فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۶۱ تا ۲۸۰ مورد از کل ۱٬۷۱۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
مغز استخوان منبع اصلی انواع مختلف سلول های خونی است، ازاین رو، اغلب برای ارزیابی عوامل درمانی مورد استفاده قرار می گیرد. در پژوهش حاضر، تاثیر تمرین منظم بدنی و مکمل کورکومین بر سلولاریتی مغز استخوان موش های در معرض استات سرب بررسی شد. به این منظور، 48 موش ویستار به طور تصادفی به شش گروه شامل گروه های 1) پایه، 2) شم، 3) سرب، تمرین هوازی + سرب ، 5) کورکومین + سرب و 6) تمرین هوازی + کورکومین + سرب دسته بندی شدند. گروه های 3 تا 6 فقط 20 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن استات سرب را به مدت 8 هفته (سه روز در هفته) به صورت زیر صفاقی دریافت کردند، درحالی که گروه های 5 و 6 در همین مدت علاوه بر سرب، مقدار 30 میلی گرم محلول کورکومین به ازای هر کیلوگرم وزن بدن را نیز دریافت کردند. به علاوه، گروه های 4و 6 تمرین دویدن فزاینده را 5 جلسه در هفته با سرعت 15 تا 22 متر در دقیقه و به مدت 25 تا 64 دقیقه اجرا کردند. سلولاریتی، مغز استخوان ران با دستگاه آنالیزکننده تصویر بررسی و بر حسب درصد مغز سلولی بیان شد. سطوح مالوندی آلدهید، ظرفیت ضداکسایشی تام و مقادیر سرب خون به ترتیب با روش های اسید تیوباربیوتوریک، الایزا و اسپکتوفتومتری تعیین شد. داده ها با روش تحلیل واریانس یکطرفه و توکی در سطح 05/0 P? تحلیل شد. سلولاریتی مغز استخوان در گروه سرب به طور چشمگیری کمتر از دیگر گروه ها بود. از سوی دیگر، سطوح مالوندی آلدهید و سرب در گروه های تمرین هوازی و کورکومین به طور معنی داری کمتر از گروه های سرب بود. این نتایج نشان می دهد قرارگیری در معرض سرب ممکن است یک عامل خطر برای بیماری های هماتولوژیکی و ایمونولوژیکی باشد. همچنین اجرای تمرین هوازی و مصرف مکمل ضداکسایشی کورکومین ممکن است تاثیرات سودمندی در پیشگری از کاهش سلولاریتی مغز استخوان در اثر القای سرب داشته باشد. با توجه به تغییر شاخص های اکسایشی/ ضداکسایشی در پژوهش حاضر، سلولاریتی اندک در مغز استخوان گروه استات سرب را تا حدی می توان به افزایش فشار اکسایشی نسبت داد.
تاثیر ورزش فوتسال بر سطح و محتوای مواد معدنی استخوان زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر عبارت است از مقایسه سطح و محتوای مواد معدنی استخوان بین زنان فوتسالیست و غیر ورزشکار. نمونه های این پژوهش 15 زن فوتسالیست (سن 8/2±3/24 سال، قد 4/4±1/161سانتی متر، و وزن 7±3/54 کیلوگرم) و 15 زن سالم غیر ورزشکار (سن 2±8/23 سال، قد 7±9/160 سانتی متر، و وزن 6/9±5/51 کیلوگرم) بودند. همه نمونه ها سالم بودند و هیچ گونه سابقه بیماری و پوکی استخوان یا شکستگی نداشتند. همچنین، هیچ دارویی نیز استفاده نمی کردند. سطح و محتوای مواد معدنی استخوان با دستگاه سنجش تراکم مواد معدنی استخوان (DEXA) در مهره های دوم تا چهارم کمری، همچنین گردن و تروکانتر استخوان ران هر دو پا اندازه گیری شد. آزمون t مستقل در تحلیل داده ها به کار رفت. نتایج نشان داد میزان محتوای مواد معدنی استخوان مهره های کمری، و پای برتر و غیر برتر زنان فوتسالیست (8/2477±0/53607، 3/2393±6/35130 و 8/2177±2/36791 میلی گرم) به طور معناداری (05/0>P) بیشتر از زنان غیرورزشکار (2/1979±3/45877، 8/2178±8/27082 و 4/1848±2/26739 میلی گرم) بود. اما، بین سطح استخوانی در مهره های کمر، و پای برتر و غیر برتر زنان فوتسالیست (5/2±4/42، 8/1±2/31 و 9/1±2/31 سانتی مترمربع) و افراد غیرورزشکار (5/2±5/41، 9/1±9/30 و 9/1±4/30 سانتی مترمربع) تفاوت معناداری مشاهده نشد (05/0
