مطالعات اندازه گیری و ارزشیابی آموزشی
مطالعات اندازه گیری و ارزشیابی آموزشی سال 14 زمستان 1403 شماره 48 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزههای تخصصی:
هدف: مطالعه با هدف تحلیل کیفی پیامدهای نظام اعتبار بخشی موسسه ای در دانشگاه علوم پزشکی تبریز انجام شد. روش: مطالعه حاضر یک پژوهش کیفی از نوع مطالعه موردی با رویکرد استقرایی در بین سالهای 1401-1399 انجام شده است. نمونه گیری به روش هدفمند و گردآوری داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختار یافته در زمینه موضوع تا مرحله اشباع با 34 نفر از مدیران، اعضای هیات علمی، مسئولین و کارشناسان واحد های دفاتر توسعه که مجری برنامه اعتبار بخشی موسسه ای بودند انجام شد. متن مصاحبه ها به روش تحلیل تماتیک با استفاده از نرم افزار MAXQDA 20 آنالیز شد. برای اعتبار سنجی مطالعه از چهار معیار گوبا و لینکلن[1] شامل؛ مقبولیت ، اطمینان پذیری، باور پذیری و انتقال پذیری استفاده شد. یافته ها: نتایج مطالعه استخراج 170 کد اولیه، 22 مقوله فرعی و 8 مقوله اصلی شامل ارتقاء آموزش حرفه ای دانشجویان پزشکی و پیراپزشکی، تامین منابع مالی دانشگاهها با تولیدات علمی و پژوهشی به روز، فراهم نمودن آموزش پاسخگو، تامین رضایت همه ذینفعان، ایجاد زیر ساختهای کاربرد ابزار و فناوریهای نوین در آموزش پزشکی و درمان بیماران، توسعه پایدار با ارتقاء سلامت جامعه ، بین المللی کردن دانشگاهها و ارتقاء فرآیند های پژوهشی و تحقیقاتی می باشد. نتیجه گیری: نتایج حاصل از پژوهش نشان داد اعتبار بخشی موسسه ای تاثیرات گستر ده ای از جمله ارتقاء کیفیت آموزش، پژوهش و شاخص های سلامت داشته است همچنین می توان به افزایش تولیدات علمی و پژوهشی، تامین منابع پایدار، توسعه زیر ساخت های آموزشی مدرن، ارتقای رضایت ذینفعان و فراهم نمودن بستر بین المللی کردن دانشگاهها اشاره کرد.
طراحی الگوی تعالی نظام دانشگاهی در دانشگاه های دولتی ایران
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش، طراحی الگوی تعالی نظام دانشگاهی در دانشگاه های دولتی شهر تهران بود. روش پژوهش: ماهیت و نوع مطالعه توصیفی-همبستگی است که براساس رویکرد، آمیخته اکتشافی (کیفی و کمی)؛ بر اساس هدف، کاربردی بود. بخش کیفی با استراتژی تحلیل مضمون انجام شده و به دنبال استخراج مضامین سازمان دهنده، مضامین پایه و خرده مقولات بوده است که از طریق رویکرد دلفی (20 نفر) صورت گرفت. در بخش کمی، پرسشنامه ای تنظیم و پاسخ 241 نفر از اعضای هیات علمی دانشگاه های مورد مطالعه دریافت شد. برای تعیین روایی پرسشنامه از روایی محتوایی از دیدگاه متخصصین استفاده شد. داده های کمّی با استفاده از تحلیل عاملی تأییدی و معادلات ساختاری تحلیل شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که تعالی نظام دانشگاهی دارای پنج مضمون سازمان دهنده: ساختار و رهبری دانشگاه؛ مدیریت منابع؛ فرایندهای دانشگاه، شراکت ها و تعاملات، مشارکت عمومی و مسئولیت اجتماعی دانشگاه است. مقدار ضریب کندال نیز برای همه مضامین بیشتر از 70/0 برآورد شد که دلالت بر اجماع قوی خبرگان داشت. همچنین نتایج مدل معادلات ساختاری نشان داد مضمون فرایندهای دانشگاه بیشترین سهم بار عاملی (888/0) داشت، بعد به ترتیب به شراکت ها و تعامل (877/0)، مشارکت عمومی و مسئولیت اجتماعی (871/0)، ساختار و رهبری دانشگاه (851/0) و مدیریت منابع (851/0) تعلق داشت. نتیجه گیری: با توجه به نتایج می توان اذعان داشت برنامه ریزی جهت تعالی نظام دانشگاهی ضروری است که برای این منظور بهره گیری از مولفه های احصاء شده برای مطالعه دانشگاه متعالی و سیاست گذاری در این زمینه می تواند موثر واقع شود.
