مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۵.
۷۶.
۷۷.
۷۸.
۷۹.
۸۰.
غزلیات شمس
حوزههای تخصصی:
نماد انگاری از اساسی ترین ارکان و اجزاء لاینفکِ متون صوفیانه و تعلیمی در تمام تاریخ محسوب می شود. در این میان، عارفانی که شاعرانه تر و هنرمندانه تر می اندیشیده اند، از ظرفیتِ نماد پردازی، بیشترین سهم را در القای آراء و افکار خود برده اند. مولانا از جمله عارفانِ شاعری است که به مدد ذوقِ هنری و زبانِ سخته و ادیبانه ی خود، پیام های بی شمار و جهان شمولش را در لفافه ی واژگانِ خاص، به مخاطبانش عرضه می دارد. بنابر این، یکی از جلوه های زیبای غزلیات شمس، دریافت های تازه و نمادینی است که حضرت مولانا جلال الدین بلخی از برخی واژه ها به دست می دهد. جان و مفاهیم و ترکیبات مربوط به آن را می توان از این دسته به حساب آورد. در این جستار، واژه «جان» و مترادفات آن در غزلیات شمس، از دیدگاه فوق مورد تحلیل و بررسی قرار می گیرد.
بهره گیری خلّاقانه مولانا از ویژگی ترکیبی زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
151 - 168
حوزههای تخصصی:
توانایی مولانا در واژه سازی کم نظیر و شاید در دنیای شعر فارسی بی نظیر باشد و در این مقاله تنها بخشی از عملکرد او را در زمینه واژه سازی بحث و بررسی شده است. بر این اساس در این پژوهش تلاش می شود در دو بعد واژگان مرکب و ترکیبات توصفی و اضافی، برخی از ساخت های زبانی مولانا نشان داده شود. روش تحقیق «یافتاری–تحلیلی– توصیفی» است. بدین معنا که با مطالعه بیت به بیت سه دفتر مثنوی هر آنچه از واژگان و ترکیبات که در نگاه نخست بدیع به نظر آمده، شناسایی و فهرست بندی شده است. در مرحله دوم یافته ها در فرهنگ نامه ها و نیز به کمک «نرم افزار درج» جست وجو شده است تا نوبودگی و انحصاری بودن کاربرد مشخص شود. بنابراین می توان گفت اولاً این واژگان و ترکیبات برای نخستین بار در این تحقیق مطرح و بررسی می شود؛ دوم اینکه غالب آن ها در دیگر آثار ادبی نیز به کار نرفته اند. از نظر دستوری، واژگان مولانا گاه با دستکاری های خلاف قاعده همراه است؛ مانند ساخت اسم یا مصدر از حرف، کاربرد صفت فاعلی به جای مفعولی، ساخت ترکیب ازطریق حذف حرف واو، ساخت مصدر با اسم خاص، ساخت صفت از اسم خاص، کاربرد پسوند مکان ساز با اسم معنی، حذف مضاف و ساخت مصدر از صفت. از دیدگاه بلاغی، روش اصلی و مهم مولانا قرار دادن واژه در جایگاه ناآشنا و غریب است که به شکل تغییر بافتِ کاربردی نیز قابل بیان و بررسی است.
بررسی و تحلیل غزلی از دیوان شمس با رویکرد به یکی از آموزه های رواقی در ربط و نسبت با مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۲
218-191
حوزههای تخصصی:
ارتباط بینامتنی به مثابه یکی از روش های تحلیل متون در گستره پژوهش های ادبی، می تواند به کشف و فهم ناگفته ها و نانوشته های متن/ متون منجر شود. در این میان، بررسی و تحلیل ربط و نسبت مثنوی معنوی و غزلیات شمس در تعامل با یکدیگر و کمک به فهم بهتر نانوشته های هم، در گستره پژوهش های مولوی شناسی می تواند گامی در راستای فهم بهتر تأملات مولوی از یک سو و مولوی پژوهی از سویی دیگر باشد؛ همچنین با توجه به اینکه مفهوم «سبک زندگی» به ویژه در حوزه اخلاق عملی، از پربسامدترین موضوعاتی است که در سال های اخیر مطمح نظر پژوهندگان قرار گرفته، آثار مولوی غنی ترین منابع مورد مداقه این حوزه بوده و به ارائه الگوی مناسب از طرز تلقی خاص از نحوه مواجهه با امور جهان (درون و بیرون) پرداخته است. در این میان، یکی از طرز تلقی ها و ایماژهای بزرگ و مهم در نگاه به خود (درون) و جهان (بیرون) با رویکرد به اندیشه رواقی (ترجیح تغییر جهان درون نسبت به جهان بیرون)، اصلِ «حکمت به من چه» است که البته شناخت ساحت ها و لایه های پنهان وجودی انسان، پیش شرط مهم درک اهمیت و ورود به این اصل می باشد. با این چهارچوب نظری که به تشابه یا همانندی اندیشه مولوی و فلاسفه رواقی اشاره دارد، هدف این مقاله واکاوی مفهوم اصل «به من چه» با روش مقایسه ای و تحلیلی با توجه به یکی از غزلیات شمس و مثنوی معنوی است. دقت در این طرز تلقی نشان می دهد مولوی لازمه این طرز تلقی رواقی و حرکت استکمالی انسان را با اصل «ترجمه خلق مکن حالت و گفتار تو کو» (غزل 2144) و رهایی از هرآنچه ربط و نسبتی با رشد و تعالی او ندارد، دانسته و پرهیز از گفتار، کردار و افکار بیهوده را از مهم ترین آموزه های «معنای زندگی» خویش معرفی می کند.
