فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۲۸۱ تا ۲٬۳۰۰ مورد از کل ۹٬۷۲۲ مورد.
منبع:
سیاست گذاری محیط شهری سال اول تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
1 - 20
حوزههای تخصصی:
ب بافت های تاریخی به واسطه وجود بناها و مجموعه فضاهای ارزشمند و روایت و قرائت واقعیت زندگی و فعالیت انسانهای ساکن در آن در گذار تاریخ، واجد منابع غنی فرهنگی، اجتماعی و میراثی است. نیاز به مداخله در بافت های تاریخی به دلیل رفع نیازهای شهرنشینی امروز و فرآیند فرسودگی طبیعی و دگردیسی کالبدی در طول زمان، امری غیرقابل انکار به نظر می رسد. رهیافت «بازآفرینی شهری پایدار» به جهت ملاحظات توأمان، جامع و یکپارچه ابعاد کالبدی، اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی، مدیریتی، حقوقی، قانونی بیش از سایر سیاست ها به حفظ سرمایه میراثی-هویتی و به معنای دقیق کلمه توسعه و حفاظت پایدار تمرکز دارد. مقاله حاضر در نظر دارد به اولویت بندی سیاست های بازآفرینی شهری پایدار در محلات چهارگانه بافت تاریخی شیراز بپردازد تا با ایجاد پیوند میان دو مفهوم پایداری و بازآفرینی شهری در محلات بافت تاریخی شیراز، تغییراتی در نحوه مدیریت آن ایجاد و همزمان به بازآفرینی اجتماعی، کالبدی، فرهنگی، زیست محیطی کمک کند و در نهایت منجر به سرزندگی، پویایی و ارتقاء منزلت و حیات مدنی در بافت تاریخی گردد. داده های موردنیاز تحقیق از طریق مطالعات کتابخانه ای، اسنادی، میدانی، گزارش های سازمانهای دخیل در امر مدیریت شهری و تکمیل پرسشنامه به روش دلفی و مصاحبه از کارشناسان و خبرگان بافت تاریخی به روش اکتشافی گردآوری شده است. جامعه آماری، شامل شهروندان چهار محله از منطقه تاریخی- فرهنگی شیراز معادل 24871 نفر است. حجم نمونه با استناد به فرمول کوکران انتخاب و پرسشنامه به روش تصادفی توزیع و تکمیل شد. بر اساس سیاست بازآفرینی شهری پایدار، سیاستهای طرح و برنامه های بافت تاریخی شیراز توسط روش های آماری چون تاپسیس فازی و آزمون تی تک نمونه ای مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفت. نتایج حاصل از آزمون های آماری در راستای اولویت بندی سیاست ها حاکی از این است که مؤلفه های بازآفرینی و پایداری در محلات بافت تاریخی شیراز پایین تر از حد مطلوب اند و سیاست کالبدی با میانگین 933/2 به عنوان بالاترین شاخص، سیاست اجتماعی-جمعیتی، زیست محیطی، مشارکتی، فرهنگی- گردشگری، مدیریتی، حقوقی و قانونی و اقتصادی به ترتیب با میانگین 932/2، 920/2، 809/2، 778/2، 739/2 و 628/2 در رده های بعدی قرار دارند. با توجه به لزوم توجه به سیاست های مدیریتی و حقوقی در بافت های با ارزش تاریخی و نظریات هابرماس و فوکو در این باب، نیاز به ارائه رویکرد جدید و توجه به مناسبت های قدرتی و نهادهای دخیل در بافت وجود دارد.
بررسی تاثیرات مولفه های طبیعت و سبزینگی در کیفیت زندگی در فضاهای مسکونی (نمونه موردی: مسکن مهر ایثار و مسکن مهر کیهانشهر کرمانشاه)
منبع:
معماری شناسی سال چهارم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۲۰
1-18
حوزههای تخصصی:
تبدیل تدریجی خانه به آپارتمان باعث تغییر عملکرد یا حذف فضاهایی که با زندگی مردم این مرز و بوم عجین بوده است، شده است و همواره خلاء ناشی از مطابق نبودن مسکن تغییرات نامطلوبی در زندگی انسان ها ایجاد کرده است. با شروع ویروس کرونا و اعمال قرنطینگی های اجباری در سراسر دنیا نوع و میزان استفاده از فضاهای مسکونی دچار تغییر و تحولات زیادی شده است، قطعا قبل این همه گیری ویروس تصور اینکه زمانی اینچنین اتفاقی رخ دهد بسیار دور از ذهن بود، امروزه این احتمال وجود دارد که همه گیری های مشابه ای مجددا تکرار شود، فضاهای مسکونی که قبل این همه گیری ویروس طراحی می شدند طبیعتا برای اقامت تمام مدت و انجام تمام فعالیت های روزمره در داخل آن طراحی نشده بودند، از این رو در زمان قرنطینه خانگی با طولانی شدن مدت قرنطینه افراد فراوانی از عدم آسایش روانی شکایت داشتند، هدف از این پژوهش این است تا به راهکارهایی برای ارتقاء آسایش افراد با ایجاد طراحی درست و استفاده از فضای سبز و الهام گیری از طبیعت برسیم. در این مقاله جامعه آماری از دو مجتمع در شهر کرمانشاه تشکیل شده است: 1- مجتمع مسکن مهر ایثار 2- مجتمع مسکن مهر کیهانشهر. نتایج پژوهش نشان داد که الهام گرفتن از طبیعت و سبزینگی در فضاهای مسکونی در روحیه و آسایش افراد تاثیر مثبتی خواهد داشت و باعث کم شدن استرس، مشکلات روانی و تنش میان افراد ساکن فضای مسکونی خواهد شد. نوع تحقیق حاضر یک مطالعه توصیفی از نوع کمی است. در راهبرد مورد پژوهی، روش ها و شیوه های متعدد کمی؛ کیفی و ترکیبی مورد استفاده قرار گرفته اند در این پژوهش بررسی کتابخانه ای، توزیع پرسشنامه و مصاحبه می باشد.
