فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۸۱ تا ۴۰۰ مورد از کل ۱٬۷۲۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر زمان های روز بر رکورد شنای 100 متر کرال سینه و برخی از فاکتورهای فیزیولوژیکی در شناگران پسر نوجوان بود. تعداد 13 نفر از شناگران پسر نوجوان که در استخر بین المللی انقلاب شیراز به تمرین مشغول بودند به صورت در دسترس و بر اساس سابقه کسب مدال در مسابقات کشوری انتخاب شدند. متغیرهای تحقیق شامل ضربان قلب، فشار دیاستولی، فشار سیستولی، انعطاف پذیری مفصل شانه در دو حرکت خم شدن و چرخش داخلی و رکورد شنای 100 متر کرال سینه بود. تمامی این متغیرها در دو نوبت از زمان های روز (6 صبح و 6 عصر)، قبل و بعد از رکوردگیری اندازه گیری شده و با استفاده از آزمون t وابسته مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج تحقیق حاضر نشان داد که میانگین رکورد شنای 100 متر کرال سینه در ساعت 6 عصر (57 / 58 ثانیه) به طور معنا داری کمتر از 6 صــبح (17 / 59 ثانیه) بود (5 0/ 0 > P و 8 / 2- = (t همچنین میانگین متغیرهای دمای بدن، ضربان قلب، فشار دیاستول و فشار سیتولی در حالت استراحت در ساعت 6 عصر بیشتر از 6 صبح بود، اما تنها در مورد دمای بدن این تفاوت معنادار بود (05/0>P و50/5 = t ). هرچند انعطاف پذیری مفصل شانه در ساعت 6 عصر بیشتر از 6 صبح بوده ولی تنها در حرکت چرخش داخلی تفاوت معنادار بود (5 0/0>P و 81 / 2=t ). به دنبال رکوردگیری، میانگین دمای بدن (5 0/0 > Pو 09/ 6=t ) و ضربان قلب (5 0/ 0 > Pو 33 / 2=t ) در ساعت 6 عصر به طور معنا داری بیشتر از 6 صبح بود، در حالی که در متغیرهای فشار سیتولی و فشار دیاستولی تفاوت معناداری مشاهده نشد (05/0P> ). از نتایج این تحقیق می توان نتیجه گیری کرد که اجرای ورزشکاران نوجوان شناگر در ماده 100 متر کرال سینه تحت تاثیر زمان های مختلف روز قرار گرفته، بطوریکه آزمودنی ها در عصر دارای رکورد بهتری بودند.
درصد چربی و ارتباط آنها یا فعالیت بدنی در زنان 30 تا 55 ساله شهر تهران ،wsr،whr،wc،bmi هنجاریابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاثیر یک دوره اردوی آمادگی شش هفته ای بر اجزای C3 ، C4 سیستم کمپلمان کاراته کاران حرفه ای جوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حرکت بهار ۱۳۸۸ شماره ۳۹
حوزههای تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر، بررسی تاثیر یک دوره اردوی آمادگی شش هفته ای بر برخی پروتئین های التهابی (موافق با التهاب) فاز حاد، اجزای C3 ، C4 سیستم کمپلمان کاراته کا ران حرفه ای جوان بود که برای شکرت در مسابقات بین المللی جام فجر انتخاب شده بودند. بدین منظور 10 کاراته کار پسر دعوت شده به اردو با میانگین وزن 5 ±68 کیلوگرم، سن 2 ±8/20 سال، قد 4 ±175سانتیمتر و درصد چربی 2 ±6/7 به طور داوطلبانه در تحقیق شرکت کردند. نمونه های خون از هر آزمودنی در 3 نوبت، 24 ساعت قبل از شروع اردو (T1)، پس از 3 هفته (T2) و پس از گذشت شش هفته (T3، اتمام دوره) گرفته شد و داده های به دست آمده با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی توکی تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که غلظت C3 در هر سه مرحله (T1،T2،T3) در دامنه طبیعی قرار دارد. غلظت C3 در سه هفته اول (T2) کاهش پیدا کرد (56/2%) و در سه هفته پایانی (T3) به مقادیر اولیه بازگشت ، ولی این تغییرات معنی دار نبود (712/0 = P) . همچنین غلظت C4 قبل از شروع دوره در دامنه طبیعی قرار داشت، ولی پس از گذشت سه هفته افزایش (18%) معنی داری پیدا کرد (02/0 = P) و در پایان اردو به مقادیر طبیعی قبل از شروع دوره بازگشت . درمجموع نتایج تحقیق نشان داد که اردوی شش هفته ای آمادگی کاراته کاران جوان، تغییراتی در پارامترهایی از سیستم کمپلمان به وجود می آورد که این تغییرات با توجه به نوع و شدت تمرینات کاراته قابل پیگیری هستند و برای دستیابی به نتیجه کلی، به پژوهش های بیشتری نیاز است.
