فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۸۱ تا ۱٬۰۰۰ مورد از کل ۴٬۴۶۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
نظریه «طرح عظیم» استیون هاوکینگ از مهم ترین تئوری های مطرح شده در چند سال اخیر است که به علت محتوای این تئوری مبنی بر انکار ضرورت وجود خداوند و خلقت جهان هستی از «هیچ»، در میان محافل فیزیکی و دینی واکنش های متفاوتی را به همراه داشته است. در این پژوهش نویسنده با استفاده از مبانی حکمت متعالیه و با فرض صحت تمامی نظریات فیزیکی هاوکینگ نشان خواهد داد که مفهوم «هیچ» مورد استناد هاوکینگ با مفهوم خلأ در حکمت متعالیه بسیار متفاوت است و به معنای نیستی محض نمی باشد و خلقت جهان به واسطه «هیچ» مورد استناد هاوکینگ، هیچ گونه منافاتی با خالقیت خداوند نخواهد داشت و با فرض صحت تئوری «M» نقش خداوند در ربوبیت و خالقیت، مفروض و مبرهن است که در این راستا مبانی معرفت شناسی و هستی شناسی هاوکینگ و صدرالمتألهین و چگونگی آفرینش عالم ناسوت و نظام مندی عالم ناسوت و نقش خداوند، مورد تطبیق و نقد و بررسی قرار خواهد گرفت.
معنا، چیستی و هستی شناسی عقل از نظر ملاصدرا و دکارت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
ملاصدرا برای عقل معانی بسیاری برشمرده است کهبرخی ناظر به عقل نظری و برخی ناظر به عقل عملی اند. ملاصدرا معتقد است عقل در وجود انسان، حقیقت پیوسته ای دارد و انسان با حرکت جوهری خویش و در پرتوی عنایت عقل فعال، آن را به فعلیت می رساند؛ تاجایی که انسان می تواند به موجودی مجرد از ماده تبدیل شود. دکارت معتقد است عقل ممیز انسان از سایر موجودات، قوه درست حکم کردن و تمییز نادرست از درست، و در همه انسان ها یکسان است. معنای عقل دکارتی را باید در کارکرد عقل در فلسفه او جست؛ کارکردی که از دل ریاضیات بیرون می آید. عقل و روش در فلسفه دکارت فقط تمایز مفهومی دارند. عقل دکارتی هم مرتبه عقل بالملکه در فلسفه ملاصدراست. البته ملاصدرا به آن بسنده نکرده، بلکه آن را توسعه داده و برای آن مراتبی درنظر گرفته است. هردو اندیشمند، تعقل را در پرتوی نور عقلی و شهود معنا می کنند. ملاصدرا عقیده دارد عقل انسان می تواند به مرتبه ای وجودی برسد که عقول را مشاهده و صور عقلی را ادراک کند. دکارت معتقد است نور عقلی، همان عقل فطری ذهن است که اشیا را واضح و متمایز ادراک می کند.
رابطه اخلاق و دین در اخلاق فضیلت با تکیه بر نظرات اخلاقی علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه اندیشه های فلسفی در ایران معاصر
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
اخلاق فضیلت، به عنوان شاخه ای از اخلاق هنجاری، بر رفتار فضیلت مندانه با دیدگاهی غایت اندیشانه و کمال طلبانه تأکید دارد که مبتنی بر سعادت محوری با توجه به خیر است. در این نظام اخلاقی، فعلیت یافتگی قوای طبیعی و نفسانی انسان مورد توجه است که خود به لحاظ معرفتی نیل به غایت طبیعی انسان و خیر و سعادت او را در بر دارد. در فضیلت گرایی، بر فاعل اخلاقی تأکید می شود که با رویکردی فضیلت مندانه به سوی خیر اخلاقی حرکت می کند. ولیکن باید دید آیا این فضیلتمندی اخلاقی، نسبتی با فضیلتمندی به معنای دینی دارد یا خیر. از این رو، در این مقاله سعی خواهد شد نسبت بین اخلاق فضیلت و دین را با توجه به آرای اخلاقی علامه طباطبایی بررسی کنیم. علامه معتقد است دین و اخلاق در مقام ثبوت و وجودشناختی از هم مستقل اند و اخلاق امری ذاتی و فطری در انسان است، لیکن به لحاظ اثباتی و معرفت شناختی، نظام اخلاقیِ مبتنی بر عقل به تنهایی قادر به ادراک حقیقت و نیل به سعادت حقیقی و کمال وجودی برای انسان نیست و دین، در مقام هدایتگر، دارای قوانینی است که اخلاق ناگزیر باید از آن ها تبعیت کند.
