عباس مترجم

عباس مترجم

مدرک تحصیلی: دانشیار گروه باستان شناسی دانشگاه بوعلی سینا

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۱۵ مورد از کل ۱۵ مورد.
۱.

خوانشی نو از ماهیت نقش مایه شبه انسان شاخدار بر روی برخی آثار مفرغی لرستان با دیدگاه ساختار گرایانه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مفرغ های شاخص لرستان نقش مایه شبه انسان شاخدار ساختارگرایی خدای جهان زیرین

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲ تعداد دانلود : ۹
آثار مفرغی لرستان برای اولین بار از سال 1928 میلادی در بازارهای عتیقه به علاقه مندان و پژوهشگران معرفی گردید که از غرب ایران بدست آمده بودند. تاریخ گذاری های مختلفی در ارتباط با این اشیاء صورت گرفته؛ اما در مجموع محققان این اشیاء را به اواخر هزاره دوم تا اوائل هزاره اول قبل از میلاد نسبت داد ه اند. این اشیاء به دلیل شمایل نگاری های منحصربه فرد زینت بخش بسیاری از موزه های دنیا هستند. یکی از جالب ترین نقش مایه های اجرا شده بر روی این آثار نقش مایه «شبه انسان شاخدار» است. گروهی از پژوهشگران این نقش مایه را مربوط به خدای «سروش» دانسته و برخی دیگر از این موجود به عنوان «گیلگمش» یاد کرده اند و برخی نیز بر این باوراند که این نقش مایه روایت گر «ارباب حیوانات» است. تمامی این نظریات مبتنی بر تک یافته هایی، بدون ارتباط جامع با تمامی مفرغ هایی هستند که این نقش مایه بر روی آن ها اجرا شده است. لذا به منظور دست یابی به یک تعریف جامع از نقش مایه «شبه انسان شاخدار» یک مجموعه 21 عددی از مفرغ های لرستان انتخاب و با بهره گیری از رویکرد ساختارگرایانه توصیف و منجر به شناسایی یک شخصیت ماورائی با جنسیتی نامشخص گردید. به منظور خوانش ماهیت این نقش مایه نیز با استفاده از نگاه ساختاری به موقعیت و ترکیب این نقش با نقوش پیرامونی و بهره گیری از تحلیل این ترکیب در گروه خاصی از سنجاق ها به روش ساختارگرایی سوسور شواهدی را ارائه کرده ایم که این شخصیت را می توان به عنوان خدای مردگان معرفی کرد که نشانه هایی از ارواح انسان های مرده-با جنسیت های زنانه و مردانه- را در اختیار گرفته است.و در هیبت این نقش مایه تجلی پیدا کرده است.
۲.

Identifying the Mobility Patterns of Human Societies in the Hawraman Cultural Landscape Based on the Ethnoarchaeological Approach

کلیدواژه‌ها: Ethno-archaeology Neolithic Semi-Sedentary Hawraman

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۱۴ تعداد دانلود : ۴۱۴
The lifeways of mobile human societies are a field investigated by anthropologists and archaeologists. Mobility is considered an effective way of foraging and resource production among human societies (for hunter-gatherers, pastoralists, and farmers, respectively). Various classifications regarding the mobility patterns of human societies have been proposed so far. As of today, the majority of archaeologists use Murdock’s multi-purpose classification which divided mobile human societies into four groups: (1) Nomadic societies, (2) semi-nomadic societies, (3) semi-sedentary societies, and (4) sedentary societies. But some societies have characteristics that do not allow them to be placed in one of these groups. For identification of these unclearly defined societies, the authors will refer to 5 criteria of demographic dimensions: Mobility, number of movements, movement distance, residential criteria, and lifeway. For instance, it was not until 2003 that archaeologists began to recognize the intermediate trajectory of nomadic pastoralism from early village-based herding to the formation of full-fledged pastoralism in the western part of Central Zagros. Extensive study of pastoralist communities, however, can be used for the identification of several intermediate stages of the 5 criteria. Current archaeological evidence in most of the early Neolithic sites in Central Zagros such as Qazanchi, Sheikhi Abad, Sarab, Asiab, and Guran, unlike the Levant region which was settled in the Epipaleolithic (Natufian) period, indicates that these sites are seasonal. So how can we explain the mobility of human societies in the proto-Neolithic period of Zagros? As a result, the authors try to use these criteria to identify the intermediate stages of sedentarism in Zagros, from mobile societies in the Epipaleolithic period to sedentary societies in the late Neolithic period. For this purpose, the authors have studied the mobility patterns and residential criteria of human societies in the cultural landscape of Hawraman. The research was conducted in two seasons, in the summer of   2016 and the summer of 2018, respectively. At first glance, the patterns of mobility and lifeways of human societies seemed homogeneous and identical in the cultural landscape of Hawraman. But with a deeper analysis, Four main mobility patterns were identified. The patterns include (1) single-stage agriculturalist residential mobility in Koh-e-Takht, (2) multistage pastoralist residential mobility in Kosalan and Shahu Mountain, (3) logistical mobility (transhumance) in Javeh River, and (4) logistical mobility (based on cultural exchanges) all over the Hawraman. The patterns show that the Zagros societies did not become sedentary in a single stage. Therefore, semi-sedentary societies with residential mobility and semi-sedentary societies with logistical mobility can be placed in the intermediate stages.  
۳.