مسکن بومی و شیوه سکونت در حاشیه رودخانه سرباز بلوچستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۰ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۷۴
۱۰۲-۸۹
حوزههای تخصصی:
رودخانه سرباز یکی از رودهای مهم در بلوچستان ایران است که از کوه های جنوب ایرانشهر سرچشمه گرفته و در جهت شمالی- جنوبی به سمت دریای عمان جریان دارد. در حاشیه این رودخانه آبادی های متعددی از جمله انزا، پتان، پشامگ، فیروزآباد، راسک و غیره شکل گرفته است؛ مسکن در این ناحیه تحت تأثیر عوامل متعدد ازجمله فرهنگ، محیط، اقلیم و شرایط اقتصادی و نوع معیشت، برای جوابگویی به نیازهای مردم این منطقه با توجه به شرایط و امکانات، با مصالح متنوع و در دسترس، در طول زمان شکل گرفته است. این مقاله در پی جواب دادن به این سؤالات است که عوامل مؤثر در شکل گیری مسکن بومی حاشیه رودخانه سرباز چه می باشند؟ مسکن بومی این ناحیه چه ویژگی ها و قابلیت هایی دارد؟ و بر این فرضیه استوار است که مسکن بومی حاشیه رودخانه سرباز دارای قابلیت هایی است که می توان از این قابلیت ها در بهبود کیفیت مسکن امروز و آینده این ناحیه بهره برد. برای انجام این تحقیق از روش کیفی و مبتنی بر مطالعات میدانی و کتابخانه ایی استفاده شده است. هدف از این تحقیق، بررسی و شناخت عوامل مؤثر در شکل گیری مسکن بومی حاشیه رودخانه سرباز بلوچستان ضمن آگاهی و شناخت نسبت به قابلیت های مسکن بومی جهت ارتقای کیفیت مسکن امروز و آینده این ناحیه می باشد. گونه های مختلف مسکن ضمن داشتن نقاط ضعف و کمبودهایی، دارای قابلیت های متعددی می باشند. ازجمله تنوع در انتخاب مصالح، جوابگویی به نیازهایی مثل شرایط محیطی و اقلیمی، احترام به بزرگ ترها (مراقبت از سالمندان)، وجود سلسله مراتب، حفظ حریم خاص در مسکن، تکریم مهمان، چرخه ی مداوم حیات و امکان زیست نسل های متعدد در انواع مسکن، امکان تغییر و تحول در طول زمان متناسب با نیاز خانواده، امکان جایگزینی فضاهای جدید به جای فضاهای فرسوده ی قدیمی و غیره، قابلیت هایی در مسکن حاشیه رودخانه سرباز هستند که در مسکن امروزی کمتر دیده می شود یا طراحان به آن کمتر توجه دارند.
ارزیابی نقش عوامل فضایی فقر شهری و پهنه بندی در راستای اقدامات پدافند غیر عامل (نمونه ی مورد مطالعه ی کلان شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر ایمن سال ۴ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۴
24 - 36
حوزههای تخصصی:
ایران ازجمله کشورهای درحال توسعه است که در دهه های گذشته با افزایش نرخ شهرنشینی و گسترش فقر شهری، نواحی فقیر شهری در آن افزایش یافته است؛ به طوری که درحال حاضر برنامه ریزی برای اسکان کم درآمدها و سامان دهی محله های فرودست شهری، به ویژه درکلان شهرها و مناطق پیرامون آن ها، از مسائل مهم توسعه شهری در کشور است. هدف این پژوهش بررسی عوامل فضایی و تأثیر آن بر پهنه بندی کاربردی برای پدافند غیر عامل در مناطق کلان شهر تهران است. پژوهش حاضر ازنظر هدف، کاربردی و ازنظر روش، جزء پژوهش های توصیفی-تحلیلی است. در این پژوهش، مطلوبیت فقر شهری در قالب دو شاخص فقر کالبدی و فقر پدافند غیر عامل، با استفاده از آزمون T تک نمونه ای بررسی شده است. الویت بندی شاخص های پژوهش با استفاده از مدل تصمیم گیری شبکه ای ANP انجام شده است. برای نمایش و ارزیابی فضایی فقر شهری در سطح مناطق نیز از نرم افزار ARC GISاستفاده شده است. نتیجه ی نهایی حاکی از آن است که وضعیت شاخص فقر کالبدی و فقر پدافند غیر عامل در مقایسه با متوسط جامعه وضعیت نامطلوبی دارد و ازنظر شاخص فضایی فقر که بیش ترین امتیاز را در مقایسات زوجی معیارها نیز به دست آورده بود، منطقه ی 1 شهرداری شهر تهران (بالاترین رتبه) و پس از آن منطقه ی 2 و منطقه ی 3 قرار می گیرند. مناطق ضعیف از نظر فقر پدافندی نیز به ترتیب مناطق 18 (پایین ترین رتبه)، 17 و 19 می باشد.
بهینه سازی پارامترهای مؤثر بر کارایی انرژی پنجره های دوجداره در اقلیم گرم و خشک (مطالعه موردی: جبهه جنوبی ساختمان اداری در شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۷
5 - 14
حوزههای تخصصی:
حدود 32درصد انرژی در دنیا در ساختمان ها مصرف می شود. در میان راهکارهای متنوع برای کاهش این میزان مصرف، انتخاب انواع مناسب پنجره ها در پوسته ساختمان ها می تواند نقش مهمی در بهره وری انرژی آن ها داشته باشد. به دلیل تابش مستمر خورشیدی به جبهه جنوبی، در این مطالعه، تأثیر پارامترهای مختلف پنجره دوجداره همچون نوع شیشه و همچنین گاز پرکننده بین دوجداره شیشه با چهار فاصله هوایی مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. در این پژوهش بیان یافته ها و تحلیل آن ها به صورت قیاسی بوده که در قالب نمودار ارائه گردیده است. یافته های پژوهش نشان می دهند که استفاده از شیشه انعکاسی با گاز زنون و فاصله هوایی 8 میلی متری حداکثر صرفه جویی انرژی را به میزان 99/14درصد در قیاس با مدل مرجع برای جبهه جنوب فراهم می کند. نتایج نشان می دهند انتخاب شیشه جاذب و کم گسیل حتی در بهترین شرایط انتخاب مناسبی برای شهر تهران نیست زیرا نسبت به مدل مرجع به ترتیب به میزان 53/0 و 79/3درصد باعث افزایش مصرف انرژی می شوند.
