فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۸۰۱ تا ۲٬۸۲۰ مورد از کل ۴٬۵۴۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف: در تحقیق حاضرتأثیر چند رسانه ای آموزشی مواد توهم زا بر نگرش و آگاهی دانش آموزان پایه اول دبیرستان مورد بررسی قرار گرفت. روش: روش این تحقیق شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون تکگروهی بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان پایه اول دبیرستان های منطقه 19 شهرتهران بود. نمونه آماری شامل 30 نفر از دانش آموزان دبیرستان شهید کلهر منطقه 19 آموزش و پرورش شهر تهران بود که به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. پس از طراحی و تولید نرم افزار آموزشی به صورت چند رسانه ای و همچنین تهیه ابزارهای پژوهش، ابتدا یک پیش آزمون نگرش و آگاهی بر روی دانش آموزان در یک جلسه اجرا شد، سپس آموزش به کمک چند رسانه ای آموزشی مواد توهم زا بر روی دانش آموزان اجرا و بعد از آموزش، پس آزمون اجرا شد. یافته ها: نتایج پژوهش حاکی از آن است که چند رسانه ای آموزشی مواد توهم زا بر نگرش و آگاهی دانش آموزان اول دبیرستان تاثیرگذار بوده است و آموزش یک نقش اساسی در ارتقاء نگرش و آگاهی دانش آموزان نسبت به مواد توهم زا ایفا میکند. نتیجه گیری: از این روش میتوان برای پیشگیری از اعتیاد بهره برد.
هیپنوتراپی لکنت زبان
اضطراب خود را کنترل کنیم
مطالعه ی مورد-شاهدی اضطراب و افسردگی در والدین کودکان مبتلا به اختلالات اضطرابی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
"مقدمه: اختلالات اضطرابی از جمله اختلالات شایع در کودکان هستند و می توانند زمینه ساز بسیاری از اختلالات عملکردی باشند. بررسی های مختلف، الگوی خانوادگی اختلالات اضطرابی را تایید کرده اند لذا برآن شدیم تا میزان شیوع اختلالات افسردگی و اضطرابی را در والدین کودکان مبتلا به اختلالات اضطرابی با والدین کودکان سالم مقایسه کنیم. روش کار: در این مطالعه ی مورد– شاهدی، والدین 30 کودک 3 تا 12 ساله ی مراجعه کننده به کلینیک روان پزشکی بیمارستان دکتر شیخ مشهد که برای آنها توسط روانپزشک کودکان تشخیص اختلالات اضطرابی گذاشته شده بود و همچنین والدین 30 کودک که اختلال روان پزشکی خاصی نداشتند، توسط مصاحبه ی بالینی و دو آزمون افسردگی بک و اضطراب حالت صفت اشپیلبرگر از نظر اختلالات افسردگی و اضطراب مورد بررسی قرار گرفتند. یافته ها: شیوع افسردگی به طور معنی داری در گروه مادران بیماران نسبت به گروه شاهد بیشتر بود (002/0=P) ولی در بین پدران تفاوت معنی داری وجود نداشت. از طرفی شیوع صفت اضطراب به طور بارز و با تفاوت معنی داری بین مادران کودکان بیمار بیشتر از گروه شاهد بود (004/0=P) ولی در پدران تفاوت معنی داری وجود نداشت. هم چنین حالت اضطراب در مادران و پدران گروه شاهد نسبت به والدین کودکان بیمار اندکی بیشتر بود که تفاوت معنیداری نداشتند. نتیجه گیری: شیوع اختلالات افسردگی و اضطراب در مادران کودکان بیمار بیشتر از مادران کودکان بدون اختلال روان پزشکی است ولی اختلالات افسردگی و اضطراب در پدران دو گروه تفاوت معنی داری ندارد.