تحلیل لوگوس (زبان) در مثنوی معنوی و غزلیات شمس با رویکرد هستی شناسانه ی هایدگری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۴۹)
53 - 78
حوزههای تخصصی:
هستی و وجود، راهبر اصلی مباحث فلسفی در آرای هستی شناسی مارتین هایدگر است. وقتی هایدگر از لوگوس سخن می گوید، درحقیقت در پی یافتن راهی برای رسیدن به دریافت حقیقت هستی و وجود است. برای حصول به این امر، هایدگر در طرح بحث خود از لوگوس در پیوند با امر حقیقی، لوگوس را در ساحاتی چون لوگوس به مثابه ی سخن گفتن، لوگوس به مثابه ی صدق و کذب (آشکارگی و پوشانندگی)، لوگوس به مثابه ی بازتاب دهنده و... بررسی می کند. نکته اینجاست وقتی که در پرتو چنین تلقی از لوگوس در اندیشه ی هایدگر، به خوانش مثنوی و غزلیات شمس می پردازیم، تحقق عینی وجوه مختلف لوگوس (زبان) را به نحوتأمل برانگیزی در اشعار مولانا مشاهده می کنیم، چنان که گاهی به دو وجه آشکارگی و پوشانندگی لوگوس (زبان) توجه نشان می دهد و در مواقعی زبان را به مثابه ی امری پوشاننده فرض و گاه آن را به غبار و حجاب نیز تشبیه می کند. همچنین در ابیاتی بر این نکته اصرار می ورزد که زبان در توصیفِ حقیقتِ هستی، ناقص و نارسان است و توانایی بازتاب حقیقت را ندارد. نوشتار حاضر طرح و تحلیل چگونگی این فرایند خواهد بود.
تعامل سوژه های متنی در غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای ادبی پاییز ۱۴۰۰ شماره ۲۱۴
99 - 119
حوزههای تخصصی:
عرفان عاشقانه در معنای عام بر مفهوم عشق و در معنای خاصِ ادراکی- ارتباطی بر تعامل «من-تویی» استوار است. به اقتضای این نوع تعامل برساختِ هویت-وضعیت سوژه ها به عبارتی دیگر جایگیری آنها در تعامل کارگزاران درون متنی عرفان عاشقانه متمایز از سایر ژانرهای ادبی کلاسیک سامان یافته است و همین امر سبب شکل گیری وجهی متمایز از ابهام ادراکی- زیبایی شناختی می شود. غزلیات شمس یکی از متن هایی است که تعامل سوژه های درون متنی آن و به تبع آن ابهام معرفتی-هنری حاکم بر آن بر مبنای تعامل من-تویی شکل گرفته است که نادیده گرفتن آن سبب تفسیری صرفاً ذوقی از آن خواهد شد. بر همین اساس در این نوشتار کنش برساخت تعامل «من-تویی» کارگزاران درون متنی راوی- عاشق و معشوق در غزلیات شمس به قصد خوانشی همسو با معرفت شناسی حاکم بر متن دلالت-یابی و تبیین شده است. برای دلالت یابی این تعامل مذکور به برخی از مفاهیم و اصطلاحات متفکران حوزه مذکور همچون بوبر، لویناس، باختین، سارتر،گابریل مارسل، لاندوفسکی و بیونگ چول هان استناد شده است. نتیجه نشان می دهد که منطق «من-تویی» در غزلیات شمس را می توان ذیل چهار عنوان الف) اظهار خاموشی و عدم کدگزاری دقیق ب) بی توجهی به سلسله مراتب و گذر از تقابل ها ج) ناتمامیت و پیش بینی ناپذیری د) تعویقِ «خود» صورت بندی کرد که همگی به شکلی نمادین به مثابه عبور از نظم نشانگانی رایج و تجربه عالم وحدت است.