راهبردی برای افزایش اعتبار ارزیابی های کیفی در مداخلات حفاظتی آثار تاریخی نمونه موردی: مقبره خواجه اتابک کرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هجدهم خرداد ۱۴۰۰ شماره ۹۶
5 - 16
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: ارزیابی مداخلات حفاظتی انجام شده بر روی آثار تاریخی زمینه ساز تبادل تجارب، اصلاح رویکردها در انتخاب شیوه مداخله و جلوگیری از تکرار خطاهای جبران ناپذیر در حفاظت آنهاست. نظر به پیچیدگی فرایند ارزیابی و نیز عدم ارائه راهبردهایی که بتوانند با بالابردن قابلیت اعتبار این ارزیابی، نتایج آن را قابل اعتماد و استناد کنند، در ایران، مداخلات حفاظتی یا مورد ارزیابی قرار نمی گیرند و یا بدون داشتن راهبردی معین، اغلب به صورت سلیقه ای ارزیابی می شوند. هدف پژوهش: استخراج مؤلفه های تأثیرگذار بر اعتمادپذیری ارزیابی هایی که با رویکرد تعیین سطح اعتبار علمی مداخلات انجام می شود و دستیابی به راهبردی برای افزایش اعتبارپذیریِ فرایند ارزیابی و صحتِ نتایج حاصل از آن و کاربست آن بر روی یک نمونه موردی برای آزمون راهبرد ارائه شده هدف این پژوهش است. روش پژوهش: در این تحقیق کاربردی، ابتدا مؤلفه های تأثیرگذار بر اعتمادپذیرکردن ارزیابی، با استفاده از مطالعات اسنادی و تحلیل توصیفی، از متون و منشورهای حفاظتی استخراج شده و سپس از طریق تحلیل کیفی و با روش استدلال منطقی، راهبردی برای ارزیابی تدوین شده است. برای انجام ارزیابی بر روی اثرِ نمونه و با هدف آزمونِ راهبرد، ارزش های هویت یافته اثر و اولویت ها و اهداف حفاظت گر در زمان مداخله، در جریان یک مصاحبه نیمه ساختاریافته عمیق در اختیار متخصصین حفاظت گر محلی قرار داده شد. در نهایت، نتایج نظرسنجی که با استفاده از پرسشنامه انجام شد، به صورت کیفی تحلیل و ارائه شد. نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان می دهد که برای ارزیابی کیفی مداخلات حفاظتی، می توان از راهبردی مبتنی بر میزان توجه به اصل فهم مشارکتی اثر، ارجاع به اصول پنجگانه حفاظت و نیز ارتقای آگاهی ارزیاب از اصول پنجگانه و ارزش های اثر استفاده کرد. همچنین کاربستِ راهبرد حاصل بر روی مقبره خواجه اتابک نشان داد که درجه اعتبار و مقبولیت علمی مداخله، در حوزه حفاظت تزئینات گچبری، از برتری نسبت به مداخله مهار تاق برخوردار است.
بررسی ویژگی ها و شیوه های به کارگیری تزئین تنگ بری در آثار معماری ایران صفوی و هند گورکانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هجدهم بهمن ۱۴۰۰ شماره ۱۰۴
17 - 28
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: تنگ بری یکی از عناصر وابسته به معماری در ایران عصر صفوی و هند گورکانی است. روابط فرهنگی و سیاسی صفویان و گورکانیان نقش بسزایی در تعامل و نفوذ هنر بین دو کشور داشته است، به طوری که بسیاری از هنرها از جمله هنر تزئینی «تنگ بری» که در هند با نام «چینی خانه» شناخته می شود، بر اثر همین تبادلات رونق یافته است. بر این اساس انجام مطالعه تطبیقی جهت بررسی این آثار به لحاظ ویژگی های شکلی و کاربرد آن در فضاسازی معماری ایران دوره صفوی و هند دوره گورکانی، مسئله اصلی این پژوهش است. این پژوهش با بررسی ویژگی های فرمی، نقوش و تکنیک های اجرای تنگ بری، نگرش متفاوت هنرمندان در شیوه های به کارگیری این تزئین در بناهای دو سرزمین را مشخص می کند. هدف پژوهش: بررسی تأثیر مراودات فرهنگی ایران دوره صفوی و هند دوره گورکانی بر روند تحول عنصر تنگ بری، شناخت ویژگی های شکلی و چگونگی به کارگیری این تزئین در بناهای دو کشور از اهداف اصلی پژوهش است. هدف ثانویه پژوهش استفاده از دانش به دست آمده از موضوع در طراحی زیورآلات و صنایع دستی است که البته در این مقاله به این موضوع پرداخته نشده است. روش پژوهش: پژوهش حاضر بر اساس تحلیل یافته های تاریخی و توصیف نقوش بر مبنای دانش نظری و بصری شکل گرفته است و شیوه های گردآوری اطلاعات شامل پیمایش میدانی بناها، مطالعه منابع داخلی و خارجی معتبر و کسب اطلاع از اشخاص صاحب نظر است. نتیجه گیری: این بررسی نشان می دهد عنصر تزئینی چینی خانه تحت تأثیر تنگ بری های ایران و طی روابط فرهنگی ایران و هند در دوره صفوی وارد هنر هندوستان شده است و به لحاظ گونه شناسی، به سه فرم کلیِ «محرابی»، «ظرفی» و «کتیبه ای» در تزئینات تنگ بری هر دو دوره صفوی و گورکانی قابل دسته بندی است. تکنیک ها و مصالح به کاررفته در نمونه های ایرانی و هندی دارای تفاوت هایی با یکدیگر بوده لیکن به صورت کلی تنگ بری های ایرانی با تنوع شکلی بیشتر، در فضاسازی داخلی کاربرد داشته اند. در مقابل نمونه های موجود در هند از تنوع در تکنیک های ساخت برخوردار بوده و بیشتر در نماسازی سطوح خارجی مورد استفاده قرار گرفته اند.
