فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۴۱ تا ۷۶۰ مورد از کل ۷٬۵۱۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
سلطه پارادایم عملگرایی بر حوزه سیاست گذاری علم و فناوری موجب تغییر رویکرد به مدیریت مراکز علمی شده است. از دیدگاه عملگرایی، تمام مراکز علمی باید توانایی تأمین نیازهای ذی نفعان و ارائه کارکردی مختص به خود داشته باشند. این موضوع نیاز پژوهشگاه ها به شناسایی ذهنیت ذینفعان را توجیه می کند. هدف پژوهش حاضر نگاشت شبکه تداعی های برند «ایرانداک» از دیدگاه ذی نفعان است. پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر حل مسئله، توصیفی است. برای نگاشت شبکه تداعی های برند «ایرانداک» از روش نقشه مفهومی برند استفاده شده است. نقشه مفهومی برند به عنوان روشی کیفی دارای سه مرحله استخراج تداعی های برند ، جمع آوری نقشه های انفرادی، و نگاشت نقشه نهایی است. جامعه آماری پژوهش ذی نفعان «ایرانداک» هستند. روش نمونه گیری در مرحله استخراج تداعی های برند و جمع آوری نقشه های انفرادی از نوع هدفمند و حجم نمونه در هر مرحله شامل ۷۰ نفر است. شبکه تداعی های برند «ایرانداک» دارای ۱۸ تداعی اصلی به تفکیک ۱۵ تداعی مثبت و سه تداعی منفی است. تداعی های اصلی مثبت شامل پیشگیری از دزدی علمی، جست وجوی مدارک علمی، منبع علمی، پایان نامه، دسترسی به اطلاعات، سامانه «گنج»، منابع الکترونیک، ارتباطات علمی، اخلاق پژوهش، صحت علمی، سامانه ها، ترویج علم، دانشگاه ها، مدیریت اطلاعات، سیاست گذاری علمی، و تداعی های اصلی منفی شامل دیوان سالاری، تعدد سامانه و سایت با طراحی نامناسب هستند. شبکه تداعی های برند «ایرانداک» دارای دو لایه تداعی است. تحلیل شبکه تداعی های برند «ایرانداک» نشان دهنده درگیری ذهنی پایین ذی نفعان با برند «ایرانداک» و پراکندگی ذهنیت ذی نفعان از برند «ایرانداک» است. تداعی های پایان نامه و پیشگیری از دزدی علمی قوی ترین ارتباط را با برند «ایرانداک» دارند.
پرکاربردترین مؤلفه های مدیریت داده های پژوهشی (مورد پژوهی: کتابداران کتابخانه های دانشگاهی علوم پزشکی قطب 7 کشور)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
دانش شناسی سال چهاردهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵۵
107-120
حوزههای تخصصی:
هدف: تعیین پرکاربرد ترین مؤلفه های مدیریت داده های پژوهشی از دید کتابداران کتابخانه های دانشگاهی علوم پزشکی قطب 7 کشور بوده است. روش پژوهش: در پژوهش حاضر از روش آمیخته (کیفی-کمی) استفاده شده است. داده های بخش کیفی متشکل از 20 نفر از خبرگان رشته، انتخاب و فرم های نظرسنجی با هدف اجماع نظرات، در 3 راند برای ایشان ارسال و ارزیابی انجام شد. در بخش کمی پرسشنامه محقق ساخته، نظرات 127نفر از کتابداران کتابخانه های دانشگاهی مورد نظر گردآوری شد. داده های کمی بوسیله آزمون های t ، فریدمن، تحلیل عاملی و مدل یابی معادلات ساختاری با نرم افزار PLS، تجزیه وتحلیل شدند. یافته ها: 6 مؤلفه در مدیریت داده پژوهشی از میان مؤلفه های دوازده گانه شناسایی شده در فازهای دلفی، پرکاربردترین آنها در کتابخانه های دانشگاهی علوم پزشکی قطب 7 کشور بوده اند که به ترتیب شامل: زیرساخت داده؛ نقش نظارتی؛ استفاده مجدد؛ بودجه؛ سازماندهی؛ اشتراک گذاری) بوده اند. میانگین بارهای عاملی 6 مؤلفه مذکور در کتابخانه های دانشگاهی مورد پژوهش، بالاتر از 6/0 (قابل قبول) بود. ضریب آلفای کرونباخ، پایایی ترکیبی و مقدار AVE برابر با 5/0 بوده، لذا تمامی معیارها در متغیرهای پنهان، در محدوده قابل قبول بوده اند. نتایج آزمون های t و فریدمن در بخش کمی نشان داد که از نگاه کتابداران در مقوله های فوق الذکر تفاوت معناداری نسبت به سایر مؤلفه ها وجود دارد. نتیجه گیری: بنابر نظر کتابداران کتابخانه های دانشگاهی علوم پزشکی قطب 7 کشور، مؤلفه های زیرساخت داده، نقش نظارتی، استفاده مجدد، بودجه، سازماندهی و اشتراک گذاری، کاربردی ترین مؤلفه ها در مدیریت داده های پژوهشی در اینگونه کتابخانه ها هستند که می توان از آنها به عنوان معیاری برای اجرای پژوهش های آتی و نیز جهت ساخت ابزاری برای انجام پژوهش های مرتبط استفاده کرد.
