فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰٬۲۸۱ تا ۱۰٬۳۰۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
شعر سپید یا شعر شاملوئی؟
حوزههای تخصصی:
بررسی گذار از شخصیت پردازی رئالیستی به مدرنیستی در «داش آکل» صادق هدایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«داش آکل» یکی از داستان های مهم ادبیات معاصر فارسی است و توجه فراوانی به آن شده است. یکی از نکاتِ جالب درباره این داستان، تفاوت های ظاهریِ آن با داستان های دیگرِ صادق هدایت است. قهرمان های ازخودگذشته و باغیرت و تفاخر به فرهنگ سنتی و پهلوانی، چیزی نیست که در داستان های دیگر هدایت، نمود داشته باشد و از این نظر این داستان سؤال برانگیز است. داستان های مدرنیستی هدایت معمولاً شخصیت محورند و شخصیت های آن ها درونگرا هستند. فرضیه این پژوهش این بوده است که داستانِ داش آکل برخلافِ باور رایج کاملاً رئالیستی نیست و از نیمه دوم، شخصیت پردازیِ مدرنیستی در آن مشهود است. شخصیت در داستان های مدرنیستی محوریت دارد و ذهنِ شخصیت، ملاک و محکِ وقایع داستانی است. در این پژوهش ابتدا خصوصیاتِ لازم برای این که یک شخصیتِ داستانی مدرن محسوب شود، مشخص شده و چارچوبی دقیق برای تحلیلِ شخصیت مدرنیستی تعیین شده است که بر اساس آن می توان شخصیتِ مدرنیستی را از شخصیتِ پیشامدرن تفکیک کرد. در داستان مدرنیستی شخصیتِ داستان، تبدیل به سوژه مدرن می شود. خصوصیات سوژه بر اساسِ آرای متفکران برجسته و تأثیرگذار مدرنیسم، به تحت سه عنوان معرفی شدند: 1) آگاهی 2) آزادی / اختیار 3) فردیت. سپس خصوصیاتی مورد بررسی قرار گرفتند که برای مدرنیستی بودن ضروری نیستند ولی در داستان های مدرنیستی معمولاً دیده می شوند. از این موارد چهار موردِ 1) اندیشمندی 2) توجه به ناخودآگاه 3) انزوا 4) مرگ اندیشی. وجود این خصوصیات در «داش آکل» فرضیه پژوهش را تأیید می کنند. دستاورد دیگر این پژوهش، تحلیلِ داستانِ «داش آکل» و موشکافی آن و بررسی رابطه های بینامتنیِ آن است که نشان می دهد این داستان، یکی از داستان های کلیدی در مرحله گذار از داستان رئالیستی به داستان مدرنیستی در ادبیات فارسی است و نمی توان آن را داستانی کاملاً رئالیستی محسوب کرد. توجه جایگاهِ کلیدی داستان «داش آکل» در تاریخ ادبیات داستانی معاصر فارسی، اهمیتِ این پژوهش را روشن تر می کند.
نگاهی به داستان های بحر پیمایی در قلمرو ادبیات ایران و جهان
حوزههای تخصصی:
گزارش و شرح ابیات و عبارات متون ادبی که امروزه اغلب از آن با عنوان «تعلیقات» یاد می شود، عمر دراز و قدمتی بیش از پانصد سال دارد. در دوره معاصر نیز پژوهشگران و محققان با نوشتن شرح و تعلیقات بر آثار کهن زبان فارسی به صورت کتاب یا مقاله، گزارشهای گوناگونی از آن متون به دست داده اند. توضیح این مطلب لازم است که کالبد و روساخت متون مهم ادبی، مقدمه و وسیله نخستین و بنیادین رسیدن به درونمایه و ژرف ساخت آن متون است. به همین خاطر، این جنبه از پژوهش ها؛ یعنی گزارش درست و دقیق ابیات و عبارات متون ادبی نباید مورد بی توجهی و غفلت قرار گیرد. اهمیت و سودمندی چنین گزارش هایی زمانی آشکارتر و مشخص تر می گردد که با افسوس و اندوه بسیار بدانیم هنوز شماری از دانشجویان دوره های کارشناسی ارشد و دکترای زبان و ادبیات فارسی از خواندن و گزارش درست بعضی از لغات و ابیات و عبارات متون کهن ادبی ناتوانند.
آنچه در این جستار بدان می پردازیم، یکی از یادداشت های پراکنده ای است که نگارنده سالهای متمادی، در حاشیه شرح مثنوی دکتر جعفر شهیدی نوشته است و در واقع، حاشیه ای است بر حاشیه ایشان در شرح این بیت از دفتر ششم مثنوی که نکاتی را در ضرورت توجه به شرح و گزارش آثار ادبی و دقت در آن خواستار است.