تبیین تأثیر جریان هنری اکسپرسیونیسم اروپا بر معماری بناهای اداری-خدماتی ایران (با تأکید بر دوره پهلوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هجدهم اسفند ۱۴۰۰ شماره ۱۰۵
19 - 32
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: جریان های هنری و معماری به عنوان دو مقوله همسان به طور مستمر در طول تاریخ با هم همگام بوده و بر یکدیگر تأثیر گذاشته اند. در پی شکل گیری جریان های هنری از اواسط سده 19 م. در اروپا و آمریکا آثار پدیدارشده و مکتب های فکری مرتبط با آنها سبب ایجاد تحولات شگرف در هنرها از جمله معماری از دهه 1940 به بعد در ایران شده است. احتمالاً شاخص ترین جریان های هنری که اثرات آن بناهای دوران معاصر را برجسته کرده است، تأثیر جریان هنری اکسپرسیونیسم بر معماری دوره پهلوی بوده است؛ عصری که معماری و هنرهای نوین در یک راستا بوده اند. قاعدتاً تأثیرگرفتن معماری معاصر ایران از هنرهای نوظهور نشانگر ضرورت این مطالعه است.هدف پژوهش: هدف از این پژوهش، بررسی نقش جریان هنری اکسپرسیونیسم در معماری معاصر ایران و شناسایی الگوهای معماری اکسپرسیونیسم و بازیابی آنها در بناهای اداری-خدماتی ایران است.روش پژوهش: پس از بررسی میدانی، نمونه هایی موردی انتخاب و سپس با ابزار مطالعات کتابخانه ای و بررسی اسناد به روش تاریخی-تفسیری، به بررسی و تأثیر جریان هنری اکسپرسیونیسم بر معماری معاصر ایران در دوره پهلوی پرداخته شد و یافته های این پژوهش به صورت توصیفی-تحلیلی ارائه شد.نتیجه گیری: نتایج حاصل از پژوهش نشان داد مؤلفه های سبک اکسپرسیونیسم در هرسه بعد عینی، عملکردی و کالبدی در بناهای اداری-خدماتی دوره پهلوی قابل مشاهده است و ظهور مؤلفه های عینی، نسبت به دو مؤلفه دیگر شاخص تر بوده است. پارامترهای پرکاربرد این سبک معماری در بناهای اداری-خدماتی ایران عبارت اند از: پلان های ساده و اغلب کشیده در امتداد بنا، ترکیب بندی متقارنِ نما، سقف شیروانی، فرم ایوان ها، تقسیم بندی عمودی نما، ریتم مشخص نما با پنجره های مستطیل شکل و کشیده و طارمی های تزیینی.
خوشنویسی اسلامی، نماد مقاومت در برابر روند غربی شدن (با تکیه بر نظریه مطالعات پسااستعماری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هجدهم مهر ۱۴۰۰ شماره ۱۰۰
21 - 30
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: تقابل با غرب راه نفوذ استعمار را در جوامع اسلامی فراهم آورد و، با تغییر در بافت گفتمانی ساختار نظام سنتی و اجتماعی، موجب بحران و تحولات عمیقی در تمامی عرصه ها از جمله فرهنگ و هنر اسلامی شد. با غربی شدنِ آموزش هنر و پیشرفت و فناوری در صنایع مختلف، هنرهای کتاب آرایی سنتی از رونق افتاد؛ شیوه های غربیْ جایگزین هنرهای سنتی شد و آن ها را «به حاشیه برد». با شکل گیری مطالعات پسا استعماری، و ارائه خوانش «مقاومت» در برابر قدرت در اشکال استعماری، همچنین نفی آکادمیسم غربی از جانب برخی هنرمندان پیشرو غربی، مشروعیت اصول و زیبایی شناسی غربی به عنوان معیار با چالش مواجه شد. بدین ترتیب، هنرمندان اسلامی برای یافتن هویت خود، رهایی از پیامدهای استعمار، و بازتولید فرهنگ بومی، دوباره به خوشنویسی به عنوان سمبل مقاومت و عنصری زاییده از بطن تمدن اسلامی رجوع کردند. روش پژوهش: پژوهش حاضر، با بهره گیری از مطالعات پسااستعماری و روش توصیفی-تحلیلی، علل مقاومت خوشنویسی اسلامی در برابر روند غربی شدن را بررسی مکرده است. هدف پژوهش: هدف پژوهش حاضر بازشناسی عوامل مصون ماندن خوشنویسی اسلامی در برابر استعمار است. نتیجه گیری: پژوهش حاضر، در خصوص علل مقاومت خوشنویسی اسلامی در برابر روند غربی شدن، دو عامل عمده و اساسی را مؤثر می داند: نخست، شرایط اجتماعی و جستجوی هویتِ حاصل از نگاه پسااستعماری که با بازگشت به خود و نظریه مقاومتْ سنت خوشنویسی را از اندیشه های استعمار و امپریالیسم فرهنگی مصون نگه داشته است. دیگری، ماهیت و قابلیت های خلاقانه خوشنویسی است؛ خوشنویسی، در «پیوندخوردگی» با کلام الهی، خاصیت تجریدی در ماهیت و عینیت دارد، با گنجینه حکمت، ادبیات و علوم انسانی آمیخته، با سایر هنرهای اسلامی تطبیق پذیر است، و نحوه تعلیم و تعلّم آن عمیقاً ریشه در سنت ها و عرفان اسلامی دارد. خوشنویسی اسلامی در دوران معاصر نیز، تا زمانی که از جنبه های خلاقانه اش بهره برداری شود و در عین حال نسبت خردانگارانه با آموزه های سنت خود داشته باشد، اصالت و هویت خود را حفظ می کند و حیات آن نیز استمرار می یابد.
