مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
قلمرو
منبع:
پژوهش ملل خرداد ۱۴۰۱ شماره ۷۶
57-76
امروزه در اکثر نظام های حقوقی دنیا این بحث مطرح است که نباید هیچ ضرری بدون جبران باقی بماند از این رو مبانی نظری بسیاری در این راستا مطرح شده است از جمله آنها می توان به نظریه ایجاد خطر، نظریه مختلط، نظریه تضمین حقوق و نظریه تقصیر اشاره نمود. از این رو مقاله حاضر درصدد بررسی جایگاه قلمرو نظریه تقصیر در حقوق ایران با تأکید بر قوانین جزائی است. مطابق با مستندات موضوعی ارائه شده، روش تحقیق توصیفی- تحلیلی می باشد. یافته ها حاکی از آن است که: اولا؛ تقصیر جزائی عملی است که برای تحقق آن شرایطی لازم است؛ ثانیا، خطای جزائی از مباحث مطرح در حقوق جزا بوده و عبارت است از رفتاری مبتنی بر بی احتیاطی، بی مبالاتی، غفلت و سهل انگاری که نتیجه آن اعمال مجازات برای مرتکب آن است؛ ثالثا، در نظام حقوقی اکثر کشورها از جمله فرانسه درخصوص مباحثی از جمله مسئولیت کارفرما در مقابل کارگر و ... بحث فرض تقصیر پذیرفته شده، اما در حقوق ایران برای احراز این مسئولیت ها تقصیر باید به اثبات برسد. نتیجه حاصل شده این است که قانونگذار برای حفظ سلامت جامعه و نظم عمومی مقرر داشته که تخلف از نظامات و مقررات دولتی که موجب ایراد صدمه به دیگران شود، نوعی خطا محسوب می شود و مرتکب را در معرض مسئولیت و مجازات قرار می دهد که نادیده گرفتن این مقررات به هر دلیل، چنانچه به نتیجه مجرمانه ای منتهی گردد موجب خطای کیفری خواهد بود.
قلمرو فقه و اخلاق(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
شناخت دقیق مرزهای هر علم ازجمله مبانی مهم ساخت یک نظام هماهنگ و استنباطی دقیق در حیطه علوم انسانی است. اشتراکات فقه و اخلاق در ناحیه موضوع و محمول و قرابت زیاد آنها در منابع و روش ها نیازمند تبیین بیشتر حدود این دو علم است. مسئله این است که ما چگونه می توانیم گزاره های فقهی را از گزاره های اخلاقی بازشناسی کنیم؟ تا این مسئله حل نگردد و قلمرو هریک از آنها روشن نشود، استنباطات فقهی و اخلاقی قادر به تعیین یک نظام جامع نخواهند بود و باید منتظر رویکردهای افراطی و تفریطی در این دو حوزه باشیم. گروهی سخن از حذف فقه برای حفظ اخلاق می گویند و برخی روش فقهی خود را به مثابه تنها روش معتبر تلقی می کنند. این تحقیق به هدف تعیین قلمرو دانش های فقه و اخلاق انجام شده است. روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و روش تحقیق تبیینی تحلیلی است. نتیجه اینکه علم فقه به رعایت حدود می خواند، و اخلاق به کمالات روحی و معنوی دعوت می کند. فقه به سبب کارکرد خاص خود، عموماً به مصالح نوعی و منابع نقلی نظر می نماید، ولی علم اخلاق با توجه به استقلال ثبوتی خود، به تعداد مراتب ممکن، حکم اخلاقی صادر می کند. غایت یکی از نقاط مهمی است که تمایز این دو علم را روشن تر می کند.
