فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۶۱ تا ۱۸۰ مورد از کل ۸۶۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
این تحقیق با هدف بررسی تاثیر تمرین های سبک، متوسط و سنگین در کاهش اضطراب در سال 1381 به اجرا درآمده و درصدد پاسخوگی به این سوال است که آیا تمرین های سبک، متوسط و سنگین در کاهش اضطراب تاثیر دارند و تاثیر کدام یک از این تمرین های بیشتر است. این پژوهش از جمله پژوهش های شبه تجربی است که شامل پیش آزمون و پس آزمون چند گروهی است. جامعه آماری این تحقیق را کلیه افرادی تشکیل دادند که در یک مرکز آموزشی شبانه روزی، دوره آموزشی خود را طی می کردند. نمونه گیری طی دو مرحله صورت گرفت و در مرحله اول از بین این افراد 200 نفر به صورت تصادفی ساده انتخاب گردید و با سیاهه حالت – رگه اضطراب اشپیلبرگر به صورت گروهی مورد ارزیابی قرار گرفتند. سپس بر اساس نتایج به دست آمده از مرحله اول 90 نفر از کسانی که دارای بالاترین نمره در اضطراب بودند انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه تقسیم شدند. به گونه ای که تفاوت معنا داری بین آنها قبل از تمرین وجود نداشت. برای گروه اول برنامه ورزش سبک، گروه دوم، برنامه ورزش متوسط و برای گروه سوم برنامه ورزش سنگین بر اساس ضربان قلب در نظر گرفته شد. تمرین های جسمانی به مدت 40 روز، 6 روز در هفته و هر روز به مدت 40 دقیقه اجرا شد. پس از اجرای تمرین ها، مجددا سیاهه حالت – رگه اضطراب اشپیلبرگر اجرا گردید. داده های بدست آمده با روش های آماری t، تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون کمترین تفاوت معنادار، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج به دست آمده بیانگر آن است که در حالت اضطراب بین گروه با تمرین سنگین با گروه های با تمرین سبک و متوسط، تفاوت معنادار وجود دارد. در حالی که بین تمرین سبک و تمرین متوسط تفاوت معناداری وجود ندارد. از نظر رگه اضطراب بین گروه با تمرین سبک و تمرین سنگین تفاوت معنادار است ولی بین گروه های با تمرین سبک و تمرین سبک و بین گروه های با تمرین متوسط و تمرین سنگین تفاوت معنادار نمی باشد. با توجه به نتایج بدست آمده می توان گفت از ورزش به عنوان روشی مطمئن برای کاهش اضطراب استفاده نمو
تحلیل مسیر طرح واره های ناسازگار اولیه، راهبرد های مقابله با استرس و کیفیت زندگی روانی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: طرح واره های ناسازگار اولیه یکی از عوامل مختل کننده ی کیفیت زندگی است، اما مکانیزم این آسیب پذیری به خوبی شناخته نشده است. هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای راهبرد های مقابله با استرس در رابطه ی بین طرح واره های ناسازگار اولیه در حوزه ی طرد و بریدگی و کیفیت زندگی روانی بود.
مواد و روش ها: پژوهش حاضر از نوع توصیفی- همبستگی بود. جامعه ی پژوهش مردان و زنان 20 تا 35 ساله ی ساکن شهر اصفهان در سال 1390 بودند که از این میان 245 نفر به عنوان نمونه و با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. آزمودنی ها فرم کوتاه پرسش نامه ی طرح واره های ناسازگار اولیه ی یانگ (YSQ-SF یا Young Schema Questionnaire-Short Form) ، پرسش نامه ی مقابله با شرایط پر استرس (CISS یا Coping Inventory for Stressful Situation) و فرم کوتاه پرسش نامه ی کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (WHOQOL-BREF) را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از روش تحلیل مسیر و نرم افزار های18 SPSS و 8.5 LISREL مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج تحلیل مسیر نشان داد مقابله ی هیجان مدار در رابطه ی بین طرح واره ی محرومیت هیجانی و کیفیت زندگی روانی (11/0- = اثر مسقیم، 07/0- = اثر غیرمستقیم، 05/0< P) و رابطه ی میان طرح واره ی رهاشدگی و کیفیت زندگی روانی (09/0- = اثر مستقیم، 04/-0= اثر غیر مستقیم، 05/0< P) نقش واسطه ای دارد.
