فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۲۱ تا ۲۴۰ مورد از کل ۲٬۷۷۱ مورد.
منبع:
فارابی ۱۳۸۱ شماره ۴۵
حوزههای تخصصی:
دایره نماد دینی در تمدنهای بینالنهرین، ایران، آیین بودایی هند و چین
حوزههای تخصصی:
در باب ادبیات به مثابه شکلی ایدئولوژیک
منبع:
زیباشناخت ۱۳۸۶ شماره ۱۷
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای ساختارگرایی و پساساختارگرایی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه هنر
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه ادبیات
- حوزههای تخصصی هنر و معماری گروه های ویژه هنر و فلسفه
توصیه نامه اصول بین المللی قابل اجرا در حفاری های باستانشناسی
حوزههای تخصصی:
توصیه نامه برای کاوش های باستانشناسی توسط یونسکو در سال 1956 تهیه شده است و توسط کنفرانس ونیز در سال 1964 صریحا مورد تایید قرار گرفته است. در نشست بین المللی که توسط سازمان ایکروم و با همکاری ملی یونسکو در نیکوزیا پایتخت قبرس در سال 1983 انجام شد. با توجه به این توصیه نامه بحث و بررسی در باره مسئولیت های مرمتی و اصول اساسی مرمت باستان شناسی پرداخته شده است. در این نشست مشخص گردیده که این توصیه نامه هنوز به عنوان سند با ارزش جهت تنظیم و تدوین قوانین و مقررات برای کاوش های باستان شناسی و حفاظت و مرمت بقایا و آثار به دست امده از کاوش ها می تواند مورد استفاده قرار گیرد.
جایگاه نماد در نظام اندیشه یونگ
حوزههای تخصصی:
آراء هومر و هزیود و گورگیاس در باب اصول نظری و عملی هنر : جان سی. بی. پتروپولوس
حوزههای تخصصی:
جامعه شناسی هنر و جایگاه آن در حوزه جامعه شناسی معاصر
منبع:
هنرهای زیبا ۱۳۷۷ شماره ۳
حوزههای تخصصی:
هنر به عنوان پدیده ای که در کلیه شئون حیات اجتماعی و فردی انسان دخیل است از اهمیتی کم نظیر برخوردار است و جامعه شناسی هنر نیز به همین دلیل یکی از مباحث مهم جامعه شناسی است که نیازمند یافتن جایگاه خود در حوزه جامعه شناسی معاصر و یافتن یک چارچوب نظری مناسب است. با این دیدگاه مقاله حاضر کوششی است جهت برآورده ساختن این دو نیاز مهم. این مقاله دیدگاههای مختلفی را که از طریق آنها می توان به مطالعه جامعه شناختی هنر پرداخت مطرح کرده و به بررسی اساسی ترین این دیدگاهها یعنی جامعه شناسی معرفت پرداخته و جامعه شناسی هنر را به عنوان شاخه ای یا زیر مجموعه ای از جامعه شناسی معرفت معرفی می کند. مقاله حاضر صرفاً جهت معرفی جامعه شناسی هنر نگاشته شده و در محدوده کلیات باقی مانده است. شرح و بسط هر یک از مقولات ذکر شده و بیان آراء به بحثهای دقیق تری نیاز دارد.
بازشناسی و تحلیل جایگاه عناصر موجود در باغ ایرانی با تاکید بر اصول دینی - آیینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه نیاز جسمی و روحی انسان به برقراری ارتباط با طبیعت، موجب گردیده که در همه جوامع، طبیعت به مثابه میراث فرهنگی تلقی شود؛ در میان عناصر موجود در طبیعت، آب و گیاه از اهمیت بیشتری نسبت به بقیه برخوردارند و همواره سایر عناصر طبیعی را تحت تاثیر قرار می دهند. ترکیب هوشمندانه آب و گیاه در فضاسازی باغ های ایرانی نشان می دهد که هر سه رویکرد مفهومی، کارکردی و زیباشناختی به خوبی در آن رعایت شده و در واقع رمز پایداری باغ های ایرانی تبلور این سه مفهوم در مجموعه واحد باغ است. در واقع چنانچه در طراحی محیط زیست جایگاه این دو عنصر به درستی انتخاب شود، محیطی پایدار و کارآمد حاصل می گردد. از این رو در طراحی طبیعت و ساماندهی عناصرآن بایستی به سه رویکرد مذکور توجه ویژه مبذول داشت.هدف اصلی در پژوهش حاضر بیان مبانی و مفاهیم دینی – آیینی متبلور در میراث کنونی باغ های ایران است، که به نوبه خود تاثیراتی از دوران پیش از اسلام و پس از آن و همچنین از تفکرات آیینی متفاوت در آن جلوه گر شده است؛ لکن چگونگی پیدایش این تفکرات و میزان یا تفاوت تاثیرگذاری اندیشه های پیش یا پس از اسلام در باغ ایرانی، مورد نظر پژوهش حاضر نبوده و هر گونه پرسش در علل پیدایش این تفکرات نیازمند واکاوی در پژوهش های دیگر است. در حقیقت پژوهش حاضر به دنبال آن است که با ارایه مستندات و مصادیق مختلف دینی آیینی و عرفانی، بدین مفهوم تاکید نماید که کانسپت اصلی و میراث موجود باغ های ایرانی، ریشه در تفکرات دینی و آیینی مردمان این سرزمین دارد.روش تحقیق در این مقاله از نوع توصیفی - تحلیلی و جمع آوری اطلاعات به شیوه کتابخانه ای، به همراه مطالعات میدانی بوده است.نتایج حاصل بیانگر آن است که باغ ایرانی نظامی حکیمانه و کمال گراست که عناصر طبیعی آب و گیاه را به نحوی در خود جای داده که نیازهای فیزیکی استفاده کنندگان را برآورده می سازد، و در همان حال نیز به بعد ماوراء الطبیعه و معنوی آن توجه شده است. همین مساله باعث بقا و تداوم آن در طول زمان و شاخص شدن آن به صورت مجموعه ای واحد شده است. به کمک بازشناخت این ساختار می توان در ساختن محیط زیستی مناسب و هماهنگ با نظم موجود، بهره برداری لازم را به عمل آورد.