"
بررسی اثربخشی آموزش تلقیح استرس (SIT) در کاهش اضطراب امتحان دانش آموزان دختر مقطع دبیرستان شهر زرند(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر بررسی اثربخشی آموزش تلقیح استرس در کاهش اضطراب امتحان دانش آموزان دختر مقطع دبیرستان شهر زرند میباشد. جامعه آماری این تحقیق کلیه دانش آموزانی میباشند که در سال تحصیلی 87-86 مشغول تحصیل بودند. از این جامعه 24 نفر که نمره آنها در آزمون سنجش اضطراب امتحان ساراسون بالاتر از نقطه برش (12 به بالا) بوده به عنوان نمونه انتخاب گردیدند که به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. آموزش تلقیح استرس (sit) در 10 جلسه به اجرا درآمد و هر دو گروه 2 بار (پیش آزمون-پس آزمون) مورد آزمون و ارزیابی اضطراب امتحان قرار گرفتند. در تحقیق حاضر شش فرضیه مطرح بود که عبارتند از: 1-آموزش تلقیح استرس به صورت گروهی بر کاهش اضطراب امتحان دانش آموزان دختر مقطع متوسطه مؤثر است. 2-آموزش تلقیح استرس به صورت گروهی بر کاهش ترس و نگرانی از امتحان دانش آموزان دختر مقطع متوسطه مؤثر است. 3-آموزش تلقیح استرس به صورت گروهی بر کاهش تشویش و هیجان پذیری از امتحان دانش آموزان دختر مقطع متوسطه مؤثر است. 4-آموزش تلقیح استرس به گروهی بر کاهش نگرانی از شکست و ناکامی از امتحان دانش آموزان دختر مقطع متوسطه مؤثر است. 5- آموزش تلقیح استرس به گروهی بر افزایش اعتماد به نفس دانش آموزان دختر مقطع متوسطه مؤثر است. 6- آموزش تلقیح استرس به گروهی بر کاهش نگرانی از سرنوشت آینده دانش آموزان دختر مقطع متوسطه مؤثر است. بعد از جمع آوری داده ها و اطلاعات و به منظور تحلیل داده ها از اختلاف نمره های به دست آمده به وسیله کم کردن نمره های پیش آزمون هر آزمونی از نمره های پس آزمون او و سپس محاسبه میانگین نمره ها برای هر دو گروه و سرانجام مقایسه میانگین های محاسبه شده به وسیله آزمون t مستقل مورد بررسی قرار گرفت.
تاثیر آموزش کارکرد های اجرایی بر عملکرد ریاضیات و خواندن دانش آموزان دبستانی با ناتوانیهای یادگیری ویژه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: در پژوهش حاضر به بررسی تاثیر آموزش کارکردهای اجرایی در چهار عامل سازمان دهی، برنامه ریزی، حافظه فعال و بازداری پاسخ بر بهبود عملکرد خواندن و ریاضیات دانش آموزان با اختلال یادگیری ویژه پرداخته شده است.
روش: با توجه به ماهیت موضوع از روش نیمه تجربی و طرحهای بلوکی تصادفی ساده با پیش آزمون- پس آزمون و مرحله پیگیری استفاده شد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل دانش آموزان دختر و پسر پایه چهارم دبستان با اختلال خواندن و اختلال ریاضیات شهر اصفهان به تعداد 209 نفر بوده است. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده 90 دانش آموز به شکل تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل به شکل تصادفی قرار گرفتند.در مرحله پیش آزمون از آزمونهای حافظه فعال کورنولدی و آزمون عصب شناختی کولیج برای اندازه گیری کارکردهای اجرایی و از آزمونهای ریاضیات کی- مت و آزمون تشخیص سطح خواندن به ترتیب برای اندازه گیری عملکرد ریاضیات و خواندن استفاده شد. آموزش کارکردهای اجرایی به شکل گروهی و برای هر کارکرد در هر بلوک ده ساعت آموزش اعمال شد. تمرکز اصلی آموزش بر فعالیتهایی بود که موجب تحریک و تقویت پیوندهای عصب شناختی کودک می شد. پس از آموزش ، پس آزمون و بیست و پنج روز بعد مرحله پیگیری به اجرا درآمد. از روش تحلیل واریانس چندمتغیره آمیخته همراه با اندازه گیری مکرر برای آزمون فرضیه ها استفاده شد.