نتیجه گیری: راهبرد های مقابله ای واسطه ی رابطه ی بین طرح واره های ناسازگار اولیه و کیفیت زندگی روانی هستند. بنابراین، با بهبود راهبرد های مقابله ای ناسازگارانه ی افرادی که دارای طرح واره های ناسازگار اولیه هستند می توان کیفیت زندگی روانی آن ها را افزایش داد.
درمان های یکپارچه شده دینی- معنوی و اختلال اضطراب فراگیر(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
اختلال اضطراب فراگیر، اختلال فراگیری است که از طریق اضطراب بیش از حد و نگرانی کنترل ناپذیر مشخص می شود و مکانیسم ها و عوامل خطرساز متعددی در ایجاد و تداوم آن دخیل می باشد. از این رو، پژوهش حاضر با هدف مرور رابطه بین دینداری و معنویت گرایی با اختلال اضطراب فراگیر و همچنین، درمان های یکپارچه شده دینی و معنوی این اختلال انجام گرفت. بررسی پیشینه پژوهش نشان داد که بین دینداری و مقابله های دینی با اختلال اضطراب فراگیر رابطه معنی داری وجود داشت. همچنین، دینداری و معنویت گرایی به گونه موفقیت آمیزی با درمان های اختلال اضطراب فراگیر یکپارچه شده است. علاوه بر این، درمان های یکپارچه شده دینی و معنوی تأثیر معنی داری بر نشانه های این اختلال دارد. نتایج پژوهش حاضر بیانگر اهمیت ترکیب عوامل دینی و معنوی در سایر رویکردهای درمانی اختلال اضطراب فراگیر است.
تعیین اثر خانواده درمانی ساختاری در درمان اختلالات اضطرابی کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، مطالعه اثر بخشی رویکرد خانواده درمانی ساختاری در بهبود اختلالات اضطرابی کودکان از طریق ایجاد تغییر در ساختار خانواده، کاهش تعارضات در روابط والدین خانواده های دارای کودکان مبتلا به اختلالات اضطرابی کودکان بوده است. روش پژوهش شبه تجربی بوده و با اجرای پیش آزمون و پس آزمون و ارائه مداخله و اندازه گیری مکرر انجام شد. 40 خانواده با حداقل یک فرزند دارای اختلالات اضطرابی که به طور تصادفی در دوگروه مساوی شامل گروه آزمایشی و گروه کنترل جایگزین شده و در این مطالعه شرکت کردند. اعضای خانواده های گروه آزمایشی، به مدت 9 جلسه در معرض مداخله درمانی با طرح درمانی یکسان (که بر اساس رویکرد خانواده درمانی ساختاری از پیش طراحی شده بود) قرار گرفتند. همچنین خانواده ها شش هفته پس از آخرین جلسه درمان در یک جلسه پیگیری نیز شرکت کردند. ابزار پژوهش مصاحبه تشخیصی بر اساس معیارهای DSM-IV-TR و مقیاس اضطراب کودکان اسپنس بود. در طول مدت مطالعه گروه کنترل هیچگونه مداخله ای را دریافت نکرد. نتایج نشان داد که اثر بخشی خانواده درمانی ساختاری در بهبود اختلالات آسیمگی، هراس اجتماعی و ترس از صدمات جسمانی، اضطراب تعمیم یافته و اختلال وسواس- اجبار گروه آزمایشی (005/0 p< ) معنادار است
" مقایسه حساسیت جسمانی و مهارت های اجتماعی در افراد کمرو، مبتلا به فوبی اجتماعی و بهنجار "(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
"کمرویی و فوبی اجتماعی، دو اصطلاحی است که اغلب برای توصیف افراد کم حرف به کار می رود، که در موقعیت های اجتماعی دچار ترس از ارزیابی منفی می شوند. به رغم شباهت هایی که بین کمرویی و فوبی اجتماعی وجود دارد، اکثریت افراد کمرو ملاک های فوبی اجتماعی را ندارند و در نتیجه می توان گفت که کمرویی کاملاً معادل فوبی اجتماعی نیست. این تحقیق به هدف مقایسه کمرویی و فوبی اجتماعی انجام شده در این پژوهش.
