مبحث حقوق عمومی و حقوق خصوصی بر پایه نظام بخشی به مناسبات دولت و مردم تنظیم شده ، که حوزه های اقتدار و اختیار مشروع آنها را به دست می دهد . این دو بخش از حقوق در نظام های سیاسی مختلف بر حسب جایگاه و نقش دولت و مردم از نسبت های متفاوتی برخوردار می شود. این نسبت ها نیز به نوبه خود بر نظام شهر و شهرسازی تاثیر مستقیم داشته و داده های آن را در فرآیند تهیه، تدوین و اجرای طرح ها و برنامه ها بر حسب منابع و منافع گروه های ذیربط و ذینفع متفاوت می سازد. دوران معاصر کشور با دو نظام سیاسی مختلف، این نسبت ها را به گونه متفاوت به دست داده است. تفاوت در این نسبت ها در دیروز به نوبه خود نظام شهرسازی را تحت تاثیر مسائلی قرار داده که برآیند آن به چالش هایی در امروز، منجر شده است. در این مقاله، موضوع مورد پژوهش از سه منظر مورد کنکاش قرار گرفته است : 1. بحث نسبت هاست که در آن نسبت حقوق عمومی و خصوصی با یکدیگر و با شهرسازی در حوزه نظریه مورد بررسی قرار می گیرد. 2. بحث نظام هاست که نسبت های بررسی شده در چارچوب نظام های سیاسی معاصر مورد بازخوانی قرار می گیرد. 3. بحث چالش هاست که برآیند نسبت ها در نظام های معاصر بوده و در حوزه شهر و شهرسازی مورد بازشناسی قرار می گیرد.
یکی از عناصر زیبایی شناسی در آثار نگارگری ایران، علاوه بر ترکیبات حیرت انگیز و مسحورکننده رنگ و تقسیمات هندسی مکان و اشکال، نور است. همان طور که در صور نگارین نقاشی ایرانی مشاهده می شود، سطوح دو بعدی رنگین فاقد سایه و سایه روشن، حاکی از تصویر فاقد منبع نور واحد است. عدم حضور سایه در این آثار نشان می دهد که نوری فراگیر و بسیط سراسر تصویر را فرا گرفته است. تصویر، جهانی مملو از نور را افتتاح کرده است. دیدگاه نگارگر ایرانی همواره از نظریه غلبه نور بر تاریکی و ظلمت، تبعیت می کند. در نگارگری ایرانی- اسلامی، این منظر معطوف به کلام الهی است که در سوره نور فرموده است : الله نور السموات و الارض. با بررسی پیشینه رویکرد ایرانیان قدیم به نور، پیوستگی زنجیرواری بین اندیشه های نگارگر مسلمان ایرانی با تفکرات و آیین های دینی قبل از اسلام همچون حکمت مزدایی (حکمت فهلوی) و اندیشه های مانی پیامبر، مشاهده می شود. تداوم این نگرش را در فلسفه و تفکر دوران اسلامی نیز می توان مشاهده کرد.
ویژگی ها و مختصات شهر آرمانی یا مدینه فاضله که با تعبیری چون آرمانشهر، ناکجاآباد، یوتوپیا، و هیچستان در آرا و نظریات مختلف به کار گرفته شده است، از دو طریق قابل پی جویی است. یکی، از مطالعه آثار آنان که به طور مستقیم از مدینه فاضله و محیط زندگی آرمانی انسان سخن گفته اند، و دیگر، از بررسی و غور در آثاری که اصول و ویژگی هایی برای مشی و زندگی انسان تبیین نموده و به کار بستن آن ها را ضامن سعادت انسان شمرده و به لحاظ تاثیر آن ها بر فضای زیست، به طریقی دیگر، متضمن تفسیر و معرفی شهر آرمانی است.