مناسبات بینامتنی تلمیحات قرآنی مثنوی و غزلیات شمس با تأکید بر قصّه ابراهیم علیه السلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در عصر حاضر مثنوی مولانا با ترجمه های انجام شده، یکی از شاخص ترین متن های زبان وادبیات فارسی است که بیشترین نظریه های ادبی جدید را در خود پذیرا می باشد. یکی از این نظریه ها، موضوع بینامتنیت است. این اثر گرانسنگ فارسی همچنان که با آثاری چون کلیله و دمنه، اسرارنامه، منطق الطیر، معارف، مقالات شمس و...ارتباط و پیوستگی متنی دارد، با دیگر آثار مولانا از جمله فیه مافیه و غ زلیات شمس نی ز دارای پیوند های بینامتنی می باشد مولوی با توجّه به انس عمیقش با قرآن و نیز به سبب سابقه اشتغال خانوادگی اش به حرفه وعظ در آثار خود از قرآن کریم و قصه های مربوط به پیامبران بسیار بهره برده است لذا مقاله حاضر به بررسی مناسبات بینامتنی شخصیت های قرآنی مشترک دیوان شمس و مثنوی به ویژه قصّه ابراهیم (ع) از منظر بیش متنیت ژنت می پ ردازد و منظور از ای ن رابطه بیش متنی، هرگونه ارتباطی است که متن ب (بیش متن/مثنوی) را به متن الف(پیش متن/غزلیات شمس)متّصل می کند. در این مقاله ضمن بیان تفاوت های ساختاری دو اثر غزلیات شمس و مثنوی، قصّه ابراهیم علیه السلام در این دو اثر از منظر بینامتنیت با روش تحلیلی- توصیفی مورد بررسی قرار می گیرد تا با نشان دادن شباهت ها و تفاوت های بینامتنی ، به خوانشهای نو و متفاوت مولوی از آن قصّه دست یابیم و از این رهگذر به تبیین تدبّر عمیق مولوی در قرآن و سازوکار ذهن و زبان خلّاق او در بیان مفاهیم پویای عرفانی توجّه نماییم
بررسی استعاره مفهومی سگ در غزل های دیوان شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گستردگی تجارب انسان با حیوان «سگ»، قابلیت درک مفاهیم انتزاعی بسیاری را ممکن ساخته است. مولوی با توجه به وسعت اندیشه و تنوع دیدگاه خود از بیشترین ظرفیت های این تجربه استفاده کرده و حوزه های مقصد مثبتی را نیز در کنار حوزه های مقصد منفی با این تصویر ملموس کرده است. موضوع مقاله حاضر، استعاره مفهومی سگ در دیوان شمس است؛ در این مقاله که به روش تحلیلی- توصیفی و به صورت جمع آوری کتابخانه ای صورت می گیرد؛ پس از مباحث مقدماتی، بخش اصلی پژوهش، به بررسی الگوهای استنباطی، قلمروهای حسی، تعمیم های چندمعنا، نگاشت های عمومی و جزئی هر یک از نمونه ها به همراه تعیین بسامد هر یک از حوزه های مقصد پرداخته، توضیحات لازم را در ذیل هریک از آن ها آورده ایم. از منظر مولوی، وجه مشترک همه حوزه های مقصد منفی همان غفلت است که برای رسیدن به کمال انسانی از راه ریاضت و عشق و محبّت به معشوق ازل باید از برابر دیدگان سالک برطرف شود. مولانا با استعاره سگ به مخاطب نشان می دهد که بدِ مطلق در جهان وجود ندارد و آدمی هم مستعدّ کمال انسانی و هم آماده سقوط به اسفل سافلین است.
