مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
تفکر نقادانه
حوزه های تخصصی:
سنجشگرانه اندیشی (تفکر نقادانه)، عنوان شیوه ای از اندیشیدن، و نیز دانشی است که محصولِ دغدغه های دیوئی در زمینه فلسفه آموزش و پرورش است؛ دانشی که، به ادعای برخی در مسیر تبدیل شدن به یک «رشته» است. با این حال، دیدگاه های صاحبنظران درباره چیستی سنجشگرانه اندیشی متفاوت است. در این مقاله، با تحلیل و نقد دیدگاه های برخی از صاحبنظران شناخته شده ترِ سنجشگرانه اندیشی نشان داده ایم که آن ها عموماً این انگاشته را می پذیرند که سنجشگرانه اندیشی به عنوان یک دانش «عام» امکان پذیر است. در پایان، با قول به این که رویکرد کسانی که در تعریف سنجشگرانه اندیشی بر فرآیند تمرکز می کنند پذیرفتنی تر است و نیز اینکه تفاوت دیدگاه ها غالباً از جنس «تضاد» نیست، نتیجه گرفته ایم که دیدگاه ریچارد پل جامع ترین دیدگاه است. نتیجه ضمنی (اما شاید مهم تر) مقاله این است که سنجشگرانه اندیشی صرفاً مقوله ای آموزش شناختی نیست و بررسی چیستیِ آن نیازمند تحقیق فلسفی است.
بررسی مبانی نظری تربیت اخلاقی در حلقه کندوکاو اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، تبیین مبانی نظری تربیت اخلاقی در حلقه کندوکاو اخلاقی می باشد. با این توضیح که حلقه کندوکاو اخلاقی به مثابه رویکرد خاص برنامه فلسفه برای کودکان در حوزه تربیت اخلاقی چگونه ممکن است موجب رشد اخلاقی کودکان و نوجوانان شود. برای دست یابی به این هدف از روش پژوهش تحلیل محتوا و روش تحلیل و استنتاج منطقی بهره گرفته شد. بنابراین، با نظر به مؤلفه های عقلانیت و خودپیروی، تفکر نقادانه و پیامد آن سازگاری منطقی، تفکر خلاقانه و پیامد آن تخیل اخلاقی، تفکر مراقبتی، ملکه شدن فضائل اخلاقی، موقعیت نگری و غور در مفاهیم اخلاقی بررسی شد که نخست، هر یک از این مؤلفه ها در حلقه کندوکاو اخلاقی چه جایگاهی دارند. دوم، این مفاهیم در حلقه کندوکاو اخلاقی چه معنایی می یابند و چه تفاوت هایی میان مفهوم آن ها در این جا و رویکردهای دیگری که بر این مفاهیم تأکید می کنند وجود دارد. سوم، حلقه کندوکاو اخلاقی چگونه می تواند در عین حال موجب رشد و بهبود مهارت های کودکان در همه این مؤلفه ها شود. نتایج حاصل از این پژوهش حاکی از آن است که حلقه کندوکاو اخلاقی، رویکردی نوین در تربیت اخلاقی است که قابل فروکاستن به هیچ یک از رویکردهای پیشین نیست و مهم ترین ویژگی آن، جامعیت در پوشش دادن همه مؤلفه های مهم در تربیت اخلاقی است.
