فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۵٬۹۰۱ تا ۴۵٬۹۲۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۳۹۷ شماره ۷۸
172 - 149
حوزههای تخصصی:
همزمان با بینامتنیت و ساختارگرایی، ادبیات تطبیقی هم با رویکردی متفاوت، مطرح شد و به عنوان رشته ای مستقل اعلام موجودیت کرد. ادبیات تطبیقی، بینامتنیت و ترامتنیت، هرسه به «بررسی روابط میان یک متن با متن یا متن های دیگر» می پردازند، اما با رویکردی متفاوت که باعث می شود متن از حالت تک معنایی و بسته بودن خارج شده، پویایی، تحول و معنایی نو بیابد. ادبیات تطبیقی «روابط ادبی میان ادبیات ملت ها بر مبنای روابط تاریخی، شباهت ها، تفاوت ها و رابطه تأثیر و تأثری» را بررسی می کند که اینجا هم به نوعی گفت وگوی میان متن در سطح فراملّی و فرامرزی اتفاق می افتد. در نتیجه، با بینامتنیت و به طریق اولی با ترامتنیت ارتباط تنگاتنگی دارد. این دو از روش های مفید و مؤثر در نقد متن به شمارمی آیند و در فهم بهتر متن و رمزگشایی آن نقش اساسی دارند. مقاله حاضر، <em>بوستان</em> سعدی را با رویکرد بینامتنیت و ترامتنیت (و از میان ترامتن ها هم پیرامتن ها را) بررسی و عوامل بیرونی مؤثر در خلق اثر و فهم متن را بیان می کند و بخش هایی که در خوانش اولیه متون چندان بااهمیت تلقی نمی شدند، با این رویکرد، کارکرد آن ها نمایان و ارتباط آن ها از منظر ادبیات تطبیقی نشان داده شده است.
بازنمایی انگاره مرگ اندیشی در نسبت با امید و ناامیدی در ملکوت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۸۸
8 - 32
حوزههای تخصصی:
مرگ به عنوان مقوله ای رازناک موجد بسیاری از تأملات فلسفی، انگاره های ذهنی و تخیلات ادبی- هنری است. مرگ طلبی و مرگ هراسی از نمودهای مرگ اندیشی و درنتیجه مرگ آگاهی اند. مرگ طلبی ممکن است برای گریز از رنج و دشواری های موجود باشد و مرگ هراسی نیز می تواند انسان را به پوچی بکشاند یا زمینه ای باشد برای رشد و جستن معنای زندگی؛ زیرا برخی رستگاری را در مرگ می بینند و مرگ ممکن است به استحاله و دگرگونی درونی انسان منجر شود. درواقع این نوع مرگ اندیشی در پیوند با معنای زندگی قرار می گیرد و مرز بین مرگ و زندگی از میان می رود؛ یعنی مرگ فارغ از وجه ویرانگرانه اش مفهوم زندگی را دربردارد. امید و ناامیدی نیز از حالات مهم بشری هستند که همواره انسان را در سیطره دارند و می توان به پیوند این دوگانه با مرگ توجه کرد. این پژوهش بر آن است با روش توصیفی- تحلیلی انگاره مرگ اندیشی در رمان ملکوت بهرام صادقی را در پیوند با دوگانه امید و ناامیدی بررسی و تحلیل کند و نشان دهد که مرگ اندیشی و به طور کلی پدیدار مرگ در ملکوت علاوه بر ارتباطش با ناامیدی، امید را نیز بازنمایی می کند. بنابراین، در رمان مزبور باید به این بُعد مرگ اندیشی توجه کرد.