تحلیل استعاره مفهومی زمان در دیوان شمس تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمان، یک مفهوم کلیدی در عرفان اسلامی است که تحت تأثیر تجربه های زیسته عرفا به گونه هایی متفاوت مفهوم سازی شده و در متون عرفانی بازتاب یافته است. با مطالعه این مفهوم و چگونگی مفهوم سازی و بازنمایی آن در آثار عرفا می توان تحلیلی دقیق تر از نگرش ها و تجارب صاحبان این آثار در موقعیت ها و زمان های مختلف عرضه کرد. از این رو در مقاله پیش رو برآنیم تا با بررسی و تحلیل کمّ و کیف کاربرد مفهوم زمان و برخی تعابیر زبانی مرتبط با آن در جلد اول کلیات شمس به این پرسش پاسخ دهیم که مولوی مفهوم زمان را در اشعار مورد بررسی چگونه و تحت تأثیر چه زمینه هایی مفهوم سازی کرده است. رویکرد تحلیلی این پژوهش نظریه استعاره مفهومی لیکاف و جانسون است که از منظر زبان شناسی شناختی در تبیین مفهوم «زمان»، انگاره اولیه «زمان شئی است» و انگاره های ثانویه «زمان شئی متحرک و ثابت است» را مطرح کرده اند. حاصل این پژوهش نشان می دهد که مولوی زمان را با انگاره های «زمان به مثابه شئی متحرک»، «زمان به مثابه شئی ثابت»، «زمان به مثابه مکان محصور و فضا»، «زمان به مثابه گنج/اندوخته» و «زمان به مثابه انسان» مفهوم سازی کرده است.
واکاوی عنصر بلاغت در ردیف های غزلیات شمس
منبع:
پژوهش های نثر و نظم فارسی سال اول زمستان ۱۳۹۶ شماره ۳
69 - 86
حوزههای تخصصی:
یکی از جنبه های عالی بلاغت شعر مولانا در غزلیات شمس، کاربرد انواع ردیف است. مولوی پژوهان معاصر بیشتر به مختصات فکری مولانا در غزلیات عنایت داشته اند و نوعی از عرفان حماسی و وحدت وجود برای او قائل شده اند؛ امّا توجه به موسیقی برجسته، به ویژه موسیقی کناری آن موضوعی است که از نظرها دور مانده است. یکی از جلوه های موسیقی کناری ردیف است. مولانا در غزلیات شمس از هر ساختاری در جهت ساخت ردیف بهره برده است تا جایی که می توان او را در این زمینه بی رقیب دانست. به کارگیری ردیف های دلنشین در ساختار غزلیات شمس موجبات افزونی بار بلاغت شعر مولوی و موسیقیایی تر شدن سخنش را فراهم کرده است. مولوی در غزلیات شمس شور و هیجان را به مخاطب خود القا می کند و در این راه دست یابی به ردیف هایی با ساختار جدید برای او موجد سبکی شخصی شده است. در این مقاله انواع ردیف هایی که در جهت غنای موسیقی و بلاغت شعر مولانا اثرگذار بوده اند، زیر عنوان هایی چون: ردیف های اسمی، ردیف های گروهی، ردیف های جمله وار، ردیف های فعلی، ردیف های ضمیری و ردیف های حرفی تحلیل و بررسی شده اند.
بازخوانی تعلیقات استاد شفیعی کدکنی بر غزلیّات شمس تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه میراث دوره ۱۵ بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱ (پیاپی ۶۰)
71 - 103
تصحیح انتقادی استاد فروزانفر از غزلیّات شمس در فاصله سال های 1336-1344 توسّط دانشگاه تهران انتشار یافت. این چاپ، زمینه بازخوانی های ذوقی و مطالعات عمیق تر درباره عرفان و اندیشه و هنر شاعری مولانا را فراهم کرد. نخستین گزیده از غزلیّات شمس بر اساس نسخه فروزانفر را استاد شفیعی کدکنی در سال 1352 منتشر کرد و با این کار، زمینه آشنایی بسیاری را با مولانا فراهم آورد و بسیاری را نه تنها با مولانا، بلکه با ادبیّات کلاسیک آشتی داد. شفیعی با اذعان به عظمت کار فروزانفر، تصحیح دیگری از غزلیّات را ضروری دانست. در سال 1387 بعد از 26 سال وقتی گزیده مفصّل تر استاد از غزلیّات انتشار یافت، معلوم شد که ایشان از جهت تصحیح نسخه، جز ترجیح چند نسخه بدل و اعمال چند تصحیح قیاسی کاری نکرده ا ند، امّا به تصریح خود ایشان، تعلیقات غزل ها، حاصل سی وپنج سال مطالعه مستمر در ادب و عرفان ایرانی و اسلامی است. این مقاله بازخوانی غزل ها بر اساس تعلیقات استاد و بیان نکاتی انتقادی و استحسانی و تکمیلی درباره آن هاست.
