فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸٬۱۶۱ تا ۸٬۱۸۰ مورد از کل ۳۵٬۵۲۳ مورد.
منبع:
پژوهش های روان شناسی اجتماعی دوره ۱۱ بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۱
103 - 120
حوزههای تخصصی:
مقدمه: مطالعه حاضر با هدف بررسی رابطه شناخت هیجانات (پایه و پیچیده) و رفتارهای نوع دوستانه در بین دوقلوها بر اساس جنسیت بود. روش: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه پژوهش را کلیه دوقلوهای همسان و ناهمسان شهر تهران تشکیل دادند که از این جامعه 80 جفت ( 40 جفت همسان و 40 جفت ناهمسان) از طریق روش نمونه گیری داوطلبانه انتخاب گردیدند. این پژوهش با استفاده از مجموعه ذهن خوانی تصویری – صوتی کمبریج (CAM) گولن و همکاران (2015) و همچنین آزمون ذهن خوانی از روی چشم ها ( بار آن – کوهن، ویلیرایت، هیل، ریست و پلامپ، 2001) و مقیاس خودگزارشی نوع دوستی (SRA) روشتون و همکاران (1981) اجزا گردید. پس از جمع آوری اطلاعات داده ها از طریق روش همبستگی پیرسون و همچنین تحلیل واریانس چند راهه تحلیل گردیدند. یافته ها: بین رفتارهای نوع دوستانه و شناخت هیجانات پایه رابطه مثبت معناداری وجود دارد و همچنین بین رفتارهای نوع دوستانه و شناخت هیجانات پیچیده رابطه معناداری وجود ندارد، همچنین از لحاظ رفتارهای نوع دوستانه تفاوت معناداری بین دو جنس وجود ندارد و بین شناخت هیجانات پایه و پیچیده رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. نتیجه گیری : رفتارهای نوع دوستانه و شناخت هیجانات هر دو شامل فهم حالات ذهنی دیگران است و بر همین اساس افراد با توانایی بالا در شناخت هیجانات بیشتر رفتارهای نوع دوستانه نشان می دهند.
پیش بینی رابطه با همسر بر اساس خردمندی و راهبردهای کنترل فکر و نقش تعدیلگری ابعاد روابط خانوادگی و مثلث سازی در زنان متأهل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره دوم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۵)
126 - 142
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر پیش بینی رابطه با همسر براساس خردمندی و راهبردهای کنترل فکر با نقش تعدیل گری ابعاد روابط خانوادگی (رابطه با خانواده خود، رابطه با خانواده همسر) و مثلث سازی در بین زنان متاهل شهر کاشان بود. روش: روش پژوهش از نوع توصیفی و همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش کلیه زنان متاهل شهر کاشان بود. نمونه ای مشتمل بر 210 زن متاهل به روش دردسترس از بین نواحی مختلف شهرداری شهر کاشان انتخاب شدند. ابزار پژوهش مقیاس های خردمندی آردلت (2013)، راهبردهای کنترل فکر ولز و دیویس (1994)، روابط خانوادگی بارنز و اولسون (2004) و مثلث سازی دهقان و یوسفی (1398) بود. داده ها از طریق روش همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی تحلیل شد. یافته ها: نتایج همبستگی پیرسون نشان داد که کلیه متغیرهای پیش بین و تعدیل گر با رابطه با همسر رابطه معنادار دارند. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی نشان داد متغیرهای تعدیل گر ارتباطی نقش خردمندی را در مدل پیش بینی خنثی می کنند و نقش کنترل فکر را در پیش بینی رابطه با همسر از مثبت به منفی تغییر می دهند و قدرت پیش-بینی آن را افزایش می دهند. نتیجه گیری: با توجه به این نتایج میتوان گفت متغیرهای ارتباطی در روابط زوجی می وانند در ماهیت متغیرهای روانشناختی تغییر ایجاد کنند.
اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و شادکامی مردان مصرف کننده مت آمفتامین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره دوم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۵)
177 - 199
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش با هدف بررسی اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و شادکامی مصرف کنندگان مت آمفتامین انجام شد. روش: طرح پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون همراه با گروه گواه و پیگیری یک ماهه بود؛ جامعه آماری پژوهش شامل همه مردان متأهل مصرف کننده مت آمفتامین مراجعه کننده به مراکز درمانی دولتی و خصوصی (شامل مراکز سرپایی و مراکز اقامتی) شهر کرمانشاه در سال 1397 بود که از بین آن ها 30 مرد به روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه پژوهش انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) جایگزین شدند. هر دو گروه با پرسشنامه های راهبردهای تنظیم شناختی هیجانی گارنفسکی و همکاران (2001) و شادکامی آرگایل و لو (1990) مورد ارزیابی قرار گرفتند؛ سپس گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 120 دقیقه ای تحت مداخله شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی کابات - زین (2004) قرار گرفتند. داده های به دست آمده با استفاده از تحلیل واریانس اندازه های مکرر تجزیه وتحلیل شد. یافته ها: نتایج حاکی از تأثیر شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر مؤلفه های راهبردهای تنظیم شناختی هیجانی خود سرزنشگری (76/25 F=، 001/0 < p)، دیگر سرزنشگری (76/22F= ، 001/0 < p)، نشخوار ذهنی (76/21F= 001/0 < p)، تمرکز مجدد مثبت (71/29 =F 001/0 < p)، تمرکز مجدد برنامه ریزی (59/27F= و001/0 < p)، ارزیابی مجدد مثبت (51/26F= ،001/0 < p)، کم اهمیت شماری (91/21F= ، 001/0 < p)، پذیرش (63/20F= ، 001/0< p)، فاجعه نمایی (23/29 F= ،001/0 < p)، و متغیر شادکامی (29/86F= ، 001/0 < p) و پایداری این تأثیر در مرحله پیگیری بود. نتیجه گیری: پیشنهاد می شود تا روان شناسان و روان درمانگران ضمن استفاده از نتایج این پژوهش در جهت افزایش راهبردهای شناختی هیجانی سازگارانه و شادکامی و همچنین کاهش راهبردهای شناختی هیجانی ناسازگارانه سوءمصرف کنندگان مواد مخدر؛ با استفاده از رویکردهای مؤثر و فراهم آوردن زمینه های سلامت در سیستم خانواده از پیامدهای منفی اعتیاد بر خانواده جلوگیری نمایند.
