کتابداری و اطلاع رسانی
کتابداری و اطلاع رسانی دوره 28 تابستان 1404 شماره 2 (پیاپی 110) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزههای تخصصی:
هدف: در دنیای رقابتی امروزی، مدیریت ارزش مبتنی بر دانش به عنوان یک رویکرد راهبردی، نقش مهمی در بهبود کارایی فرآیندها و تقویت رقابتپذیری سازمانها ایفا میکند. این رویکرد با استفاده بهینه از دانش موجود، علاوه بر بهبود عملکرد سازمانی، به طور مؤثر زمینهساز ایجاد مزیت رقابتی پایدار میشود. در این پژوهش، تأثیر مدیریت ارزش مبتنی بر دانش بر کارایی فرآیندها مورد بررسی قرار گرفته و نقش میانجی رقابتپذیری به عنوان عامل کلیدی در تقویت این رابطه تحلیل میشود.
روش: در این پژوهش، از رویکرد اثباتگرایانه برای شناسایی روابط علّی و تأثیرات متغیرها در یک چارچوب علمی و قابل اندازهگیری استفاده شده است. نوع پژوهش به صورت کتابخانهای طراحی شده و همچنین از تکنیکهای میدانی برای جمعآوری دادهها بهرهگیری شده است. دادهها با استفاده از روشهای معادلات ساختاری و آزمونهای آماری مانند: همبستگی پیرسون، تحلیل مسیر و رگرسیون چندگانه همزمان تحلیل شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل شعب بانک گردشگری ایران بوده و نمونهگیری به روش تصادفی ساده انتخاب شده است. بر اساس جدول مورگان، حجم نمونه ۱۶۵ نفر تعیین گردیده است. ابزار جمعآوری داده شامل سه پرسشنامه محققساخته است: پرسشنامه مدیریت ارزش مبتنی بر دانش با ۵ مؤلفه و ۲۰ گویه؛ پرسشنامه کارایی فرآیندها با ۶ مؤلفه و ۱۸ گویه و پرسشنامه رقابتپذیری که شامل ۷ مؤلفه و ۲۱ گویه است. روایی محتوای این پرسشنامهها توسط خبرگان تأیید شده و پایایی آنها نیز با استفاده از آلفای کرونباخ مورد بررسی قرار گرفته است. برای تحلیل دادهها و اجرای مدلهای معادلات ساختاری، از نرمافزار لیزرل استفاده شده است.
یافتهها: ابعاد مدیریت ارزش مبتنی بر دانش، شامل شناسایی و ممیزی دانش و سازماندهی و رتبهبندی ارزشها، به طور قابل توجهی کارایی فرآیندها را پیشبینی میکنند؛ به طوری که 95 درصد از تغییرات کارایی فرآیندها توسط این ابعاد قابل توضیح است. همچنین، رابطه مثبت و معنیداری میان رقابتپذیری و کارایی فرآیندها (r=0.979, p<0.000) و میان مدیریت ارزش مبتنی بر دانش و رقابتپذیری (r=0.951, p<0.000) وجود دارد. تحلیل مسیر نیز نشان داد که رقابتپذیری نقش میانجی میان مدیریت ارزش مبتنی بر دانش و کارایی فرآیندها را ایفا میکند؛ به طوری که ابعاد مختلف مدیریت ارزشها از طریق فرآیندهای مختلف مانند: قیمتگذاری، نوآوری، خدمات مشتری و مدیریت، بر کارایی فرآیندها تأثیرگذار هستند.
نتیجهگیری: مدیریت ارزش مبتنی بر دانش به سازمانها کمک میکند تا از منابع دانش خود به طور بهینه بهرهبرداری کرده و فرآیندهای ارزشآفرینی را بهبود بخشند. این رویکرد موجب تقویت ظرفیت سازمان برای ایجاد ارزش و تقویت موقعیت رقابتی آن در بازار میشود. بنابراین، به کارگیری مدیریت ارزش مبتنی بر دانش به عنوان یک راهبرد محوری، برای دستیابی به موفقیت و رشد پایدار در فضای رقابتی ضروری است.
توسعه اصطلاحنامه عمومی اداری ایران بر اساس استانداردهای وب معنایی اسکاس/آر.دی.اف با بهره گیری از نرم افزارهای منبع باز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف استخراج مدلی بهینه برای پیادهسازی، مدیریت و انتشار اصطلاحنامه عمومی اداری ایران بر پایه استانداردهای وب معنایی (SKOS/RDF) و با استفاده از نرمافزارهای منبعباز انجام شد.