نگاهی به ویژگی های اخلاقی در نظریات شمس
انسان برای این که خداوند را بهتر بشانسد ابتدا باید خود را بشناسد. زیرا او از خداوند است و به سوی او بازمی گردد. مسیری که مولانا برای این نوع شناخت ارائه می کند مسیر عشق است. عشقی که حتی اگر از انسان آغاز شود در پایان به عشق خداوند منتهی می شود. به عبارت دیگر این عشق خدامحور است نه انسان محور. زیرا در نظر مولوی فقط خداوند است که شایسته عشق ورزیدن است. در این راستا برخی ویژگی های اخلاقی وجود دارد که در غزلیات شمس بدانها پرداخته شده است اما در کتاب کانت اثری از آنها دیده نمی شود. بدین ترتیب می توان انگاشت که مولوی، دیدگاه عمیق تر و جامع تر در غزلیات شمس نسبت به اخلاقیات داشته است و ابعاد مختلفی از آن را مورد توجه قرار داده است که در این مقاله به بررسی و شناخت آن ها خواهیم پرداخت.
بررسی و تحلیل نظر مولوی در باب تجسم اعمال با محوریت غزلیات شمس تبریزی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین مباحث مربوط به عوالم پس از مرگ چگونگی دریافت جزای اعمال در آخرت است. دیدگاه متفکران اسلامی در این باب بر دو گونه است: برخی معتقدند که جزای اعمال در آخرت، نظیر کیفر و پاداش های دنیوی از سنخ اعتبار و قرارداد بوده، مخالفان نظریه تجسم اعمال به شمار می آیند. ایشان در تأیید دیدگاه خود به دلایلی ازجمله آیات قرآن و عَرَضی بودن اعمال استناد کرده اند. در مقابل مدافعان نظریه تجسم اعمال معتقدند که رابطه عمل و جزای آن در آخرت، تکوینی، از سنخ این همانی و تجسم باطن و ملکوت اعمال می باشد. مولوی نیز در آثار خود در مقام اثبات تکوینی بودن عمل و جزای آن در قالب تجسم ملکوتی برآمده و در این راستا به اقامه دلیل پرداخته است. وی با استناد به ادله نقلی دال بر تخلف ناپذیر بودن وعده الهی در باب اعطای جزای اعمال و بر پایه اصل عقلی جوهری بودن ملکوت عمل در صقع نفس انسان و عدم امکان اضمحلال آن، به تبیین مبانی و نتایج نظریه تجسم اعمال پرداخته است.
مطالعه شاخصه های نظریه بهزیستی در غزلیّات شمس برپایه روان شناسی مثبت نگر سلیگمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله:مارتین سلیگمن، پدر روان شناسی مثبت، درجستجوی آنچه ارسطو«زندگی خوب» می نامد؛ بر جنبه هایِ مثبتِ انسان، تمرکز و تأکید می کند؛در نتیجه فضیلت ها وتوانمندی ها را جایگزینِ مؤلّفه های دستورالعملِ تشخیصِ اختلالات روان شناختی قرار می دهد. این جنبشِ نوین با انگیزه بهینه سازی کیفیّت زندگی از طریق ارتقای شادی ذهنی در بسترِ رضایت از گذشته، شادمانیِ حال و امید وخوش بینی نسبت به آینده، شکل گرفته است. نظریه بهزیستی ناظر بر هیجان مثبت، روابط مثبت، معنا، مجذوبیّت و دستاورد برای رسیدن به شکوفایی است. شش فضیلتِ عدالت طلبی، نوع دوستی، تعالی، خرد، شجاعت و میانه روی و بیست وچهار توانمندی، زیر بنای آن را تشکیل می دهند. روش این پژوهش ، با روش تحلیل محتوا و یافته های آماری، به مطالعه شاخصه هایِ نظریه بهزیستی در غزلیّات شمس بر پابه روان شناسیِ مثبت نگر سلیگمن می پردازد تا ابعاد تازه ای از این اثر را با نگاهی متفاوت مطرح کند. یافته ها و نتایج: از آنجا که اهداف مشترک آثار ادبی و عرفانی با روان شناسی مثبت نگر، تحصیلِ رضایت از گذشته، امید نسبت به آینده و کسب خشنودی در زمان حال، به منظورِ پرورش انسانِ توانمند در مسیر شکوفایی و زندگی بامعناست؛ به همین سبب اقیانوس پر رمز و رازِ غزلیّات شمس با سیطره موسیقی و عشق، عرصه شکل گیری و نمودِ امواجی از عناصر نظریه بهزیستی است که در این پژوهشِ میان رشته ای بدان پرداخته شده است؛ در نتیجه بر اندیشه های سازگاری مولانا و سلیگمن در مقوله شکوفایی و ضرورت هایِ تلاش انسان در این باره، برای دستیابی به کمال توجه دارد.