ارتباط شاخص های التهابی بیماری قلبی- عروقی با حداکثر اکسیژن مصرفی در زنان سالم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت شاخص های التهابی بیماری قلبی- عروقی یکی از موضوعات مورد توجه پژوهشگران است. با توجه به اهمیت فعالیت های ورزشی در پیشگیری از بیماری های قلبی- عروقی، در این پژوهش سعی شده است تا ارتباط شاخص های التهابی بیماری قلبی- عروقی با حداکثر اکسیژن مصرفی در زنان سالم مورد بررسی قرار گیرد. به همین منظور 40 زن سالم غیر یائسه (4.2 ±0 .45 سال) که سابقه بیماری قلبی- عروقی نداشته و تحت درمان دارویی نبودند، به طور تصادفی انتخاب شدند. برای اندازه گیری حداکثر اکسیژن مصرفی از آزمون بروس روی نوار گردان استفاده شد. مقدار 10 میلی لیترخون سیاهرگی در وضعیت ناشتا گرفته شد و متغیرهای اینترلوکین -6 ، پروتئین واکنش دهنده c ، فیبرینوژن، گلبول سفید خون، کلسترول تام و کلسترول لیپوپروتئین پر چگالی پلاسمایی مورد سنجش قرار گرفتند. اطلاعات به دست آمده با آزمون آماری ضریب همبستگی پیرسون نشان داد، ارتباط معکوس معناداری بین مقادیر اینترلوکین -6 و Vo2max (48/0- =r، 05/0>p)، پروتئین واکنش دهندهc و Vo2max (40/0- =r، 05/0>p)، فیبرینوژن و Vo2max (52/0- =r، 001/0>p) و گلبول سفید خون و Vo2max (32/0- =r، 044/0>p) وجود دارد. بنابراین با توجه به پژوهش حاضر می توان گفت، آمادگی قلبی- عروقی به طور معکوسی با شاخص های التهابی در ارتباط می باشد و انجام فعالیت های بدنی تا حدودی سبب کاهش شاخص های التهابی و در نتیجه افزایش آمادگی قلبی- عروقی می-شوند.
تاثیر تمرین استقامتی و بی تمرینی بر پراکسیداسیون لیپید ودستگاه ضد اکسایشی موشهای ویستار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر فعالیت ورزشی استقامتی و یک دوره بی تمرینی متعاقب آن، بر میزان پراکسیداسیون لیپید (MDA ) و پاسخ دستگاه ضد اکسایشی (FRAP ، اسید اوریک، بیلی روبین و پروتئین تام) بود. بدین منظور 35 سر مـوش نر 3 ماهه به صـورت تصادفی در 2 گروه تمـرین استقامتی (20 n= ) و کنترل (15n= ، بدون هیچ گونه برنامه تمرینی) قرار گرفتند. آزمودنیهای گروه تمرینی به مدت 12 هفته ، هفته ای 3 جلسه، با مدت و شدت مشخص تمرین کردند (از هفته هشتم تا دوازدهم 5 سر موش از آزمودنی های این گروه، بی تمرینی را تجربه کردند تا اثرات بی تمرینی بررسی شود). آزمودنیها به صورت جداگانه در آزمایشگاه حیوانات با شرایط کنترل شده [دما، رطوبت و چرخه روشنایی – تاریکی (12:12 ساعت)] نگهداری شده و از غذای استاندارد موش استفاده کردند. ارزیابی متغیرهای MDA و FRAP به صورت دستی، و ارزیابی سایر متغیرها توسط کیت انجام گرفت. پس از سه مرحله خونگیری [24 ساعت پس از اولین جلسه تمرینی، در انتهای هفته هشتم و انتهای هفته دوازدهم] نتایج حاصل از آنالیز واریانس دو راهه با اندازه گیریهای مکرر نشان داد دو گروه در مراحل مختلف ارزیابی در هیچ یک از متغیرهای مورد نظر با یکدیگر تفاوت معنی داری نداشته اند. اما ، در گروه استقامتی طی زمانهای مختلف اندازه گیری به لحاظ شاخصهای اسید اوریک (000/0P= ) و بیلی روبین (000/0P= ) تفاوت معناداری مشاهده شد. در کل، این تحقیق نشان می دهد یک دوره تمرین استقامتی باعث ایجاد استرس اکسایشی قابل ملاحظه ای (اکسایش لیپید) نشده است، هرچند سازگاریهای نسبی در دستگاه ضد اکسایشی موشها به وجود آمد.
