فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۰۰۱ تا ۲٬۰۲۰ مورد از کل ۲٬۱۸۶ مورد.
منبع:
پژوهشنامه ایران باستان دوره ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۰
109 - 125
حوزههای تخصصی:
توسعه در جهان امروز بر پایه حفظ ثروت های اجتماعی و زیست محیطی پیش می رود تا نیازهای زمان حال را بدون به خطر انداختن امکانات و آسایش نسل های آینده برطرف سازد. این طرز نگرش برخاسته از فرهنگ پایداری است که مفهوم توسعه پایدار مبتنی بر سه رکن پایداری اقتصادی، اجتماعی و محیطی را شکل داده است. حفظ میراث فرهنگی در توسعه پایدار نقش مهمی دارد، زیرا نه تنها به حفظ هویت فرهنگی، تقویت ملی گرایی، پیوند بین نسل ها و معنابخشی به حیات اجتماعی کمک می کند، بلکه منافع اقتصادی نیز به همراه دارد که می تواند جوامع محلی را منتفع سازد. پروژه های توسعه ای، به طور خاص طرح های مدیریت منابع آب، مانند احداث سد و شبکه های آبیاری و زهکشی، در صورت بی توجهی به میراث فرهنگی، یک تهدید جدی برای این ثروت ملی محسوب می شوند که با مسئولیت پذیری اجتماعی شرکتی می توان تا اندازه زیادی آن را خنثی کرد. این مقاله به بررسی اهمیت مسئولیت پذیری اجتماعی در پروژه های مدیریت منابع آب به منظور حفاظت از میراث فرهنگی می پردازد، زیرا تجارب موجود نشان می دهد، عموماً این موضوع در مطالعات اجتماعی مرتبط با طرح های مذکور مغفول مانده است.
تجزیه و تحلیل کورگان ها و گورهای کلان سنگی مکشوف از محوطه های باستانی قفقاز جنوبی و شمال غرب ایران در عصر مفرغ
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
73 - 95
حوزههای تخصصی:
کورگان ها یا گورهای کلان سنگی، ازجمله گورهایی هستند که در عصر مفرغ و آهن در محدوده جغرافیایی وسیعی، یعنی شرق اروپا، آسیای میانه، آناتولی و شمال غرب ایران گسترش پیدا می کند. وسعت کورگان ها و اشیائی که از این گورها به دست آمده، نشان دهنده میزان جایگاه اجتماعی شخص متوفی بوده است. تدفین حیوانات نیز سنتی است که در این دوره در مناطقی چون: قفقاز، شرق آناتولی و شمال غرب ایران، افزایش چشمگیری پیدا می کند. هدف از این پژوهش، توضیح و تبیین کورگان ها، گورهای کلان سنگی و سنت قربانی حیوانات برای طبقات اجتماعی خاص در عصر مفرغ است؛ ازجمله پرسش های این پژوهش این است که، آیا در عصر مفرغ روابط تجاری بین منطقه قفقاز جنوبی و شمال غرب ایران وجود داشته است؟ و چرا گورهای کلان سنگی این دوره، در اندازه و تعداد اشیائی که از داخل گورها به دست آمده ، با یک دیگر متفاوت هستند؟ فرضیه پژوهشی حاضر در پاسخ به این پرسش است که با توجه به کشف سرپیکان های ساخته شده از ابسیدین و سفال های نوع ارومیه که از محوطه های عصر مفرغ شمال غرب ایران به دست آمده، می توان گفت در عصر مفرغ بین منطقه قفقاز جنوبی و شمال غرب ایران، روابط نزدیکی برقرار بوده است؛ هم چنین بزرگ بودن اندازه کورگان ها و اشیائی که از داخل این گورها به دست آمده، نشان دهنده جایگاه اجتماعی شخص متوفی بوده است؛ بدین معنی که افراد عادی دارای گورهای سنگ چین ساده و گورهای صندوقی بودند و قبور آن ها فاقد هدایای تدفینی بوده است، ولی افراد سطح بالای جامعه دارای گورهای بسیار وسیع بوده و در کنار صاحب گور، تعداد زیادی هدایای تدفینی به دست آمده است. در این پژوهش با استفاده از مشاهدات عینی و مطالعات کتابخانه ای، به بررسی کورگان های مکشوف از منطقه قفقاز جنوبی و شمال غرب ایران در عصر مفرغ، پرداخته شده است. نتایج نشان می دهند که کورگان های مکشوف از قفقاز جنوبی قدیمی تر از کورگان های به دست آمده از شمال غرب ایران هستند و در عصر مفرغ متأخر ارتباط فرهنگی و تجاری بین این دو منطقه وجود داشته است. بیشترین گورهای کلان سنگی عصر مفرغ متأخر فلات ایران، مربوط به منطقه اصلاندوز و پارس آباد در اردبیل و منطقه اهر و خداآفرین در آذربایجان شرقی است، که اکثر آن ها دارای شکلی مدور هستند و از درون بیشتر این گورها اجساد حیواناتی چون گاو، اسب و سگ به همراه هدایای تدفینی به دست آمده است.