بندیکت قدیس؛ عارف یا راهب؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف درک عمیق تر رهبانیت بندیکت و آشکار شدن ارتباط آن با عرفان مسیحی، برای آگاهی بیشتر از این بُعد مسیحیت کاتولیک و با روش توصیفی تحلیلی سامان یافته است. مقاله درباره پدر رهبانیت مسیحی غرب، یعنی بندیکت اهل نورسیا (480 547)، با توجه به کتاب قواعد اوست. این تحقیق، پس از معرفی بندیکت، عارف بودن او را مورد بحث قرار می دهد. بدین منظور، تعریف و مؤلفه های اصلی عرفان و نیز رهبانیت مورد توجه قرار گرفته است. سپس، وجود دو عنصر اصلی عرفان، یعنی شهود عرفانی به خدا و گرایش به وحدت، در تعالیم بندیکت بررسی و اثبات شده است. در نهایت، با توجه به رابطة عرفان و رهبانیت و دیدگاه های پیروان بندیکت و شارحان «قواعدِ» بندیکت، نتیجه گرفته شده که تعریف «عارف» بر بندیکتِ راهب صادق است.
تبیین و نقد نظریه نمادین پل تیلیش در زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پل تیلیش (1886 - 1965) متکلم مسیحی آلمانی است که زبان دین را نمادین می داند. به این معنا که حوزه دین سرشار از نمادهای دینی استو نماد دینی را نمادی می داند که بیانگر دلبستگی واپسین باشد. از دیدگاه تیلیش، تمام گزاره های دینی نمادین هستند مگر یک گزاره که «خدا خودِ هستی است» و هر چیز دیگری غیر از این گزاره درباره او بگوییم، نمادین است. تیلیش معتقد است خدا یک وجود در میان سایر وجودات نیست، بلکه خدا خودِ وجود است و نمی توان او را در کنار سایر موجودات، موجود دیگری شمرد، چرا که لازمة موجود بودن خدا در میان سایر موجودات، محدودیت و متناهی بودن اوست. نگارندگان در این مقاله، ضمن تبیین این نظریه آن را نقد می کنند و نتیجه می گیرند که شاید بتوان گفت بیان نمادین در دین و به تبع آن در قرآن وجود دارد، اما نه اینکه کل زبان دین، نمادین باشد. چرا که علاوه بر اشکال های وارد شده بر نظریه تیلیش و نقض نظریه های خودش در عمل، هدف ارسال رُسل و انزال کُتب، هدایت همگانی مردم است و این صورت نمی گیرد مگر اینکه عموم مردم توان فهم سخن خداوند را داشته باشند. از این رو حکمت حدوث دین اقتضا می کند زبان هدایت، زبان فراگیر، آشکار و فهم شدنی برای عموم باشد.
دلالت ضمنی معرفت شناسی اصلاح شده آلوین پلانتینگا بر بنیادگرایی دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آلوین پلانیتنگا از مهم ترین چهره های معرفت شناسی اصلاح شده است. مطابق دیدگاه وی، باورهای دینی نیز همچون باورهای حاصل از ادراک حسی، پایه به شمار می آیند؛ درنتیجه، نیازی به توجیه ندارند. اما این دیدگاه لوازمی دارد، ازجمله اینکه می تواند به بنیادگرایی دینی منجر شود. زیرا نظریه پلانتینگا هیچ معیاری درباب محتوای باورهای پایه تعیین نمی کند و شروطی که برای مشروعیت آن تعیین می کند، امکان داخل شدن باورهای بنیادگرایانه را نیز فراهم می سازد. بنابراین، درحالی که غربیان عموماً مسلمانان را مروج بنیادگرایی دینی معرفی می کنند، در این مقاله نشان داده شده است که معرفت شناسی اصلاح شده، که برآمده از مسیحیت است، می تواند توجیه کنندة بنیادگرایی دینی باشد. بنابراین، جهت اجتناب از اتهام جا بازکردن برای بنیادگرایی دینی، لازم است که معرفت شناسی دینی همچنان جانب قرینه گرایی را فرو نگذارد.