تأثیر مصرف مکمل زعفران بر تغییرات سطوح آنزیمی سوپراکسایددیسموتاز و کاتالاز طی یک جلسه فعالیت شدید بی هوازی در زنان جوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آگاهی ورزشکاران از فواید استفاده از مکمل های ضداکسایشی گوناگون برای تقویت دستگاه ضداکسایشی بدن، موجب مصرف فراوان این مواد توسط آن ها شده است. از طرفی، به دلیل اثرات نامطلوب مکمل های شیمیایی، جایگزین کردن مواد و ترکیبات طبیعی به جای مواد شیمیایی ضروری به نظر می رسد. بر این اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر مصرف مکمل گیاهی زعفران طی یک جلسه فعالیت بی هوازی بر تغییرات سطوح آنزیمی سوپراکسایددیسموتاز (SOD) و کاتالاز (CAT) پلاسمای زنان جوان تمرین کرده انجام شده است. برای این منظور 10 دانشجوی دختر رشته تربیت بدنی (میانگین±انحراف معیار سن، 87/1±27/21 سال و وزن، 60/2±88/54 کیلوگرم) به صورت تصادفی انتخاب شدند. آزمودنی ها پس از 12 ساعت ناشتایی در آزمایشگاه حاضر شدند و بعد از مصرف کپسول های حاوی زعفران آزمون وینگیت را اجرا کردند. آزمودنی ها مجدداً پس از سه روز بی تمرینی آزمونی مشابه جلسه اول اجرا کردند، اما این بار به جای زعفران از دارونما استفاده شد. برای سنجش فعالیت آنزیم های SOD و CAT به روش رنگ سنجی شیمیایی در هر جلسه در سه مرحله (ناشتا، پس از مصرف زعفران یا دارونما و پس از انجام آزمون) از آزمودنی ها نمونه خونی گرفته شد. برای مقایسه تغییرات پارامترها در پاسخ به مکمل و ورزش در دو گروه از آزمون t مستقل و برای مقایسه درون گروهی داده ها از تحلیل واریانس مکرر (یک طرفه) استفاده شد. تحلیل آماری داده ها نشان داد سطوح استراحتی SOD وCAT در جلسه مکمل پس از مصرف زعفران کاهش و پس از انجام فعالیت افزایش معنی داری داشت (05/0P<). این تغییرات، در مقایسه با جلسه کنترل برای SOD در هر دو مرحله معنی دار بود، اما برای CAT کاهش در هر دو مرحله معنی دار نبود. بر اساس یافته های تحقیق حاضر می توان نتیجه گرفت که احتمالاً مصرف مکمل زعفران قبل از انجام فعالیت ورزشی می تواند محرک مناسبی برای بهبود و افزایش کارآیی دستگاه ضد اکسایشی باشد.
پاسخ حاد و تأخیری میوستاتین و مقاومت به انسولین به فعالیت مقاومتی دایره ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اخیراً نقش میوستاتین در کنترل مقاومت به انسولین مشخص شده است. هدف از این تحقیق، تعیین پاسخ حاد و تأخیری میوستاتین و مقاومت به انسولین به فعالیت مقاومتی دایره ای بود. به این منظور، 12 مرد سالم داوطلب، انتخاب شدند و در دو جلسه فعالیت مقاومتی و کنترل به فاصلة یک هفته شرکت کردند. بعد از یک جلسه آشنایی با فعالیت مقاومتی و اندازه گیری
1-RM، برنامة فعالیت مقاومتی دایره ای شامل هفت حرکت با شدت 55 درصد 1-RM در 3 دور با 15 تکرار اجرا شد. در هر جلسه، نمونه های خون قبل، بلافاصله بعد، یک ساعت بعد و 24 ساعت بعد از فعالیت، به منظور اندازه گیری غلظت میوستاتین، گلوکز و انسولین پلاسما جمع آوری و مقاومت به انسولین محاسبه شد. براساس نتایج آزمون تحلیل واریانس مکرر 4×2، زمان فعالیت تأثیر غیر معنی داری بر غلظت میوستاتین پلاسما داشت. این در حالی است که غلظت میوستاتین پلاسما بلافاصله بعد از فعالیت افزایش و یک ساعت و 24 ساعت بعد از فعالیت به تدریج کاهش یافت. زمان فعالیت تأثیر معنی داری بر غلظت گلوکز و انسولین پلاسما و مقاومت به انسولین داشت. به طوری که، غلظت گلوکز و انسولین پلاسما و مقاومت به انسولین بلافاصله بعد از فعالیت افزایش و یک ساعت و 24 ساعت بعد از فعالیت به تدریج کاهش یافت. تعامل جلسه و زمان تأثیر غیرمعنی داری بر غلظت میوستاتین و گلوکز پلاسما و تأثیر معنی داری بر غلظت انسولین پلاسما و مقاومت به انسولین داشت. بنابراین، فعالیت مقاومتی دایره ای نمی تواند تأثیر قابل توجهی بر پاسخ حاد و تأخیری میوستاتین و مقاومت به انسولین داشته باشد.