هنر دینی و هنرمند متعهد در اندیشة آیت الله مصباح(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
زیبایی، به منزلة یکی از ریشه دارترین خواست های فطری آدمی، و هنر، به منزلة نمود عملی خواست زیبایی در ساحت حیات انسان، دو مقولة بسیار مهم اند که با دین، اخلاق و اغلب دیگر ساحت های زندگی آدمی پیوند هایی وثیق دارند. از همین روی، و با نظر به فراگیری روزافزون دامنة تأثیر هنر در زندگی فردی و اجتماعی انسان در روزگار ما، ضرورت پژوهش های بنیادی و کاربردی، به ویژه با نگاهی بومی و دینی در این زمینه دوچندان شده است.
در این مقاله، که به بررسی اندیشه های آیت الله مصباح در باب هنر دینی و هنرمند متعهد اختصاص یافته، نخست به آرای ایشان در باب هنر و زیبایی و نسبت آن دو و نیز نسبت زیبایی و هنر با ارزش ها و نسبیت در هنر، اشاره می شود. سپس در باب «هنر دینی و هنر اسلامی»، عناصر قوام بخش هنر دینی و اسلامی بررسی می گردد. نماد و بیانگری در این هنرها گام بعدی این پژوهش است، و همچنین ویژگی های هنرمند متعهد، و پس از آن اولویت سنجی در حوزة هنر در نظام آموزشی دینی کاویده شده است.
تقابل اصالت و حس مکان
منبع:
خیال ۱۳۸۴ شماره ۱۶
حوزههای تخصصی:
این مقاله در سال 1980 در مجلة علمی لندسکیپ به چاپ رسیده و از آن پس، مورد اشاره و بحثهای متعدد بوده و توجه بسیاری از صاحب نظران را به خود جلب کرده است. تُوان دربارة اصالت (ریشه داری) و احساس مکان از دیدگاهی بنیادین بحث کرده است. به نظر تُوان، اصالت (ریشه داری) به معنای احساس بودن در موطن به شکلی ناآگاهانه است. در چنین شرایطی، بین شخص و مکان فاصله ای نیست و شخص جزئی از مکان است؛ در حالی که حس مکان بیانگر نوعی فاصله بین شخص و مکان است و به شخص امکان می دهد تا مکان را درک و ارزیابی کند. به اعتقاد تُوان، احساس اصالت (ریشه داری) حتی در آغاز دهة 80 نیز برای امریکاییها حالتی دست نیافتنی بوده است. این وضع امروزه با وسعت ارتباطات و آگاهیهای انسان امروزی از دیگر مکانها، در همة سرزمینها و کشورها، کم و بیش حاکم شده است. مطالعة نظریات و راهکارهای توان در مواجهه با چنین وضعی برای ما نیز مفید است. درک تفاوت بین اصالت (ریشه داری) و حس مکان مسئلة اصلی در تدوین راهبرد مواجهه با این پدیده است. برای احساس ریشه دار بودن ضرورت سکونت درازمدت نسلهای متمادی در یک مکان مطرح نیست، بلکه صرفاً داشتن زندگی خوش و یک نواخت و بی علاقگی به جهان بیرونی لازمة امر است. چنین احساسی نه گذشته را خاص می کند و نه مکانهای گذشته را؛ و به همین سبب، حفظ و احیا هم اهمیتی کمتر می یابد و مفهوم خود را از دست می دهد. اما ایجاد حس مکان و حفظ آن نیازمند تقویت آگاهی تاریخی و حفظ مکانهای تاریخی است تا هویتی خاص را به وجود آورد. امروزه، که شناختهای ما آگاهانه است و دیدها وسعت یافته، گریزی از تلاش برای ایجاد حس مکان و در پی آن تعلق مکانی دیده نمی شود.