اعتباریابی متقاطع مدل صفات پنج گانه تاریک شخصیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال شانزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۱
95 - 110
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر اعتباریابی متقاطع مدل پنج گانه صفات تاریک در نمونه ایرانی بود. مدل صفات پنج گانه تاریک شخصیت، مدل گسترش یافته صفات چهارگانه تاریک شخصیت است که مولفه کینه توزی را به مجموعه صفات خودشیفتگی، ماکیاولیسم، جامعه ستیزی و دیگرآزاری افزوده است. پژوهش از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش دانشجویان دانشگاه شهید مدنی آذربایجان در سال تحصیلی 96-97 و تعداد نمونه 400 نفر از این جامعه بود که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده شامل نسخه فارسی مقیاس دوجین کثیف ، مقیاس کوتاه تکانش دیگرآزاری و مقیاس کینه توزی بود. داده ها در دو مرحله مورد تحلیل قرار گرفت. ابتدا تحلیل عاملی اکتشافی حاکی از استخراج پنج مولفه ماکیاولیسم، جامعه ستیزی، خودشیفتگی، دیگرآزاری و کینه توزی بود که توانست در نهایت 12/59 درصد از واریانس را تبیین نماید. همچنین تحلیل عاملی تاییدی نشانگر تایید ساختار پنج عاملی و برازش مطلوب مدل بود؛ همه شاخص های برازش بالاتر از مقدار بحرانی 9/0 بودند. ضرایب همسانی درونی گویه ها از طریق آلفای کرونباخ برای مولفه ها بین 74/0 تا 86/0 و برای کل مقیاس 77/0 بود. ضرایب باز آزمائی برای کل مقیاس 75/0 و برای و مؤلفه ها بین 70/0 تا 79/0 بود. مدل پنج گانه صفات تاریک شخصیت در نمونه ایرانی مورد تایید قرار گرفت و می تواند در موقعیت های بالینی و پژوهشی مورد ارزیابی قرار بگیرد.
نقش میانجی باورهای غیرمنطقی در رابطه ی بین اهداف و آرزوهای سالم و ناسالم با سلامت روان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال شانزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۱
191 - 210
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ارائه ی مدل علّی تأثیر اهداف و آرزوهای سالم و ناسالم بر سلامت روانی با توجه به نقش واسطه ای باورهای غیرمنطقی انجام گرفت. برای این منظور، تعداد 250 نفر (116 مرد، 134 زن) از دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب، و به پرسشنامه های خودگزارشی متشکل از مقیاس های باورهای غیر منطقی اهواز (IBT – A؛ عبادی و معتمدین،1384)، سلامت عمومی 28 سوالی (GHQ – 28؛ گلدبرگ و هیلر، 1979) و شاخص آرزو (AI؛ گروزت و همکاران، 2005) پاسخ دادند. تحلیل داده ها با روش مدل سازی معادلات ساختاری به وسیله نرم افزار AMOS انجام گرفت. نتایج نشان داد که اهداف و آرزوهای ناسالم، باورهای غیرمنطقی را به صورت مثبت و اهداف و آرزوهای سالم، باورهای غیرمنطقی را به صورت منفی پیش بینی می کنند؛ اهداف و آرزوهای سالم بر سلامت روانی به طور مستقیم و غیرمستقیم مؤثر بودند؛ اما اهداف و آرزوهای ناسالم بر سلامت روانی به طور مستقیم تأثیری نداشت؛ بلکه با واسطه گری باورهای غیرمنطقی می تواند از میزان سلامت روانی دانشجویان بکاهد. همچنین باورهای غیرمنطقی تأثیر علّی و مستقیمی بر سلامت روانی داشت.