پژوهشی درباره رابطه زبان و هنر در هنر مفهومی ایران (1344 تا 1381 شمسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هجدهم آبان ۱۴۰۰ شماره ۱۰۱
113 - 126
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: موازی با رویارویی شرق با غرب در حوز ه های مربوط به جهان بینی و فلسفه، جذب رویکردها و جنبش های هنری معاصر نیز پیچیدگی های مخصوص به خود را دارد. در این میان، هنر مفهومی به علت ویژگی های ذاتی و نوع نگاهش به زیباشناسی، رسانه، مخاطب و نهادها از جمله بحث برانگیزترین موضوع ها در عالم هنر محسوب می شود. موضوعی که به واسطه ماهیتش مستقیماً با مقوله زبان در ارتباط است. اکنون این سؤال مطرح می شود این است که در هنر مفهومی ایران چه ارتباطی میان زبان و هنر وجود دارد؟ هدف پژوهش: هدف از پژوهش حاضر شناخت عمیق تر هنر مفهومی در ایران است تا بتوان نقاط ضعف و قدرت ارتباط هنر و زبان را در یان جنبش بهتر واکاوی نمود و در صورت امکان راهکارهایی برای آینده متصور شد. روش تحقیق: در این پژوهش سعی شد که در قدم اول، هنر مفهومی با پرداختن به پیش زمینه ها و طیف مربوط به آن بررسی شود. در قدم دوم تلاش بر این بود که ارتباط هنر و زبان، مستقل از هنر مفهومی و بعد در بطن هنر مفهومی با تکیه به آرای هنرمندان، جریان ها و آثار تحلیل شود و مؤلفه ها و اصول آن استخراج شود. در قدم سوم، سیر هنر مفهومی ایران و رابطه هنر و زبان در این جنبش هنری نوپا مطالعه شد و آثار بر اساس مؤلفه ها و اصول نام برده واکاوی شدند. در این پژوهش هدف اصلی این بود که با خوانش رابطه هنر و زبان در هنر مفهومی، نقاط ضعف و قوت فرایند درک، جذب و کنش هنر مفهومی در ایران با نگاهی انتقادی شناخته و تحلیل شوند. نتیجه گیری: با مطالعه ارتباط زبان و هنر در هنر مفهومی ایران می توان نتایج را در دو بعد خلاصه کرد. اول اینکه سه مؤلفه شکل گیری هنر مفهومی در غرب با زمینه تکوین و جذب آن در ایران به میزان زیادی متفاوت است. دوم اینکه این تفاوت باعث ایجاد ارتباط ضعیفی میان زبان و هنر در هنر مفهومی ایران شده که با دو اصل مستخرج از هنر مفهومی غرب مغایر است. به نظر می رسد این دو بعد را باید در کنار نقطه قوت این جریان یعنی دغدغه مندی قرار داد.
نگاهی نو به شباهت سبک معماری دوره گورکانی با مساجد مالزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هجدهم تیر ۱۴۰۰ شماره ۹۷
93 - 104
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: تاکنون چندین پژوهش به لحاظ گونه شناسی به مسئله شباهت میان سبک معماری دوره گورکانی و مساجد مالزی از طریق مشخصه های این دوره پرداخته اند. اگرچه این مشخّصه ها از لحاظ شکل و مصالح در انطباق با مساجد مالزی به لحاظ اقلیم، منطقه و دوره زمانی متفاوت دچار تغییر شد ه اند، اما همچنان بخش هایی از آن قابل تشخیص است.هدف پژوهش: این مقاله با رویکردی نوین در پی مقایسه سبک معماری دوره گورکانی و مساجد مالزی در دوران حکومت بریتانیا است. روش پژوهش: این پژوهش براساس مدل شباهت و تطبیق ویژگی ها انجام گرفته است. همچنین این تحقیق از طریق مشاهده و روش های مطالعه موردی و با توجه به مؤلفه هایی ویژه به صورت شاخص های معنادار جهت کمّی سازی داده های کیفی به جمع آوری اطلاعات پرداخته است. عناصر گنبد، مناره و چاتری به عنوان ویژگی های مستخرج از سه مطالعه موردی دوره گورکانی با سه مسجد مالزی، در دوران حکومت بریتانیا از جهت شباهت سبکی در این تحقیق با یکدیگر مقایسه شده اند.نتیجه گیری: یافته های تحقیق بر شباهت ملموس سبکی مساجد مالزی و معماری دوره گورکانی دلالت دارد. نتیجه تحقیق همچنین حاکی از آن است که روش پشنهادی نوین این تحقیق به منظور ارزیابی شباهت سبکی میان معماری دوره گورکانی و مساجد مالزی براساس کمّی سازی داده ها راهکاری مناسب محسوب می شود.
بررسی تأثیر ادیان هندی ( هندوئیسم، بودیسم و جینیسم) بر نقوش تزئینات معماری نیشابور در قرون دو تا چهار هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هجدهم دی ۱۴۰۰ شماره ۱۰۳
17 - 28
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: باگذشت بیش از نیم قرن از انتشار حفریات نیشابور توسط ویلکینسن، به رغم مطالعات و پژوهش های صورت گرفته، هنوز نقاط ابهام زیادی در مورد چیستی و سرچشمه های برخی از نقوش باقی مانده است. برخی ریشه های ساسانی و همچنین تأثیرات از نقوش سامرا در طی تحقیقات گذشته روشن شده است. با این حال این مطالعات کمک چندانی به فهم برخی نقوش، که تفاوتی آشکار با سایر نقوش شناخته شده در چهار قرن نخستین اسلامی دارد، نکرده است.هدف پژوهش: پژوهش حاضر در صدد ارائه راهکاری جدید به خوانش نقوش شرق جهان اسلام است.روش پژوهش: این پژوهش سعی دارد با روش تاریخی، توصیفی - تحلیلی تصویر جدیدی از تحلیل نقوش نیشابور ارائه کند تا از این طریق راهکاری جدید به خوانش نقوش شرق جهان اسلام ارائه دهد.نتیجه گیری: به نظر می رسد سمبل ها، نشانه های آیین جین، بودیسم و هندوئیسم یکی از ارکان نقوش نیشابور بوده است. این سمبل ها و نشانه ها از طریق عواملی همچون بردگان و اسیران هندو، روابط بازرگانی و جاده ابریشم، جنگ ها و ارتباط حکام مسلمان با ادیان هندی و همچنین همزیستی اسلام و ادیان هند به نقوش نیشابور راه یافته اند.