بررسی علل جامعه شناختی فروپاشی حکومت جمشید براساس نظریه ابن خلدون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاهنامه بیان کننده تاریخ و سرنوشت ایران زمین است. به همین علت ترجمان معتبری از پیشینه فرهنگی ملت ایران محسوب می شود. از همین روی از مهم ترین مباحثی که می توان در آن یافت، نگرش جامعه شناختی فردوسی است. در قسمت اسطوره ای شاهنامه سیر زندگی اجتماعی بسیار شبیه به روندی است که در نظریات اجتماعی مطرح است، یکی از نظریه های مشهور، متعلق به ابن خلدون است. ابن خلدون یکی از چهره های شاخص در تاریخ نظریه اجتماعی است. از میان مفاهیمی که وی ابداع کرده است مفهوم «عصبیت» و «مراحل پنج گانه سیر حکومت ها» از مهم ترین ها است. در این مقاله برآنیم تا بر مبنای نظریه ابن خلدون به بررسی حکومت جمشید، پادشاه پیش دادی و خردمندی که به همه هنرها دست یافته و بر همه کارها توانا شد، بپردازیم. هدف این مقاله بررسی علت سقوط حکومت جمشید در شاهنامه براساس نظریه جامعه شناسی ابن خلدون است. پیش فرض اصلی این پژوهش این است که نظریه ابن خلدون بر تمام ابعاد حکومت جمشید قابل تطبیق است. در جهت تحقق این هدف پس از بیان مقدمه ای کوتاه، جامعه شناسی در ادبیات به صورت موجز بیان شده و سپس به بیان مفهوم عصبیت و مراحل پنج گانه سیر حکومت ها از تأسیس تا واژگونی پرداخته شده است. آن گاه دوران سلطنت جمشید براساس مراحل پنج گانه مورد بررسی قرار گرفته و به این نتیجه می رسیم که اگرچه در دوره فردوسی علم جامعه شناسی به صورت امروزی وجود نداشته ولی نظریه های جامعه شناسی در حماسه او بازسازی شده است.
ویژگی های شخصیت پیکارسک در داستان های ایرانی و خارجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۳ بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱
237 - 254
حوزههای تخصصی:
پیکارسک(picaresque)به سبک داستانی ای اطلاق می شود که در قرن شانزدهم در اسپانیا شکل گرفته و از خصوصیات بارز آن ها وجود شخصیت های کلاش و پهلوان پنبه است. البته برخی محققان بر این باورند که سبک داستانی پیکارسک، به تقلید از نوع ادبی مقامه در ادبیات شرقی شکل گرفته است، آن چه ما را به انجام این پژوهش بر انگیخت وجود تشابه در ویژگی های شخصیتی داستان های پیکارسک در ادبیات جهان بود. حال با این مقدمه می خواهیم بدانیم کدام ویژگی های شخصیتی در داستان های پیکارسک ایران و جهان وجود دارد که ادعای ما مبنی بر پیکارو بودن این شخصیت ها را به اثبات برساند. همچنین در پی آنیم تا در انتهای پژوهش به یک دستور زبان روایی برای سبک داستانی پیکارسک، با تکیه بر ویژگی های مشترک پیکارسک ایرانی و خارجی دست یابیم. لذا پژوهش حاضر به شیوه توصیفی- تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای به بررسی و مقایسه ویژگی های شخصیتی پیکارو در چندی از داستان های ایرانی و خارجی می پردازد.
مقاله کوتاه: بازیچ یا شیشه بازیچ چیست؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۵۰)
267 - 288
حوزههای تخصصی:
دیوان خاقانی مشحون از تصاویر، تعابیر و مفردات غریبی است که باعث دیریابی اشعار وی شده است. یکی از بسترهایی که خاقانی در آن مفردات دیریاب استعمال نموده ، فرهنگ عامه ی جغرافیا و اقلیم زیستی خود بوده است. «شیشه ی بازیچ» از نمونه واژه هایی است که مربوط به منطقه ی اران و جغرافیای زیستی خاقانی بوده که در برخی نسخ کاتبان و به تبع آن مصححان برای مأنوس سازی، این وجه غریب را به «شیشه ی نارنج» و «شیشه ی بازیچه» تحریف کرده اند؛ یعنی ازیک طرف به خاطر تسامح در نقطه گذاری، آن را به «شیشه ی نارنج» و ازطرف دیگر با افزودن هاء غیرملفوظ، به «شیشه ی بازیچه» بدل کرده اند که البته گویا مورد دوم شکل دیگری از تلفظ همان بازیچ است. وجه غریب «شیشه ی بازیچ» یا «بازیچ» در برخی نسخ محفوظ مانده است. با دقت در موارد استعمال، نشانه هایی ایضاحی از این پدیده نمایان گر می شود. این پدیده که به خاطر غرابت استعمال از فرهنگ ها نیز فوت گردیده ، آن گونه که از ابیات مستعمل در آن برمی آید، حقه ای شیشه ای مربوط به مشعبدان و معرکه گیران است که گاه آن را از گلاب و آب پر می کرده و بر سر می گذاشته و با آن حرکات نمایشی و محیرالعقول انجام می داده و گاه نیز با شعبده از آن اشکالی و اشیای را بیرون می آورده اند. به خاطر جنس شیشه ای این پدیده، گاه به آسمان تشبیه شده که شیشه سان بودن آن در اساطیر هم مذکور است و گاه دل و گاه شیشه ی کافور به آن مانند شده است.