اقدام پژوهی رویداد نوآورانه کتاب و کودک: به منظور بهبود وضعیت مطالعه و کتاب خوانی کودکان در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر آن است که علاوه بر شناسایی چالش های اقدامات پیشین، با پرورش ایده های نوآورانه از طریق برگزاری رویداد های نوآوری به رفع این چالش ها کمک کند. روش: نخست، از طریق مرور نظام مند ادبیات و سپس از طریق مصاحبه با افراد صاحب نظر و به کارگیری روش تحلیل مضمون، چالش های اقدامات سنتی در حوزه کتاب کودک شناسایی شد. در ادامه، با استفاده از راهبرد اقدام پژوهی، تلاشی متمرکز به منظور ایده پردازی در حوزه کتاب و کودک با هدف ایجاد آشتی میان کودکان و کتاب خوانی و افزایش رغبت به مطالعه در کودکان و رشد و پرورش ایده های خلاقانه در این حوزه در قالب یک رویداد استارتاپی صورت گرفت. یافته ها: ابتدا چالش های موجود در حوزه کتاب و کودک در 4 حوزه زیرساختی، فرهنگی، محتوایی، و اقتصادی شناسایی شد و سپس رویداد نوآورانه کتاب و کودک به عنوان رویداد استارتاپی در قالب اقدام پژوهی که شامل چهار فاز برنامه ریزی، اقدام، مشاهده و بازتاب است بررسی شد. اصالت/ارزش: چالش های متعدد شناسایی شده در حوزه ترویج کتاب کودک لزوم ابتکارات نوآورانه را به وضوح آشکار کرد. ازاین رو، رویداد نوآورانه کتاب و کودک در فرایندی پویا ضمن شناسایی و ارزیابی اولیه طرح های نوین کاربردی، آن ها را به چالش کشیده است و ضمن توانمندسازی آن ها از بُعد فنی، بازار و کسب وکار، زمینه لازم برای تجاری سازی طرح را فراهم آورد. در این رویداد، سعی شد با ایجاد ارتباط مستقیم بین ناشر و نویسنده، دست واسطه ها کوتاه و در نتیجه جلوی پرهزینه بودن نشر گرفته شود، به این صورت که ناشران بعد از مشاهده ایده اولیه روی آن سرمایه گذاری کردند.
شناسایی عناصر توصیفی و مدیریتی مهر در شناسنامه های موزه های داخلی و خارجی و ارائه الگویی برای سازماندهی مهرها وتطابق عناصر آن با مارک 21 و دابلین کور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش شناسایی عناصر توصیفی و مدیریتی مهر در شناسنامه های موزه ها است. پژوهش از نوع کاربردی است که در مرحله اول، با روش مطالعه سندی انجام شد و داده های آن از طریق تحلیل محتوای 9 منبع معتبر در حوزه مهر و بررسی شناسنامه های 7 موزه د اخلی و 45 موزه خارجی به دست آمد. در مرحله دوم، که با روش توصیفی-پیمایشی انجام گرفت، داده های گردآوری شده در قالب سیاهه وارسی طی اجرای دو مرحله تکنیک دلفی ارزیابی و میزان اهمیت هریک از عناصرتعیین شد. طبق نتایج، الگویی جهت سازماندهی و مستندنگاری مهر و تدوین شناسنامه های مهر در موزه ها ارائه شد. سپس عناصر پیشنهادی با عناصر استانداردهای کتابشناختی مارک 21و دابلین کور تطبیق داده شد. ر اساس یافته ها، 102 عنصر در 18 گروه فرعی و دو گروه اصلی توصیفی، مدیریتی برای سازماندهی و مستندنگاری اطلاعات مهر موزه ای ارائه شد. تطبیق 102عنصر پیشنهادی با عناصر کتابشناختی مارک 21 نشان داد برای 33 عنصر پیشنهادی در مارک 21 ، فیلدی و برای 46 عنصر پیشنهادی در استاندارد دابلین کور معادلی وجود ندارد. مشخص شد که این استانداردها به به اندازه کافی برای سازماندهی و مستندنگاری سازی اشیای موزه ای (مهر) مناسب بنظر نمی رسند. یافته های پژوهش حاضر میتواند به یکپارچه سازی و تسهیل سازماندهی و مستندنگاری اطلاعات مربوط به مهر در موزه ها کمک کند. الگوی پیشنهادی می تواند در تدوین شناسنامه های مهر در موزه ها به کار گرفته شود. عناصر پیشنهادی می تواند در بازیابی گسترده و دقیق اطلاعات و فراهم کردن شرایط مناسب برای انجام پژوهشهایی در ارتباط با مهر موزه ای و مانند آن مورد استفاده قرار گیرد.
شناسایی، تبیین و رتبه بندی شاخص ها و عوامل ایجاد و توسعه شرکت های دانش بنیان در رشته های علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف شناسایی شاخص های ایجاد و توسعه شرکت های دانش بنیان در رشته های علوم انسانی صورت پذیرفت. روش شناسی: این پژوهش از نوع توصیفی و به صورت کمی اجرا شد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل متخصصان، صاحبنظران و مدیران متخصص مستقر در استان خوزستان بود که در زمینه شرکت های دانش بنیان و تجاری سازی فعالیت داشتند. پرسشنامه محقق ساخته به صورت تصادفی بین 160 نفر نمونه تحقیق که به روش تمام شماری انتخاب شده بودند، توزیع شد. از آنجا که حجم جامعه با حجم نمونه برابر است از روش تمام شماری استفاده شد. در پرسشنامه، روابط بین عناصر و شناسایی شاخص ها با استفاده از نرم افزار Smart PLS3 و رتبه بندی شاخص ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 25 انجام شد و نتایج با استفاده از ضریب هماهنگی کندال در معرض آزمون قرار گرفتند. یافته ها: نتایج تحقیقات نشان داد که شش شاخص اصلی با 22 شاخص فرعی بر ایجاد و توسعه شرکت های دانش بنیان در رشته های علوم انسانی تأثیر دارند. نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان می دهد شاخص های ایجاد و توسعه شرکت های دانش بنیان در رشته های علوم انسانی به ترتیب اهمیت به شرح زیر است: شاخص فعالیت های آموزشی و پژوهشی، شاخص مدیریت و سیاست گذاری، شاخص بسترها و زیرساخت ها، شاخص ارتباطات و شبکه های علمی، شاخص نشر و اشاعه دانش و شاخص نوآوری. نتیجه کلی نشان داد که علوم انسانی می تواند پیشران تجاری سازی در ایجاد و توسعه شرکت های دانش بنیان باشد. همچنین شرکت های دانش بنیان این فرصت را برای حوزه های علوم انسانی فراهم می کند که از حالت نظری فاصله بگیرد و با کاربردی کردن رشته های علوم انسانی در عرصه عمل و محیط واقعی جامعه، ایفای نقش کند. در نهایت مدل شاخص ها و عوامل ایجاد و توسعه شرکت های دانش بنیان در رشته های علوم انسانی ارائه گردید.
