فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۸۴۱ تا ۳٬۸۶۰ مورد از کل ۳۶٬۲۵۰ مورد.
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۵)
340 - 355
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش تعیین و مقایسه اثربخشی درمان شناختی-رفتاری با درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر نگرانی از تصویر بدن در زنان مبتلا به اضافه وزن بود. روش پژوهش: طرح پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با مرحله پیگیری در سه گروه آزمایش و گواه بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه زنان دارای اضافه وزن (نمایه توده بدنی بین 25 و 9/29) شهرستان ورامین در سال 1400 تشکیل دادند که تعداد 60 نفر با روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه آماری انتخاب و در سه گروه آزمایش و گواه به صورت تصادفی جایگزین شدند؛ ابتدا هر سه گروه با پرسشنامه نگرانی از تصویربدنی لیتلتون همکاران (2005) ارزیابی شدند. گروه آزمایش درمان شناختی رفتاری با استفاده از پروتکل درمانی پیمنترا و همکاران (2017) و گروه آزمایش درمان مبتنی بر پذیرش تعهد با استفاده از پروتکل درمانی سیاروچی، بیلی و هریس(2005) به مدت هشت جلسه 90 دقیقه ای تحت مداخله قرار گرفتند. داده های جمع آوری شده با استفاده از واریانس اندازه های مکرر تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان شناختی- رفتاری و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر نگرانی از تصویر بدن (21/28=F، 001/0=P) در زنان مبتلا به اضافه وزن موثر بود و این تاثیر در مرحله پیگیری پایدار بود. همچنین نتایج آزمون تعقیبی نشان داد بین دو روش درمانی تفاوت وجود ندارد و هر دو مداخله بر کاهش نگرانی از تصویر بدن موثر بودند. نتیجه گیری: با توجه به اثر بخشی درمان شناختی- رفتاری و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر نگرانی از تصویر بدن در زنان مبتلا به اضافه وزن این دو مداخله می توانند به عنوان روش های موثر در زمینه نگرانی از تصویر بدنی در افراد مبتلا به اضافه وزن مورد استفاده روانشناسان و مشاوران قرار گیرد.
نقش تکنولوژی در برطرف کردن نیاز های آموزشی سازمان ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پزوهش با هدف بررسی نقش تکنولوژی در برطرف کردن نیاز های آموزشی سازمان ها انجام شد. روش این پژوهش آمیخته(کمی و کیفی) و جامعه آماری آن کلیه شرکت های خصوصی در استان تهران بود که یک شرکت به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شد. گروه نمونه در بخش کیفی تعداد 17 نفر از متخصصان(اساتید دانشگاه و مدیران شرکت)، ودر بخش کمی تعداد 30 نفر از کارمندان بودند که به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش(15نفر) و کنترل(15 نفر) قرار گرفتند. نتایج یافته های بخش کیفی نشان داد که سازمان ها در بخش سنجش دارای شش مشکل هستند که عبارتند از عدم مهارت کافی در سنجش، فاصله زیاد سنجش، هزینه ها، مشکلات روانی ، امکانات، نظم دهی به حجم بالا است و در بخش آموزش دارای پنج مشکل هستند که عبارتند از هزینه های آموزش، عدم تخصص آموزش دهنده، نداشتن شرایط آموزش، متناسب نبودن آموزش و عدم نظارت. در این پژوهش برای انتخاب نمونه و آموزش در بخش کمی ابتدا با استفاده از نرم افزارهای به روز در حیطه سلامت روان و هوش هیجانی سنجش صورت پذیرفت و سپس جلسات آموزشی متناسب با شرایط افراد به صورت برخط صورت گرفت. نتایج یافته های بخش کمی نشان داد که دوره های آموزشی هوش هیجانی متناسب با تکنولوژی(برخط) توانسته است که سلامت روان افراد را بهبود ببخشد و همچنین مشکلات سنجش و آموزش را در سازمان از نظر شرکت کنندگان به صورت معناداری کاهش دهد. از نتایج یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که استفاده از تکنولوژی می تواند نقش مهمی در سنجش، ارزیابی کارکنان و در نتیجه آموزش های سازمانی لازم داشته باشد.