بنای خشتی قلعه داغ، محوطه ای مربوط به دوره آهن III در دشت همدان

تعداد بازدید : ۱۵۱ تعداد دانلود : ۱۲۱
دشت های شمالی رشته کوه الوند همدان به عنوان بخشی از سرزمین تاریخی ماد و محل پایتخت این دوره شناخته می شود. پژوهش و بررسی برروی استقرارگاه های دوره آهن III (هم زمان با دوره ماد) با هدف شناسایی و ترسیم الگویی دقیق از محوطه های این دوره از اهداف نگارندگان در این منطقه بود که طی سال های اخیر به اجرا درآمد. تپه قلعه داغ، یکی از محوطه هایی است که در این پروژه مورد بازبینی و مطالعه قرار گرفته است. محوطه قلعه داغ یا آق داش با ارتفاع 2009 متری از سطح دریا، در دامنه ارتفاعات کوه اَرجَنی مشرف بر دشت همدان قرار دارد. محوطه، بقایای یک دژ عظیم خشتی در دامنه کوهستان الوند است که نخستین بار در سال 1381 ه .ش.، شناسایی و ثبت گردید. قلعه داغ، محوطه ای مربوط به دوره آهن III و شامل یک بنای منفرد و متراکم خشتی است که بخش هایی از دیوارهای اصلی و درگاه های آن قابل مشاهده است. در بنا شواهدی از پرشدگی به صورت لایه ای در فواصل بین پشت بند و بخش بیرونی دیوارها وجود دارد که عامدانه پر شده است؛ با این حال و با وجود تخریب های بسیار، محوطه هنوز مورد مطالعه باستان شناسی قرار نگرفته است. در رابطه با وضعیت محوطه در دامنه ارتفاعات دشت همدان پرسش هایی مطرح است که این پژوهش به آن پرداخته است. شیوه پژوهش در این نوشتار بر پایه بررسی باستان شناسی و مطالعات تطبیقی و مقایسه ای است که نتایج اولیه نشان می دهند، محوطه قلعه داغ با قرارگیری در موقعیت خاص جغرافیایی، شیوه معماری، سبک شناسی خاص بنا به انضمام پرشدگی بنا، در کنار داده های سفالی مشابهت بسیار به سه محوطه شاخص مادی تپه نوشیجان، موش تپه و حاجی خان دارد.
۴.