شناسایی و رتبه بندی عناصر متنی و پیرامتنی مهم در بازیابی داستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر شناسایی و اولویت بندی عناصر متنی و پیرامتنی مهم در بازیابی داستان از دیدگاه خواننده است تا بر اساس آن مناسب ترین نقاط دسترسی برای خواننده فراهم شود و دسترسی به منابع داستانی متناسب با نیاز خواننده بهبود یابد. روش: پژوهش حاضر به لحاظ هدف کاربردی و از نظرِ رویکرد از نوع ترکیبی بوده و با راهبرد متوالی اکتشافی انجام گرفت. مرحله اول از طریق مصاحبه نیمه ساخت یافته فردی با 14 نفر از خوانندگان داستان انجام گرفت و داده های گردآوری شده با روش تحلیل مضمون کدگذاری و تحلیل شد. در ادامه، برای رتبه بندی عناصر شناسایی شده در مرحله اول، پرسش نامه مقایسه زوجی در اختیار 12 نفر از متخصصان حوزه ادبیات داستانی قرار گرفت و پس از گردآوری داده ها از روش تحلیل سلسله مراتبی برای تحلیل استفاده شد. یافته ها: بر اساس تحلیل مضمون مصاحبه های انجام گرفته در مرحله اول پژوهش، 24 عنصر متنی و پیرامتنی در قالب 6 مضمون اصلی استخراج شد. در ادامه، بر اساس نظر خبرگان، 19 عنصر از عناصر استخراج شده به عنوان عناصر متنی و پیرامتنی مهم در بازیابی داستان شناسایی شدند که می توانند در درک، ارزیابی، تصمیم گیری و انتخاب داستان تأثیر داشته و به جست وجوگران در بازیابی کتاب های داستانی مرتبط کمک کنند. اصالت/ارزش: استفاده از عناصر متنی و پیرامتنی برای غنی تر کردن ابرداده های فهرست های کتابخانه ها و نیز به کار بردن آن ها به عنوان نقاط دسترسی در نظام های جست وجو و بازیابی اطلاعات موجب توسعه و بهبود این نظام ها و افزایش کارایی آن ها در بازیابی منابع داستانی متناسب با نیاز خوانندگان می شود.
تحلیل نشانه شناسانه از مؤلفه های مؤثر بر تفسیر و شکل گیری مفهوم جهت کاربست در هستی شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: یکی از مشکلات هستی شناسی کم توجهی به فرایندهای شکل گیری معنا در ذهن انسان است. هستی شناسی دارای ساختار ارجاعی است و تنها با برقراری روابط بین مفاهیم سعی دارد معنا را بازیابی کند؛ اما به مسئله شناخت و فرایندهای تفسیر و شکل گیری مفهوم در ذهن و خلق معنا در انسان توجهی ندارد. هدف پژوهش حاضر این است که با استفاده از الگوی سه وجهی نشانه پیرس و تمرکز بر مؤلفه تفسیر این الگو، مؤلفه هایی را که در شکل گیری مفهوم در ذهن انسان و خلق معنا تأثیر دارند شناسایی و برای کاربرد در هستی شناسی معرفی کند. برای رسیدن به این هدف از عاشورا به عنوان یک چندمعنایی استفاده شده است. روش: این پژوهش کیفی در دو گام انجام شده است. در گام نخست، صفحات شخصی اینستاگرام پنج گروه (افراد پرطرفدار، مداحان، پدیدآورندگان آثار عاشورایی، مردم عادی، و افرادی با نگاه متفاوت) به عنوان جامعه پژوهش، انتخاب و یادداشت های منتشرشده در صفحات ایشان با روش تحلیل محتوای کیفی تحلیل شدند. در گام دوم 10 نفر از پدیدآورندگان آثار عاشورایی درزمینه های نقاشی، ادبیات، خوشنویسی، فیلم و کاریکاتور انتخاب و تجربه زیسته آنها در خلق آثار با روش پدیدارشناسی تحلیل شدند. یافته ها: تعداد 29 مقوله اصلی و 292 مقوله فرعی از تحلیل محتوای کیفی، 6339 یادداشت صفحات اینستاگرام در گام نخست و 8 مقوله اصلی و 47 مقوله فرعی از تحلیل مصاحبه های پدیدآورندگان آثار عاشورایی در گام دوم، شناسایی و استخراج شدند. نتیجه گیری: تفسیر فردی از یک واقعه و تشکیل مفهوم و الگوهای ذهنی در وی به سه جهان ( جهان شخصی، جهان اجتماع و جهان فناوری) وابسته است که تجربه ها و پیش داشته های ذهنی و همچنین بافتی که فرد در آن قرار دارد را شکل می دهند. مفهوم، بافت محور است و تفسیر آن فقط به تفسیرگر فردی بستگی ندارد؛ بلکه وابسته به بافت اجتماعی است. ترجیح شخصی انسان، تنها راه تفسیر نشانه ها وعامل تعیین کننده اصلی در شکل گیری نظام های معنایی مانند هستی شناسی ها نیست. بافتی که انسان در آن به سر می برد، قواعد اجتماعی و همچنین عادت ها، محدودیت هایی را برای تفسیر ایجاد می کند. براین اساس، استفاده از نظام ارجاعی و قواعد منطق و همچنین به کارگیری ابزارهای هوش مصنوعی و علوم رایانه به تنهایی نمی تواند در هستی شناسی به بازنمایی معنا کمک کند؛ بلکه ویژگی های فردی، بافت، پیش داشته های ذهنی و مؤلفه های موجود در سه جهان شخصی، اجتماعی و فناورانه در شکل گیری مفهوم و ساخت معنا مؤثر، و توجه به آن ها در هستی شناسی به ویژه در موضوع های چندمعنایی و بافت محور مانند عاشورا ضروری است.