یافته ها: نتایج آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره نشان داد که بین کارکردهای اجرایی در دو گروه دانش آموزان با اختلال خواندن و اختلال ریاضیات به تفکیک جنسیت تفاوت معنادار آماری وجود دارد . همچنین تاثیر آموزش کارکردهای اجرایی بر بهبود عملکرد خواندن و عملکرد ریاضیات به لحاظ آماری معنادار است (p < .01) .
نتیجه گیری: آموزش و توجه به تقویت کارکردهای اجرایی به مثابه کارکردهایی با زیربنای عصب شناختی می تواند به صورت رویکردی نوین در درمان اختلالهای یادگیری ویژه، مطرح شود.
بررسی حوزه معنایی بیماران افسرده و اثربخشی آن در امر مشاوره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش از نوع توصیفی و به منظور بررسی حوزه معنایی بیماران افسرده و کارآیی آن در امر مشاوره صورت گرفت. به همین منظور 30 بیمار افسرده و 30 فرد بهنجار به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. میانگین سنی هر دو گروه 20-40 سال و سطح تحصیلات آنها دیپلم تا فوق لیسانس بود. ابزارهای این پژوهش، پرسشنامه افسردگی بک (تجدیدنظر شده)، شکل تغییر یافته آزمون افتراق معنایی آزگود با 6 مفهوم (من، زندگی، گذشته، پدر، مادر و آینده) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی، آزمون آماری t، ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون استفاده شد. نتایج نشان داد که حوزه معنایی بیماران افسرده در مورد 6 مفهوم فوق الذکر، در مجموع و در مورد مفاهیم «من» و «آیند» تفاوت معناداری را در جهت منفی با افراد بهنجار دارا است. بین شدت افسردگی و حوزه معنایی بیماران افسرده همبستگی مثبت وجود دارد و مفهوم «مادر» قوی ترین پیش بینی کننده میزان افسردگی است. نتیجه اینکه بررسی حوزه معنایی بیماران افسرده می تواند درمانگر را در امر روان درمانی توانمند سازد.
گنگی انتخابی
تاثیر خودآموزی کلامی بر بهبود نشانه های مرضی کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف :در این پژوهش اثر خودآموزی کلامی بر علائم مرضی کودکان مبتلا به اختلال بی اعتنایی مقابله ای مورد بررسی قرار گرفت.روش :با بهره گیری از طرح نیمه آزمایشی ، نمونه ای شامل 40 نفر از دانش آموزان پایه چهارم و پنجم مبتلا به اختلال بی اعتنایی مقابله ای از مدارس ابتدایی شهر تبریز انتخاب و پس از جایگزینی تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار جمع آوری اطلاعات : شامل ملاکهای تشخیصی DSM-IV-TR و پرسشنامه علائم مرضی کودکان (CSI-4) (فرم معلم) بود . در فرایند اجرا، گروه آزمایش به مدت 12 جلسهیک ساعتی طی 6 هفته تحت آموزش خودآموزی کلامی قرار گرفت و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. یافته ها: نتایج حاصل از روش تحلیل کوواریانس یک راهه نشان داد که کاربرد و آموزش خودآموزی کلامی موجب بهبود نشانه های مرضی دانش آموزان واجد اختلال بی اعتنایی مقابله ای می شود. نتیجه گیری : با استفاده از این روش آموزشی – درمانی می توان به بهبود نشانه های مرضی دانش آموزان دارای اختلال بی اعتنایی مقابله ای کمک کرد.
