مقالات
حوزه های تخصصی:
سیر اندیشه سیاسی به صورت های گوناگون و با به کارگیری شیوه های تحلیلی مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. در این ارتباط، شناخت مفاهیمی چون «آزادی» و «عدالت» در سیر تاریخی اندیشه سیاسی از اهمیت به سزائی برخوردار بوده است. هر یک از رهیافت های تحلیلی به فهمی از این مفاهیم دست یافته اند و سیر تحول آنها را توضیح داده اند. در این نوشتار از رهیافتی پارادایمی برای توضیح مفهوم «آزادی» و سیر تحول آن بهره گرفته شده است تا به فهم بهتری از آن یاری رساند
انسان ایرانی ، سیاست و آینده شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مطالعات سیاسی و اجتماعی اخیر، آینده شناسی از اهمیت خاصی برخوردار است و جایگاهی محوری در تحقیقات سیاسی ـ اجتماعی دارد. آینده شناسی مبانی هستی شناسی و معرفت شناسی خاص و متفاوتی دارد که در بخش اول مقاله مورد بررسی قرار می گیرند. در بخش دوم، نگارنده می کوشد تصورات جامعه ایرانی از آینده را بر اساس مبانی معرفت شناسی مذکور بررسی کند. در این بررسی به نگرش های مردم و جوانان درباره آینده جامعه ایرانی و همچنین به نگرش های اقلیت های قومی توجه می شود. نویسنده بر این باور است که جامعه ایرانی در آینده با تهدیدها و فرصت های بسیاری در این زمینه ها روبه رو است که ممکن است موقعیت های متفاوتی را برای آینده کشور رقم زنند.
رویکردی نظری به مفهوم بنیادگرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بنیادگرایی در سال های اخیر به دلیل گسترش در بخش هایی از جهان چون خاورمیانه، افزایش نقش آن در منازعه اعراب ـ اسراییل، افزایش نقش سیاسی اسلام در تعدادی از جمهوری های شوروی سابق، رسوایی های اخیر بنیادگرایان مسیحی در آمریکا و... خود را به عرصه عمومی تحمیل کرده است. محققان دانشگاه شیکاگو با ارایه «پروژه بنیادگرایی» نگاهی پلورال و میان فرهنگی به تعریف بنیادگرایی کرده و معتقدند مراد از بنیادگرایی، گروه های مذهبی است که در واکنش به بحرانی که تصور می کنند هویت گروهی آنها را تهدید می کند ظاهر می شوند و لذا برای محافظت از خود در برابر «غیر»، مرزهای فرهنگی، ایدئولوژیکی و اجتماعی محکمی دور خود می چینند. بر این مبنا، اساس بنیادگرایی بر ناخرسندی از وضعیت موجود استوار است. بنیادگرایان مسیر کنونی جامعه و جهان را تهدیدی برای ایدئولوژی خود تلقی کرده، رسالت اصلی خود را تجدید حیات ایدئولوژی و خارج ساختن آن از زیر گرد و غبار مدرنیسم می دانند.
اما در این میان، بنیادگرایی یهودی از اهمیت زیادی برخوردار است. آنها معتقدند باید هویت نوینی را بر مبنای قومیت مداری محض یهودی، تعارض با جامعه مدرن غربی و اعتراض شدید به مذهب سنتی تاسیس کرد. گوش آمونیم و هاردیم دو جریان عمده بنیادگرای یهودی هستند که تاثیر زیادی بر اندیشه و عمل صهیونیستی گذاشته اند. گوش آمونیم به عنوان جریان رادیکال بنیادگرا بر تقدیس خشونت، قدسی کردن سرزمین، و رازآمیز کردن کاربرد زور تاکید دارد، اما هاردیم به عنوان جریان محافظه کار، هدف خود را که طرد اغیار از جامعه اسراییل و نبرد با سکولارها است از طریق نهادهای آموزشی، رقابت های پارلمانی و اقدامات فراپالمانی پی می گیرد.