مدل سازی موضوعی و کاربرد آن در پژوهش ها: مروری بر ادبیات تخصصی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه : مدل سازی موضوعی یکی از تکنیک های متن کاوی است که امکان کشف موضوعات نامعلوم در مجموعه اسناد، تفسیر اسناد بر اساس این موضوعات و استفاده از این تفاسیر برای سازماندهی، خلاصه کردن و جستجوی متن ها را به طور اتوماتیک میسر می کند. آشنایی با مفهوم و تکنیک مدل سازی موضوعی، و کاربرد آن در کشف موضوعات و سازمان دهی منابع اطلاعاتی از اهداف اصلی این پژوهش است. روش شناسی : پژوهش حاضر از نوع کتابخانه ای است که در آن، ضمن معرفی مدل سازی موضوعی، به دسته بندی و مرور کاربردهای این تکنیک بر اساس ماهیت عملکردی آن و ارائه نمونه تحقیقاتی که از این تکنیک استفاده نموده اند پرداخته است. یافته ها : الگوریتم های مدل سازی موضوعی علاوه بر سه هدف اصلی مبنی بر کشف موضوعات پنهان، تفسیر اسناد بر اساس موضوعات و نهایتاً سازمان دهی و طبقه بندی متون، در کشف موضوعات و روابط پنهان در حوزه های علوم، بازیابی اطلاعات، دسته بندی مدارک بر اساس موضوعات، کشف الگوهای برجسته و رویدادهای در حال ظهور، خوشه بندی مفاهیم حوزه های علمی، تحلیل سیر تحول مفهومی در طول دوره های تاریخی، تعیین روابط سلسه مراتبی مفاهیم یک حوزه یا زمینه خاص علمی و غنی سازی فهرست واژگان کاربرد دارد. نتیجه : مدل سازی موضوعی با تکیه بر یادگیری ماشین و بهره گیری از دانش هوش مصنوعی به عنوان یکی از رویکردهای نوین سازماندهی منابع اطلاعاتی مطرح شده و مطالعات جدی در این زمینه در حال انجام است. لذا با کاربرد الگوریتم های مدل سازی موضوعی در راستای خودکارسازی استخراج موضوع و کشف موضوعات نهان موجود در منبع می توان بر تقویت و روزآمدسازی نظام های نوین سازمان دهی منابع اطلاعاتی عمل کرد.
بررسی وضعیت مثبت اندیشی کتابداران کتابخانه های عمومی شهر مشهد و تأثیر آن بر مهارت های ارتباطی این کتابداران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: یکی از ویژگی های شخصیتی مهم در افراد، مثبت اندیشی است که توانایی ایجاد مهارت ها را افزایش می دهد. از سویی، داشتن کارکنانی با مهارت های ارتباطی قوی، یکی از عوامل مهم موفقیت یک سازمان خدماتی است. بنابراین هدف این پژوهش، بررسی وضعیت مثبت اندیشی کتابداران کتابخانه های عمومی مشهد و تأثیر آن بر مهارت های ارتباطی آنها است. روش شناسی: پژوهش حاضر از نوع کاربردی بود و به روش پیمایشی انجام شد. جامعه پژوهش کلیه کتابداران کتابخانه های عمومی مشهد (70 نفر) بودند. نمونه موردنظر (59 نفر) بر اساس جدول حجم نمونه کرجسی و مورگان، با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شد. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه استاندارد مثبت اندیشی اینگرام و ویس نیکی و پرسشنامه محقق ساخته مهارت های ارتباطی بود که روایی آنها مورد تأیید قرار گرفت و پایایی هر دو پرسشنامه نیز با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ تأیید گردید. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی به کمک نرم افزار اس پی اس اس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که میانگین همه مؤلفه های مثبت اندیشی کتابداران کتابخانه های عمومی مشهد پایین تر از سطح مطلوب بود. همچنین، مثبت اندیشی به طور معناداری بر مهارت های ارتباطی کتابداران تأثیر داشت. بررسی جزئی تر نشان داد که برخی مؤلفه های مثبت اندیشی اثرگذاری بیشتری بر مؤلفه های مهارت های ارتباطی کتابداران داشتند، به طوری که مؤلفه تفکر مثبت روزانه و ارزیابی دیگران از خویش بیشترین تأثیر را بر مهارت های ارتباط کلامی داشت. همچنین، مؤلفه ای که بیشترین تأثیر را بر مهارت های ارتباط غیرکلامی داشت، مؤلفه ارزیابی دیگران از خویش بود. در مقابل، مؤلفه خوداعتمادی کمترین تأثیر را بر مهارت های ارتباط کلامی و غیرکلامی داشت. نتیجه: با توجه به نتایج پژوهش حاضر، فراگیری یا تقویت توان مثبت اندیشی به صورت مستقیم در افزایش و بهبود مهارت های ارتباطی اثرگذار خواهد بود. بنابراین تقویت مثبت اندیشی کتابداران از طرق مختلف از جمله اجرای کارگاه ها و دوره های آموزشی، زیر نظر گروه ها و انجمن های حرفه ای، و تخصیص بودجه معین برای کلیه هزینه های این فعالیت ها پیشنهاد می شود.