Late Bronze Age Shields from the Bazgir Metal Hoard, Gorgan Plain, Iran
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴
۳۴۰-۳۱۱
حوزههای تخصصی:
Tappeh Bazgir is one of the most important archaeological sites of the Late Bronze Age in northeastern Iran. At this site, a hoard of 759 Bronze Age copper-alloy objects with an approximate weight of more than two tons was excavated. This find is unique in terms of volume and the extraordinary finds it contained. This archaeological hoard was discovered by chance in 2001, and in 2010 a rescue excavation was carried out at the findspot. This hoard had been buried in the virgin soil and deliberately concealed under a residential floor in the Late Bronze Age. The objects recovered served different purposes; they include agricultural and household implements, tools, ceremonial objects and a variety of weapons. The artifacts were all located next to each other in a pit and had been arranged in a regular manner. There were also three shields among these objects. They had been placed next to each other under basins with gutter-shaped pipes and on top of daggers, hatchets, axes, two-pronged forks, and stone rods. These weapons had evidently been positioned at close to the domestic objects. The shields are of strikingly similar shapes, but they differ slightly in the number of openings and bars. Up to now, no similar shields have been found at any other archaeological site. These shields seem to be the oldest shields excavated in Iran. XRD and XRF analyses revealed that one of the shields and other objects of the hoard were made of cast copper-alloy, and they were subjected to cold forging/hammering later.
بررسی سفال های اسلامی محوطه مشکین تپه پرندک در استان مرکزی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۶ پاییز و زمستان ۱۳۸۸ شماره ۱۲
105-120
حوزههای تخصصی:
یکی از محوطه های بزرگ دوران اسلامی استان مرکزی، محوطه مشکین تپه بوده که در فاصله یک و نیم کیلومتری شهر جدید پرندک، در منطقه ای نیمه بیابانی قرار گرفته است. با توجه به موقعیت جغرافیایی آن، وسعت، نام محوطه و ویژگی های دیگر، به احتمال مشکین تپه همان مشکویه اشاره شده در متون تاریخی و جغرافیای تاریخی قرن چهارم هجری قمری به بعد است. این محوطه در سال ۱۳۸۷ مورد بررسی سیستماتیک و کاوش های باستان شناسی قرار گرفت که بخشی از داده های بررسی سیستماتیک آن طی مقاله پیش رو ارائه شده است. در این مقاله سفال های لعاب دار و بدون لعاب پراکنده بر سطح محوطه کاملاً آمارگیری، طبقه بندی و مطالعه شده اند. ابتدا بر اساس ویژگی های فنی همچون خمیره، خمیر مایه و ... و سپس بر اساس ویژگی های تزیینی، طبقه بندی، آمارگیری، توصیف و در نهایت، تحلیل شده اند. لازم به ذکر است که بر اساس گاهنگاری نسبی و مقایسه ای سفال ها که در بخش ویژگی های تزیینی تا حدودی بدان ها اشاره شده، بیشتر سفال های پراکنده سطحی این محوطه مربوط به قرون ۶ و ۷ هجری قمری هستند ولی در میان آن ها سفال هایی مربوط به قرون ۳ تا ۶ و ۷ تا ۱۰ هجری قمری نیز وجود دارد.
بررسی قدمت نمونه های کاشی قبه سبز کرمان به روش ترمولومینسانس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شرح معماری بنایی باشکوه از دوره قراختائیان کرمان در سفرنامه های افرادی چون مارکوپولو، استاک، سایکس باعث شده که در دهه های اخیر مطالعه روی بنای قبه سبز در جهت کشف آثاری از آن دوره صورت گیرد. ازآنجاکه تنها اثر باقی مانده از این بنا تنها ایوانی مزین به کاشی معرق و همچنین کاشی های ریخته از بنا است و محققین معاصر در خصوص قدمت این تزئینات نظرات متفاوتی دارند، این پژوهش سعی دارد در جهت رفع شبهات، سال یابی نمونه کاشی های بنای قبه سبز کرمان را مدنظر قرار دهد؛ بنابراین در این پژوهش به روش ترمولومینسانس، سال یابی سه نمونه از کاشی های بنا متعلق به سه محل مختلف، مورد مطالعه قرار گرفته است. نتایج نشان داد که کاشی ها هر یک مربوط به دوره های مختلف است به گونه ای که کاشی نمونه A-100 از سایر نمونه ها قدمت کمتری دارد. این نمونه که مربوط به کاشی زغره یکی از ستون های پیچ دو طرف ایوان است، به دوره معاصر (قاجار) تعلق دارد و نمونه کاشی استفاده شده در قاب دو طرف سردر A-90)) از دو نمونه دیگر قدیمی تر است و در حدود حکومت تیموریان در بنا نصب شده است. نمونهA- 80 در زمان صفویه به بنا نصب شده است؛ بنابراین می توان نتیجه گرفت که این بنا طی حوادث طبیعی و غیرطبیعی که تاریخ نشان می دهد مورد مرمت های متفاوت قرار گرفته و نمی توان کاشی ها را به دوره ای مشخص نسبت داد.
