فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۰۱ تا ۱٬۱۲۰ مورد از کل ۴٬۴۶۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
یکی از حوزه های متاخر مطالعات عصب شناختی ، بررسی ماهیت تجربه دینی و ملازم های محتمل عصبی آن است.
عصب شناسان در این حوزه مطالعاتی در صدند با بررسی ساختار های عصبی میانجی در بروز تجربه دینی ، فهم دقیقی از ماهیت تجارب دینی به عنوان یک عمل شناختی بدست آورند. این مقاله با بررسی مطالعات عصب شناختی تجربه دینی ، دو رویکرد غالب در چنین مطالعاتی را رصد می کند. رویکرد نخست، تجربه دینی را به عنوان عملکرد نادرست ساختار عصبی و رویکرد دوم تجربه دینی را ماحصل عملکرد طبیعی ساختار عصبی مغز در نظر می گیرد. در ادامه، در ذیل پنج عنوان هدف و دامنه مطالعه ، فربهی مفهومی تجربه دینی ، اول شخص بودن تجارب دینی ، تمایز هستی شناختی و پیچیدگی عملکرد و ساختار عصبی مغز به نقد و بررسی مطالعات عصب شناختی تجربه دینی خواهیم پرداخت . به نظر می رسد که مطالعات عصب شناختی تجربه دینی با مسائل و محدودیت های متعددی مواجه است
رابطه زبان دین و صدق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از پرسش های اساسی که در حوزه ی زبان دین در خور طرح است پرسش از صدق زبان دین است. این مسأله از منظر متفکران دینی، حایز اهمیت است، چراکه اعتقادات و باورهای دینی مؤمنان برگرفته از آموزه ها و گزاره هایی است که در زبان دین بیان شده است و از منظر معرفت شناسی، حصول معرفت در پرتو احراز صدق باورها امکان پذیر است. علاوه بر این، از منظر ایمان دینی، وقوع گزاره های کاذب در زبان دین با علم مطلق و خیرخواهی خداوند ناسازگار است. در این نوشتار، ضمن مرور اجمالی نظریه های صدق، مسأله ی صدق زبان دین در سه محور کلی«قابلیت اتصاف زبان دین به صدق»، «امکان دست یابی به صدق زبان دین در مرتبه ی فهم بشری» و«معیار و ملاک حجیّت باورهای دینی در صورت عدم امکان دست یابی به صدق» مورد بررسی قرار گرفته است.
بررسی تطبیقی سیر از کثرت به وحدت در هستی شناسی افلاطون و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو افلاطون (428-348 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
مباحث مربوط به خلقت و ترتیب بندی موجودات، اصل خیر را در رأس هرم هستی شناسی خود می نهد و سعی در توجیه ارجاع کثرات به وحدت متعالی دارد. از سوی دیگر ملاصدرا نیز بر مبنای اصول فلسفی و دینی خود با نگاهی وحدت محور با طرح نظریة بدوی خود یعنی (وحدت تشکیکی وجود) و نظریة نهایی خویش (وحدت شخصی وجود) به نحوی خاص می کوشد تا چگونگی ارجاع این کثرات به وحدت متعالی را مبین سازد.
با وجود تفاوت هایی که در این زمینه در اندیشة این دو فیلسوف، بر اساس مبانی فلسفی متفاوت آن ها وجود دارد، هر دو، کثرات را به امری واحد ارجاع می دهند به نحوی که کثرات را بیش از سایه ای از وحدت متعالی نمی انگارند و در این رابطه چینش مورد نظر افلاطون از نظام هستی متناظر با نظریة بدوی ملاصدرا از هستی است
کلیسای پروتستان، بنیادگرا یا لیبرال؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسیحیت از جمله کلیسای پروتستان، در طول حیات خویش با چالش های مختلفی روبه رو شده است. یکی از این چالش ها، پیدایش الهیات لیبرال بود. نهضت اصلاح دینی، که در قرن شانزدهم به قصد بازاندیشی در باورهای مسیحیت پدید آمد، در برابر این چالش چه واکنشی از خود نشان داد؟ اینکه نهضتی بخواهد به باورهای دینی موجود نگاه تازه ای بیندازد، موهم این است که گویا قصد دارد به برخی اصول بی توجهی کند، یا از آنها دست بردارد. درحالی که کلیسای پروتستان با اصرار بر باورهای پذیرفته شده در کلیسای اولیه مانند تثلیث، تجسد و فدا، نشان داد که در برابر این چالش ها مقاومت کرده و از این باب تحول چندانی را نپذیرفته است.