بررسی میزان به کارگیری مؤلفه های خلاقیت گیلفورد در مجلات فارسی کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: تقویت تفکر خلاق برای رشد فعلی و آینده کودک و جامعه ضروری است و ادبیات کودک می تواند نقش مهمی را در پرورش مهارت های تفکر و خلاقیت داشته باشد. از این رو، پژوهش حاضر با هدف بررسی میزان به کارگیری مؤلفه های خلاقیت گیلفورد در مجلات فارسی کودکان صورت گرفت. روش: روش پژوهش، تحلیل محتوا و جامعه آماری مطالب داستانی و غیرداستانی 12 مجله معتبر فارسی کودکان فهرست شده در تقسیم بندی شورای کتاب کودک است. روش نمونه گیری، تصادفی طبقه ای برای مطالب داستانی و غیرداستانی است. ابزار گردآوری اطلاعات سیاهه وارسی محقق ساخته ای است که بر اساس مؤلفه های هشت گانه تفکر خلاق گیلفورد تهیه شد. روایی ابزار بر مبنای پژوهش های پیشین و پایایی با ضریب همبستگی درون گروهی تأیید شد. یافته ها: میانگین مؤلفه های تفکر خلاق گیلفورد در مطالب داستانی و غیرداستانی مجلات متفاوت است. در مطالب داستانی، حساسیت به مسئله دارای بیشترین میانگین و پیچیدگی و پس از آن ترکیب کمترین میانگین را داشتند. همچنین میانگین میزان پرداختن به مؤلفه حساسیت به مسئله در بین مطالب غیرداستانی بیش از سایر مؤلفه ها بود و کمترین میزان میانگین نیز به مؤلفه ارزشیابی تعلق گرفت. در مطالب داستانی مجله «سه چرخه» و در مطالب غیرداستانی مجله «نبات» به مؤلفه های خلاقیت توجه بیشتری داشتند. نتیجه گیری: مجلات کودکان فارسی باید توجه بیشتری به مسئله خلاقیت داشته باشند، این مهم با رویکرد فعلی آنان قابل دستیابی نخواهد بود و باید در خط مشی خود پیرامون انتشار آثار فاقد محتوای خلاقانه تجدیدنظر اساسی نمایند.
استارت آپ های صنایع خلاق فرهنگی در حوزه کتاب در ایران و ارائه سناریوهای توسعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: تبیین وضعیت فعالیت استارت آپ های فعال در حوزه کتاب در ایران و ارائه سناریوهای توسعه روش شناسی: رویکرد استفاده شده در پژوهش حاضر ترکیبی (کمی و کیفی) است. ابتدا از رویکرد کمّی برای گردآوری اطلاعات و تشریح وضعیت استارت آپ ها استفاده شد و سپس برای تدوین سناریوها از رویکرد کیفی استفاده شد. در بخش کمی از روش پیمایشی استفاده شد. در بخش دوم که اختصاص به تدوین سناریو برای ترسیم آینده داشت از سناریونگاری تکوینی استفاده شد. جامعه پژوهش 154 استارت آپ فعال در حوزه کتاب بودند که 58 مورد در حوزه کتاب الکترونیکی، 26 مورد در حوزه کتاب صوتی، 65 مورد در حوزه توزیع و فروش کتاب چاپی و 5 مورد در حوزه شبکه های اجتماعی فعالیت دارند. در بخش دوم اقدام به انجام مصاحبه های نیمه باز با 9 نفر از متخصصان علمی و اجرایی شد. برای تحلیل محتواهای مصاحبه ها از روش تحلیل محتوای کیفی پنهان با رویکرد استقرائی، استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که تمرکز اصلی استارت آپ ها در شهر تهران است و عمر شکل گیری آن ها به دو دهه اخیر برمی گردد. استارت آپ های این حوزه ضعیف هستند و این ضعف ناشی از ضعیف بودن حوزه کتاب در کشور است. توان مالی و زیرساختی این شرکت ها بسیار پایین است و نیازمند پشتیبانی هستند و مؤسسات سرمایه گذار و شتاب دهنده ها نیز به دلیل کمی سودآوری این حوزه به ندرت وارد این حوزه ها می شوند. به لحاظ زیرساخت های قانونی و اداری خلأهای بسیاری پیش روی این شرکت ها در صنعت کتاب است و نیاز به اصلاح رویه ها، قوانین و زیرساخت های اجرایی و تسهیل فعالیت این مؤسسات است.
بررسی نقش و تأثیر به کارگیری ابزارهای فناوری ارتباطات و اطلاعات بر ارزیابی عملکرد سازمان های خدماتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه، فناوری اطلاعات به عنوان یک علم در سراسر جهان مطرح شده و در بهبود روابط جوامع در زمینه های مختلف تأثیرگذار است؛ به طوری که سازمان ها این علم را به علت پیچیده و رقابتی شدن فضای کسب وکار برای بهبود فرایندهای سازمانی و کسب مزیت رقابتی به کار می گیرند. از این رو، و به علت اهمیت موضوع، در این پژوهش به بررسی مؤلفه های فناوری ارتباطات و اطلاعات در ارزیابی عملکرد مدیریت منابع انسانی در شرکت های خدماتی پرداخته شده است. برای این کار، پرسشنامه ای شامل شش بُعد فناوری ارتباطات و اطلاعات طراحی شده و در نمونه آماری ۵۰ نفری متشکل از مدیران شرکت های خدماتی توزیع گردید. روایی پرسشنامه با استفاده از روش «لاوشه» و بر اساس نظر خبرگان مورد ارزیابی قرار گرفت و فرضیات پژوهش با استفاده از نرم افزار «اس پی اس اس» تحلیل شد. با توجه به آزمون نرمالیته انجام شده روشن شد که نظرات نمونه آماری نرمال نیست و از روش آزمون ناپارامتریک ضریب «اسپیرمن» برای بررسی همبستگی مؤلفه های فناوری اطلاعات و ارتباطات استفاده شد. سرانجام، نتایج تحقیق نشان داد که بین خدمات وب، پردازش ابری اطلاعات، هوش مصنوعی، فناوری ارتباطات تلفن همراه، اطلاعات کسب وکار هوشمند، و فناوری ارتباطات و اطلاعات در مدیریت منابع انسانی سازمان های خدماتی همبستگی وجود دارد. بنابراین، توسعه و بسط برنامه های تلفن همراه و وب که اخیراً مطرح گردیده، مدل جدیدی از هوشمندی را به سازمان ها عرضه می دارد. مدل جدید، پتانسل بالقوه ای برای ارتقای کسب وکار است تا سازمان را به یک سود بزرگ برساند.