ویژگی متغیرهای تکلیف در مسائل طراحی شده از سوی معلمان و دانشجو معلمان در حوزه نسبت و تناسب
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش به بررسی رفتار طرح مساله معلمان و دانشجومعلمان، در حوزه نسبت و تناسب، پرداخته است. این امر با تمرکز بر سه متغیر تکلیف مرتبط با مسائل این حوزه شامل نوع مساله، ساختار عددی و زمینه معنایی انجام شد.
روش پژوهش: روش پژوهش کمّی از نوع توصیفی بوده است. نمونه آماری شامل 75 معلم دبستان، 37 معلم ریاضی متوسطه اول از سه منطقه آموزشی شهر تهران و 68 دانشجومعلم ( 27 نفر آموزش ابتدایی و 41 نفر آموزش ریاضی) از سه پردیس فرهنگیان این شهر بودند. اجرای پژوهش شامل درخواست از شرکت کنندگان برای طراحی 5 مساله مکتوب درباره محتوای نسبت و تناسب، در پایه مورد تدریس بود.
یافته ها: فراوانی مسائل تناسبی طرح شده نوع «مقدار مجهول»، بیش از سایر انواع مسائل تناسبی بود؛به طور میانگین هر شرکت کننده، از هریک از سه گروه مستقل، بیش از سه فرصت را به طرح مساله تناسبی نوع مقدار مجهول اختصاص داد. میزان استفاده ساختار عددی با ماهیت «مضارب درون نسبتی صحیح»، در بین افراد هر سه گروه، کمتر از سایر ساختارهای عددی بود. در خصوص زمینه معنایی مسائل طرح شده، بیش از نیمی از مشارکت کنندگان گونه معنایی «اندازه های خوب قطعه بندی شده» را به کار نگرفتند. گونه معنایی «انبساط و انقباض ها» در بین مسائل طرح شده توسط معلمان در حال خدمت مشاهده نشد.
نتیجه گیری: شایسته است در بستر برنامه های توسعه حرفه ای معلمان و نیز به واسطه طرح آموزشی مدون برای دانشجومعلمان، ابعاد و علل شناختی استفاده از انواع مسائل تناسبی، بهره برداری به جا از ساختارهای عددی و بهره گیری متوازن از گونه های معنایی به منظور توسعه کاربردی این استدلال تبیین و گسترش یابد.
تدوین و اعتبارسنجی الگوی ارزیابی جامع عملکرد اعضای هیات علمی
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر، تدوین و اعتبارسنجی الگوی ارزیابی جامع عملکرد اعضای هیئت علمی با رویکردی ترکیبی و مبتنی بر شواهد است. با توجه به کاستی های مدل های ارزیابی رایج که عمدتاً کمّی، تک بعدی و محدود به خروجی های قابل شمارش هستند، این مطالعه تلاش کرده است تا الگویی مبتنی بر تنوع شاخص ها، منابع ارزیابی و زمان بندی های مختلف ارائه دهد. روش: پژوهش به شیوه آمیخته (کیفی–کمّی) انجام شد. در مرحله نخست، از طریق مرور نظام مند متون داخلی و خارجی، ۴۵ نشانگر اولیه شناسایی شد. در ادامه، با بهره گیری از دو نوع پرسشنامه لیکرت (برای سنجش مطابقت با نظر خبرگان) و بازپاسخ (تحلیل کیفی موضوعی)، نشانگرها پالایش شده و در قالب چهار مؤلفه اصلی شامل «ملاک های ارزیابی»، «ارزیاب ها»، «ابزارهای گردآوری داده» و «زمان ارزیابی» سازمان دهی شدند. سپس، ۱۷ نشانگر منتخب در یک نمونه آماری ۳۱۳ نفری تحلیل عاملی اکتشافی شدند. یافته ها: یافته ها حاکی از آن بود که الگوی نهایی از چهار عامل اصلی شامل «ارزیابی تکوینی»، «ارزیابی تجمیعی»، «کیفیت آموزش» و «کیفیت پژوهش» تشکیل شده است که در مجموع ۴۸.۹ درصد از واریانس کل را تبیین می کنند. ارزیابی تکوینی با رویکرد مستمر (خودسنجی و همتا) و ارزیابی تجمیعی با رویکرد سالانه (پرسشنامه آنلاین)، ابزاری برای بهبود لحظه ای عملکرد و تصمیم گیری های راهبردی فراهم می سازند. همچنین، دو مؤلفه مربوط به کیفیت آموزش و پژوهش با تأکید بر نوآوری، توسعه حرفه ای و اثرگذاری اجتماعی، فراتر از سنجش صرف کمیت فعالیت ها حرکت می کنند. بحث: در مجموع، مدل طراحی شده با تقویت عدالت، جامعیت و کاربردپذیری، الگویی عملی برای نظام های آموزشی و سیاست گذاری منابع انسانی دانشگاهی فراهم می کند. پیشنهاد می شود این مدل به عنوان چارچوب راهبردی در مراکز آموزشی و پژوهشی مورد استفاده قرار گیرد.