ضمیر ناخودآگاه زرتشت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۵ بهار و تابستان ۱۳۸۷ شماره ۹
58 - 66
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با استناد به بندهای مختلف گاهان، کوشش می شود به درک هر چه بیشتر زبان آهنگین زردشت و این که آیا این زبان نمادین است یا خیر، بپردازیم. اگر این زبان، رمزی است، به واقع رمزگرایی، کوشش برای رخنه در فراسوی جهان تصورات درونی و بیرونی انسان است و پی بردن به مفاهیم این نمادها، ما را به شناخت هر چه بیشتر اندیشه های زردشت و ضمیر ناخود آگاه مردمان روزگار او رهنمون می سازد. نمادهای زرتشت نشان دهنده خلاقیت او در تبدیل جوانب حیات انسانی به رمزی شاعرانه است که در واقع بیان تظاهر مستقیم ناخودآگاه قومی-زبانی اوست. نمادهای فرهنگی برای توضیح حقایق جاودانگی بکار می روند. حرکت از ذهن خودآگاه که در ذهنیت خیالی خود، تمثیلی و جان بخش به مفاهیم انتزاعی و ایجاد اسعاره های نوین نه تنها سبب رشد زبان، که سبب بسط آگاهی و درک عمیق تر از جهان پیرامون می نماید.
جستاری در فلسفه آرکئولوژی (باستان شناسی - دیرینه شناسی)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۳۹۳ شماره ۲۱
1 - 17
حوزههای تخصصی:
هیچ دانشی مستغنی از فلسفه، فکر و فهم فلسفی و نظری و معرفت شناختی نیست. این که بدرستی و راستی یک رشته و دانش یا یک علم چگونه دانش و دانایی یا نظام معرفتی و رشته علمیست این که چه جایگاهی را در میان دیگر رشته های علمی وسپهرهای معرفتی اشغال کرده است، این که منابع و مواد و مصالح موضوعی اش از چه جنسی هستند، این که به لحاظ روش شناختی و نوع روش ها و راهکارها و ابزارهای به خدمت گرفته شده در آن در چه موقعیتی قرار گرفته و مناسبتش با ابزارهای پژوهشی و روش شناسی دیگر رشته ها و دانش ها چگونه است و کوتاه سخن آن که مسأله های ریز و درشت مطرح شده از سوی عالمان آن از چه نوع مسأله هایی هستند و فرضیه ها و نظریه هایش از چه جنس اند و روی به قبله و کعبه چه نیت و هدف و غایتی دارند و به دنبال چه می گردند و چه می جویند و چه می کاوند و چه می یابند و چه باده ای از معرفت را به کف می آورند و در کام آدمیان می ریزند و منزلت و مصلحت و منفعتشان برای مردمان چگونه است و شمار متعدد مسأله های خرد و کلان دیگر از این جنس هم سرشتی فلسفی دارند هم نقد و تحلیل هم فکر و فهم فلسفی و نظری و معرفت شناختی را می طلبند. در نوشتاری که پیش روست برای پرهیز از افتادن در دام خلط مباحث، سعی شده سه نحوه نگاه درون دانشی و اولیه علمی عالمان و بینادانشی و روایی و تاریخی مورخان و برون دانشی و ثانویه و فلسفی فیلسوفان علم از هم تفکیک و تحدید شود. در ادامه طرح مسأله ها و مباحث دانشی درافکنده و دامن زده می شود که بی اغراق می توان گفت یکی از سئوال خیز و مناقشه انگیز و پیچیده و عمرخوار و شکننده و دلرباترین دانش های مطرح در دوره جدید بوده است.
مروری بر دوره مس وسنگ شمال غرب ایران و پیشنهاداتی برای حوزه گسترش سنت دالما(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۳۹۲ شماره ۱۹
37 - 50
حوزههای تخصصی:
یکی از دوره ها و فرهنگ هایی که در شمال غرب ایران کمتر به آن توجه شده، دوره مس وسنگ و سنت سفالی دالماست. متأسفانه، اطلاعات ما از این دوره بسیار مختصر و تنها محدود به چند مقاله و گزارشنه چندان مفصل است. این سنت سفالی دارای حوزه گسترش نسبتاً وسیعی از شمال غرب ایران تا زاگرس مرکزی است و شامل سفال های منقوش، سفال هایی با تزیینات حجمی (نقش کنده، فشاری، پانچی و افزوده)، سفال های ساده و با پوشش گلی غلیظ قرمز است. به نظر می رسد که سفال های منقوش تداوم سفال های دوره پیشین، یعنی فرهنگ حاجی فیروز بوده وسفال های با تزئینات فشاری، کنده، پانچی و افزوده فاقد پیشینه ای در منطقه هستند واحتمالاً این نوع سفال ها از منطقه ای دیگر به این منطقه وارد شده اند. متأسفانه، با وجود آنکه مدل هاو نظریه های گوناگونی در مورد گسترش سنت سفالی دالما ارائه شده، اما هنوز از نحوه گسترش آن اطلاعی در دست نیست. آیا گسترش این سنت سفالی بواسطه کوچ نشینان روی داده یا مهاجرت؟ انتقال ایده سبکی در این بین تأثیرگذار بوده یا عواملی دیگر؟ این ابهام بدلیل عدم انجام پژوهش های دقیق منطقه ای و فرامنطقه ای همچنان به قوت خود باقی است.