باید گفت بی شک، مثنوی معنوی نیز از جمله کتابهایی است که دریایی بیکران از فرهنگ عامه و نکات ازنده ادبی را داراست. این اثر سترگ دارای شاخصه های فرهنگی و ادبی خاصی است که گاه برای خواننده امروزی قابل دریافت نیست.
ترکیب «سرِ سفره» یکی از ترکیبات نادر و دیریابی است که مولانا در مصرع «چون سر سفره رخ او توی توی...» دفتر ششم آن را آورده است که معنای آن ترکیب برای نویسنده این جستار دغدغه ایجاد کرده است و از سوی دیگر، بسیاری از شارحان در معنی آن حدس هایی زده اند. این نکته نیز درخور توجه است که آنچه در معنی این ترکیب بدان دست یافته ایم، از تمامی فرهنگ لغت های زبان فارسی فوت شده و بدان توجهی نشده است.
نویسنده با تبیین معانی گونه گون این ترکیب در میان کتب ادبی، به کاربرد آن در دیگر متون ادبی اشاره می کند و معنی این ترکیب را در مصراع مورد بحث با توجه به شواهد یافته شده در مصراع مورد بحث گزارش می کند. امید است که خوانندگان، نکته انگشت نهاده و یاد کرده ما را حمل بر بی احترامی به ساحت آن گزارشگر بزرگ (دکتر شهیدی) ندانند و نپندارند که آنچه در این مقاله آمده، از سر هوی و هوس «خالِف تعرَف» است. نامه دکتر شهیدی نیز در پاسخ به این معنی نویافته ضمیمه مقاله است.
گزینش، پذیرش و ویژگی های فرستاده (سفیر) در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«فرستاده» در مفهوم مطلقِ میانجی در نامور نامه حکیم توس، جایگاه ویژه و حضوری چشم گیر دارد. مقاله حاضر که حاصل بررسی موضوع سفارت در سراسر شاهنامه فردوسی است، با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی در تبیین مواضع تیره و روشن آن کوشیده است. مواضع تیره یعنی زوایای پنهان و ابعاد مغفول مانده امر خطیر سفارت را کاویده و یافته های نوی را درباره ارکان سه گانه آن(فرستنده، فرستاده، پذیرنده) به دست داده است. در مواضع روشنِ سفارت یعنی آنچه کم و بیش در متون دیگر نیز به چشم می خورد، به برجسته سازی نکاتی که تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته، پرداخته و نشان داده است که فرستاده همواره انتقال دهنده صِرف پیام نبوده و از آنجایی که بخش اعظمی از کامیابی فرستنده بستگی به گزینش شخصی شایسته داشته است، در انتخاب فرستاده افزون بر ویژگی هایی نظیر خصوصیات اخلاقی و همسویی روحیه وی با پیغامی که حامل آن بوده، حتی به زیبایی ظاهری و تناسب اندام او نیز توجه می شده است. یافته های مقاله حاضر همچنین نشان می دهد که شأن، میزان و حدود اختیار فرستادگان یکسان نبوده است. به فرستادگانِ کاردان در کنار وظایف معمول، اختیار تام تفویض می شده است تا بنا به صلاح دید خویش و اقتضای شرایط، اجازه اتخاذ تصمیماتِ از پیش تعیین نشده را داشته باشند. فرستادگان نیز بنا بر آداب رایج و تجربیات و شگردهای شخصی، برای برآمدن مقصود، دقایقی را به کار می بسته اند که در جای خویش شایان توجه است.
بررسی تمامی مصادیق پذیرشِ فرستاده در شاهنامه فردوسی نشان می دهد که هر چند پذیرفتنِ فرستاده آدابی داشته است، پذیرنده وی در تمامی موقعیت ها خود را ملزم به رعایت آداب و آیین های پذیرش نمی دانسته، بلکه پایبندی به آدابِ یادشده تابعی از متغیرهایی همچون دوستانه یا خصمانه بودن روابط طرفین، شأن فرستنده، شأن فرستاده، محتوای پیام و... بوده است و پذیرنده، متناسب با آنها شیوه هایی را برای مواجهه با فرستاده برمی گزیده است که به تفصیل درباره آنها سخن خواهیم گفت.