پیشگیری از آسیب های اجتماعی و رفتارهای پرخطر در مدارس
حوزههای تخصصی:
براساس آمار و شواهد موجود آسیب های اجتماعی و رفتارهای پرخطر، مهمترین دغدغه مدارس و خانواده ها است. گسترش عوامل مخاطره آمیز تهدیدکننده سلامت روانی اجتماعی دانش آموزان، موجب شده است تا محافظت از کودکان و نوجوانان در برابر آسیب های اجتماعی و رفتارهای پرخطر، در کنار دیگر اولویت های تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان و بلکه جزو مهم ترین اولویت قرار گیرد. از مهمترین امور تربیتی در مدرسه بررسی رفتارهای پرخطر است که پیامدهایی ناگوار برای زندگی، سلامتی و رشد روانی و اجتماعی نوجوان به همراه می آورد. پیامدهای اصلی این رفتارها از این قرار است: بیماری های روانی ازجمله افسردگی (گلدستین، والتون، کانینگهام، تروبریج و مایو[1]، 2007)، بیماری های جنسی (مارکوییز و گالبن[2]، 2004)، انگیزه پایین و افت تحصیلی (جنیس[3]، 2002) و حضور در گروه های بزهکاری. مصرف مواد مخدر، خشونت و رفتارهای جنسی عامل بسیاری از مرگ و میرهای سنین نوجوانی و اوایل بزرگ سالی محسوب می شوند (لیندربرگ، بوگس و ویلیامز[4]، 2000). اساسی ترین عوامل در تشخیص نوجوانان مستعد رفتارهای پرخطر در سطح فردی عبارت اند: کسانی که از توانایی ها آگاهی ندارند، کسانی که عزت نفس پایینی دارند، کسانی که در گروه های منفی هم سالان عضویت دارند، و کسانی که تعهد مدرسه ای ضعیفی دارند. عوامل دیگری مانند ارتباط والد فرزندی ضعیف، نظارت والدینی ضعیف (مانند والدینی که از محل نوجوانان خود بی خبرند) و فقدان حمایت خانوادگی نیز مطرح می باشد. متاسفانه وقتی والدین خودشان به رفتارهای پرخطر اشتغال دارند، نوجوانان نیز به رفتارهای پرخطر دست می زند. پژوهشگران چنین دریافته اند که با وجود جو مدرسه ای ضعیف، وضعیت اقتصادی اجتماعی ضعیف، و فقدان یا ضعف روابط اجتماعی، نوجوانان بی سرپرست کودکان و نوجوانان در خطر بیشتری برای داشتن رفتارهای منفی هستند (گازمن و بوش[5]، (2007) نتایج تحقیقات داخلی و خارجی درخصوص آسیب های اجتماعی و خطرپذیری نشان می دهد که ماهیت، نوع، شدت و روش ارتکاب انحرافات در میان دانش آموزان پیچیده شده و روند افزایشی داشته است. عوامل خانوادگی، نظیر فرایند ناقص جامعه پذیری در خانواده، کنترل ضعیف خانوادگی، روابط سرد عاطفی بین اعضای خانواده، گسیختگی خانوادگی، شکاف نسلی بین فرزندان و والدین، پایگاه پایین اقتصادی و اجتماعی خانواده، کاهش تعلق خاطر به مدرسه، بی اعتقادی به هنجارهای رسمی مدرسه، مشارکت نکردن در فعالیت های مدرسه و گروه هم سالان، کارایی نداشتن مدرسه، رسانه های جمعی و خانواده در جامعه پذیر کردن و کنترل دانش آموزان، روحیه کنجکاوی جوانان، و ابهام هویتی، زمینه ساز گرایش آنان به رفتارهای انحرافی است. شواهد نشان می دهند که فعالیت های ترویجی و فرهنگی، در کنار فعالیت های آموزشی و مراقبتی، از مهم ترین راهکارها برای پیشگیری از آسیب های اجتماعی در سطح مدارس کشورها، شناخته شده است که می تواند موجب ارتقاء آگاهی عمومی و بهبود نگرش ها در زمینه عوامل مخاطره آمیز کودکان و نوجوانان و چگونگی محافظت از ایشان شود. جلوگیری از علل و عوامل و بروز این آسیب ها به برنامه ریزی نهادهای مرتبط با کودکان و نوجوانان در آموزش وپرورش نیاز دارد. تدوین پیش نویس سند پیشگیری از آسیب های اجتماعی دانش آموزان شاید با همین احساس مسئولیت شکل گرفت. یکی از راه های پیش بینی شده در این سند آموزش اصول مهارت های زندگی در مدرسه و توسط معلمان است. بیشتر تحقیقات حاکی از آن هستند که آگاهی از مهارت های زندگی و آموزش آن در پیشگیری از آسیب های اجتماعی نقش مهمی دارد. [1]- Goldstein, Walton, Cunningham, Trowbridge and Mayo [2]- Marquise and Galban [3]- Janis [4]- Lindbergh, Boggs and Williams [5]- Gasman and Bush
مقایسه اثربخشی بسته درمان تلفیقی با درمان شناختی رفتاری بر خودپنداره جنسی مردان دارای اختلال روانی کودک خواهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ بهار (اردیبهشت) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۲
۳۶۰-۳۴۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: کودک خواهی ک انحراف جنسی و یک اختلال روانی است که شیوع آن در افغانستان گسترده است. روش های درمانی که تاکنون استفاده شده، فقط بر یکی از علل این اختلال متمرکز هستند و نیاز به درمان های یکپارچه تری برای این اختلال محسوس است. هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی بسته درمان تلفیقی اختلال کودک خواهی با درمان شناختی رفتاری بر خودپنداره جنسی مردان افغانستان بود. روش: طرح پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی پیش آزمون – پس آزمون - پیگیری سه ماهه با گروه گواه و دو گروه آزمایش است. جامعه آماری شامل کلیه مردان افغان ساکن افغانستان مبتلا به اختلال کودک خواهی بود که تعداد 30 نفر از آن ها به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در گروه درمان تلفیقی (10 نفر)، گروه درمان شناختی رفتاری (10 نفر) و گروه گواه (10 نفر) قرار گرفتند. ابزار اندازه گیری در این پژوهش پرسشنامه چندوجهی خودپنداره جنسی اسنل (1995) بود. شرکت کنندگان در گروه درمان تلفیقی تدوین شده توسط پژوهشگر (درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، درمان مبتنی بر ذهن آگاهی و طرحواره درمانی)، محتوای بسته درمانی اختلال کودک خواهی را در طی 20 جلسه به صورت فردی دریافت کردند. همچنین شرکت کنندگان در گروه شناختی رفتاری، آموزش های این درمان را در طی 8 جلسه و به صورت فردی دریافت نمودند. یافته ها: نتایج تحلیل اندازه های مکرر نشان داد که هر دو درمان تلفیقی و درمان شناختی رفتاری در افزایش نمرات خودپنداره جنسی مثبت آزمودنی ها مؤثر بودند ولی درمان تلفیقی اختلال کودک خواهی اثربخشی بالاتری داشته است (05/0 > P). در ضمن فقط درمان تلفیقی اختلال کودک خواهی در کاهش نمرات خودپنداره جنسی منفی آزمودنی ها مؤثر بود (05/0 >P). نتیجه گیری: مهم ترین وجه تمایز درمان تلفیقی اختلال کودک خواهی نسبت به درمان شناختی رفتاری این بود که در درمان تلفیقی، همزمان با رهاسازی تفکر از قید عادات منفی خودکار و پذیرش این افکار، بر نقاط قوت، توانمندی های فرد و ارزش های واقعی فرد تمرکز نموده و مشکلات ریشه ای مهارت های ارتباطی و جنسی را مورد بررسی و درمان قرار داد و از تأثیر بهتری در درمان این اختلال برخوردار بود. بنابراین از درمان تلفیقی اختلال کودک خواهی برای کمک به تغییر طرحواره های ناسازگار و کاهش نشانه های مجرمین مبتلا به اختلال کودک خواهی استفاده گردد.
