مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
ژیلبر دوران
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۰ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳
381 - 398
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی پنج نمایش نامه منتخب از میان آثار مشهور نغمه ثمینی براساس اسطوره سنجی ژیلبر دوران می پردازد. این روش حدود سال های 1370 برای نخستین بار از سوی دوران ارائه و وارد عرصه نقدهای نو شد. در این نظریه و روش به طور هم زمان متن و فرامتن هایی مانند زندگی نامه نویسنده و محیط اجتماعی او اهمیت می یابند. اسطوره سنجی نقدی بینارشته ای است و فرایند و روش آن را می توان به سه مرحله: نمادسنجی، روان سنجی و اسطوره سنجی تقسیم کرد. از دیدگاه ژیلبر دوران، بین همه آثار تألیفی یک نویسنده رابطه ای وجود دارد که با بررسی آن ها می توان به اسطوره شخصی ذهن پدیدآورنده اثر دست یافت. نغمه ثمینی نمایش نامه نویس معاصر ایرانی ا ست که نمایش نامه هایش به سبب علاقه او به اسطوره ، کهن الگو و تاریخ شایستگی بررسی و نقد از منظر فرایند اسطوره سنجی دوران را دارد. در این تحقیق، پنج نمایش نامه و دو کتاب پژوهشی ثمینی انتخاب، مطالعه و تحلیل شده است. در مرحله نخست، یعنی مرحله نمادسنجی که بر متن تکیه دارد، ابتدا آثارِ منتخب مطالعه شده سپس نمادها، شخصیت ها و کنش های کهن الگویی نقد و تحلیل شده اند تا نخستین مرحله اسطوره سنجیِ دوران انجام پذیرد. سپس با بررسی زندگی نامه نویسنده به وسیله طرح پرسش هایی از او و محیط اجتماعی که در آن زاده و بزرگ شده است مرحله دوم، یعنی روان سنجی که بر فرامتن تکیه دارد، انجام می پذیرد. در پایان نیز، با تحلیل کلی درباره مراحل قبلی و جمع بندی نتایج به دست آمده مرحله نهایی، یعنی اسطوره سنجی آثار، انجام می شود تا اسطوره شخصی ذهن نویسنده و سپس اسطوره جمعی اندیشه او به دست آید. این پژوهش از طریق مطالعه کتابخانه ای و با شیوه تحلیلی توصیفی آثار را بررسی می کند. نتیجه نشان می دهد دغدغه های ذهنی نغمه ثمینی بیشتر شامل مسائلی مربوط به زنان و جنگ است. اسطوره شخصی ایشان هم شهرزاد و روایت گری او برای نجات بخشی است که در نگاهی جمعی به اسطوره سازی از دیگر زنان گسترش می یابد.
نقد تخیلی غزلیات سنایی غزنوی از منظر ژیلبر دوران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: در آثار ادبی و هنری، تخیل نقشی اساسی دارد. وجود تعریف های گوناگون از این اصطلاح، هریک سبب تبیین جنبه های متفاوتی از آثار می شود. یکی از دلایل توجه به تخیل و ساختارهای تخیلی، تبیین اندیشه و احساس شاعران و نویسندگان است. درواقع تخیل مکانیزمی دفاعی است تا شاعر و نویسنده بتواند بر التهاب ها و تشویش های درونی خود فائق آید. روش: وجود پررنگ نمادهای دارای ارزش گذاری مثبت، امکان بررسی غزلیات سنایی را طبق نظریه ژیلبر دوران با شیوه ای توصیفی تحلیلی میسر می کند. یافته ها و نتایج: فراوانی نمادهای مربوط به این منظومه بر توانایی شاعر در غلبه بر نگرانی ها وآشوب های درونی صحّه می گذارد. در غزلیات سنایی تلطیف نمادهای ناخوشایند،کاربرد نمادهای خوشایند و رغبت شاعر برای بهره گیری از نمادهای ایمنی بخش برای ارائه تصویر مطلوب از معشوق و بیان ویژگی های روانی شاعر شکل می گیرند. درون گرایی، خودشناسی، مثبت انگاری، سازگاری با ناملایمات در سایه توجه شاعر به نمادهای درون بودگی آشکار می شود. نمادهای مادرمثالیِ «خاک کوی معشوق» و «ظرف و مظروف ها» بیانگر خاکساری، میل به سکون و آرامش عاشق و بزرگداشت معشوق اند.کاربرد نمادهای پیشرفت، ریتم دار و آغاز دوباره، وصال و امید وصال را برای شاعر ممکن می کند. برهم زدن نظم طبیعی چرخه ها، توصیفات پرشور از آینده وگذشته به همراه توصیفات پارادوکسیکال از دیگر شیوه های زمان گریزی شاعر است تا جاودانگی، تکامل یافتگی معشوق و ثبات قدم عاشق را هویدا کند. افرادی مانند سنایی که متمایل به استفاده از نمادهای منظومه شبانه به ویژه نمادهای آرمیدنِ خاک و آب هستند، معمولاً انسان هایی مثبت اندیش، صلح جو، معتدل، سازگار و تاحدی اندوهناک اند که مسائل را با حرکتی مسالمت آمیز حل می کنند. در هریک از آثار، بسته به میزان تمایل و بسامد نمادهای این نظریه می توان به جنبه های جدیدی از تخیل، ویژگی های روانی و فکری شاعر یا نویسنده دست یافت.
