معنا و مبنای دیالوگ در جنبش فلسفه برای کودکان: کوششی در تدوین نظریه یادگیری و آموزش دیالوجیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جنبش فلسفه برای کودکان از آغاز، مبانی دیالوجیک خود را بر پایه روش سقراطی و برخی از مفهوم های نظریه رشد ویگوتسکی همچون درونی سازی و منطقه تقریبی رشد استوار ساخته است. اما روش گفت و گوهای سقراطی و دیدگاه ویگوتسکی در نگاه های جدیدتر فلسفی و روان شناسی، به پرسش کشیده شده و این انتقادها به جنبش فلسفه برای کودکان نیز راه یافته است. از همین رو برخی از اندیشمندان قلمرو فلسفه برای کودکان مبنای دیالوجیک باختینی را همچون واپسین جایگزین گفت و گوهای سقراطی پیشنهاد کرده اند. در این مقاله پس از نقد رویکردهای سقراط، ویگوتسکی و باختین به دیالوگ و برای چیرگی بر کاستی های این رویکردها، می کوشیم با خوانشی دوباره از نظریه تمرکززدایی پیشنهادی تازه برای مبنای دیالوجیک حلقه کندوکاو ارائه دهیم؛ مبنایی که می تواند به نقطه آغازی برای تدوین نظریه یادگیری و آموزش دیالوجیک بدل شود. در پرتو این نظریه، دیالوگ دارای دو ویژگی است: نخست آن که مونولوگ و دیالوگ بر روی پیوستاری قرار دارند که در هر نقطه آن رویدادی آمیخته از «مونولوگ-دیالوگ» در گذر است. دوم این که دیالکتیک و دیالوگ نیز پیوستاری اند و همچون مونولوگ و دیالوگ در هر نقطه ای به نسبت آمیخته اند. در این پیوند آنچه در حلقه کندوکاو یادگیری رخ می دهد، نوسان میان دیدگاه های گوناگون است که در واقع همان مسیر نوسان میان تمرکزگرایی و تمرکززدایی را می پیماید. همچنین در پرتو این نظریه برای چیرگی بر کاستی های دو مفهوم درونی سازی و منطقه تقریبی رشد ویگوتسکی به مثابه مبانی دیالوجیک برنامه فلسفه برای کودکان، دو جایگزین «از آن خود کردن» و «منطقه تقریبی دیالوگ» را پیشنهاد می دهیم. مهم ترین اِشکال مفهوم درونی سازی ویگوتسکی لغو سویه تمرکززدایی در فرایند نوسان ذهن میان تمرکزگرایی و تمرکززدایی است، و انتقاد به مفهوم منطقه تقریبی رشد از این رو است که به چیرگی صدای اول یعنی صدای مابان، آموزگار و مربی بر صدای دوم، یعنی صدای کودک، دانش آموز و کارآموز می انجامد.