در جست وجوی ورودی شیراز، بررسی تغییرات منظر ورودی شهر شیراز -دروازه قرآن- از پیش از قاجار تا امروز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۳ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵۷
78 - 89
حوزههای تخصصی:
امروز ورودی شیراز از سمت اصفهان را «تنگ الله اکبر» و «دروازه قرآن» مشخص می کنند. در طول زمان و دوره های مختلف مؤلفه های متعددی این ورودی طبیعی را تعریف کرده، به آن افزوده یا کاسته و هویت ورودی بودن این محدوده برای شیراز را متحول کرده است. این نوشتار به دنبال پاسخ به این سؤال است که کدام مؤلفه در تعریف ورودی شیراز به صورت تاریخی مانایی داشته و مؤلفه ماهوی شکل دهنده به منظر ورودی شهر شیراز است؟ به منظور پاسخ به این سؤال، نوشتار با شیوه تفسیری-تاریخی، مؤلفه های مختلف شکل دهنده به منظر ورودی شیراز در بیش از یک قرن اخیر را با توجه به بستر تغییرات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی هر دوره تحلیل می کند. نوشتار به صورت مشخص تغییرات منظرین رخ داده در این محدوده را در پنج دوره زمانی آل بویه تا قاجار، قاجار، پهلوی اول، پهلوی دوم و جمهوری اسلامی مورد بررسی قرار می دهد. نتایج پژوهش نشان می دهد دروازه قرآن در کنار دو مؤلفه دره و کوه های اطراف ورودی به لحاظ عینی و ذهنی در دوره های تاریخی مختلف در شکل دادن به منظر و هویت ورودی شیراز نقش مهمی داشته اند. این مانا بودن به صورت پویا و همگام با تغییرات و نیازهای زمانه دستخوش تغییرات شده اما هیچ گاه از بار منظرین این مؤلفه ها در تعریف ورودی شهر شیراز کاسته نشده است. بااین وجود پس از انقلاب اسلامی هویت تاریخی و طبیعی این محدوده به عنوان ورودی شهر شیراز دچار اغتشاش شده است. نتایج نشان می دهد عدم هماهنگ سازی این مؤلفه ها با تغییرات زمان و عدم توجه به اهمیت ماهوی این مؤلفه ها در تعریف هویت ورودی شهر، زمینه حذف، تخریب و یا به حاشیه رانده شدن این مؤلفه ها را فراهم و نقش آن ها در تعریف ورودی شهر شیراز را مخدوش ساخته است.
بازخوانی پیشینه تاریخی میدان وقت و ساعت یزد با تأکید بر دوره صفوی و پیش از آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
میدان وقت و ساعت، یکی از میدان های تاریخی شهر یزد است. نگاهی به پژوهش های مرتبط با این میدان نشان می دهد که تاکنون پژوهشی مبتنی بر اسناد معتبر تاریخی که بتواند پیشینه تاریخی این میدان و فرایند شکل گیری آن را به درستی تبیین کند، صورت نگرفته است؛ همین امر سبب وجود ابهامات زیاد و نبود آگاهی لازم درباره پیشینه تاریخی این میدان شده است. ازاین رو و با تکیه بر شواهد تاریخی و میدانی جدیدی که در دو دهه اخیر به دست آمده است، این نوشتار می کوشد که تصویر روشنی از پیشینه تاریخی و فرایند شکل گیری این میدان ارائه دهد. در همین راستا سعی شده با روش توصیفی تحلیلی و با استناد به منابع گوناگون نظیر متون تاریخی، مطالعات باستان شناسی، تحقیقات میدانی، اسناد تاریخی شامل عکس های هوایی و تصاویر آرشیوی و بررسی منابع شفاهی (پرسش از معمران مطلع از میدان)، هدف مقاله محقق شود. فهم پیشینه تاریخی میدان وقت و ساعت در این مقاله، متکی بر شناخت لایه های تاریخی آن است که بخشی از آن ها به تازگی مورد شناسایی قرار گرفته؛ از آن جمله می توان به زنگ میدان از قرن هفتم هجری قمری، پایاب قنات وقف آباد و پایاب قنات زارچ از قرن هشتم هجری قمری، مسجد دوره تیموری در شمال میدان و مشاهدات باستان شناسی دو دهه اخیر در میدان اشاره کرد. بخشی دیگر از عناصر و لایه های تاریخی مورد اشاره در این مقاله، هرچند پیش تر در سایر منابع معرفی شده اند، نسبت آن ها در فهم پیشینه تاریخی میدان به درستی مورد کندوکاو قرار نگرفته است؛ از آن جمله می توان به بقعه سیدرکن الدین، آب انبار وقت و ساعت، نخل میدان و سنگ قبر تاریخی میدان اشاره کرد. عناصر تاریخی پیرامون میدان از قرن هفتم تا قرن دوازدهم هجری قمری، گواهی بر غنای لایه های تاریخی در این میدان هستند. بررسی های مقاله نشان می دهد که برخلاف بسیاری از منابع که پیشینه و تاریخ شکل گیری میدان وقت و ساعت را به قرن هشتم هجری قمری نسبت داده اند، این میدان مربوط به عصر صفوی است و قدیمی ترین عنصر شکل دهنده بدنه محصورکننده آن، آب انبار وقت و ساعت مربوط به اواخر عصر صفوی در ضلع شمالی میدان است.
ارائه راهبردی نظری جهت ایجاد محیط آموزش دانشگاهی رویداد محور رشته معماری با کاربست نظریه ساخت گرایی (مورد پژوهی: دانشگاه های معماری شهر شیراز)
منبع:
پژوهش های معماری نوین دوره اول زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
7 - 24
حوزههای تخصصی:
محیط یکی از مهم ترین عوامل مؤثر در امر آموزش می باشد. توجه به شاخصه ها و معیارهای طراحی محیطی می تواند موجبات ساختن هرچه بهتر دانش در دانشجویان را فراهم آورد. هدف این تحقیق آن است که با کاربست نظریه ساخت گرایی به ارائه راهبردی نظری جهت ایجاد محیط آموزش رویداد محور معماری بپردازد. پرسش پژوهش بدین صورت است که فضاهای آموزش معماری برای اینکه بتوانند بستر آموزش های رویدادمحور و ساخت گرا قرار بگیرند، باید شامل چه ویژگی هایی باشند. پژوهش به صورت کیفی با پیامد کاربردی، هدف توصیفی-پیمایشی، ازلحاظ زمانی مقطعی و منطق استنتاجی است. ابتدا شاخص های محیط های آموزشی ساخت گرا و رویداد محور از مبانی نظری استخراج و تجربیات جهانی ایجاد چنین محیط هایی بررسی شده اند. پس ازآن دانشجویان ترم سوم و چهارم کارشناسی ارشد معماری دانشگاه های شیراز به عنوان نمونه انتخاب و با ابزار مشاهده و پرسش نامه به سنجش شاخص های ساخت-گرایی در محیط های آموزشی آن ها پرداخته شده است. پس از شناخت و اولویت بندی چالش های موجود راهکارهایی جهت ایجاد محیط های آموزشی رویدادمحور ارائه شده است. نتیجه پژوهش حاکی از آن است که عدم ارتباط محیط آموزشی با محیط کار مهم ترین عامل در ناکارآمدی محیط است. همکاری با کتابخانه ها، موزه ها، کارگاه های ساختمانی و فضاهای شهری، تجهیز فضاهایی جهت استفاده هم زمان دانشگاه های شهر یا استان، برگزاری نمایشگاه ها و داوری های جمعی و فرادانشگاهی می توانند در جهت افزایش کارایی مؤثر باشند.