روان اسطوره شناسی در ادبیات نمایشی (مطالعه موردی؛ اسطوره سنجی بهرام بیضایی با روش نقد اسطوره ای ژیلبر دوران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال نوزدهم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۱
135 - 166
حوزههای تخصصی:
پژوهش پیش رو به روش توصیفی تحلیلی، بر آن است تا روش نقد اسطوره ای ژیلبر دوران را بر آثار نمایشی بهرام بیضایی (نمایشنامه و فیلمنامه) اعمال نماید و از این مسیر به اسطوره سنجی نویسنده یا الگوی اسطوره ایِ پسِ پشت این آثار نائل آید. این مهم از مسیر فرایند سه گانه اسطوره شناسی، با تکیه بر متن و تدقیق در مهم ترین اثر هنرمند و تشخیص خرده اسطوره کانونی آثار وی به انجام رسید. روان سنجی با تکیه توأمان بر متن و فرامتن (ردیابی خرده اسطوره یافت شده در دیگر آثار نویسنده، زندگی شخصی حرفه ای هنرمند و تشخیص عقده شخصی نویسنده) و کنار هم گذاری مجموعه یافته ها، به کشف اسطوره شخصی و فراشخصی هنرمند نائل می شود. یافته های پژوهش حاکی از آن است که خرده اسطوره کانونی آثار بیضایی عبارت است از: برخوانی گذشته برای ساخت آینده، ستیز با ستم و جهل و هر آنچه مانع باروری مام میهن باشد، و در صورت لزوم قربان شدن برای نیل به این باروری و بر همین سیاق، زندگی در برابر مرگ، و زنانگی در حکم منشأ زندگی. عقده شخصی وی نیز تثبیت شدگی و توقف در گذار از ساحت خیالی به ساحت نمادین ژاک لکان و اسطوره شخصی او ایزدبانو آناهیتا است.
اسطوره پنهان در نقد هنر و ادبیات با روش شناسی ژیلبر دوران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عبور از ساختارگرایی به پساساختارگرایی و دگرگونیِ پارادایم حاکم بر جامعه، حوزه نقد را دستخوش تغییر می کند و در عصر حاضر، رویکردهای اسطوره ای از روش های مهم نقد ادبی و هنری محسوب می شوند. نظریه ها و روش های نقد نزد ژیلبر دوران، این حرکت را از اسطوره سنجی به اسطوره کاوی در نیمه دوم قرن بیستم، نشان می دهد. در هدف پژوهش، چگونگی شکل گیری تعریف اسطوره و روش شناسیِ او در ترکیبی سازنده از تلاقیِ نقدهای ادبی و هنریِ قدیم و جدید و هم گرایی آن ها در یک سه وجهیِ دانش نقد، مد نظر قرار می گیرد. روش تحقیق توصیفی تحلیلی بوده و شیوه گردآوری اطلاعات با ترجمه و ارجاع به مآخذ اصلی صورت گرفته و مبانی نظریه های مورد بحث را به عنوان اسطوره پژوهیِ روشمند در هنر و ادبیات معرفی کرده است. بنابر نتیجه، ژیلبر دوران اساس درک ساختار متن را در کشف اسطوره های پنهان می داند که مؤثرتر از اسطوره های آشکار و صریح عمل می کنند و زنجیره تعاریف واژگان در مرز مفاهیم نظریه-روش های مورد نظر او طی مراحلی چند گانه مشخص می گردد. همچنین نشان داده شده است که از چهره ها و صورت های اسطوره ایِ اثر ادبی و هنری تا اسطوره پنهان آن، چه مسیری طی می شود تا مورد تحلیل و اسطوره کاوی قرار گیرد. روش آن در سه مرحله قابل تعریف است: 1. یافتن اسطوره های هسته ای؛ 2. زمان شناسیِ فرهنگ و جامعه 3. کشف اسطوره های جایگزین. با چنین روندی می توان به وسیله تطبیق و کاربرد روش ژیلبر دوران در ادبیات، در جهت پایه ریزی ساختاری مناسب در نقد هنر بهره گرفت.
