مدل تلفیقی فرایند تحلیل سلسله مراتبی و تحلیل پوششی داده ها برای اولویتبندی شاخص ها و ارزیابی کارایی واحدهای تصمیمگیرآموزشی (مطالعه ی موردی استان آذربایجان شرقی)
آرشیو
چکیده
هدف: هدف اصلی این پژوهش، بهره گیری از یک مدل تلفیقی شامل فرایند تحلیل سلسله مراتبی و تحلیل پوششی داده ها برای اولویت بندی شاخص ها و ارزیابی کارایی واحدهای تصمیم گیری آموزشی می باشد؛ لذا، به لحاظ هدف در دسته پژوهش های کاربردی قرار می گیرد. روش پژوهش: رویکرد تحقیق حاضر از نوع پژوهش های آمیخته بوده و ﺑﺮ اﺳﺎس ماهیت و روش، ﯾﮏ پژوهش توصیفی - تحلیلی اﺳﺖ. میدان پژوهش ﺣﺎﺿﺮ ﻣﻨﺎﻃﻖ 39 ﮔﺎﻧﻪ ی آموزش و پرورش استان آذربایجان شرقی می باشد. به منظور ﺗﻌﯿﯿﻦ با اهمیت ترین شاخص ها پیمایشی از نوع دلفی بر مبنای سندکاوی و مطالعات اسنادی صورت گرفت و شاخص های با اهمیت بر مبنای نظرات 13 تن از متخصصان تعلیم و تربیت انتخاب گردید. سپس با استفاده از فرایند تحلیل سلسله مراتبی وزن شاخص های مهم با دسته بندی در دو گروه درونداد و برونداد نسبت به یکدیگر تعیین گردید و این اوزان در تحلیل پوششی داده ها به کار گرفته شد. در نهایت کارایی نواحی و مناطق آموزش و پرورش استان آذربایجان شرقی به عنوان مورد مطالعه با استفاده از مدل جمعی موزون ارزیابی گردید و با استفاده از مدل ابرکارایی رتبه ی هر منطقه مشخص شد. یافته ها: تعداد پنج شاخص به عنوان درونداد و پنج شاخص به عنوان برونداد انتخاب گردید. از بین شاخص های درونداد، شاخص "نسبت دانش آموز به کلاس دایر" و در شاخص های برونداد، "نرخ ترک تحصیل" نسبت به دیگر شاخص ها وزن بیشتری داشتند. یافته های حاصل از تحلیل پوششی داده ها نشان داد که نزدیک به 57 درصد از مناطق آموزش و پرورش استان آذربایجان شرقی، ناکارا هستند و در رتبه بندی انجام شده، منطقه خداآفرین به عنوان کارا ترین منطقه شناخته شد. نتیجه گیری: مناطق ناکارا بایستی با راهبرد کاهش مقادیر مازاد دروندادها و جبران کمبود در بروندادها در جهت بهبود کارایی خود قدم بردارند. همچنین شاخص هایی احصاء شده اند که اهمیت بالایی در تحقیقات حوزه کارایی آموزش و پرورش دارند.An Integrated Model of AHP and DEA for Prioritizing Indicators and Evaluating the Efficiency of the Education DMUs (the Case of the East Azerbaijan Province)
                            
                                 Objective: The primary objective of this study was to prioritize the indicators and to evaluate the efficiency of education DMUs through the integration of two analytical techniques: Analytic Hierarchy Process (AHP) and Data Envelopment Analysis (DEA). Methods: This research is grounded on a mixed-method approach and employs a descriptive-analytical research methodology to achieve its goals. The study focuses on all  39 education departments in the East Azerbaijan province. A Delphi survey grounded on the official enactments was conducted to ascertain the most pivotal input and output indicators according to 13 education experts. Subsequently, employing the AHP, the relative weights of inputs and outputs were determined. The calculated weights were then integrated into the DEA model. The efficiency of the education departments was assessed using the DEA additive model, and the super efficiency model was applied to rank them. Results: A set of five indicators was identified as inputs, while another five were designated as outputs. Among the input indicators, the "class/pupil ratio" held particular prominence, while among the outputs, the "Dropout rate" assumed greater significance. The findings from DEA illuminated that approximately 57% of the educational departments were operating below optimal efficiency levels. Conclusion: The inefficient DMUs have the opportunity to enhance their efficiency by emulating the practices of the reference groups introduced in this research by reduction of excess inputs or the augmentation of output levels to attain higher efficiency standards.
                            
                        
                        






