ترتیب بر اساس: جدیدترینپربازدیدترین
فیلترهای جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۵۶۱ تا ۲٬۵۸۰ مورد از کل ۷٬۲۷۵ مورد.
۲۵۶۱.

بررسی شاخص های بنیادگرایی مسیحی در آمریکا ( بر مبنای اندیشه های لئو اشتراوس)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: آمریکا لئو اشتراوس بنیادگرایی بنیادگرایی مسیحی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۲۷ تعداد دانلود : ۶۶۰
دوام و ثبات پدیده­های سیاسی- اجتماعی پیوند عمیقی با مبانی نظری دارد که شالوده آن پدیده­ها را پی­ریزی کرده است. شناخت مبانی نظری یک پدیده، آن را نظام­مند، پیش­بینی­پذیر و قابل برنامه­ریزی می­کند. به همین دلیل برای تبیین صحیح پدیده­های سیاسی- اجتماعی، باید از سطح ابژه عبور کرد و به لایه­های زیرین آن یعنی سوژه رسید و این گونه پدیده مورد نظر را واکاوی کرد. بر اساس منطق فوق شاخص های بنیادگرایی مسیحی در آمریکا را باید قبل از هر چیز به لحاظ مفهومی ریشه­یابی کرد. به نظر نگارنده بهترین چارچوب مفهومی برای بحث فوق را می­توان در آرای لئواشتراوس یافت. تحقیق پیش رو بر آن است که شاخص های بنیادگرایی مسیحی را تحت عناوین اعتقاد به آخرالزمان زودرس، ادعای کشف حقیقت مطلق و هزاره­باوری در چارچوب مفاهیمی چون مطلق­گرایی، تمایز بین خیر و شر، جهان­گرایی و تبعیت سیاست از اخلاق که منبعث از اندیشه­های لئواشتراوس است می توان بررسی کرد.
۲۵۶۲.

نسبت میان عقلانیت و کرامت انسان در فلسفه ملاصدرا و کانت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: عقلانیت خلاقیت کانت ملاصدرا کرامت ذاتی انسان

حوزه‌های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
  3. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
تعداد بازدید : ۴۱۸۹ تعداد دانلود : ۲۲۰۱
در فلسفه ملاصدرا و کانت، «عقل» عالی ترین قوه نفس و «معرفت عقلانی» بالاترین مرحله شناخت است. از نگاه هر دو فیلسوف، عقلانیت یا خردورزی بنیادی ترین ویژگی انسان و مبنای کرامت ذاتی اوست، با این تفاوت که ملاصدرا عقلانیت نظری، و کانت عقلانیت عملی را معیار اصلی می پندارند، یعنی از نظر ملاصدرا، شان و کرامت انسان به چیزی است که می داند، در حالی که از نظر کانت، شان و کرامت انسان به چیزی است که می خواهد. یکی از جلوه های عقلانیت در اندیشه این دو فیلسوف، خلاقیت یا همان آفرینشگری است. دو فیلسوف یاد شده خلاقیت را، هم در حوزه نظری (در محدوده قوه خیال و عقل) و هم در حوزه عملی، مورد توجه قرار داده اند، با این تفاوت که در حکمت صدرایی، آفرینشگری انسان در ارتباط با ماورای طبیعت و از راه اتخاذ با عقل فعال صورت می گیرد، در حالی که در فلسفه کانت، خلاقیت انسان در پیوندی عمیق با استقلال و خود بنیادی اوست، منشا و مبدا متعالی ندارد، و صرفا ریشه در انسانیت و استقلال اراده انسان دارد.
۲۵۶۶.

