مطالب مرتبط با کلیدواژه

جهت گیری منفی به مشکل


۱.

مقایسه عدم تحمل بلاتکلیفی، نگرانی، اجتناب شناختی و جهت گیری منفی به مشکل در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال افسردگی اساسی و افراد عادی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلیدواژه‌ها: نگرانی اجتناب شناختی عدم تحمل بلاتکلیفی جهت گیری منفی به مشکل

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی روانشناسی روانشناسی مرضی تحولی اختلال خلقی افسردگی
  2. حوزه‌های تخصصی روانشناسی روانشناسی مرضی تحولی اختلالات اضطرابی اضطراب فراگیر
  3. حوزه‌های تخصصی روانشناسی روانشناسی یادگیری شناخت
تعداد بازدید : ۱۵۵۷ تعداد دانلود : ۷۶۱
هدف پژوهش حاضر مقایسة متغیر های عدم تحمل بلاتکلیفی، نگرانی، اجتناب شناختی و جهت گیری منفی به مشکل، بین افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال افسردگی اساسی و افراد عادی بود. مواد و روشها: از سه گروه افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال افسردگی اساسی و افراد سالم، هر یک به تعداد 30 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. جهت گردآوری داده های مورد نیاز، در سه گروه، پرسشنامه های عدم تحمل بلاتکلیفی، نگرانی ایالت پنسیلوانیا، اجتناب شناختی و جهت گیری منفی به مشکل، به کار گرفته شد. داده ها به روش واریانس چند متغیره و واریانس تحلیل شدند. یافته ها: تحلیل واریانس چند متغیره نشان داد که تفاوت بین افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و اختلال اضطراب فراگیرو افراد عادی در چهار متغیر به سطح معناداری رسیده است(P<0/05). تحلیل واریانس نیز نشان داد، بین متغیرهای شناختی فوق در سه گروه، تفاوت به سطح معناداری رسیده است (P<0/05). بعلاوه، آزمون تعقیبی توکی در مورد متغیر های شناختی فوق در دو گروه افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر و افراد عادی نشان داد که در متغیر های عدم تحمل بلاتکلیفی، نگرانی و جهت گیری منفی به مشکل، تفاوت به سطح معناداری رسیده است (P<0/05). آزمون تعقیبی توکی در مورد متغیر های شناختی فوق، در دو گروه افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر و اختلال افسردگی اساسی نشان دادکه هیچ یک از متغیر های شناختی فوق به سطح معناداری نرسیده است (P>0/05). همچنین آزمون تعقیبی توکی در مورد متغیر های شناختی فوق در دو گروه افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و افراد عادی نشان داد که همه متغیر ها به سطح معناداری رسیده است( P<0/05). نتیجه گیری: بر اساس موارد فوق می توان نتیجه گرفت که این ویژگی های شناختی در اختلال اضطراب فراگیر و افسردگی اساسی موثر است.
۲.

مقایسه مولفه های شناختی اضطراب بین بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال وسواسی جبری و افراد عادی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اختلال اضطراب فراگیر اجتناب شناختی عدم تحمل بلاتکلیفی جهت گیری منفی به مشکل باورهای مثبت در مورد نگرانی اختلال وسواسی جبریv

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی روانشناسی روانشناسی مرضی تحولی اختلالات اضطرابی وسواس فکری –عملی
  2. حوزه‌های تخصصی روانشناسی روانشناسی مرضی تحولی اختلالات اضطرابی اضطراب فراگیر
تعداد بازدید : ۲۰۴۱ تعداد دانلود : ۸۲۲
عدم تحمل بلاتکلیفی، اجتناب شناختی، جهت گیری منفی به مشکل و باورهای مثبت در مورد نگرانی در اختلال اضطراب فراگیر و اختلال وسواسی جبری نقش بسزایی ایفا می کنند و به ایجاد، تداوم و تشدید علائم این اختلال منجر می شوند. بنابراین هدف از پژوهش حاضر مقایسه این مؤلفه های شناختی در بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، وسواسی جبری و افراد عادی بود. در این راستا، تعداد 30 نفر از بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، تعداد 30 نفر از بیماران مبتلا به اختلال وسواسی جبری و 30 نفر از افراد عادی به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند، سپس پرسشنامه های عدم تحمل بلاتکلیفی، اجتناب شناختی و پرسشنامه جهت گیری منفی به مشکل و پرسشنامه چرا نگرانی اجرا شد. یافته ها نشان داد بین سه گروه، حداقل در یکی از متغیرهای شناختی تفاوت معنادار وجود دارد. تلویحات عملی و نظری نتایج مورد بحث واقع شده است.
۳.

مقایسه اثربخشی آموزش واقعیت درمانی و مثبت اندیشی بر خودناتوان سازی و جهت گیری منفی به مشکل، با نقش تعدیل کننده جنسیت در نابینایان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: واقعیت درمانی مثبت اندیشی خودناتوان سازی جهت گیری منفی به مشکل دانش آموزان نابینا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۰ تعداد دانلود : ۱۴۳
هدف پژوهش حاضر اثربخشی آموزش واقعیت درمانی و مثبت اندیشی بر خودناتوان سازی و جهت گیری منفی به مشکل، با نقش تعدیل کننده جنسیت در دانش آموزان نابینای مقطع متوسطه دوم در شهر اردبیل بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری بود. جامعه آماری متشکل از دانش آموزان دختر و پسر نابینای مقطع متوسطه دوم شهر اردبیل (سال تحصیلی ۱۳۹۹) بود. ۶۶ نفر داوطلب بصورت هدفمند و به روش نمونه گیری تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه (هر گروه ۲۲ نفر) انتخاب شدند، آموزش مداخله ای برای گروه واقعیت درمانی ۱۰ جلسه و مثبت اندیشی ۸ جلسه در نظر گرفته شد. نابینایی مطلق و تحصیل در مقطع متوسطه دوم به عنوان ملاک ورودی و تحت نظر روانپزشک نبودن، عدم مصرف دارو و عدم حضور در بیش از 3 جلسه، به عنوان ملاک های خروجی در نظر گرفته شد. داده ها با پرسشنامه خودناتوان سازی، و جهت گیری منفی به مشکل جمع آوری شدند. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کووارایانس چند متغیره و آزمون تعقیبی بنفرونی بوسیله نرم افزار 21 spssاستفاده شد. یافته ها بیانگر آن بود که مداخله درمانی مثبت اندیشی و واقعیت درمانی موجب ظهور تفاوت بین دوگروه آزمایش و گروه گواه با نقش تعدیل کننده جنسیت در خودناتوان سازی و جهت گیری منفی به مشکل بود، که البته در دوره پیگیری نیز ماندگار بود (05/0 P<). می توان نتیجه گرفت که آموزش واقعیت درمانی و مثبت اندیشی در بهبود وضعیت گروه آزمایش در حوزه خودناتوان سازی و جهت گیری منفی به مشکل موثر بوده، لذا بکارگیری آن در دانش آموزان نابینا مورد تاکید قرار دارد.