اثربخشی آموزش تنظیم عاطفه بر افزایش خودتنظیم گری و کاهش احساس شرم و گناه مادران دانش آموزان دارای ناتوانی یادگیری خاص(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال دهم شهریور ۱۴۰۰ شماره ۶ (پیاپی ۶۳)
129-138
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به منظور بررسی اثربخشی آموزش تنظیم عاطفه بر خودتنظیم گری و احساس شرم و گناه در مادران دانش آموزان دارای ناتوانی یادگیری خاص انجام شد. روش این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه ی آماری این پژوهش شامل تمامی مادران دانش آموزان دارای اختلال یادگیری خاص مراجعه کننده به مراکز مشکلات ویژه یادگیری شهر اردبیل در سال تحصیلی 1400-1399 بودند. نمونه مورد مطالعه 30 نفر بودند که به روش نمونه در دسترس وارد پژوهش شدند و در دو گروه آموزش تنظیم عاطفه (15 نفر) و گروه گواه (15 نفر) به شیوه تصادفی جایگزین شدند. جمع آوری داده در مراحل پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از مقیاس آمادگی شرم و گناه ( کوهن و همکاران، 2011) و پرسشنامه خودتنظیم گری بوفارد (بوفارد و همکاران، 1995) صورت گرفت. برای گروه آزمایش نه جلسه 75 دقیقه ای آموزش تنظیم عاطفه اجرا شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس چندمتغیره ( MANCOVA ) صورت گرفت. براساس یافته های پژوهش آموزش تنظیم عاطفه تأثیر معناداری بر کاهش احساس گناه و احساس شرم و افزایش خودتنظیم گری در مادران دانش آموزان دارای ناتوانی یادگیری خاص داشت (01/0> P ). با توجه به نتایج پژوهش حاضر می توان از آموزش تنظیم عاطفه در برنامه های آموزشی و مشاوره ای برای مادران دانش آموزان دارای ناتوانی یادگیری خاص استفاده کرد.
اثربخشی آموزش معماهای اخلاقی زندگی واقعی بر هویت اخلاقی نوجوانان: تاکید بر تفاوت های جنسیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش تعیین تأثیر آموزش معماهای زندگی واقعی بر هویت اخلاقی بود. با روش شبه تجربی با طرح پیش آزمون پس آزمون پیگیری با گروه آزمایش و گواه، 60 دانش آموز پایه دهم (30 دختر و 30 پسر) در سال تحصیلی 97-96 به روش نمونه برداری هدفمند از بین آزمودنی هایی که به سیاهه هویت بنیون و آدامز (1986) پاسخ دادند و دارای سبک هویت موفق بودند به عنوان نمونه انتخاب و پس از تکمیل سیاهه هویت اخلاقی آکوئینو و رید (2002) به طور تصادفی در گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. گروه آزمایش در 8 جلسه 70 دقیقه ای تحت آموزش معماهای اخلاقی زندگی واقعی گرین (2011) قرار گرفت و سپس هر دو گروه در پس آزمون و پس از 8 هفته در آزمون پیگیری شرکت کردند. نتایج نشان داد میانگین نمره های هویت اخلاقی و ابعاد آن بعد از آموزش افزایش یافته است، اما تفاوت دو گروه در مرحله پیگیری معنادار نبود. همچنین فقط در بعد نمادسازی تأثیر آموزش معماهای زندگی واقعی در گروه آزمایش پسران در پس آزمون بالاتر از گروه دختران بود. بنابراین اگرچه هویت اخلاقی می تواند با آموزش تغییر کند، اما برای دست یابی به اثرات پایدار آموزش اخلاقی، آموزش مداوم و محیط اخلاقی شده از شرایط لازم است.
انطباق، اعتبار و پایایی پرسشنامه درجه بندی رفتاری کارکردهای اجرایی در کودکان 6 تا 16ساله با آسیب بینایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرسشنامه درجه بندی رفتاری کارکرد های اجرایی برای بررسی کارکرد های اجرایی در رفتارهای روزمره است. با وجود تداخل آسیب بینایی بر روی کارکرد های اجرایی، این مقیاس بر روی افراد با آسیب بینایی به طور خاصی بررسی و انطباق یابی نشده است. هدف پژوهش حاضر، انطباق دهی و بررسی پایایی و اعتبار آن بر کودکان دارای آسیب بینایی شهر اصفهان بود. پژوهش حاضر از نوع توصیفی است که بر 50 نفر از کودکان ۶ تا ۱۶ سال دارای آسیب بینایی اجرا شد که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار استفاده شده در این پژوهش، پرسشنامه درجه بندی رفتاری کارکرد های اجرایی فرم والدین بود. گویه هایی که با حس بینایی مرتبط بود، حذف شد. برای بررسی اعتبار از روش اعتبار سازه، همگرا و واگرا و برای پایایی از ضریب آلفای کرونباخ و پایایی مرکب در نرم افزار smart-PLs استفاده شد. تحلیل عاملی تأییدی برای اعتبار سازه 8 زیرمقیاس کارکردهای اجرایی شامل بازداری، انتقال، کنترل هیجانی، آغازگری، حافظه فعال، برنامه ریزی/سازمان دهی، سازمان دهی موارد و نظارت با بارهای عاملی مناسب تأیید شد. اعتبار همگرا (<0.4) و واگرا در حد مناسب به دست آمد. نتایج ضرایب آلفای کرونباخ (<0.7) و پایایی مرکب (<0.7) در حد مطلوب به دست آمد. باتوجه به یافته های به دست آمده، پرسشنامه درجه بندی رفتاری کارکرد های اجرایی در افراد دارای آسیب بینایی دارای پایایی و اعتبار مناسب است و ازاین رو، می توان از آن برای سنجش کارکرد های اجرایی در کودکان دارای آسیب بینایی استفاده کرد.