فعالیت ها وخدمات مراکز رشد اعضای هیات علمی: تجارب دانشگاه های برتر دنیا(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف مراکز رشد حرفه ای، ارتقاء مهارت ها و دانش اعضای هیات علمی است. بر این اساس مراکز رشد حرفه ای خدمات مختلفی را ارائه می دهند. هدف این مقاله بررسی فعالیت های مراکز رشد حرفه ای اعضای هیات علمی در دانشگاه های برتر جهان می باشد. روش کار: در این مطالعه تطبیقی، از الگوی برودی استفاده شده است. 15 دانشگاه برتر دنیا به صورت هدفمند و بر اساس رتبه بندی شانگهای از پنج قاره جهان انتخاب شد و فعالیت ها و خدمات مراکز رشد حرفه ای این دانشگاه ها مورد بررسی قرار گرفت. در این روش اطلاعات با استفاده از اسناد و مدارک موجود در پایگاه داده ها و وب سایت دانشگاه های منتخب جمع آوری شده، سپس به صورت مقوله های مجزا طبقه بندی، بررسی، تحلیل و مقایسه شد. یافته ها: مهم ترین فعالیت ها و خدمات مراکز رشد حرفه ای در دانشگاه های منتخب، علاوه بر کارگاه و سمینار، مطالعه و پژوهش و اعطای پژوهانه در زمینه تدریس و یادگیری، اعطای جوایز تدریس، ارزشیابی از تدریس و آموزش و تدارک مواد و فضای آموزشی می باشد. نتیجه گیری: اگر چه خدمات عرضه شده توسط مراکز رشد حرفه ای با توجه به شرایط و امکانات دانشگاه ها متفاوت است، اما با بررسی مراکز دانشگاه های برتر می توان مشترکاتی یافت و از تجربه موفق آنها استفاده کرد.
مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر فرانگرانی در زنان آسیب دیده از خیانت همسر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر فرانگرانی در زنان آسیب دیده از خیانت همسر انجام شد. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی باطرح پیش آزمون و پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری کلیه زنان آسیب دیده از خیانت همسر در سال 1399- 1400 در شهر تهران بود و نمونه آماری ۴۵ نفر از زنانی بود که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و در سه گروه ۱۵ نفری آزمایش و گروه به صورت تصادفی گمارده شدند. گروه طرح واره درمانی طی 8جلسه 90دقیقه ای هفته ای یکبار و گروه درمان مبتنی بر کیفیت زندگی طی 10جلسه 90دقیقه ای هفته ای یکبار مورد مداخله قرار گرفتند. داده ها با استفاده از شاخص افکار اضطرابی ولز (AnTI) (1994) جمع آوری و به روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. تفاوت میانگین ها نشان داد در پس آزمون در فرانگرانی بین دو مداخله طرح واره درمانی و درمان مبتنی بر کیفیت زندگی تفاوت معناداری وجود ندارد (05/0<p)؛ از سوی دیگر بین دو مداخله با گروه گواه تفاوت معنادار آماری گزارش شد (01/0>P). به عبارتی هر دو روش بر کاهش فرانگرانی اثر داشته اند و این دو مداخله تفاوت معناداری ازنظر اثربخشی بر این متغیر در زنان آسیب دیده از خیانت همسر بایکدیگر نداشتند؛ این نتایج در پیگیری هر دو مداخله نیز دیده می شود. نتیجه گیری می شود طرح واره درمانی و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر فرانگرانی در زنان آسیب دیده از خیانت همسر موثر هستند اما بین دو درمان تفاوتی وجود ندارد.
شادکامی براساس نیازهای بنیادین روان شناختی با میانجی گری سازگاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۰
126 - 151
حوزههای تخصصی:
از دوره های مهم تاثیرگذار در رشد و سلامت جسمانی، روانی و اجتماعی، دوران نوجوانی هر فردی است که شکل گیری شخصیت و هویت یابی در این دوره حساس شکل می گیرد. پژوهش حاضر با هدف مدل یابی شادکامی براساس نیازهای بنیادین روان شناختی با میانجی گری سازگاری در نوجوانان بود. روش پژوهش کاربردی و روش انجام آن توصیفی-همبستگی مبتنی بر مدل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری را تمامی نوجوانان دختر شاغل به تحصیل در دوره دوم متوسطه تشکیل می دادند که 352 نفر با استفاده از نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند و به پرسشنامه های شادکامی آکسفورد (2002)، نیازهای بنیادین روان شناختی دسی و همکاران (2001) و سازگاری دانش آموزان سینها و سینگ (1993) پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از مدل معادلات ساختاری انجام گرفت. یافته ها نشان داد متغیر سازگاری توانسته است نقش میانجی را در رابطه بین نیازهای بنیادین روان شناختی با شادکامی ایفا کند. می توان نتیجه گرفت هنگامی که انگیزه ها و یا پاداش های درونی اثر تقویت شان بیشتر از انگیزه بیرونی باشد، اجرای نیازهای روانی آسان تر شده و تاثیر مثبتی بر سازگاری نوجوان می گذارد؛ چرا که سازگاری ازطریق مشوق ها و تقویت های درونی حاصل می شود و این گونه با ایجاد احساس درونی مثبت در نوجوان منجر به افزایش شادکامی در نوجوانان می شود؛ براین اساس بایستی با فراهم نمودن محیط سالم و پویا و متناسب با نیاز های فردی و شخصیتی هر نوجوان، نوید بهزیستی و شادکامی را در نوجوانان داد.
