۱.
مقاله حاضر دربرگیرنده بحثی فشرده و کلی درباره معرفی برساخت گرایی اجتماعی به عنوان یک رویکرد و روش پژوهش در علوم اجتماعی و سیاسی است. انتخاب این عنوان برای واژه انگلیسی social constructionismبه دلیل تمرکز این رویکرد بر روند برساخت معنا و کنش، در بستر و بافت فرهنگی تاریخی جامعه (به عنوان متنی که کنش در آن صورت گرفته) است. تمرکز اصلی این رویکرد، بیش از توجه به پارادایم های مربوط به ساخت، ساختار و کارگزار در تحلیل وقایع اجتماعی و سیاسی (مانند آنچه مورد تأکید ساختارگرایی یا نهادگرایی است). بر برساخت های معنایی و رفتاری (و آنچه موجد معنا در فرایند تعاملات اجتماعی و سیاسی می باشد) است. به نوعی، جابه جایی تأکیدها از ساخت و ساختار به برساخت و معنا و توجه به نقش آن در فرایند شکل دهی به کنش های اجتماعی یا حتی فردی، رویکرد مورد علاقه برساخت گرایی اجتماعی است.
۲.
معمای امنیت و پایداری آن، کشورها را متوجه رژیم های امنیتی کرده است، اما سیستم بین الملل، دارای ویژگی هایی است که این ویژگی ها تأثیری مستقیم بر شکل گیری، کارآمدی یا ناکارآمدی چنین رژیم های امنیتی خواهد داشت. در این میان، چرخه سیستمی قدرت، یکی از مهم ترین ویژگی های سیستم جهانی و منطقه ای است که تأثیری مستقیم بر موضوع یادشده دارد. گفتنی است که انواع چرخه های قدرت، سبب شکل گیری محیط های استراتژیک متفاوتی خواهند شد. این محیط ها، می توانند عامل تسهیل کننده یا مانع چنین رژیم هایی باشند. در این میان، سیستم منطقه ای خاورمیانه نیز از چنین موضوعی مستثنی نیست. به همین علت این پرسش اساسی مطرح می شود که چرخه یادشده در سطح جهانی ومنطقه ای وتلاقی آنها با یکدیگر چه تأثیری بر شکل گیری، کارآمدی یا ناکارآمدی رژیم منطقه ای کنترل تسلیحات وخلع سلاح، به عنوان یکی از گونه های رژیم امنیتی خواهد داشت؟ به همین منظور، این پژوهش، ضمن توجه به چرخه قدرت به بررسی پیامدهای آن در خصوص رژیم کنترل تسلیحات و خلع سلاح در منطقه می پردازد و بر این باور است که به دلیل اینکه محیط خاورمیانه، با نوعی بی ثباتی استراتژیک روبه رو است، زمینه های شکل گیری چنین رژیمی مهیا نیست.
۳.
در طول نزدیک به سه دهه اخیر، اتحادیه اروپایی همواره موتور محرکه تهیه پیش نویس، گردآوری امضا و بسیج همه امکانات جهت تصویب قطعنامه های حقوق بشری علیه ایران در کمیسیون حقوق بشر، کمیته سوم مجمع عمومی و مجمع عمومی بوده است. از سال 2006 به این سو نیز در تمامی اجلاس شورای حقوق بشر و همچنین فرایند مربوط به بررسی گزارش دوره ای همگانی جمهوری اسلامی ایران در سال2010، رویکرد تقابلی خود نسبت به ایران را با درجاتی متفاوت، اما همواره خصمانه و منتقدانه حفظ کرده است. این اتحادیه معتقد است گرچه ایران طی سال های اخیر، تغییرات مثبتی به وجود آورده، ولی سابقه حقوق بشر این کشور (در زمینه هایی چون موقعیت زنان، ادعاهای مربوط به استفاده از شکنجه، تحت تعقیب قراردادن برخی اقلیت های خاص، سرکوب آزادی مطبوعات وغیره) هنوز موجب نگرانی است. اتحادیه باید به عنوان بخشی از تلاش خود برای توسعه روابط نزدیک تر با ایران در گفت وگوهای نزدیک با این کشور، خود را درگیر این مسائل سازد. این مسائل باعث شده است که ادعای نقض حقوق بشر همواره در روابط سیاسی دوجانبه تأثیر منفی داشته باشد و این مسئله حتی بر دیگر جوانب روابط نیز تأثیرگذار بوده، تاآنجا که اتحادیه اروپایی گسترش روابط تجاری با جمهوری اسلامی ایران را به چالش های سیاسی از جمله حقوق بشر منوط کرده است. این مقاله درصدد است چالش های روابط دو طرف در زمینه حقوق بشر را با توجه به اسناد درجه یک اتحادیه اروپایی بررسی کرده است و به این سؤال پاسخ دهد که با تکیه بر اسناد، اتحادیه اروپایی چه نگاهی به مسائل حقوق بشر در ایران دارد؟ درمجموع موارد ادعایی نقض حقوق بشر در ایران از سوی اتحادیه اروپایی بر چند موضوع متمرکز است که عبارتند از ادعای وجود شکنجه و مجازات های خشن (اعدام، سنگسار وغیره) و نقض حقوق کودک، ادعای نبود کافی آزادی سیاسی و اجتماعی و نهایتاً ادعای نقض حقوق اقلیت ها و تبعیض علیه زنان. روش ما در این مطالعه کتابخانه ای و تحلیل محتوای اسناد است. استخراج، ترجمه و دسته بندی و تحلیل اسنادنهادهای اتحادیه اروپایی از لابه لای سایت های این اتحادیه، کاری بس حجیم و سنگین بود که در این مطالعه صورت گرفته است.