سازگاری جبر و اختیار نزد سازگارگرایان جدید غربی و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
مسأله جبر و اختیار (اجبار یا آزادی اراده انسانی) یکی از مسائل بنیادین تاریخ اندیشه بشری، و محل مواجهه آراء متنوع و بعضا متضاد انواع مکاتب جبر گرا، آزادی گرا و سازگار گرا بوده و هست.آنچه در پیش رو دارید حاصل بررسی و تأملی در اهم رویکرد های سازگار گرایانه اخیر فلاسفه غربی و نیز راهبرد خاص ملاصدرا در عالم اسلامی بمنظور دفاع از آزادی اراده است؛ این رویکرد ها توانسته اند با نگاهی واقع نگرانه و در پرتو تعدیل معنا و لوازم آزادی، به نزاع دیرینه آزادی و جبر پایان داده و سازگاری این دو سویه بظاهر ناسازگار را نشان دهند
کاربستِ «کاربست» و حل سه مشکل در نظریة ارجاع کریپکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در نظریة ارجاع سول کریپکی حداقل سه مشکل وجود دارد؛ 1. ارجاع دهیِ متفاوت اسامی خاص در جهان های ممکن مختلف؛ 2. تغییر مرجع؛ و 3. خطاناپذیری ارجاعی ترم های نظری. در این مقاله ابتدا این سه مشکل را طرح می کنیم سپس بیان می کنیم که چگونه خود کریپکی با توسل به مفهوم «کاربست» مشکل اول را حل کرده است و پس از آن چگونگی حل شدن مشکل دوم و سوم را با استفاده از همین روش توضیح می دهیم. علاوه بر این در قسمتی از مقاله به تز مثلث بندی دیویدسون رجوع می کنیم و از طریق آن نشان می دهیم که وجود جامعة زبانی برای تعیّن مرجع لازم است
مقایسه دیدگاه بیکن و ملاصدرا در مورد موانع شناخت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
راه های دستیابی به معرفت و شناخت موانع آن از مهم ترین دغدغه های معرفت شناسان است. نمونة بارز آن ملاصدرا حکیم شرقی و فرانسیس بیکن اندیشمند مغرب زمین است. ملاصدرا اساس معرفت حقیقی را در ایمان به خدا و کسب آن به شیوة شهودی می داند و این نوع معرفت را کلید اکثر معارف معرفی می کند. او حصول این نوع معرفت را با سه مانع اصلی روبه رو می داند. فرانسیس بیکن نیز با اعتقاد به ضرورت شناخت طبیعت برای کسب معرفت الهی به خطاهای ذهنی و باورهای غلط به منزلة موانع مهمی در رسیدن به آن اشاره می کند. او در این زمینه چهار مانع (یا به تعبیر او بت) را معرفی می کند. نگارندگان در پژوهش حاضر سعی کرده اند با کنار هم نهادن دیدگاه دو فیلسوف نمونه ای از دغدغه های مشترک نظام های فلسفی متفاوت را به تصویر بکشند.
بررسی تطبیقی مسئلة شر در فلسفة ملاصدرا و لایب نیتس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
مسئلة معروف شر از مسائل مهم و دیرین کلامی- فلسفی است که غالب ادیان به آن پرداخته اند و فیلسوفان دین نیز با نگاهی نو این موضوع را بررسی می کنند. این نوشتار به روش تحلیل گزاره ای به بیان و بررسی دیدگاه ملاصدرا و لایب نیتس در این باره می پردازد. ملاصدرا با توجه به مقتضیات زمانه با رویکردی سنتی دیدگاه خود را بیان داشته است. لایب نیتس با رویکردی سنتی و نو در این مورد بحث کرده است. مبانی و راه حل اصلی مسئلة شر در ملاصدرا و لایب نیتس یک سان است. از میان راه حل هایی که این دو فیلسوف ارائه داده اند راه حل سنتی و مناقشه برانگیز عدمی بودن شر مشترک است. در مقایسة راه حل مهم هر دو با سایر راه حل هایشان به این نتیجه می رسیم که درمجموع، راه حل های آن ها دارای انسجام مبنایی نیست؛ چراکه در یک راه حل، شر را عدمی می دانند در حالی که لازمة راه حل های دیگر آن ها وجودی دانستن شر است. درمجموع راه حل های ملاصدرا و لایب نیتس پاسخ گوی چالش های معاصرین در این باره نیست.