طرح حفاظت و مرمت کتیبه اورارتویی سقین ،دل ورزقان آذربایجان شرقی ایران
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش بررسی نحوه حفاظت مرمت و استحکام بخشی اثر و پیشنهادهای قابل اجرا برای بهبود شرایط نگهداری و پایدارسازی کتیبه و به تبع آن محوطه تاریخی سقین دل است. کتیبه سقین دل یکی از آثار مهم سنگنوشته های دوران اورارتویی در شمال غرب ایران است که قدمت آن به ۲۷۵۰ سال قبل باز میگردد این کتیبه در سال ۱۳۳۰ ه.ش در جوار روستای سقین دل و در ذیل یک مجموعه محوطه باستانی کشف شده است. کتیبه های سنگی دسته ای از آثار هستند که عموما در محیط باز قرار دارند و مستعد تخریب و فرسودگی هستند. پیش از این در رابطه با این کتیبه مطالعات ساختار شناسی آسیب شناسی و شناخت وضعیت موجود انجام نشده بود. نتایج حاکی از اولویت بخشی به مبحث پایدارسازی و تثبیت اضطراری برای جلوگیری از سقوط کتیبه انجام اقدامات عملی برای تداوم حفاظت از آن و در نهایت انجام حفاظت پیشگیرانه است. با توجه به این که کتیبه در فاصله حدود ۲ کیلومتری روستای سقین دل است مواردی از قبیل (۱) ایجاد مشارکت مردمی در امر حفاظت (۲) بهبود شرایط گردشگری منطقه و کاهش حفاریهای غیر مجاز به سبب افزایش تعداد بازدید کنندگان (۳) ساخت جاده از روستا تا نزدیکی محوطه (۴ محوطه سازی و تعیین مسیر حرکت تا رسیدن به پای کتیبه (۵ اجرای راه پله سنگی طبیعی (۶) طراحی و ساخت تابلوهای راهنما و اطلاعات اثر (۷) احیاء پوشش گیاهی دره هم جوار کتیبه مهمترین پیشنهادهای اجرایی هستند.
شواهدی از فعالیت های پل سازی ساسانیان در دشت بیستون(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۸ پاییز و زمستان ۱۳۹۰ شماره ۱۶
107-126
حوزههای تخصصی:
بنا بر شواهد موجود در اواخر دوره ساسانی، بیستون به دلیل شرایط مطلوب آب وهوایی، نزدیکی به تیسفون، وجود چشمه ها و رودخانه های پرآب، قرارداشتن بر سر راه های مهم و استراتژیک مورد توجه قرار گرفت. همین امر باعث شد تا آثار در خور توجهی همزمان و طی طرح عمرانی عظیمی پایه ریزی گردد. از آنجا که بیستون بر سر شاهراهی بوده که شرق و غرب امپراطوری شکوهمند ساسانی را بهم پیوند می داده، ایجاد پل هایی بر روی رودخانه های پرآب منطقه که موانع بزرگی بر سر راه های ارتباطی بوده اند؛ از برنامه های مهم عمرانی به شمار می رفته است. پل بیستون، پل قوزیوند و پل خسرو از آثار ناتمام این دوره اند که بنا بر اصول و تکنیک های پل سازی ساسانی در این منطقه پایه ریزی شده، اما بنا به دلایلی همزمان با سایر آثار ناتمام دشت بیستون رها می شوند. در این مقاله سعی شده است تا با استناد به شواهد باستان شناختی پل های ساسانی دشت بیستون و فعالیت های پل سازی در این محدوده مورد بررسی قرار گیرد.