نقش جنسیت بر مقدار ژلاتینازهای سرم (MMP-2 و MMP-9) در حالت استراحت و در پاسخ به فعالیت استقامتی حاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
میزان آسیب بافت تاندون در زنان متعاقب فعالیت ورزشی بیشتر از مردان است. علت این تفاوت هنوز معلوم نیست. ژلاتینازها اجزای تشکیل دهندة بافت همبند را تخریب می کنند. بنابراین هدف از این تحقیق، بررسی نقش جنسیت بر مقدار ژلاتینازهای سرم (MMP-2 وMMP-9) در حالت استراحت و در پاسخ به فعالیت استقامتی است. 15 زن و 15مرد غیرفعال سالم در این پژوهش شرکت داشتند. 72 ساعت پس از تعیین V02 max، آزمودنی ها یک ساعت چرخ کارسنج را با شدت 70 درصد
V02maxرکاب زدند. 2 میلی لیتر خون قبل، بلافاصله و دو ساعت بعد از فعالیت، از ورید بازویی آزمودنی ها گرفته شد. MMP-2 وMMP-9 به روش الایزا اندازه گیری شدند. نتایج نشان داد که مقدار ژلاتینازهای سرم در حالت استراحت بین مردان و زنان متفاوت نیست. همچنین مقدار MMP-2 سرم بلافاصله بعد از فعالیت در هر دو گروه کاهش یافت، ولی مقدار این کاهش در زنان معنی دار نبود. مقدار MMP-9 سرم در هر دو گروه در پاسخ به فعالیت تغییر نکرد. همچنین تغییرات ژلاتینازهای سرم در پاسخ به فعالیت بین دو گروه متفاوت نبود. براساس یافته های این تحقیق مقدار ژلاتینازها در حالت استراحت و پاسخ آنها به فعالیت، عامل تاثیرگذار بر آسیب پذیری بیشتر بافت تاندون زنان در پاسخ به فعالیت نیست. احتمالاً عوامل ساختاری و فیزیولوژیکی دیگر در تاندون زنان عامل آسیب دیدگی بیشترباشد.
تأثیر شش هفته تمرین هوازی و رژیم غذایی بر ترکیب بدنی، پروفایل لیپیدی و شاخص های سندروم متابولیک زنان چاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: سندرم متابولیک؛ مجموعهای از عوامل خطر نظیر: چاقی، هایپرگلیسمیا، پُرفشار خونی، دیسلیپیدمی است که در توسعه بیماریهای قلبی عروقی و دیابت نوع دو سهیم است. هدف این تحقیق بررسی تأثیر شش هفته تمرین هوازی و رژیم غذایی بر ترکیب بدنی، پروفایل لیپیدی و شاخص های سندروم متابولیک زنان چاق بود.
روش بررسی: 16 زن داوطلب چاق مستعد و مبتلا به پُرفشارخونی با میانگین سن 44/30±3/74 سال به صورت نمونهگیری در دسترس، گزینش شدند. برنامه تمرین هوازی شامل دویدن نرم، حرکات موزون یا ایروبیک فزاینده و حرکات کششی بود که طی 18 جلسه با تواتر سه جلسه در هفته انجام شد و هر جلسه به مدت 60 دقیقه طول کشید. به علاوه رژیم غذایی کم کالری500 کیلوکالری کمتر از انرژی روزانه بود. پیش و پس از شش هفته مداخله سطوح سرمی شاخص های بیوشیمی خون، گلوکز و انسولین ناشتا به ترتیب با روش آنزیماتیک و ایمونو رادیو متریک اندازه گیری شدند. از شاخصHOMA برای اندازه گیری مقاومت به انسولین استفاده شد.
یافته ها: پس از شش هفته مداخله تمرین هوازی و رژیم غذایی کم کالری، کاهش معنی داری در وزن، نمایه ی توده ی بدن، درصد چربی،کلسترول تام، تری گلیسیرید، لیپوپروتئین کم چگال، مقاومت به انسولین، میانگین فشار خون سرخرگی و افزایش معنی داری در لیپوپروتئین پُرچگال و اکسیژن مصرفی بیشینه مشاهده شد.
