
پژوهشنامه علوم سیاسی
پژوهشنامه علوم سیاسی سال 19 تابستان 1403 شماره 3 (پیاپی 75) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش شناخت رابطه بین عوامل اجتماعی - اقتصادی مؤثر بر اعتراضات سیاسی شهروندان اصفهانی بود. این پژوهش از نظر ماهیت و محتوا به صورت توصیفی-تحلیلی از شاخه پیمایشی، از لحاظ هدف کاربردی از نوع مقطعی بود. جامعه آماری این پژوهش شهروندان ساکن شهر اصفهان بودند که 384 نفر به صورت در دسترس انتخاب شدند. ابزار گرداوری اطلاعت پرسشنامه استاندارد بود که روایی و پایایی آنها مورد بررسی و تایید قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده با ضریب همبستگی و تحلیل رگرسیون و توسط نرم افزار SPSS انجام شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین استفاده از شبکه های اجتماعی، ضعف حوزه عمومی، عدم نشاط اجتماعی، ناامیدی نسبت به آینده، گرانی، بیکاری، فساد مالی، نارضایتی اقتصادی، احساس محرومیت نسبی با اعتراضات سیاسی رابطه مثبت و بین دینداری و اعتماد سیاسی با اعتراضات سیاسی رابطه منفی وجود دارد. همچنین محرومیت نسبی، گرانی، ناامیدی نسبت به آینده، عدم نشاط اجتماعی و ضعف حوزه عمومی به صورت مثبت و دینداری به صورت منفی اعتراضات سیاسی شهروندان اصفهان را پیش بینی می نمایند.
گفتمان پهلوانی و رهبران آرمانی در فرهنگ سیاسی ایران معاصر (مطالعه موردی امیرکبیر و مصدق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی و تحلیل گفتمان پهلوانی در فرهنگ سیاسی ایرانی به عنوان یکی از مسائل مهمی است که در خصوص گرایش قهرمان پروری و منجی گرایی سیاسی در تاریخ معاصر ایران به چشم می خورد و سعی شده تا با روش گفتمانی و مطالعه موردی این پدیده مورد تجزیه تحلیل قرار گیرد و ضمن تحلیل مؤلفه های اصلی گفتمان پهلوانی در فرهنگ سیاسی ایران به ارزیابی و نقد پیامدهای آن در نگرش ها و رفتارهای سیاسی ایرانیان پرداخته شود. توجه به تأثیر گفتمان پهلوانی بر گسترش روحیه قهرمان پروری و ارائه تصویر اسطوره ای از رهبران سیاسی که منجر به پرهیز از نگاه واقع بینانه و منتقدانه به عملکرد آنها شده است با تمرکز بر دو شخصیت نسبتاً محبوب سیاسی در تاریخ معاصر ایران که سرنوشت این دو فرد نشان از عدم موفقیت آنها در تحقق کامل اهدافشان دارد؛ از مهم ترین یافته های این پژوهش است. نتیجه کلی این پژوهش نشانگر آن است که گفتمان پهلوانی و سیطره آن بر فرهنگ سیاسی ایرانی ضمن ارائه یک نگاه آرمان گرایانه به کنشگران و رهبران سیاسی آنها را به قهرمانان ملی تبدیل کرده و نقدوتحلیل بی طرفانه عملکردشان را در راستای شناخت بهتر تحولات سیاسی و تاریخی ناممکن ساخته است.
کارکردگرایی؛ چارچوبی برای ارزیابی راه کارهای همکاری متقابل ایران-سوئد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روابط ایران و سوئد در سال های اخیر، روابطی پرتنش بوده است. سطح روابط دو کشور از مسیر اصلی خود یعنی روابط سیاسی و دیپلماتیک تبدیل به امنیتی سازی شده است. نگاه از زاویه سیاسی، سبب ناهموار شدن روابط شده و به نظر می رسد نیاز به رویکردی غیرسیاسی برای بهبود روابط بین ایران و سوئد امری اجتناب ناپذیر است. سوالی که در این جا به وجود می آید. این است که صرفه جویانه ترین الگو برای بهبود روابط ایران و سوئد جهت کنترل روابط بحرانی چیست؟ این پژوهش با استفاده از چارچوب نظری کارکردگرایی معتقد است که در شرایط اختلافات شدید بین بازیگران و عدم اطمینان طرفین به نیات یکدیگر، هنگامی که همکاری ها در یک حوزه فنی نضج گرفت، این وضعیت به سایر حوزه ها گسترش خواهد یافت. 6 مقوله اصلی، 10 مقوله فرعی و 48 کد باز در مصاحبه با خبرگان (علمی و دیپلماسی) احصا شده و روابط دو کشور بر اساس بیشینه شاخص های فنی به حلقه های پنج گانه (مطلوب، مناسب، نسبتا مناسب، خوب و نامناسب) تقسیم شده و تاکید می شود که تمرکز بر دو حلقه مطلوب و مناسب می تواند روابط دو کشور را در حوزه میان کارکردی تغییر دهد.