کاربرد زئولیت در کاهش فرسایش خشتِ محوطه تاریخی بلقیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محوطه تاریخی بلقیس، شامل ساختارهای خشتی و گلی به وسعت 180 هکتار در سه کیلومتری جنوب شهر کنونی "اِسفراین" در خراسان شمالی ایران واقع گردیده است. فرسایش پذیری خشت های استفاده شده در مداخلات عملی مرمت در برابر رطوبت نزولی این محوطه مسئله ای است که این تحقیق بدان پرداخته است. این تحقیق با کاربرد ماده معدنی زئولیت کلینوپتیلولیت به عنوان ماده افزودنی به خاک برای بهبود کیفیت خشت با هدف کاهش روند فرسایش در برابر رطوبت از طریق بررسی خاک به کمک مطالعات فیزیکی، شیمایی و مینرالوژیک انجام یافته است و با تحلیل نتایج آزمون های بافت خاک، آبشویی، XRD، XRF، و بهره گیری از جداول طرح طبقه بندی خاک (USCS) (یونیفاید) فازهای مخرب کلسیت، مسکویت و دیکیت به عنوان پارامترهای شیمیایی مؤثر خاک در فرسایش خشت شناسایی شدند. زئولیت با ساختار کریستالی سه بُعدی و آزادسازی آهسته رطوبت سبب کنترل در رفتارهای فازهای مخرب عنوان شده گردید و نمونه حاوی شش درصد ماده افزودنی تحت آزمون آبشویی، با فرسایش کمتری مواجه شد و پس از گذشت پانزده دقیقه همچنان با حداقل فرسایش مواجه گردید که در مقایسه با سایر نمونه ها پایداری قابل توجهی از خود نشان داد.
حوضه آبریز ابهررود در دوره مس و سنگ: مروری بر استقرارهای دالمایی حاشیه شمال غربی مرکز فلات ایران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
فرهنگ و سنت سفالگری دالما طی نیمه دوم هزاره پنجم ق.م در بخش های زیادی از شمال غرب و غرب ایران گسترش یافت. با این حال، شواهد اندکی از گسترش و نفوذ این سنت به بخش های شرقی تر شمال غرب کشور و مرکز فلات ایران به دست آمده است. حوضه آبریز ابهررود در میان سه حوزه مهم فرهنگی جغرافیایی شمال غرب، غرب و مرکز فلات ایران واقع گردیده است. طی بررسی این منطقه ۱۲ محوطه با بقایای دوره فرهنگ دالما شناسایی و مطالعه شد. محوطه های شناسایی شده به احتمال همگی روستاهای کوچکی هستند که تماماً در کنار یک منبع آب و اغلب در میان ارتفاعات و یا حاشیه دشت میانکوهی ابهر واقع شده اند. بر اساس مکان گزینی استقرارها محوطه های این دوره به احتمال روستاهای کوچکی متعلق به اجتماعات کوچرو و نیمه یکجانشین بوده اند که درفاصله حوزه شمال غرب و غرب ایران در تردد بوده اند. اهمیت این پژوهش از این رو است که می تواند آگاهی های ارزشمندی از فرهنگ ها و سنت های شرقیِ شمال غرب، شمال شرقی غرب ایران و فرهنگ های غربی مرکز فلات ایران و ویژگی ها و شاخصه های فرهنگی این حوزه ها را (تفاوتها وتشابهات) در منطقه ای کوچک اما مهم در اختیار قرار دهد.
مقایسه سالیابی سقانفارهای مازندران با روش های گاه شناسی درختی و ترمولومینسانس (مطالعه موردی: شهرستان قائم شهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سقانفار، بنائی چوبی در استان مازندران بوده که دارای کاربردی مذهبی می باشد. با توجه به اهمیت تاریخی و فرهنگی سقانفارهای مازندران، مطالعات سالیابی مطلق با روش های علمی و قابل استناد بر روی آن ها صورت نگرفته است و پژوهش ها عمدتاً بر روی نقاشی های درون آن و یا معماری آن ها بوده است. در این پژوهش، برای نخستین بار در کشور، قدمت دو سقانفار شهرستان قائم شهر (وسطی کلا و سیدابوصالح) با روش های گاه شناسی درختی و ترمولومینسانس تعیین شدند. در این روش ابتدا از تیرها و ستون های سازه دو سقانفار با مته رویش سنج و عکسبرداری از مقاطع نمونه برداری انجام شد. آنگاه نمونه های چوبی تهیه شده زیر دستگاه اندازه گیری LINTAB با دقت یکصدم میلیمتر اندازه گیری شدند و نمونه های تصویری با نرم افزار ImageJ اندازه گیری شدند. برای ارزیابی ترمولومینسانس، نمونه هایی از آجرهای پی سقانفار تهیه و برای تاریخ گذاری به آزمایشگاه منتقل شدند. در بررسی گاه شناسی درختی به کمک تطابق سری زمانی مرجع از پهنای حلقه های رویش بلوط منطقه گرگان با نمونه های مستخرج از سقانفارها مشخص شد که این بناها در دوره قاجار (وسطی کلا، 1856 میلادی و سیدابوصالح، 1881 میلادی) ساخته شدند و در دوره های تاریخی پس از آن، مرمت و حتی دستخوش تغییرات ازنظر ابعاد گردیدند. نتایج آزمایش های ترمولومینسانس انجام شده برروی آجرهای پی سقانفارها با نوسان پنج ساله، قدمت مورد سقانفار سیدابوصالح را 140 سال (زمان ساخت بنای اصلی) و قدمت سقانفار وسطی کلا را 50 سال (زمان ساخت بنای الحاقی) تعیین نمود. مقایسه این دو روش با هم نشان داد که درصورت وجود نمونه های چوبی مناسب برای استفاده در تکنیک گاه شناسی درختی، این روش از دقت بالاتری برخودار خواهد بود.