در مقابل جریان رو به رشد بنیادگرایی یهودی، جریان پسا صهیونیسم در سطوح آکادمیک ظهور کرد که بسیاری از آموزه های صهیونیسم را مورد پرسش قرار داد. علل ظهور این جریان، تحول هویت و احساس ملی در میان شهروندان فلسطینی و ضرورت پذیرش «غیر»، گسترش انتفاضه فلسطین و جنگ لبنان که دیدگاه صهیونیسم در مورد حاکمیت بر کل سرزمین و مردم را بی اعتبار کرد، اولویت یافتن خصلت بی طرفی شرق شناسان به ویژه در مورد جنگ 1948 و تغییر کانون توجه از اسراییل به هر دو سوی منازعه بود. بنابراین، جامعه اسراییلی امروز با چالش بزرگی مواجه است که بنیادهای اصلی آن را در معرض انتقاد قرار داده است. این مقاله با تفصیل بیشتری نکات فوق الذکر را توضیح خواهد داد.
نقدی از دیگر - ایران شناسی انگلیسی ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در قرن نوزدهم میلادی، ایران« موضوع شناسایی» قرار گرفت:
1. ایران معبری استراتژیک برای نگاهبانی از هندوستان محسوب می شد؛
2. ایران نمی بایست برای دشمنان انگلستان تبدیل به راهرویی می شد که از طریق آن بتوانند به منافع بریتانیا در هندوستان ضربه بزنند.
بنابراین، رفتار سیاسی و دیپلماتیک ایران می بایست کنترل می شد. برای کنترل رفتار سیاسی و دیپلماتیک ایرانیان، آنچه ضروری به حساب می آمد آن بود که تاریخ، تمدن و فرهنگ کشور ایران می بایست« مورد و موضوع شناسایی» قرار می گرفت. نگارنده با خوانش کتاب هایی از جرج کرزن، جیمزفریزر، پرسی سایکس، آرتور هاردینگ، ریدربولارد و دنیس رایت که همگی در انگلیسی بودن مشترک هستند، می خواهد با تکیه بر برداشت ادوارد سعید، شرق شناسی انگلیسی ها را مورد کند و کاو قرار دهد. به نظر می رسد جوهر شرق شناسی غربیان، عبارت از« تثبیت آقایی و برتری غرب بر شرق» است؛ و این نکته پذیرفتنی است که شرق شناسی به مثابه یک علم، تنها وقتی پدید آمد که غرب خود را چیره و مالک عالم دانست و با تکیه بر برتری موقعیت خویش و موضع فرادستانه، نمی خواست این هژمونی را از دست بدهد. شرق به مثابه یک «دگر» یا other دنیای غرب، از یک تفکیک صرف جغرافیایی نابرابر میان فقر و ثروت به زنجیره ای از توجهات حساب شده و معطوف تبدیل می گردد. معادله حقارت شرق در برابر برتری غرب، از آن جا شکل می گیرد که دلیل چیرگی، عبارت از دانش و معرفت کشوری نسبت به کشور دیگر است. سیاحان و سفرنامه نویسان، نقش میانجی فهم «دیگری فرهنگی» را ایفا کرده اند. این سفرنامه نویسی ها و خاطره نگاری ها به ویژه برای تمدن غرب، مهم ترین واسطه درک دیگری و ابزار ساختن دنیایی از دیگر بودگی ها بر مبنای غرابت و اعجاب بوده اند؛ دنیایی که غرب آن را ساخت تا در آینه آن، خودش را بشناسد، بسازد و بر صدر نشاند.
عمومی سازی راهبرد مغفول آزادی خواهی پایدار در ایران معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خواست و مطالبه آزادی در ایران معاصر با فراز و نشیب های بسیاری همراه بوده و بسیاری از جنبش ها و مبارزات سیاسی، پیرامون این خواست صورت بندی شده اند. در عین حال تاریخ آزادی خواهی ایرانیان علاوه بر فراز و نشیب، با انقطاع نیز دست به گریبان بوده و در مقاطعی از تاریخ معاصر این سرزمین، ساکنانش گریز از آزادی را بر خواست آن ترجیح داده اند. این مقاله در مقام تبیین و توضیح این انقطاع ها و فراز و نشیب هاست و این مهم را از خلال استعانت نظری از الگوی توسعه پایدار که چارچوب غالب فهم و توضیح مسائل انسانی و اجتماعی در دوره جدید است، میسر می داند. بر این اساس نویسنده مقاله بر آن است که مشخصه و ویژگی بارز آزادی خواهی در ایران جدید، ناپایداری است و راهبردی که می تواند آزادی خواهی پایدار را برای فردای ایرانیان به ارمغان آورد «عمومی سازی» است که آزادی «بیان خود» را ممکن می کند.