نمونه شامل 87 نفر بود. 31 فرد عادی، 30 فرد مبتلا به فوبی اجتماعی و 26 فرد کمرو، که بدون ملاک های فوبی اجتماعی بودند. افراد مبتلا به فوبی اجتماعی از بین مراجعه کنندگان به مرکز مشاوره دانشگاه شیراز انتخاب شدند و نمونه عادی و کمرو از میان 300 نفر انتخاب شدند، که به روش نمونه گیری خوشه ای از بین دانشجویان دانشگاه شیراز برگزیده شده بودند.
پرسشنامه هراس اجتماعی، مقیاس کمرویی، حساسیت جسمانی و مهارت های ارتباطی پاسخ دادند.
نتایج این تحقیق نشان داد که افراد کمرو و مبتلا به فوبی اجتماعی نسبت به افراد عادی مهارت های اجتماعی ضعیف تری دارند، ولی در زمینه حساسیت جسمانی تنها افراد مبتلا به فوبی اجتماعی بودند که نسبت به افراد عادی تفاوت داشتند. همچنین، دیده شد که افراد کمرو و مبتلا به فوبی اجتماعی در زمینه مهارت های اجتماعی با یکدیگر تفاوتی ندارند و آنچه آن ها را از هم متمایز می کند میزان حساسیت جسمانی است. درباره نتایج این تحقیق با کمک دیدگاه های مطرح در زمینه فوبی اجتماعی بحث شد."
بررسی تأثیر رفتار درمانی گروهی بر علایم هراس اجتماعی و جرئتمندی دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
شیوع اختلال استرس پس از سانحه در پرستاران اورژانس بیمارستان ها و کارکنان مراکز آتش نشانی شهر ارومیه(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال استرس پس از سانحه، یکی از اختلالات اضطرابی است که مواجه شدن با حوادث آسیب زا به عنوان یکی از عوامل سببی در بروز این اختلال مطرح می باشد. از آن جا که پرستاران اورژانس بیمارستان ها و کارکنان مراکز آتش نشانی بیشتر در معرض حوادث آسیب زا قرار می گیرند، این پژوهش با هدف تعیین میزان شیوع اختلال استرس پس از سانحه در بین این دو گروه تدوین شد.
مواد و روش ها: این مطالعه به روش زمینه یابی از نوع مقطعی و همبستگی بود که بر روی 100 نفر از پرستاران اورژانس بیمارستانی و 100 نفر از کارکنان مراکز آتش نشانی شهرستان ارومیه در سال 1387 به روش نمونه گیری تصادفی ساده انجام شد. اعضای نمونه به صورت انفرادی و در محل کار به پرسش نامه اختلال استرس پس از سانحه پاسخ دادند. داده های جمع آوری شده نیز به وسیله نرم افزار 16 SPSSبا استفاده از تحلیل رگرسیون چند متغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: میزان شیوع اختلال استرس پس از سانحه در پرستاران اورژانس، 14 در صد و در کارکنان مراکز آتش نشانی، 8 درصد بود. متغیرهای جمعیت شناختی و سن به صورت معکوس و تأهل به صورت مستقیم، اختلال استرس پس از سانحه را پیش بینی کردند ولی سطح تحصیلات و جنسیت نتوانستند این اختلال را پیش بینی کنند.
نتیجه گیری: نتایج نشان داد پرستاران اورژانس و کارکنان آتش نشانی در معرض خطر اختلال استرس پس از سانحه قرار دارند. این امر لزوم آموزش مهارت های مقابله ای برای این افراد را خاطر نشان می سازد.