نقدی بر پژوهش های اقتصادی در ایران: رهیافت نظریه سه جهان پوپر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله ارزیابی نقادانه محتوای مقالات اقتصادی در ایران است. برای دستیابی به این هدف، 1285 مقاله علمی- پژوهشی گردآوری و بر مبنای طبقه بندی مجله ادبیات اقتصادی ساماندهی شده اند. تحلیل های آماری نشان می دهد 96 درصد مقالات، با عنوان ""کاربردی"" و 99 درصد با ""روش علی""و با بهره گیری از مدل های اقتصادسنجی در محورهای ""اقتصاد کلان و پولی""، ""اقتصاد بین الملل""، ""اقتصاد مالی"" و ""اقتصاد کشاورزی و محیط زیست"" نوشته شده اند. برای نقد مقالات از نظریه ""سه جهان"" و تفکر نقادی پوپر بهره برداری شد. یافته ها نشان می دهد گستره تحقیقات اقتصادی در ایران محدود است. به نظر می رسد ""جهان 2"" و ""جهان 3"" محققان (به تعبیر پوپر) از غنای لازم برخوردار نبوده و به همین علت اثرگذاری دانش آموختگان اقتصادی در ""جهان 1"" نیز اندک است. از اهم دلایل کاستی پژوهش ها می توان به مسئله محور نبودن، صورت بندی افراطی ریاضی، نا آشنایی با سایر علوم اجتماعی و نبود تفکر نقادانه اشاره کرد. برای سودمندی بیشتر دانش اقتصاد آشتی دادن «حقایق آشکار شده» و «نظریات ناسازگار» ضروری است. طرح دیدگاه های متنوع معرفتی، ترویج تفکر نقادانه، آشنایی با معرفت های نوع دوم و رشته های علوم اجتماعی از عوامل گسترش علوم اقتصادی است که این علم را در حل مسائل جامعه تواناتر می کند.
تجزیه و تحلیل ﺗﺄثیر کاربست فعاﻟیتﻫای تأملی بر توانایی تفکر نقادانة دبیران ایرانی زبان انگلیسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این تحقیق بررسی تأثیر کاربست دو فعالیت تأملی نگارش رواﯾﺖ ﻤﺒﺘﻨﯽبر تجربة شخصی و یادداﺷﺖ روزانة ﺗﺄملی به انگلیسی بر افزایش توانایی تفکر نقادانة دبیران ﻀﻣن ﺨدمت زبان انگلیسی ﺒﻪﻋنوان زبان خارجی در ایران است. 60 نفر (36 زن و 24 مرد) دبیر زبان انگلیسی که ﺒﻪعنوان نمونة دردسترس در این آزمایش شرکت کردند ﺒﻪطور تصادفی به دو گروه آزمایشی مساوی و مستقل «روایت ﻤﺒﺘﻨﯽبر تجربة شخصی» و «یادداشت روزانة ﺗﺄملی» ﺘﻘﺴﯾم ﺷدند. ابتدا، آزمودﻨیﻫا توسط آزمون اندازهﮔیری تفکر انتقادی واتسن-گلیزر-فرم الف (Watson & Glaser, 1980) مورد ارزیابی قرار گرفتند. مقایﺴﮥ نمرات ﭙیش آزمون ازطریق آزمون t مستقل نشان داد که بین توانایی تفکر نقادانة دو گروه تفاوت ﻤﻌﻧاداری درابتدای تحقیق وجود نداشت. سپس، ﭘنج داستان کوتاه شامل «داستان یک ساعت» (Chopin, 1894)، «آخرین برگ» (O. Henry, 1907)، «اعترافات یک گالومانیاک» (Colby, 1941)، «راه مردان مرده» (Achebe, 1953)، و «ﭘرواﻨﻪﻫا» (Grace, 1987) به آزمودﻨیﻫا داده ﺷد. آزمودﻨیﻫای گروه روایت ﻤﺒﺘﻨﯽبر تجربة شخصی رواﯾﺖﻫایی ﺷﺧﺻﯽ براساس مضمامین داستانﻫا نوشتند، ولی آزمودﻨیﻫای گروه یادداشت روزانة ﺗﺄملی ﺗﺄملاﺕﺷان درباب همان داستانﻫا را تقریر کردند. ﺳﭘس، آزمودﻨیﻫا دوباره به پرسشناﻤﺔ تفکر انتقادی پاسخ دادند. مقایﺴﮥ نمرات ﭙس آزمون با استفاده از آزمون t مستقل آشکار ساخت که توانایی استنباط و استنتاج گروه روایت ﻤﺒﺘﻨﯽبر تجربة شخصی ﭘﯿشرفت ﻤﻌﻧاداری نمود. لازم ﺒﻪ ذکر است که بین نمرات ﭙس آزمون در زیرمجموﻋﻪهای شناسایی مفروضات، تعبیر و تفسیر، و ارزشیابی دلاﯾل از لحاظ آماری تفاوت ﻤﻌﻧاداری مشاهده نشد.