مقایسه فضای گفتمانی در ساختارِ آئین و فُرمِ سینمایی بر اساس نظریه اسطوره سنجی ژیلبر دوران بستر مطالعاتی: مرثیه برف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر بر آن است تا با تمرکز بر روش اسطوره سنجیِ ژیلبر دوران به بررسی رابطه فُرمِ سینما و ساختار های آیینی و کُهن الگویی بپردازد. مسئله اصلی تحقیق این است که نیروهای برسازنده تخیل و ادراک، با چه فرایندی با فُرم های بصری درگیر می شوند. به نظر می رسد این فرایندها به مثابه نوعی از کارکردهای زیبایی شناختی سینما، از قبل با الگوهای ثابت، ایستا و کُهن الگویی درگیر هستند؛ به نحوی که کُنشِ تماشاکردن، فضای آمیخته و درهم تنیده ای از نیروهای هم سو و متضاد را پدید می آورد که از یک سو، با ساختارهایِ بیرونی مانند نظام های اجتماعی و جهان زیست های تماشاگران و از سوی دیگر، در پیوند با نظام های درونی همچون کُهن الگوها، نمادها، ارزش ها و باورهای اخلاقی درگیر است. پژوهش به روش توصیفی تحلیلی انجام و داده ها از منابعِ کتابخانه ای گردآوری شده است. تأملات بر روی فیلمِ مرثیه برف، نشان داد کارکردهای زیبایی شناختیِ فُرمیک، این روابط را به فضایی هم آمیخته، تنشی و سیّال تبدیل کرده است؛ به گونه ای که ارزش ها و مفاهیم در ساختاری نرم و منعطف و در عینِ حال نظام مند و منسجم شکل می گیرند.
تحلیل اسطوره ی (شاه لیر) با رویکرد اسطوره سنجی ژیلبر دوران (مطالعه موردی: تئاتر ملی لندن 2018)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۰ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۹۲)
71 - 83
حوزههای تخصصی:
اسطوره ها دارای نمادها و نشانه هایی هستند که باعث باورپذیری اعتقادات و آیین ها در بین اقوام مختلف، در دوران های مختلف گردیده اند. نمادهای اسطوره ای به صورت داستان، هنر و فرهنگ در زندگی اجتماعی نمود پیدا می کنند و بیانگر دیدگاه های روان شناسانه در جامعه می گردند. از نظر ژیلبر دوران، اسطوره همانا نظامی است پویا از نمادها، کهن الگوها و نظامی که با تحریک محرکه هایی تلاش دارد که از طریق کهن الگوها و نمادها در اوج خود به روایت منتهی شود. تئاتر به عنوان رسانه ای مهم؛ قدرت اسطوره سازی را با ابزاری نظیر نقش و بازی بازیگران، صحنه و لباس و گریم به نمایش می گذارد. نمایشنامه ی شاه لیر یکی از شاهکارهای ادبی است که در این پژوهش اجرای نمایشنامه ی شاه لیر(2018 میلادی) با رویکرد اسطوره شناسی دوران، مورد نقد قرار می گیرد. هدف این پژوهش کنکاش در استخراج کهن الگوی غالب در وجود شخصیت شاه است و به دنبال یافتن جواب این سؤال است که عناصر نمادین در خلق شخصیت شاه لیر کدامند و چگونه می توان از طریق اسطوره سنجی ارتباط معنی داری را با مضمون اسطوره دریافت؟ این پژوهش از نظر ماهیت کاربردی و از نظر روش توصیفی تحلیلی است. ابزار گردآوری داده ها به روش اسنادی و مشاهده ی نمایشنامه صورت گرفته است. نتایج به دست آمده نشانگر آن است که عناصر نمادین در خلق شخصیت شاه لیر در نمونه ی آماری و با در نظر گرفتن اسطوره سنجی دوران، دارای دلالت های صریح و ضمنی مشهودی است که باعث ایجاد ارتباط بیشتر شخصیت با مخاطب خود شده است.