مقایسه حقیقت محمدی در ابن عربی با لوگوس فیلون(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در باره منابع الهام ابن عربی بحث های زیادی صورت گرفته است؛یکی از متفکرانی که از او به عنوان منبع الهام ابن عربی یاد می کنند فیلون اسکندرانی است.در این مقاله تلاش بر آن است تا با محوریت لوگوس در فیلون و حقیقت محمدی در ابن عربی به شباهت ها و احیانا تفاوت های آن دو اشاره گردد البته بی آنکه در صدد اثبات تأثیر پذیری ابن عربی در محورهای یاد شده از فیلون باشیم،چه آنکه اثبات و ابطال آن غیرممکن است.هر دو متفکر توصیفات و کارکردهایی از لوگوس و حقیقت محمدی بدست داده اند که در بادی امر شبیه به نظر می رسد.از سه وجهه نظر می توان به لوگوس و حقیقت محمدی نظر افکند:از وجهه نظر وجودشناسی،از منظر شناخت شناسی و در نهایت از دیدگاه کارکردی یا ارزشی.از منظر وجودشناسی ارتباط آن دو با خدا،جهان و انسان ،از منظر شناخت شناسی نقش آن دو در شناخت انسان و وحی بررسی می شود و از دیدگاه ارزشی یا کارکردی به این پرسش پاسخ داده می شود که با فرض لوگوس و حقیقت محمدی،چه مشکلاتی حل می گردد.
تحول وجودی انسان در قرآن و عهد جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن انسان و جامعه در قرآن انسان در قرآن
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی ادیان دیگر
از موضوعات مهم در ادیان توحیدی، سعادت و کمال انسان است. این سعادت در اسلام و مسیحیت، تحول کمالی انسان به سوی خدای متعال و نزدیک شدن به اوست. حقیقت این تحول از منظر قرآن کریم و عهد جدید، تحولی وجودی و حقیقی و البته تشکیکی و به بیان این دو متن مقدس «حیات و تولد جدید»، «هجرت به جانب خداوند» و «نورانی شدن» است. اما به رغم این اشتراکات، با توجه به تفاوت بنیادین الهیات و انسان شناسی اسلام و مسیحیتِ مبتنی بر نوشته های پولس، این موضوع در این دو سنت نقاط افتراق نیز، دارد. در اسلام، همة بحث پیرامون نزدیک شدن به خدای متعال است، اما در مسیحیت، مقصود از نزدیک شدن، همانندی با مسیح، یکی شدن با خدا، حضور در خانواده الهی و فرزند خدا شدن است. در اسلام، قرب بیشتر مبتنی بر ایمان و عمل صالح است، اما در مسیحیت، قرب، همچون ایمان، اعطایی است.
ویتگنشتاین و تقرب انسان به ساحت امر برتر(خدا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تبیین و ارزیابی نظریة یافت اتحادی ذات گرایان در باب ماهیت تجربة عرفانی با تمرکز بر دیدگاه استیس و فورمن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
ذات گرایان، که به وجود هسته ی مشترک میان تجارب عرفانی پایبندند، به سه گروه عمده تقسیم می شوند: احساس گرایان،قایلان به تناظر تجربه حسی و عرفانی و طرفداران نظریه یافت اتحادی. در این میان، استیس و فورمن طرفدار اندیشه یافت اتحادی اند. مهم ترین مبحثی که استیس در ضمن آن به ماهیت تجربة عرفانی پرداخته است. مسئله هسته مشترک است که در آن به رصد ویژگی های مشترک تجارب عرفانی در سراسر جهان می پردازد. رویکرد روانشناختی و پدیدارشناختی استیس در بحث ویژگی های مشترک تجربة عرفانی– که ماهیت شناخت عرفانی نیز در ضمن آن مطرح شده- با دیدگاه معرفت شناختی در این زمینه، ارتباطی از سنخ ربط مبنا و بنا دارد. رابرت فورمن نیز فیلسوفی است که ویژگی بارز آن نقد مکتب ساخت گرایی است. در دیدگاه فورمن، تجارب عرفانی از سنخ علوم التفاتی نیستند، بلکه از جهت ساختار معرفتی، ماهیتی اتصالی دارند، که فورمن آن را علم هویتی می نامد، که بر اساس آن، دوگانگی میان عالم و معلوم از میان برداشته می شود. فورمن برای تجارب عرفانی، دو نوع ابتدایی و پیشرفته- که، به ترتیب، رخداد آگاهی محض و حالات ثنوی عرفانی می نامد- قایل است. استیس و فورمن نقاط اشتراک بسیاری دارند و البته در برخی نقطه نظرات با یکدیگر متفاوت اند.