روش پژوهش: این پژوهش با روش اقدامپژوهی و در چارچوب مدل سهمرحلهای لوین (برنامهریزی، اجرا و ارزیابی) انجام شد. جامعه پژوهش، دادههای اصطلاحنامه عمومی اداری ایران است. در مرحله برنامهریزی، وضعیت اولیه دادههای اصطلاحنامه بررسی و سه مدل برای آمادهسازی دادهها شناسایی و ارزیابی شد. پس از تحلیل این مدلها، الگوی اکسل سازگار با اسکاسپلی تدوین گردید. در مرحله اجرا، دادهها در صفحهگسترده سازماندهی و به فرمت آر.دی.اف. تبدیل شدند. برای اعتبارسنجی دادهها، قواعد اسکاسپلی بررسی و خطاهای شناساییشده اصلاح شد. در ادامه، اصطلاحنامه در وُکبِنچ بارگذاری و پس از پردازشهای لازم، در قالب ترتل استخراج گردید.
یافتهها: یافتههای پژوهش منجر به ارائه مدل ششمرحلهای برای مدیریت و انتشار اصطلاحنامه عمومی اداری ایران شد. این مدل شامل (1) آمادهسازی دادهها (۲) تبدیل دادگان اصطلاحنامه به آر.دی.اف. (۳) انتقال دادگان آر.دی.اف. به وُکبِنچ (۴) سریالسازی دادگان اصطلاحنامه در قالب ترتل (۵) انتشار دادگان اصطلاحنامه در اسکاسموس و (۶) ارائه خدمات دسترسی و بازیابی است. نتایج نشان داد که اصطلاحنامه شامل ۵۶۴ مفهوم، ۵ مجموعه اصلی و ۱۸ اصطلاحنامه خرد بوده و 3136 سهتایی و چگالی سهتایی ۵.۵۶ به ازای هر مفهوم دارد. همچنین، برای دسترسی به دادهها، سه روش اصلی شامل (۱) مرور از طریق سامانه تحت وب (۲) استفاده از رابط برنامهنویسی کاربردی (رِست) و (۳) اجرای پرسوجوهای معنایی از طریق اسپارکیول پیادهسازی شد. علاوه بر این، قالبهای استاندارد آر.دی.اف.، ترتل، ان.تی. و ان.کیو. برای دریافت و بهرهگیری در سایر سامانهها ارائه شد.
نتیجهگیری: مدل ارائه شده، یک رویکرد فرآیندی و جامع است که قابلیت تعمیم به سایر اصطلاحنامهها را نیز دارد. نتایج نشان داد که میانگین چگالی سهتاییهای آر.دی.اف. در این اصطلاحنامه ۵.۵۶ است که سطح مناسبی از ارتباطات مفهومی را نشان میدهد و در بهبود جستجوهای معنایی و بازیابی اطلاعات در وب معنایی مؤثر است. علاوه بر این، ساختار سلسلهمراتبی، تخصیص شناسههای یکتای جهان) و حل مشکلات فنی مرتبط با زبان فارسی، دقت و کارایی این اصطلاحنامه را در مقایسه با نمونههای مشابه افزایش داده است. همچنین، ارائه قالبهای متنوع داده آر.دی.اف.، ترتل، فرمت اِن.تی.، اِن.کیو. و دسترسی از طریق رابط برنامهنویسی رِست ایپیآی و اسپارکیوال، استفاده از این دادهها را در سامانههای مدیریت دانش تسهیل میکند. یکی از کاربردهای کلیدی این پژوهش، استقرار اصطلاحنامه در سامانههای اتوماسیون اداری کشور است که امکان تعامل و استانداردسازی تدریجی اصطلاحات را برای نهادهای دولتی فراهم میکند. این پژوهش نشان داد که به کارگیری استانداردهای وب معنایی و ابزارهای منبعباز، یک مدل پایدار و عملیاتی برای مدیریت و انتشار اصطلاحنامههای ملی ارائه میکند و میتواند الگویی برای سایر پروژههای ملی در این حوزه باشد.
بازآفرینی و بومی سازی واژه های اهداف توسعه پایدار(SDGs) جهت به کارگیری در سکوهای نوآوری و فناوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف استخراج شاخصهای هفدهگانه توسعه پایدار سازمانمللمتحد، به ترجمه و بومیسازی اهداف هفدهگانه توسعه پایدار از طریق بسط واژگان به کمک اصطلاحنامههای تخصصی ایرانداک، جستجو در پایگاههایISC و اسکوپوس پرداخته است. اهداف توسعه پایدار بخشی از برنامه اتمام فقر، محافظت از کره زمین، بهبود زندگی و برخورداری از صلح و رفاه تا سال 2030 است.
روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع کاربردی و با تحلیل محتوا و مطالعه اسنادی با هدف تهیه فهرستی از واژگان طبیعی و کنترل شده مربوط به اهداف توسعه پایدار انجام گرفته است. روش گردآوری دادهها «مشاهده ساختارمند (نظاممند)» است که به صورت رسمی و غیرمشارکتی انجام شد. ابزار گردآوری دادهها شامل یک سیاهه وارسی محققساخته است که با استفاده از واژگان طبیعی و کنترل شده هر یک از اهداف هفدهگانه توسعه پایدار طراحی و روایی آن تأیید گردید.
یافتهها: پژوهش حاضر فهرستی از واژگان زبان طبیعی و کنترل شده به منظور کاربردهای آتی در سامانه نان جهت برچسب زنی به هر یک از ایدهها و نیازها را ایجاد نمود. بدین ترتیب با استفاده از این فهرست و نگاشت یک به یک ایدهها و نیازها با فهرست ایجاد شده، نیازها و ایدهها در سامانههای فناوری و نوآوری با اهداف توسعه پایدار سازمانمللمتحد منطبق میشود.
نتیجهگیری: فهرست ایجاد شده به تفکیک هر یک از اهداف توسعه پایدار، قابلیت استفاده در سکوهای نوآوری و فناوری را به منظور منطبقنمودن آنها با اهداف توسعه پایدار را دارد و میتوان از آن جهت نمایهسازی منابع پایگاههای اطلاعاتی و استنادی استفاده نمود. بدین ترتیب رصد و پایش انتشارات علمی در سطح ملی بر اساس اهداف توسعه پایدار میسر خواهد شد.
شناسایی عوامل مؤثر بر رفتار خواندن دیجیتال: یک مطالعه فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: با گسترش فناوریهای دیجیتال، روشهای خواندن و تعامل کاربران با منابع اطلاعاتی تغییر کرده است. خواندن دیجیتال به عنوان یکی از مهمترین پیامدهای این تحول، فرصتها و چالشهای جدیدی را به همراه داشته است. در حالی که ابزارهای دیجیتال امکان دسترسی سریعتر و تعامل بیشتر با محتوا را فراهم میکنند، عواملی مانند: حواسپرتی، خواندن سطحی و چالشهای ادراکی نیز بر این فرآیند تأثیر میگذارد. درک این عوامل برای بهینهسازی تجربه خواندن دیجیتال و بهبود کیفیت پردازش اطلاعات ضروری است. این مطالعه با هدف شناسایی عوامل مؤثر بر رفتار خواندن دیجیتالی، به دنبال پیشرفت فناوریهای دیجیتال، به منظور شناخت بهتر و جامع ابعاد فردی، محیطی، فنی و محتوایی این رفتار انجام شد.
روش پژوهش: در این پژوهش از روش فراترکیب استفاده شد. در این راستا، مقالات مرتبط با استفاده از مدل هفت مرحلهای سندلوسکی و باروسو شناسایی، ارزیابی و در نهایت تحلیل شدند. برای استخراج یافتهها از مرور سیستماتیک ادبیات علمی، کدگذاری مفاهیم کلیدی و تحلیل محتوا استفاده شد.
یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد که عوامل فردی (مانند: انگیزه، سواد دیجیتال و ویژگیهای شناختی)، عوامل محیطی و فنی (مانند: کیفیت اینترنت، طراحی رابط کاربری و امنیت دادهها)، عوامل روانی و اجتماعی (مانند: اضطراب اطلاعات، انگیزههای اجتماعی و حمایت خانواده) و عوامل محتوایی (مانند: ساختار متن، تعامل و حجم اطلاعات) تأثیر قابل توجهی بر رفتار خواندن دیجیتال دارند.
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای این پژوهش، بهبود طراحی فناوریهای خواندن دیجیتال، آموزش سواد دیجیتال، توسعه ابزارهای کاهش حواسپرتی و ایجاد محتوای کاربرپسند میتواند تجربه خواندن دیجیتالی را افزایش دهد. همچنین سیاستگذاران و طراحان فناوری باید به تعامل این عوامل برای بهینهسازی محیطهای دیجیتال توجه کنند. علاوه بر این، نتایج پژوهش حاکی از آن است که با توسعه سیاستهای آموزشی و ارتقای مهارتهای پردازش اطلاعات میتوان به بهبود درک عمیقتر مطالب دیجیتالی و افزایش کیفیت تجربه خواندن کابران کمک کرد.