مفهوم قلمرو در مجموعه های مسکونی: مطالعه مقایسه ای دو مجموعه مسکونی در سطح و در ارتفاع در تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساماندهی محیط زندگی با تعریف روشن عرصه های خصوصی و عمومی و ایجاد سلسله مراتب فضایی میسر می شود و عرصه های تعریف شده زندگی نیز، احساس تعلق به محیط را افزایش می دهد و به محیط های مسکونی هویت می بخشد. این مقاله مفهوم قلمرو را به منزل? یکی از عوامل تأثیرگذار بر کیفیت ارتباط انسان با محیط مسکونی، موردتوجه قرار داده است. برای این منظور، عوامل موثر بر مفهوم قلمرو در مجموعه های متداول مسکونی گسترده در سطح و ارتفاع تحلیل شده است. دو نمونه از این الگوهای سکونت در شهر تهران، شامل بخشی از شهرک اکباتان و شهرک غرب، برای آزمون نتایج انتخاب شده است. روش تحقیق کیفی و روی? عملی آن استفاده از پرسش نامه و تحلیل نقشه نگاری ذهنی است. نتایج حاصل از پیمایش نشان می دهد که درصورت تأمین خدمات و فضاهای سبز و فضاهای جمعی لازم، گسترش در سطح و ارتفاع، تاثیر چندانی در رضایت از قلمرو های اولیه، ثانویه و عمومی ندارد. در عین حال گسترش در ارتفاع و هماهنگی کالبدی بناها ، ضمن ایجاد قلمرو عمومی و تقویت هویت محلی، قدرت قلمروهای ثانویه را کاهش می دهد. همچنین بررسی ها نشان می دهد، محدوده قلمرو های طراحی شده بر قلمرو ذهنی ساکنان منطبق نیست و علاوه بر آن از نظر ساکنان نقش عوامل ادراکی-روانی، اجتماعی، جغرافیایی- فرهنگی بیش از دیگر عوامل ازجمله عامل کالبدی، در رضایت از قلمرو های مختلف مؤثر است.
قلمروهای خانه و تغییرات آن در میان مهاجران کاکاوندی در دهه های "1370"، "1380" و "1390"(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم اجتماعی (علامه طباطبایی) بهار ۱۴۰۱ شماره ۹۶
163 - 201
این مقاله به بررسی وضعیت خانه و قلمرو در میان مهاجران کاکاوندی در دهه های 1370، 1380 و 1390 می پردازد. رویکرد نظری مبتنی بر آراء دورشمیت درباره خانه در فضای جهانی است. روش پژوهش مردم نگاری و فنون گردآوری مشاهده، مصاحبه و تجربه زیسته هستند. یافته ها نشان می دهند که مشکلات زندگی مهاجران در شهرهای هرسین و کرمانشاه به همراه سیاست های دولت که در راستای عمران روستایی بود سبب ساز دو پویش شد. نخست، بازگشت به روستا بود که تغییراتی مانند «بوروکراتیزه شدن زندگی روزمره روستایی»، «کارکرد زدایی از خانه روستایی» و «شهری شدن روستا» را به همراه داشت. دوم، مهاجرت به استان تهران و البرز بود. این مهاجران در مناطقی ساکن شدند که فضاهای شهری مناسب برای تحقق امر اجتماعی نداشتند. دوری از جماعت و تک افتادگی در مقصد جدید، قلمرو خانه را برای آنان به درب آپارتمان فروکاست. سرانجام، کاکاوندها برای تحقق امر اجتماعی از مناسک سوگ و شبکه های اجتماعی به دلیل سیالیت و فضامندیِ آن ها کمک گرفتند. آنان خانه خویش را در فضای اجتماعی مبسوط تعریف کردند. افرادی که در عالم واقع ارتباط خویش با پیشگاه کاکاوند را از دست دادند به مرور با فرسایش هویت روبرو گشتند.