امتداد اسطوره متن رستم و سهراب در داستان شهادت حضرت علی اکبر(ع) در نقاشی های قهوه خانه ای بر مبنای نظریه ژیلبر دوران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقاشی قهوه خانه ای شیوه ای در نقاشی عامیانه ایرانی است که از دو منبع عظیم فرهنگ ایرانی سود جسته است: فرهنگ ملی ایرانی و فرهنگ شیعی ایرانی. در میان موضوعات نقاشی شده آثار نقاشی قهوه خانه ای دو مضمون داستان رستم و سهراب و شهادت حضرت علی اکبر(ع) از موضوعات پرتکرارند، امّا به نظر می رسد نقاشان در به تصویر کشیدن دو واقعه با دو جهان بینی متفاوت (مضمون ملی و دینی) از الگو و ساختار واحدی تبعیت کرده اند. این تحقیق با بهره گیری از رویکرد منظومه روزانه و شبانه ژیلبر دوران و به روش توصیفی تحلیلی نشان می دهد هنرمندان قهوه خانه ای با رجوع به کهن الگوها، نمادها و محرکه ها، چگونه شخصیت حضرت علی اکبر(ع) را در کالبد سهراب استحاله داده اند. این مطالعه روشن می سازد نقاشان قهوه خانه ای با به کارگیری نمادهای ریخت حیوانی، تاریکی و سقوطی که نمایش دهنده ترس از زمان و مرگ هستند و همچنین استفاده از نمادهای عروج، تماشایی و جداکننده که نشان دهنده فرار از زمان، کنترل زمان و غلبه بر سرنوشت محتوم مرگ هستند، دو داستان مجزا را همانند یکدیگر به تصویر کشیده اند. از سویی در بعضی نقاشی های عاشورایی از سمبل های آیینی کهن ایرانی، همچون آیین مهرپرستی که نماد آن خورشید است، استفاده شده است.خورشید در آیین مهرپرستی به عنوان چشمان اهورامزدا نگریسته می شود و در نقاشی های مذهبی قهوه خانه ای نیز خورشید نه به عنوان ابژه ای منفعل بلکه به مثابه سوژه ای ناظر بر حقیقت، سیطره دارد. در واقع نقاشان قهوه خانه ای با مدد گرفتن از عنصر خیال و بهره گیری از اسطوره متن شاهنامه فردوسی به ترسیم هراس های شخصی (ترس از مرگ) و ناخودآگاه جمعی (گذر زمان) در یک روایت شیعی دست زده اند.
تطبیق کارکرد اسطوره در آثار نمایشی ژان کوکتو و غلامحسین ساعدی بر مبنای آراء ژیلبر دوران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
589 - 613
حوزههای تخصصی:
هر دوی این نویسندگان نگاه ویژه ای به اساطیر فرهنگ خود داشته اند و در آثار خود، خاصه دو اثر انتخابی این پژوهش، به اقتباسی نیمه وفادارانه نسبت به این اسطوره ها دست زده اند. کوکتو با بازخوانی اسطوره اودیپ در این آثار، به دنبال نشان دادن انسان معاصر در برابر دستگاه سیاسی و دستگاه قضا و قدر یا همان سرنوشت و ساعدی با بازآفرینی داستان اسطوره ای ضحاک بوده اند. نتیجه حاصل از پژوهش بیانگر این نکته است که اسطوره اودیپ، که ژان کوکتو به دنبال نشان دادن خلع سلاح انسان در مقابل سرنوشت خویش آن را انتخاب کرده است، مانند اسطوره شخصی او نمود می یابد و از طرفی اسطوره جمشید که به عنوان اسطوره روشنگر در داستان ضحاک تجلی می یابد می تواند به مثابه اسطوره شخصی غلامحسین ساعدی در نظر گرفته شود. در نهایت نیز با مطالعه تطبیقی این دو هنرمند، به نقاط اشتراکی مانند بهره گیری از درام به منظور روشنگری، نگاه هجوآمیز به اسطوره، استفاده از ادبیات فانتزی و توجه به مضمون مرگ رسیده است.