نقش ویژگی های شخصیتی ناگویی خلقی در پیش بینی نشانه های آسیب شناسی روانی در بیماران مبتلا به افسردگی اساسی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: از آن جا که نارسایی های عاطفی در بروز نشانه های آسیب شناسی روانی در اختلالات خلقی، از اهمیت خاصی برخوردارند، این پژوهش به منظور تعیین نقش ویژگی های شخصیتی ناگویی خلقی در پیش بینی نشانه های آسیب شناسی روانی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی طراحی شد. مواد و روش ها: این مطالعه به روش توصیفی - تحلیلی (مقطعی) بر روی نمونه ای به تعداد 323 بیمار با اختلال افسردگی اساسی 32 تا 45 ساله (225 زن و 98 مرد) با میانگین سن 38±3 که به روش نمونه گیری در دسترس از میان مراجعین به درمانگاه های روان پزشکی استان اردبیل انتخاب شده بودند انجام شد. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل مقیاس ناگویی خلقی تورنتو و فهرست تجدید نظر شده نشانه های روانی بود. داده ها با استفاده از روش تحلیل رگرسیون چندگانه مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که فقط اولین جنبه ناگویی خلقی (دشواری در شناسایی احساسات) تمامی نشانه های آسیب شناسی روانی را در بیماران با افسردگی اساسی به طور معنی داری پیش بینی می کند (P=0.001). به نظر می رسد نقش جنبه های دیگر ناگویی خلقی در پیش بینی نشانه های آسیب شناختی روانی ناچیز باشد. نتیجه گیری: به طور کلی، بسیاری از نشانه های آسیب شناسی روانی در اختلال افسردگی اساسی با دشواری در شناسایی هیجانات مرتبط است.
بررسی مقدماتی ویژگی های روان سنجی پرسشنامه افسردگی کودکان (CDI)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی مقدماتی ویژگی های روان سنجی نسخه فارسی پرسشنامه افسردگی کودکان است. نمونه پژوهش شامل 407 دانش آموز 12 الی 14 سال (234 پسر و 173 دختر) است که با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. پرسشنامه افسردگی کودکان، مقیاس افسردگی کودکان و پرسشنامه افسـردگی بک در بین آزمودنی های پژوهش اجرا شد. نتایج نشان داد که پایایی بازآزمایی و همسانی درونی کل پرسشنامه افسردگی کودکان به ترتیب برابر با 82/0 و 83/0 است.
هم چنین همبستگی بین پرسشنامه افسردگی کودکان، مقیاس افسردگی کودکان و پرسشنامه افسردگی بک به ترتیب برابر با 79/0 و 87/0 محاسبه شد که بیانگر روایی همگرای پرسشنامه افسردگی کودکان است. نتایج تحلیل عاملی تاییدی نشان داد که مدل پنج عاملی پرسشنامه افسردگی کودکان در جامعه ایرانی برازش دارد. نتایج آزمون تحلیل واریانس نشان داد که میانگین نمرات کل افسردگی دختران به طور معنا داری بیشتر از پسران است. هم چنین میانگین نمرات کل افسردگی آزمودنی های 14 سال به طور معنا داری بیشتر از آزمودنی های 12 سال است.
ارزیابی تصمیم گیری در شرایط مخاطره آمیز در بیماران مبتلا به اختلالات شخصیت مرزی و ضداجتماعی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
"
مقدمه: پردازش شناختی برای انتخاب بهترین گزینه در شرایطی که انتخاب هر گزینه باری از سود یا زیان در بر دارد، تصمیم گیری مخاطره آمیز خوانده میشود. آزمون قمار و آزمون کاهش اهمیت تعویقی ابزارهای عصب شناختی هستند که برای بررسی این فرآیند طراحی شده اند. در مطالعه ی حاضر سعی شده است که راهکار تصمیم گیری مخاطره آمیز در گروهی از بیماران مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی و مرزی طی یک مطالعه ی مقطعی تحلیلی با عملکرد افراد طبیعی مقایسه شود.