تقابل سازی با کلان نماد «باز» در مثنوی و غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تقابل های دوگانه از ساختار ذهن و زبان انسان سرچشمه می گیرد و سپس در نظام های نشانه ای دیگر به کار می رود؛ ازین رو در متون ادبی، تقابل ها یکی از اساسی ترین نشانه ها و الگوهای تحلیل هستند که بستر درک مفاهیم ذهنی را فراهم می کنند. در این نوشتار تقابل های خُرد مثنوی و غزلیات شمس، با انتخاب نمونه «تقابل سازی با کلان نماد باز» استخراج، تحلیل و مقایسه شده است. تقابل هایی که با کلان نماد «باز» در مثنوی ساخته شده اند، اغلب در یک رابطه طبیعی و منطقی با مضامین تقریباً مشترک قرار دارند؛ و باز در بیشتر موارد نماد روح الهی و اولیاء است و در این معانی مولانا عالم روحانی را مقابل عالم جسمانی قرار می دهد. اما در غزلیات، حیواناتِ مقابلِ باز متفاوت هستند. نیز، هنجارشکنی و رابطه غیرطبیعی در روابط تقابلی، هم از لحاظ بسامد، هم از حیث تنوع، شاخص تر است و به تبع آن، تصویرهای تقابلی طبیعی و غیرطبیعی بیشتر و متنوع تر است. هنجارگریزی ها بیشتر به رفعِ تقابل و وحدت قطب های مقابل یا جابه جایی قطب های مثبت و منفی با روش های مختلف اشاره دارد. نمونه هایی از تقابل و هنجارشکنی آن در هر دومتن با لفظ و مضمون مشابه و مشترک وجود دارد و در برخی موارد هم تقابل ها فقط در یکی از دو متن مورد مطالعه پردازش شده اند.
پژوهش در بهره گیری مولوی از کارایی پسوند در ایجاد مبالغه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های دستوری و بلاغی سال ۱۲ بهار و تابستان ۱۴۰۱شماره ۲۱
83 - 113
حوزههای تخصصی:
«مبالغه» در زبان و ادب فارسی جایگاه ممتازی دارد امّا برخلاف بسیاری از دیگر عناصر بلاغی به آن توجّه اندکی شده و حتی درباره شیوه های ساخت آن اغلب به همان دیدگاه های سنّتی اکتفا شده است. در دیدگاه های سنّتی، مبالغه بی آنکه به شیوه های ساخت آن توجّه شده باشد، بر اساس میزان بزرگ نمایی در آن به سه نوعِ «مبالغه»، «اغراق» و «غلوّ» تقسیم شده است. در پژوهش پیش رو، «پسوند» به مثابه یکی از شیوه های مؤثّر در ساخت مبالغه، بررسی و کارایی آن در این باره واکاوی شده است. فرضیه تحقیق این است که پسوند یکی از ابزارهای ساخت مبالغه در شعر مولاناست. پرسش این است که کدام پسوندها می توانند در ایجاد مبالغه مؤثّر واقع شوند. روش پژوهش، تحلیلی – توصیفی و مبتنی بر بررسی شواهد و نتیجه گیری بر اساس آن ها بوده است. بنابراین با تمرکز به برخی واژه های منحصر به فرد و نوآورانه مولانا، طیفی از پسوندهایی که در مبالغه مؤثّرند، نشان داده شده است و از این دید تا کنون به نقش پسوند، به ویژه در جهان شعر مولانا توجّه نشده است؛ پسوندهایی که مکان را با مبالغه توأم ساخته اند و شامل «لان»، «کده» و «ستان» است؛ پسوندهایی که دارندگی صفتی را با مفاهیم متفاوت مثبت یا منفی با مبالغه همراه کرده اند و شامل «ناک»، «باره»، «مند» و «گین» است. پسوندهایی که به یاری تشبیه، به مبحث مبالغه پیوند یافته اند؛ مانند «وش» و «انه». پسوند «ه» که صفت را با مفهوم کثرت و فراوانی توأم ساخته است . پسوند «گری» که رفتار، کار یا صفتی را با فراوانی همراه کرده است و بالاخره پسوند «-َ ک» و «-َ کی» که برای کوچک نمایی و تحقیر به کار رفته است. گذشته از این ها به مثابه یکی از دستاوردها پژوهش پیش رو در صدد بوده است که گامی در پیوند بلاغت و دستور زبان برداشته و به پسوند و کارایی آن در ایجاد مبالغه نگاهی تازه بیندازد.