مقایسه دو روش تمرین موازی ( پیوسته و گسسته) بر ترکیب بدن، توان هوایی و استقامت عضلانی دانشجویان مرد
تاثیر ریتم شبانه روزی بر پاسخ کورتیزول و انرژی مصرفی در مردان چاق و لاغر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر عبارت است از بررسی تاثیر ریتم شبانه روزی بر پاسخ کورتیزول و انرژی مصرفی مردان چاق و لاغر. 12 دانشجوی پسر غیرورزشکار در دو گروه چاق (6n=؛ شاخص توده بدن 2kg/m8/1±08/31؛ حداکثر اکسیژن مصرفی ml/kg/min9/3±45/35) و لاغر (6n=؛ شاخص توده بدن 2kg/m3/1±2/18؛ حداکثر اکسیژن مصرفی ml/kg/min3±86/45) آزمودنی های این تحقیق بودند. از t-student برای مقایسه متغیرها در دو گروه چاق و لاغر، و از ANOVA با اندازه گیری مکرر برای ارزیابی کورتیزول و انرژی مصرفی در حالت استراحت و وهله های مختلف بعد از فعالیت در سطح (05/0P<) استفاده شد. آزمون دویدن روی نوارگردان شامل 30 دقیقه دویدن با شدت max2Vo65% بود، که پس از 8 ساعت ناشتایی در ساعات 8 صبح و 6 بعد ازظهر انجام شد. نتایج نشان داد بین سطح پایه کورتیزول دو گروه تفاوتی وجود ندارد، در حالی که غلظت کورتیزول گروه چاق بلافاصله، 15، و 30 دقیقه بعد از فعالیت بالاتر از گروه لاغر بود (05/0P<). در هر دو گروه میانگین انرژی مصرفی و اکسیژن مصرفی در 30 دقیقه فعالیت در عصر بالاتر از صبح بود (05/0P<). بنابراین، می توان نتیجه گیری کرد افراد چاق هنگام فعالیت انرژی مصرفی بیشتر و سطح کورتیزول بالاتری نسبت به افراد لاغر دارند. همچنین، ریتم شبانه روزی بر میزان انرژی مصرفی و اکسیژن مصرفی تاثیر دارد و در عصرها مصرف انرژی به طور معناداری بیشتر از صبح هاست. لذا، در برنامه های کاهش وزن می توان آن را لحاظ کرد.
تأثیر سن و جنس بر ریکاوری فشار خون، متعاقب یک جلسه فعالیت وامانده ساز در مردان و زنان سالم غیرورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر تعیین تأثیر سن و جنس بر ریکاوری فشار خون پس از یک وهله فعالیت وامانده ساز در مردان و زنان سالم غیرورزشکار است. به این منظور 60 آزمودنی سالم بدون هیچ نوع سابقة بیماری (به ویژه بیماری فشار خونی) و سابقة مصرف دارو و مکمل، در شش گروه جداگانه جایگزین شدند. گروه اول: 10 مرد 20 تا 30 ساله؛ گروه دوم: 10 زن 20 تا 30 ساله؛ گروه سوم: 10 مرد 30 تا 40 ساله؛ گروه چهارم: 10 زن 30 تا 40 ساله؛ گروه پنجم: 10 مرد 40 تا 50 ساله؛ گروه ششم: 10 زن 40 تا 50 ساله. بلافاصله قبل از آزمون، ضربان قلب و فشار خون افراد دو بار(بعد از 10 و 15 دقیقه استراحت) در وضعیت نشسته روی دوچرخة کارسنج اندازه گیری شد. در طول آزمون، ضربان قلب و فشار خون(با استفاده از دستگاه اندازه گیری فشار خون) به فاصلة دو دقیقه اندازه گیری شد. پروتکل آزمون از سه دقیقه گرم کردن در بار کاری 50 وات روی دوچرخه کارسنج شروع شده و در هر دقیقه 20 وات به بار کاری اضافه می شد تا زمانی که آزمودنی ها به خستگی قابل تحمل برسند. سپس ضربان قلب و فشار خون در اولین دقیقه پس از آزمون اندازه گرفته شد و هر دو دقیقه این اندازه گیری ادامه یافت تا لحظه ای که این دو متغیر به سطح قبل از آزمون رسیدند(در دقایق 1، 3، 5، 7 و ....). برای تعیین اثر سن و جنس بر ریکاوری فشار خون، از تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و از آزمون تی مستقل برای مقایسة گروه ها استفاده شد. کلیة تجزیه و تحلیل های آماری با استفاده از نرم افزار SPSS16، در سطح معنیداری 05 /0P<، انجام گرفت. نتایج نشان داد بین زمان ریکاوری فشار خون، در سه رده سنی زنان سالم غیرورزشکار، تفاوت معنی داری وجود ندارد(05 /0