هنر صخره ای در زنجان: بررسی نقاشی های صخره ای آق داش ماه نشان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۳۹۲ شماره ۱۹
133 - 149
حوزههای تخصصی:
بخش شرقی شهرستان ماه نشان در استان زنجان، منطقه ای کوهستانی با کوه های نسبتاً بلند و دره های میان کوهی است. در دامنه یکی از بلندی های این ناحیه و در دیواره پناهگاه های صخره ای موجود در رشته صخره ای موسوم به آق داش، نگاره های جالب توجهی به تصویر درآمده است. نقاشی های آق داش که تنها رنگین نگاره های شناسایی شده در استان زنجان و احتمالاً شمال غرب ایران است، از لحاظ تنوع موضوعات نقش شده و تا حدودی تفاوت با سایر نقاشی های صخره ای ایران، اهمیت زیادی در مطالعه نگاره های صخره ای ایران دارد. موضوع بیشتر نقوش آق داش نقش مایه های هندسی است که در اشکال گوناگونی نقاشی شده اند. علاوه بر آن، نگاره های انسانی، جانوری و گیاهی از دیگر موضوعات به تصویر درآمده در پناهگاه های آق داش است. با توجه به شباهت بسیاری از نگاره های هندسی آق داش با نقش مایه های سفال های دوره مس سنگی غرب، شمال غرب و فلات مرکزی ایران، نیز وجود تعداد اندکی سفال های مربوط به این دوره پیرامون پناهگاه های آق داش، انتساب نقاشی های آق داش به این دوره پیش از تاریخی، بیش از هر دوره دیگری محتمل است.
نشانه شناسی مهرهای عصر مفرغ جنوب شرق ایران و مطالعه تطبیقی با حوزه فرهنگی آسیای مرکزی
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
51 - 71
حوزههای تخصصی:
هزاره سوم پیش ازمیلاد زمانی است که روابط گسترده فرهنگی و اقتصادی و تجاری میان تمدن ایران و دره سند، بین النهرین، خلیج فارس، دریای عمان و آسیای مرکزی برقرار بوده است. هدف مقاله حاضر، بررسی نشانه شناسی فرهنگی و ارتباطات میان محوطه های عصر مفرغ جنوب شرق ایران، با تأکید بر شهرسوخته، شهداد و تپه یحیی است. در این روند، نشانه های مهرها و اثرمهرهای محوطه های ذکر شده در جنوب شرق ایران شامل: شهداد و شهرسوخته براساس مطالعات تطبیقی با محوطه های اصلی در آسیای مرکزی شامل: بلخ، مرو، موندیگاک، آلتین تپه، گنورتپه، داشلی تپه، تغلق، و منطقه اوردوس مورد مطالعه و بررسی قرار خواهند گرفت؛ از این رو، در چارچوب نشانه های موردمطالعه برروی مهرها و اثرمهرها، پیشنهادی مبنی بر وجود ارتباطات فرهنگی موجود میان این مناطق در دوره زمانی موردپژوهش (عصر مفرغ) ارائه می گردد.برهمین اساس، پرسش های پژوهش چنین مطرح شده است؛ بین علائم سفال ها و مهرها چه مشابهت هایی دیده می شود؟ تشابهات فرهنگی بین آثار مناطق جنوب شرقی ایران با نواحی آسیای مرکزی به چه میزان و چگونه بوده است؟ آیا مشابهت های مشهود و مکشوف به هم مرتبط و هدف مشترکی را دنبال می کرده است؟ برهم کنش های فرهنگی می تواند در نتیجه عواملی ایجاد شود که نیازمند بررسی شواهد مادی برجای مانده از جوامع آن دوره است. با توجه به فاصله های موجود میان محوطه های باستانی هزاره سوم پیش ازمیلاد می توان این نشانه ها را نتیجه یک تفکر خاص و هدایت شده دانست که در محوطه های نیمه شرقی فلات ایران ظاهر شده اند؛ به عبارت دیگر، فاصله های جغرافیایی و جا به جایی اندیشه ها از جایی به جای دیگر با توجه به وجود ارتباطات وسیع بازرگانی و تجاری میان این محوطه ها قابل قبول است. این امر نشان می دهد که هم بستگی آسیای مرکزی با مناطق شرقی و هم چنین جنوب شرق ایران و بخشی از فرهنگ هند و اروپایی در عصرمفرغ، می توانسته نشأت گرفته از اعتقادات و باورها و اندیشه های مشترک و یکسان باشد.