بررسی سیر تحول تاریخی و شکل گیری مسجد جامع کاشان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بافت تاریخی کاشان پیکره ای قاجاری دارد و شامل بناهای باارزش و فاخری است. این بافت دارای محلات متعدد است؛ یکی از این محلات که به گمان قوی، کهن ترین محله و هسته ابتدایی تشکیل شهر است، محله میدان کهنه نام دارد که قرارگاه یکی از قدیم ترین بناهای شهر یعنی مسجد کهن جامع است. تاکنون مطالعه ی منتشرشده ای در مورد معماری این مسجد و تاریخچه و سیر تکامل آن انجام نشده و با توجه به اهمیت این بنا، کار قابل ذکری در خصوص آن صورت نگرفته است؛ این عدم مطالعه و توجه، در وضعیت و جایگاه امروزی آن قابل مشاهده است. این پژوهش قصددارد ضمن بررسی ساختار و اجزا این بنا، به سیر تحول کالبدی و توسعه مسجد جامع بپردازد. روش این پژوهش اسنادی و تفسیری-تاریخی است و تلاش می شود برپایه ی مطالعات میدانی، وضعیت موجود بنای مسجد شناسایی شود. سپس با اتکا به منابع تاریخی و شواهد کالبدی، ضمن بررسی وضعیت دوران مختلف بنای مسجد، به نحوه شکل گیری و توسعه و تکامل آن پرداخته شود. نتایج پژوهش حاکی از این است که هسته ی اولیه محله، نزدیک به حاشیه شمالی بافت قدیم و در مسیرِ معابر تاریخی شکل گرفته و مسجد جامع یک از اجزای اولیه محله بوده است که همراه با سیر تکامل محله، توسعه و گسترش یافته است. مسجد از یک بنای سردابه ای کهن، در تراز بازارچه تاریخی محله، به ساختاری دوطبقه در قرن دوم ه.ق تبدیل شد. سپس ضمن گسترش شبستان و ایجاد مناره در دوران سلجوقی، تبدیل به یک مسجد شبستانی گردید و در دوره ایلخانی و تیموری ایوان و گنبدخانه به بنا اضافه شد؛ در بازسازی کلی در دوره زندیه و طی مرمت ها و افزودن برخی الحاقات جزئی در دوره قاجار، به تدریج به شکل مسجدی دو ایوانه با دو فضای میانی، در دو ترازِ زیرزمین و همکف سامان یافت. مسجد جامع با افول محله و تغییر مرکزیت شهر از رونق افتاد و اکنون به عنوان یک مسجد محلی دائر است.
تبیین سیر تحول درون گرایی در ساختار ورودی خانه های ایران در دوره قاجار و دوره پهلوی اول (مطالعه موردی: شهر شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری اقلیم گرم و خشک سال هشتم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۳
175 - 194
حوزههای تخصصی:
درون گرایی، یکی از اصول معماری ایرانی- اسلامی که برگرفته از اهمیت و حرمت زندگی خانوادگی و نیز عزت نفس ایرانیان بوده است و به منزله توجه هرچه بیشتر به درون فضا و سادگی و بی آلایشی در بیرون، توصیف شده است؛ این پژوهش درصدد آن است تا به بررسی گونه های مختلف مسکن، ویژگی ها و عناصر تشکیل دهنده ساختار کالبدی- فضایی ورودی خانه های شهر شیراز در دوره قاجار و دوره پهلوی اول بپردازد و طراحان و برنامه ریزان را در رسیدن به الگوی مطلوب ورودی مسکن در منطقه، متناسب با نیاز انسان، یاری رساند. بر این اساس، راهبرد پژوهش، ترکیبی از نوع پیمایشی است و از آنجایی که متغیرهای مستقل پژوهش، حوزه ها و زیرمولفه های درون گرایی و متغیر وابسته پژوهش، ساختار ورودی خانه ها می-باشند؛ داده های پژوهش در بعد کیفی از طریق منابع و اسناد تاریخی و کتابخانه ای، مشاهده و مصاحبه های نیمه ساختاریافته با اساتید و متخصصین و در بعد کمی در راستای تشریح پیکره بندی فضایی خانه ها بر اساس روش نحو یا چیدمان فضا با استفاده از نرم افزارهای ای گراف و دپث مپ گردآوری می گردند. نتایج نشان می دهند که همبستگی معنی داری میان درون-گرایی و ساختار ورودی خانه های ایران در دوره قاجار و دوره پهلوی اول، وجود دارد و سیر تحول درون گرایی موجب بروز تفاوت هایی در گونه های مختلف مسکن، ویژگی ها و عناصر تشکیل دهنده ساختار کالبدی- فضایی ورودی شده است؛ بدین-گونه که ساختار ورودی خانه های ایران در دوره قاجار دارای درون گرایی و محرمیت بوده و هرچه به دوره پهلوی اول، نزدیک تر می شویم، از میزان آن کمتر می گردد و تمایل به سمت برون گرایی، بیشتر می شود.
بازشناسی الگوی معماری خانقاه های دوره تیموری با نگاهی بر اسناد و متون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری اقلیم گرم و خشک سال نهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۴
99 - 117
حوزههای تخصصی:
تصوف و ابنیه خانقاهی بخش جدا ناشدنی از تاریخ معماری ایران بوده که چند سده به عنوان مرکزی برای ترویج دین اسلام و گسترش آن در مناطق مختلف محسوب می شد. این بناها که در منابع گوناگون جز ابنیه خِیر شمرده می شوند ساختار آن در ادوار متمادی به شیوه مختلفی بنا شده است. عصر تیموریان آخرین دوره ای از تاریخ معماری ایران بود که نظام خانقاهی به صورت یک رکن مهم به لحاظ تاریخ فرهنگی و معماری نفش تعیین کننده ای را ایفا می کرد که بررسی آن لازم به نظر می رسد. خانقاه را می بایست فارغ از محلی برای سلوک و عبادت دید چراکه اغلب خانقاه ها مشحون از ارتباط با جامعه و در پیوند با تاسیسات مهم شهری نظیر مسجد، مدرسه، کاروانسرا و حمام بوده است. در سال های اخیر پژوهش های اندکی در مورد ابعاد شکل گیری و معماری خانقاه انجام شده که عدم پژوهش کافی در این زمینه سوالاتی را در مورد معماری آن ایجاد می کند. هدف از این پژوهش واکاوی بستر فرهنگی تصوف و شناسایی الگوهای نظام خانقاهی این دوره بوده که در حوزه حکمرانی تیموریان در آسیایی میانه، آسیای جنوبی و بخشی از ایران کنونی ساخته شده بود. این مطالعه به صورت توصیفی-تحلیلی و با مطالعه منابع کتابخانه ای نظیر کتب، مقالات، اسناد تاریخی و معماری، ابعاد فرهنگی خانقاه را شناسایی و با استفاده از تحلیل مدارک فنی معماری و پژوهشی سعی در شناخت فضاهای خانقاهی و ترسیم الگوی خانقاه در دوره تیموری را دارد. یافته های تحقیق نشان می دهد خانقاه های دوره تیموری از یک هسته مرکزی مانند گنبدخانه اصلی یا حیاط تشکیل شده که سایر فضاها حول آن شکل گرفته اند که در نتیجه آن، خانقاه های این دوره با دو الگوی تک بنا و مجموعه-ارسن ساخته می شده اند.