تاثیر فعالیت بدنی بر تغییرات غلظت کورتیزول و انرژی مصرفی در مردان چاق و لالاغر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر فعالیت بدنی بر پاسخ کورتیزول و انرژی مصرفی مردان چاق و لاغر بود. به این منظور 12 دانشجوی پسر غیرورزشکار به صورت داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند و پس از بررسی سوابق پزشکی – ورزشی و تکمیل رضایت نامه، به دو گروه چاق (با میانگین سنی 9/1 ±83/22 سال، شاخص توده بدنی 8/1 ±08/31 کیلوگرم بر مترمربع و حداکثر اکسیژن مصرفی 9/3 ± 45/35 میلی لیتر به ازای هر کیلوگرم وزن بدن در دقیقه) و لاغر (با میانگین سنی 1 ±17/21 سال، شاخص توده بدن 3/1 ± 2/18 کیلوگرم بر مترمربع و حداکثر اکسیژن مصرفی 3 ±86/45 میلی لیتر به ازای هر کیلوگرم وزن بدن در دقیقه) تقسیم شدند. پروتکل فعالیت بدنی در ساعت 8 صبح انجام شد و شامل 30 دقیقه دویدن بر روی تردمیل با شدت 65% حداکثر اکسیژن مصرفی بود و به وسیله دستگاه گازآنالایزر گازهای تنفسی اندازه گیری می شد. نمونه های بزاقی قبل از فعالیت، بلافاصله بعد از فعالیت، 15 و 30 دقیقه بعد از فعالیت جمع آوری شد. از آزمون های آماری t – استودنت و آنالیز واریانس با اندازه گیری مکرر برای ارزیابی کورتیزول، انرژی مصرفی، اکسیژن مصرفی و نسبت تبادل تنفسی بین دو گروه در حالت استراحت و فعالیت در سطح (05/0 P<) استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که تفاوتی بین سطح پایه کورتیزول بین دو گروه چاق و لاغر وجود ندارد، درحالی که غلظت کورتیزول در گروه چاق بلافاصله بعد از فعالیت ، 15 و 30 دقیقه بعد از فعالیت، به طور معنی داری بیشتر از گروه لاغر بود (05/0 P<). همچنین میانگین انرژی مصرفی فعالیت (کیلوکالری در دقیقه، یا کیلوکالری در دقیقه به ازای هر کیلوگرم توده بدون چربی) درگروه چاق به طور معنی داری بیشتر از گروه لاغر بود (05/0 P< )، اما تفاوت معنی داری بین مقدار اکسیژن مصرفی و نسبت تبادل تنفسی بین دو گروه مشاهده نشد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که درصد چربی بدن بر مقدار انرژی مصرفی و غلظت کورتیزول تاثیر می گذارد، و افراد چاق هنگام فعالیت، انرژی مصرفی بیشتر و سطح کورتیزول بالاتری نسبت به افراد لاغر دارند.
مقایسه اثر سه نوع تمرین قدرتی ، استقامتی و موازی ( ترکیب قدرتی و استقامتی ) بر ویژگیهای بیوانرژیک ، قدرت بیشینه و ترکیب بدنی مردان تمرین نکرده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش عبارت است از مقایسه اثر سه نوع تمرین قدرتی، استقامتی، و موازی بر ویژگیهای بیوانرژیک ، قدرت بیشینه و ترکیب بدنی دانشجویان تمرین نکرده.46 دانشجوی داوطلب شرکت در پژوهش با میانگین سنی 21/1+89/24 سال به صورت تصادفی در چهار گروه قدرتی ، استقامتی، موازی، و کنترل تقسیم شدند...