حافظ و سراجى (شاعرى در دستگاه سلاطین هند)
حوزههای تخصصی:
نگاه تعلیمى مولوى به انواع ضرب المث لها در مثنوى
حوزههای تخصصی:
در فایل اصل مقاله موجود است
کلید واژه ی «شب» در اشعار نیما
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۵ زمستان ۱۳۹۲ شماره ۱۸
161 - 178
حوزههای تخصصی:
ما در این پژوهش در پی آنیم که جایگاه، اهمیّت، نحوه ی کاربرد و مظاهر «شب» را از نگاه نیما، پدر شعر نو فارسی، بررسی کنیم. نگارنده پس از مطالعه و تحقیق در شرح حال و آثار این شاعر بزرگ معاصر، به نکات ریز و دقایق باریک فراوانی دست پیدا کرد. نیما در اجرای تغییرات شعر نو فارسی و ارائه ی راه و شیوه ی تازه، در صورت و معنا موفق بود. او با نگاه به عناصر و پدیده های اطراف خود مثل جنگل، کوه، شب، دریا، درخت و ... به درون آن ها نفوذ می کرد و با آن ها یکی می شد. نگاه او به رخدادهای طبیعت، حتی به شب و روز متفاوت بود. نگاهی به آمار حاصل از این پژوهش در اشعار نیما گواه این مدعاست که در میان تمام شعرای معاصر، از نظر توجه به شب و مظاهر آن، جایگاه نیما از همه برتر و بالاتر است، و بیانگر این معنا که «شب» در تمام اشعار دوران زندگی نیما به طور مستمر حضور دارد ولی هر چه به سال های آخر عمر، نزدیک تر می شود و تجربه ی بیشتری پیدا می کند نوع «شب» و مفهوم و رنگ سیاهی آن با گذشته تفاوت دارد. وصف طبیعت، وصف شب، شبی که شاعر با آن یکی شده، از خود و از حالات خویشتن خوش می گوید در حوزه ی ادبیات غنایی است.
بازی های سنتی، شناخت، ترویج (گزارش بیست و چهارمین نشست نقد آثار غیرتخیلی کودک و نوجوان)
حوزههای تخصصی:
متون دینی، برداشت ها، تعبیرها (گزارش بیست و دومین نشست نقد آثار غیر تخیلی کودک و نوجوان)
حوزههای تخصصی:
بررسى پدیده هاى اسطوره اى در بهمن نامه
حوزههای تخصصی:
جستاری بر سر آغاز رمان نویسی در ادبیات اردو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۱۷ پاییز و زمستان ۱۳۹۱ شماره ۳
157 - 176
حوزههای تخصصی:
بررسی موتیف های «پهلوانی» در پنج رمان نوجوان اثر محمدرضا یوسفی
منبع:
مطالعات داستانی سال ششم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۱۷)
163 - 188
حوزههای تخصصی:
موتیف ها را عناصر،مفاهیم، نام ها،نشانه ها و ایده هایی می دانند که در اشکال و انواع مختلف، در آثار ادبی و هنری، به عنوان جان مایه های مهم متن حضور دارند و به طور ترجیعی، در محور یک اثر یا آثار متعدد از یک نویسنده به کار می روند. با بررسی چند اثر از یک نویسنده، ممکن است به موتیفی پی ببریم که به شیوه های مختلف در تمامی آثار او حضور دارند و به نوعی دغدغه ی ذهنی نویسنده هستند که او به هر دلیلی، توجه ویژه ای نسبت به آن موتیف داشته است. این مقاله، جستاری تحلیلی در چگونگی حضور و کارکرد موتیف های «پهلوانی» در پنج رمان نوجوان اثر محمدرضا یوسفی است. مباحث نظری این مقاله در درجه ی نخست، پیرامون تعریف موتیف و تاریخچه ای مختصر از مطالعات مربوط به این عنصر ادبی است و در حوزه ی کاربردی، به بررسی و تحلیل نقش اساسی و کارکردی که این موتیف در آثار این نویسنده دارد، می پردازد. بر اساس نتایج به دست آمده، یوسفی به گونه ای هدفمند، از این موتیف در تمامی این آثار بهره برده است و توجه به این عناصر به نوعی دغدغه ی ذهنی او محسوب می شود. روشی که او اغلب برای نشان دادن اهمیت عناصر پهلوانی به کار گرفته است، به این صورت است که ابتدا هدفی برای شخصیت های داستان طرح می کند، سپس با کمک گرفتن از عناصر پهلوانی آن هدف را تحقق می بخشد تا بر نقش مهم این عناصر تأکید کند. این پژوهش با تحلیل پنج رمان، کارکرد مثبت و نقش اساسی عناصر پهلوانی در پیشبرد اهداف داستان و باز شدن گره های داستانی به وسیله ی آنان را نشان می دهد.