قبرستان دول پهن و سفال شوش IVA-IIIB(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۷ پاییز و زمستان ۱۳۸۹ شماره ۱۴
1 - 12
حوزههای تخصصی:
نیمه نخست هزاره سوم ق.م یکی از دوره های مهم باستان شناسی حوزه جغرافیایی زاگرس مرکزی است که علیرغم کمبود و پراکندگی مدارک باستان شناختی (به ویژه در لرستان مرکزی)، تغییر و تحولات فرهنگی عمیقی در این دوره به وقوع پیوسته است. در این نوشتار یافته های گردآوری شده در جریان بررسی های باستان شناسی قبرستان دول پهن مورد مطالعه، گونه شناسی، مقایسه و تحلیل قرار گرفته اند. این محل قبرستانی مرتبط با استقرارهای کوچ نشینی است که در حوزه شهرستان دره شهر از توابع استان ایلام واقع است. مطالعه سفال های گردآوری شده از سطح قبرستان دول پهن حاکی از این است که در مناطق جنوبی ناحیه پیشکوه غربی، قبل از شکل گیری سنت سفال منقوش یک رنگ شوش IV A / گودین III 6 ، فرهنگ شوش III B -III C حاکم بوده است. مدارک مکشوفه از قبرستان هایی مانند دول پهن و میرولی نشان دهنده نفوذ فرهنگ آغاز ایلامی به دره های جنوبی حوزه زاگرس مرکزی است. به نظر می رسد که سنت سفال منقوش یک رنگ قبل از این که در دوره شوش IV A / گودین III 6 در مناطق مختلف زاگرس مرکزی گسترش یابد؛ در بعضی نواحی جنوبی این حوزه توسعه یافته بود.
توصیف و طبقه بندی آماری سفال های اواخر دوره نوسنگی محوطه قوشاتپه (مشکین شهر)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۸ بهار و تابستان ۱۳۹۰ شماره ۱۵
1 - 10
حوزههای تخصصی:
سفال به عنوان مدرک مهم باستان شناسی در صورتی که در یک چهارچوب مناسب مورد بررسی، طبقه بندی و تبیین قرار گیرد؛ می تواند صرف نظر از ابعاد کاربردی اش، مفاهیمی چون انعکاس اندیشه، خلاقیت، ابتکار انسان و دوره های فرهنگی را مورد بازبینی قرار دهد. در این مقاله تحقیقی، با تمرکز بر مطالعه و دسته بندی سفال های نوسنگی محوطه قوشاتپه که طی فصل اول کاوش ۱۳۸۳ بدست آمده، به صورت منظم و روشمند ویژگی ها و شاخص های گونه های سفالی آن از جنبه های گوناگون بررسی شده است تا تداوم و گسست سنت ها و سبک های سفالی آن در این دوره با فازهای بعدی قوشاتپه روشن شود و در مجموع به این بحث پرداخته شده که آیا تداوم و گسستی بین فرهنگ های پیش از تاریخی این حوزه یعنی شرق آذربایجان با محوریت قوشاتپه با فرهنگ های پیرامون دریاچه ارومیه وجود دارد یا نه. فرآیند مطالعات ما نشان داد که تداوم سنت سفالی نه تنها در خود فازهای محوطه مذکور موجود است بلکه شاهد یک سنت گسترده سبکی و حتی تکنیکی بین این حوزه و دریاچه ارومیه هستیم.
کول خزینه: محوطه مهم آغاز تاریخی در آبدانان ایلام(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۳۹۳ شماره ۲۱
19 - 40
حوزههای تخصصی:
در این مقاله یافته های گردآوری شده در جریان بررسی های باستان شناختی محوطه کول خزینه مورد مطالعه گونه شناسی و تحلیل قرار گرفته اند. این محوطه در جنوب شهرستان آبدانان در جنوب شرق استان ایلام و در مجاورت دشت خوزستان قرار دارد. کول خزینه در برگیرنده نهشته های فرهنگی دوره های مختلفی است. قدیمی ترین یافته های فرهنگی که در این محل شناسایی شده مربوط به دوره پیش از تاریخ است که به علت محدود بودن یافته های شناسایی شده، تعیین دوره دقیق آن مشکل است. بر اساس مطالعات انجام شده کول خزینه بار دیگر، و این بار در دوره شوش IVB مورد توجه قرار می گیرد. به دنبال دوره اخیر، استقرار در این محل نزدیک به یک هزاره تداوم می یابد تا این که در نهایت در پایان دوره ایلام میانه I، استقرار در این محل برای همیشه پایان می یابد. در واقع، این محوطه علاوه بر دوره پیش از تاریخ، در برگیرنده انباشت های فرهنگی دوره های شوش VI ،V ،IVB و VII نیز هست. به نظر می رسد که دوره های اخیر به شکل پیاپی و متوالی شکل گرفته اند.