بررسی تأثیر مهارت های تفکر نقادانه بر مهارت درک مطلب متون ادبی دانشجویان رشته زبان و ادبیات عربی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی تأثیر مهارت های تفکر نقادانه بر مهارت درک مطلب متون ادبی دانشجویان رشتة زبان و ادبیات عربی در ایران مهارت درک مطلب یکی از مهارت های اساسی و مهم برای فهم معنا و افکار موجود در متن است. توجه به این مهارت در دروس متون ادبی یکی از مهم ترین موضوعات حوزة آموزش زبان به شمار می رود. استفاده از روش های صحیح تدریس متون ادبی می تواند در تقویت مهارت خواندن و درک مطلب دانشجویان نقش ایفا کند. تدریس این متون بر مبنای مهارت های تفکر نقادانه، علاوه بر تحقق تمامی اهداف متون ادبی، درک مطلب دانشجویان را نیز بهبود می بخشد. هدف جستار حاضر، بررسی تأثیر مهارت های تفکر نقادانه بر مهارت درک مطلب متون ادبی نزد دانشجویانِ مقطع کارشناسی رشتة زبان و ادبیات عربی است. روش مورد استفاده، روش نیمه تجربی بود. نمونة آماری پژوهش 64 نفر از دانشجویان ترم سوم رشتة زبان و ادبیات عربی بود که به دو گروه کنترل و آزمایش تقسیم شدند. گروه کنترل با روش سنتی و گروه آزمایش با روش مبتنی بر مهارت های تفکر نقادانه آموزش داده شدند. یافته ها نشان داد بین علمکرد دو گروه تفاوت معنادار وجود دارد و استفاده از مهارت های تفکر نقادانه در تدریس متون ادبی عربی بر مهارت درک مطلب دانشجویان تأثیر دارد.
اثربخشی آموزش مبتنی بر نظریه هوش چندگانه بر مهارت های حل مساله و تفکر نقادانه دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحقیق حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش مبتنی بر نظریه هوش چندگانه بر مهارت های حل مساله وتفکر نقادانه دانش آموزان پسر صورت گرفت. تحقیق نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری نیز شامل کلیه دانش آموزان پسر مقطع ابتدایی شهر گرگان به تعداد ۳۷۵ نفر بود که بصورت تصادفی 15 نفر در گروه آزمایش و ۱۵ نفر درگروه گواه قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه استاندارد حل مسئله هپنروپترسن(1982) و تفکر نقادانه ریتکس (2003) بود و ابزار مداخله ب آموزش مبتنی بر مدل هوش چندگانه در12 جلسه ۴۵ دقیقه ای بود. داده های به دست آمده از اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از تحلیل کوواریانس در نرم افزار spss22 تحلیل شد .نتایج کوواریانس نشان داد که برنامه آموزشی مبتنی بر هوش چندگانه قابلیت اثر بخشی در ابعاد مهارت های حل مساله و ابعاد تفکر نقادانه دارد. بنابراین موفقیت های دانش آموزان را بیشتر نموده و نگرش مثبتی را در مواجهه با مسایل در آنان ایجاد می نماید. و موجب غنی سازی و تقویت یادگیری دانش آموزان می شود.