اثربخشی داستان های خارجی گروه سنی «ج » بر رشد تفکر مراقبتی دانش آموزان دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش بررسی تأثیر داستانهای خارجی گروه سنی «ج» بر رشد تفکر مراقبتی دانشآموزان پایه ششم ابتدایی بود.
روش: روش این پژوهش بر اساس گردآوری دادهها از نوع نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل و بر اساس هدف کاربردی است. جامعه آماری پژوهش را دانشآموزان پسر پایه ششم ابتدایی شهر اصفهان در سال 1404-1403 تشکیل دادند که از میان آنها 60 دانشآموز به روش نمونهگیری خوشهای دومرحلهای انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 30 نفر) قرار داده شدند. برای اجرای مداخلات در گروه آزمایش از داستانهای خارجی کندوکاومحور و پرفروش انتشارات کودکان (1403-1395) طی 10 جلسه در حلقه کندوکاو استفاده شد. همچنین برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه تفکر مراقبتی هدایتی (1397) استفاده شد. بررسی معنیداری مداخله با روش تحلیل کواریانسبا نرمافزار SPSS-26 انجام شد.
یافتهها: یافتههای حاصل از تحلیل آماری کوواریانس تکمتغیره نشان میدهد که استفاده از داستانهای خارجی منتخب در گروه آزمایش به طور معنیداری نمره کل تفکر مراقبتی دانشآموزان را افزایش داده است. با این حال، نتایج تحلیل چندمتغیره نشان داد این داستانها موجب بهبود معنیدار دو مؤلفه «تفکر ارزشگذار» و «تفکر فعال» شده و بر تمام مؤلفههای تفکر مراقبتی تأثیر معنیدار نداشتهاند.
نتیجهگیری: به طور کلی میتوان نتیجه گرفت که بهرهگیری از داستانهای ادبی خارجی در چارچوب حلقه کندوکاو میتواند بر ارتقای برخی از مؤلفههای تفکر مراقبتی در کودکان مؤثر باشد و تأثیرگذاری بر تمام مؤلفهها نیازمند مداخلات گستردهتر و بررسیهای بیشتر است.
تحلیل حقوقی موانع تکثیر و عرضه منابع کتابی در کتابخانه های دیجیتالی ایران با تأکید بر راهکارهای حقوقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: با وجود ظرفیت گسترده کتابخانههای دیجیتال برای افزایش دسترسی به دانش، در ایران کتابخانهها با موانع حقوقی جدی در تکثیر و عرضه منابع کتابی مواجه هستند. این مشکلات ناشی از محدودیتهای قانونی و نبود چارچوبهای روشن برای اخذ مجوز از ناشران، دسترسی پژوهشگران و کاربران را محدود میکند. هدف پژوهش کنونی، تحلیل موانع حقوقی تکثیر و عرضه منابع کتابی در کتابخانههای دیجیتالی ایران به منظور ارائه راهکارهای حقوقی برای رفع موانع است.
روش پژوهش: پژوهش حاضر رویکرد کیفی دارد. در این پژوهش از روش تحلیل اسنادی و تحلیل مضمون برای گردآوری دادهها استفاده شد. در همین راستا، منابع، پژوهشهای مرتبط و 15 قانون و اسناد بینالمللی مورد مطالعه و تحلیل قرار گرفت. همچنین، مصاحبه با متخصصان و حرفهمندان برای استخراج موانع و راهکارهای احتمالی استفاده شد. با توجه به مباحث حوزه دیجیتال در کتابخانهها و ارتباط آن با کتابخانهها در گام نخست، 8 نفر از متخصصان و اساتید حق مؤلف شناسایی شدند که در نهایت، 5 نفر از خبرگان این حوزه برای مصاحبه اعلام موافقت کردند.
یافتهها: بیست و شش مضمون پایه مربوط به مضامین سازماندهنده اقدامات حفاظت فناورانه و حمایتهای قانونی ذیل مضمون فراگیر حمایتهای حقوقی از تدابیر فنی در تحلیل قوانین به دست آمد. یافتهها نشان داد که تعیین سیاست حق مؤلف به عنوان یکی از مواردی است که بارها هم در منابع و هم از دیدگاه مصاحبهشوندگان به آنها اشاره شد. مانعی همچون فقدان زیرساختها و چارچوبهای حقوقی در کنار فقدان قراردادهای حقوقی به عنوان مهمترین و پربسامدترین موانع مطرح شدند. استثنائات و معافیتهای کتابخانهای، قرارداد حقوقی، حمایتهای حقوقی از تدابیر فنی، اطلاعات مرتبط با مدیریت حقوق مالکیت فکری، سازمانهای مدیریت جمعی حق مؤلف، امانت و اجاره عمومی و مانند آن از جمله راهکارهایی بود که بهتر است توسط قانونگذار مورد توجه قرار گیرد.