بررسی شرایط امکان تحقق حقیقت مکان و سکنی گزیدن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مکان به عنوان یکی از مفاهیم پایه در معماری و شهرسازی از طریق معماری به عنوان هنر آشکار می شود. مبنای نظری این مقاله اندیشه «مارتین هایدگر» فیلسوف و پدیدارشناس آلمانی (1976-1889) است. بر این اساس برآنیم تا دریابیم مکان چگونه آشکار می شود و هنر (در اینجا معماری) اساساً چه نقشی درآشکارگی مکان ایفا می کند؟ در روزگار مدرن توجه به گوهر مکان به فراموشی سپرده شده و مکان به امری کمی تنزل یافته است. با استفاده از روش تحقیق پدیدارشناسی هرمنوتیک برای آشکار کردن و رسیدن به حقیقت مکان سراغ هنر می رویم. از دیدگاه هایدگر در هنر حقیقت آشکار می شود؛ چرا که هنر یکی از طرق اساسی تحقق حقیقت به معنای نامستوری است. بر همین اساس هنر معماری هنری است که می تواند مکان را به عنوان یکی از ارکان خود، نامستور و آشکار کند. معماری به واسطه «ساختن»، خصوصیات یک محیط را عینی می سازد و فضای خالی را به مکانی غنی برای رسیدن به هدفی به نام سکنی گزیدن، تبدیل می کند. معماری به عنوان هنر چیزی را بازنمایی نمی کند، بلکه حقیقت مکان را حاضر و دیدنی می سازد. هدف اصیل معماران این است که مکان را در نسبت با نوع هستی آدمی به عنوان وجود در جهان آشکار کنند و بی مکانی روزگار مدرن را کمرنگ نمایند. در این مقاله ابتدا دیدگاه هایدگر پیرامون کار هنری تبیین می شود و سپس در یک مطالعه تطبیقی تأثیر این دیدگاه در آشکار شدن مکان در معماری در مقام هنر مورد بررسی قرار می گیرد.
بررسی دیدگاه های ایمانوئل کانت در موضوع اخلاق و آموزه های اخلاق مدارانه امام محمدباقر(ع)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی حدیث و علوم حدیث حدیث معارف حدیثی اخلاق و تربیت در روایات
ایمانوئل کانت (Immanuel kant) فیلسوف شهیر آلمانی، در مبانی اندیشه خود، به بحث اخلاق توجه کرده است. وی با ترسیم منظومه فکری خود، بر این باور است که اخلاق مداری فراتر از هر گونه امر طبیعی یا مافوق طبیعی است. وی با تلاشی که در راستای خلوص اخلاق به انجام رسانده، بر این رای حکم کرده که تنها و تنها اراده خیر است که می تواند به دور از هر شائبه غیر اخلاقی باشد. امام محمدباقر(ع) از جمله ائمه معصومی است که در آموزه های خود، بر موضوع اخلاق مداری تاکید فراوان کرده است. امام باقر در مقایسه با کانت، از مرحله ای متعالی تر در اخلاق، سخن به میان می آورد. بررسی دیدگاه های امام باقر(ع) و کانت، ما را به فهم صحیح تری از نسبت اخلاق و دین نیز رهنمون می کند.
نقش ابر ذهن در رمزگشایی از چند دستگاه الهیاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف و انگاره بنیادین این مقاله، پاسخ به این پرسش است که آیا می توان الگویی به دست داد تا از رهگذر آن بتوان چندین دستگاه عرفانی، فلسفی و کلامی را بهتر فهمید و دقیق تر بازشناسی کرد؟ ادعای این مقاله آن است که می توان این کار را انجام داد. روش این مقاله به این صورت است که در وهله اول، با مدد گرفتن از عالم خیال چنین فرض می کنیم که همه آنچه از زمان مهبانگ (big bang) تاکنون رخ داده، که شامل هزاران میلیارد ستاره و سیاره می شود، همگی کل یکپارچه ای را تشکیل می دهد که از آن به ""جهان هستی"" تعبیر می کنیم. سپس این گونه فرض می کنیم که این جهان بزرگ یا جهان ماده، فاقد شعور و آگاهی نیست، بلکه جزء جزء آن از اتم هایی تشکیل شده است که یک شعور و آگاهی بسیار مرموز و اسرارآمیز همه اینها را به هم به گونه ای پیوند داده که این طرح کلان از آن برآمده و حاصل شده است (جالب است که در فیزیک امروز نظریه ریسمان بسیار به این فرض ما نزدیک است). این مقاله اصلاً در پی اثبات