بررسی تأثیر آموزش مهارت های تفکر خلاق و نقاد در بهزیستی روان شناختی دانش آموزان دختر مقطع دبیرستان شهر جهرم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تبیین تأثیر مهارت های تفکر خلاق و نقادانه در بهزیستی روان شناختی دانش آموزان دختر سال اول دبیرستان جهرم است. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای، 30 دانش آموز دختر، در دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل جایگزین شدند. نخست هر دو گروه به پرسش نامة بهزیستی روان شناختی ریف پاسخ دادند. در مرحلة بعد، گروه آزمایش طی 10 جلسة آموزشی دوساعته، تحت آموزش مهارت های تفکر خلاق و نقادانه قرار گرفت (به گروه کنترل هیچ آموزشی ارائه نشد). پس از پایان جلسات آموزشی، پرسش نامة بهزیستی روان شناختی ریف (1989) روی آزمودنی های هر دو گروه اجرا شد. داده های به دست آمده با آزمون t مستقل و نمرة افزوده (gain score) تحلیل شد. نتایج حاکی از آن است که آموزش مهارت های تفکر خلاق و نقادانه در بهزیستی روان شناختی نوجوانان تأثیر می گذارد و آن را ارتقا می دهد. (78/3=t، 001/0P ). این ارتقا به صورت رشد معنادار در همة زیرمؤلفه های بهزیستی روان شناختی، یعنی ارتباط مثبت با دیگران، رشد شخصی، هدف مندی در زندگی، پذیرش خود، خودمختاری، به جز تسلط بر محیط، نمود یافت.
تأثیر آموزش مستقیم مهارت های تفکر بر تفکر نقادانۀ دانش آموزان دختر پایۀ پنجم ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر تعیین تأثیر آموزش مستقیم مهارت های تفکر بر تفکر نقادانۀ دانش آموزان دختر ابتدایی است. روش تحقیق از نوع روش نیمه تجربی و طرح دوگروهی با پیش آزمون و پس آزمون بوده است. آزمودنی ها شامل 32 دانش آموز پنجم ابتدایی شهر مراغه بودند که 17 نفر به عنوان گروه آزمایش برای آموزش مستقیم مهارت های تفکر و 15 نفر به عنوان گروه شاهد برای آموزش با برنامۀ جاری مدرسه که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار به کار گرفته شده در پژوهش آزمون تفکر نقادانه کرنل بوده و برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش تحلیل کوواریانس استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد آموزش مستقیم مهارت های تفکر نقادانه موجب افزایش مهارت های تفکر نقادانه (مؤلفۀ قیاس) در گروه آزمایش شد. اما در مؤلفه های استقرا، مشاهده، اعتبار، هماهنگی و مفروضات مؤثر نبود.
تأثیر آموزش تفکر انتقادی بر راهبردهای تنظیم شناختی هیجان دانش آموزان دختر پایه سوم مقطع متوسطه شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش، بررسی تاثیر آموزش تفکر انتقادی بر راهبردهای تنظیم شناختی هیجان دانش آموزان دختر پایه سوم دبیرستان بود. روش پژوهش نیمه تجربی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری بود. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه سوم متوسطه شهر اصفهان (1394-1393) بود که از بین آنها تعداد 40 نفر به شیوه نمونه گیری خوشه ای مرحله ای به عنوان نمونه انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و گروه کنترل ( هر گروه 20 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش در زمینه تفکر انتقادی، در 8 جلسه 5/1 ساعته، مورد آموزش قرار گرفت و گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. ابزار پژوهش فرم 26 سوالی پرسشنامه راهبردهای تنظیم شناختی هیجان (گارنفسکی، کراج و اسپینهاون ،2001) بود. داده های حاصل با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که در مرحله پس آزمون بین دو گروه آزمایش و کنترل در زمینه راهبردهای تنظیم شناختی هیجان تفاوت معناداری وجود ندارد(05/0 .