نتیجهگیری: استفاده از فراداده حقوقی به منظور مستندسازی وضعیت حق مؤلف، گنجاندن سازمانهای مدیریت جمعی حق مؤلف و شرح وظایف آنها در قانون، اجازه به کتابخانهها توسط سازمانهای مدیریت جمعی حق مؤلف برای تکثیر و عرضه منابع کتابی در صورت ثبت بیش از ششماه؛ با جستجو در اپک کتابخانه ملی ایران و قراردادن «اطلاعات مرتبط با حقوق مالکیت فکری اثر» در پیشنویس لایحه به جای شناسنامه الکترونیکی، اثر بخشی از پیشنهادهای پژوهش حاضر است. استفاده از نتایج این پژوهش میتواند تا حدود زیادی به رفع موانع پیش رو در کتابخانههای دیجیتالی ایران و اصلاح قوانین کمک نماید.
ظهور و استقرار چاپ سربی در مشهد (1320-1344ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش: این مقاله با هدف واکاوی فرآیند ورود و تثبیت فناوری چاپ سربی در مشهد اواخر دوره قاجار، تلاش دارد تا مفهومسازی همهجانبهای از نقش چاپخانههای سربی در شکلدهی فضای فرهنگی، سیاسی و رسانهای شهر ارائه دهد. همچنین، چالشهای بومیسازی و نقش فعالان و تعامل چاپخانههای طوس و خراسان با نهادهای سنتی محلی، مورد توجه قرار گرفتهاند.
روش پژوهش: این پژوهش بر مبنای روش توصیفی-تحلیلی و با بهرهگیری از منابع آرشیوی سامان یافته است. علاوه بر دادههای کمّی مرتبط با دوره فعالیت چاپخانهها، زمینهیابی تاریخی جهت فهم نقش فرهنگی-اجتماعی مطبوعات و کتابهای منتشرشده در مشهد مورد توجه است. هدف از این رویکرد، ارائه تصویری جامع و مستند از ورود، استقرار و تأثیر چاپ سربی در مشهد دوره قاجار است؛ تصویری که میتواند الگویی برای مطالعات مشابه ارائه دهد.
یافتههای پژوهش: با ورود دیرهنگام چاپ سربی به مشهد (1320ق)، دو چاپخانه طوس و خراسان، به عنوان عاملی اصلی تجدید ساختار فرهنگ چاپ و اطلاعرسانی مشهد عمل نموده و توانستند با نوآوری فنی و تعامل با نهادهای سنتی، چالشهای ابتدایی را رفع کنند. چاپ سربی زمینهساز تحولاتی همچون: توسعه روزنامهها، افزایش تنوع مطالب و انتشار متون با رویکردهای عمدتاً سیاسی و اجتماعی شد. اینگونه از چاپ غالباً با اتکا بر سرمایه انسانی بومی و شبکههای محلی به جای حمایتهای دولتی، نقش بنیادی در ایجاد فضای ارتباطی مدرن و پویا برای نشر اندیشههای پسامشروطه در مشهد داشت، چنان که تنوع درونمایههای آثار نمایانگر گسترش نگرشهای گوناگون و شکلگیری گفتمانهای جدید است.
نتیجهگیری: عبور از چاپ سنگی به سربی در مشهد نماد گذار از سنت به مدرنیته بود. اقبال به چاپ سربی در راستای پاسخ به نیازهای اداری و مطبوعاتی، موجب تسریع تحولات رسانهای شد. چاپ سربی با محوریت چاپخانههای طوس و خراسان به مثابۀ یکی از عناصر اصلی تحولات فرهنگی، مدنی و سیاسی، بر گفتمان جمعی مشهد تأثیر نهاد، چنان که این چاپخانهها در شکلگیری فضای عمومی و تولید انتقادات اجتماعی نقش کلیدی ایفا کردند. این ظهور و استقرار، بخشی از فرآیند بازسازی فرهنگی و تلفیق فناوری، قدرت و هویت در مسیر مدرنیزاسیون بود.