۴.
با توجه به اهمیت روزافزون عرصه ارتباطات بین الملل و کنش های جاری در آن به عنوان ابزار مهم دیپلماسی عمومی، آشنایی با این عرصه و عوامل تأثیرگذار بر آن، حیاتی و استراتژیک است. «گفتمان» به عنوان مبنایی مطالبه گر و فراگیر، توان تبدیل شدن به کنش های ارتباط بین الملل را دارد. هدف مقاله حاضر، رسیدن به مدل تبدیل شدن گفتمان به کنش های ارتباطات بین الملل است. در این مقاله به طور مشخص با این سؤال مواجه بودیم که یک گفتمان با چه ویژگی هایی و پس از طی چه مراحلی به اثرگذاری بر ارتباطات بین الملل، دست می یابد؟ در این تحقیق تحول گفتمان و مفاهیم مرتبط با روش کتابخانه ای و تاریخی، بررسی شده و به یافته های تحقیق پیرامون مدل مورد نظر انسجام داده شده است، با این فرضیه که گفتمان باید سازگاری فرهنگی، هویتی و سطحی از فراگیری داشته باشد تا بتواند به کنش های ارتباط بین الملل تبدیل شود. در مدلی که در این زمینه به دست آمد، نشان داده شده است که چگونه گفتمان باید مسیری طولانی از دل ارزش ها، فرهنگ، هویت ملّی و منافع ملّی طی کند تا پس از جرح وتعدیل، به کمک پشتیبان ها به کنش های ارتباطات بین الملل تبدیل شود. همچنین با ارائه تعاریف و شرایط این فرایند پیچیده، از نقطه آغاز تا آخر، نحوه این فرایند تشریح شده و گفتمان مناسب برای تبدیل شدن به کنش ارتباطات بین الملل مشخص شده است. در پایان هم تلاش بر این بوده است که چگونگی بهره برداری از این مدل، برای تولید و پرورش گفتمانی مناسب جهت ایفای نقش در صحنه بین المللی ارائه شود.
۵.
مقاله حاضر به بررسی مهم ترین تحولات ایدئولوژیک حزب اخوان المسلمین مصر در طول حیات سیاسی هفتادساله آن می پردازد. این تحول و انتقال ایدئولوژیک تحت تأثیر و در تعامل با محیط داخلی، منطقه ای و فضای بین المللی قرار داشته است. محقق برای درک چرایی و عمق تحولات ایدئولوژیک بالا، به بررسی نقاط عطف تاریخی و فکری که موجد این تحولات بوده اند، پرداخته و چنین دریافته است که اخوان المسلمین پس از بنیادگذاری حزب توسط البناء و ترسیم خطوط اصلی ایدئولوژیک دینی و سیاسی آن، دو تحول اساسی ایدئولوژیک را تاکنون تجربه کرده است: 1) ظهور سید قطب در دهه پنجاه میلادی و فراگیر شدن اندیشه رادیکالیسم اسلامی؛ 2) شکل گیری جریان اسلام گرای میانه رو و نوتفسیری دینی در دهه نود میلادی و تسلط عقیدتی آنان بر ساختار ایدئولوژیک حزب در دهه اول قرن بیست و یک که به اصلاحاتی در مرام نامه حزبی و پذیرش ایده تکثرگرایی سیاسی و ارزش های دموکراتیک به عنوان حقوق انسانی پذیرفته شده در اسلام منجر شد. همچنین محقق با توجه به ماهیت عقیدتی سیاسی مرام نامه حزب، به شناسایی و بررسی چالش هایی پرداخته است که حزب اخوان به عنوان حزبی اسلامی در مسند قدرت با آن مواجه خواهد شد؛ چالش هایی که نوع پاسخ گویی به آنها هم می تواند در تحول اسلام سیاسی مؤثر باشد و هم نقطه عطف اساسی دیگری در تاریخ ایدئولوژیک حزب به شمار آید.
۶.
این تحقیق دو هدف عمده را دنبال می کند؛ هدف اول در واقع بررسی ادبیات جایگاه تلویزیون جهانی در سیاست خارجی است که به نظریه CNNمعروف است و هدف دوم بررسی نقش تلویزیون ایران در پشتیبانی از سیاست هسته ای جمهوری اسلامی ایران است. بر مبنای تئوری های موجود، تلویزیون می تواند با بهره گیری از فناوری های تصویری و جلب حمایت افکار عمومی داخلی و بین المللی و نیز پوشش زنده اخبار و اطلاع رسانی سریع، نقش حمایتی و کاتالیزور را در چرخه سیاست خارجی بازی کند. حال این سؤال مطرح می شود که آیا تلویزیون ایران واقف به نقش خود در چرخه سیاست هسته ای است؟ برای پاسخ به این سؤال، محقق با استفاده از روش پیمایشی به جمع آوری نقطه نظرات اندیشمندان سیاسی و رسانه ای کرده است و نتیجه می گیرد که در وضعیت فعلی، اگرچه تلویزیون ایران تلاش های گسترده ای را در زمینه پوشش اخبار هسته ای و جلب حمایت افکار عمومی داخلی از برنامه های هسته ای انجام داده است و تاحدودی ضمن ارسال پیام های سیاسی برای دیگر کشور ها، نقش پشتیبانی از سیاست هسته ای را ایفا کرده است؛ ولی در مقابل دیگر شبکه های جهانی (که از تکنیک های بالای تصویری برخوردارند و از دیپلماسی عمومی برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی ایران استفاده می کنند) از تمام توانایی های خود در پشتیبانی از سیاست هسته ای ایران استفاده نکره است.