این فرض یا نفی آن نیست. روش این است که اگر جهان هستی به این صورت فرض شود و در واقع، آن را همچون یک کل و یک ذهن بزرگ انگاشته شود، این فرض دست کم دو کارکرد خواهد داشت. الگوی مورد نظر تصویری از جهان به مثابه یک اَبَرذهن یا ذهن برتر است؛ یعنی، می توان کل هستی و پدیده های آن را همچون یک ذهن بزرگ فرض کرد و همه کارکردها و نقش ها و فرآیندهای ذهن انسانی را برای آن متصور شد. در یک ذهن، پدیدارهای ادراکی بسیار گوناگون و متنوعی وجود دارد. اینک اگر کل هستی؛ یعنی این صدمیلیارد کهکشان و این کیهان بسیار بسیار بزرگ را به منزله یک ذهن بینگاریم، همان حکم ها را می توانیم در میان پدیده های هستی جاری کنیم. به دیگر سخن، همه باشندگان و هستی ها را می توان از جنس آگاهی انگاشت و در عین حال، با یک نگاه خُردنگر و چیستی نگر، می توان پدیده های موجود را از یکدیگر سلب کرد و گفت درخت سنگ نیست؛ اما از سوی دیگر، با نگاهی کلان نگر، می توان به همه پدیده ها به عنوان امر یکپارچه واحدی نگاه کرد و همه اموری را که از هم سلب می کردیم، به یکدیگر نسبت دهیم و میان آنها اتحاد برقرار کنیم و بگوییم مثلاً درخت سنگ است. این مقاله درصدد است تا نشان دهد که دستگاه عرفانی ابن عربی و دستگاه های فلسفی اسپینوزا و وایتهد (الهیات پویشی) چنین طرحی را دنبال کرده اند. از این گذشته، از رهگذر کشف این کلید می توان دستگاه کلامی کرامیه و الهیاتشان را نیز به صورت قابل فهمی بازخوانی کرد.
ارزیابی مقایسه ای نظریه اعتدال ارسطویی و نظریه اخلاقی اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو ارسطو (384-322 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی اخلاق عملی (اخلاق دستوری)
«نظریه اعتدال» که خاستگاهی یونانی دارد و بر پایه نظریه ارسطو بنیان نهاده شده است، به تدریج از قرون سوم و چهارم هجری به حوزه اخلاق اسلامی وارد و سبب شد حکیمان بسیاری چون ابن مسکویه و خواجه نصیرالدین طوسی آن را مبنای آثار اخلاقی خویش قرار دهند. طبق «نظریه اعتدال»، ملاک فضیلت آن است که انسان بر اساس عقل خود حد میانه را در هر عملی رعایت و از افراط و تفریط (که رذیلت محسوب می شود) دوری کند.
در این پژوهش کوشیده ایم با ارزیابی و مقایسه این دیدگاه با نظریه اخلاقی اسلام، که در متون اصیل دینی یعنی آیات و روایات آمده است، به دیدگاه صحیح و جامعی در این زمینه دست یابیم. در نهایت حاصل این کوشش، نمایاندنِ ناتمام بودن مبنای «نظریه اعتدال» ارسطویی است و نیز اثبات اینکه بر اساس نصوص معتبر دینی ، آنچه ملاک «سعادت» انسان و جامع همه فضیلت ها محسوب می شود «قرب به خداوند» است و در مقابل، «شقاوت» دوری از هر عملی است که انسان را به خدای متعال نزدیک کند.
جزمیت یا عقلانیتِ رویکرد تجربی ون فراسن؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کتاب رویکرد تجربی از آثار متأخر ون فراسن است که در آن هم بیان جدیدی از تجربه گرایی ارائه می کند و هم به تبیین نسبت آن با علم و دین می پردازد. رویکرد تجربی ون فراسن، که وجه بارز آن نگرشی منفی به متافیزیک است، قرار است در کنار معرفت شناسی جدید وی با عنوان اراده گرایی، که یک رویکرد غیرجزمی به عقلانیت است، دیدگاهی منسجم را نتیجه دهد. هدف مقاله حاضر این است که نشان دهد،این انسجام پایدار نیست؛ زیرا روایت جدیدِ ون فراسن از تجربه گرایی هنوز گرفتار رگه هایی از جزم گرایی است که تلاش برای رهایی از آن، باعث نزدیک شدن وی به رویکرد عقلانیت نقاد می شود، اما در این صورت مواجهه وی را با متافیزیک تحت تأثیر قرار خواهد داد. در پایان، ضمن بیان مواردی از تاریخ علم بر این نکته تأکید خواهد شد که تجربه گرایی نباید هویت خود را با ضدیت با متافیزیک گره بزند.