نقد اسطوره ای آثار منیر فرمانفرماییان به روش اسطوره سنجی ژیلبر دوران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
20 - 31
حوزههای تخصصی:
آثار تجسمی، بستر مناسبی جهت ظهورعمیق ترین تفکرات بشر از جمله ببنش اساطیری بوده و در هر دوره و جغرافیایی، می توان بروز آن را در این آثار پی گرفت. بررسی و خوانش این آثار، به صورت روشمند، می تواند حقایقی را که پس عناصر بصری، مستتر شده، آشکار سازد. منیر فرمانفرماییان، با تاکید بر کارکرد آینه ها بیان و محتوای نوینی را ارائه نموده که پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی و بهره گیری از روش اسطوره سنجی، به نقد و تحلیل پنج اثر شاخص این هنرمند که در یک دوره ده ساله خلق شده اند، پرداخته و به این سوال که آثار این هنرمند بر مبنای کدام کهن الگوها و نمادها خلق شده و اسطوره ی شخصی و پنهان در آثار او چیست؟ پاسخ داده است. یافته ها نشان می دهد آینه به عنوان کارماده و کاربست هندسه مقدس با منشاء معماری در ساحت هنر پاپ و یا کانسپچوال در مرحله نمادسنجی، بر وحدت در عین کثرت، فرزانگی و اشکال مانند لابیرنت، مربع، شش ضلعی و مانند آن ها بر نماد مونث و زنانگی دلالت دارد. در مرحله روان سنجی، زمینه های آشنایی با هنر سنتی ایران و نیز تاثیر پذیری از تصاویر مبهمی که در آینه های شاهچراغ و نیز دستبافته ها و دیگر صنایع دستی ایرانی و تلفیق آنها با هنر معاصر نشان داده شده و در مرحله ی اسطوره سنجی نیز، اسطوره ی سیمرغ، اسطوره مسلط بر آثار اوست به نحوی که بازتاب هندسی تصویر شخص در هر اثر، معرفتی نوین از مفهوم وحدت و کثرت را در اذهان سبب شده و شهود معرفتی از «من حقیقی» را به مخاطب ارائه می دهد.
بررسی علل دگرگونی در عناصر معراج نگاری اوایل قرن دهم هجری از منظر اسطوره سنجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۱ بهمن ۱۴۰۳ شماره ۱۴۰
5 - 16
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: از ابتدای قرن دهم هجری قمری (شانزدهم میلادی)، بسترهای مختلفی در تحول معراج نگاری ها دخیل بوده که با تدوین نسخ خطی مصوری همچون خمسه نظامی، فال نامه شاه طهماسبی و قصص الانبیاء آغاز شده است. ازجمله این دگرگونی ها، پوشاندن چهره پیامبر(ص) با پارچه ای سفید به نام «برقع» است. که به نظر می رسد این تغییرات به نوعی حاصل تأمل و قرائت علما، اندیشمندان و حاکمان صفویه درمورد معراج است. این پژوهش با خوانشی جدید سعی دارد به این سؤال پژوهش پاسخ دهد که چگونه می توان براساس نظرات اسطوره سنجی ژیلبر دوران به بررسی عواملی غیر از نظرات اندیشمندان، علما و حاکمان صفویه مبنی بر رواج تعالیم شیعه در متن معراج نگاری ها و دگرگونی عناصر تجسمی در نگاره ها به صورت رمزی پرداخت؟ که مسئله پژوهش نیز به حساب می آید. برای این منظور به نگاره هایی با موضوع نبرد، شکار و جلوس (در مکتب تبریز اول) نیز پرداخته می شود. مراحل کار با این رویکرد به نقل از ژیلبر دوران، 1- نماد سنجی 2- روان سنجی و 3- اسطوره سنجی است. فرضیه پژوهش این نکته است که نسخه های مصور و نگاره های معراج در کارگاه های سلطنتی صفویه بنابر عادت مرسوم به دستور سلاطین و حکمرانان ایجاد می شده بنابراین دور از ذهن نیست که بیشتر اسطوره هایی که حاکمان و سلاطین به آن ها توجه می کنند در نسخ مصور انعکاس داده شده است.هدف پژوهش: هدف اصلی این پژوهش بررسی علل دگرگونی در پوشاندن چهره پیامبر(ص) با برقع در نگاره های معراج (اوایل قرن دهم ه.ق) است.روش پژوهش: این پژوهش برمبنای روش توصیفی- تحلیلی نگاره ها و رویکرد اسطوره سنجی نزد ژیلبر دوران صورت می گیرد و جمع آوری مطالب نیز به روش کتابخانه ای است.نتیجه گیری: نتایج این پژوهش براساس رویکرد اسطوره سنجی ژیلبر دوران و فرضیه پژوهش نشان دهنده این مطلب است که اسطوره شخصی و جمعی شاه اسماعیل نمایانگر اسطوره شهریار، اسطوره خودمرکزی و منجی عالم است که در ادامه به معرفی آن ها می پردازیم.