تحلیلی بر چیستی فرهنگ سنگ افراشت های انسان ریخت در شمال غرب ایران و مناطق همجوار
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۷
37 - 57
حوزههای تخصصی:
فرهنگ سنگ افراشت در گستره زمانی چندهزارساله از مرزهای غربی چین تا دریای بالتیک و اسپانیا متداول بوده و در دوره های اسلامی نیز در یافته های باستان شناسی و منابع مکتوب در صور مختلفی نمود یافته است. پژوهش حاضر درصدد پاسخ به این پرسش ها است که مهم ترین عوامل گسترش زمانی و مکانی فرهنگ سنگ افراشت انسان ریخت چیست؟ و مفاهیم به کار رفته در فرهنگ سنگ افراشت انسان ریخت در دوران پیش ازتاریخ و دوران اسلامی چیست؟ پژوهش حاضر ضمن بررسی گسترش زمانی و مکانی این فرهنگ و معرفی نمونه های شاخص آن در حوزه جغرافیایی بین دریای سیاه و حوزه فرهنگی دریای خزر به بررسی چیستی و چرایی برپایی سنگ افراشت ها می پردازد. این پژوهش از نوع تحلیلی-تاریخی فرهنگی بوده که اطلاعات آن بر پایه مطالعات اسنادی و کتابخانه ای گردآوری شده است. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهند مهم ترین عوامل گسترش زمانی فرهنگ سنگ افراشت انسان ریخت به دلیل ارتباط آن ها با سنن و آئین های مذهبی بوده و آن چه سبب گسترش مکانی این فرهنگ شده، احتمالاً با مبادلات تجاری و به تبع آن مبادلات فرهنگی ارتباط داشته است؛ هم چنین سنگ افراشت ها درطول ازمنه به اشکال انسانی و حیوانی و نمادهای باروری قابل مشاهده است که در موارد متعددی در قالب، تجسم فرد متوفی در ارتباط با مدفن وی نمود یافته است. قدیمی ترین نمونه سنگ افراشت انسان ریخت شناسایی شده در حوزه جغرافیایی مذکور، متعلق به استل دوبندی در شمال باکو است. این سنگ افراشت در حالت برجای در ارتباط با یک کورگان به دست آمده که درون آن مواد فرهنگی از اواخر دوره فرهنگ مایکوپ به دست آمده است. این فرهنگ متعلق به اواخر هزاره سوم و اوایل هزاره دوم پیش ازمیلاد است. در ادامه نمونه های دیگری از سنگ افراشت ها در سوریه، ترکیه و شمال غرب ایران نیز مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهند؛ هرچند ارتباط گاهنگاری و باستان شناختی بین نمونه های پیش از تاریخ و ازمنه بعد از میلاد وجود ندارد، اما تمامی نمونه ها با مقوله تدفین، سنن و آئین های مذهبی ارتباط داشته و به تجسم شخصی که احتمالاً از مرتبه اجتماعی بالایی برخوردار است، می پردازد. این موضوع در متون و یافته های باستان شناختی نمود داشته است.
سویی به جز شمال، تحلیلی بر وضعیت انحراف از شمال در بناهای مرتبط با آتش دوره ساسانی
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۷
81 - 104
حوزههای تخصصی:
بررسی بناهای مرتبط با آتش در دوره ساسانی مانند آتشکده ها و چهارتاقی ها نشان می دهد که عوامل متعددی برای ساخت این بناها به عنوان مکان مهم انجام مراسم دینی و آئینی درنظر گرفته می شده است و یکی از این عوامل توجه به انحراف از جهت شمال جغرافیایی بوده است؛ در اوستا و متون پهلوی مانند: وندیداد، خرده اوستا، گزیده های زادسپرم، بندهشن، ارداویراف نامه و دیگر متون، جهت شمال دروازه جهنم و جایگاه اهریمن و دیوان دانسته شده است. بر این اساس هدف از پژوهش پیشِ رو با توجه به سکوت اوستا در رابطه با آتشکده ها، روشن ساختن میزان توجه به مسائل دینی، آئینی و اساطیری در هنگام برپا ساختن آتشکده ها است. از این رو، با هدف پاسخ گویی به این پرسش که، آیا می توان انحراف از شمال و ساخته شدن نیایشگاه های مرتبط با آتش در جهات فرعی و قرارگیری عناصر داخلی نیایشگاه ها در جهتی که هنگام انجام مراسم رو به شمال نداشته باشند، را با دلایل دینی و آئینی مرتبط دانست؟ تلاش شده است تا با رویکرد تاریخی-تحلیلی و با استناد به شواهد باستان شناختی و انطباق آن با متون پهلوی و رسوم امروزی زرتشتیان دلایل توجه به انحراف از شمال بررسی گردد. دستاورد مطالعه بناهای مذهبی دوره ساسانی گویای این امر است که با توجه به جایگاه اهریمن و دیوان دانستن جهت شمال در آئین زرتشتی و اساطیر ایرانی، نه تنها در هنگام اجرای مراسم آئینی زرتشتی جایگاه موبدان دارای اهمیت بوده و از رو به شمال داشتن اجتناب می شده است، بلکه در بیشتر موارد بناهای مهم دوره ساسانی نظیر آتشکده ها و کاخ ها نیز در جهات فرعی ساخته می شدند و یا ورودی اصلی به ساختمان در جهتی به غیر از جهت شمال ایجاد می شده است؛ از این رو، می توان این گونه پنداشت که برخی از دلایل آئینی و اساطیری علت توجه به انحراف از شمال درمیان بناهای مذهبی دوره ساسانی بوده است.