آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۹

چکیده

معماری کوچ و زندگی عشایر، جنبه های نهفته بسیار دارد که متأثر از شیوه زندگی کوچ نشینان و فرهنگ و اجتماع آن ها می باشد. کوچ نشینی شیوه ای از زندگی با جابه جایی سالانه و موسمی است که گروهی ازمردم همراه با چهارپایان خود، از محل چادرهای زمستانی تا چراگاه های تابستانی نقل مکان می کنند و در فصل سرما دوباره به اردوگاه زمستانی خود باز می گردند. پدیده کوچ نوعی هماهنگی و سازش انسان با محیط طبیعی است که تا حدودی تحت تأثیر جبر محیطی نیز قرار دارد. بر این اساس می توان چنین پنداشت که زندگی کوچ نشینی یک نوع امرار معاش و بالطبع یک مسئله فرهنگی است که شیوه زندگی خاصی را معرفی می کند. در این خصوص مفهوم قلمرو به عنوان یکی از مفاهیم مطرح در مطالعات انسانی و محیطی، در شکل گیری نظام فضایی این نوع معماری، از جایگاه ویژه ای برخوردار است. این مفهوم بیش از آن که یک ویژگی کالبدی باشد، مفهومی ذهنی بوده که هم در ساختار کالبدی محیط و هم الگوهای رفتاری ساکنین و معانی که ساکنین از محیط زندگی خود ادراک می کنند، نمود دارد. با این حال چنین به نظر می رسد که بررسی این مفهوم در معماری کوچ، با توجه به نوع زندگی و شیوه سکونت خاص این افراد، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. لذا پژوهش حاضر ضمن بررسی نوع زندگی و شیوه سکونت خاص این افراد و نیز سازمان فضایی این نوع زندگی، به بررسی مفهوم قلمرو در سه حوزه کالبدی، رفتاری و معناشناختی در ایل سادات محمودی از طوایف بویراحمد سفلی به عنوان نمونه موردی می پردازد. بر این اساس با مراجعه حضوری به محل زندگی این عشایر و تهیه نقشه و کروکی از سازمان فضایی ایل و همچنین انجام مصاحبه و مشاهده، به گردآوری اطلاعات لازم پرداخته شده است. نتایج تحقیق نشان داد که مفهوم قلمرو در سه بعد کالبدی، عملکردی و معنایی در معماری کوچ ، نمود دارد و این مفهوم هم از بعد عینی و هم از بعد ذهنی قابل مشاهده است.

تبلیغات