(p>اما در مرحله پیگیری، بین دو گروه آزمایش و کنترل در زمینه راهبردهای تنظیم شناختی هیجان کلی، خرده مقیاس های (سرزنش خود و فاجعه انگاری، سرزنش دیگران) تفاوت معناداری وجود دارد (05/0 (p
جایگاه تفکر نقادانه در نظام آموزشی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در نظام های آموزشی سراسر دنیا، انگاره آموزش تفکر در سطوح عالیتر از یک سو و استفاده از مطالب درسی به عنوان ابزاری برای تفکر از سوی دیگر سبب شده تا تفکر نقادانه به عنوان یک مفهوم بنیادین و یک آرمان آموزشی مطرح شود. انجام پژوهش به منظور فهم اینکه تفکر نقادانه به عنوان آرمانی آموزشی تا چه میزان واقعیت آموزشی پیدا کرده از اهمیت بسزایی برخوردار است. این پژوهش بر آنست تا جایگاه تفکر نقادانه در نظام آموزشی ایران را مطالعه و بررسی کند. در این راستا با بهره گیری از پرسشنامه های موجود و بومی سازی آنها از 300 شرکت کننده بزرگسال دارای مدرک دیپلم تا دکتری تخصصی مصاحبه به عمل آمد. نتایج پژوهش نشان داد که بیشتر شرکت کنندگان آشنایی کافی با تفکر نقادانه و نقش آن در آموزش ندارند و آموزش به شیوه سنتی که متمرکز بر حفظ مطالب درسی باشد را تجربه کرده اند. تفاوت معنا داری بین رشته های مختلف یا رده های تحصیلی مختلف مشاهده نشد.
تأملی بر پرسشگری سقراطی و تفکر نقادانه در بازی های دیجیتال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۶۱
121 - 150
حوزه های تخصصی:
پرسشگری سقراطی پرسشگری نظام مندی است که ازآن می توان برای بررسی اندیشه های پیچیده ، هدف های متعدد ، رسیدن به حقیقت چیزها ، حل مسائل و مشکلات ، معلوم ساختن مفروضات،واکاوی مفاهیم وتمیز آنچه می دانیم از آنچه نمی دانیم بهره گرفت. فرق میان پرسشگری سقراطی با پرسشگری به معنای معمول این است که پرسشگری سقراطی روش-مند ، منظم وعمیق است وهمچنین برمفاهیم، اصول، نظریه ها، موضوعات و مشکلات اساسی تمرکز دارد.درطراحی بازی-های دیجیتالی با بهره گیری ازپرسشگری سقراطی وابزارهای تفکرنقادانه وبارویکردکندوکاو پذیری، به کودکان ونوجوانان، واکاوی، روند استدلال وارزیابی تفکردیگران وچگونه اندیشیدن را می توان آموزش داد. در مطالعه حاضر بنابر ماهیت موضوع، داده ها با استفاده ازروش کمی، پرسشنامه محقق ساخته وروشکیفی با رویکرد نظریه داده بنیاد یا گراندد تئوری و کدگذاری مصاحیه ها جمع آوری شده است . جامعه پژوهش حاضر شامل کودکان و نوجوانان 10تا 12 سال و 12 تا 14سال می باشد که محقق اقدام به مصاحبه وتوزیع پرسشنامه کرده ورویکرد نقادانه آنان در بازی دیجیتالی کلش آف کلنز تحلیل-شده وهمچنین در بخش بعدی این مقاله نتایج حاصل از مصاحبه های اساتید دانشگاه مورد عمق کاوی قرار گرفته است. به این ترتیب در مقاله حاضر به این نتیجه رسیده ایم که دربازی های دیجیتالی به منظورپرورش توانایی پرسشگری کودکان ونوجوانان برای حل مسائل و تصمیم گیری، توجه به مؤلفه های تفکرنقادانه ضروری است.