ویژگی های ممتاز شعر کمال خجندی
حوزههای تخصصی:
آیا طوفان دیگری در راه است؟ (بررسی رمان «طوفان دیگری در راه است»، نوشته ی سید مهدی شجاعی)
منبع:
رودکی۱۳۸۷ شماره۲۲
حوزههای تخصصی:
بررسی و تحلیل عناصر داستانی در دو داستان«زنی که مردش را گم کرد!» و « به کی سلام کنم؟»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال اول زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
62 - 79
حوزههای تخصصی:
داستان، آفرینشی هنری است که ذهن خلّاق نویسنده با الهام گرفتن از زندگی درونی و بیرونی بشر و آنچه پیرامون اوست، با عناصری بنیادین خلق می شود. عناصر داستان، شالوده و ساختار اصلی یک داستان را تشکیل می دهد که بررسی و شناخت این عناصر، مخاطب را در شناخت بهتر نویسنده اثر راهنمایی می کند؛ زیرا نویسنده بنا به فراخور افکار و اندیشه های خود، از عناصر داستانی بهره می گیرد و نتیجه ی این امر، خلق آثاری متفاوت با درون مایه و مضمونی تأثیرگذار است. صادق هدایت و سیمین دانشور از نویسندگان معاصری هستند که در تجربه های نویسندگی، اغلب مسائل و مشکلات گریبان گیر زنان را از موضوعات و مضامین اصلی داستان های خود قرار داده اند. مقاله حاضر نمودهای این مفهوم جامعه شناسانه و روان شناسانه را در عناصر دو داستان «زنی که مردش را گم کرد!» و «به کی سلام کنم؟» بررسی و تحلیل می نماید. دلیل انتخاب این دو نویسنده، تناسب موضوع در این دو داستان رئالیستی است. در این نوشتار، در یک مقدمه و دو گفتار، با روشی توصیفی-تحلیلی با رویکردی کمی و کیفی ضمن بررسی تطبیقی عناصر داستانی، مباحث زن، جامعه، سیاست، آموزش، اقتصاد و غیره به همراه شاهد مثال، بازخوانی می شود و آشکار می گردد که در این دو اثر ، فقر موضوع محوری و تلاش برابری برابری اجتماعی پیام اصلی نویسندگان است.
تأثیر فرهنگ ایران در ادبیات عرب و قرن دوم هجری
منبع:
نامه پارسی ۱۳۸۲ شماره ۲۸
حوزههای تخصصی:
ادب فارسی در ایران و جهان
حوزههای تخصصی:
مفاهیم شعر تازی در سایه غزلیات حافظ (عنوان عربی: مفاهیم القصائد العربیة فی ظل غزلیات حافظ الشیرازی)
حوزههای تخصصی:
معمولا تحلیل گران ادبیات تطبیقی دادوستدهای ادبی را در پژوهشهای سنجشی کاملا لمس می کنند، و به طور کلی، این پژوهشگران، ارتباط با زبانهای گوناگون و متون زبان مبدا را ترجیح می دهند و در نتیجه گیریهای ترجمه شده با دیده تمسک و تردید مینگرند.در این میان، شاهد آن بوده ایم که شعرای پارسی سرای غالبا با متاثر شدن از زبانی دیگر، اندیشه های خود را در آن قالب و سبک می سرایند؛ و از آنجاکه زبان مورد توجه آن زمان، عربی بوده، شعرا با وزنها و بحور آن آشنا شدند و قصاید و غزلهای زیبایی سرودند و این مایه مباهات ادب پارسی است که بدانیم حافظ و سعدی از این قاعده مستثنا نبوده و از همین سبک ملمات تا تکبیتی با یک مطلع اقتباس و تضمین کرده اند و با بهره گیری از نماد مذهبی و اسلامی و مفاهیم اخلاقی، ابیاتی خاص سرودند که نمونه هایی از آنها را به بررسی می گذاریم.چکیده عربی: یدرک باحثو الأدب المقارن الأخذ والعطاء فی الدراسات المقارنة بکل وضوح ویفضل هؤلاء الباحثون فی تعاملهم مع مختلف اللغات وشتی النصوص، لغة المبدأ فی الغالب کما ینظرون إلی النتاجات المترجمة بنظرة التحقیق والتردید.والشعراء الفرس کانوا فی الغالب یتأثرون بلغة أخری لینشدوا أشعارهم بأسالیب تلک اللغة وأشکالها ولاشک أن اللغة العربیة کانت اللغة السائدة فی عصر حافظ الشیرازی. حیث إن شعراء هذا العصر بعد تعرفهم علی الأوزان والبحور أنشدوا بعض القصائد والغزلیات الرائعة الجمیلة ویتباهی الأدب الفارسی بوجود شاعرین کبیرین هما سعدی وحافظ إذ أنشدا الملمعات إلی جانب اقتباسهما وتضمینهما للتراث العربی لیصبا ذاک فی أبیات جمیلة بالعربیة. فتمسک حافظ الشیرازی ببعض الرموز الدینیة والإسلامیة والمفاهیم الأخلاقیة لینشد أبیاتا فریدة حاولنا دراسة نماذج منها فی هذه العجالة.