بازشناسی مفهوم قلمرو در سه حوزه کالبدی، رفتاری و معناشناختی در معماری کوچ (مطالعه موردی: عشایر بویراحمد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۳۷ بهار ۱۳۹۷ شماره ۱۶۱
۱۲۴-۱۰۷
حوزه های تخصصی:
معماری کوچ و زندگی عشایر، جنبه های نهفته بسیار دارد که متأثر از شیوه زندگی کوچ نشینان و فرهنگ و اجتماع آن ها می باشد. کوچ نشینی شیوه ای از زندگی با جابه جایی سالانه و موسمی است که گروهی ازمردم همراه با چهارپایان خود، از محل چادرهای زمستانی تا چراگاه های تابستانی نقل مکان می کنند و در فصل سرما دوباره به اردوگاه زمستانی خود باز می گردند. پدیده کوچ نوعی هماهنگی و سازش انسان با محیط طبیعی است که تا حدودی تحت تأثیر جبر محیطی نیز قرار دارد. بر این اساس می توان چنین پنداشت که زندگی کوچ نشینی یک نوع امرار معاش و بالطبع یک مسئله فرهنگی است که شیوه زندگی خاصی را معرفی می کند. در این خصوص مفهوم قلمرو به عنوان یکی از مفاهیم مطرح در مطالعات انسانی و محیطی، در شکل گیری نظام فضایی این نوع معماری، از جایگاه ویژه ای برخوردار است. این مفهوم بیش از آن که یک ویژگی کالبدی باشد، مفهومی ذهنی بوده که هم در ساختار کالبدی محیط و هم الگوهای رفتاری ساکنین و معانی که ساکنین از محیط زندگی خود ادراک می کنند، نمود دارد. با این حال چنین به نظر می رسد که بررسی این مفهوم در معماری کوچ، با توجه به نوع زندگی و شیوه سکونت خاص این افراد، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. لذا پژوهش حاضر ضمن بررسی نوع زندگی و شیوه سکونت خاص این افراد و نیز سازمان فضایی این نوع زندگی، به بررسی مفهوم قلمرو در سه حوزه کالبدی، رفتاری و معناشناختی در ایل سادات محمودی از طوایف بویراحمد سفلی به عنوان نمونه موردی می پردازد. بر این اساس با مراجعه حضوری به محل زندگی این عشایر و تهیه نقشه و کروکی از سازمان فضایی ایل و همچنین انجام مصاحبه و مشاهده، به گردآوری اطلاعات لازم پرداخته شده است. نتایج تحقیق نشان داد که مفهوم قلمرو در سه بعد کالبدی، عملکردی و معنایی در معماری کوچ ، نمود دارد و این مفهوم هم از بعد عینی و هم از بعد ذهنی قابل مشاهده است.
تبیین جایگاه محرمیت در نسبت با قلمرو و خلوت در مسکن سنتی ایران بر پایه آموزه های اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۳۹ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۷۲
۶۰-۴۷
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین مفاهیم منعکس از اصول و ارزش های اسلامی محرمیت است که خصوصاً در حوزه مسکن سنتی ایران نمود یافته است اما به نظر می رسد اصل محرمیت به عنوان یکی از کیفیات انسان- محیط در معماری و شهرسازی اسلامی در مسکن سنتی ضمن داشتن اشتراکات با مفاهیم معادل در نظر گرفته شده برای محرمیت، توسط صاحب نظران غربی یعنی قلمرو و خلوت، دارای تفاوت های اساسی نیز با این مفاهیم می باشد لذا هدف از این پژوهش، تبیین مفهوم محرمیت در نسبت با خلوت و قلمرو بر پایه آموزه های اسلامی در مسکن سنتی ایران است. جهت تبیین مسئله، این پژوهش از روش ترکیبی تحلیل محتوا با استدلال منطقی بهره گیری شده است. گردآوری داده ها از طریق مطالعات اسنادی و کتابخانه ای انجام شده است و روش تحقیق توصیفی تحلیلی بوده که ابتدا پس از شناخت نظرات و تعاریف متخصصین غربی از محرمیت، بر پایه آموزه های اسلامی (قرآن کریم و احادیث معصومین (ع)) به تبیین جایگاه مؤلفه های آن در کالبد مسکن سنتی پرداخته شده است. در خاتمه، ضمن ارائه مدل پژوهش، یافته های پژوهش نشان می دهد که اولاً محرمیت در حوزه مادی، کالبد دادن به فضاهای معماری با بهره گیری از عناصر نظام ورودی خانه های سنتی است به گونه ای که در این حوزه همسو با مفهوم قلمرو است که مؤلفه های امنیت، مالکیت، مرز آشکار و محصوریت را به دنبال خواهد داشت ثانیاً محرمیت در حوزه روانی و رفتاری مترادف با فضای صمیمی با دیگر (ان) است که در این حوزه همسو با مفهوم خلوت است که در مسکن سنتی در حیاط، تالارها، ایوان ها، طنبی ها، سه دری ها، پنج دری ها نمود می یابد اما محرمیت در حوزه معنایی در مسکن سنتی با نظم سلسله مراتبی نظام ورودی، بستر درون گرایی را به وجود می آورد و همچنین با تفکیک عرصه بندی فضایی در خلوت خانه ها و زاویه ها زمینه ساز حضور و آرامش قلب است تا تعالی معنوی انسان را به وجود آورد.