روش کار: نمونه ی مورد مطالعه 24 مرد در گروه اختلال شخصیت ضد اجتماعی و 28 نفر (20 مرد و 8 زن) در گروه اختلال شخصیت مرزی بودند که بر اساس مصاحبه ی بالینی وCID II در سال های 86-1385 از بیماران مراجعه کننده به بیمارستان روزبه و مرکز مراقبت بعد از خروج وابسته به سازمان زندان ها به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. نمره ی آزمون قمار بر حسب اختلاف بین کارت های سودآور و زیان آور و ثابت کاهش ارزش تعویقی بر اساس ضریب K نمودار هیپربولیک کاهش ارزش تعویقی به دست آمد. از آزمون یک سویه ANOVA برای مقایسه ی دو گروه فوق با 25 فرد گروه شاهد استفاده شد. یافته ها: در آزمون کاهش اهمیت تعویقی، ضریب K مبتلایان به طور قابل ملاحظه ای از افراد شاهد بزرگ تر است. در آزمون قمار، تفاوت معنی داری بین گروه ها وجود ندارد هر چند گروه با اختلال شخصیت گرایش بیشتری به انتخاب کارت های زیان آور نسبت به افراد گروه شاهد دارند.نتیجه گیری: گرایش بیشتر به انتخاب کارت های زیان آور در گروه مبتلایان به اختلال شخصیت ضداجتماعی نشان دهنده ی اختلال در تصمیم گیری مخاطره آمیز است که شاید نشانه ای عصب شناختی از عملکرد مختل ناحیه ی قشر میانی تحتانی پره فرونتال در این افراد باشد. ضریب K بزرگتر به این معنی است که با گذشت زمان در مبتلایان نسبت به افراد طبیعی، بیشتر از ارزش پاداش کاسته می شود.
"
روش های نوین ترک سیگار
بررسی ارتباط بین وضعیت سلامت عمومی، شیوع افسردگی و شاخص تودة بدنی دانشجویان ورزشکار و غیرورزشکار دختر و پسر دانشگاه تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی وضعیت سلامت عمومی، شیوع افسردگی و شاخص تودة بدنی دانشجویان ورزشکار و غیرورزشکار دختر و پسر دانشگاه تهران است. به این منظور کلیة دانشجویان سال اول تربیت بدنی عمومی دختر و پسر در این تحقیق شرکت کردند و از بین آنها 200 دانشجوی دختر و پسر و 50 ورزشکار و 50 غیرورزشکار در هر گروه انتخاب شدند. به منظور تعیین سلامت عمومی و شیوع افسردگی، از پرسشنامة سلامت عمومی و آزمون افسردگی بک استفاده شد و برای تعیین شاخص تودة بدنی، قد و وزن آزمودنی ها اندازه گیری شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس دوطرفه و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج این تحقیق نشان داد که بین میانگین نمره های BMI دو گروه دانشجویان ورزشکار و غیرورزشکار بر حسب جنس تفاوت معنی داری وجود ندارد (09/0 = P)، ولی بین شاخص تودة بدنی دختران و پسران اختلاف معنی داری وجود داشت. هیچ گونه تعامل معنی داری بین جنس و فعالیت بدنی در شاخص BMI مشاهده نشد. بین وضعیت سلامت عمومی دانشجویان ورزشکار و غیرورزشکار بر حسب جنس، اختلاف معنی داری مشاهده شد (007/0 = P). بین خرده مقیاس های سلامت عمومی و شاخص تودة بدنی و نمرة بک دانشجویان دانشگاه تهران بر حسب جنس و فعالیت ورزشی رابطة معنی داری مشاهده نشد. با این حال بین خرده مقیاس های GHQ28 و نمرة آزمون بک بر حسب جنس و فعالیت بدنی رابطة معنی داری وجود داشت.