اثربخشی روش تدریس حل مسأله برتفکر نقادانه و عملکرد تحصیلی دانش آموزان پایه ششم
منبع:
آموزش و پرورش متعالی دوره دوم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۵)
93 - 104
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف:پژوهش حاضر با هدف تبیین تأثیرروش تدریس حل مسأله برتفکر نقادانه و عملکرد تحصیلی دانش آموزان پایه ششم شهر بیرجند انجام گرفت. روش شناسی پژوهش: این پژوهش به شیوه مطالعه مداخله ای با طرح پیش آزمون _پس آزمون با گروه کنترل انجام گردید. جامعه آماری مورد مطالعه دانش آموزان پایه ششم شهر بیرجند در سال تحصیلی 1400_1399بوده است که به شیوه نمونه گیری خوشه ای تصادفی دو پایه انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و گواه تقسیم شد. با استفاده از روش تدریس حل مسأله به دانش آموزان درس علوم تدریس شد و گروه کنترل به صورت معمول آموزش دیدند. قبل و بعد از اعمال متغیر مستقل (تدریس حل مسأله) از دانش آموزان پیش آزمون و پس آزمون گرفته شد. جهت سنجش عملکرد تحصیلی دانش آموزان از پرسشنامه عملکرد تحصیلی فام وتیلور (1999) وجهت سنجش تفکر نقادانه دانش آموزان از پرسشنامه گرایش به تفکر نقادانه کالیفرنیا (فاسیون، 1992) استفاده شده است. داده ها با استفاده از مطالعات آمار توصیفی و استنباطی و استفاده از آزمون های آماری شاپیرو-ویلک (جهت بررسی نرمالیتی)، آزمون لون (جهت بررسی همگنی واریانس ها) و تحلیل کوواریانس یک متغیره و چند متغیره و به کمک نرم افزار آماری SPSS نسخه 23 تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان دهنده این است که آموزش با رویکرد حل مسأله بر تفکر نقادانه و عملکرد تحصیلی دانش آموزان تأثیر معنی داری دارد (05/0>P).
الگوی مناسب آموزش مهارت های «تفکر نقادانه» در نمایش های سنتی عروسکی ایرانی (با تکیه بر خیمه شب بازی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صاحبنظران، پیدایش "تفکر نقادانه" را در میان آموزه های سقراط دانسته و روش سوال پرسیدنش را معروف ترین استراتژی "تفکر نقادانه" می دانند. تفکری که مهارت های اصلی آن عبارتند از مهارت های شناختی شامل: تعبیر، تحلیل، ارزیابی، دریافت معانی ضمنی، توضیح و خود تنظیمی و مهارت های دیگری از جمله: طبقه بندی، آشکارسازی معنا، بررسی ایده ها و ده ها مهارت دیگر در شمار مهارت های فرعی آن بشمار می رود. همچنین صاحبنظران حوزه آموزش بر وارد کردن مواد درسی مرتبط با آموزش مهارت های "تفکر نقادانه" در برنامه درسی کودکان تاکید می ورزند. از سوی دیگر، استفاده از نمایش عروسکی برای آموزش به کودکان همواره هواخواهانی داشته است. بنابر اعتقاد آنان، نمایش عروسکی تاثیر مهمی در توسعه آموزش کودکان دارد. با توجه به این موارد و با انگیزه بکارگیری سرمایه های فرهنگی - هنری و ملی در زمینه آموزش مهارت های "تفکر نقادانه" به کودکان، این مقاله بر آن است مشخص نماید: کدامیک از کاراکترها و تیپ های شخصیتی نمایش های عروسکی سنتی ایرانی می تواند به عنوان یک کاراکتر "الگو"، مهارت های مورد نظر "تفکر نقادانه"را در کودکان پرورش داده و نهادینه نماید؟ این پژوهش توصیفی – تحلیلی بوده و با استفاده از منابع کتابخانه ای و پایگاه های معتبر اینترنتی انجام یافته است. مهم ترین دستاورد این پژوهش، تطبیق یکی از معروف ترین کاراکترهای نمایش های سنتی عروسکی ایرانی با "الگوی" مورد نیاز جهت آموزش مهارت های "تفکر نقادانه" به کودکان است.