آسیب شناسی مطالبه گری صنفی فرهنگیان (1396 تا 1401)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با بروز چشمگیر بحران های اقتصادی- معیشتی از نیمه دوم دهه1390 شمسی و شکل گیری اعتراض هایی در کشور، فرهنگیان نیز در اشکال خود انگیخته و خیابانی به مطالبه گری پرداختند. نکته مهم در این مطالبه گری ها، یأس و ناامیدی ریشه دار معلمان به تشکل های صنفی و مدنی در بستر فرصت های بی نظیری است که شبکه های اینترنتی برای سازمان دهی فعالیت های آنان ایجاد کرده است. پرسش اصلی این پژوهش ناظر بر چرایی همین مسأله بوده که چرا فرهنگیان در سال های اخیر، مطالبات خود را نه صرفاً از طریق مجامع صنفی بلکه عمدتاً به صورت خودانگیخته و در بستر خیابان دنبال کرده اند؟ در همین راستا با بهره گیری از نظریه سیاست خیابان آصف بیات و با روش جمع آوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای، اینترنتی و میدانی(مصاحبه ساختاریافته) و تحلیل محتوای کیفی و کمی داده های به دست آمده، این فرضیه مطرح شد که: کاهش اعتماد به کارکردهای تشکل های صنفی، محافظه کاری تشکل ها و عدم پیگیری مستمر مطالبات صنفی در کنار ظرفیت های بالای بسیجی، تهییجی و مشارکتی شبکه های اجتماعی اینترنتی، بر خیابانی و خود انگیخته تر شدن مطالبه گری صنفی معلمان و کاهش نقش آفرینی تشکلهای صنفی در سال های اخیر تأثیرگذار بوده اند. بنابراین با راهکارهایی مانند: فراهم کردن آزادی برای فعالیت های صنفی و نهادمند معلمان، ایجاد تمهیدات و فرصت های قانونی برای رساندن مطالبات به مقامات، لزوم تقویت قانونمندی و باورمندی به قانون، لزوم پیگیری مستمر و بدون اهمال مطالبات توسط تشکل های صنفی و غیره می توان اعتماد به تشکل های صنفی و درنتیجه مطالبه گری نهادمند را به جامعه بازگرداند.
نسبت هویت و منافع ملی در سیاست خارجی ایران عصر پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقش هویت در تحلیلِ سیاست ِخارجی ایران در عصر پهلوی مغفول مانده است که بخشی از این تغافل را می توان با سیطره نگرش های غیرمعناگرا بر نظریه های روابط بین الملل در این دوره مرتبط دانست. این مقاله کوشیده است با به کارگیری نظریه «برساخت گرایی» و روش تحلیل متاثر از این نظریه، نسبت فهم «خود» با «غرب» را در سیاست خارجی عصر پهلوی و در برابر نقش ابرقدرت هایی چون اتحاد جماهیرشوروی، بریتانیا و ایالات متحده ارزیابی کند. یافته های این پژوهش با فرضیه اکتشافی نشان می دهد که «خودِایرانی» در کنشگری با «دیگریِ غربی» چگونه طی این دوره در قالب دو برساخت هویتی «خودِستیهنده» و «خودِسازشگر» انعکاس پیدا کرده است؛ از منظر این مقاله برساخت هویتی ستیهنده در دوره کوتاهی از عصر پهلوی که با انزواگرایی و تلاش بر دوری گزینی از اتحادها و ائتلاف های یکسویه با دولت های خارجی همراه بود تامین حداکثری «منافع ملی» ایران را مرهون استقلال تام و تمام از دیگری غربی می دانست که به ویژه در چارچوب رویکرد «موازنه منفی» به مثابه رویکردی ستیهنده و به مثابه نگاهی انتقادی منجر به تقابل با غرب شد اما برساخت هویتی حاصل از «خودِسازشگر» به ویژه در قالب سه رویکرد «نیروی سوم»، «موازنه مثبت» و «ناسیونالیسم مثبت» دوستی با غرب را برای تامین منافع ملی ایران توصیه می کرد و تلاش داشت با مصلحت اندیشی با «دیگری کم خطرتر» هزینه «دیگری خطرناکتر» را برای کشور به حداقل برساند. این پژوهش همچنین نشان داد که هیچکدام از این دو برساخت هویتی و حتی سنتز آن دو که در قالب سیاست مستقل ملی بازتولید شد با وجود تفاوت های بنیادین نتوانستند موجب تضمین منافع ملی ایران شوند.