اثربخشی درمان شناختی رفتاری گروهی بر اضطراب اجتماعی، خودکارآمدی اجتماعی و نشخوار فکری در دانشجویان با اختلال اضطراب اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان شناختی رفتاری گروهی بر اضطراب اجتماعی، خودکارآمدی اجتماعی و نشخوار فکری دانشجویان دختر انجام شده است. روش پژوهش حاضر از نوع آزمایشی (طرح پیش آزمون و پس آزمون- پیگیری با گروه کنترل) بود. با استفاده از نمونه گیری تصادفی ساده از بین 338 دانشجوی دختر در محدوده ی سنی 29-20 سال به کمک پرسشنامه های اضطراب اجتماعی واتسون و فرند (SAQ)، پرسشنامه خودکارآمدی برای موقعیت های اجتماعی (SESS) و مقیاس پاسخ های نشخواری (RRS) و مصاحبه تشخیصی افراد واجد شرایط( دارای نمره برش تشخیصی اضطراب اجتماعی) بر اساس DSM- IV-TR ، 16 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (برای هر گروه 8 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش 8 جلسه درمان شناختی – رفتاری گروهی را دریافت کردند، اما گروه کنترل تحت درمان خاصی قرار نگرفتند. و دو ماه پس از پایان درمان پیگیری اجرا گردید. آزمودنی های هر دو گروه قبل و بعد از مداخله و دو ماه پیگیری، پرسشنامه های SAQ، SESS، RRS را تکمیل کردند. برای تحلیل داداه ها، روش های آمار توصیفی و آزمون تحلیل کواریانس بکار برده شد. نتایج آزمون تحلیل کواریانس نشان داد که بین میانگین نمرات اضطراب اجتماعی، خودکارآمدی اجتماعی و نشخوارفکری دو گروه (کنترل و آزمایش) تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین نتایج در پیگیری دو ماهه نیز تفاوت معناداری را نشان داد(05/0≥P). با توجه به یافته های فوق می توان چنین نتیجه گرفت که درمان شناختی رفتاری گروهی در کاهش اضطراب اجتماعی و نشخوار فکری و افزایش خودکارآمدی اجتماعی دانشجویان دختر با اختلال اضطراب اجتماعی مؤثر است و تغییرات ایجاد شده در پیگیری دو ماهه تقریباً پایدار باقی ماند
مقایسه سوگیری توجه در نوجوانان مبتلا به اختلال هراس اجتماعی و نوجوانان بهنجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه سوگیری توجه (نسبت به چهره های خشمگین، شاد و اشیا) در افراد مبتلا به هراس اجتماعی و افراد بهنجار بود.
روش: گروه مبتلا به هراس اجتماعی هشت نفر بودند که با استفاده از مقیاس غربالگری هراس اجتماعی و مصاحبه بالینی انتخاب و با 12 نفر از گروه شاهد، در متغیرهای سن، جنسیت و سطح تحصیلات همتا شدند. سپس، آزمون رایانه ای «پروب دات تصویری» با استفاده از تصاویر واقعی چهره در دو گروه اجرا شد.
یافته ها: نتایج که با روش تکرار سنجش مختلط و آزمون تعقیبی LSD تحلیل شد، حاکی از آن بود که افراد مبتلا به هراس اجتماعی، در مقایسه با گروه شاهد، اجتناب خود را از چهره های خشمگین نشان می دهند.
والپروات سدیم: درمان مکمل در اختلال وسواسی - اجباری
حوزههای تخصصی:
مقایسه ی نشخوار فکری و مکانیسم های دفاعی در افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و اختلال وسواسی-جبری با افراد غیر مبتلا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش، مقایسه ی نشخوار فکری و مکانیسم های دفاعی در افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و اختلال وسواسی- جبری با افراد غیرمبتلا بود. روش: پژوهش حاضر توصیفی از نوع پس رویدادی بود. نمونه شامل 30 نفر مبتلا به اختلال افسردگی (زن)، 30 نفر مبتلا به اختلال وسواسی- جبری (16 زن و14 مرد) و 60 نفر افراد غیرمبتلا (45 زن و 15 مرد) بود. نمونه ی بالینی با روش نمونه گیری هدفمند و نمونه ی غیرمبتلا به صورت هدفمند و با روش غربالگری با استفاده از پرسشنامه MMPI، انتخاب شدند. ابزارهای به کارگرفته شده شامل پرسشنامه-ی نشخوار فکری ، پرسشنامه ی مکانیسم های دفاعی و پرسشنامه ی 71 سؤالی MMPI بود. جهت تحلیل داده ها از تحلیل واریانس چندمتغیره استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد میزان استفاده از نشخوارفکری در گروه افسرده و وسواسی، بیشتر از گروه غیرمبتلا بود. میزان استفاده از سبک دفاعی رشدنایافته در گروه های مبتلا بیشتر از گروه غیرمبتلا و میزان استفاده از سبک روان آزرده نیز در مبتلایان به افسردگی بیشتر از گروه وسواسی و غیرمبتلا بود. علاوه بر آن نتایج نشان داد که بین سه گروه در مکانیسم های دفاعی فرافکنی، ناارزنده سازی، گذاربه عمل، بدنی-سازی، خیال پردازی اوتیستیک، لایه سازی، پرخاشگری منفعلانه، جابه جایی، مجزاسازی، فرونشانی، والایش، شوخ طبعی، پیشاپیش نگری، دیگردوستی کاذب و ابطال، تفاوت وجود دارد. نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش، نشخوارفکری و مکانیسم های دفاعی نقش مهمی در اختلال های افسردگی اساسی و وسواسی - جبری دارند. تلاش در راستای کاهش به کارگیری نشخوار فکری و سبک های دفاعی رشدنایافته و روان آزرده می تواند گامی مهم جهت ارتقای سلامت روانی بیماران باشد.