مرور سیستماتیک کاربست وب کوئست در یادگیری زبان انگلیسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فناوری های آموزشی در یادگیری دوره ۶ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۲
58 - 83
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف کاربست وب کوئست در یادگیری زبان انگلیسی با یکارگیری روش مرور سیستماتیک سندلوفسکی و باروسو انجام شد. این مطالعه حاصل 10 سال بررسی مطالعات در فاصله سال های 2013-2023 در زمینه تحقیقات کاربست وب کوئست در یادگیری زبان انگلیسی بود. کلیدواژه های کاربردی مورد استفاده در این تحقیق شامل: «وب کوئست و یادگیری زبان انگلیسی» و نیز «وب کوئست و آموزش زبان انگلیسی» بود که در پایگاه های Sciencedirect, Tylor & Francis, Google scholar, Sage, Irandoc, Magiran, ensani.ir مورد جستجو قرار گرفت. در بررسی اولیه 227 سند شناسایی گردید که در گام اولیه غربالگری بر اساس دستورالعمل پریسما و با بکارگیری از چک لیست سیاهه رفتار کسپ حدود 64 مطالعه مرتبط حاصل شد؛ سرانجام در گام دوم غربالگری، با بررسی متن کامل اسناد مدنظر و ارزیابی این اسناد حدود 17 سند وارد چرخه پردازش مطالعه شدند. تجزیه و تحلیل این اسناد بر 21 محور پایه و 5 مقوله سازمان دهنده فرعی تاکید داشت که از میان 21 مضمون شناسایی شده، مقوله های «یادگیری مبتنی بر فناوری اطلاعات و ارتباطات»، «اثربخشی وب کوئست در مهارت های نوشتاری» و «اثربخشی وب کوئست در مهارت های خوانداری» بیشترین درصد حوزه تفوق موضوعی را از آن خود نمودند. محقق این محورهای پایه را در یک فرایند ساخت و پرداخت مفهومی با استفاده از کدگذاری نظام مند اشتراوس و کوربین در پنج بخش "مهارت های یادگیری زبان انگلیسی" ، "جنبه های کارکردی یادگیری زبان انگلیسی" ، "جنبه های تاکتیکی یادگیری زبان انگلیسی" ، "مهارت های شناختی" و "عوامل نظری" حول پدیده اصلی پژوهش یعنی کاربست وب کوئست در یادگیری زبان انگلیسی سازماندهی نمود.
ارتباط میان استانداردهای بالا، باورهای خودکارآمدی کلی، تجربه ی مکرر ناهم خوانی و علایم اختلال اضطراب فراگیر در افراد 18 سال به بالا: آزمون مدل های میانجی گری و میانجی گری تعدیل شده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اختلال اضطراب فراگیر شیوع قابل توجهی دارد و با ناراحتی روانی و یا اختلال در زندگی روزمره مرتبط است؛ بنابراین شناخت عوامل موثر بر شکل گیری آن اهمیت دارد. هدف اول پژوهش حاضر، بررسی نقش میانجی گر تجربه مکرر ناهم خوانی در رابطه استانداردهای بالا با علایم اختلال اضطراب فراگیر بود. هدف دوم، بررسی یک مدل ترکیبی میانجی گری تعدیل شده برای رابطه استانداردهای بالا با علایم اضطراب فراگیر بود که تجربه مکرر ناهم خوانی نقش میانجی گر و باورهای خودکارآمدی کلی نقش تعدیل گر دارد. طرح پژوهش حاضر از نوع هم بستگی بود. جامعه پژوهش، افراد 18 سال به بالای حاضر در شهر تهران در بازه زمانی 20 آبان تا 5 آذر سال 1402 بود. نمونه ای شامل 382 نفر از افراد حاضر در 11 منطقه از شهر تهران به شیوه خوشه ای سه مرحله انتخاب شد. ابزارهای اندازه گیری پژوهش شامل زیرمقیاس کمال گرایی جامعه مدار، مقیاس کوتاه اختلال اضطراب فراگیر، زیرمقیاس ناهم خوانی و مقیاس خودکارآمدی کلی بود. برای آزمون مدل میانجی گری، اثر غیرمستقیم استانداردهای بالا بر علایم اختلال اضطراب فراگیر بررسی شد که معنادار بود. بنابراین شواهد آماری از نقش میانجی گری نسبی تجربه مکرر ناهم خوانی حمایت کرد. برای آزمون مدل میانجی گری تعدیل شده، موافق با پیشنهاد هیز (2022) معناداری اثر شرطی غیرمستقیم، بر اساس شاخص میانجی گری تعدیل شده بررسی شد که معنادار نبود. بنابراین مدل ترکیبی میانجی گری تعدیل شده تایید نشد. تایید نقش میانجی گری تجربه مکرر ناهم خوانی نشان می دهد هرچه افراد استانداردهای بالاتری داشته باشند، یعنی زنجیره های علّی گسترده تری شامل محتوای چگونگی دست یابی به پیامدها یا خواسته های خود داشته باشند، احتمال تجربه مکرر ناهم خوانی و درنتیجه، احتمال شکل گیری علایم اضطراب فراگیر برایشان بیشتر خواهدبود. رد مدل ترکیبی میانجی گری تعدیل شده می تواند به عوامل مختلفی مانند تعامل های پیچیده بین متغیرهای میانجی گر و تعدیل گر، یا ویژگی های زیرمقیاس ناهم خوانی مورد استفاده نسبت داده شود.