پل هورویچ؛ تئوری حداقلی صدق و مسئله واقع گرایی علمی

کلیدواژه‌ها: تئوری های صدق تئوری حداقلی صدق واقع گرایی علمی ضد واقع گرایی علمی

حوزه‌های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق منطق فلسفه منطق نظریه های صدق
تعداد بازدید : ۲۰۵۱ تعداد دانلود : ۱۲۳۰
در سنت فلسفی، همواره مفهوم صدق در ضمن مؤلفه سمانتیکی واقع گرایی و در تعاریف متعددی که از آن و نقطه مقابل، یعنی ضد واقع گرایی، ارایه شده مورد بحث قرار گرفته است؛ هر چند این تعاریف، تاکنون به دلایل متعددی نتوانسته اند جامع و مانع باشند و انتظارات همه فیلسوفان را برآورده سازند. بسیاری از تئوری ها، از جانب ابداع کنندگان آن ها واقع گرایانه بوده اند اما با توجه به برخی از تعاریف واقع گرایی، ضد واقع گرا هستند. در این مقاله، تعریفی بنیادین از واقع گرایی ارایه می شود که مبتنی بر نوع رویکردی است که یک فیلسوف دارد. از سوی دیگر، تئوری حداقلی صدق که از سوی پل هورویچ ارایه شده است و از جمله تئوری های فروکاهشی محسوب می شود، معرفی می گردد. این تئوری، با کمترین ابزارهای نظری و مفهومی قادر است علت و چگونگی کاربرد محمول «صادق است» را تبیین کند. در این مقاله، سه ادعای اصلی بررسی و نقد می شوند: اول این که استدلال می شود تئوری حداقلی، به راستی حداقل تئوری ممکن در باب صدق است و باید در دل تمام تئوری های دیگر صدق نیز وجود داشته باشد. ادعای دوم چنین است که اگر در نظر فیلسوفی، نوعی ناسازگاری و تضاد میان موجودیت مستقل فاکت ها و دست رسی معرفتی به آن ها وجود داشته باشد، تئوری او ضد واقع گرا خواهد بود؛ چه درصدد رفع این ناسازگاری باشد و چه آن را اصیل و حل ناشدنی بداند. اما در نظر فیلسوف واقع گرا، چنین تضادی وجود ندارد. ادعای سوم این است که اگر تعریف فوق از واقع گرایی قبول شود، آنگاه می توان تبیین کرد که هیچ رابطه ای میان صدق و بحث واقع گرایی وجود ندارد؛ و اگر چه استقلال مفهوم صدق از واقع گرایی، در مورد تئوری حداقلی صدق نیز درست است اما این تئوری صدق، حداقل ترین تئوری ای می باشد که باید توسط واقع گرایان پذیرفته شود؛ زیرا می تواند علت حضور و کاربرد مفهوم صدق را در تمام تعاریف دیگری که از واقع گرایی شده است تبیین کند.
۲۵۷۱.

درآمدى بر مبانى معرفت شناسى اسپینوزا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تصور اسپینوزا درجات صعودى صدق نظریه کلاسیک معرفت

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹۶۷ تعداد دانلود : ۱۱۹۲
نگارنده مقاله حاضر بر آن است تا در بررسى مبانى معرفت شناختى فلسفه اسپینوزا، برخى ازمهم ترین سؤالات معرفت شناسى معاصر را پیش روى نظریات فلسفى این فیلسوف عقل گراى قرن هفدهم قرار دهد و از این طریق، نوشتارى جامع را در ارائه منظومه وار اندیشه هاى معرفت شناسانه وى سامان بخشد. ضمن اینکه در مقاله حاضر، با مرورى بر درجات صعودى صدق (معرفت ناشى از تجربه مبهم، معرفت استدلالى، و معرفت شهودى)، به بررسىِ اعتبار، وثوق و نیز ویژگى هاى مراتب ادراک در نظریه شناخت اسپینوزا پرداخته خواهد شد. نظریه شناخت اسپینوزا با برشمردن معیارهاى درونى و بیرونى صدق، از تصوّرات تام (ناظر به تأمین معیارهاى درونى صدق) و حقیقى (ناظر به معیار بیرونى صدق) سخن مى گوید. مطابقت با واقع (امر متصوَّر)، به عنوان معیار بیرونى و وضوح (بداهت)، و نیز تمایز و سازگارى، به عنوان معیارهاى درونى صدق، پدیدآورندگانِ تصوّرى تامّ و حقیقى خواهند بود. بر این اساس، نظریه شناخت اسپینوزا با دو نظریه مشهور حوزه معرفت شناسى ـ که عبارت اند از: نظریه کلاسیک معرفت و نظریه انسجام یا هماهنگى ـ در موضوع «معیار صدق» قرابت هایى خواهد داشت. گفتنى است که در بخش پایانى این مقاله، به بررسى نسبت نظریه شناخت اسپینوزا با دو نظریه مذکور پرداخته خواهد شد.
۲۵۷۲.

مغالطات عقل محض در نظر کانت(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۶۳۰ تعداد دانلود : ۱۲۸۴
در نظر کانت، معرفت مشتمل بر ماده‌ای و صورتی است. ماده‌ی آن از طریق حس به دست می آید و صورت را، ما در دو مرحله ادراک حسی و فهم بدان می‌بخشیم: درمرحله ادراک حسی، مکان و زمان را، و در مرحله فهم دوازده مقوله را. و آنچه از این رهگذر می شناسیم، پدیدار است نه شیء فی نفسه. اما عقل ما به اقتضای طبیعت خود، پا را از حوزه‌ی پدیدار بیرون می‌نهد و تصوراتی را می سازد که در واقع توهّمند. یکی از این تصورات، تصور نفس است. عقل می‌خواهد با چهار استدلال مغالطی، چهار مطلب را در خصوص نفس اثبات کند: جوهریت، بساطت، شخصیت و تمایزش از ماده (نفس وجودی یقینی دارد و ماده وجودی مشکوک). ریشه‌ی همه این مغالطات این است که «من می¬اندیشم» یا «من» که در نظر کانت یک شرط پیشینی و صوری شناخت است، یکی شیء عینی و یک متعلق معرفت شناخته می‌شود. در ضمن کانت در مغالطه‌ی چهارم با طرح نظریه ایده-آلیسم استعلایی به مخالفت با ایده‌آلیسم به معنی متعارف آن می‌پردازد و تصورات موجود در ذهن را به معنی خاصی بیرونی می‌داند.
۲۵۸۰.

تعالی و حلول در فلسفه اسپینوزا با تکیه بر عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

زبان