مطالعه دست افزارهای سنگی محوطه های دوره مس وسنگ شرق استان کردستان

کلیدواژه‌ها: شرق استان کردستان دوره مس و سنگ مصنوعات سنگی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۴۳ تعداد دانلود : ۲۰۲
در این نوشتار مصنوعات سنگی به دست آمده از سه محوطه در بخش شرقی استان کردستان مورد مطالعه قرار می گیرد. دوره مس و سنگ با سنت های سفالی متفاوت نسبت به دوره قبل در زاگرس نمایان می شود؛ این تغییرات در مصنوعات سنگی علاوه بر ابزارهای متنوع عمدتاً در ظهور گونه ای از تیغه های بلند و تیغه های داس بسیار منظم و استاندارد ظاهر می شود. با توجه به فراوانی یافته ها، پرسش اصلی در این مقاله این است که فناوری و کارکرد ابزارها در دوره مس و سنگ چگونه بوده است؟ این مطالعه نشان می دهد که در این دوره برای جدا کردن برداشته از سنگ مادر، در مراحل اولیه از شیوه ضربه مستقیم با چکش سخت و در مراحل بعدی ابزارسازی از شیوه فشاری استفاده شده است. هم چنین تیغه های بلند و تیغه های داس به دست آمده، با وجود این که از منظر فن تولید، شیوه فشاری تداوم دوره نوسنگی زاگرس است؛ اما ازنظر ابعاد و هم چنین نسبت طول تیغه ها به عرض آن ها در یک طبقه جدید که شاخصی نویافته برای دوره مس و سنگ است، معرفی می شوند. وجود ابسیدین و نبود شواهدی از ساخت تیغه های داس از نوعی چخماق تیره رنگ خالص، احتمال ساخت تیغه های تولید شده از این گونه در کارگاه های تخصصی خارج از محوطه و وارداتی بودن آن ها به این محوطه ها را نشان می دهد. نتایج نشان می دهند که شروع ساخت تیغه های داس منظم از دوره مس و سنگ جدید آغاز می شود و مهارت ساخت این ابزارها بدون شک مرتبط با وجود افرادی است که تخصص و توانایی خاصی برای این تولیدات داشته و این ابزارها را در مناطق خاصی توزیع می کرده؛ چراکه کمترین دورریز از نوع چخماق مرغوب این تیغه ها در محوطه ها یافت نشده است. درحالی که اغلب دورریزها متعلق به گونه های سنگ چخماقی هستند که در آبرفت رودخانه متصل به محوطه است.
۵.

مجموعه غار و پناهگاه های صخره ای پارینه سنگی سُرهه، ساوجبلاغ در دامنه های جنوبی کوهستان البرز

کلیدواژه‌ها: البرز مرکزی برغان پارینه سنگی غار و پناهگاه صخره ای سُرهه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۶۲ تعداد دانلود : ۳۶۹
عمده دانش ما در مورد دوران پارینه سنگی در فلات ایران از کوهستان زاگرس به دست آمده است؛ اما در سال های اخیر، مطالعات پارینه سنگی در نقاط مختلف ایران ازجمله جنوب کوهستان البرز و مرکز فلات ایران نیز انجام شده که داده های ارزشمند فراوانی از دوران پارینه سنگی به دست داده اند. نوشتار حاضر به معرفی پناهگاه صخره ای سُرهه در دامنه های جنوبی کوهستان البرز در دهستان برغان شهرستان ساوجبلاغ می پردازد. مجموعه ی سُرهه شامل هشت غار و پناهگاه صخره ای است که از نخستین پناهگاه از ضلع غربی در جنوب رودخانه سِنج، دست افزارهای سنگی که بر اثر کاوش غیرمجاز در سطح پناهگاه پراکنده شده بود، به دست آمد. با مطالعه دقیق فناوری و گونه شناسی دست افزارهای سنگی مشخص گردید که فناوری لوالوا به وفور در ساخت آن ها به کار رفته است و در نتیجه، مجموعه را به دوره پارینه سنگی مربوط می سازد. فناوری دست افزارها بیشتر مبتنی بر ساخت تیغه ها و تراشه های کشیده و بلند است که بسیاری از آن ها از روش لوالوا به دست آمده اند. سنگ خام به کاررفته در ساخت این دست افزارها عمدتاً از توف سبزرنگ محلی است که در اطراف پناهگاه صخره ای سرهه و همین طور بر دامنه مقابل این پناهگاه به وفور دیده می شود. با مقایسه داده های به دست آمده از سرهه با محوطه های کوهستان زاگرس و مرکز فلات ایران، مشخص گردید که دست افزارهای سرهه منحصربه فرد بوده و شباهت اندکی با محوطه های مرکز فلات ایران و تفاوت های آشکاری با محوطه های زاگرس از خود به نمایش می گذارند. هدف اصلی پژوهش حاضر معرفی محوطه پارینه سنگی سرهه و داده های به دست آمده از آن است؛ زیرا تاکنون محوطه ای مربوط به دوران پارینه سنگی در این منطقه شناسایی نشده است. با مطالعه جغرافیای منطقه، ویژگی های زیستی محوطه و تحلیل گونه شناسی و فناوری دست افزار های پراکنده بر سطح آن، این پژوهش به داده هایی از دوره پارینه سنگی دست یافته و در نتیجه مقدمه ای بر بازسازی استقرار و رفتارهای انسانی در دوره پارینه سنگی در این منطقه را فراهم می سازد.
۶.