تغییرات اجتماعی ایل ترکاشوند در بستر تاریخ معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جامعه شناسی معاصر سال ۱۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۱
141 - 166
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به بررسی روندهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی ایل ترکاشوند در تاریخ معاصر ایران می پردازد. روش پژوهشْ قوم نگاری و جامعه هدف آن ایل ترکاشوند است. فنون گردآوری داده ها مصاحبه، مشاهده، نقشه و نمودار هستند؛ داده ها براساس سه مرحله سازماندهی داده، تفسیر و گزارش نویسی تجزیه و تحلیل شده اند. یافته ها نشان می دهند: 1. ایل ترکاشوند شامل شش طایفه (رحمت، سلیمان، گرگه، مرشو، ملیجان، میرازی) است و قلمرو کوچ آنان در سده 13 ه .ش. از شمال به کوهستان الوند همدان، از شرق به بروجرد و خرم آباد، از غرب به قصرشیرین، گیلانغرب و ایلام، و از جنوب به دشت عباسِ دهلران و خوزستان منتهی بوده است. 2. با اسکان عشایر در دوره «رضاشاه»، تعدادی از طوایف به اجبار برای مدت دو سال در مناطقی مانند: همدان، کنگاور، صحنه و ماهیدشت اسکان داده شدند؛ اما پس از مدتی و به ویژه با سقوط پهلوی اول دوباره به کوچ روی بازگشتند. 3. دولت درپی اصلاحات ارضی با واردات بی رویه گوشتِ منجمد و دامِ زنده، دامداری را با رکود مواجه ساخت؛ افزون براین، نیاز به کارگر ساده بر اثر توسعه کارخانه جات و صنایع مونتاژ به همراه جاذبه های شهری زمینه اسکان بخشی از ایل ترکاشوند در شهر کنگاور را فراهم آورد. 4-پس از پیروزی انقلاب اسلامی سال 1357، دولت با کنترل واردات، سبب رونق دوباره دامداری و تداوم کوچ روی درمیان بخشی از افراد ایل شد، اما با تثبیت زندگی شهری و افزایش جذابیت روزافزون آن، یکجانشینی ایل ترکاشوند نیز تداوم یافت.
شناسایی مفهوم و مؤلفه های قلمروهای شبه خصوصی در ارتباط با رفتار قلمروی زنان در فضاهای عمومی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
259 - 281
حوزه های تخصصی:
رفتارهای قلمروی یکی از رفتارهای مهم و تأثیرگذار در ارتباط با محیط و استفاده از آن محسوب می شوند. لذا تطابق این رفتارها با فضا می تواند به افزایش کیفیت محیط و استفاده بهتر از آن منجر شود. پژوهش حاضر در راستای مطالعه رفتار قلمروی زنان در فضاهای عمومی، در پی شناسایی مفهومی با عنوان «قلمروهای شبه خصوصی» و دستیابی به ویژگی های آن است که مطابق با پیش فرض پژوهش، سازگار با رفتار قلمروی زنان بوده و با ترجیحات فضایی آنان در عرصه های عمومی هم راستاست. پس از مطالعات کتابخانه ای و تبیین ادبیات تحقیق، از مطالعات میدانی به روش کیفی و ابزار مصاحبه و گفت و گوهای زمینه ای برای رسیدن به اهداف تحقیق استفاده شده است. در واقع به منظور تبیین مفهوم قلمرو شبه خصوصی و شاخص های آن، نظرات زنان با ویژگی های مختلف در ارتباط با ترجیحات فضایی و رفتار قلمروی آنان در فضاهای عمومی جمع آوری شده و تحلیل کیفی یافته ها به صورت کدگذاری و در بستر نرم افزار Atlas.ti8 انجام گرفته است. بر این اساس، با شناخت رفتار قلمروی زنان، مفهوم «قلمرو شبه خصوصی» به صورت قلمرویی نه کاملاً خصوصی و نه عمومی تعریف شده است، که ضمن قرارگیری در یک عرصه عمومی، با داشتن ویژگی هایی نزدیک به قلمروهای خصوصی و شباهت بیشتر به آنان، عمومیت کمتری را دارد. این قلمروها ویژگی هایی دارند از قبیل خلوت و دنج بودن نسبی، جداسازی نسبی فضا با حد و مرزهای بصری و غیر بصری، کاهش میزان دسترسی به فضا نسبت به قلمرو عمومی و غیره که در تطابق با رفتار قلمروی زنان در فضاهای عمومی است و شرایط مورد نیاز برای حضورشان را در فضا فراهم می کند.