اثربخشی زوج درمانی مبتنی بر ایماگو بر بهبود آشفتگی زناشویی و کیفیت زندگی در زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره دوم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۸)
519 - 533
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی زوج درمانی مبتنی بر ایماگو بر بهبود آشفتگی زناشویی وکیفیت زندگی در زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر یک تحقیق کاربردی و از نظر روش تحقیق از نوع تحقیقات نیمه آزمایشی از نوع تحقیقات پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش کلیه زوجینی که آسیب دیده از خیانت زناشویی که در سال 99-1398 به مجتمع مشاوره و خدمات روان شناختی آموزش پرورش شهر سبزوار مراجعه کردند بود که از بین آن ها تعداد 14 زوج (28 نفر) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مقیاس غربالگری آشفتگی زناشویی و ارتباطی (ویسمن و همکاران، 2009) و پرسشنامه کیفیت زندگی (سازمان بهداشت جهانی، 1996) بدست آمدند. پروتکل زوج درمانی به شیوه ایماگوتراپی (هندریکس و همکاران، 2005) در هشت جلسه 90 دقیقه ای روی گروه آزمایش اجرا شد اما گروه گواه در لیست انتظار باقی ماند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار spss استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین اثر بخشی زوج درمانی مبتنی بر ایماگو بر بهبود آشفتگی زناشویی (86/38=F، 001/0>p) و کیفیت زندگی (25/15=F، 001/0>p) در زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی تفاوت معناداری وجود دارد. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت زوج درمانی مبتنی بر ایماگو بر بهبود آشفتگی زناشویی وکیفیت زندگی در زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی موثر بود و این تاثیر تا دوره پیگیری ادامه داشت.
توانش های اساسی زندگی در دانش آموزان پایه ششم ابتدایی: یک مطالعه پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره بیستم بهار (فروردین) ۱۴۰۰ شماره ۹۷
149-158
حوزههای تخصصی:
زمینه: پایه ششم ابتدایی دروازه ورود به دوره نوجوانی است. با ورود به دوره نوجوانی، برخورداری از توانش های اساسی زندگی در سه حیطه شناختی، هیجانی و رفتاری ضروری است. مطالعه پیرامون بررسی وضعیت آموزش این توانش ها در دانش آموزان مغفول مانده است. هدف: هدف پژوهش حاضر کشف تجارب زیسته دانش آموزان پایه ششم ابتدایی و معلمان آنان در مورد وضعیت آموزش توانش های اساسی زندگی بود. روش: این پژوهش با رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی انجام شده است. داده های مورد نیاز با استفاده از مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته جمع آوری شد. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی معلمان و دانش آموزان پایه ششم ابتدایی استان کرمان در سال تحصیلی 99-1398 و نمونه آماری نیز 100 نفر از دانش آموزان و معلمان پایه ششم ابتدایی بودند که به شیوه هدفمند انتخاب شدند. داده های به دست آمده با روش کلایزی تحلیل شدند. یافته ها: تحلیل تجارب مشارکت کنندگان، منجر به شناسایی 3 مضمون اصلی توانش های فکری با مضامین فرعی شناخت خود، تفکر خلاق و تفکر انتقادی و توانش های احساسی با مضامین فرعی ارتباط مؤثر، همدلی و مدیریت هیجانات و توانش های رفتاری با مضامین فرعی توجه به بهداشت، حل مسئله، هدفمندی و تصمیم گیری شد. نتیجه گیری: نتایج پژوهش بر اساس تجارب زیسته نشان داد که وضعیت آموزش توانش های اساسی زندگی به دانش آموزان پایه ششم ابتدایی وضعیت مطلوبی نداشته و نیاز به بازنگری و کیفیت بخشی دارد.
بررسی تأثیر تحریک الکتریکی فراقشری مغز بر بهبود عملکرد شناختی و هیجانی بزرگسالان دارای اختلال کمبود توجه / بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره بیستم بهار (اردیبهشت) ۱۴۰۰ شماره ۹۸
171-184
حوزههای تخصصی:
زمینه: اختلال کمبود توجه / بیش فعالی یک اختلال عصبی تحولی مربوط به دوران کودکی است که می تواند تا دوران بزرگسالی نیز ادامه یابد؛ اما اکثر پژوهش ها به بررسی انواع درمان ها در دوره کودکی پرداخته اند و اهمیت این اختلال در بزرگسالی نادیده گرفته شده است. هدف: این پژوهش با هدف بررسی تحریک الکتریکی فراقشری مغز بر بهبود علائم هیجانی و شناختی بزرگسالان مبتلا به اختلال ADHD انجام شد. روش: این پژوهش از نوع آزمایشی همراه با پیش آزمون و پس آزمون بود. جامعه آماری شامل تمامی افراد مبتلا به اختلال ADHD در شهر اصفهان بودند که به یکی از مراکز بزرگ مجهز به درمان های نوروتراپی مراجعه نموده بودند (120 نفر). نمونه شامل 40 نفر از این افراد بودند (2 گروه 20 نفری). جلسات مداخله شامل 15 جلسه با پروتکل درمانی تحریک نقاط جلویی سر شامل F3 و F4 بود. ابزارهای مورد استفاده شامل مقیاس خود گزارش دهی اختلال کمبود توجه / بیش فعالی بزرگسالان (2003)، آزمون استروپ (1935)، آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین (1984)، آزمون برج لندن (1982)، آزمون عملکرد مداوم (1956)، مقیاس مشکلات در تنظیم هیجان (2004) و آزمون تکانشگری آیزنک (1977) بودند. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۲۱ و روش تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که تحریک الکتریکی فراقشری مغز به طور معناداری بر اکثر مؤلفه های بررسی شده در این پژوهش مؤثر بود (0/005 p< ). تنها در میانگین مؤلفه فزون کنشی پس از دریافت تحریک الکتریکی فراقشری مغزی بین دو گروه تفاوت معناداری ملاحظه نشد. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که تحریک الکتریکی فراقشری مغزی می تواند به عنوان درمان واحد و یا در کنار درمان های روانشناختی دیگر برای درمان اختلال ADHD مورد استفاده قرار گیرد.
واکاوی تجارب و ادراکات روان شناختی بیماران بهبود یافته ی کوید-19(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۰ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۷۸
244-271
حوزههای تخصصی:
هدف : این پژوهش با هدف واکاوی تجارب و ادراکات روان شناختی بیماران بهبود یافته ی کووید 19 انجام شد. روش: این پژوهش با رویکرد کیفی پدیدارشناسی انجام گرفت . جامعه ی این پژوهش شامل بیماران بهبود یافته از ویروس کرونا در استان تهران بود. نمونه گیری به صورت هدفمند انجام شد. ابزار پژوهش مصاحبه ی نیمه ساختاریافته بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش هفت مرحله ای کلایزی انجام شد. یافته ها: پس از کدگذاری مصاحبه ها و دسته بندی مضامین، 9 مضمون اصلی واکنش اولیه تنهایی و نیاز به دریافت شفقت، پیامدهای منفی، نزدیکی به مرگ و واکنش افراد، فعالیت های موثر در تاب آوری، سرایت متقابل احوالات روحی بیمار، مراقبان و کادر درمانی، اثر بیماری بر معنا و سبک زندگی، دل مشغولی در حوزه ی وظایف و تعهدات، پیشنهادات به دست آمد. نتیجه گیری: پژوهش حاضر نشان داد تجربه مبتلایان کووید 19 با یکدیگر شباهت ها و تفاوت هایی دارد و آگاهی از این تجربیات به متخصصین و سیاست گذاران کمک می کند تا از بحران روان شناختی در دوره ی پساکرونا پیشگیری و افراد جامعه را از نظر روانی برای مواجهه با اپیدمی ها آماده کنند.
اثربخشی آموزش ارتباط و ازدواج هالفورد بر روی رفتارهای نگهدارنده همسر و ارتباط اولیه زناشویی
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مطالعه روابط زوجین به روشن شدن چهارچوب های ساختاری که این روابط در آن شکل می گیرد کمک می کند؛ یکی از ابعاد این روابط، ارتباط اولیه زناشویی است که زوجین هنگام مواجهه با مشکلات زناشویی، به کار می گیرند؛ از این رو، هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش ارتباط و ازدواج هالفورد بر رفتارهای نگهدارنده همسر و ارتباط اولیه زناشویی در زوجین جوان شهر کرمانشاه بود. روش پژوهش: این پژوهش در قالب مداخله نیمه تجربی به شیوه پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری یک ماهه بود که تعداد 30 زوج به شیوه نمونه گیری در دسترس از میان زوجین مراجعه کننده به مراکز خدمات جامع سلامت شهری کرمانشاه انتخاب، و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (15زوج) و کنترل (15زوج) جایگزین شدند؛ پس از اجرای پیش آزمون، به گروه آزمایش به مدت شش هفته و هر هفته یک جلسه 120 دقیقه ای آموزش ارتباط و ازدواج هالفورد داده شد و همه آزمودنی ها در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری به وسیله پرسشنامه رفتارهای نگهدارنده همسر باس و همکاران (2008) و ارتباط اولیه زناشویی ناوران (1967) ارزیابی شدند. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس اندازه های مکرر تحلیل شد. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که آموزش ارتباط و ازدواج هالفورد اثربخشی معناداری داشته و توانسته تا مرحله پیگیری موجب بهبود رفتارهای نگهدارنده همسر (32/5= F ، 029/0= P ) و ارتباط اولیه زناشویی (21/85= F ، 001/= P ) شود. نتیجه گیری: بنابراین می توان گفت نتایج این پژوهش می تواند اطلاعات مفیدی را برای مشاوران و مددکاران در زمینه این نوع از آموزش زوجی برای بهبود روابط بین همسران، فراهم نماید.
تدوین الگوی ساختاری عملکرد شناختی خلبانان بر اساس منابع استرس و آگاهی موقعیتی: نقش میانجی گر خستگی ذهنی و عوامل پروازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: عملکرد شناختی خلبان سازه مهمی است که نقش حیاتی در پیشگیری از سوانح هوایی ایفا می کند. تاکنون پژوهش های مختلفی به شناسایی عوامل اثرگذار بر عملکرد شناختی خلبان پرداخته اند؛ اما در زمینه تعامل این عوامل و توالی زمانی آنها شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: هدف این پژوهش تدوین الگوی ساختاری پیش بینی عملکرد شناختی خلبانان خطوط هوایی ایران بر اساس منابع استرس و آگاهی از موقعیت با توجه به نقش میانجی گری خستگی ذهنی و عوامل پروازی بود. روش: روش این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری کلیه خلبانان غیرنظامی مرد شاغل در شرکت های هواپیمایی ایران در سال 1398 که با استفاده از شیوه نمونه گیری در دسترس 310 نفر به عنوان نمونه در مطالعه شرکت کردند. داده های پژوهش از طریق پرسشنامه استرس شغلی (اسپیو و اسپوکان، 1998) پرسشنامه سنجش چندبعدی خستگی (اسمتس، 1996)، مقیاس رتبه بندی آگاهی از موقعیت (تایلور، 1990) و ارزیابی عملکردی در محیط شبیه سازی پرواز جمع آوری و با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری و آزمون بوت استرپ در نرم افزار Amos-21 تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که مدل فرضی پژوهش با انجام برخی اصلاحات از برازش مناسبی برخوردار است. شاخص های برازش مدل نهایی شامل TLI = 0/91، CFI = 0/93، IFI = 0/93، GFI = 0/93، SRMR = 0/056، RMSEA = 0/055 بود. همچنین نتایج نشان داد که استرس شغلی با واسطه گری خستگی ذهنی بر عملکرد شناختی اثر دارد. آگاهی از موقعیت نیز با واسطه گری خستگی ذهنی و عوامل پروازی بر عملکرد شناختی اثر می گذارد. نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت، خلبانانی که استرس شغلی و خستگی ذهنی کمتر، آگاهی از موقعیت بیشتر و سطح بالایی از عوامل پروازی را دارا باشند می توانند عملکرد شناختی بهتری را تجربه کنند.
ارزیابی میزان توجه به فرایند خلاق در دروس عملی رشته ی پرستاری از دیدگاه دانشجویان پرستاری دانشگاه علوم پزشکی تبریز(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: آموزش پرستاری بر تفکر و تدریس خلاق تأکید دارد. شیوه ی آموزش پرستاری در ارتقاء مهارت تصمیم گیری بالینی و بروز خلاقیت در دانشجویان پرستاری و آماده سازی آنان برای محیط بالینی و ایفای نقش پرستاری نقش به سزایی دارند. بنابراین یکی از موضوعات اساسی در آموزش های رشته ی پرستاری ارزیابی میزان توجه به فرایند خلاق می باشد. این پژوهش با هدف بررسی میزان توجه به فرایند خلاق در دروس عملی پرستاری انجام گرفت. روش کار: روش مطالعه توصیفی-مقطعی بود که 270 نفر از دانشجویان رشته ی پرستاری به صورت تصادفی انتخاب گردید. ابزارجمع آوری داده ها، پرسشنامه ی استاندارد کو و همکاران (2015) بود که روایی آن از طریق نظر متخصصان و پایایی آن از طریق آلفای کرونباخ (0.88) مورد تایید قرار گرفت. این پرسشنامه دارای 27 سؤال با مقیاس 5 درجه ای لیکرت بود. داده های پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS 25و با آزمون tتک نمونه ای تحلیل گردید. نتایج: یافته ها نشان داد که مؤلفه های گشاده نظری و پشتکار (62/0± 75/1)، تفکر (62/0± 08/2)، همکاری(62/0± 76/1)، تغییر (67/0± 36/2)، منابع و محیط کاری(61/0± 12/2)، آموزش و مشارکت(59/0± 57/1)، مؤفقیت و اعتماد به نفس(58/0± 73/1)، رشد حرفه ای(60/0± 73/1)، پایین تر از میانگین نظری (3) می باشند، یعنی دروس عملی در میزان توجه به فرایند خلاق مؤفق عمل نکردند و وضعیت مطلوبی نداشتند. نتیجه گیری: آموزش پرستاری می تواند به ایجاد تفکر انتقادی و خلاق، یادگیری خود راهبر، ارتقای مهارت های روانی، حرکتی، توانایی مدیریت زمان، افزایش اعتماد به نفس، برقراری ارتباط مناسب و پیشگیری از منفعل بودن دانشجویان کمک کند. برنامه های درسی باید به نحوی سازماندهی شوند که موجب شکوفایی استعدادها و پرورش روحیه علمی و کاوشگری، آفرینندگی و خلاقیت در دانشجویان شود.
مقایسه طرحواره های ناسازگار اولیه و انعطاف پذیری روان شناختی در افراد غیر مبتلا و افراد مبتلا به سوءمصرف مواد افیونی و محرک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال دهم مهر ۱۴۰۰ شماره ۷ (پیاپی ۶۴)
174-163
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه طرحواره های ناسازگار اولیه و میزان انعطاف پذیری روانشناختی در افراد غیر مبتلا و افراد مبتلا به سوءمصرف به مواد افیونی و محرک بود. این مطالعه از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری این پژوهش، کلیه مردان غیر مبتلا و مردان مبتلا به اختلال سوءمصرف مواد افیونی و محرک مراجعه کننده به مراکز درمانی و کمپ های ترک اعتیاد شهر یزد در سال 1397 بوده است. روش نمونه گیری در این پژوهش، روش نمونه گیری در دسترس و هدفمند بود که برای هرگروه 45 نفر در نظر گرفته شد. به منظور جمع آوری اطلاعات، از پرسشنامه طرح واره های یانگ ( 1998 ) و پرسشنامه پذیرش و عمل ( بوند و همکاران، 2011 ) و اطلاعات جمعیت شناختی محقق ساخته مورد استفاده قرار گرفت. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس یک راهه، تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی شفه تجزیه و تحلیل شد . نتایج نشان داد که طرحواره های ناسازگار اولیه مصرف کنندگان مواد افیونی و مواد محرک میانگین بالاتر معناداری نسبت به گروه غیر مبتلا دارند(05/0> P )و میانگین انعطاف پذیری روان شناختی گروه مصرف کننده مواد محرک از میانگین انعطاف پذیری روان شناختی گروه مصرف کننده مواد افیونی و گروه افراد غیر مبتلا به صورت معناداری کمتر است(05/0> P ). بنابراین طراحی و اجرای مداخلات طرحواره درمانی و درمان پذیرش و تعهد برای مصرف کنندگان مواد افیونی و مواد محرک میتواند تا حد زیادی راهگشا باشد.
بررسی اثربخشی تقویت اعتماد به نفس بر نگرش به ازدواج مجدد زنان مطلقه تحت پوشش کمیته امداد یزد
حوزههای تخصصی:
پیش زمینه و هدف: پژوهش حاضر بررسی اثربخشی تقویت اعتماد به نفس بر نگرش به ازدواج مجدد زنان مطلقه تحت پوشش کمیته امداد می باشد. مواد و روش کار: روش پژوهش شبه آزمایشی ازنوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. از جامعه آماری کلیه زنان مطلقه 20 تا 40سال تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی شهرستان یزد 24 نفر نمونه در قالب دو گروه آزمایش و کنترل انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه نگرش به ازدواج بارتین و روزن استفاده شد. یافته ها: پس از تحلیل کواریانس چنین حاصل شد که باکنترل اثر پیش آزمون، آموزش اعتماد به نفس در زنان مطلقه بر نگرش آنها به ازدواج مجدد و مولفه های آن موثر بوده است. بحث و نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان می دهد که آموزش اعتماد به نفس سبب شده نگرش ایده آل گرایانه زنان مطلقه نسبت به ازدواج مجدد کمتر شود، سپس نگرش واقع گرایانه به ازدواج مجدد پیدا و در نتیجه نگرش بدبینانه آنها نسبت به ازدواج مجدد کمتر شود و در کل نگرش به ازدواج مجدد را بهبود بخشیده است. پیشنهاد می گردد سازمان هایی که با زنان مطلقه سر و کار دارند کارگاه هایی در زمینه افزایش اعتماد به نفس برای ایشان برگزار نمایند، که این امر سبب تغییر نگرش زنان مطلقه نسبت به ازدواج مجدد شده و علاوه بر افزایش تمایل به ازدواج، کیفیت زندگی مجدد را نیز بالاتر می برد.
رابطه بین کیفیت زندگی و سرسختی والدین با خودکارآمدی فرزندان
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، بررسی رابطه بین کیفیت زندگی و سرسختی والدین با خودکارآمدی فرزندان بود. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت و شیوه جمع آوری اطلاعات بررسی پیمایشی، از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دوره سوم متوسطه شهر تهران در سال تحصیلی ۹۵-۱۳۹4 بود که با استفاده از فرمول کوکران ۳۵۰ نفر به شیوه نمونه گیری تصادفی از بین مناطق تهران، منطقه ۱۳ از شرق، منطقه ۵ از غرب و منطقه ۱ از شمال، منطقه ۲۰ از جنوب تهران انتخاب شدند. بمنظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه های مقیاس خودکارآمدی شرر و مادوکس (۱۹۸۲)، پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی و پرسشنامه سرسختی والدین کیامرثی و همکاران (۱۳۷۷) تنظیم شده است، استفاده شد. به منظور تجزیه تحلیل داده ها از شاخصهای مرکزی و پراکندگی، ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام با کمک نرم افزار آماری SPSS نسخه ۱۹ استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین متغیرهای کیفیت زندگی والدین و سرسختی روان شناختی با خودکارآمدی فرزندان رابطه مثبت و معنادار وجود دارد (05/0 P<). همچنین بین دو متغیر سرسختی روان شناختی و کیفیت زندگی والدین رابطه مثبت و معنادار وجود دارد (05/0 P<). نتایج رگرسیون گام به گام نشان داد که کیفیت زندگی و سرسختی والدین به میزان ۹ درصد خودکارآمدی فرزندان را تبیین می کنند، که البته درصد کمی می باشد. به طور کلی، آموزش سرسختی روان شناختی و بهبود کیفیت زندگی والدین می تواند در خودکارآمدی و موفقیت فرزندان موثر بوده باشد.
رابطه بهزیستی روانشناختی و سرسختی روانشناختی با صمیمیت زناشویی در زنان متأهل شهر قم(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
تعالی مشاوره و روان درمانی دوره دهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۰
18 - 28
حوزههای تخصصی:
هدف : صمیمیت زناشویی نقش مهمی در استحکام خانواده دارد. بنابراین، هدف این پژوهش بررسی رابطه بهزیستی روانشناختی و سرسختی روانشناختی با صمیمیت زناشویی در زنان متأهل بود. روش: مطالعه حاضر مقطعی از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش زنان متأهل مراجعه کننده به مرکز مشاوره صدرا در شهر قم در سال 1399 به تعداد 240 نفر بودند. طبق فرمول کوکران حجم نمونه 144 نفر برآورد که با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش مقیاس های بهزیستی روانشناختی (ریف، 1989)، سرسختی روانشناختی (لانگ، گولت و امسل، 2003) و صمیمیت زناشویی (والکر و تامپسون، 1983) بودند. داده ها با روش های ضرایب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه با مدل همزمان در نرم افزار SPSS-21 تحلیل شدند. یافته ها : یافته ها نشان داد که بهزیستی روانشناختی (و هر شش مولفه آن شامل پذیرش خود، رابطه مثبت با دیگران، خودمختاری، تسلط بر محیط، زندگی هدفمند و رشد فردی) و سرسختی روانشناختی (و هر سه مولفه آن شامل کنترل، تعهد و چالش جویی) با صمیمیت زناشویی در زنان متأهل رابطه مثبت و معنادار داشتند(001/0˂P) همچنین، متغیرهای بهزیستی روانشناختی و سرسختی روانشناختی به طورمعناداری توانستند 53 درصد، شش مولفه بهزیستی روانشناختی به طورمعناداری توانستند 67 درصد و سه مولفه سرسختی روانشناختی به طورمعناداری توانستند 37 درصد از تغییرات صمیمیت زناشویی در زنان متأهل را تبیین کنند(001/0˂P) نتیجه گیری : نتایج نشان دهنده رابطه مثبت معنادار بهزیستی روانشناختی و سرسختی روانشناختی با صمیمیت زناشویی در زنان متأهل و نقش آنها در تبیین صمیمیت زناشویی آنان بود. بنابراین، برای ارتقای صمیمیت زناشویی می توان بهزیستی روانشناختی و سرسختی روانشناختی را بهبود بخشید.
تأثیر آموزش مهارت های فراشناختی بر علائم اضطراب اجتماعی و نشانگان افت روحیه در دختران با سطوح بالای اضطراب کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه : دانشجویان دارای اضطراب کرونا در زندگی تحصیلی و اجتماعی با چالش های زیادی در تعاملات اجتماعی و عمل روانی مواجه می شوند که برای رفع آن ها نیاز به مهارت های فراشناختی دارند. بنابراین این پژوهش با هدف بررسی تأثیر آموزش مهارت های فراشناختی بر علائم اضطراب اجتماعی و نشانگان افت روحیه در دختران دارای سطوح بالای اضطراب کرونا انجام شد. روش : پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری دوماهه بود. تمامی دانشجویان دختر دارای اضطراب کرونا در دانشگاه آزاداسلامی کرمانشاه جامعه پژوهش را تشکیل دادند. از بین آن ها با نمونه گیری هدفمند و کسب یک نمره بالاتر از میانگین در ابزارهای تکمیل شده 30 نفر انتخاب و در گروه های 15 نفری گمارش شدند. داده ها با پرسشنامه های اضطراب کرونا (علی پور و همکاران، 1398)، نشانگان افت روحیه (کیسان و همکاران، 2004) و اضطراب اجتماعی (کانر و همکاران، 2000) گردآوری شد. برای گروه آزمایش 10 جلسه برنامه فراشناختی به صورت جلسات هفتگی آنلاین یک ساعته اجرا شد، اما گروه کنترل برنامه ای را دریافت نکرد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تجزیه و تحلیل شد. یافته ها : گروه های آزمایش و کنترل در پیش آزمون از نظر متغیر های اضطراب اجتماعی و نشانگان افت روحیه تفاوت معنا داری نداشتند (05/0<P)، اما در مراحل پس آزمون و پیگیری از نظر هر دو متغیر این تفاوت معنادار بود (05/0>P). آموزش مهارت فراشناختی باعث کاهش نشانگان افت روحیه و اضطراب اجتماعی آزمودنی های گروه آزمایش شد (05/0>P). نتایج آزمون تعقیبی بن فرونی نشان داد، در برنامه فراشناختی نمرات پس آزمون متغیرهای وابسته نسبت به پیش آزمون به صورت معناداری کاهش یافته اند و این تأثیر در مرحله پیگیری پایدار بوده است. نتیجه گیری : یافته ها نشان می دهد که آموزش مهارت فراشناختی می تواند، به عنوان یک شیوه انتخابی در مبتلایان به اضطراب کرونا استفاده شود. بنابراین، درنظر گرفتن این نوع درمان به عنوان بخشی از برنامه درمانی مراجعان با اضطراب کرونا می تواند؛ سودمند باشد.