مدارک نویافته از کهن ترین بقایای معماری هزاره پنجم ق.م. در استان کردستان (براساس کاوش های باستان شناسی)

کلیدواژه‌ها: دوره روستانشینی معماری هزاره پنجم ق.م. مصالح بوم آورد تپه قشلاق

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۹۰ تعداد دانلود : ۴۵۷
تپه قشلاق یکی از معدود محوطه های استقراری دوره روستانشینی قدیم در دره تالوار شهرستان بیجار مربوط به هزاره پنجم ق.م. است که با توجه به آزمایشات تاریخ گذاری به روش تابش گرما از تاریخ 5500 ق.م. لغایت 3600ق.م. بدون وقفه مورد سکونت بوده است. انجام سه فصل کاوش باستان شناختی این محوطه، اطلاعات ارزنده ای درخصوص وضعیت فرهنگی و باستان شناسی منطقه در اختیار ما قرار داد. شواهد باستان شناسی روستای کهن قشلاق نشان داد که بافت معماری به لحاظ کالبدی شامل اتاق های کوچک متمرکز و مشرف به حیاط مرکزی هستند که با توجه به یافته های منقول می توان کارکرد آشپزخانه ای، انباری و نشیمن را برای آن ها تشخیص داد. ورودی های اصلی به سمت جنوب غربی (آفتاب گیر) باز می شوند. در اتصال دیوارها در کنج ها از روش قفل و بست استفاده شده و در ارتفاع باقیمانده از بناها هیچ گونه نشانه ای از ترک ناشی از تفاوت بار وارده در کنج ها دیده نمی شود. با توجه به اینکه دره تالوار بیجار در گذرگاه بینابینی شمال غرب ایران و زاگرس مرکزی قرار گرفته، لذا نوعی تعامل روش و سازه ای از هزاره پنجم و چهارم ق.م. شمال غرب ایران مانند حاجی فیروز و دالما و همچنین ویژگی های بومی و محلی و تأثیرات فرهنگ های هم زمان در محوطه هایی مانند سه گابی و گودین در شرق زاگرس مرکزی در بافت آن وجود دارد. از لحاظ روش، این پژوهش متکی بر داده های نویافته از کاوش های میدانی باستان شناسی و سپس مطالعه و مقایسه با بافت های معماری شناخته شده هم زمان در مناطق پیرامونی استوار است. همچنین در برخی موارد به نشانه های معماری سنتی روستایی در محل نیز استناد شده است. در مجموع مشخص شده که معماری اولیه این منطقه به عنوان یک عنصر فرهنگی هنری از ارتباطات فرامنطقه ای، ویژگی های بومی و فناوری های نوآورانه ترکیب یافته است.
۷.