مقایسه اثر بخشی درمان های فرانظری و شناختی - رفتاری بر بهبود خودکارآمدی پرهیز در نوجوانان پسر وابسته به مواد(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: تعیین اثر بخشی درمان های روان شناختی بر پرهیز از مواد با در نظر گرفتن متغیرهای مهمی همچون باورهای خودکارآمدی افراد معتاد که 0.69 درصد واریانس مصرف ماری جوانا و 0.50 درصد واریانس مصرف الکل را پیش بینی می کند، بسیار مفید و روشنگر خواهد بود. مواد و روش ها: این مطالعه که به روش آزمایشی طراحی شد با هدف مقایسه اثر بخشی دو مدل درمانی بر بهبود خودکارآمدی در پرهیز از مواد انجام گرفت. نمونه از میان نوجوانان مراجعه کننده به مراکز بهزیستی شهر تهران برای ترک اعتیاد بعد از غربالگری اولیه با استفاده از مقیاس سنجش تغییر دانشگاه رودآیلند (URICA) جهت تعیین مرحله تغییر (انگیزه) آزمودنی ها به تعداد 45 نفر نوجوان معتاد خود معرف، که رضایت خود را جهت شرکت در دوره گروه درمانی اعلام نمودند، انتخاب و با استفاده از پرسش نامه خودکارآمدی پرهیز مواد (DASES)، به طور تصادفی در گروه های آزمایشی (مداخله شناختی - رفتاری، مداخله فرانظری) و گروه شاهد جایگزین شدند. ارزیابی مجدد نیز بلافاصله بعد از درمان و دو ماه پیگیری به عمل آمد. داده های به دست آمده با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیره جهت مقایسه میانگین های سه گروه در سه موقعیت، مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج به روشنی بیانگر اثر بخشی هر دو مدل درمانی بر افزایش خودکارآمدی پرهیز از مواد نوجوانان بود. همچنین نتایج مقایسه ای بیانگر اثر بخشی بیشتر و پایدارتر مدل فرانظری نسبت به مدل شناختی - رفتاری هم در پس آزمون و هم پیگیری دو ماهه بر خودکارآمدی اختصاصی پرهیز بود. نتیجه گیری: یافته های پژوهش اهمیت فرآیند تغییر را مشخص کرد و نشان داد که چگونه درمان منطبق با مراحل تغییر می تواند برای ایجاد تغییر مثبت و مناسب در نوجوانان معتاد، مورد استفاده قرار گیرد. همچنین اهمیت تاکید بر نقش خود مراجعین و احساس خودکارآمدی آن ها در فرآیند تغییر و ترک اعتیاد روشن شد.
رابطه بین افکار خودکشی و صفات شخصیتی در افراد معتاد(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
"مقدمه: پژوهش حاضر بهمنظور بررسی رابطه بین افکار خودکشی و صفات شخصیتی در افراد معتاد وابسته به مواد افیونی انجام شد.
روش: 80 آزمودنی در این پژوهش شرکت داشتند که بهصورت تصادفی خوشهای از بین معتادان خودمعرف مراجعهکننده به مراکز ترک اعتیاد شیراز انتخاب شدند و به پرسشنامههای افکار خودکشی و شخصیتی نئو پاسخ دادند. دادههای پژوهش حاضر با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی گامبهگام تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها : در معتادان، ویژگیهای شخصیتی ""رواننژندگرایی"" و ""باوجدان بودن"" بهترتیب دارای رابطه مثبت و منفی با احساس گناه و خودتخریبی بودند. ویژگیهای شخصیتی ""برونگرایی"" و ""باز بودن در برابر تجارب"" در معتادان با ناامیدی و احساس حقارت رابطه منفی داشتند. علاوه بر این، ویژگیهای شخصیتی ""برونگرایی"" و ""باوجدان بودن"" نیز با نمره کل افکار خودکشیگرا رابطه منفی داشتند.
نتیجهگیری: با توجه به خطرآفرین بودن افکار خودکشی و بالا بودن میزان اقدام به خودکشی در بین معتادان، بهخصوص بعد از عودهای مکرر، شناسایی عوامل خطرآفرین و پیشبایستهای شاخص شناسایی این افکار، میزان خطر را کاهش میدهد."
بررسی سبکها و مکانیزم های دفاعی افراد مبتلا به اختلال وسواس- بی اختیاری، اختلال اضطراب تعمیم یافته و اختلال هراس اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: این مطالعه با هدف بررسی و مقایسه مکانیزمها و سبکهای دفاعی افراد مبتلا به اختلال وسواس- بی اختیاری (OCD )، اختلال اضطراب تعمیم یافته(GAD) و اختلال هراس اجتماعی(SP) انجام پذیرفته است.