مقایسه الگوی همبودی اختلال وسواسی- اجباری در کودکان و بزرگسالان مبتلا به اختلال دو قطبی نوع یک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این مطالعه با هدف مقایسه همبودی اختلال وسواسی - اجباری در کودکان و نوجوانان و بزرگسالان مبتلا به اختلال دوقطبی نوع یک صورت گرفت.
روش: در این پژوهش تعداد 100 نفر (50 نفر کودک و نوجوان، 50 نفر بزرگسال) مبتلا به اختلال دوقطبی نوع I و بستری در بیمارستان به روش نمونه گیری آسان انتخاب شدند. تشخیص اختلال دوقطبی بر پایه پرسشنامه های K-SADS (اطفال) و SCID (بزرگسالان) در نظر گرفته شد. همبودی و فنومنولوژی اختلال وسواسی - اجباری به صورت مادام العمر و با استفاده از چک لیست DSM-IV و پرسشنامه های ییل - براون کودکان و بزرگسالان ارزیابی گردید.
یافته ها: میزان همبودی اختلال وسواس - اجبار در کودکان و نوجوانان 52% و در بزرگسالان 28% بود و اختلاف معنی داری بین دو گروه وجود داشت. مقایسه فنومنولوژی وسواس - اجبار در دو گروه نشان داد تنها در گروه وسواس های مذهبی، جنسی، پرخاشگری و سوماتیک و اجبارهای چک کردن تفاوت معنی داری بین دو گروه وجود دارد (22% کودکان در مقابل 6% بزرگسالان).
نتیجه گیری: میزان بالای همبودی اختلال وسواسی - اجباری در بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی نوع I خصوصا کودکان و نوجوانان در تایید مطالعات پیشین است. میزان بالاتر اختلال وسواسی - اجباری در گروه کودکان و نوجوانان می تواند مطرح کننده زیر گروه بالینی خاصی از اختلال دوقطبی باشد که نیازمند برنامه درمانی متفاوتی است.
اثر بخشی طرح واره درمانی در درمان زنان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی طرح واره درمانی در درمان زنان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی انجام شد. روش: دراین پژوهش، از طرح تجربی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه استفاده شده است. تعداد 5 بیمار به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به مدت 20 جلسه تحت درمان انفرادی با مدل طرح واره درمانی یانگ قرار گرفتند و مرحله پیگیری نیز، دو ماه پس از پایان درمان دنبال شد. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه هراس اجتماعی(SPIN )، مقیاس اضطراب اجتماعی لیبوویتز(LSAS)، پرسشنامه فرم بلند طرح واره یانگ(YSQ-L2)، مقیاس ترس از ارزیابی منفی(BFNE)، مقیاس خودکارآمدی عمومی(GSE-10) و پرسشنامه کیفیت زندگی(SF-36) استفاده شد. برای تحلیل داده ها از روش بهبود تشخیصی و معناداری بالینی استفاده گردید.یافته ها: طرح واره ها درمانی ، موجب کاهش فعالیت طرح واره های ناسازگار اولیه در تمامی حوزه های طرح واره و متعاقب آن سبب کاهش معنادار آماری و بالینی در آماج های اصلی درمان (ترس و اجتناب) می شود. نتیجه گیری : طرح واره درمانی در درمان اختلال اضطراب اجتماعی زنان از کارآیی و اثربخشی لازم برخوردار است.