تحلیل انتقادی مقالات علمی- پژوهشی مجله ادب عربی با محوریت ادونیس
حوزههای تخصصی:
مقالات علمی پژوهشی ضوابط و معیارهای مشخصی در فرم و محتوا دارند که رعایت کردن آن ها ضمن تأثیر در ارائه بهتر مطلب، زمینه را برای دریافت بهتر و آسان تر خواننده فراهم می سازد. ارائه تحلیل های محتوایی و بررسی های استدلالی یا استنادی زمانی ممکن خواهد بود که پژوهشگر استانداردهای لازم در پیکره بندی و نگارش مقالات را رعایت کند و بتواند محتوای تحلیلی خود را در بهترین قالب پژوهشی ارائه دهد. بی تردید ارزیابی پژوهش های انجام شده در هر حوزه ای می تواند در شناخت موازین مقالات علمی پژوهشی بسیار مؤثر واقع شود. لذا، این جستار در صدد است با روشی توصیفی تحلیلی و با هدف نقدپژوهی و تبیین نقاط قوت و ضعف احتمالی، ساختار شکلی و محتوایی 6 مقاله علمی پژوهشی با محوریت اشعار و آراء نقدی ادونیس را که در مجله ادب عربی به چاپ رسیده اند، ارزیابی کند. یافته ها و نتایج نشان می دهد مقاله ها در مواردی چون انتخاب عنوان، رعایت اصول نگارش چکیده، سؤالات تحقیق و ارائه مبنای نظری دقیق، ضعف های قابل ملاحظه ای داشته اند و ضروری می نماید که مسئولان نشریات به خصوص داوران در رویکردها و عملکرد خویش بازنگری داشته باشند. گفتنی است ارجاع به منابع معتبر، انتخاب موضوعات به روز و در برخی موارد اتخاذ چارچوب تحلیلی مناسب ازجمله نقاط مثبت این مقالات به شمار می رود.
روایت شناسی داستان های معاصر بر اساس الگوی روایت گری سیمپسون (با نگاهی به آثار جلال آل احمد، غلامحسین ساعدی و محمود دولت آبادی)
منبع:
شفای دل سال چهارم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸
51 - 78
حوزههای تخصصی:
این مقاله، بر اساس مدل پیشنهادی سیمپسون 1993 م. به واکاوی دیدگاه روایت گری در داستان های سه نویسنده معاصر پرداخته است که در این الگو، روایت و زاویه دید از دیدگاه زبان شناختی بررسی می شود. او چهار دیدگاه اصلی زمانی، مکانی، روان شناختی و ایدئولوژیکی را مطرح کرده است و با تحلیل موضع راوی، به دیدگاه ایدئولوژیکی نویسنده می پردازد. این پژوهش سعی دارد به روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از الگوی مورد نظر و تطبیق آن با سه داستان از سه نویسنده مورد نظر، اندازه و شیوه استفاده این نویسندگان از هر یک از این دیدگاه ها، جایگاه راوی و نقش او را در پیشبرد داستان ها و درنهایت، دیدگاه ایدئولوژیکی آن ها را در داستان مشخص کند. در این پژوهش، داده ها بر مبنای ابزارهای مطرح شده در نظریه سیمپسون ارزیابی می شود. راوی در داستان آل احمد، از نوع اول شخص و در داستان های ساعدی و دولت آبادی، از نوع سوم شخص بازتابگر است که افکار و احساسات درونی شخصیت اول داستان را شرح می دهد. وجهیت غالب در داستان ها مثبت است که نشان از دیدگاه مطمئن راوی درباره موضوعات داستان است. در قسمتی از داستان دولت آبادی شاهد وجهیت منفی هستیم که ابهام و تردید راوی را نشان می دهد. بررسی این سه داستان از سه نویسنده که دغدغه های فرمی و محتوایی متفاوت و مختلفی را در عرصه نویسندگی دارند می تواند تفاوت های سبک نویسندگان را بر مبنای تحلیل شیوه های روایی آن ها نشان دهد.