نقش باورهای غیرمنطقی در رابطه طرح واره های ناسازگار اولیه و ویژگی های شخصیتی با مهارت های ارتباطی متقاضیان طلاق
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره هشتم ۱۴۰۲ شماره ۵۶
525 - 537
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر آزمون روابط ساختاری بین طرح واره های ناسازگار اولیه و ویژگی های شخصیتی با مهارت های ارتباطی و مطالعه نقش میانجی گری باورهای غیرمنطقی در متقاضیان طلاق بود. در پژوهش حاضر برای آزمون روابط بین متغیرهای پژوهش از روش همبستگی پیرسون و برای آزمون مدل پژوهش از روش معادلات ساختاری استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه متقاضیان طلاق مراجعه کننده به مراکز مشاوره خانواده شهر قم در سال 1401بودند. شرکت کنندگان پژوهش 276 متقاضی طلاق بودند که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری پژوهش شامل فرم کوتاه پرسشنامه طرح واره های ناسازگار اولیه یانگ (1995)، پرسشنامه ویژگی های شخصیتی نئو کاستا و مک کری (1992)، پرسشنامه مهارت های ارتباطی کویئن دام (2004) و پرسشنامه باورهای غیرمنطقی جونز (1968) است. آزمون مسیرهای مستقیم و غیرمستقیم مدل پژوهش، به ترتیب با استفاده از روش های مدل معادلات ساختاری و آزمون بوت استرپ انجام گرفت. یافته ها نشان داد که طرح واره های ناسازگار اولیه و ویژگی های شخصیتی و مهارت های ارتباطی به ترتیب پیشایند و پیامد باورهای غیرمنطقی در متقاضیان طلاق هستند. یافته ها نشان داد که باورهای غیرمنطقی میانجی گر معنی دار رابطه طرح واره های ناسازگار اولیه به مهارت های ارتباطی است و همچنین باورهای غیرمنطقی نمی تواند بین ویژگی های شخصیتی و مهارت های ارتباطی میانجی گری کند.
رابطه تصور از خدا با امنیت روانی در جانبازان شهر کرمانشاه
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره هشتم ۱۴۰۲ شماره ۵۶
614 - 620
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر رابطه تصور از خدا با امنیت روانی در جانبازان شهر کرمانشاه است. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر اجرا توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل کلیه جانبازان شهر کرمانشاه بود که برابر 19616 نفر می باشند. جهت انتخاب حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران و حجم کل جامعه، 377 نفر بر اساس روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب شد. نتایج نشان داد که بین متغیر تصور از خدا با امنیت روانی جانبازان ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد. بنابراین می توان نتیجه گرفت یکی از عناصر سازنده امنیت روانی در جانبازان، مفهوم تصور از خدا است، آنجا که فرد از وابستگی های دنیوی اعراض کرده و از غیرخدا، به خدا روی می آورد و همین امر توان تحمل فرد را در برابر مشکلات بیشتر می کند و منجر به امنیت خاطر جانبازان می شود.
Comparison of the Effectiveness of Autogenic Training and Progressive Muscle Relaxation on Anxiety(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Iranian Journal of Health Psychology, Volume ۶, Issue ۴ - Serial Number ۱۸, Autumn ۲۰۲۳
19 - 32
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aimed to compare the effectiveness of autogenic training and progressive muscle relaxation in improving the anxiety components of women with chest pain.
Method: The research method was experimental with a pre-test-post-test design, a control group, and a three-month follow-up. The statistical population included all women with chest pain in Karaj city in 2021. using a purposeful sampling method, 60 patients with chest pain in Shahid Rajaei Hospital were selected and randomly assigned into three groups autogenic training, progressive muscle relaxation training, and control group. Autogenic training was provided in twelve 90-minute sessions, and progressive muscle relaxation intervention was administered in eight 2-hour sessions. Beck's (1988) anxiety questionnaires, Tylor & Cox (1998) revised anxiety sensitivity, and Rapee, et al (1996) perception of anxiety control was used to collect data. Data analysis was done using covariance analysis and post hoc test methods.
Results: The results showed that autogenic training and progressive muscle relaxation alone have been effective in reducing anxiety symptoms, anxiety sensitivity and perception of anxiety control and autogenic training was more effective in improving anxiety components compared to progressive muscle relaxation (p<0.05).
Conclusion: Considering the greater effectiveness of autogenic training on the anxiety components, it is suggested that relevant experts use this intervention to reduce the anxiety of patients with chest pain.