بیزگرایی و چالش های نظریة تأیید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیزگرایان بر این باورند که راه حلی برای مسئلة تعیین منطق حاکم بر شواهد در اختیار دارند؛ این مسئله از اهمیت ویژه ای در فلسفة علم برخوردار است، چراکه درنهایت آن چه موجب تمایز افسانه و علم از هم می شود این است که ما گواه خوبی برای محتوا و مضمون علم داریم. ایده اصلی مشترک در نسخه های گوناگون نظریة تأیید بیزی، این است که باور ها با اندازه ا ی از احتمال تأیید می شوند و الحاق شاهد جدید، به وسیلة شرطی سازی و با استفاده از قاعدة بیز صورت می پذیرد. بیز گرایان همگی بر این باورند که رویکرد های کیفی در مورد نظریة تأیید، ناامیدکننده اند و یک رویکرد مناسب در روشی که شاهد از فرضیه ها و نظریه ها پشتیبانی می کند، باید کمّی باشد؛ که رویکرد کمّی، مستلزم استفاده از اصول حساب احتمالات است. هدف از این مقاله، بررسی چالش های نظریة تأیید به وسیلة رویکرد استاندارد بیزی است.
طبیعت گرایی علمی و فراطبیعت گرایی دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام کلام جدید رابطه علم ودین
تبیین و تفسیر پدیده های طبیعی فرایند پیچیده ای است، زیرا عوامل متعددی چون تجربه، منطق و باورهای گوناگون روش شناختی، هستی شناختی و حتی دین در آن نقش دارند. طبیعت گرایی علمی با دو خوانش متافیزیکی و روش شناختی می کوشد این تفسیر را با زدودن نقش پاره ای از عوامل مذکور، ساده سازد و مدعی است طبیعت گرایی روش شناختی از مؤلفه های لازم علم است و توصیه می کند که ما در تبیین پدیده های طبیعی باید چنان رفتار کنیم که گویی واقعیتی جز ماده نیست و فرض می گیرد که علل غیر مادی، اعم از مخلوق (ذهن، روح) یا نامخلوق (خدا)، در فهم ما از جهان مادی تأثیری ندارند. جستار کنونی به بررسی این مدعا می پردازد.
«هنر» و «حقیقت» در نظریة زیباشناختی آدورنو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
باور ""آدورنو"" به نقش هایی که هنر می تواند در بسترهای مختلف زندگی انسان ایفا کند، متفاوت از جزم اندیشی هایی است که فرهنگ و فلسفة سنتی تاکنون آن را به مثابه کارکردهایی برای هنر در نظر گرفته است. به اعتقاد آدورنو، مهم ترین کارکرد و نقشی که هنر می تواند داشته باشد، کارکرد «انتقادی» و نقش «رهایی بخشی» آن در راستای تحلیل و نقد ساختارهای سلطه و سرکوب است. از همین رو، باور او به نظریة انتقادیِ هنر دربارة جامعه و نقش هنر در تغییر آگاهی اجتماعی به آن چیزی باز می گردد که وی آن را «محتوای معطوف به حقیقت» هنر و اثر هنری می نامد. مهم ترین چالشی که آدورنو را برای این نقد و تفحص برمی انگیزد، پرسش از رابطه «هنر» و «حقیقت» و نیز نقش اجتماعی و کارکرد معرفتی ای است که هنر می تواند داشته باشد. در این مقاله، برخی از مهم ترین و اصلی ترین ایده ها و مفاهیم اندیشه ورزی آدورنو به منظور روشن تر شدن موضوع «محتوای معطوف به حقیقت هنر»، در کتاب نظریة زیباشناختی وی، مورد بحث قرار می گیرد.
تقریری جدید از وظیفه گرایی نتیجه گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر در زمینه اخلاق هنجاری است که تلاش دارد نظریه ای نو درباره معیار درستی و نادرستی اعمال ارائه دهد. تقریرهای سنّتی نظریه های نتیجه گرایی (که معیار درستی عمل را خوبی نتایج آن می داند) و وظیفه گرایی (که معیار درستی عمل را ذات عمل بیان می کند، نه نتیجه) هر دو ناقص بوده و دارای اشکالاتی هستند. فیلسوفان اخلاق معاصر، با ادغام دو نظریه نتیجه گرایی و وظیفه گرایی سعی کرده اند نظریه های تلفیقی جدیدی ارائه کنند که از اشکالات دو نظریه سنّتی مصون باشند. نگارنده نیز در این مقاله تلاش می کند یک تقریر جدید از وظیفه گرایی نتیجه گرا ارائه دهد. در این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی ابتدا به تعریف نظریه های نتیجه گرایی و وظیفه گرایی و بیان معیار درستی و نادرستی عمل از دیدگاه آن ها پرداخته شده است؛ سپس دیدگاه خود نگارنده، که تقریری از «وظیفه گرایی نتیجه گرا» است، بیان شده و تلاش شده است نحوه تعامل دو نظریه وظیفه گرایی و نتیجه گرایی و جایگاه هر یک در این نظریه تعیین گردد. به عقیده نگارنده دو اصل وظیفه و نتیجه، در تعیین درستی و نادرستی اعمال، دخیل هستند. اصل وظیفه، اصل نخستین است که وظیفه در نگاه نخست ما را تعیین می کند و اصل نتیجه، اصل دوم است که گاه به صورت مؤید و گاه به صورت معارض با اصل وظیفه، عمل می کند. در صورت توافق اصل وظیفه و اصل نتیجه، وظیفه فاعل، انجام عمل مطابق وظیفه است؛ اما در صورت تعارض این دو اصل، راه کارهایی برای حلّ آن ارائه شده است که تا حدّ زیادی تصمیم گیری برای فاعل اخلاقی را در این گونه موارد آسان می کند.