نتیجه گیری: تمرین هوازی و رژیم غذایی منظم تأثیر مطلوبی بر ترکیب بدنی، پُروفایل لیپیدی و بهبود شاخص های سندروم متابولیک زنان چاق دارد
تأثیر حاد پروتکل های مختلف گرم کردن (ماساژ، کشش پویا، حس عمقی) بر توان بی هوازی، چابکی و انعطاف پذیری ورزشکاران مرد رشته ی والیبال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به اهمیت و نقش گرم کردن، امروزه مربیان روش های مختلف گرم کردن را جهت بهبود عملکرد ورزشکاران خود انجام می دهند. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر حاد سه پروتکل مختلف گرم کردن (ماساژ، کشش پویا، حس عمقی) بر عوامل منتخبآمادگی جسمانی در مردان رشته والیبال بود. سی و یک ورزشکار مرد رشته والیبال (میانگین سن 7/1 ± 2/21 سال، وزن 9/8 ± 1/72 کیلوگرم، قد 0/5 ± 5/180 سانتی متر) به صورت تصادفی در 4 گروه ماساژ، کشش پویا، حسی عمقی و کنترل تقسیم شدند. در جلسه ی اول، متعاقب5 دقیقه دویدن آهسته، آزمون های منتخب آمادگی جسمانی (توان بی هوازی، چابکی و انعطاف پذیری) در آزمودنی ها اندازه گیری شد. در جلسه ی دوم، آزمودنی های سه گروه تجربی (متعاقب 15 دقیقه گرم کردن اختصاصی) و گروه کنترل، آزمون های آمادگی جسمانی مربوطه را مجدداً انجام دادند. داده های حاصل با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی تحلیل شدند (05/0P<). نتایج نشان داد در آزمون چابکی، هر سه گروه تجربی نسبت به گروه کنترل به طور معنا داری عملکرد بهتری داشتند (05/0P<) و نتایج گروه حس عمقی به طور معنا داری برتر از گروه کشش و ماساژ بود (001/0P=). نتایج آزمون توان بی هوازی نیز در گروه حس عمقی و ماساژ به طور معنا داری بهتر از گروه های کشش پویا و کنترل بود (05/0P<). ضمن بهبود معنا دار انعطاف پذیری در گروه های تجربی نسبت به گروه کنترل، نتایج این آزمون نیز در گروه ماساژ نسبت به دیگر گروه ها به طور معنا داری بهتر بود (05/0P<). به نظر می رسد استفاده از تمرینات تخصصی گرم کردن حس عمقی و ماساژ، نسبت به سایر روش های گرم کردن، می تواند باعث بهبود بیشتری در عملکرد ورزشکاران رشته ی والیبال گردد.
تاثیر تمرین هوازی منظم بر بیان ژن رزیستین لنفوسیت در زنان جوان فعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رزیستین، یک هورمون مترشحه از بافت چربی است که نقش مهمی را در تنظیم هموستاز انرژی و متابولیسم ایفا می کند. هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر تمرین هوازی منظم بر بیان ژن رزیستین لنفوسیت زنان جوان تمرین کرده می باشد. روش بررسی: 20 نفر از بانوان تمرین کرده خراسانی انتخاب و بطور تصادفی به دو گروه کنترل و تجربی تقسیم شدند. گروه تجربی به مدت 8 هفته و چهارجلسه در هفته با شدت70-80 درصد ضربان قلب بیشینه تمرینات هوازی را اجرا کردند . از تمامی آزمودنی ها در 48 ساعت قبل از انجام پروتکل تمرینی و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین و پس از ناشتایی 10-12 ساعته خون گیری به عمل آمد. پس از جداسازی لنفوسیت ها به روش سانتریفیوژ ، بیان ژن رزیستین در لنفوسیت های آزمودنی ها با استفاده از روش Semi-quantitative-RT-PCR انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد بین میانگین شاخص توده بدنی و درصد چربی قبل و بعد از هشت هفته در گروه هوازی اختلاف معناداری وجود داشت (00/0p=). همچنین نتایج آزمون t مستقل نشان داد که بین میانگین بیان ژن رزیستین لنفوسیت در دو گروه کنترل و تمرین هوازی اختلاف معنادار وجود داشت (036/0 , p= 268/2-= (18)t ). نتیجه گیری: تمرین هوازی منظم علاوه بر کاهش وزن ، شاخص توده بدنی و درصدچربی، موجب افزایش بیان ژن رزیستین در زنان جوان تمرین کرده می شود که این نتیجه، نشان دهنده کاهش خطر ابتلا به بیماری های قلبی و افزایش قدرت دفاع ضداکسایشی بدن می باشد.