مجموعه کاخ گلستان، یادگاری به جای مانده از ارگ تاریخی تهران، محل اقامت شاهان سلسله قاجار و از زیباترین و کهن ترین بناهای پایتخت دویست ساله ایران به حساب می آید. این کاخ دارای مجموعه ای از بناهای گوناگون است که در محوطه ای بزرگ در کنار هم قرار گرفته اند. محوطه باستانی کاخ گلستان پوشیده شده از تزیینات فراوان کاشیکاری است. کاشی ها، مجموعه ای تصویری از نقش های متنوع با مضامین ملی و تاریخی می باشند که همگی ویژگی ها و شرایط اجتماعی، سیاسی در دوره قاجاریان را به نمایش درآورده اند. تلاش نگارندگان در مقاله حاضر بر آن بوده تا ویژگی نقوش کاشی های محوطه باستانی کاخ گلستان را بررسی نمایند. آن چه در این پژوهش مورد مطالعه قرار گرفته است، حضور نقش انسان به عنوان یکی از نقوش اصلی قاجار در این بنا می باشد. بر این اساس، پرسش های این مقاله به این ترتیب است: در کاشیکاری محوطه باستانی کاخ گلستان از چه نقوشی استفاده شده است؟ نقوش انسانی در کاشی های محوطه کاخ گلستان چگونه تصویر شده است؟ روش تحقیق صورت گرفته تاریخی _ تحلیلی است و روش گردآوری اطلاعات، اسنادی (کتابخانه ای) و میدانی می باشد. نتیجه بررسی ها نشان می دهد که از جمله نقوش قابل توجه در این بنا، نقوش انسانی زن و مرد است که در قالب های مختلف واقع گرایانه و انتزاعی به نمایش درآمده اند. نقش مرد بیش از نقش زن دیده می شود و شیوه ترسیم نقوش انسانی و پوشش شخصیت ها با تاثیرپذیری از شیوه های غربی شکل گرفته است. علاوه بر غرب گرایی، نقوش در قالب موضوعی، اصالت فکری ایرانی را حفظ کرده اند. از این رو شاهد پیوند هنر ایران و اروپا در نقوش انسانی محوطه باستانی کاخ گلستان می باشیم.
انسان غالباً فعّالانه با فضا برخورد کرده و همواره با آن در داد و ستد اطلاعات است. فرد پس از قرارگیری در یک مکان و دریافت اطلاعات و نمادها توسط حواس خود، با توجه به سرعت رابطه یابی بین این عناصر، قادر خواهد بود که به بخشی از محیط پاسخ فعّال داده و توجه خود را به سمت آنها معطوف کند. «حسّ مکان»، توانمندی فضا یا مکان در ایجاد حسّی خاص نسبت به کلیّت مکان است. «ورودی» اوّلین مکانی است که با حضور در آن خصوصیات کلی فضا، آداب ورود، حدّ خصوصی و عمومی بودن و سایر ویژگی های فضا کشف می شود؛ لذا توقعی که از یک ورودی می رود القاء حسّ دعوت کنندگی و پذیرش فرد است. انسان به واسطه نوع تعاملاتی که با مکان بر قرار می سازد، اوّلین تجربه حضور در مکان را از «ورودی آن مکان» در ذهن خود به ثبت می رساند و این مرحله از حسّ ادراک، اوّلین تجربه ای می شود برای تداوم حضور و پیوند فرد با مکان و یا عدم دعوت فرد برای ورود و همنوایی با مکان.
با توجه به این رویکرد مؤلفه های عینی منظر شهر از جمله خوش نمابودن، تنوع، هماهنگی با جداره های اطراف و... و مؤلفه های ذهنی سیما و منظر از جمله صمیمیّت، اصالت، سرزندگی و... در دعوت کنندگی ورودی تأثیر گذار بوده و به خلق «حسّ مکان» کمک می نمایند. به این منظور در یک برداشت میدانی، محدوده میدان تجریش واقع در منطقه 1 شهرداری تهران ، مورد بررسی قرار گرفته است. آنچه از این پژوهش نتیجه می شود این است که مهم ترین عاملی که در شکل گیری حسّ مکان در یک کاربری مذهبی اهمیّت دارد القاء حسّ آرامش و صمیمیّت، افزایش سرزندگی، تحرک و هویّت به عنوان مؤلفه های ذهنی تعیین کننده در ورود و یا ردّ پذیرش ورود و دعوت کنندگی حاصل از اوّلین سکانس دید است. امّا انتظاری که از «دعوت کنندگیِ ورودی» در یک کاربری تجاری می رود ظاهری متفاوت و گاه هماهنگ، اصالت و تناسب ورودی با مکان، خوش نما بودن و توجه به میزان روشنایی در شب و در مجموع سرزندگی فضا است. در نهایت در این پژوهش راهبردهای طراحی در زمینه ارتقاء دعوت کنندگی ورودی با استفاده از مؤلفه های تأثیر گذار سیما و منظر شهری ارائه شده است.