مقایسه اثربخشی دو برنامه تمرین بر شاخص های عضلانی – اسکلتی و قلبی – عروقی دختران دانشجوی کم تحرک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر، آثار متقابل زمان جلسات فعالیت بدنی با تعداد جلسات در هفته در جهت افزایش سطح آمادگی جسمانی، مورد توجه محققان عرصه سلامت قرار گرفته است. بر این اساس، پژوهشی با هدف مقایسه اثربخشی دو برنامه تمرین بر شاخص های عضلانی – اسکلتی و قلبی – عروقی دختران دانشجوی کم تحرک طراحی و به اجرا گذاشته شد. به این منظور 111 دانشجوی کم تحرک داوطلب انتخاب و به طور تصادفی به سه گروه با میانگین و انحراف استاندارد سن، گروه های تک جلسه ای (37 نفر، 73/1 ± 02/21 سال)، دو جلسه ای (35 نفر، 17/2± 17/21 سال) و کنترل (39 نفر 27/2 ± 78/21 سال) تقسیم شدند. برنامه تمرینی تک جلسه ای شامل دویدن با شدت HRmax 70 – 60 درصد، 60 – 40 دقیقه، یک جلسه در هفته و در گروه دو جلسه ای، دویدن با شدت مشابه، 30 – 20 دقیقه، دو جلسه در هفته به مدت 12 هفته بود. در هر دو برنامه تمرینی، تمرینات آمادگی جسمانی شامل استقامت عضلانی، انعطاف پذیری و چابکی اجرا شد. از آزمون های راکپورت، فشار خون، دو 9 × 4 متر، دراز و نشست، کشش بارفیکس، نشستن و خم شدن برای اندازه گیری شاخص های مذکور استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آنالیز واریانس دوسویه با آزمون تعقیبی بن فرنی در سطح معنی داری (05/0P≤) نشان داد در هر دو گروه تجربی شاخص های قلبی – عروقی و عضلانی – اسکلتی به طور معنی داری بهبود یافت. در حالی که زمان چابکی تنها در گروه دو جلسه ای به طور معنی داری کاهش یافت (05/0P<). به طور کلی شاید اجرای هر دو برنامه تمرینی سازگاری های مفیدی را در پی داشته و تغییر تعداد جلسات تمرین فقط بر درجه بهبود آنها تاثیر داشته است، اما در مورد چابکی، احتمالاً تاثیر تغییر تعداد جلسات بیش از مدت کل تمرین در هفته بوده است.
تأثیر شش هفته تمرین استقامتی بر سطوح برخی سایتوکاین های ریزمحیط تومور در موش های ماده مبتلا به تومور پستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیرات تمرینات ورزشی بر تعادل سایتوکاینی موش های ماده مبتلا به سرطان پستان است. بدین منظور 20 سر موش بالب سی ماده تصادفی در دو گروه کنترل و تجربی قرار گرفتند. پس از آشناسازی با محیط و تزریق سلول های سرطانی به همه موش ها، گروه تجربی به مدت شش هفته، پنج روز و با شدت متوسط تمرینات استقامتی را انجام دادند. موش ها روزانه از نظر تغییرات رشد تومور ارزیابی شدند. در پایان موش ها نخاعی شدند و بافت تومور برداشته شده و به سرعت فریز شد و در دمای 70- درجه سلسیوس نگهداری شد. نمونه تومور هموژنیزه شده و سپس با روش الایزا مقادیر سایتوکاین های IL-17 و IFN-g در نمونه ها بررسی شد. از آزمون Tمستقل برای تعیین اختلاف بین گروه ها استفاده شد. کاهش معنادار IL-17 در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل مشاهده شد (03/0 P=). همچنین، سطوح IFN-γ افزایش نشان داد. ولی این افزایش از لحاظ آمار معنادار نبود. کاهش معنادار میزان رشد تومور نیز در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل مشاهده شد (005/0 P=). از آنجا که IL-17 در رگ زایی، رشد و متاستاز تومور نقش دارد، کاهش سطوح این سایتوکاین که به موازات کاهش حجم تومور است نشان می دهد که تمرین از طریق کاهش سطوح این سایتوکاین موجب کاهش رشد تومور می شود. همچنین افزایش در سطح IFN-γ حاکی از تعدیل سایتوکاینی به وسیله تمرین در ریزمحیط تومور در راستای القای ایمنی سلولی ضد تومور است که نقش حمایتی تمرین در تحریک ایمنی ضد تومور را نشان می دهند. با توجه به نتایج پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت تمرینات استقامتی نقش مؤثری در بازداری از رشد تومور در سرطان های وابسته به استروژن دارد.