طراحی و اعتباریابی پرسشنامه روایتگری سازمانی در نظام آموزشی
حوزههای تخصصی:
هدف: روایتگری سازمانی به عنوان یکی از استراتژی های اثربخش یادگیری، نقش مهمی در تسهیل انتقال دانش، ارتقای مشارکت کارکنان و بهبود عملکرد سازمانی ایفا می کند. با این حال، فقدان ابزارهای معتبر و استاندارد برای سنجش روایتگری سازمانی در نظام آموزش عالی، پژوهش های این حوزه را با چالش مواجه ساخته است. بنابراین؛ پژوهش حاضر، با هدف طراحی و اعتباریابی پرسشنامه روایتگری سازمانی متناسب با محیط های آموزشی انجام شد.
روش پژوهش: روش پژوهش حاضر، توصیفی-تحلیلی و از نوع ساخت ابزار بود. جامعه آماری شامل کلیه کارکنان دانشگاه تخار در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۱ بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده و فرمول کوکران، ۲۲۰ نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای بررسی روایی ابزار از تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی و برای سنجش پایایی از ضریب آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی استفاده شد.
یافته ها: نتایج تحلیل عاملی نشان داد که پرسشنامه طراحی شده دارای پنج مؤلفه (مدیریت تغییر، فرهنگ مشارکتی، رهبری، یادگیری سازمانی و آموزش و توسعه ) است که در مجموع 8۶/5۶ درصد از واریانس روایتگری سازمانی را تبیین می کنند. همچنین، پایایی کل پرسشنامه 83/0 به دست آمد که مطلوب ارزیابی شد.
نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش، پرسشنامه طراحی شده از روایی و پایایی مناسبی برخوردار است و می تواند به عنوان ابزاری معتبر در پژوهش های آتی مورد استفاده قرار گیرد.
مدل تلفیقی فرایند تحلیل سلسله مراتبی و تحلیل پوششی داده ها برای اولویتبندی شاخص ها و ارزیابی کارایی واحدهای تصمیمگیرآموزشی (مطالعه ی موردی استان آذربایجان شرقی)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف اصلی این پژوهش، بهره گیری از یک مدل تلفیقی شامل فرایند تحلیل سلسله مراتبی و تحلیل پوششی داده ها برای اولویت بندی شاخص ها و ارزیابی کارایی واحدهای تصمیم گیری آموزشی می باشد؛ لذا، به لحاظ هدف در دسته پژوهش های کاربردی قرار می گیرد. روش پژوهش: رویکرد تحقیق حاضر از نوع پژوهش های آمیخته بوده و ﺑﺮ اﺳﺎس ماهیت و روش، ﯾﮏ پژوهش توصیفی - تحلیلی اﺳﺖ. میدان پژوهش ﺣﺎﺿﺮ ﻣﻨﺎﻃﻖ 39 ﮔﺎﻧﻪ ی آموزش و پرورش استان آذربایجان شرقی می باشد. به منظور ﺗﻌﯿﯿﻦ با اهمیت ترین شاخص ها پیمایشی از نوع دلفی بر مبنای سندکاوی و مطالعات اسنادی صورت گرفت و شاخص های با اهمیت بر مبنای نظرات 13 تن از متخصصان تعلیم و تربیت انتخاب گردید. سپس با استفاده از فرایند تحلیل سلسله مراتبی وزن شاخص های مهم با دسته بندی در دو گروه درونداد و برونداد نسبت به یکدیگر تعیین گردید و این اوزان در تحلیل پوششی داده ها به کار گرفته شد. در نهایت کارایی نواحی و مناطق آموزش و پرورش استان آذربایجان شرقی به عنوان مورد مطالعه با استفاده از مدل جمعی موزون ارزیابی گردید و با استفاده از مدل ابرکارایی رتبه ی هر منطقه مشخص شد. یافته ها: تعداد پنج شاخص به عنوان درونداد و پنج شاخص به عنوان برونداد انتخاب گردید. از بین شاخص های درونداد، شاخص "نسبت دانش آموز به کلاس دایر" و در شاخص های برونداد، "نرخ ترک تحصیل" نسبت به دیگر شاخص ها وزن بیشتری داشتند. یافته های حاصل از تحلیل پوششی داده ها نشان داد که نزدیک به 57 درصد از مناطق آموزش و پرورش استان آذربایجان شرقی، ناکارا هستند و در رتبه بندی انجام شده، منطقه خداآفرین به عنوان کارا ترین منطقه شناخته شد. نتیجه گیری: مناطق ناکارا بایستی با راهبرد کاهش مقادیر مازاد دروندادها و جبران کمبود در بروندادها در جهت بهبود کارایی خود قدم بردارند. همچنین شاخص هایی احصاء شده اند که اهمیت بالایی در تحقیقات حوزه کارایی آموزش و پرورش دارند.