شناسایی پیشایندها و پسایندهای بازاریابی محتوای دیجیتال با استفاده از مدل نظریه ای داده بنیاد (مطالعه موردی: بلاگرهای اینستاگرام)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به منظور شناسایی پیشایندها و پسایندهای بازاریابی محتوای دیجیتال با استفاده از مدل نظریه ای داده بنیاد سامان یافته است که از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ نحوه گردآوری اطلاعات، از پژوهش های کیفی است. جامعه آماری شامل خبرگان و افراد آگاه به امر بازاریابی محتوای دیجیتال، به ویژه بلاگرهای اینستاگرام است. حجم نمونه با اشباع نظری (۲۰ نفر) با استفاده از نمونه گیری هدفمند برآورد گردید. ابزار گردآوری داده ها در بخش کیفی، مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. روایی و پایایی کار از معیارهای «گوبا» و «لینکن» که متشکل از چهار مفهوم جزئی تر قابلیت اعتبار، قابلیت انتقال، قابلیت تأیید، و اطمینان پذیری است، استفاده شد. برای کدگذاری از نرم افزار MAXQDA استفاده شد. برای تجریه و تحلیل داده ها از روش نظامدار «استراوس» و «کوربین» با کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی انجام شد. بعد از تحلیل داده ها مدل پارادایم یا الگوی مطلوب بازاریابی محتوای دیجیتال استخراج شد. نتایج به دست آمده به شناسایی ۶۲ کد محوری، ۲۱۶ شاخص (کدگذاری باز) و ۶ کدگذاری گزینشی منجر شد که ۷ پیشایند (مؤلفه اثرگذار) شامل انگیزه ها، هوش تجاری، تجربه مخاطب، ترجیحات و سلیقه ها، تحقیق و توسعه، خلاقیت، و تأثیرگذاران و ۱۱ پسایند (مؤلفه اثرپذیر) شامل رقابت پذیری، ارتباطات، اعتماد مخاطب، خلق ارزش برای مخاطب، ارتقای فرهنگ یادگیری الکترونیک، وفاداری و ترغیب به خرید، آگاهی از برند، سلامت برند، اثربخشی بازاریابی الکترونیک، تبلیغات دهان به دهان، و مشارکت را در برگرفت. افزون بر این، راهبردها، عوامل زمینه ای و موانع پیشِ روی بازاریابی محتوای دیجیتال نیز ارائه شد. از این رو، با توجه به نتایج پژوهش، توجه به یازاریابی محتوای دیجیتال برای برندسازی و جذب مخاطب و همچنین، وفادار کردن مخاطبانِ هدف باید مورد توجه بلاگرها و افرادی که کسب وکار آنلاین دارند، ضروری به نظر می رسد.
تعیین میزان قابلیت اطمینان در سیستم های پرسش و پاسخ تعاملی به کمک رگرسیون خطی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارزیابی سیستم های پرسش و پاسخ تعاملی به منظور تعیین و ارتقای کارایی آن ها از اهمیت زیادی برخوردار است. با این وجود هنوز روش استاندارد و مخصوصی برای ارزیابی این سیستم ها ارائه نشده است. در ارزیابی یک سیستم پرسش و پاسخ تعاملی معیارهای زیادی تاثیرگذار می باشد. یکی از معیارها، قابلیت اطمینان است. تلاش های اندکی در راستای اندازه گیری اتوماتیک و تعیین دقیق معیارهای قابلیت اطمینان در سیستم پرسش و پاسخ تعاملی با بکارگیری مدل های گوناگون، صورت گرفته است. در این مقاله، یک روش جدید جهت اندازه گیری قابلیت اطمینان، با استفاده از ایجاد مجموعه معیارهای تاثیرگذار بر قابلیت اطمینان اعم از معیارهای کیفی و کمی به کمک رگرسیون ارائه شده است. در این روش ابتدا لیستی از ویژگی های کیفی و کمی تاثیرگذار جمع آوری و سپس با توجه به ضوابط تعیین شده 8 ویژگی کمی انتخاب شدند. سپس براساس پرسشنامه تهیه شده، ضرایب تاثیر سوالات تعیین و با ترکیب این ویژگی ها طبق رابطه پیشنهادی قابلیت اطمینان اندازه گیری شد. ارزیابی عملکرد مجموعه معیارهای انتخابی بر روی چهار سیستم پرسش و پاسخ تعاملی نشان داد که با به کارگیری این مجموعه معیارها، امکان اندازه گیری قابلیت اطمینان برای یک سیستم پرسش و پاسخ فراهم شده است.