روش: نمونه این پژوهش متشکل از افراد مبتلا به اختلال- وسواس بی اختیاری (30 نفر)، اختلال اضطراب تعمیم یافته (30 نفر)، اختلال هراس اجتماعی(30 نفر) و افراد غیر مبتلا(30 نفر) است که توسط روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده اند. ابزار مورد استفاده جهت سنجش مکانیزمهای دفاعی پرسشنامه سبکهای دفاعی (DSQ-40) می باشد. مکانیزمها و سبکهای دفاعی گروههای مبتلا با گروه بهنجار و الگوی مکانیزمهای دفاعی هر چهار گروه با استفاده از روش های آماری مقایسه میانگین ها، و تحلیل واریانس یک راهه و آزمون های تعقیبی با یکدیگر مقایسه شدند.
یافته ها: بررسی های آماری نشان داد که گروه های مبتلا نسبت به گروه غیر مبتلا از سبکهای دفاعی رشد نایافته و روان آزرده به صورت معنا داری بیشتر استفاده می کنند و مشخص شد که میان گروه ها در استفاده برخی از مکانیزمهای دفاعی تفاوت معنا دار وجود دارد. به علاوه مشخص گردید که مشخصه اصلی الگوی دفاعی گروه مبتلایان به اختلال وسواس- بی اختیاری در مقایسه با گروه بهنجار در استفاده زیاد آنها از مکانیزم های دفاعی گذار به عمل، تشکل واکنشی و ابطال است به همین ترتیب مشخصه اصلی الگوی دفاعی گروه مبتلایان به اختلال اضطراب تعمیم یافته در مقایسه با گروه بهنجار در استفاده زیاد آنها از مکانیزم های دفاعی فرافکنی، آرمانی سازی، جسمی سازی و استفاده کمتر آنها از مکانیزم های دفاعی طنز و فرونشانی است و مشخصه اصلی الگوی دفاعی گروه مبتلایان به اختلال هراس اجتماعی در مقایسه با گروه بهنجار در استفاده زیاد آنها از مکانیزم های دفاعی فرافکنی، آرمانی سازی، جسمی سازی و پرخاشگری منفعلانه و استفاده کمتر آنها از مکانیزم دفاعی فرونشانی است.
نتیجه گیری: مطالعه کنونی اهمیت بررسی مکانیزمهای دفاعی را چه در گستره بهنجار و چه در گستره بالینی جهت تشخیص و درمان اختلالات اضطرابی نمایان می سازد. یافته های این پژوهش به طور کلی با یافته های سایر مطالعات قابل مقایسه هستند، با این حال انجام پژوهش در زمینه مکانیزمهای دفاعی در ایران نیازمند توجه بیشتری است.
رابطه باورهای فراشناختی و راهبردهای کنترل فکر با علائم وسواسی در جمعیت غیر بالینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه باورهای فراشناختی و راهبردهای کنترل فکر با علائم وسواسی در جمعیت غیر بالینی انجام شده است.
روش: شرکت کنند گان پژوهش شامل 200 نفر از دانشجویان دانشگاه تربیت معلم بودند که به صورت تصادفی انتخاب شدند. داده های پژوهش با استفاده از پرسشنامه باورهای فراشناختی، پرسشنامه کنترل فکر و پرسشنامه وسواسی- اجباری مادزلی گردآوری و از طریق روش همبستگی و تحلیل رگرسیون گام به گام مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که بین باورهای فراشناختی و علائم وسواسی رابطه مثبت معناداری وجود دارد. خرده مقیاس های باورهای مثبت درباره نگرانی، کنترل ناپذیری و خطر و خودآگاهی شناختی قوی ترین پیش بینی کننده های علائم وسواس در جمعیت غیر بالینی می باشند. همچنین بین نمره کلی راهبردهای کنترل فکر و علائم وسواسی نیز رابطه مثبت معناداری به دست آمد. از میان خرده مقیاس های کنترل فکر راهبرد های تنبیه و نگرانی بیشترین رابطه مثبت را با علائم وسواس نشان دادند.
نتیجه گیری: یافته های حاضر با حمایت از مدل فراشناختی وسواس نشان می دهند که باورهای فراشناختی و راهبردهای کنترل فکر نقش مهمی در علائم وسواسی دارند. تغییر باورهای فراشناختی ناکارآمد و جایگزین کردن راهبردهای مقابله ای سازگارانه به جای راهبردهای ناسازگارانه می تواند به کنترل علائم وسواسی کمک کند.