد به این پرسش پاسخ دهد که با توجه به اسناد امنیت ملی ایالات متحده و نظر کارشناسان، راهبرد آتی آمریکا در غرب آسیا چه خواهد بود؟ برای پاسخ به این سؤال سه سناریو بررسی شده است: «تداوم حضور در غرب آسیا»، «کاهش حضور در غرب آسیا» و «خروج کامل از غرب آسیا». بررسی اسناد سیاست خارجی و اسناد امنیت ملی آمریکا نشان می دهد راهبرد جدید غرب آسیای این کشور تغییر کرده است و دیگر تمایلی ندارد همچون گذشته بیشتر تمرکز خود را روی این منطقه معطوف کند که به معنای کاهش اهمیت غرب آسیا برای آمریکا و تمایل این کشور به استفاده از راهبرد «مدیریت از راه دور» و «عدم مداخله مستقیم» در قالب سناریوی «کاهش حضور در غرب آسیا»ست. در حالی که نتایج به دست آمده از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته با 20 نفر از متخصصان حوزه آمریکا خلاف مطالعه اسنادی را نشان می داد. 55 درصد از مصاحبه شوندگان به استمرار وضع موجود و حضور ایالات متحده یعنی سناریوی «تداوم حضور در غرب آسیا» رأی دادند. نکته مهم اینکه تقریباً همه مصاحبه شوندگانی که سناریوی استمرار حضور را محتمل ترین سناریو می دانستند، استمرار حضور به شیوه پرهزینه گذشته را ناممکن دانستند و درباره تغییر شیوه حضور آمریکا در منطقه هم نظر بودند.