مقایسه ی تفکر نقادانه براساس سبک تصمیم گیری و سیستم مغزی_ رفتاری در دانشجویان روان شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه های نوین تربیتی دوره ۱۹ تابستان ۱۴۰۲شماره ۲
135 - 148
حوزه های تخصصی:
امروزه پرورش مهارت های تفکر نقادانه دانشجویان از امور پیچیده و مهم در مقوله آموزش است. در همین راستا، هدف از پژوهش حاضر، مقایسه تفکر نقادانه بر اساس سبک های تصمیم گیری و سیستم مغزی _ رفتاری بود. طرح این پژوهش، از نوع علّی_ مقایس ه ای بود. جامعه پژوهش را تمامی دانشجویان کارشناسی ارشد رشته روان شناسی (تمامی گرایش ها) دانشگاه علامه طباطبایی که در نیم سال دوم سال تحصیلی 97_ 1396 مشغول تحصیل بودند، تشکیل دادند. نمونه آماری شامل 117 دانشجوی دختر و پسر بود که با روش در دسترس انتخاب و با احراز ملاک های ورود و خروج مشخص گردید. سپس پرسشنامه تفکر نقادانه کالیفرنیا، مقیاس سیستم مغزی_ رفتاری و پرسشنامه سبک های تصمیم گیری اسکات و بروس توسط هر شرکت کننده تکمیل گشت. نتایج تحلیل آزمون هایt مستقل و آنووا نشان داد که تفکر نقادانه میان هر دو حالت سیستم مغزی_ رفتاری تفاوت معناداری وجود دارد و از لحاظ سبک های تصمیم گیری، تفکر نقادانه میان سبک های عقلانی و شهودی تفاوت معنادار نداشته ولی این دو سبک با سایر سبک ها تفاوت معناداری دارند. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که ویژگی های فردی با تأکید بر نوع سبک تصمیم گیری و نوع سیستم مغزی_ رفتاری می تواند عملکرد تفکر نقادانه را تحت تأثیر قرار دهند.
تبیین الگوی یادگیری خودگردان مبتنی بر کمک طلبی با توجه به نقش میانجی گر تفکر نقادانه در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ پاییز (مهر) ۱۴۰۳ شماره ۱۳۹
1689 - 1706
حوزه های تخصصی:
زمینه: نقش میانجی تفکر نقادانه در تعامل با کمک طلبی می تواند درک ما را از چگونگی افزایش استقلال و کفایت دانش آموزان در فرآیند یادگیری عمیق تر سازد. با این وجود، به نظر می رسد که بررسی های کمی به این ابعاد پیچیده و تأثیرات متقابل انجام شده اند، این شکاف تحقیقاتی، ضرورت و ارزش مطالعه ی پیش رو را در جهت ارتقا سیستم های آموزشی کنونی تقویت می نماید.
هدف: پژوهش حاضر با هدف تبیین الگوی یادگیری خودگردان مبتنی بر کمک طلبی با توجه به نقش میانجی تفکر نقادانه در دانش آموزان دوره دوم ابتدایی استان کرمان انجام شد.
روش: پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دوره دوم ابتدایی استان کرمان، در سال تحصیلی 1401-1402 به تعداد 170066 نفر بود. از این میان 310 نفر بر اساس روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی چند مرحله ای، از 4 شهرستان (راور، بافت، بم، رفسنجان) به عنوان نمونه انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه های، رفتار کمک طلبی (قدم پور و سرمد، 1382)، پرسشنامه تفکر انتقادی (ریکتس، 2003) استفاده شد. پس از تکمیل پرسشنامه ها و نمره گذاری با نرم افزار آماری SPSS نسخه 23 و تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری در نرم افزار AMOS-23 انجام شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که بین تفکر نقادانه و یادگیری خودگردان رابطه معناداری وجود دارد (01/0 >P). همچنین نتایج نشان داد مسیرهای مستقیم این پژوهش معنادار شدند و مسیرهای غیرمستقیم یادگیری خودگردان مبتنی بر کمک طلبی از طریق نقش میانجی تفکر نقادانه دانش آموزان معنادار بود. بر اساس یافته ها، مدل نهایی از برازش مطلوبی برخوردار بود (01/0 >P).