متن بر پرده ذهن : دو نسخه از یک روایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پر واضح است که نظریات «تصویر شناسی» و «بینامتنیت» که بر قاعده قیاس استوار هستند، به ترتیب با مفاهیم «نویسنده» و «نوشتار» پیوند خورده اند. به همین ترتیب، می توان نوعی مقایسه را متصور شد که این بار متوجه بعد «خواننده» است و در نتیجه به مسأله «فهم» مرتبط می شود. در واقع، پایه بحث پیش رو اعتقاد به این امر است که، صرف نظر از نوع ادبی که یک اثر متعلق به آن است، درک آن نوعی «دریافت حسی» است که بواسطه نوعی «برابرسازی دیداری» توسط خواننده شکل می گیرد. در واقع، فهمیدن یک متن، جدا از اینکه متن موردنظر چه اندازه در برانگیختن تصاویر ذهنی نزد خواننده تواناست، به طور اجتناب ناپذیری با نوعی ارجاع دهی به جهان خارج پیوند دارد. به بیان ساده، می توان گفت خوانش نوعی اقتباس تصویری است، بطوریکه هر لحظه از آن یک لحظه یا سکانس از یک فیلم تصنعی می باشد. با توجه به این امر که هر خواننده، بنابر داشته (داده )های روانی-اجتماعی-فرهنگی خود نسخه خاص خود را از رمان ایجاد می کند (می بیند)، ما بر این باوریم که این امکان وجود دارد که به عنوان یک نظریه در حوزه مطالعات تطبیقی ادبیات این بار مقایسه را میان متن و بازنمودهای ذهنی گوناگونی که از آن نزد خواننده های مختلف ایجاد می شود درنظر بگیریم. در نتیجه، در این نوشته قصد داریم تا از ورای یک تحقیق نشان دهیم چه عناصری در این مقایسه، یا به بیان بهتر «انطباق»، دخیل هستند و چگونه خواننده های مختلف تصاویر ذهنی متفاوتی در برخورد با یک متن واحد می سازند، یعنی چه اصولی نزد همه آنها مشترک است
سفر نامه های تمثیلی در ادبیات ایران و جهان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۵
128 - 140
حوزههای تخصصی:
سفرنامه های تمثیلی عمدتا متاثرازمذاهب اسلامی هستند که نویسندگان بزرگ با الهام از آموزه های دینی و برپایه ی روایات مذهبی آن ها را تالیف می کنند. از آن جا که نسبت به آخرت در همه ی مذاهب اسلامی مشترکات فراوانی وجود دارد، این گونه سفرنامه ها نیز از جهات گوناگونی با هم مشترک هستند.نویسنده با محور قرار دادن سفرنامه های ((ارداویراف نامه)) ، ((سیرالعبادالی المعاد)) و ((کمدی الهی)) به تشریح نکات و رمز و رازهای هر کدام پرداخته است. در ضمن نویسنده کوشیده است تمثیل را از منظرهای گوناگون لغوی ،اصطلاحی ، قرآن و روایت، تاریخ و روان شناسی مورد بررسی قرار دهد. هدف از این مقاله این است که زوایای گوناگون یکی از عام ترین وموثرترین شیوه های بیان یعنی تمثیل بیان شود. اینکه این ابزارکارآمد می تواند در اهداف آموزشی- تربیتی موثر باشد؟ یکی از سوالات اساسی تحقیق است.این پژوهش به صورت کتابخانه ای وبر اساس روش تحلیلی- توصیفی است.