سازمان شخصیت افراد با نشانه های وسواس، افسردگی، افسردگی همراه با وسواس و به هنجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این تحقیق با هدف مقایسة سازمان شخصیت (نوروتیک، مرزی و سایکوتیک) گروه های غیر بالینی با نشانه های اختلالات وسواس- اجباری، افسردگی، افسردگی - وسواس- اجباری و افراد بهنجار انجام شد. به این منظور، نمونه های این پژوهش متشکل از 60 نفر با نشانه های اختلال وسواس- اجباری، 60 نفر با نشانه های افسردگی، 60 نفر با نشانه های افسردگی- وسواس- اجباری و 60 نفر به هنجار، با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. شرکت کنندگان در این تحقیق به ابزارهایی مانند سیاهة سازمان شخصیت کرنبرگ، پرسشنامة افسردگی بک 2 و پرسشنامة وسواس- اجباری مادزلی پاسخ دادند. نهایتاً داده ها با روش های آماری از قبیل میانگین، انحراف معیار، تحلیل واریانس چند متغیری، تحلیل واریانس یک راهه، کراسکال والیس، آزمون توکی و یومن ویتنی، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که اگر چه هر 4 گروه در سطح نوروتیک سازمان شخصیت قرار گرفتند، اما نمرات افراد با نشانه های وسواس، افسردگی، افسردگی - وسواس، در ابعاد سازمان شخصیت به طور معناداری بیشتر از افراد بهنجار بود. این یافته ها، اطلاعات بیشتری را پیرامون اختلال وسواس و افسردگی فراهم نموده که می توانند در جهت تشخیص، تبیین نشانه ها، تشخیص افتراقی و برنامه ریزی طرح درمان، مفید واقع شوند.
مقایسه کارکردهای اجرایی بیماران مبتلا به اختلال وسواسی- جبری و افراد بهنجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: طی دهه های اخیر نقصان کارکردهای اجرایی به عنوان یکی از فرضیات سبب شناختی در طیف گسترده ای از اختلالات اضطرابی مورد بررسی قرار گرفته است. هدف از مطالعه حاضر مقایسه کارکردهای اجرایی افراد مبتلا به اختلال وسواسی- جبری و همتایان بهنجار آن ها بود. روش: در یک مطالعه مقطعی، 46 بیمار مبتلا به اختلال وسواسی- جبری با 46 فرد سالم به روش نمونه گیری در دسترس مورد مقایسه قرار گرفتند. این پژوهش از نوع علّی- مقایسه ای بوده و از آزمون های رنگ- واژه استروپ، استروپ هیجانی، دسته بندی کارت های ویسکانسین و عملکرد مداوم برای جمع آوری داده ها استفاده شد. برای تحلیل داده ها آزمون t استودنت به کار برده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که در آزمون استروپ، گروه مبتلا به اختلال وسواسی- جبری به طور معناداری واکنش کندتری داشتند. همچنین نتایج نشان داد که دو گروه در زمان واکنش آزمون استروپ هیجانی به لحاظ آماری تفاوت معنادار دارند و نتایج بیانگر بیشتر بودن تعداد پاسخ های درست در گروه افراد سالم می باشد. در آزمون عملکرد مداوم، خطای ارتکاب در گروه مبتلا به اختلال وسواسی- جبری به طور معناداری بیشتر از گروه مقایسه بود؛ اما دو گروه در زمان واکنش و خطای حذف مشابه بودند. در آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین، گروه مقایسه در خطای درجاماندگی و تعداد پاسخ های صحیح، عملکرد بهتری داشتند. نتیجه گیری: اختلال وسواسی- جبری، می تواند به صورت نوعی کژکاری در کارکردهای اجرایی در نظر گرفته شود. یافته های مطالعه حاضر در زمینه نقصان توانایی بیماران مبتلا به اختلال وسواسی- جبری در عملکردهای اجرایی همچون توجه و تصمیم گیری قابل بحث است.