پسا حقیقت به منزله موضوع علم اطلاعات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این مقاله نتایج پژوهشی را درباره تحول علم اطلاعات، مفاهیم و مسائل آن گزارش می کند و نشان می دهد که پدیده جدید پساحقیقت پرسش های نوی را در عرصه این علم مطرح کرده است. به طور مشخص این مقاله به شناسایی و ترسیم ویژگی های پدیده پساحقیقت می پردازد تا نشان دهد این پدیده واقعیت نوی را که مقوله های پیشین را به چالش می کشد، درباره اطلاعات به نمایش می گذارد. سخن از علم اطلاعات با ترسیم سه مدل عمده مطالعه در این عرصه آغاز می شود: مادی، شناختی، و اجتماعی. در بحث از پساحقیقت، از سبب های پیدایش، ویژگی ها، و پیامدهای آن سخن می رود. سبب های پیدایش شامل نفی علم، تعصب ورزی انسان از تایید آنچه که با باورهایش درتعارض است، سلب نقش میانجی اطلاعات، شکل گیری اثرات حباب گونه در نتیجه منطق و الگوریتم های شبکه های اجتماعی و موتورهای جستجو، و ربایش ایده نسبی سازی حقیقت است که جنبش فلسفی پست مدرن به راه انداخته است. در خصوص ویژگی های این پدیده آنچه که در درجه نخست خود را می نمایاند شکل های عمدی و لحظه ای تولید اطلاعاتِ گمراه کننده در بستر پلتفرم های گوناگون - عمدتا نرم افزارهای پیام رسان است- که به صورت زیرزمینی کار می کنند. در ارتباط با پیامدها، از قوت گرفتن رژیم های اقتدارگرا، ضعیف شدن نهادها[ی مدنی] و تسلیم شدگی انسان ها سخن خواهد رفت. روش: روش شناسی ای که در این پژوهش به کار گرفته شده مرور ادبیات و بحث معرفت شناختی است. در مورد علم اطلاعات، کتاب ها و مقاله های نویسندگان کشورهای گوناگون را بررسیده ام. هدف آنها مشخصا ترسیم نقشه علم اطلاعات در قالب جریان های نظری و پارادایم ها بود. از این رو، به منظور تحلیل، آثاری که تنها تاریخ علم اطلاعات را از یک دیدگاه نظری بررسیده بودند، در مطالعه وارد نکردم. برای شناسائی پساحقیقت، عمدتا کتاب های جدید را به خاطر عمق بحثشان از موضوع و تحلیل هاشان از این پدیده و شناسائی سبب های پیدایش، ویژگی ها، و پیامدهای آن بررسی کردم. یافته ها: نتیجه برابرنهادن بحث چارچوب مفهومی علم اطلاعات با مسائل مرتبط با پساحقیقت نشان داد که نیاز است علم اطلاعات علاوه بر مباحثی نظیر ربط، بازیابی، و نسبت اطلاعات با دانش، موضوع «حقیقت» داشتن اطلاعات را در مرکز توجه قرار دهد. پدیده پساحقیقت ابعاد فنی، انسانی، و اجتماعی دارد. علم اطلاعات ابزارها و مفاهیم موردنیاز برای کشف این ابعاد را دارد. نتیجه گیری: پدیده پساحقیقت خود را به صورت چالشی عمده برای علم اطلاعات عرض اندام می کند. از این رو به پژوهش بیشتر برای فهم آن و پرورش راهبرد برای طرف شدن با آن نیاز است.
مروری نظام مند بر پژوهش های مکان یابی کتابخانه های عمومی با استفاده از نظام اطلاعات جغرافیایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این مطالعه با مرور نظام مند متون پژوهشی در حوزه مکان یابی کتابخانه های عمومی ایران با استفاده از نظام اطلاعات جغرافیایی به تحلیل وضعیت آن پژوهش ها از جنبه های گوناگون می پردازد. بر این اساس، مشکلات و مؤلفه های موردتوجه در مکان یابی کتابخانه های عمومی ایران بر اساس متون پژوهشی بررسی شده است. روش: مطالعه حاضر از نظرِ هدف کاربردی و مبتنی بر مطالعه نظام مند با مدل پریسما است. برای جمع آوری داده ها، کلید واژه های مرتبط با موضوع پژوهش در پایگاه های اطلاعاتی معتبر جست وجو و 372 مقاله پژوهشی بازیابی شد. با مطالعه و بررسی چکیده مقاله ها و در صورت لزوم، نتایج، مقالات تکراری و غیرمرتبط حذف شدند. در نهایت، با اعمال پیمایش اولیه و متناسب با معیارهای ورودی و خروجی، مطالعات توسط پژوهشگران کنترل شد و 29 مقاله باقی ماند. ابزار پژوهش از نوع سیاهه وارسی بود. اطلاعات به دست آمده با تلخیص مطالب در قالب جدول ارائه شده است. یافته ها: یافته های مرور نظام مند نشان می دهد توزیع کتابخانه های عمومی در ایران نامتوازن و از نظرِ دسترسی نامناسب هستند. مؤلفه های موردتوجه، آسایش (81/32 درصد)، سازگاری (25/31 درصد) و کارایی (18/17 درصد) بودند. همچنین یافته ها نشان داد در پژوهش های انجام شده در این حوزه کمتر به نقشه و رویکرد مهندسی ساختمان توجه شده است. اصالت/ارزش: با مرور پژوهش های حوزه مکان یابی کتابخانه های عمومی، یافته های این حوزه از نظرِ وضعیت توزیع کتابخانه ها، مطلوبیت دسترسی به آن ها و مؤلفه های مؤثر در مکان یابی مشخص شد. این پژوهش تصویری کلی نسبت به آنچه انجام شده و آنچه بهتر است در تعیین مکان کتابخانه های عمومی رعایت شود برای پژوهشگران آینده ارائه می کند.