بازشناسی ارتباط بصری فضا در شکل گیری مفهوم قلمرو خانه های تاریخی دوره قاجار رشت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات معماری ایران پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۲
173 - 194
حوزه های تخصصی:
خانه های دوره قاجار رشت از نمونه های باارزش خانه های سنتی ایرانی بوده که از لحاظ قلمروهای فضایی پیکره بندی متمایزی از سایر نقاط ایران دارد. ارتباط بصری یکی از عوامل مهم در شکل گیری مفهوم قلمرو در فضاهای مسکونی است. خانه ها باتوجه به طرح های کالبدی مختلف، کیفیت های متفاوتی را از لحاظ بصری تأمین کرده و تجربه های متفاوتی از فضا را ارائه می دهند؛ لذا هدف این پژوهش درک بهتر مفهوم قلمرو با تحلیل شاخص های ارتباط بصری در مقیاس روابط درونی این خانه ها است. روش این پژوهش توصیفی - تحلیلی با استدلال منطقی داده های نرم افزاری است. جهت رسیدن به هدف پژوهش در مرحله اول خانه ها به لحاظ کالبدی به چهار گروه تقسیم، از هر گروه دو نمونه و در مجموع هشت مورد انتخاب شد. جهت انسجام نتایج و بررسی تطبیقی نمونه ها سه فضای مشترک ایوان، پذیرایی و خواب محور تحلیل ها قرار گرفتند. در مرحله دوم شاخص های سنجش شامل ارتباط بصری، فواصل در معرض دید بودن و خوانایی از مبانی پژوهش استخراج گردید. در مرحله سوم جهت تحلیل نمونه ها از تکنیک های تحلیل گراف نمایانی و نقشه های محوری با ابزارهای مخروط دید، خطوط محوری و نمودار هم پیوندی - اتصال به کمک نرم افزار دپس مپ استفاده شد. یافته ها نشان می دهد ارتباط بصری فضاها متفاوت بوده و باعث ایجاد حریم های ذهنی شده و همچنین تفاوت در میزان دید منجر به ایجاد سلسله مراتب فضایی شده است. با بررسی شاخص های مخروط دید در خانه ها، مشاهده شد بیشتر بودن هم جواری با جداره ها، کمتر بودن پیچیدگی فضایی به دلیل محدب بودن فضا و وجود دسترسی بصری و فیزیکی بیشتر باعث ارتباط بالاتر یک فضا (مانند فضای ایوان) با سایر فضاها و در نتیجه عمومی تر شدن آن را به دنبال دارد. از طرف دیگر کمتر بودن عوامل فوق باعث ایجاد خلوت بیشتر در فضاها (مانند فضای خواب) شده است؛ بنابراین فضای خانه های برون گرای رشت در عین داشتن شفافیت، دارای حریم های بصری بوده که باعث ایجاد مرزبندی های فضایی می شود و سلسه مراتب قلمرویی را به دنبال دارد.