ارزیابی وضعیت جسمی و تهیه نورم آمادگی جسمانی دانشجویان دانشگاه بیرجند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اثر تمرینات مقاومتی و ترکیبی بر میزان گیرنده های استیل کولین نیکوتینی در عضله نعلی موش های نر ویستار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گیرنده های استیل کولین نیکوتینی (nAChR)، پروتئین های کامل غشایی هستند که عمل انتقال سیناپسی را در اتصالات عصبی عضلانی تعدیل می کنند. هدف از تحقیق حاضر تعیین تأثیر تمرینات مقاومتی و ترکیبی بر میزان nAChR در عضله نعلی موش های نر نژاد ویستار بود. تعداد 23 سر موش نر ویستار (با میانگین وزن 15 ± 220 گرم( به طور تصادفی به سه گروه کنترل(تعداد 8 سر)، تمرین مقاومتی(تعداد 7 سر) و تمرین ترکیبی(تعداد 8 سر) تقسیم شدند. حیوانات در هر دو گروه تمرینی به مدت 12 هفته برطبق برنامه های مورد نظر به تمرین پرداختند. 48 ساعت بعداز آخرین جلسه تمرینی، حیوانات بیهوش شدند و عضله نعلی آنها جدا شد. برای سنجش nAChR، از کیت الایزا استفاده شد. برای تحلیل آماری نیز، t مستقل مورد استفاده قرار گرفت. نتایج نشان داد که هر دو تمرین مقاومتی و ترکیبی موجب افزایش میزان nAChR عضله نعلی شد؛ بدین ترتیب که بین میزان nAChR گروه کنترل با گروه تمرین مقاومتی (001/0> p) وگروه کنترل با تمرین ترکیبی(001/0> p) تفاوت معنی دار وجود داشت. به علاوه، مشخص شد بینnAChR عضله نعلی گروه های تمرین ترکیبی و تمرین مقاومتی تفاوت معنی دار وجود ندارد. بر اساس این یافته ها، تمرین ورزشی می تواند عامل مهمی در افزایش nAChR در عضله نعلی موش نر ویستار باشد. به -نظر می رسد که فعالیت بدنی مانند تمرینات مقاومتی و ترکیبی احتمالاً می تواند با تسریع عوامل نروتروفیکی که در ساخت و دسته بندی nAChR دخیل اند، نقش کلیدی را در افزایش میزان گیرنده های نیکوتینی داشته باشد.
تأثیر یک دوره فعالیت بدنی منظم بر سطح اضطراب زنان باردار سه ماهه دوم و سوم بارداری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش مطالعه و تاثیر یک دوره فعالیت ورزشی منظم مانند پیاده روی بر سطح اضطراب زنان باردار سه ماهه دوم و سوم بارداری است روش پژوهش نیمه تجربی و به شکل میدانی است بدین منظور 40 زن باردار سه ماهه دوم و سوم بارداری ( بارداری اول و دوم که به طور مساوی در گروه ها قرار داشتند) که bmi قبل باردایشان 19 تا 25 بود به صورت در دسترس انتخاب و به دو گروه تجربی و دو گروه گواه تقیسم شدند نخست آزمودنی ها به پرسشنامه اضطراب کتل پاسخ دادند سپس بر روی دو گروه تجربی یک برنامه ویژه پیاده روی با شدت 50 تا 65 در صد ضربان قبل بیشینه به مدت هشت هفته انجام شد پس از آن همه آزمودنی ها به پرسشنامه اضطراب کتل پاسخ دادند تجزیه وتحلیل داده ها نشان داد که بین سطح اضطراب گروه تجربی و گواه در سه ماهه دوم و سوم بارداری تفاوت معنی داری وجود دارد 05/0>p در حالی که مقایسه تاثیر ورزش بر سطح اضطراب دو گروه تجربی سه ماهه دوم و سوم بارداری تفاوت معنی داری نشان نداد 05/0> p از بررسی و تجزیه و تحلیل نتایج حاصل از فرضیه های اول ودوم پژوهش در مورد سطح اضطراب 4 گروه و مشاهده رابطه معنی دار بین آنها می توان نتیجه گرفت که پیاده روی در گروه های مورد بررسی بدون در نظر گرفتن سه ماهه های بارداری به طور کلی تاثیر مثبت داشته و فعالیت بدنی موجب کاهش اضطراب در زنان باردار می شود
تأثیر چهار هفته تمرین هوازی بر اختلالات شناختی و عملکرد حرکتی موش های صحرایی نر دیابتی شده با استرپتوزوتوسین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، بررسی تأثیر چهار هفته تمرین هوازی بر اختلالات شناختی و عملکرد حرکتی موش های صحرایی نر دیابتی بود. به این منظور 24 سر موش صحرایی نر بالغ نژاد ویستار (وزن 9/9±275 گرم، سن 13 هفته) خریداری و به طور تصادفی به سه گروه شم، دیابت و دیابت+تمرین تقسیم شدند. دیابت با تزریق داخل صفاقی یک دوز استرپتوزوتوسین به مقدار ml/kg 60 القا شد. ملاک دیابتی شدن، قند خون بالای mg/dl 250 بود. یک هفته پس از القای دیابت، رت های گروه ورزش، به مدت چهار هفته، پنج روز در هفته (به مدت 30-20 دقیقه با سرعت 18-10 متر در دقیقه) روی تردمیل دویدند. از آزمون حافظه احترازی غیرفعال برای بررسی میزان اختلال در حافظه و از آزمون های سطح شیبدار و بارفیکس به منظور ارزیابی عملکرد حرکتی استفاده شد. یافته ها نشان داد که تمرین ورزشی به طور معنا داری میزان اختلال ناشی از دیابت در حافظه کوتاه مدت در آزمون حافظه احترازی غیرفعال (0001/0=P) را کاهش و عملکرد حرکتی موش های صحرایی دیابتی را در آزمون سطح شیبدار (017/0=P) و آزمون بارفیکس (0001/0=P) افزایش داد. به طور کلی می توان گفت که چهار هفته تمرین هوازی به بهبود اختلالات شناختی و عملکرد حرکتی در موش های صحرایی دیابتی شده با استرپتوزوتوسین منجر می شود.
