یکی از راههای فوقالعاده تجدیدنظر از آرا, اعتراض رئیس قوة قضائیه به رأی صادره است. مبنای این اعتراض چیست و آیا رئیس قوة قضائیه به عنوان یک مرجع تجدیدنظر محسوب میشود یا خیر؛ آنچه از قوانین مدوّن برمیآید این است که مبنای این اعتراض به دو مصوبه مجلس برمیگردد: یکی ماده 2 قانون وظایف و اختیارات رئیس قوة قضائیه مصوب 1378 و دیگری تبصره 2 ماده 18 قانون اصلاح قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب مصوب 1381. مقاله حاضر به بررسی مواد قانونی مذکور و مسایل پیرامون آنها میپردازد.
این مقاله به اهمیت بهداشت جسم و جان در سیره و سخن پیامبر اعظم (ص) پرداخته و در ادامه مطالبى چون تاریخچه و جایگاه و ابعاد بهداشت و ذکر مصادیقى در این خصوص و راههاى وصول به آن و در نهایت آثار و ثمرات دنیوى و اخروى آن را بیان نموده است.
نویسنده، نخست به تعریف انحراف از چهار نظر حقوقى، جامعهشناسى، اخلاقى و دینى پرداخته و آنها را با یکدیگر نسبت سنجى مىکند. آن گاه عوامل پیدایش انحراف را بررسى آن مجموعه نظریات را در سه گروه دسته بندى مىکند: 1- نظریات انسان مرکز، که عوامل انحراف را در خود انسان مىدانند. از این دست نظریات به دیدگاههاى زیست شناختى در باب جرم، نظریه انتخاب آزاد و دیدگاه روانشناختى اشاره کرده است. 2- نظریات محیط مرکز؛ یعنى دیدگاههایى که عوامل انحراف را در بیرون از وجود انسان جست و جو مىکند. از این دست نظریات به نظریه بىهنجارى و تضاد هنجارى مىپردازد. 3- نظریات ترکیبى که هر دو گونه عوامل را - درونى و بیرونى در پیدایش خرافه مؤثر تلقى مىکند. در ادامه به دیدگاه قرآن نسبت به مسأله انحراف پرداخته و با استناد به آیاتى این مطلب را خاطر نشان مىکند که قرآن گرچه معتقد به نظریه ترکیبى است امّا مدل ترکیبى آن با آنچه در جامعهشناسى مطرح است متفاوت مىباشد. نویسنده معتقد است از دیدگاه قرآن به عامل در پیدایش و ظهور پدیدهى انحراف نقش دارند: 1- ساختار وجودى انسان 2- بینش غلط 3- موقعیت بیرونى. آن گاه به مکانیسم و چگونگى تأثیر عوامل پرداخته و به این نتیجه رسیده است که گرچه این عوامل به نوعى ترتیب طولى و خطى دارند امّا به گونه تأثیر متقابل نیز وجود دارد.
یکى از کهنترین و در عین حال جدىترین مسایل فلسفه سیاسى، بیان نسبت اخلاق با سیاست است. این مقاله مىکوشد چهار دیدگاه عمده درباب این نسبت را بررسى، و دلایل آنها را نقد و تحلیل کند.
این چهار دیدگاه عبارتاند: الف) نظریه جدایى اخلاق از سیاست؛ ب) نظریه تبعیت اخلاق از سیاست؛ ج) نظریه اخلاق دو سطحى و د) نظریه یگانگى اخلاق و سیاست.