تحلیل چند سطحی رابطه هیجانات پیشرفت منفی، ادراک مهارت های تشخیصی معلم، سطح چالش انگیزی کلاس و کیفیت تدریس معلم با عملکرد ریاضی در دانش آموزان پایه نهم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر تحلیل چندسطحی رابطه هیجانات پیشرفت منفی، ادراک مهارت های تشخیصی معلم، سطح چالش انگیزی کلاس و کیفیت تدریس معلم با عملکرد ریاضی در دانش آموزان پایه نهم بود. روش: پژوهش از نوع همبستگی و به صورت تحلیل چندسطحی بود. جامعه آماری این پژوهش، کلیه دانش آموزان پایه نهم پسر و دختر دوره متوسطه اول شهرستان کهگیلویه در سال تحصیلی 1402-1401 بود که از میان آنها، نمونه ای 1000 نفری (500 پسر و 500 دختر) به روش تصادفی چندمرحله ای انتخاب شد. برای سنجش متغیرهای پژوهش، از پرسشنامه ارزیابی کلاس گارتنر (2010)، مقیاس ادراک دانش آموزان از فعالیت های کلاسی جنتری و اسپرینگر (2002)، مقیاس کیفیت تدریس کریاکیدز و همکاران (2000)، پرسشنامه هیجانات پیشرفت پکران و همکاران (2005) و نمرات نوبت اول درس ریاضی دانش آموزان استفاده شد. داده ها به کمک مدل سازی خطی سلسله مراتبی (HLM) تحلیل شد. یافته ها: تحلیل چندسطحی نشان داد متغیرهای هیجانات پیشرفت منفی و میانگین هیجانات پیشرفت منفی کلاس، به طور منفی و متغیرهای ادراک مهارت های تشخیصی معلم، سطح چالش انگیزی کلاس و کیفیت تدریس معلم به طور مثبت، پیش بین عملکرد ریاضی بودند. تعامل متغیرهای سطح 2 با شیب رابطه هیجانات پیشرفت منفی و عملکرد ریاضی معنی دار بود. نتیجه گیری: در مجموع نتایج تحلیل چندسطحی در این پژوهش نشان داد عملکرد ریاضی دانش آموزان وابسته به کاهش هیجانات پیشرفت منفی آنها و میانگین هیجانات پیشرفت منفی کلاس و افزایش مهارت های تشخیصی معلم، سطح چالش انگیزی کلاس و کیفیت تدریس معلم می باشد.
نقش میانجی گر راهبردهای شناختی و فراشناختی در رابطه بین ادراک رابطه والد- فرزند و اضطراب امتحان در دختران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ ویژه نامه ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۷) مجموعه مقالات حوزه خانواده و فرزند
61 - 78
حوزههای تخصصی:
هدف: اضطراب امتحان نوعی اضطراب وابسته به موقعیت است و به عنوان تجربه ای ناخوشایند تجربه می شود و مانع رشد و پیشرفت تحصیلی دانش آموز میگردد. بنابراین شناسایی عواملی که می تواند مانع اضطراب امتحان شود از اهمیت بالایی برخوردار است. هدف پژوهش حاضر تعیین نقش میانجیگر راهبردهای شناختی و فراشناختی در رابطه بین ادراک رابطه والد- فرزند و اضطراب امتحان بود. روش پژوهش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمام دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم در شهر تهران در سال تحصیلی 98- 1397 بود که از میان آن ها 330 نفر استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه رابطه والد- فرزند؛ مقیاس اضطراب امتحان ساراسون و همکاران (1956) و پرسشنامه راهبردهای شناختی و فراشناختی داوسون و مک اینری (2004) بود. برای تحلیل داده ها از روش مدلیابی معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها: یافته های حاصل از پژوهش نشان داد ادراک رابطه پدر- فرزند (001/0=P، 120/0-=β) و ادراک رابطه مادر- فرزند (001/0=P، 161/0-=β) به صورت غیرمستقیم با اضطراب امتحان رابطه دارند. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت راهبردهای شناختی و فراشناختی در رابطه بین ادراک رابطه والد- فرزند و اضطراب امتحان در دختران نقش میانجی داشت.
اثربخشی شفقت درمانی بر قند خون، شادکامی و اضطراب مرگ سالمندان مبتلا به دیابت نوع ۲(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۸)
120 - 134
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی شفقت درمانی بر قند خون، شادکامی و اضطراب مرگ سالمندان مبتلا به دیابت نوع ۲ انجام شد. روش پژوهش: این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل به همراه یک دوره زمون پیگیری بود. از بین سالمندان زن مبتلا به بیماری دیابت منطقه 1 شهر تهران در سال 1400 تعداد 29 نفر به عنوان نمونه های پژوهش به صورت در دسترس و با توجه به ملاک های ورود به مطالعه انتخاب شد و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل جایگزین شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل آزمایش خون، پرسشنامه شادکامی آکسفورد (2001) و اضطراب مرگ تمپلر (1970) بود. داده ها با تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که بین میانگین پیش آزمون و آزمون پیگیری گروه های آزمایش و کنترل از نظر قندخون، شادکامی و اضطراب مرگ تفاوت معنی داری وجود داشت. به عبارت دیگر شفقت درمانی باعث کاهش قندخون و اضطراب مرگ و افزایش شادکامی سالمندان مبتلا به دیابت نوع 2 شد (001/0>p). نتیجه گیری: منطبق با یافته های پژوهش حاضر می توان شفقت درمانی را به عنوان یک روش کارا جهت بهبود قندخون، شادکامی و اضطراب مرگ سالمندان پیشنهاد داد.