آسیب شناسی توسعه قلمرو حقوق عمومی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش حقوق عمومی سال ۲۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۷۸
119 - 156
حوزه های تخصصی:
با پذیرش دوگانگی حقوق خصوصی و حقوق عمومی، هر یک از این دو باید قلمرو جداگانه ای برای خود داشته باشند. علی رغم مطلق نبودن این قلمرو و نسبی بودن آن، حقوق عمومی به دلیل نقش، کارکردها و فنون مختص به خودی که دارد، باید در قلمرو خاص خودش اعمال شود. عوامل متعددی در توسعه قلمرو حقوق عمومی ایران نقش داشته اند. تمایل به اعمال اقتدار از سوی دولت، برتری فنون حقوقی حقوق عمومی، مداخلات بیش از حد دولت در امور اجتماعی و اقتصادی، کم بها شدن مسلک لیبرال، گرایش به حقوق عمومی در موارد مبهم دوگانگی منابع حقوق عمومی از علل توسعه قلمرو حقوق عمومی در ایران هستند. توسعه حقوق عمومی در اکثر موارد ایرادی ندارد و فقط در مواردی با اشکالاتی روبروست که در این موارد، آسیب هایی را هم برای حقوق خصوصی و هم برای حقوق عمومی به همراه دارد. ناتوان ساختن قواعد قدیمی و با سابقه حقوق خصوصی و ممانعت از تحول و تکامل این قواعد و عدم توانایی حقوق عمومی در حل این مسائل نوین، از مهم ترین آسیب ها برای حقوق عمومی هستند.
به کارگیری مؤلفه های بومی قلمرو در جهت افزایش تعاملات اجتماعی در مجموعه مسکونی نواب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۱ فروردین ۱۴۰۳ شماره ۱۳۰
35 - 44
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: از بدو پیدایش و فراگیری ساخت بلندمرتبه های مسکونی، تعاملات اجتماعی به عنوان مؤلفه ای مهم و اثرگذار مورد دقت بوده است. با این حال در بسیاری از بلندمرتبه های ارزان قیمت عدم توجه به این موضوع باعث افزایش ناهنجاری ها و نابه سامانی های اجتماعی می شود.هدف پژوهش: هدف این پژوهش تبیین مؤلفه های قلمروی مستخرج از محله ایرانی به عنوان سازوکاری فضامند در جهت افزایش تعاملات اجتماعی در بلندمرتبه مسکونی ارزان قیمت است. پس از آن پاسخ به این سؤال که مؤلفه های بومی قلمرو در مجتمع نواب چقدر به کار گرفته شده و چقدر برای ساکنین ترجیح داده می شود، هدف بعدی این پژوهش است. روش پژوهش: محققین فراوانی مفهوم قلمرو را متأثر از زمان و فرهنگ می دانند. پس در این پژوهش با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی به استخراج مؤلفه های قلمروی محله، به عنوان شکل فرهنگی سکونت ایرانی پرداخته می شود. در گام بعدی مؤلفه های مستخرج در قالب پرسش نامه ای از ساکنین مجتمع مسکونی نواب مورد سؤال قرار می گیرد.نتیجه گیری: باتوجه به نتایج پژوهش هایی که وضعیت تعاملات اجتماعی را در نواب بررسی کرده بودند و نتایج پژوهش موجود، سطح رضایت از تعاملات اجتماعی کم تر از متوسط بیان شد. با بررسی مؤلفه های به دست آمده قلمرو درصد کمی از ساکنین از وضعیت قلمروی موجود رضایت داشته با این حال بسیاری از آن ها علاقه مند به کارگیری مؤلفه های قلمروی در فضا بوده اند. در مورد تعاملات اجتماعی نیز با این که میزان نفرات کمی از تعاملات اجتماعی موجود راضی بودند هم چنان تعداد قابل توجهی تمایل به افزایش تعاملات اجتماعی داشتند. در این میان مؤلفه مرکزیت و مالکیت دو مؤلفه ای است که برای پرسش شوندگان در فضای مجتمع نواب بسیار کم تر ملموس و مشهود قرار گرفته است.