هیپرگلیسمی و هیپرانسولینمی، واکنش Igfbp-1 را به ورزش طولانی مدت در دوچرخه سواران تمرین کرده از بین می برد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حرکت پاییز ۱۳۸۲ شماره ۱۷
حوزههای تخصصی:
به منظور تعیین اثر ورزش در مقدار IGFBP-1 در جریان خون مطالعه حاضر در شرایط ورزش طولانی و کلمپ هیپرگلیسمی و هیپرانسولینمی انجام شد هشت دوچرخه سوار مرد به طور تصادفی در دو نوبت جداگانه در شرایط کلمپ گلوکز G و کلمپ گلوکز به همراه تزریق انسولین IG به مدت 120 دقیقه روی دوچرخه ارگومتر با شدت تقریبا 70% حداکثر اکسیژن مصرفی VO2max رکاب زدند نمونه های خون در حالت استراحت قبل از کلمپ و سی دقیقه پس از کلمپ و زمان ورزش برای تعیین مقدار گلوکز انسولین IGFBP-3 ،IGFBP-1JGF-1 گرفته شد و مورد تجزیه قرار گرفتند غلظت گلوکز خون در هر دو آزمایش به طور معنی داری افزایش یافت 001/0< P و در حدود ده میلی مول در لیتر حفظ شد میانگین غلظت انسولین در پلاسما نیز در هر دو آزمایش به طور 32 معنی داری افزایش یافت 001/0> P و مقدار آن زمان ورزش به ترتیب در شرایط G 3/7+32 و GI 6/16+102 میکرو واحد در هر میلی لیتر بود مقدار IGFBP-1 پس از سی دقیقه کلمپ در هر آزمایش تغییر نکرد اما پس از 60 و 120 دقیقه ورزش به طور معنی داری کاهش پیدا کرد 001/0>P نتایج تحقیق حاضر نشان می دهد غلظت زیاد گلوکز و انسولین در خون به دلیل تزریق خارجی این مواد ترشح IGFBP-1 را زمان ورزش کاملا متوقف کرده یا موجب افزایش کلیرانس (پاکسازی ) آن از گردش خون می شود بنابراین می توان گفت انسولین تنظیم کننده اصلی IGFBP-1 است و به نظر می رسد ورزش به تنهایی عامل تنظیم کننده ترشح IGFBP-1 باشد
ارتباط سطوح استراحتی ویسفاتین و تغییرات آن در پاسخ به فعالیت حاد استقامتی با آمادگی هوازی و ترکیب بدن در مردان سالم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف تحقیق بررسی ارتباط سطوح استراحتی و تغییرات ویسفاتین طی فعالیت حاد استقامتی با آمادگی هوازی و ترکیب بدن بود. بدین منظور 46 آزمودنی (میانگین±انحراف معیار؛ سن، 1/16±9/42 سال؛ قد، 4/5±8/171 سانتی متر؛ وزن 7/9±6/73 کیلوگرم) در تحقیق حاضر شرکت کردند. در یک جلسه ابتدا ویژگی های ترکیب بدنی شامل وزن، نسبت دور کمر به باسن (WHR) و شاخص توده بدنی (BMI) اندازه گیری شد و پس از 5 دقیقه گرم کردن عمومی، حداکثر اکسیژن مصرفی (Vo2max) آزمودنی ها با استفاده از آزمون فزآینده و بر روی دوچرخه ارگومتر تعیین شد. به فاصله یک هفته آزمودنی ها یک جلسه فعالیت حاد استقامتی با شدت 60 درصد Vo2max و به مدت 30 دقیقه بر روی دوچرخه انجام دادند. دو نمونه خونی قبل و بلافاصله پس از فعالیت گرفته شد و برای اندازه گیری گلوکز و ویسفاتین مورد استفاده قرار گرفت. جهت بررسی ارتباط سطوح استراحتی ویسفاتین و تغییرات آن در پاسخ به فعالیت با سایر فاکتورها از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد بین سطح سرمی ویسفاتین با آمادگی هوازی (265/0=, p17/0=r) و فاکتورهای ترکیب بدنی ارتباط معنا داری وجود ندارد (05/0<P). اما تغییرات ویسفاتین طی فعالیت حاد استقامتی با آمادگی هوازی (018/0=, p349/0=r) و تغییرات گلوکز (013/0, p=363/0r=) ارتباط مثبت و معناداری دارد. علاوه بر این نتایج همبستگی نشان داد آمادگی هوازی با سطوح استراحتی گلوکز و تغییرات آن در پاسخ به فعالیت (013/0=, p362/0-=r) ارتباط منفی و معناداری دارد. بر اساس نتایج تحقیق حاضر نتیجه گیری می شود میزان آمادگی هوازی نقشی در سطح پایه ویسفاتین ندارد، اما آمادگی هوازی بالاتر موجب تغییرات بیشتری در پاسخ ویسفاتین به فعالیت حاد می شود. این مسئله احتمالاً نشان دهنده نقش ویسفاتین در بهبود عمکرد هوازی از طریق بیوسنتر NAD+ و نیز افزایش ترشح انسولین در حین و بلافاصله پس از فعالیت است.
مقایسه اثر سه روش بیش تمرینی بر روی سیستم ایمنی شناگران زن باشگاهی
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر اثر سه روش بیش تمرینی را بر سیستم ایمنی (لکوسیتها و زیر رده های آن مانند لنفوسیتها، مونوسیتها، نوتروفیلها) شناگران زن مورد مطالعه قرار می دهد. شناگران زن باشگاهی که بیش از یکسال به طور مرتب مشغول تمرین شنا بودند جامعه آماری این تحقیق را تشکیل می دهد. چهل آزمودنی از این جامعه به طور تصادفی انتخاب شدند و در چهار گروه که شامل یک گروه کنترل و سه گروه تجربی بودند، با تعداد 10 نفر در هر گروه قرار گرفتند. پیش از شروع تمرینات نمونه خونی برای بررسی گلبولهای سفید و زیر رده های آن جمع آوری گردید. پس از آن آزمودنیها به مدت شش هفته در چهار گروه متفاوت با چهار برنامه تمرینی متفاوت که از نظر حجم تمرین و تعداد روزها در هفته تفاوت داشت به تمرین پرداختند.در پایان شش هفته تمرین، مجددا نمونه های خونی جهت برررسی میزان گلبولهای سفید و زیر رده های آن جمع آوری گردید. از آمار توصیفی برای توصیف شاخص های آمار توصیفی (میانگین، میانه، نما، دامنه، حداکثر و حداقل) استفاده گردید و از آزمون تحلیل واریانس (ANOVA) برای مقایسه میانگین ها در چهار گروه استفاده گردید. برای مقایسه اختلاف میانگین های پیش آزمون t وابسته استفاده گردید. نتایج این تحقیق نشان داد که گروه تجربی، که بیشترین حجم تمرین و کمترین زمان دوره بازیافت را داشتند، بیشترین کاهش معنی دار (p ٪5) در گلبولهای سفید آنان مشاهده گردید. این امر همچنین با تحقیقات گذشته که ثابت نموده حجم ها و شدت های زیاد تمرین در ورزشکاران قهرمان، سیستم ایمنی را تحت تاثیر قرار داده و باعث کاهش گلبولهای سفید می شود مطابقت دارد.
مقایسه اثرات 8 هفته تمرین قدرتی و استقامتی بر سطح پلاسمایی ویسفاتین مردان میانسال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف تحقیق حاضر مقایسه اثرات 8 هفته تمرین قدرتی و استقامتی بر سطح ویسفاتین پلاسما در مردان میانسال بود. بدین منظور 28 مرد میانسال سالم (سن: 7/4±3/38 سال، قد: 9/5±5/173 سانتی متر و شاخص توده بدن 9/2±9/25 کیلوگرم بر متر مربع میانگین± انحراف معیار) به عنوان آزمودنی انتخاب شدند و به طور تصادفی در سه گروه کنترل (10=n)، گروه تمرینات قدرتی (9=n) و گروه تمرینات استقامتی (9=n) قرار گرفتند. تمرینات قدرتی به مدت 8 هفته با 65 - 80 درصد یک تکرار بیشینه، 8 - 12 تکرار، 2 - 4 نوبت و 3 جلسه در هفته انجام شدند. تمرینات استقامتی نیز به مدت 8 هفته با شدت 65 – 80 درصد ضربان قلب بیشینه، به مدت 20 – 34 دقیقه و 3 جلسه در هفته صورت گرفت. نتایج نشان داد که 8 هفته تمرینات قدرتی و استقامتی موجب کاهش معنی دار درصد چربی (به ترتیب 4/5 و 8/8 درصد)، نسبت دور کمر به لگن (2/2 درصد در هر گروه) و غلظت ویسفاتین پلاسما (به ترتیب 7/19 و 6/29 درصد) شده است (05/0>P). از طرف دیگر حداکثر اکسیژن مصرفی پس از اعمال تمرینات قدرتی و استقامتی افزایش پیدا کرد (به ترتیب 1/13 و 8/15 درصد) که این افزایش نسبت به گروه کنترل نیز معنی دار بود (01/0>P). علاوه بر این، ارتباط مثبت معنی داری بین سطح اولیه ویسفاتین با درصد چربی و سطح تری گلیسرید مشاهده شد (05/0>P). به طور کلی می توان عنوان کرد که 8 هفته تمرینات قدرتی و استقامتی به واسطه کاهش توده چربی موجب کاهش غلظت ویسفاتین پلاسما در مردان میانسال می شوند و تمرینات استقامتی نسبت به تمرینات مقاومتی، تأثیر بیشتری در کاهش سطح ویسفاتین پلاسما دارند.
ارتباط بین تغییرات امتیاز اشتها و سطوحِ در گردش لپتین و گرلین اسیله شده متعاقب یک دوره تمرین قدرتی در مردان چاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده مقدمه و هدف: چگونگی ارتباط بین تمرین و اشتها هم برای افرادی که علاقه مند به حفظ وزن بدن سالم هستند و هم برای ورزشکارانی که می خواهند عملکرد خود را به حد مطلوب برسانند، مهم است. هدف از مطالعه حاضر بررسی ارتباط بین تغییرات امتیاز اشتها و سطوحِ در گردش لپتین و گرلین اسیله شده متعاقب یک دوره تمرین قدرتی بود. مواد و روش ها: در یک کارآزمایی نیمه تجربی، 21 مرد جوان چاق بطور تصادفی به دو گروه تمرین قدرتی (10 نفر، 3/3 ± 7/26 سال، 5/5 ± 1/96 کیلوگرم، 9/2 ± 2/31 درصد چربی، 8/2 ± 6/32 کیلوگرم بر متر مربع) و کنترل (11 نفر، 7/3 ± 1/28 سال، 7/5 ± 7/95 کیلوگرم، 2/3 ± 9/30 درصد چربی، 7/3 ± 1/32 کیلوگرم بر متر مربع) تقسیم شدند. ویژگی های عمومی آزمودنی ها، سطوح در گردش لپتین و گرلین اسیله شده (با بکارگیری کیت های الایزا) و امتیاز اشتها (با استفاده از پرسشنامه اشتهای کنسول تغذیه) قبل و پس از دوره تمرین اندازه گیری شد. پروتکل تمرین قدرتی شامل دوازده هفته تمرین با وزنه (3 جلسه تمرین در هفته، ده ایستگاه، 3 ست 12-8 تکرار در هر ایستگاه، شدت 80-60 درصد یک تکرار بیشینه، میزان استراحت بین ست ها 1 دقیقه و بین ایستگاه ها 2 دقیقه، مدت زمان تمرین اصلی حدود 60 دقیقه در هر جلسه) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با بکارگیری نرم افزار آماری SPSS-16 صورت گرفت. سطح معنی داری 05/0 > p در نظر گرفته شد. یافته ها: تمرین قدرتی غلظت لپتین سرم را کاهش (1/4 ± 0/8 در مقابل 6/3 ± 1/6 نانوگرم بر میلی لیتر) و غلظت گرلین اسیله شده پلاسما (6/4 ± 1/15 در مقابل 8/2 ± 6/18 پیکوگرم بر میلی لیتر) و امتیاز اشتها (7/1 ± 4/30 در مقابل 2/2 ± 3/32) را افزایش داد (به ترتیب 025/0=P، 039/0=P، 042/0=P). همچنین، تغییرات اشتها در گروه تمرین با تغییرات غلظت لپتین سرم بطور معکوس و با تغییرات غلظت گرلین آسیله شده پلاسما بطور مستقیم همبسته بود (به ترتیب 013/0=P، 022/0=P). نتیجه گیری: اجرای تمرین قدرتی به مدت دوازده هفته سطوح لپتین سرم را کاهش، اما غلظت گرلین آسیله-شده پلاسما را افزایش می دهد. این تغییرات، با بهبود اشتها همراه می باشد. همچنین، به نظر می رسد تغییرات حاصله در امتیاز اشتها متعاقب تمرین با تغییرات سطوح لپتین و گرلین اسیله شده رابطه (به ترتیب معکوس و مستقیم) داشته باشد.
تأثیر تمرینات هوازی بر سطوح سرمی سایتوکین های TNF-α ،IL-1β ،IL-6، Hsp70 در موش های صحرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سطوح برون سلولی (سرمی) پروتئین شوک گرمایی 70 تحت تأثیر عوامل استرس زای مختلف از جمله ورزش قرار می گیرد و نشان داده شده است که این پروتئین سطوح در گردش سایتوکین های پیش التهابی را در نمونه های انسانی و حیوانی تحت تأثیر قرار می دهد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر تمرینات استقامتی بر سطوح سرمی سایتوکین های پیش التهابی TNF-α، IL-1β، IL-6 و Hsp70 در رت های تمرین کرده و تمرین نکرده است. 10 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (خریداری-شده از انستیتو پاستور ایران) به طور مساوی به دو گروه کنترل و تمرین کرده تقسیم شدند. برنامة تمرین ورزشی هوازی درگروه تمرین کرده شامل 8 هفته تمرینات استقامتی (5 روز در هفته) دویدن با شدت 55 تا 75 درصد VO2max روی نوار گردان بود، استفاده شد. نتایج نشان داد که سطوح سومی Hsp70 در گروه تمری نسبت به گروه تمرین افزایش معناداری داشت (05 /0 P<). از سوی دیگر، تغییر معناداری در سطوح سایتوکین های پیش التهابی TNF-α، IL-1β، IL-6 بین گروه تمرین-کرده نسبت به گروه کنترل مشاهده نشد. بنابراین تمرین استقامتی ممکن است با افزایش سطوح سرمی Hsp70 موجب حفاظت سلولی و تقویت سیستم ایمنی شود.