بررسی تحلیلی انتقادی مقالات کلیله پژوهی (۱۳۰۰– ۱۳۹۴ ش)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۸۷
239 - 266
حوزههای تخصصی:
چکیده تهیه کتابشناسی های تحلیلی انتقادی در سال های اخیر مورد اقبال پژوهشگران قرارگرفته است. ازآنجاکه این دسته از پژوهش ها با نمایاندن وجوه کمّی و کیفی تحقیقات صورت گرفته در زمینه ای خاص راهگشای محققان آتی است، توجه بدان ها بایسته به نظر می رسد. این امر درباره آثاری که از جایگاهی ممتاز برخوردارند اهمیتی دوچندان دارد.ازجمله آثار شاخص ادب فارسی، کلیله ودمنه است. اثری که روایت های مختلف آن، سال ها مطمح نظر ادب دوستان و پژوهشگران بوده و از دیدگاه های مختلف مورد ارزیابی قرارگرفته است. رویکرد به این اثر در ادوار مختلف به لحاظ کمّی و کیفی متفاوت بوده است. این پژوهش به تحلیل زمانی و موضوعی مقاله هایی پرداخته است که در فاصله زمانی ۱۳۰۰ -۱۳۹۴ شمسی در پیوند با کلیله ودمنه بهرام شاهی به زبان فارسی نگاشته و یا ترجمه شده است.نمایاندن میزان اقبال به کلیله ودمنه در دهه های گوناگون، همچنین موضوعات پرتکرار و مغفول مانده در عرصه کلیله پژوهی از دستاوردهای این پژوهش است. همچنین بررسی ها نشانگر آن است که میان کمّیت و کیفیت پژوهش ها تناسبی وجود ندارد و این مسئله ای است که هم تحلیل زمانی و هم تحلیل موضوعی آن را تصدیق می کند.
روایت عطّار از قتل حلّاج و عناصر داستانی آن
حوزههای تخصصی:
هر اثری برای تبدیل شدن به داستان ناگزیر از رعایت قواعدی است تا در مسیر تبدیل قرار گیرد. یکی از این قوانین وجود اجزایی خاص در هر اثر داستانی است که اصطلاحاً عناصر داستانی نامیده می شود. در این بررسی پس از تحلیل عناصر داستان کشته شدن حسین بن منصور حلّاج در کتاب تذکره الاولیای عطار پرداخته شده و برای هر کدام از عناصر، شاهد مثال از متن کتاب ذکر شده است. در این روایت داستان گونه نیز مانند اکثر داستان ها همه عناصر دیده نمی شود بلکه با توجه به قابلیت های داستان بعضی عناصر حذف شده است.
بررسی همکرد «دادن» در ساخت نویافته ای از فعل مرکب در کهن ترین ترجمة تورات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«زبان شناسی تاریخی» یکی از شاخه های علم زبان شناسی است که به بررسی سیر تحول زبان می پردازد و به این منظور اسناد و مدارک به جامانده از زبان را مطالعه می کند. بخش بزرگ و ارزشمندی از اسناد و مدارک زبان فارسی را نسخ خطی تشکیل می دهد و «ترجمة فارسی تورات» (5187 مجلس) یکی از نسخه های قابل توجه و کارآمد در این حوزه و به لحاظ ویژگی های زبانی، سرشار از نکته های بکر و بدیع است. کاربرد همکرد «دادن» در ساخت خاصی از فعل مرکب، یکی از این نکته هاست که این نوشتار به آن پرداخته است. در ترجمة کهن تورات، همکرد «دادن» با باری از معنای دستور، تحکم و اجبار، در ترکیب با یک مصدر لازم یا متعدی، فعل مرکبی می سازد که معادل امروزین آن را می توان در قالب ساخت های سببی و با استفاده از ساختمان جملات مرکب وابسته با فراکرد پیرو مقصدی ساخت. با بررسی کاربرد همکرد «دادن» در این ترجمه روشن می شود که در گذشته این همکرد هم معنا با افعال سببی دستور دادن، باعث شدن و مجبور کردن نیز به کار می رفته است.