نقد و بررسی کتاب هوسرل در متن آثارش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال شانزدهم مرداد و شهریور ۱۳۹۵ شماره ۳ (پیاپی ۴۰)
حوزههای تخصصی:
کتاب هوسرل در متن آثارش نوشته عبدالکریم رشیدیان اثری ماندگار و در نوع خود بی نظیر در زبان فارسی دربارة هوسرل است. نویسنده با تسلط بر منابع و متون هوسرل و شارحان او تلاش کرده است چکیده ای از اساسی ترین اندیشه های هوسرل و سیر تحول اندیشه او را با اتکا به متون خود هوسرل به دست دهد و خواننده را از طریق خود آثار فیلسوف با زیر و بم اندیشه او آشنا کند. این کتاب در 670 صفحه با قلمی روشن و روان نگاشته شده و صرف نظر از برخی غلط های چاپی و معادل ها ی اصطلاح های فلسفی، که جای چون و چرا دارد، در مجموع مطالعه اش به منظور غور در پدیدارشناسی هوسرل بسیار مفید و کارساز است. در بررسی کتاب امکان معرفی همه بخش های آن میسر نیست و به ذکر چکیده ای از برخی از بخش ها بسنده می شود.
ویژه ی شعر سیمین بهبهانی: نقش و تاثیر شعر
حوزههای تخصصی:
ایرج میرزا (جلال الممالک)
حوزههای تخصصی:
نماد پردازی قرآنی در شعر معاصر فلسطین ( شخصیت یوسف (ع))(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نمادها، همواره در دو حوزه ی معناگرایی و تصویرآفرینی نقش پربار داشته اند و همین دو خصلت ارزشمند ادبی سبب شده است تا نمادها در ساز و کار سرایندگی، به شکلی کارآمد مورد توجه قرار گیرند. شاعران نیز برای رهایی از ورطه ی تاریک و ناپیدای شعارزدگی وگریز از هرگونه سانسور، راهی جز تمسک به نمادهای گوناگون نیافتند .بر همین اساس می توان گفت یکی از انگیزه های رویکرد شاعران معاصر فلسطین به سمبل(نماد)، بیان غیر مستقیم افکار واندیشه واحساسات می باشد. در این روش شاعر به منظور پربار کردن محتوای شعری و تبین اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی جامعه و حالات درونی خود به صورت رمز گونه، پرده از حقایق می گشاید. در میان سمبلها، نمادهای دینی به لحاظ ماهیت مذهبی و تأکید شاعران بر محتوای غنی فرهنگ قرآنی، نسبت به نمادهای حماسی، نمود بیشتری دارند. از میان نمادها ی قرآنی شخصیت حضرت یوسف (ع) به دلیل برخورداری از پتانسیل ودلالتهای بالقوه و سازگار با تجربه درونی شاعران فلسطین،نسبت به سایر سمبلهای دینی بسامد بیشتری داشته است. شاعران فلسطینی در آثار خود ابعاد داستانی شخصیت حضرت یوسف (ع) را مورد بازنگری قرار داده، از آن، در جهت انتقال داده های ذهنی خود به شکل رمزگونه ونمادین بهره جسته اند. در ضمن شاعران فلسطین در پرداختن به این گونه نمادها (نمادهای قرآنی) همواره وجه تحریکی و تشجیعی آنها را مد نظر داشته اند. نتیجه تحقیق حاکی از آن است که فراخوانی شخصیت حضرت یوسف (ع) در شعر فلسطین، مفاهیمی چون مقاومت وپایداری،امید و رهایی ازگرداب بحرانهای سخت، را پررنگ وتقویت کرده است. روش تحقیق در این پژوهش تحلیلی و توصیفی است و سعی در پاسخ دادن به سؤالات زیر دارد:
الف: نماد چیست و چه تأثیری بر فرآیند زبان شعری دارد؟
ب: مهمترین انگیزه های شاعران فلسطین از کاربرد نمادین شخصیت حضرت یوسف (ع) چیست؟
ج: فراخوانی شخصیت یوسف (ع) و داستان آن، چه تأتثری بر افق شعری شاعران فلسطینی ومخاطبان آنان داشته است.