بررسی رابطه هویت ملی و واگرایی طایفه ای در شهرستان های ممسنی و رستم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائلی که در کشورهای دارای تنوع قومی مورد توجه قرار گرفته است، میزان همگرائی بین گروهی است. با توجه به تنوع طایفه ای در شهرستان های ممسنی و رستم، این مقاله به بررسی رابطه هویت ملی و ابعاد آن با واگرایی طایفه ای در شهرستان های ممسنی و رستم پرداخته است. پژوهش حاضر از نظر روش کمی، از منظر هدف کاربردی و توسعه ای است و با روش پیمایشی انجام شد. حجم نمونه 450 نفر بود که به روش خوشه ای چند مرحله ای از بین افراد طوایف شهرستان های ممسنی و رستم انتخاب شدند. ابزارگردآوری اطلاعات، پرسشنامه ساختمند بود. برای سنجش هویت ملی از پرسش نامه بکار گرفته شده توسط میرفردی و سلامتیان (1400) و برای سنجش واگرایی طایفه ای از پرسش نامه محقق ساخته استفاده شد. برای سنجش اعتبار پرسشنامه از اعتبار عاملی و برای تعیین پایایی آن از هماهنگی درونی به روش آلفای کرونباخ استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 26، تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها نشان داد بین هویت ملی و ابعاد آن با واگرایی طایفه ای رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. بین واگرایی طایفه ای زنان و مردان تفاوت معناداری مشاهده نشد و بین واگرایی طایفه ای با توجه به نوع شغل، نیز تفاوت معناداری مشاهده نشد. رگرسیون چند متغیره نشان داد که متغیرهای مستقل، نزدیک ۱۲درصد از واریانس متغیر وابسته را تبیین می کنند. تقویت ارزشها و فرهنگ ملی میتواند به بهبود همگرایی در سطوح محلی و ملی یاری رساند.
انگاره های اجتماعی ایرانیان و نقش آنها در پیکربندی دولت صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیدهشناختن ایران عصر صفوی و به ویژه چگونگی ساخت دولت برآمده از دل طریقت دیرپای صوفیانه آن، برای فهم تحوّلات جامعه ایرانی در قرون اخیر، اهمیّت بسزایی دارد. این پژوهش با هدف بررسی تأثیر انگاره های اجتماعی بر ساخت دولت صفوی، به تحلیل چگونگی شکل گیری و تحوّل این انگاره ها در این وهله مهم تاریخی پرداخته است. با بهره گیری از نظریه چارلز تیلور در خصوص انگاره های اجتماعی و روش جامعه شناسی تاریخی، پژوهش حاضر نشان می دهد که نظم هنجاری - اخلاقی شکل گرفته در این دوره، مبتنی بر چه زمینه اجتماعی و برگرفته از چه نوع خودفهمی ای بوده و چگونه باورهای جمعی ایرانیان در مورد قدرت سیاسی، بر ساختار و عملکرد دولت تأثیرگذار بوده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که تداوم انگاره تمرکزگرایی پادشاهی در ایران باستان، همراه با شکل گیری انگاره دین سالاری در دوره صفوی، منجر به ایجاد دولتی متمرکز و مبتنی بر مشروعیت مذهبی شده است. همچنین، شکست چالدران و تلاش برای تحقق اتوپیای مذهبی شیعی، تحوّلات مهمی در این انگاره ها ایجاد کرده است. نوآوری پژوهش در توجه به نقش فعالانه انگاره های اجتماعی در شکل گیری دولت و تحلیل این موضوع در بستر تاریخی ایران است. این پژوهش با ارائه یک مدل تحلیلی مبتنی بر نظریه تیلور، به درک عمیق تری از ارتباط میان باورهای جمعی و ساختارهای سیاسی کمک می کند.