تأثیر مؤلفه های مکانی و محیطی روستا بر کیفیت و سطح آموزش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۰ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱۷۳
۱۱۸-۱۰۳
حوزههای تخصصی:
در میان مسائل مرتبط با توسعه کشور، آموزش از اصول بنیادی و درخت توسعه است و نظام آموزشی جامعه به عنوان یکی از ارکان اصلی محقق شدن این هدف و رسیدن جوامع به عدالت اجتماعی محسوب می شود و سکونتگاه های روستایی در سطح کشور با جمعیت 20 میلیونی از ارکان اصلی تولید و نیروی انسانی به حساب می آیند و آموزش صحیح این قشر از اهمیت زیادی برخوردار است. سطح پایین دسترسی به خدمات آموزشی در روستاهای کشور به خصوص در استان های جنوبی، جنوب شرقی و مرزی کشور و وجود مشکلات متفاوت لزوم نگرش و مدیریت ویژه در زمینه افزایش سطح و کیفیت آموزش برای تمامی روستاهای کشور را ایجاب می کند. نیاز به آموزش های محلی و توسعه آن در مناطق روستایی باید از چالش های اصلی پیش روی نظام آموزش کشور به حساب آید. هدف اصلی این مقاله، بررسی سطح سواد و آموزش ساکنین روستایی استان های کشور و بررسی و تحلیل مؤلفه ها و شاخص های اثرگذار بر ارتقای کیفیت آموزش در سطح روستاهای کشور است. روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی است و به منظور بررسی و دسته بندی معیارها و شاخص های اثرگذار بر کیفیت آموزش در روستاهای کشور از روش وزن دهی AHP و نرم افزار MicMac استفاده شده است. در این مطالعات تعداد 29 شاخص در معیارهای آموزش که از طریق مطالعات کتابخانه ای استخراج شده است و شامل معیارهای برنامه های آموزشی (Ep)، محیط آموزش و یادگیری (Le)، تحقیق (Re)، خدمات اجتماعی (Ss) و معلم ها (Te) و معیارهای محیطی شامل محیط اجتماعی و نهادی (Se)، محیط اقتصادی (Ec) و محیط طبیعی و کالبدی (NE) است. میزان ناسازگاری مدل برابر با 08/0 و میزان پایداری سیستم در نرم افزار MicMac برابر با 96 درصد است که نشان دهنده مناسب بودن و قابل اعتماد بودن مشارکت انجام شده است. نتایج نشان از اثرگذاری بیشتر مؤلفه محیطی نسبت به معیارهای عمومی و عام آموزش بر میزان کیفیت آموزش است. درحال حاضر شرایط اقتصادی، اشتغال و کیفیت زندگی ساکنین روستاهای استان های مرکزی، جنوبی و مرزی کشور در شرایط نامناسبی قرار دارد که از اصول مؤثر بر کیفیت آموزش ساکنین روستایی و ارتقای سطح سواد به حساب می آید.
الگوی اکوویلیج، رهیافتی کارآمد در جهت توسعه پایدار روستاهای درون شهری (مطالعه موردی: روستاشهر فرحزاد شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گفتمان طراحی شهری دوره دوم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
۸۷-۷۱
حوزههای تخصصی:
اهداف: هدف از این پژوهش، معرفی الگوی اکوویلیج به عنوان رهیافتی کارآمد در جهت پایداری سکونت گاه های انسانی و پاسخی مناسب به چالش های موجود در روستاشهرهایی که در مواجهه با توسعه فیزیکی شهرها قرار گرفته اند، می باشد. روش ها: روش این پژوهش توصیفی- تحلیلی می باشد. بدین صورت که در بخش نظری به بررسی و استخراج اصول اکوویلیج ها از طریق بررسی و تحلیل متون (روش اسنادی) پرداخته شده و چارچوب مفهومی و اهداف عام توسعه پایدار روستاشهرها مبتنی بر الگوی اکوویلیج تدوین گردیده است. در بخش مطالعات تجربی، مطالعات میدانی و بازدید از محل به منظور شناخت بهتر نمونه پژوهش و آشنایی با مسائل آن صورت گرفته و چارچوب طراحی شهری روستاشهر فرحزاد پس از انتخاب گزینه مفهومی برتر بر اساس تکنیک فرایند تحلیل سلسه مراتبی تدوین گردیده است. یافته ها: بر اساس یافته های پژوهش، الگوی اکوویلیج دارای چهار بعد اصلی زیست محیطی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و هیجده اصل می باشد که در روستاشهر فرحزاد، بعد زیست محیطی و سپس بعد اجتماعی و اقتصادی دارای بیشترین اهمیت می باشند. چارچوب انتخابی روستاشهر فرحزاد بر اساس تکنیک فرایند تحلیل سلسه مراتبی، بر مبنای تأکید بر نقش گردشگری و مسکونی روستاشهر و در نظر گرفتن دو محدوده محلی و گردشگری می باشد. نتیجه گیری: الگوی اکوویلیج، الگویی همه جانبه در راستای توسعه پایدار روستاشهر فرحزاد و روستاشهرهای هدف می باشد. اصول و اهداف اکوویلیج هر دو بعد ماهوی و رویه ای را در برمی گیرد که با فرایندی از پایین به بالا و مشارکت ساکنان و نهادهای محلی انجام پذیر می باشد.