آتشکده اروخش( بنای امامزاده محمدی) شاهدی دیگر از شهر باستانی الشتر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: الشتر بنای امامزاده محمدی آتشکده اروخش جغرافیای تاریخی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۴۲ تعداد دانلود : ۱۲۰۸
الشتر نام بخش مرکزی دشتی کوچک است که در شمال لرستان جای دارد. چند دهه پیش در ناحیه شمالی دشت الشتر بنایی موسوم به امامزاده محمدی، پس از قرن ها مدفون بودن در زیر خاک، شناسایی شد. امامزاده محمدی نامی جدید است که کمتر از نیم سده پیش، از سوی اهالی الشتر به این بنا داده شد. این نام گذاری به سبب یافتن سنگ قبریست که از داخل این بنا به دست آمد. براساس یک رسم دیرینه، ایرانیان معمولا این گونه بناها که هویّت صاحب آن نامعلوم بوده، «امامزاده» نام می نهاده اند. بررسی های صورت گرفته از بنای امامزاده محمدی، نشان داد که این بنا احتمالاً متعلّق به دوره سلجوقیان بوده است. با تأمّل بیشتر در این بنا، طرح اوّلیه آن که نوعی چهارتاقی از دوران پیش از اسلام را نشان می داد، مشخص گردید. بر این اساس، این بنا دو دوره آبادانی از دوران پیش و پس از اسلام را نشان می دهد. از سویی، گزارش های تاریخی و جفرافیایی در متون اسلامی، از شهری آباد با نام «الیشتر» و آتشکده «اروخش» در این ناحیه یاد می کنند. به نظر می رسد، بین بنای امامزاده محمدی و آتشکده اروخش ارتباطی وجود داشته باشد. مطالعه حول این موضوعات وجه همت نگارندگان در این پژوهش قرار گرفته است.
۸.

بررسی وضعیت جغرافیایی و تاریخی حکومت های غرب و جنوب غرب ایران در هزاره سوم و دوم ق.م.(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: جغرافیای تاریخی غرب ایران جنوب غرب ایران عیلام

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۳۹ تعداد دانلود : ۸۴۲
بررسی جغرافیای تاریخی غرب و جنوب غرب ایران در هزاره سوم و دوم ق.م. از بغرنج ترین مباحث پیش روی پژوهشگران در دهه های گذشته بوده و عیلام، گوتی، لولوبی، اوان، سیماشکی، مرهشی و کاسی، شاخص ترین جای نام های مورد بحث آنها بوده است. در این پژوهش ضمن بررسی نظریات مرتبط با جایگاه هر کدام از جای نام های مذکور، با تحلیلی دوباره و با کمک گرفتن از یافته های فرهنگی مناطق غرب و جنوب غرب ایران به جای یابی این مناطق پرداخته شده است؛ همچنین بر اساس جغرافیای تاریخی به دست آمده، این مسئله مطرح شده که در اصل، عیلام در کدام نواحی گسترش داشته است؟ مباحث مطرح شده در این پژوهش نشان می دهد که احتمالاً گوتی، لولوبی، سیماشکی، مرهشی و کاسی در ناحیه زاگرس مرکزی جای داشته و عیلام بیشتر در گستره ای رو به شرق واقع بوده است. بر این اساس، کوهستان های شمالی دشت خوزستان جزئی از سرزمین عیلام، لااقل در بلندمدت نبوده است.
۹.

تحلیل تأثیر راه های باستانی در شکل گیری استقرارگاه های باستانی و تاریخی الشتر (مبتنی بر تحلیل های فضایی SIG)

کلیدواژه‌ها: دشت الشتر استقرارگاه راه های باستانی تحلیل GIS

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۹۵ تعداد دانلود : ۱۱۷۲
دشت الشتر منطقه ای سرسبز و پرآب، با آب و هوای مطبوع و خاک غنی است که از دوران پیش ازتاریخ تاکنون همواره مسکن اقوام و گروه های مختلف انسانی بوده است. موقعیت قرارگیری دشت الشتر و هم جواری با مناطق شمالی زاگرس، مرکز فلات، جنوب غرب ایران و بین النهرین از دیرباز به این منطقه اهمیت ارتباطی خاصی بخشیده است. نگارندگان پس از تشریح وضعیت اقلیمی و وضعیت راه های باستانی و تاریخی دشت الشتر، نحوه پراکنش استقرارگاه های باستانی و تاریخی دشت الشتر را در ارتباط با آن تحلیل نموده اند. در این راستا با استفاده از نرم افزار ArcGIS نسخه 10.3 موقعیت قرارگیری هر محوطه در الشتر مشخص شده است. خروجی نرم افزار، چهار نقشه در ادوار مس سنگی، مفرغ و آهن، تاریخی و اسلامی است. پس از بررسی های انجام شده، مسیر تقریبی راه باستانی در دشت الشتر که مسیر ارتباطی شمال به جنوب زاگرس مرکزی بوده مشخص شده است. تحلیل فاصله هر محوطه از این راه باستانی مشخص کرد که بیشتر محوطه های باستانی دشت الشتر از دوره اسلامی در امتداد این مسیر شکل گرفته اند. داده های این پژوهش براساس بررسی باستان شناسی است که توسط علی سجادی در سال 1376شمسی، بررسی باستان شناسی داوود داوودی در دو فصل در سال های 1385 و 1386 شمسی و همچنین بررسی مجدد نگارندگان در دشت الشتر گردآوری شده است.
۱۰.