کفایت روان سنجی مقیاس شفقت به دیگران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تحولی: روانشناسان ایرانی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۶
451 - 460
حوزههای تخصصی:
هـدف ایـن پژوهـش، بررسـی ویژگیهـای روانسـنجی نسـخه فارسـی مقیـاس شـفقت بـه دیگـران بـود کـه تحـت عنـوان مقیـاس شـفقت توسـط پومیـر، نـف و توفکیرالـی (2020) تدویـن شـده اسـت. 278 بزرگسـال (209 زن و 69 مـرد بـا میانگیـن سـنی 28/65 و انحـراف اسـتاندارد9/40) شـهر شـیراز بهصـورت الکترونیکـی ابزارهـا را تکمیـل کردنـد. جهـت بررسـی روایـی، پـس از پژوهـش مقدماتـی و بررسـی روایـی ترجمـه، نسـخه فارسـی ایـن مقیـاس در اختیـار شـرکتکنندگان قـرار گرفـت و سـاختار عاملـی آن مـورد بررسـی قـرار گرفـت. نسـخه فارسـی مقیـاس شـفقت بـه دیگـران بـا چهـار عامـل مطابـق بـا عاملهـای نسـخه اصلـی بـود. همچنیـن بارهـای عاملـی و شـاخصهای بـرازش مطلـوب بودنـد. روایـی همگـرا از طریـق محاسـبه همبسـتگی نمرههـای مقیـاس شـفقت بـا نمرههـای فـرم کوتـاه مقیـاس خودشـفقتورزی ریـس، پومیـر، نـف و ونگاچـت (2011) بررسـی شـد و حاکـی از همبسـتگی متوسـط ایـن دو سـازه بـود. نتایـج بررسـی همسـانی درونـی از طریـق محاسـبه همبسـتگی زیرمقیاسهـا بـا یکدیگـر و نمـره کل نیـز حاکـی از روایـی سـازه ابـزار بـود. بررسـی ضریـب آلفـای کرونبـاخ نشـان داد کـه نمـره کل (بـا ضریـب آلفـای 0/82)و زیرمقیاسهـا (بـا ضریـب حداقـل 0/58) از اعتبـار قابـل قبولـی برخـوردار هسـتند. مقایسه تفاوتهـای جنسـیتی نشـان داد کـه در نمرههـای زیرمقیـاس مهربانـی، زنـان نمـرات بالاتـری کسـب کردهانـد. بهطـور کلـی بـا توجـه بـه یافتههـا میتـوان نتیجـه گرفـت کـه نسـخه فارسـی مقیـاس شـفقت، کفایـت روانسـنجی دارد و در جامعه ایرانـی، قابـل اسـتفاده اسـت.
رابطۀ والدگری هلیکوپتری با سازگاری تحصیلی: نقش واسطه ای اضطراب در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۲شماره ۳ (پیاپی ۶۷)
120 - 97
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین والدگری هلیکوپتری و سازگاری تحصیلی با نقش واسطه ای اضطراب در بین دانشجویان بود. روش: روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه مورد مطالعه شامل تمامی 17000دانشجوی دانشگاه شهید بهشتی در سال تحصیلی 1399-1400 بود که از این جامعه تعداد 335 دانشجو با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شد. به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه والدگری هلیکوپتری (پیستلا، ایزو، ایزولانیا، اورنو و بایوکو ،2020)، مقیاس سازگاری تحصیلی (بیکر و سریاک، 1984) و پرسشنامه اضطراب (بک، 1988) استفاده گردید. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری با کمک نرم افزار اسمارت پلاس وspss25 تحلیل شدند. یافته ها: یافته های پژوهش حاکی از رابطه مثبت و معنادار بین والدگری هلیکوپتری و اضطراب بود (01/0P<). همچنین بین اضطراب و سازگاری تحصیلی نیز رابطه منفی و معنادار وجود داشت (01/0P<). اما بین والدگری هلیکوپتری و سازگاری تحصیلی رابطه مستقیم و معناداری به دست نیامد ولی رابطه غیر مستقیم بین آن ها از طریق اضطراب معنادار بود. نتیجه گیری: در نتیجه می توان گفت که والدگری هلیکوپتری اگرچه به صورت مستقیم بر سازگاری و عملکرد تحصیلی دانشجویان تاثیرگذار نیست اما با ایجاد تنش و اضطراب به صورت غیرمستقیم می تواند جنبه های متعددی از زندگی دانشجویان را تحت تاثیر قرار دهد. بنابراین آگاهی بخشی به والدین و مشاوران در مورد تاثیرات منفی و مخرب این سبک از والدگری در زمینه تحصیلی و روانشناختی فرزندان از طریق کارگاه های آموزشی و رسانه های جمعی ضروری به نظر می رسد.
تحلیل کیفی عناصر ارتباطی موثر بر انتقال پیام های داستان های کودکان برمبنای دیدگاه کاربردشناسی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات کودک ابزاری برای کسب شناخت از جهان انتزاعی است که مطالعات اندکی از آن براساس دیدگاه های شناختی انجام گرفته است. پژوهش حاضر به تحلیل پیام های داستان های پنج گروه سنی پرداخته تا نه تنها آنها را از دیدگاه کاربردشناسی شناختی مقایسه نموده بلکه دریابد که پیام های داستانی چگونه بیان می شوند. بدین منظور، پانزده کتاب به شیوه تحلیل کیفی قیاسی با حصول اشباع نظری ارزیابی شدند. پیام ها در ماتریس مقوله بندی براساس دیدگاه کاربردشناسی شناختی، طبقه بندی شده اند. طبقه بندی برپایه دو شیوه انتقال پیام یعنی استاندارد و غیراستاندارد و عناصر مرتبط (غیرکلامی، بهره برداری، فریب و ناکامی) انجام گرفت. پیام های داستانی نونهالان بیان احساسات و واکنش های هیجانی و شناختی، و گروه خردسالان واکنش های هیجانی در تعامل با پیرامون شان است. در گروه الف محور پیام ها، احساسی- شناختی تحت تاثیر محیط است و نویسندگان در تلاش برای گره زدن آنها به واقعیت های زندگی هستند تا تصویر واقعی تر برای کودک ترسیم نماید. در گروه ب با پیام های انگیزشی مواجه هستیم که هدف از پرداختن بدانها کمک به کودکان برای تقویت اعتمادبه نفس و غلبه بر ناامیدی ها و دشواری های زندگی است. در گروه ج پیام های اخلاقی مورد نیاز برای زندگی جمعی، هسته اصلی پیام های داستانی بوده که استفاده از مضامین استعاره ای به انتقال عمیق تر آنها کمک بیشتری نموده است. براساس یافته ها، مبادله پیام در داستان های نونهالان و خردسالان بیشتر مبتنی بر تعامل غیرکلامی، در دو گروه الف و ب عمدتا استفاده از عبارات طنز و تمثیلی یا کاربرد بهره برداری و در گروه سنی ج نیز تعامل غیرکلامی می باشد.