تعریف قلمرو محلات: تحلیلی مفهومی با تاکید بر ابعاد روانی- ادراکی و ارائه مدل مفهومی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۱۴ بهار ۱۳۹۵ شماره ۴۲
۳۲۶-۳۱۳
حوزه های تخصصی:
انسان موجودی اجتماعی است و اجتماعات انسانی نیز در طول تاریخ بشر خود را در قالب سازمانها و مکانهای خاصی از جمله؛ اجتماع شهری، روستایی و شیوه های مختلف سکونت به منصه ظهور رسانده است. یکی از اجتماعاتی که از دورانهای کهن شهرنشینی وجود داشته محلات شهری می باشد که با تغییر و تحولاتی که شهرها در طول زمان در ساختار، محتوا و کالبد به خود دیده اند. قلمرو و محدوده های فضایی و اجتماعی محلات شهری نیز در شهرهای امروزی متحول شده اند. از اینرو ادراک و رفتارهای متفاوت انسانها را از قلمرو محله و نسبت به هم محلی های خویش (اجتماع محله) در پی داشته است. از جمله رویکردهایی که برای بازتعریف قلمرو محلات و تقویت ادراک حس مکان و حس اجتماعی ساکنین نسبت به قلمرهای محله ایشان مطرح گردیده است، نحوه تعریف این قلمروها مبتنی بر ادراک ذهنی و رفتاری ساکنین از آنها می باشد. بدین ترتیب مقاله حاضر با تبیین آناتومی مفهوم قلمرو محله در شهر، ابتدا به بررسی مولفه های موثر و رویکردهای رایج در زمینه تعیین قلمرو محله، پرداخته و با بیان تئوریها و پژوهشهای مختلف صورت گرفته در این زمینه، ملاحظه می نماید که اغلب پژوهشها بر محدوده های رسمی و آماری تکیه می کنند که این محدوده ها، محلات واقعی را نشان نمی دهد. تحلیل اسناد مطالعه نیز به شیوه «تحلیل درونی» انجام یافته است. بدین ترتیب، محتو ای منابع و اسناد به لحاظ موضوع، معیارهای شناختی، اندیشه های نظری و فلسفی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته و به نتایج چندی از جمله؛ ماهیت چندسطحی قلمرو محلات، تفاوت محدوده ادراکی ساکنین با محدوده های آماری، پی می برد، در نهایت با ارائه مدل مفهومی مبتنی بر مولفه های عینی و ذهنی، محدوده ای را (لایه دوم فضای محله) بعنوان قلمرو واقعی محلات معرفی و برای توجه بیشتر در پژوهشهای آتی پیشنهاد می نماید.
جستاری در شناخت نظری مفهوم جغرافیای فرهنگی در چارچوب مکتب سازه انگاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات جغرافیایی مناطق خشک دوره ۷ پاییز ۱۳۹۵ شماره ۲۵
95 - 109
حوزه های تخصصی:
در فلسفه ی علم و به ویژه در علوم انسانی تعریف و شناخت مفاهیم و موضوعات موردمطالعه، دارای مبناهای هستی شناسانه و معرفت شناسانه متفاوت و حتی متضاد می باشد. به عبارت دیگر شناخت یک مفهوم در مکاتب مختلف می تواند دارای تعاریف متضاد باشد. ازاین جهت تعیین چارچوب نظری شناخت یک مفهوم بنیادین؛، یکی از مبنایی ترین اصول در مطالعه و شناخت مفاهیم و موضوعات است. در علوم جغرافیایی یکی از مفاهیم و پارادایم های تعیین کننده ی حوزه ی معرفتی، جغرافیای فرهنگی است که تفسیر آن در مکاتب مختلف فلسفی - سیاسی ازجمله در سازه انگاری متفاوت است. به طورکلی مهم ترین محورهای فکری سازه انگاری و مفروضات آن مشتمل بر اهمّیّت ساختار معنایی در شکل گیری و تکوین واقعیّت، نقش هویت در شکل دادن به منافع و کنش دولت ها، اهمّیّت دادن به تبیین تکوینی به جای تبیین عِلی و این که همه ی سازه انگاران واقعیّت را برساخته ی اجتماعی می دانند. در این پژوهش کوشش گردیده با مراجعه به مستندات معتبر نظری نوعی نگاه نقادانه در رابطه با شناخت جغرافیای فرهنگی در مکتب سازه انگاری ارائه گردد. یافته های پژوهش بیانگر آن است که اصولاً ساحت هستی شناسانه جغرافیای فرهنگی در زیرمجموعه ی علوم جغرافیایی ناشی از ساختار بین الاذهانی یک جامعه ی مشترک انسانی در یک قلمرو فرهنگی- اجتماعی متمایز است.