استقرارهای دوره مس سنگی حوضه آبریزگاورود در شرق زاگرس مرکزی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)

کلیدواژه‌ها: زاگرس مرکزی سنقر و کلیایی حوضه آبریز گاورود الگوهای استقراری دوره مس وسنگ

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۷ تعداد دانلود : ۹۸
دشت میان کوهی گاورود با ۹۸۵ کیلومتر مربع مساحت در قسمت شرقی زاگرس مرکزی در شمال شهرستان سنقر به لحاظ دارا بودن شرایط زیست محیطی مناسب استقرارهای زیادی در دوران روستانشینی (مس سنگی) را در خود جای داده است. ارتباط فرهنگی این دشت همواره با حضور گونه های سفالی منطقه ای (گودین)، سه گابی و دالمایی آشکار و همچنین، تکامل و هم زمانی فرهنگ های مس سنگی این منطقه با زاگرس مرکزی با توجه به میان کوهی بودن این دشت نمایان است. در این پژوهش، به تحلیل عوامل زیست محیطی مرتبط با الگوی استقراری پرداخته شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که انتخاب محل استقرار در دشت گاورود تابع شرایط مناسب زیست محیطی، آب وهوایی و قابلیت زمین بوده است. بر این اساس، می توان دریافت که تراکم زیاد منابع آبی نظیر چشمه ها و سراب ها در دره های میان کوهی در گستره گاورود و پراکندگی آن ها، شرایط مساعدی را برای شکل گیری جوامع مس سنگی فراهم آورده است. همچنین، به نظر می رسد، نفوذ فرهنگ فرامنطقه ای دالما توانایی این دشت را در تأمین مایحتاج زندگی و وارد عرصه ارتباطات فرامنطقه ای می کند.
۱۱.

تل ۱۱، استقراری از دوره مس سنگی در حوضه آبگیر سد تالوار بیجار، استان کردستان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)

کلیدواژه‌ها: تل ۱۱ حوضه آبریز تالوار مس سنگی میانی گاهنگاری نسبی فرهنگ دالما استقرار کوچ نشینی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۶ تعداد دانلود : ۱۱۸
محوطه شماره ۱۱ سد تالوار به منظور مطالعات باستان شناختی و با هدف نجات بخشی در سال ۱۳۸۹ مورد کاوش قرار گرفت. مطالعات مقدماتی نشان دهنده محوطه ای کوچ نشینی با سفال های مس سنگی بود.بر همین اساس، نیاز به مطالعه مواد فرهنگی (عمدتاً سفال) بدست آمده از محوطه احساس می شد. در این نوشتار ابتدا سفال های مربوط به دوره مس سنگی محوطه به صورت کلی توصیف و معرفی شده اند؛ سپس یافته های سفالی طبقه بندی و گونه شناسی شده و به منظور ارائه تاریخ نسبی با یافته های سفالی محوطه های هم افق در مناطق همجوار مقایسه شده اند. بر اساس گاهنگاری مقایسه ای انجام شده، محوطه تل ۱۱ در بازه زمانی نیمه اول هزاره چهارم قبل از میلاد (۴۰۰۰ تا ۳۷۰۰ پ.م) قرار داشته و همزمان با سنت سفالی دالما (مس سنگی میانی) است. تل ۱۱ علاوه بر داشتن فرهنگ بومی و تشابهات سفالی در خود حوضه رودخانه تالوار با تل ۱۲ و تپه کلنان، لااقل از منظر سنت سفالی با غرب مرکز فلات و منطقه زنجان دارای مشابهت هایی نیز هست. با توجه به گونه های سفالی و نیز نبود آثار معماری و کمبود نهشته های فرهنگی می توان استقرار این محوطه را از نوع موقت و کوچ نشینی دانست.
۱۲.