سطوح بازنمایی تجربه فنا از منظر راوی غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
فنا اگرچه در معنی لغوی نابودی است لیکن در مسیر عرفان، مرتبه بلندی از معرفت است که در محضر دوست، تجلی می یابد. هرکدام از عرفا، نظری و عملی، به این موضوع پرداخته اند. حکایات شورانگیزی از بزرگان عرفان نقل شده است که هر کدام اعتبار ایشان و نیز مفهوم واقعی فنا را بازمی نماید. بعد از جستجویی مفصل در جهان شگفت عرفا و یافتن نمونه هایی از نظریه های عرفا و صاحب نظران در تعریف و تعابیر ایشان در موضوع فنا، و پس از آن یافتن نمونه هایی از حکایات و تجربه های عملی فنا که در کتب و متون معتبر عرفانی نقل شده است، به غزلیات شمس رو کرده ایم. از خود بی خود شد ن های مولانا جلوه ای از فنا است که از انتخاب اوزان ضربی و طرب انگیز، قافیه های مکرر میانی، برهم زدن قواعد زبان و حتی قالب شعری، هنجارشکنی های ریز و درشت زبانی و شعری، بیان پارادوکسی، تا ایجاد فضاهای وهم انگیز و اصطلاحات سوررئال را شامل می شود. برای هر کدام مصادیقی در غزل مولانا جستیم و در دسته بندی منظم قرار دادیم. راوی غزل های مولانا در سه موضع، با فنا مقابل می شود: هشیار، نیم هشیار و ناهشیار. راوی هشیار غزل ها آگاهانه و منطقی، از فنا می گوید و مریدان را آموزش می دهد وبه تعبیری به شکل نظری از فنا می گوید و شرایط و جزئیات آن را بازمی نماید. راوی نیم هشیار این غزل ها می داند و از دانایی خود با حالی شیفته وار سخن می گوید؛ در واقع، در میانه هشیاری بارقه هایی از ناخودآگاه او می درخشد. اما راوی ناهشیار غزل های مولانا، لحظه ناگفتنی حضور و دیدار را مستحیل و از دست رفته روایت می کند. در این لحظات است که خواننده غزلیات شمس با لحظاتی شگفت و بی سابقه روبرو می شود؛ لحظاتی سرشار از حیرت و گیج کننده. نهایتا تنوع شگفتی در غزلیات شمس ایجاد می شود که بخشی از هنجارشکنی های مولانا در قالب و وزن و قافیه و زبان را در برمی گیرد.
واکاوی نگاه عرفانی مولانا به نماد طوطی در غزلیات شمس
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال دوم بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳
71 - 98
نماد و رمز گونه ای از بیان است که حاوی مفهوم و حقیقتی غیرمحسوس است و به گوینده این اجازه را می دهد که از محدودیت زبان حسی خارج شود. مولانا که شاعری عارف است از نماد در جهت مطرح کردن عقاید عرفانی خود بهره می گیرد، این مقاله به بررسی هدف مولانا از نمادپردازی طوطی در غزلیات شمس می پردازد و سعی بر آن نموده است که تأویل و تفسیرهای جذّاب و رازناک او را از این نماد نشان دهد. بیش از 80 بیت بسامد کاربرد طوطی در غزلیات شمس می باشد که از نمادگشایی آن ها مفاهیم مهمی مانند: پرواز روح به سوی عالم بالا، قبض و بسط، غیرت عارفانه، صمت و خاموشی، تداعی فرشتگان، دم مسیحایی، خوش یمنی و رابطه تقابلی آن با زاغ و جغد استخراج می شود. این مقاله با روش توصیفی_تحلیلی صورت گرفته است و با بررسی مفاهیم یاد شده تلاش نموده الگوی فکری شاعر نسبت به طوطی در غزلیات شمس را تبیین سازد.
بررسی معنا شناسی گفتمان خاموشی در تخلص مولانا بر اساس غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال سیزدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۵۰
229 - 259
حوزههای تخصصی:
بر اساس نظریات ساختگرای یاکوبسن و افرات درباره نقش های ارتباطی کلام بین گوینده و مخاطب، پیامی معنادار مبادله می شود که از طریق یک مجرای فیزیکی انتقال می یابد. به عقیده آن ها این الگوی ارتباطی در تمام کنش های ارتباط کلامی مصداق دارد و ارسال پیام نیاز به زمینه ای دارد که یا رمز کلامی است یا در قالب کلام گنجانده می شود. عارف آن هنگام که می خواهد جهانی را نشان دهد که در آن الفاظ کارکرد خود را از دست می دهند، گاه به نقل داستان هایی در ستایش خاموشی می پردازد و گاه خود نیز خاموش می شود. با توجه به الگوی ارتباطی یاکوبسن می توان از خاموشی در فرآیند ارتباط به خوبی بهره مند شد و لذت حاصل از دریافت سکوت را در شش نقش ارتباطی گفتار جست و جو نمود. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که کاربرد برخی از نقش های ارتباطی سکوت در کلام مولانا مانند نقش ترغیبی و نقش ارجاعی دارای بسامد بیش تری است. بررسی معنا شناسی گفتمان خاموشی در تخلص مولانا بر اساس غزلیات شمس
بررسی تحلیلی نمادها و عناصر اسطوره ای مشترک در شاهنامه و غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال سیزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۵۲
237 - 259
حوزههای تخصصی:
موضوع «غزلیات شمس»، اﺛﺮﺟﺎودانه ﻣﻮﻻﻧ ﺎ ﺟﻼل اﻟﺪیﻦ ﻣﺤﻤﺪ بلخی ، بیان مضامین عارفانه و عشق آسمانی است. مولانا در خلال این غزلیات ناب، از نمادهای اسطوره ای نیز برای تبیین مضامین عرفانی و سایر مفاهیم شعری استفاده کرده است. در این مقاله به بررسی عناصر اسطوره اعم از شخصیت ها، موجودات و نمادهایی که صبغه و نمودی عرفانی در «غزلیات شمس» داشته اند، پرداخته ایم. عناصر، موجودات و شخصیت های مورد بررسی در این مقاله عبارت اند از رستم، زال، کیقباد، سهراب، اسفندیار، ضحاک، کیکاووس، مانی، کیخسرو و موجودات افسانه ای همچون کوه قاف، هما، عنقا و سیمرغ که مهم ترین منبع آن ها، «شاهنامه» فردوسی است. نتیجه پژوهش این است که مولانا با استخراج عناصر اسطوره و حماسه از آثار گران سنگ حماسی از جمله «شاهنامه» فردوسی ، از این عناصر در جهت تبیین هر چه بهتر مضامین و مفاهیم عرفانی در «غزلیات شمس» سود جسته است؛ تا جایی که پژوهش گران ادبیات عرفانی، آن را نمونه بارز و ارزشمند حماسه عرفانی دانسته اند.
بررسی نشانه معناشناختی نمادهای دالّ بر آداب و رسوم خانقاهی در غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هجدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۸
433 - 448
حوزههای تخصصی:
نشانه شناسی مطالعه نظام مند نشانه ها برای دریافت پس زمینه های گوناگون فکری شاعر یا نویسنده است. نماد و نشانه بیان کننده تجربه ای غیرمحسوس با قابلیت چندمعنایی و عدم قطعیت مدلول ها است؛ از این رو نماد، مصادیق متعددی پیدا می کند و یگانه راه درک معنی آن، تاویل و تفسیر است. بر این اساس برای رسیدن به معنای نماد، باید از روساخت به ژرف ساخت، با در نظر گرفتن ساختار و بافت متن گذر کرد. پژوهش حاضر به روش توصیفی و تحلیلی و با تکیه بر داده های منابع کتابخانه ای به رشته تحریر درآمده است. یافته های پژوهش حاکی از این است مولانا شاعری عارف و معناگراست که از نماد برای پرداخت الگوهای فکری خود بهره گرفته است. او به طبیعت و نمادهای طبیعی توجه بسیاری کرده است و با توجه به اینکه در میان مردم و با آن ها مانوس بوده سعی کرده است محیط اطراف و زندگی افراد آن زمان را به درستی به تصویر بکشد. نویسندگان با کشف نشانه های موجود در متن غزلیات شمس، کوشیده اند به لایه های متنوع و متضاد فکری مولانا دست یابند و از طریق توانسته اند به شخصیت و عرفان مولانا نزدیک شوند و منظور ایشان از هر مطلب را برای عموم مردم روشن سازند.اهداف پژوهش:بیان آداب و رسوم خانقاهی از دید نمادین است (به عنوان نمادهای عرفانی در غزلیات شمس).۲ .بررسی بازتاب آداب و رسوم صوفیه و نمادهای آن در شعر مولوی.سوالات پژوهش:۱. کدام یک از آداب و رسوم خانقاهی بیشترین کاربرد را در غزلیات شمس دارد؟۲. مولانا به آداب خانقاه به عنوان آداب و رسوم طبیعی و رایج نگاه کرده یا از دید نمادین آن را بررسی کرده است؟