اثر تمرین استقامتی پیوسته بر میزان HSP70 و طول عمر موشهای مبتلا به تومور سرطان سینه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش عبارت است از بررسی اثر تمرین استقامتی پیوسته بر میزان 70HSP در موشهای مبتلا به تومور سرطان سینه. بدین منظور تعداد 80 سر موش بالب سی ماده (4 تا 5 ماهه با میانگین وزنی 67/17 گرم) خریداری و به شکل تصادفی در 4 گروه 20تایی ورزش- تومور- ورزش (ETE)، ورزش- تومور- استراحت (ETR)، استراحت- تومور- ورزش (RTE)، استراحت-تومور- استراحت (RTR) تقسیم شد. اثر تمرین استقامتی بر میزان 70HSP در قبل و بعد از ایجاد تومور بررسی شد. تمرین استقامتی قبل از ایجاد تومور به مدت 8 هفته اجراگردید. این تمرینات در دو هفته اول با شدت 50 درصد max2VO شروع شد و در نهایت در هفته هشتم به 75 درصد max2VO رسید. تمرین استقامتی بعد از ایجاد تومور نیز با شدت نزدیک به 60 درصد max2VO و به مدت 4 هفته اجراشد. بعد از اتمام تمرینات و جداسازی طحال موش، با تست اِل آیزا سنجش 70HSP انجام گرفت. اطلاعات با نرم افزار SPSS تحلیل شد. نتایج تحلیل آنالیز واریانس یک راهه نشان داد میزان تولید پروتئین 70HSP در گروه هایی کاهش یافت که بعد از ابتلا به تومور ورزش را ادامه داده بودند. بدین ترتیب که میزان این پروتئین در گروه های ETE و RTE در مقایسه با گروههای RTR و ETR پایین تر بود (05/0(P<. این کاهش در اندازه حجم تومور و میزان مرگ نیز دیده شد. طبق یافته های پژوهش حاضر 70HSP در تعامل با تومور و ورزش استقامتی در نقش سیگنال تنظیمی عمل می کند. بدین ترتیب که میزان فعالیت این پروتئین تحت شرایط استرس و شرایط طبیعی متفاوت است. همچنین، به نظر می رسد ورزش منظم استقامتی و با شدت متوسط با کاهش میزان 70HSP در گونه های توموری، به عنوان مکمل و در کنار سایر روشهای درمانی در بهبود درمان تومور مؤثر است.
اثر تمرین هوازی حین همودیالیز بر کیفیت خواب و التهاب سیستمیک در بیماران همودیالیزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بی خوابی و التهاب مزمن در مرحله آخر نارسایی کلیوی متداول است. برای پاسخ به این سؤال که آیا تمرین هوازی حین همودیالیز می تواند کیفیت خواب و التهاب سیستمیک را در بیماران همودیالیزی بهبود بخشد یا خیر، 14 بیمار همودیالیزی (سن=23/10±35/51 سال، شاخص توده بدن= 58/2±5/22 کیلو گرم بر مترمربع) به طور تصادفی به گروه های تمرین هوازی (7 نفر) و کنترل (7 نفر) تقسیم شدند. گروه تمرین در یک برنامه تمرین هوازی 8 هفته ای حین دیالیز شرکت کردند (سه روز در هفته و هر جلسه حدود 60 دقیقه). شدت برنامه تمرین بر اساس مقیاس درک فشار بورگ بین 12 تا 16 بود. کیفیت خواب بر اساس شاخص کیفیت خواب پیتسبورگ (PSQI)، مقدار پروتئین واکنش دهنده C (شاخص التهاب سیستمیک) و آمادگی قلبی تنفسی، قبل و بعد از مداخله اندازه گیری شد. تمرین هوازی حین دیالیز شاخص کیفیت خواب و ظرفیت قلبی-تنفسی را در بیماران همودیالیزی بهبود بخشید (05/0P<). به طور همزمان، غلظت پروتئین واکنش دهنده C در پاسخ به تمرین هوازی کاهش یافت (05/0P<). در نتیجه، 8 هفته تمرین هوازی حین دیالیز باعث بهبود کیفیت خواب و آمادگی قلبی تنفسی در بیماران همودیالیزی شد و این بهبودی با کاهش سطوح پروتئین واکنش دهنده Cهمراه بود.