جولیان : آتشکده نویافته ساسانی در آبدانان ایلام(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ساسانیان آتشکده آبدانان چهار طاقی جولیان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰۶۶ تعداد دانلود : ۱۱۵۰
تاکنون منطقه زاگرس مرکزی و به طور اخص استان های ایلام و لرستان از منظرگاه مطالعات باستان شناسی در دوران تاریخی مورد مطالعه جدی قرار نگرفته است. در جریان بررسی باستان شناسانه شهرستان آبدانان از مناطق جنوب استان ایلام و در حاشیه جنوبی کبیر کوه، تعداد51 محوطه و اثر باستانی از دوره های مختلف تاریخی توسط نگارندگان این مقاله شناسایی شد. یکی از مهم ترین این کشفیات، محوطه ای وسیع به نام «جولیان» است. که در طی بررسی های باستان شناسی، بقایای یک شهر با آثار دوره ساسانی و صدر اسلام که در این محل شناسایی و مستند سازی شد. در مرکز این محوطه عظیم تاریخی و مخروبه، بقایای یک چهارطاقی دیده می شود که به صورت ویژه ای قابل بحث است. بنای این آتشکده از گونه آتشکده هایی با دالان طواف در اطراف است که پیرامون آن، راهروهایی وجود دارد. پیشتر نمونه هایی از این آتشکده در غرب ایران از جمله در شیان و میل میلگه در اسلام آباد غرب و همچنین در دیگر مناطق ایران از جمله آتشکده نگار کرمان و فراشبند فارس دیده می شود. علاوه بر این ها، تخت سلیمان آتشکده دیگری با این سبک معماری است که از جمله مهم ترین آتشکده های شناخته شده در جهان به شمار می آید. در این مقاله آتشکده نویافته جولیان برای نخستین بار، معرفی و با دیگر نمونه های مشابه سنجیده و تحلیل شده است. اهمیت موضوع در این است که پلان این آتشکده، موضوع پر چالش نحوه عملکرد این آتشکده ها را مجدداً در معرض نقد صاحب نظران خواهد گذاشت.
۱۳.

معرفی و طبقه بندی برخی از نقوش گرافیکی و هندسی تزئینی کنده بر روی سفال های عصر مفرغ قدیم بر اساس مدارک بدست آمده ازتپه پیسا همدان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)

کلیدواژه‌ها: ع‍ص‍ر م‍ف‍رغ ایران تپه پیسا هنر سفالگری نقوش گرافیکی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۲ تعداد دانلود : ۱۰۴
در حدود پنچ هزار سال پیش از این، فرهنگی در غرب ایران گسترش یافت که از نظر زمانی، با شروع عصر مفرغ (۳۰۰۰- ۲۶۰۰ ق.م) در ایران همزمان است. این فرهنگ جدید با دو مشخصه اصلی آن یعنی ایجاد معماری مدور و ساخت سفال های سیاه براق از دوره قبل از خود به سادگی قابل تمیز است. تا پیش از این زمان سفال های رایج در غرب ایران، سفال های نخودی و قرمز منقوش بود، ولیکن با برآمدن این فرهنگ جدید ساخت سفال های سیاه براق با نقوش کنده جای آن ها را گرفت. نقوش کنده این سفال ها تداعی کننده تکنیک خراطی روی چوب و اشیاء چوبی است. در سال های اخیر مطالعات گسترده ای در خصوص این فرهنگ در غرب ایران و کشورهای همسایه انجام شده است. این مقاله برآیند طبقه بندی و مطالعه سبک شناختی سفال های مکشوفه از کاوش عمودی در تپه پیسا همدان است. در طبقه بندی نقوش سفال ها می توان اذعان کرد که این نقوش سمبل و نمادی خاص تلقی می گردیدند. بر این اساس، می توان یک سابقه پنج هزار ساله را برای به کارگیری این نقوش در فلات ایران با اتکای به مدارک مستقیم ارائه نمود. نقوشی که بعدها با ترکیبات بیشتر بن مایه و ریشه بسیاری از نقوش هندسی و انتزاعی در دوره های تاریخی و اسلامی بودند.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان