فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۰۰۱ تا ۴٬۰۲۰ مورد از کل ۳۵٬۵۲۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اضافه وزن یک مشکل سلامت عمومی در جوامع توسعه یافته و درحال توسعه است و پیامدهای روانشناختی زیادی بهمراه دارد بنابراین این پژوهش با هدف اثربخشی درمان ذهن آگاهی بر نشخوار فکری و تحمل پریشانی در نوجوانان دختر با شاخص توده بدنی بالا انجام شد. روش پژوهش: نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و دوره پیگیری دو ماهه با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی نوجوانان دختر دارای اضافه وزن دوره متوسطه دوم مدارس دولتی شهر تهران در سال 401-1400 بود، که از میان آن ها با روش نمونه گیری داوطلبانه تعداد 30 نفر انتخاب و به شیوه تصادفی ساده در دو گروه 15 نفری گمارش شدند. گردآوری داده ها علاوه بر چک لیست اطلاعات جمعیت شناختی-فرم محقق ساخته با پرسش نامه نشخوار فکری (نولن-هوکسما و ماور، 1991) و پرسش نامه تحمل پریشانی (سیمونز و گاهر، 2005) انجام شد. برای آزمودنی های گروه درمان ذهن آگاهی 8 جلسه هفتگی اجرا شد. (2 جلسه در هفته و هر جلسه به مدت 1 ساعت). داده ها با کمک روش های آمار توصیفی، آزمون های مربوط به رعایت پیش فرض های آماری و واریانس با اندازه گیری مکرر با نرم افزار آماری SPSS نسخه 26 انجام شد. یافته ها: نشخوار فکری و ابعاد آن در افراد گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه در مرحله پس آزمون به طور معناداری کاهش یافته است و این تأثیر در مرحله پیگیری نیز پایدار بوده است (05/0>P). نتیجه گیری: نتایج نشان داد بین میانگین نمره تحمل پریشانی و ابعاد آن در افراد دو گروه در مراحل پس آزمون و پیگیری تفاوت معنادار بوده است (05/0>P).
تأثیر تحریک الکتریکی فراجمجمه ای بر سوگیری توجه و عاطفه بزرگسالان مبتلا به اختلال افسردگی اساسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۲شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
35 - 11
حوزههای تخصصی:
هدف: افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی نقایصی در شناخت گرم مانند سوگیری توجه نسبت به محرک های منفی نشان می دهند. همچنین سطح پایینی از عاطفه مثبت و سطح بالایی از عاطفه منفی را تجربه می کنند. هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر تحریک الکتریکی فراجمجمه ای قشر خلفی – جانبی و شکمی – میانی پیش پیشانی بر سوگیری هیجانی و عاطفه افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی بود. روش: در این پژوهش از طرح متقاطع یک سو کور استفاده شد. 23 بزرگسال مبتلا به اختلال افسردگی اساسی طی سه جلسه سه نوع متفاوت تحریک شامل: 1) تحریک قشرخلفی-جانبی و مهار قشر شکمی- میانی پیش پیشانی 2) مهار قشر خلفی – جانبی و تحریک قشر شکمی – میانی پیش پیشانی و 3) شبه تحریک دریافت کردند و عملکردشان به وسیله آزمون کامپیوتری دات پروب و پرسشنامه عاطفه مثبت و منفی (پاناس) ارزیابی شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین حالت های مختلف تحریک در سوگیری توجه در بیماران افسرده تفاوت معناداری وجود ندارد. در رابطه با وضعیت عاطفی زمانی که افراد در ناحیه قشرخلفی-جانبی پیش پیشانی تحریک آندی و در ناحیه قشر شکمی – میانی تحریک کاتدی می شدند، تفاوت در سطح p<0/05 معنادار بود. نتیجه گیری: سوگیری توجهی نوعی از شناخت گرم است و این شناخت در افسردگی تحت تاثیر قرار می گیرد. در این پژوهش تحریک الکتریکی فراجمجمه ای در نواحی درگیر این شناخت در نمرات سوگیری توجه بیماران تغییری ایجاد نکرد. بااین حال، تحریک الکتریکی توانست وضعیت عاطفی افراد مبتلا به اختلال افسردگی را با کاهش شدت عاطفه منفی، بهبود ببخشد.
مقایسه اثربخشی درمان شناختی- رفتاری کلاسیک و درمان شناختی- رفتاری مبتنی بر حمایت هدفمند بر عملکرد جنسی و تحمل آشفتگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۲شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
232 - 213
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی درمان شناختی- رفتاری کلاسیک و درمان شناختی- رفتاری مبتنی بر حمایت هدفمند بر عملکرد جنسی و تحمل آشفتگی بود. روش: طرح پژوهش از نوع آزمایشی همراه با پیش آزمون و پس آزمون و گروه کنترل بود. 48 نفر از بیماران زن مبتلا به وسواس شستشو که در بازه زمانی فروردین تا تیرماه سال 1400 جهت درمان به مراکز مشاوره و خدمات روان شناختی و روانپزشکی شهر پارس آباد استان اردبیل مراجعه کرده بودند، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند. ابزار جمع آوری داده ها عبارت بودند از: مقیاس وسواس فکری- عملی ییل- براون، عملکرد جنسی و مقیاس تحمل آشفتگی. درمان های مداخله ای هر کدام طی 8 جلسه و در بازه های زمانی مختلف انجام شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد درمان شناختی- رفتاری کلاسیک و درمان شناختی- رفتاری مبتنی بر حمایت هدفمند بر عملکرد جنسی و تحمل آشفتگی در افراد مبتلا به وسواس شستشو اثربخش بوده است (05/0>P). همچنین اثربخشی درمان شناختی- رفتاری مبتنی بر حمایت هدفمند به طور معناداری بیشتر از شناختی- رفتاری کلاسیک بوده است (05/0>P). نتیجه گیری: توجه به تأثیر روش درمانی شناختی- رفتاری مبتنی بر حمایت هدفمند به عنوان درمانی جدید، پیشنهاد می شود.
اثر بخشی برنامه ترکیبی آموزش مدیریت والدین و فرزندپروری ذهن آگاهانه بر استرس والدگری، رابطه والد–کودک و مشکلات برونی سازی شده کودک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۲شماره ۲ (پیاپی ۶۶)
139 - 115
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی برنامه ترکیبی آموزش مدیریت والدین و فرزندپروری ذهن آگاهانه بر استرس والدگری، رابطه والد-کودک و مشکلات برونی سازی شده کودک انجام شد. روش: پژوهش از نوع نیمه آزمایشی همراه با پیش آزمون، پس آزمون دارای پیگیری سه ماهه با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش کلیه مادران دارای کودک 4 تا 9 سال شهر سمنان در سال 1400 بودند که از میان آن ها 24 مادر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به تصادف به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایش 16 ساعت به صورت هر هفته دو ساعت برنامه ترکیبی را دریافت کرد درحالی که گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفت. ابزارهای پژوهش شامل شاخص استرس والدگری آبدین (1995)، مقیاس رابطه والد-کودک پیانتا (1992) و پرسشنامه رفتاری کودک آیبرگ (1978) بود. تجزیه و تحلیل داده ها از طریق تحلیل کوواریانس چندمتغیره با نرم افزار SPSS-23 انجام شد. یافته ها: برنامه مذکور می تواند در کاهش استرس والدگری (05/0p<) و مشکلات برونی سازی شده کودک (05/0p<) اثربخش باشد، همچنین در کاهش تعارضات بین والد و کودک و نزدیک شدن رابطه آن ها مؤثر است (05/0p<) اما در میزان وابستگی بین والد و کودک تغییری ایجاد نمی کند (213/0 p=)، تمام نتایج در مرحله پیگیری پایدار بود به جز مشکلات برونی سازی شده کودک (573/0p=) نتیجه گیری: این برنامه ترکیبی می تواند مداخله ی مؤثری برای کاهش استرس والدگری و بهبود رابطه والد و کودک باشد.
رابطه شکست عشقی با استرس تحصیلی دانشجویان دانشگاه زنجان: نقش میانجی تنظیم شناختی هیجان
منبع:
روان شناسی تحلیلی شناختی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۲
15 - 35
حوزههای تخصصی:
هدف : پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه شکست عشقی با استرس تحصیلی دانشجویان با میانجی گری تنظیم شناختی هیجان انجام گرفت. روش: روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانشجویان دانشگاه زنجان در سال تحصیلی ۱۴۰۱- ۱۴۰۰ تشکیل دادند که از بین آنها تعداد ۳۰۵ نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و در این پژوهش شرکت داده شدند. ابزارها شامل پرسشنامه ضربه عشق راس (۱۹۹۹)، پرسشنامه نظم جویی شناختی هیجان ( CERQ-P ) و استرس تحصیلی زاژاکووا، لینچ و اسپینشاد (۲۰۰۵) بودند. برای تحلیل داده ها از مدل های ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی استفاده شد . یافته ها: تحلیل داده ها نشان دادند شکست عشقی همبستگی مثبت با استرس تحصیلی (۳۶/۲ t= ، ۰۱۱/۰ p= ) و همبستگی منفی با متغیر تنظیم شناختی هیجانی دارد (۵۰/۴- t= ، ۰۰۰/۰ p= ). همچنین بین تنظیم شناختی هیجان با استرس تحصیلی رابطه معناداری بدست آمد (۱۶/۶۲ t= ، ۰۰۰/۰ p= ). در نهایت با استفاده از آزمون سویل نقش میانجیگری تنظیم شناختی هیجان در رابطه بین شکست عشقی و استرس تحصیلی با ضریب مسیر ۶۲/۰- و مقدار ۱۴/۱۷- t= مورد تایید قرار گرفت. نتیجه گیری: این پژوهش علاوه بر گسترش مبانی نظری موضوع مورد مطالعه، در برگیرنده مفاهیمی برای شناخت اثرات منفی شکست عشقی در بین افراد بود. برای کاهش پیامدهای شکست عشقی به ویژه در حیطه تحصیلی می توان با برگزاری کارگاه های آموزشی مبتنی بر ذهن آگاهی و آموزش تنظیم هیجانی دانشجویان قدم محکمی در راستای اهداف پژوهشی برداشت.
مقایسه انعطاف پذیری شناختی، تکانشگری و عملکرد تحصیلی کیفی در دانشجویان با رگه های اختلال شخصیت مرزی و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۹
43 - 49
حوزههای تخصصی:
اختلال شخصیت مرزی یکی از شایع ترین اختلالات روانپزشکی می باشد. ویژگی اساسی اختلال شخصیت مرزی یک الگوی فراگیر بی ثباتی روابط بین فردی، تصور خود، تمایلات و تکانشگری علامت دار است که از اوایل بزرگسالی شروع می شود و در انواع زمینه ها موجود است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه انعطاف پذیری شناختی، تکانشگری و عملکرد تحصیلی کیفی در دانشجویان با رگه های اختلال شخصیت مرزی و عادی انجام گرفت. تعداد 20 نفر از دانشجویان با رگه های اختلال شخصیت مرزی و 20 نفر از دانشجویان عادی با پرسشنامه شخصیت مرزی(BPI) انتخاب شدند. سپس آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین، پرسشنامه تکانشگری بارت و پرسشنامه عملکرد تحصیلی کیفی بر روی هر دو گروه اجرا شد. نتایج تحلیل واریانس چند متغیره (MANOVA) نشان داد که بین دوگروه در هر سه متغیر انعطاف پذیری شناختی، تکانشگری و عملکرد تحصیلی کیفی تفاوت معنی داری وجود دارد. بنابراین، نتایج این پژوهش نشان می دهد که دانشجویان با رگه های اختلال شخصیت مرزی نقایصی را در انعطاف پذیری شناختی، تکانشگری و عملکرد تحصیلی کیفی نشان می دهند.
مدل ساختاری نگرش به تصویر بدنی بر اساس پایگاه هویت موفق با نقش واسطه ای نگرش فرهنگی اجتماعی به ظاهر و پذیرش خود(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: این پژوهش از انواع پژوهش های توصیفی همبستگی از نوع معادلات ساختاری بوده و با هدف بررسی مدل ساختاری نگرش به تصویر بدنی بر اساس پایگاه هویت موفق با میانجی گری نگرش فرهنگی اجتماعی به ظاهر و پذیرش خود در میان دختران نوجوان انجام شد. مواد و روش ها: جامعه آماری تحقیق کلیه دختران نوجوان مشغول به تحصیل در مقطع متوسطه شهر اصفهان در سال تحصیلی ۱۳۹۹-۱۴۰۰ بودند که ۵۶۷ نفر از آنان به شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند، بدین صورت که از میان مناطق شش گانه آموزش وپرورش اصفهان یک منطقه (منطقه ۵) به صورت تصادفی انتخاب شد و از میان مدارس منطقه ۵ تعداد ۶ مدرسه و از هر مدرسه ۵ کلاس (درمجموع ۳۰ کلاس) به صورت تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شده و مشارکت کردند. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه های روابط چندبعدی خود بدن (MBSRQ)، پایگاه هویت من (EOM-EIS-۲)، نگرش های اجتماعی فرهنگی نسبت به ظاهر (SATAQ-۳) و پذیرش خود (USAQ) استفاده شد. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از روش معادلات ساختاری با نرم افزار ایموس استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که ارتباط معنی داری بین متغیرهای پایگاه هویت، نگرش فرهنگی اجتماعی به ظاهر و پذیرش خود با نگرش به تصویر بدنی وجود دارد (۰۵/۰<P). همچنین یافته ها نشان داد که پایگاه هویت موفق با میانجی گری نگرش فرهنگی اجتماعی به ظاهر و پذیرش خود بر نگرش به تصویر بدنی تأثیر دارد (۰۵/۰<P)؛ و مدل ارائه شده در بین نوجوانان دختر از برازش مناسبی برخوردار است. نتیجه گیری: پایگاه هویت با میانجی گری نگرش فرهنگی اجتماعی به ظاهر و پذیرش خود در نوع نگرش افراد به تصویر بدنی به عنوان اولین خود تجربه شده تأثیر دارد بنابراین پیشنهاد می شود به منظور ارتقا نگرش به تصویر بدنی در افراد، متغیرهای مذکور از سوی مراکز مشاوره، مراکز زیبایی و همچنین مدارس موردتوجه قرار گیرند. تازه های تحقیق عبدالعزیز افلاک سیر: Google Scholar, Pubmed
بررسی اثربخشی درمان فعال سازی رفتاری بر عملکرد اجرایی و انعطاف پذیری شناختی در معلولین جسمی-حرکتی دارای پریشانی روان شناختی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: از مشکلات شایع در معلولین جسمی-حرکتی دارای پریشانی روان شناختی، نقص در عملکرد اجرایی و انعطاف پذیری شناختی است که موجب به وجود آمدن پیامدهای منفی متعددی برای این افراد می شود، بنابراین پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی فعال سازی رفتاری بر عملکرد اجرایی و انعطاف پذیری شناختی در معلولین جسمی-حرکتی دارای پریشانی روان شناختی انجام شد. مواد و روش ها: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه معلولین جسمی-حرکتی خفیف تا متوسط دارای پرونده در اداره بهزیستی شهرستان بابل در سال ۱۴۰۱ بود. از بین آن ها تعداد ۳۰ نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی و با روش قرعه کشی در دو گروه آزمایش و کنترل (۱۵ نفر در گروه آزمایش و ۱۵ نفر در گروه کنترل) جایگزین شدند. گروه آزمایش درمان فعال سازی رفتاری (۸ جلسه) و هر هفته یک جلسه و به مدت ۹۰ دقیقه دریافت نمودند و گروه کنترل در این مدت مداخله ای دریافت نکردند. پرسشنامه های پژوهش شامل پرسشنامه عملکرد اجرای بارکلی (۲۰۱۱)، پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندروال (۲۰۱۰) و پرسشنامه آشفتگی روان شناختی لاویبوند و لاویبوند (۱۹۹۵) بود. برای تجزیه وتحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس تک متغیری با نرم افزار SPSS نسخه ۲۵ استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان فعال سازی رفتاری در افزایش عملکرد اجرایی و انعطاف پذیری شناختی در مرحله پس آزمون مؤثر بود (۰۰۱/۰p<). نتیجه گیری: یافته ه ای پژوه ش حاض ر می توان د در انتخ اب و طراح ی مناس ب ترین رویک رد درمان ی منطب ق ب ا نیازه ای معلولین جسمی-حرکتی دارای پریشانی روان شناختی مورداستفاده ق رار گیرن د. تازه های تحقیق رمضان حسن زاده: Google Scholar, Pubmed
An Irreducible Death-Drive or an Emancipative Event: Trauma and PTSD Recovery form Žižek-Badiou Perspective(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Žižek supposes that traumas can turn into death-drives and offer the subject surplus jouissance. He warns that ideological systems can profit from traumas to further subjugate their citizens. Notwithstanding, Badiou construes that traumas can appear as tremendous moments of Truth/Events that betrays the voids of the Symbolic Order and actualizes the universal truths that postmodernism has constantly denied or endeavored to suppress. In so thinking, he hypothesizes that the Truth/Event will find/invent its own faithful subject that cooperate to actualize the suppressed or denied Real of their age. Badiou criticizes the Western Ethics for devising a secured mode of life that emasculates the subject of post capitalism age and deprives him of experiencing the sufferings that can confront him with the Real. Badiou states that the Western ethics deliberately ignores the positive effects of PTSD recoveries that can reveal a lot regarding the psychological and social weakness of the subject and the society as well. Defending the idea of traversing the fantasies and encountering the Real, Žižek, however, does not become convinced of the emancipatory force that Badiou attributes to traumatic Events. Instead, he announces that the subject’s fidelity to the Badiouian Truth/Event approximates to the devoted insurgents’ allegiance to the ‘mythic violence’ that enables them to disclaim responsibility for their deeds. Badiou himself is apprehensive of ever-present ‘simulacra’ that the sovereign ideology concocts to counterfeit the Truth/Event. What Žižek prescribes is an ‘Act’ that can be embodied in ‘divine violence’ that divulges the Symbolic Order’s void.
اثربخشی آموزش شادکامی بر رضایت از زندگی و سازگاری زناشویی زنان افسرده
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش شادکامی بر رضایت از زندگی و سازگاری زناشویی زنان افسرده شهر تهران بود. پژوهش نیمه آزمایشی، با طرح پیش آزمون-پس آزمون همراه با گروه کنترل است. جامعه آماری این پژوهش همه زنان افسرده مراجعه کننده به مراکز روانشناختی بودند که 30 نفر از آن ها با استفاده از نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه ها در ابتدا و انتهای پژوهش از نظر میزان رضایت از زندگی و سازگاری زناشویی ارزیابی شدند. بدین منظور قبل و بعد از مداخله (8 جلسه دو ساعته)، همچنین به پرسشنامه رضایت از زندگی (داینر و همکاران، 1985) و سازگاری زناشویی (اسپانیر، 1976) و در یک مرحله پرسشنامه افسردگی (بک، 1979) پاسخ دادند. نتایج تحلیل کوواریانس نشان دهنده افزایش رضایت از زندگی کلی در مرحله پس آزمون بوده است. همچنین نتایج نشان داد که آموزش شادکامی باعث افزایش سازگاری زناشویی در زنان افسرده شد. یافته های این پژوهش نشان می دهد که اثربخشی آموزش شادکامی بر افزایش رضایت از زندگی و سازگاری زناشویی زنان افسرده است.
اثربخشی درمان هیجان مدار بر نشخوار فکری و ناگویی هیجانی در افراد با آسیب شکست عاطفی
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان هیجان مدار بر نشخوار فکری و ناگویی هیجانی در افراد دارای شکست عاطفی شهر تهران در سال 1403 بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه افراد دارای شکست عاطفی مراجعه کننده به مراکز مشاوره و خدمات روان شناختی شهر تهران بودند که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار داده شدند. گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش درمان هیجان مدار قرار گرفتند و گروه کنترل در طول این مدت در انتظار درمان ماندند. روش جمع آوری داده ها بر اساس پرسشنامه استاندارد ناگویی هیجانی (بگبی و همکاران، 1994) و پرسشنامه استاندارد نشخوار فکری (نولن هوکسما و مارو، 1991) انجام گرفت. پایایی پرسشنامه با استفاده از روش آلفای کرونباخ محاسبه شد که مقدار آن برای پرسشنامه ناگویی هیجانی 81/. و پرسش نامه نشخوار فکری بالای 0.7 به دست آمده آمد. همین طور از روایی محتوا به منظور آزمون روایی پرسشنامه استفاده شد، که برای این منظور پرسشنامه ها به تائید متخصصین مربوطه رسید. تجزیه وتحلیل اطلاعات به دست آمده آمده از اجرای پرسشنامه ها از طریق نرم افزار SPSS24 در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل کوواریانس) انجام پذیرفت. نتایج پژوهش نشان داد نتایج نشان داد که درمان هیجان مدار باعث کاهش "نشخوار فکری" افراد دارای شکست عاطفی شد. همچنین نتایج نشان داد درمان هیجان مدار باعث بهبود "ناگویی هیجانی" افراد دارای شکست عاطفی شد. بنابراین یافته های مطالعه حاضر نشان داد که درمان هیجان مدار بر کاهش نشخوار فکری و ناگویی هیجانی افراد دارای شکست عاطفی مؤثر می باشد.
میزان شیوع و عوامل مرتبط با آزار جنسی در کودکی در میان بیماران سرپایی روان پزشکی در کشور تونس(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
اهداف این مطالعه با هدف برآورد شیوع سابقه آزار جنسی در کودکی در بیماران سرپایی روان پزشکی و بررسی عوامل مرتبط با آن انجام شد.
مواد و روش ها این مطالعه مقطعی بر روی 133 بیمار (80 مرد و 53 زن با میانگین سنی 11/8±45/02 سال) مراجعه کننده به بخش روان پزشکی بیمارستان دانشگاه قابس (جنوب تونس) انجام شد. داده ها با استفاده از فرم کوتاه پرسش نامه ترومای دوران کودکی و پرسش نامه اصلاح شده رفتارهای خودکشی جمع آوری شدند. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آمار توصیفی و آمار استنباطی شامل تست همبستگی استفاده شد. مقدار معناداری در سطح 0/50 تعیین شد.
یافته ها شیوع کلی آزار جنسی در کودکی در بین بیماران 8/9 درصد بود. شرکت کنندگانی که سابقه آزار جنسی در کودکی را گزارش کردند، سن کمتری هنگام شروع علائم روان پزشکی داشتند و مدت زمان بستری در بیمارستان روان پزشکی به طور قابل توجهی در آن ها طولانی تر بود. نتایج تحلیل چندمتغیره نشان داد که آزار جنسی در کودکی خطر داشتن بیماری های روان پزشکی را تا (AOR=5/9، 95% CI: 28/8-1/3) و خطر داشتن افکار خودکشی را تا 5/1 (AOR=5/1، 95% CI: 26/9-1/03) افزایش می دهد.
نتیجه گیری داشتن سابقه آزار جنسی در کودکی تأثیر منفی در بیماران روان پزشکی در دوران بزرگسالی دارد. این رابطه چندعاملی هستند و پیشنهاد می شود در آینده مطالعات طولی برای بررسی عمیق تر و مفصل تر انجام شوند.
اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر رضایت از زندگی، اضطراب آینده و استرس ادراک شده در دانش آموزان تیزهوش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: افزایش رضایت از زندگی، کاهش اضطراب و استرس در دانش آموزان تیزهوش از اهمیت بالایی برخوردار است. بدین منظور می توان روش های درمانی مختلفی را به کار برد. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر رضایت از زندگی، اضطراب آینده و استرس ادراک شده در دانش آموزان تیزهوش بود.
روش کار: این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون و مرحله پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل یکی از دبیرستان های دخترانه استعدادهای درخشان فرزانگان متوسطه اول و متوسطه دوم در سال تحصیلی 1402-1401 در مازندران بود که تعداد آنها 187 نفر بود. تعداد 30 نفر بر اساس معیارهای ورود و خروج انتخاب شدند و به طور تصادفی در گروه آزمایش و گروه گواه (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. دانش آموزان، پرسشنامه رضایت از زندگی، اضطراب آینده و استرس ادراک شده را در سه نوبت پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تکمیل کردند. گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای درمان شناختی رفتاری بر اساس پروتکل Mahasneh (۲۰۲۲) دریافت کردند و گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از روش تحلیل اندازه گیری مکرر و با نرم افزار SPSS-22 تحلیل شد.
یافته ها: نتایج نشان داد درمان شناختی رفتاری در گروه آزمایش، باعث افزایش رضایت از زندگی در پس آزمون و مرحله پیگیری نسبت به پیش آزمون شده است (0/05>P). همچنین میانگین نمرات اضطراب آینده و استرس ادراک شده در پیش آزمون به نسبت به پس آزمون و مرحله پیگیری در گروه آزمایش، کاهش یافت (0/05>P).
نتیجه گیری: درمان شناختی رفتاری در دانش آموزان تیزهوش، با افزایش رضایت از زندگی، کاهش اضطراب آینده و استرس ادراک شده همراه بود. نتایج این پژوهش می تواند به سازمان های آموزشی کمک کند تا از طریق گنجاندن مفاهیم مداخله شناختی رفتاری در کتب درسی دانش آموزان تیز هوش منجر به بهبود سلامت روان شناختی آنان گردد.
اثربخشی درمان شناختی-رفتاری بر تحمل پریشانی و تاب آوری در زنان دارای همسر زندانی وابسته به مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال هفدهم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۰
267 - 288
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر تحمل پریشانی و تاب آوری زنان دارای همسر زندانی وابسته به مواد بود. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل همه زنان دارای همسر زندانی وابسته به مواد تحت پوشش انجمن حمایت از زندانیان شهر تهران در سال 1402 بود. از این بین، 30 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. شرکت کنندگان هر دو گروه مقیاس تحمل آشفتگی و مقیاس تاب آوری را در پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند. درمان شناختی رفتاری در 8 جلسه 90 دقیقه ای با فراوانی دو جلسه در هفته بر روی گروه آزمایش اجرا شد. داده ها با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که بین دو گروه تفاوت معنی داری وجود داشت و درمان شناختی رفتاری باعث افزایش تحمل آشفتگی و تاب آوری در زنان دارای همسر زندانی وابسته به مواد شد. نتیجه گیری: براساس یافته ها، درمان شناختی رفتاری می تواند در زمینه بهبود تحمل آشفتگی و تاب آوری زنان دارای همسر زندانی وابسته به مواد، مورد استفاده مشاوران و درمانگران خانواده قرار گیرد.
نقش راهبردهای خود تنظیمی، خود انگیزشی دانش آموزان و کمال گرایی مادران در پیشرفت تحصیلی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، پیش بینی پیشرفت تحصیلی بر اساس راهبردهای خودتنظیمی و خودانگیزشی دانش آموزان دختر دوره اول متوسطه و کمال گرایی مادران شان بود. روش پژوهش توصیفی- همبستگی و جامعه آماری متوسطه اول شهر اصفهان و مادران آن ها بود که تعداد دانش آموزان 1846 نفر بود و با توجه به این که مؤلفه های پرسشنامه ها 10 مورد می باشد و برای هر مؤلفه 20 نفر برای حجم نمونه کافی است؛ بنابراین، حجم نمونه 200 نفر در نظر گرفته شده است و به روش نمونه گیری تصادقی خوشه ایی چند مرحله ایی انتخاب شدند و پرسشنامه های راهبردهای خودتنظیمی میلر و براون (1999)، پرسشنامه خودانگیزشی بارکلی (2012) و پرسشنامه کمال گرایی اهواز نجاریان و همکاران (1387)APS را تکمیل نمودند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام استفاده شد. نتایج نشان داد، سهم دو متغیر راهبردهای خودتنظیمی و خودانگیزشی در پیش بینی پیشرفت تحصیلی معنادار بوده و به ترتیب 24درصد و36 درصد بر متغیر پیشرفت تحصیلی مؤثر بوده است. اما، متغیر کمال گرایی مادران دانش آموزان توان پیش بینی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر را نداشت. با توجه به یافته های پژوهش متغیرهای راهبردهای خودتنظیمی و خودانگیزشی در پیش بینی پیشرفت تحصیلی نقش دارند.
مقایسه بهزیستی مذهبی-معنوی، شخصیت تاریک و اضطراب والدگری در مادران با و بدون فرزند مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات اسلامی ایرانی خانواده سال ۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
24 - 49
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف مقایسه ی بهزیستی مذهبی-معنوی، شخصیت تاریک و اضطراب والدگری در مادران با و بدون فرزند مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری انجام شده است. روش: طرح پژوهش علّی-مقایسه ای و جامعه ی آماری شامل مادران با و بدون فرزند مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری که فرزندان در گروه سنی 7 تا 16 سال شهر اصفهان در سال 1399 بود. نمونه ای به تعداد 100 نفر (50 نفر مادران دارای فرزند مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری و 50 نفر مادران بدون فرزند مبتلا به اختلال وسواسی-جبری) به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه های وسواس مادزلی (1977) (برای انتخاب گروه نمونه)، جهت گیری مذهبی-معنوی آلپورت (1968)، پرسشنامه شخصیت تاریک جوناسون و وبستر (2010) و پرسشنامه سنجش استرس والدگری آبیدین (1990) بود. داده ها با استفاده از SPSS-24 و آزمون تی مستقل تحلیل شدند. نتایج: نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که در متغیرهای بهزیستی مذهبی-معنوی و شخصیت تاریک و مؤلفه های آن ها، مادران بدون فرزند مبتلا به اختلال وسواسی-جبری به صورت معناداری نمرات بالاتری نسبت به مادران دارای فرزندان با اختلال وسواسی-اجباری کسب کرده اند. در نتیجه ی دیگری می توان این طور بیان کرد که در اضطراب والدگری و مؤلفه های آن، مادران دارای فرزندان با اختلال وسواسی-اجباری به صورت معناداری نمرات بالاتری نسبت به مادران بدون فرزند مبتلا به اختلال وسواسی-جبری کسب کرده اند. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش در تبیین مکانیسم های روان شناختی والدین دارای فرزند مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری مؤثر بوده و می تواند به درمانگران و پژوهشگران کمک کند.
اثر بخشی آموزش تاب آوری به روش پنسیلوانیا بر علایم اهمال کاری تحصیلی و اضطراب نوجوانان تیزهوش کمال گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دست آوردهای روان شناختی سال ۳۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
99 - 120
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش به بررسی اثر بخشی برنامه درمانی تاب آوری پنسیلوانیا بر اهمال کاری و مؤلفه های اضطراب در نوجوانان تیزهوش کمال گرا شهرستان دزفول پرداخته شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی و در قالب طرح پپیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه انجام شد. جامعه آماری این پژوهش شامل دختران نوجوان تیزهوش 12 تا 16 سال در سال تحصیلی 1399-1398 بود که به فراخوان پژوهشگران پاسخ مثبت داده و پرسشنامه کمال گرایی را پر کردند. روش نمونه گیری به شیوه در دسترس بود. از بین کسانی که نمره کمال گرایی بالا داشتند 30 نفر انتخاب و به شکل تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. پیش آزمون بر روی هر دو گروه اجرا گردید و مداخلات در 12 جلسه دو ساعته انجام شد و بعد از اتمام جلسات درمانی، پس آزمون از هر دو گروه گرفته شد. ابزار گرد آوری داده ها پرسشنامه های مقیاس اهمال کاری تحصیلی سولومون و راتبلوم و مقیاس اضطراب بک بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کواریانس تک متغیری و بررسی پیش فرض های تحلیل کواریانس استفاده شد. نتایج نشان داد که برنامه تاب آوری پنسلوانیا به کاهش اهمال کاری تحصیلی و اضطراب نوجوانان تیزهوش کمال گرا کمک می کند. پیشنهاد می شود این برنامه درمانی برای نوجوانان تیزهوش در جهت افزایش انگیزه های فردی و پیشرفت تحصیلی مورد استفاده قرار گیرد
مقایسه تأثیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرح واره درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تصویر بدن و عزت نفس جنسی زنان دیالیزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف : مطالعه حاضر باهدف مقایسه تأثیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرح واره درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تصویر بدن و عزت نفس جنسی زنان دیالیزی انجام شد. روش : پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش مشتمل بر کلیه زنان دیالیزی متأهل مراجعه کننده به انجمن حمایت از بیماران دیالیزی شهر مشهد در بازه زمانی دی ماه سال 1400 تا خردادماه سال 1401 بود که 45 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه شامل دو گروه آزمایش (درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرح واره درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد) و یک گروه کنترل جایگزین شدند. داده ها از طریق پرسش نامه های نگرانی از تصویر بدن لیتلتون، آکسوم و پوری (Littleton et al., 2005) و عزت نفس جنسی زنان – فرم کوتاه دویل زینا و شوارز (Doyle Zeanah & Schwarz, 1996) به دست آمد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار 25Spss- استفاده شد. یافته ها : نتایج نشان داد درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرح واره درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد در مقایسه با گروه کنترل بر تصویر بدن و عزت نفس جنسی زنان دیالیزی مؤثر هستند (05/0 P<). بعلاوه، طرح واره درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد به صورت معنی داری مؤثرتر از درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بود (05/0 P<)؛ بنابراین، کار هم زمان بر روی طرح واره ها و استفاده از فنون پذیرش و تعهد می تواند منجر به خودانگاره بدنی بهتر و عزت نفس جنسی بالاتر و درنتیجه بهبود اعتمادبه نفس و ارتباط زناشویی در زنان دیالیزی گردد.