بررسی تأثیر یک هشت هفته حرکات ایروبیک بر میزان افسردگی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر سال اول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حرکت بهار ۱۳۸۶ شماره ۳۱
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر نیز با هدف بررسی اثر 8 هفته حرکات ایروبیک بر میزان افسردگی و پیشرفت تحصیلی دختران دانش آموز سال اول دوره متوسطه ناحیه خرم آباد انجام شد. به این منظور 2456 نفر از دانش آموزان پرسشنامه افسردگی را تکمیل کردند و معدل ترم اول آنان نیز ثبت شد. بعد از تجزیه و تحلیل پرسشنامه ها از بین 570 نفری که دارای افسردگی خفیف ، متوسط و شدید بودند و از لحاظ پیشرفت تحصیلی نیز در سطح ضعیفی قرار داشتند، 60 نفر به صورت تصادفی انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه تجربی (30 = n ) و کنترل (30 = n ) تقسیم شدند. گروه تجربی به مدت 8 هفته، هفته ای 3 جلسه و هر جلسه 1 ساعت حرکات ایروبیک را انجام دادند بعد از پایان دوره تمرینی هر دو گروه پرسشنمه افسردگی بک را پر کردند و بعد از اتمام امتحانات ترم دوم معدل ثبت شد. اطلاعات با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی و نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شد. در پایان ، نتایج نشان داد پس از انجام حرکات ایروبیک به مدت 8 هفته بین میانگین افسردگی گروه تجربی و کنترل تفاوت معنی داری وجود دارد اما بین پیشرفت تحصیلی دو گروه تفاوت معنی داری مشاهده نشد.
تاثیر دو مرحله مختلف دوره ماهانه (اواسط فولیکولی و لوتئینی) و فعالیت هوازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از تحقیق، تعیین تاثیر مراحل دوره ماهانه و فعالیت هوازی شدید روی هموستئین پلاسمایی و hs-CRP سرمی در دختران ورزشکار بود. به این منظور 9 دختر ورزشکار سالم با 8 سال سابقه فعالیت باشگاهی و دوره ماهانه منظم انتخاب شدند. این افراد دو قرارداد تمرینی بروس را در مراحل اواسط فولیکولی و لوتئینی تا حد واماندگی انجام دادند و نمونه خونی قبل و بلافاصله پس از فعالیت گرفته شد. به منظور بررسی تغییرات دو شاخص طی دو مرحله دوره ماهانه از آزمون واریانس یک راهه با اندازه گیری های مکرر استفاده شد (سطح معنی داری 05/0). مقادیر پایه و افزایش متعاقب فعالیت هموسیستئین و hs-CRP در مرحله فولیکولی بیشتر از مرحله لوتئینی بود که با افزایش استروژن در این مرحله همسو بود. تنها افزایش پس از فعالیت هموسیستئین در اواسط فولیکولی معنی دار بود. نتایج نشان داد افزایش استروژن در اواسط لوتئینی موجب کاهش هموسیستئین و hs-CRP می شود که حاکی از نقش محافظتی این هورمون در مقابل شاخص های پیشگوی بیماری قلبی – عروقی است.
تمرینات قدرتی با عضو برتر و تأثیر آن بر عضو غیر برتر در اندام تحتانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حرکت بهار ۱۳۸۵ شماره ۲۷
حوزههای تخصصی:
هدف از این تحقیق بررسی نقش تمرینات قدرتی با عضو برتر اندام تحتانی و تاثیر آن بر روی عضو غیر برتر دانشجویان غیر ورزشکار بود . بدین منظور 150 نفر با استفاده از پرسشنامه جمعیتی و ورزشی انتخاب شدند . از میان آنها 14 نفر با میانگین سنی 5/21 سال مورد مطالعه و بررسی قرار گرفتند . برای سنجش قدرت عضله چهار سر ران هر دو پا از دستگاه داینامومترالکترونیکی استفاده شد و پس از اندازه گیری قدرت عضله چهار سر ران ، 15 جلسه تمرین در سه هفته 5 جلسه ای فقط با عضو برتر اندام تحتانی صورت گرفت ، در حالی که چای غیر برتر به فعالیت عادی خود ادامه می داد . بعد از این مدت از هر دو پا مجددا آزمون قدرت به عمل آمد. داده های قبل و بعد از تمرین با استفاده از آزمون t همبسته مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد با انجام تمرینات قدرتی با عضو برتر اندام تحتانی نه تنها همان عضو تقویت می شود ،بلکه عضو غیر برتر هم به طور معنی داری تقویت می شود. به عبارتی موجب افزایش قدرت در هر دو عضو می گردد. بر اساس نظریه انتقال دوسویه و با توجه به نتایج می توان در هنگام آسیب یک عضو و محدودیت حرکتی آن با استفاده از تمرینات قدرتی در عضو دیگر از ضعیف شدن آن جلوگیری به عمل آورد.