تدوین مدل ساختاری علائم اختلال اضطراب فراگیر براساس عدم تحمل بلاتکلیفی با میانجی گری جهت گیری منفی به مشکل، تفکر منفی تکرار شونده، حساسیت اضطرابی و انعطاف پذیری شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: این پژوهش باهدف تدوین مدل ساختاری علائم اختلال اضطراب فراگیر بر اساس عدم تحمل بلاتکلیفی با میانجی گری جهت گیری منفی به مشکل، تفکر منفی تکرارشونده، حساسیت اضطرابی و انعطاف پذیری شناختی انجام گرفت. روش: در این مطالعه از میان تمامی دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز ۲۰۸ نفر به عنوان نمونه به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و موردمطالعه قرار گرفتند، جهت جمع آوری داده ها از مقیاس کوتاه اختلال اضطراب فراگیر، مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی، پرسشنامه جهت گیری منفی نسبت به مشکل، پرسشنامه افکار تکرارشونده، پرسشنامه حساسیت اضطرابی و پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی استفاده شد. روش پژوهش همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. تجزیه وتحلیل داده ها و ارزیابی مدل توسط نرم افزارهای AMOS و SPSS صورت گرفت . یافته ها: نتایج تحلیل بیانگر تأیید مدل کلی ارتباط بین علائم اختلال اضطراب فراگیر و عدم تحمل بلاتکلیفی با میانجی گری جهت گیری منفی به مشکل، تفکر منفی تکرارشونده، حساسیت اضطرابی و انعطاف پذیری شناختی بوده است. همچنین یافته های حاصل از پژوهش ضمن تأیید اثر مستقیم عدم تحمل بلاتکلیفی بر علائم اختلال اضطراب فراگیر، جهت گیری منفی به مشکل، تفکر منفی تکرارشونده و حساسیت اضطرابی نشان داد که عدم تحمل بلاتکلیفی از طریق میانجی گری جهت گیری منفی به مشکل، تفکر منفی تکرارشونده، انعطاف پذیری شناختی به طور غیرمستقیم با علائم اختلال اضطراب فراگیر مرتبط است. نتیجه گیری : نتایج این پژوهش، حاکی از این بود که این روابط به صورت مدل می تواند علائم اختلال اضطراب فراگیر را پیش بینی کند. بنابراین استفاده از مداخلاتی برای بهبود این ویژگی ها می تواند در کاهش علائم اختلال اضطراب فراگیر مؤثر باشد.
رابطه اضطراب کرونا ، بهزیستی روانشناختی و خودکار آمدی فردی: نقش تعدیلگر اضطراب وداع با زندگی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
در دوران شیوع همه گیری COVID-19 به دلایل مختلف افراد اضطرابی را تجربه کردند که بر ابعاد مختلف روانشناختی آنها تاثیر گذار بوده که در این پژوهش جایگاه اضطراب مرگ در روابط بین اضطراب کرونا، بهزیستی روانشناختی و خودکار امدی فردی مورد بررسی قرار گرفته است. طرح این پژوهش از نوع طرح های همبستگی بوده است. جامعه آماری این پژوهش کلیه زنان و مردان شهر اصفهان در بازه سنی 18 تا 50 سال بودند که نمونه به صورت تصادفی از دو منطقه شهری انتخاب شد. افراد به پرسشنامه بهزیستی روانشناختی ریف، پرسشنامه خودکارآمدی شرر و مادوکس، پرسشنامه اضطراب کرونا و پرسشنامه اضطراب مرگ تمپلر پاسخ دادند. به منظور تحلیل داده ها در نرم افزار SPSS از آزمون معنی داری ضرایب همبستگی پیرسون و برای تحلیل رگرسیون چندگانه از برنامه الحاقی پردازش گر هایس استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که هر یک از متغیرهای اضطراب کرونا و اضطراب مرگ پیش بین معنی دار خودکارآمدی بودند. اما سهم خالص تعامل اضطراب کرونا واضطراب مرگ در پیش بینی خودکارآمدی برابر با 3/0 درصد و معنی دار نیست(05/0>p). متغیرهای اضطراب کرونا و اضطراب مرگ پیش بین معنی دار بهزیستی روانشناختی بودند.نتایج این پژوهش نشان داد اضطراب مرگ نقش تعدیلی معنی داری در رابطه بین اضطراب کرونا و بهزیستی روانشناختی دارد. اما اضطراب مرگ نقش تعدیلی معنی داری در رابطه بین اضطراب کرونا و خودکارآمدی ندارد.