مفهوم و هویت شناسی وحی در ادیان ابراهیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وحی را یکی از ارکان مهم و امور مشترک در میان ادیان راستین، به ویژه ادیان ابراهیمی می توان به حساب آورد. در عین حال، شاهد اختلافات بسیار عمیقی در میان اندیشمندانِ این ادیان در رابطه با تعریف و تلقّی آنها از وحی می باشیم. حتی در خود هریک از این ادیان، طیف های مختلف، دیدگاه های گوناگونی در این باره دارند. این مقاله به روش تحلیلی توصیفی پس از آنکه معنای لغوی وحی را بیان نموده، به تبیین و تعریف و بررسی نظریات مطرح شده از وحی در اسلام و یهودیت و مسیحیت پرداخته است. در اسلام، دیدگاه متکلمان و فیلسوفان مسلمان را بیان نموده ایم. در مسیحیت نیز دیدگاه های زبانی، غیرزبانی و دیدگاه وحی غیرزبانی درونی و تجربی را مورد توجه قرار داده ایم.
لری لاودن و نگاه دوباره به مسئله ارتباط تاریخ و فلسفه علم(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۲ شماره ۵۳
حوزههای تخصصی:
نسبت نجات و حقانیت از نظر ملاصدرا و جان هیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
جان هیک (فیلسوف دین انگلیسی) نخستین نظریه پردازی است که عقیده انحصارگرایی را باطل دانست و معتقد به تکثر در حقانیت و نجات همه ادیان شد. از طرف دیگر صدرالدین شیرازی گرچه در زمره کثرت گرایان نیست، اما بر این باور است که اکثر مردم اهل نجاتند و تنها منکران معاند و جاهلان مقصر-که شمار اندکی از مردم را در برمی گیرد- از نجات برخوردار نیستند. در این پژوهش ربط و نسبت حقانیت در نجات از دیدگاه این دو دانشمند مورد تبیین و بررسی قرار گرفته است.
تأثیر سه سطح هویتی انسان (نفسانی، عقلانی و روحانی) بر رشد اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مولوی در مثنوی براساس سیر تحولی ـ تشکیکی هویت انسان سه مرتبه هویتی را برای او قائل است. بر این اساس شخص در مرتبه نفسانی تحت کشش محرک های نفسانی و میدان هویتیِ بیرون از خود رفتار کرده، بازتاب هویت جمعی را «خود» خویش قلمداد می کند آدمی در این سطح هویتی در قبال استیفای حقوق خود از محیط، کمترین وظیفه را به محیط ارائه می دهد. در مرتبه هویت عقلانی، شخص بدون چشم پوشی از حقوق خود، در قبال حقوق محیط برای خویش وظایف تعیین شده ای قائل است. گفتگوهای درون شخصی حاصل مشاجرات عقل و نفس در این بازه هویتی است. اما هویت روحانی انسان که مولوی آن را نفس دوم یا هویت ازلی قلمداد می کند، در یک محیطِ بدون زمان به نام پسا مکان تعریف می شود. تعامل بین سطح هشیار یا «خود» انسان با این سطح هویتی، صرفاً از طریق «ذکر» حاصل شده و منجر به فربهی فکری شخص می شود. در این سطح هویتی، شخص در قبال حقوق اندک محیط بیشترین وظیفه را ارائه می دهد. مولوی الگوی چنین رفتارهایی را انبیا می داند. فرایند توبه، مقوله اختیار و زمان اندیشی (توزیع اندیشه در زمان های گذشته و آینده)، با ارتقای هویت انسانی دستخوش تغییر شده و در آستانه های خاصی کاملاً از بین می روند. عناصر یادشده در سطوح تحتانی هویت انسان پررنگ تر از سطوح میانی و فوقانی است.