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر شفقت و درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر تحمل پریشانی در زنان نابارور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۰
59 - 66
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر شفقت و درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر تحمل پریشانی در زنان نابارور به اجرا درآمد. روش تحقیق حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل همراه با پیگیری بود، جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان نابارور 30 – 40 ساله شهر تهران بود. نمونه پژوهش حاضر شامل 45 نفر و روش نمونه گیری، در دسترس بود. ابزار پژوهش شامل؛ پرسشنامه تحمل پریشانی سیمونز و گاهر (2005)، خلاصه طرح جلسات درمان مبتنی بر شفقت (گیلبرت، 2015) و خلاصه طرح جلسات درمان شناختی مبتنی ذهن آگاهی( صادقی، سجادیان و نادی، 1400) بود. داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس آمیخته تجزیه و تحلیل شد. یافته ها نشان دادکه دو شیوه درمان مبتنی بر شفقت و درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر نمرات تحمل پریشانی در پس آزمون اثر معنی دار دارد. مداخله آزمایشی منجر به تغییراتی در گروه آزمایش شده که 31/0 کل تغییرات ناشی از عمل آزمایشی بوده است(p<0/01) و در مقایسه درمان مبتنی بر شفقت در افزایش تحمل پریشانی زنان نابارور موثرتر بوده است.می توان نتیجه گرفت که با دو روش درمان مبتنی بر شفقت و درمان شناختی مبتنی ذهن آگاهی ، می توان تحمل پریشانی را در زنان نابارور افزایش داد.
فراترکیب عوامل ناسازواری برنامه های درسی آموزش عالی و اشتغال و اولویت بندی براساس تحلیل سلسله مراتبی گروهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: در سال های اخیر نارضایتی کارفرمایان و صاحبان مشاغل نسبت به کارآیی بیرونی نظام آموزش عالی و افزایش نرخ بیکاری فارغ التحصیلان، از واگرایی و ناسازواری برنامه های درسی دانشگاهی با اشتغال و بازارکار حکایت دارد. از این رو پژوهش حاضر با هدف شناسایی و اولویت بندی عوامل این ناسازواری انجام شده است. روش: این تحقیق با روش ترکیبی گنجانده شده در 2 فاز انجام شده است. در فاز اول ضمن مطالعه کلیه پژوهش های سال های اخیر پیرامون برنامه های درسی آموزش عالی و اشتغال با روش های کیفی فراترکیب و تحلیل محتوا، عوامل ناسازواری شناسایی و در فاز دوم با استفاده از روش کمی تحلیل سلسله مراتبی گروهی اولویت بندی شده است. یافته ها: یافته های تحقیق عوامل ناسازواری را در سه مقوله اصلی شامل عوامل فرآیندی (با زیر مقوله های نیازسنجی، طراحی، اجرا و ارزشیابی)، عوامل بخشی (عناصر) (با زیرمقوله های اساتید و مدرسان، راهبردهای یاددهی و یادگیری، اهداف، محتوا و فضا، محیط و امکانات) و عوامل نهادی (با زیر مقوله های تصمیم گیران، کمیته های برنامه ریزی درسی و سازوکار اداری) ارائه و زیرمقوله «محتوا» را به عنوان مهم ترین عامل ناسازواری معرفی نمود. نتیجه گیری: نظام آموزش عالی کشور در راستای ایجاد همنوایی بین برنامه های درسی و اشتغال ناگزیر به بازنگری برنامه های درسی با رویکرد اشتغال محور و توجه ویژه به عوامل شناسایی شده اولویت دار می باشد.