نتیجه گیری: یافته های این پژوهش می توانند به طور ملموسی بر طراحی و اجرای برنامه های درسی و مداخلات آموزشی تأثیر بگذارند، به ویژه در ترویج استقلال فکری و یادگیری مؤثر در دانش آموزان. با شناخت بهتر نقش تفکر نقادانه به عنوان یک عامل میانجی در فرآیند یادگیری خودگردان، معلمان و طراحان برنامه های درسی می توانند رویکردها و تکنیک های مرتبط را در کلاس های درس به کار بگیرند تا دانش آموزان را در مسیرکمک طلبی مؤثر و استفاده از تفکر انتقادی برای ارزیابی و حل مسائل هدایت کنند.
بررسی نظام مند دستاوردهای تفکر نقادانه در آموزش مهندسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش مهندس ایران سال ۲۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱۰۱
47 - 84
شناسایی، پرورش و توسعه شایستگی های تفکر نقادانه (Critical thinking)، از مهم ترین عوامل موفقیت مهندسان در مسئله یابی، مسئله محوری، مسئله آفرینی، تشخیص راه حل های نوآورانه و حل مسائل پیچیده است. در مطالعه حاضر تلاش شد تا جایگاه تفکر نقادانه در آموزش مهندسی از طریق شناسایی دستاوردهای آن، مورد واکاوی قرار گیرد. از این رو در یک بررسی نظام مند، بر اساس دستورالعمل پریزما، مقالات نمایه شده در پایگاه های داده های اسکوپوس (Scopus)، گوگل اسکولار (Google Scholar) و ساینس دایرکت (ScienceDirect) در بازه زمانی 2010 تا 2023، با استفاده از ترکیب کلیدواژه های ""Critical Thinking” OR “Engineering Education” OR “Critical Thinking in Engineering Education” AND “Outcomes OR results” AND “Engineering Education” OR “Engineering” AND Benefits, AND Limitations OR Critical Thinking شناسایی و بازیابی شد. نهایتاً 21 مقاله پس از بررسی ملاک های ورود و خروج، برای تحلیل نهایی انتخاب شد. مقاله ها باید شرایط چهارگانه مرتبط بودن با موضوع پژوهش، انتشار در بین سال های 2010 تا 2023، چاپ نسخه نهایی و برخورداری از عبارات «تفکر نقادانه» و «آموزش مهندسی» را داشته باشند. یافته ها به شناسایی نُه دستاورد، استفاده از تفکر نقادانه در آموزش مهندسی منجر گردید. نتایج نشان می دهد که برای آموزش مؤثر تفکر نقادانه و ورود آن در برنامه های درسی مهندسی، به رویکرد منسجم تری نیاز است تا در سراسر برنامه درسی، به گونه ای مفید و اثربخش، بستر رسمی برای ارتقای دانش، بینش، ارزش ها و مهارت های مورد نیاز دانشجویان در نظر گرفته شود. بنابراین، نیاز است شیوه های آموزش تفکر نقادانه را به استادان مهندسی ارائه داد و زمینه ملموس، عملی و قابل درک برای پرورش این شایستگی در دانشجویان آموزش مهندسی را فراهم نمود. پرواضح است که با توجه به دستاوردهای حیاتی تفکر نقادانه، بررسی و آماده سازی الزامات و شرایط مورد نیاز برای بازنگری و به روزرسانی سیاست گذاری های آموزشی و دستورالعمل های خُرد و کلان توانمندسازی استادان مهندسی در پرورش تفکر نقادانه در دانشجویان مهندسی نه تنها ضرورت دارد که انکارناپذیر است؛ به نظر می رسد تاکنون نه تنها این الزامات مورد توجه قرار نگرفته، بلکه حتی در عمل، مورد کم توجهی قرار گرفته و به همین دلیل هم این شایستگی اصیل، پرورش نیافته است.