تاثیرات کوتاه مدت و طولالانی مدت سه نوع فعالیت ورزشی سرعتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به اینکه عضلات اسکلتی، بافت اصلی درگیر در فعالیت های بدنی اند، بنابراین بررسی تغییرات و آسیب های وارده بر این بافت طی فعالیت های ورزشی گوناگون اهمیت زیادی دارد. هدف از این تحقیق، بررسی تاثیرات کوتاه مدت (یک جلسه) و طولانی مدت (36 جلسه) فعالیت های ورزشی گوناگون (سرعتی، استقامتی و ترکیبی) بر شاخص های پلاسمایی آسیب عضلانی لاکتات هیدروژناز (LDH) ، کراتین کیناز (CK) و مالون دی آلدوئید (MDA) است. به این منظور 40 سر موش جوان سه ماهه به شکل تصادفی در چهار گروه 10 تایی کنترل، ورزش استقامتی، سرعتی و ترکیبی قرار گرفتند. 24 ساعت پس از اولین و سی و ششمین جلسه تمرینی آزمودنی ها، خونگیری به منظور بررسی تاثیرات کوتاه مدت و طولانی مدت اجرای برنامه های گوناگون ورزشی انجام شد. اندازه گیری شاخص ها با استفاده از کیت های مربوط و به کمک دستگاه اتوآنالایزر انجام گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آنالیز واریانس تکراری (و در صورت لزوم آزمون t مستقل و همبسته)، نشان داد پس از یک جلسه فعالیت، مقادیر CK و LDH (و نه MDA) در بیشتر گروه های تمرینی (نسبت به گروه کنترل) افزایش معنی داری یافت. این افزایش پس از 36 جلسه تمرین بارزتر شد. در کل نتایج این تحقیق نشان داد انجام فعالیت های کوتاه مدت و طولانی مدت ورزشی (هر دو) موجب بروز آسیب های عضلانی می شود و شدت این آسیب ها در گروه فعالیت ورزشی ترکیبی بیش از دو گروه دیگر تمرینی است. همچنین چون شاخص MDA در بیشتر مراحل ارزیابی، بین گروه ها تفاوت معنی داری نداشت، درحالی که شاخص های CK و LDH تفاوت معنی داری داشتند، می توان نتیجه گرفت که پراکسیداسیون چربی، مکانیسم احتمالی راه اندازی آسیب نیست.
اثر مصرف دوز متوسط و کم کافئین بر قدرت بیشینه، استقامت و توان عضلانی در پرورش اندام کاران مرد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحقیقات تأثیرات مثبت مصرف کافئین را بر عملکرد هوازی گزارش کرده اند، اما نتایج تأثیرات نیروزایی کافئین بر اجرای
بی هوازی و ورزش کوتاه مدت و شدید، متناقض و مبهم است. هدف تحقیق حاضر، بررسی اثر مصرف مقادیر متوسط و کم کافئین بر قدرت بیشینه، استقامت و توان عضلانی در پرورش اندام کاران مرد بود. به این منظور 12 مرد پرورش اندام کار (با میانگین سن 5±83 /26 سال، قد 04 /4 ± 174 سانتی متر و وزن 8 /3 ± 41 /77 کیلوگرم) به طور داوطلبانه انتخاب شدند. طرح تحقیق متقاطع بود. آزمودنی ها به چهار گروه کنترل، دوز کم کافئین ( mg/kg5 /2)، دوز متوسط کافئین (5 mg/kg) و دارونما (پودر نشاسته
به صورت کپسول) تقسیم شدند. سپس، آزمون های یک تکرار بیشینه (1RM) را برای قدرت بیشینه، تکرار تا خستگی با 70 درصد 1RM را برای استقامت عضلانی و تعداد تکرارها در 15 ثانیه با 80 درصد 1RM را برای توان عضلانی در حرکت های پرس سینه و پرس پا انجام دادند. داده ها با استفاده از آزمون های تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و t همبسته تحلیل شد. نتایج نشان داد مصرف دوز متوسط کافئین در مقایسه با دوز کم و دارونما موجب افزایش معنادار قدرت بیشینه، استقامت و توان می شود. در مجموع، می توان گفت افراد پرورش اندام کار برای بهبود قدرت بیشینه، استقامت و توان عضلانی، بهتر است یک ساعت قبل از ورزش، کافئین به مقدار متوسط استفاده کنند.