ارائه مدل بهینه کاربردپذیری فناوری های وب معنایی در نظام ذخیره و بازیابی اطلاعات در کتابخانه و ارزیابی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف : هدف پژوهش حاضر، ارائه مدل بهینه کاربردپذیری فناوری های وب معنایی در نظام ذخیره و بازیابی اطلاعات در کتابخانه مبتنی بر نظر خبرگان حوزه علم اطلاعات و دانش شناسی و ارزیابی آن با روش مدل سازی معادلات ساختاری واریانس محور است. روش: پژوهش براساس رویکردهای کیفی (تحلیل اسنادی و پنل دلفی) و کمّی (تحلیل عاملی تأییدی) انجام شده و ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه بوده است. جامعه پژوهش را خبرگان علم اطلاعات و دانش شناسی با فعالیت در حوزه کاربردپذیری فناوری های وب معنایی تشکیل داده اند. در کل، دوازده نفر از خبرگان با استفاده از نمونه گیری هدفمند و به روش پنل دلفی در این پژوهش مشارکت داشته اند که در سطح بین المللی گزینش شده اند. تجزیه وتحلیل داده ها به روش معادلات ساختاری واریانس محور و مدل سازی کمینه مربعات جزئی با استفاده از نرم افزار اسمارت پی.ال.اس. صورت گرفته است. یافته ها: مدل مفهومی پژوهش حاضر، کاربردپذیری فناوری های وب معنایی در فعالیت های چهار بخش نظام ذخیره و بازیابی اطلاعات در کتابخانه، شامل فراهم آوری، سازمان دهی، فهرست پیوسته دسترسی همگانی (اُپک)، و پروفایل کاربری را نشان داده است. مدل مفهومی با استفاده از برازش سه مدل اندازه گیری، ساختاری، و کلی انجام شده است. به منظور اطمینان از پایایی پرسش نامه، مقادیر پایایی آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی محاسبه شدند. مقادیر آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی پژوهش حاضر مساوی و بالاتر از 7/0 به دست آمدند که پایایی مطلوب پرسش نامه را تأیید می کنند. روابط معنی دار بین مؤلفه های فناوری های هستی شناسی + اسکاس + داده های پیوندی با بخش های سازمان دهی، فراهم آوری، و اُپک برای انجام فعالیت هایی همچون سازمان دهی و مدیریت دانش، پیوند بین فراداده ها، پیوند بین منابع مرتبط، تبدیل اطلاعات کتاب شناختی به فرمت آر.دی.اف.، انتشار و اشتراک گذاری داده ها، رابط کاربری کاربرپسند، کنترل واژگان، گسترش پرس وجوی کاربر، و رتبه بندی معنادار نتایج جست وجو با توجه به نیاز اطلاعاتی کاربر و نیز روابط معنی دار بین فناوری های فواف+ داده های پیوندی در بخش اُپک، برازش مطلوب مدل ساختاری را تأیید کرده اند. نتایج تحلیل عامل تأییدی نشان دهنده مطلوبیت و مقبولیت ساختار متغیرهای مکنون در سطح شاخص ها و مؤلفه های مدل پیشنهادی است. مقدار نیکویی برازش مدل پیشنهادی با 64/0 برابر شده است که نشان دهنده برازش قوی مدل کلی است. نتیجه گیری: وجود فناوری های وب معنایی در نظام ذخیره و بازیابی اطلاعات در کتابخانه به گزینش، ذخیره و سازمان دهی، و بازیابی معنایی اطلاعات منجر می شود که این امر بین کاربر و نظام کتابخانه ای ارتباط و تعامل معنایی ایجاد می کند. با توجه به برازش قوی مدل پیشنهادی در این پژوهش، می توان از آن به منزله مدلی متناسب با نظام ذخیره و بازیابی اطلاعات در کتابخانه برای ذخیره، جست وجو، و بازیابی معنایی اطلاعات استفاده کرد.
طراحی برنامه درسی کارشناسی ارشد کتابخانه دیجیتال پزشکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: فناوری اطلاعات و ارتباطات منجر به ظهور نسل جدیدی از کتابخانه ها به نام کتابخانه دیجیتال گردیده است. این کتابخانه ها به نیروی متخصص و آموزش دیده، به منظور ارائه خدما ت به کاربران نیازمند هستند. در کشورهای توسعه یافته برنامه درسی مستقل به منظور آموزش کتابداران طراحی و پیاده سازی شده است. در ایران کتابدارن پزشکی آموزش مناسب به منظور ارائه خدمات در کتابخانه های دیجیتال را ندارند. روش: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و نوع توصیفی است. در این مقاله به منظور رفع نیاز کتابداران پزشکی با رویکرد کیفی (روش تطبیقی و تکنیک دلفی) برنامه کتابخانه دیجیتال پزشکی طراحی شد. یافته ها: ابتدا محتوای برنامه درسی مقطع کارشناسی ارشد کتابخانه دیجیتال در کشورهای اسپانیا، سوئد، آمریکا و برنامه بین اللملی مشترک سه کشور ایتالیا، نروژ و استونی جستجو شد.محتوای برنامه ها مورد مطالعه قرار گرفت. با روش تطبیقی جرج بردی مورد بررسی قرار گرفت. واحدهای درسی هر برنامه و میزان اشتراکات و اختلافات در هر برنامه درسی مشخص شد. سپس واحدهای درسی انتخابی از این برنامه ها و همچنین نظرات متخصصان در این حوزه به وسیله دلفی دورانده به نظر اعضای هیئت علمی گروه های کتابداری و اطلاع رسانی پزشکی ایران رسید و رتبه بندی شد. اصالت اثر: در نهایت، با الهام از عناصر برنامه های درسی در کشورهای ذکر شده و نظرات اعضای هیئت علمی برنامه درسی کتابخانه دیجیتال پزشکی طراحی گردید.نتایج حاصل از این مقاله می تواند راهنمایی برای استفاده طراحان برنامه درسی در وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی ایران باشد.
ارزیابی محتوای پیشینه ی پژوهش در مقالات پژوهشی دو رشته ی علم اطلاعات و دانش شناسی و جامعه شناسی (1399- 1394)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
دانش شناسی سال چهاردهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵۵
95-106
حوزههای تخصصی:
هدف: پیشینه ی پژوهش یکی از مباحث اصلی در متون و مقالات پژوهشی است، به گونه ای که تدوین مقالات پژوهشی در راستای پیشینه ی پژوهش و آثار گذشته صورت می گیرد. از این رو هدف پژوهش حاضر، بررسی محتوای پیشینه ی پژوهش مقالات پژوهشی دو رشته ی علم اطلاعات و دانش شناسی و جامعه شناسی است. روش پژوهش: پژوهش حاضر با روش تحلیل محتوای کمی انجام شده که به بررسی 60 مقاله پژوهشی دو رشته ی علم اطلاعات و دانش شناسی و جامعه شناسی پرداخته است. ابزار پژوهش چک لیست بوده که پایایی آن با استفاده از آلفای کرونباخ و ضریب همبستگی پیرسون که برابر با 74% و روایی آن زیر نظر استاد راهنما و مشاور مورد تأیید واقع شده است. برای سنجش داده ها از نرم افزار اس. پی. اس. اس[1] استفاده شده است. یافته ها: یافته های پژوهش نشان می دهد، در خصوص ربط موضوعی پیشینه های پژوهش، وضعیت پیشینه ی پژوهش مقالات پژوهشی در وضعیت مطلوبی قرار دارند، اما وضعیت پیشینه های پژوهش از لحاظ توجه به رویکرد انتقادی و تجزیه و تحلیل پیشینه های پژوهش برای درک بهتر موضوع در وضعیت مناسبی قرار ندارند. در ارتباط با انسجام و کافی بودن توضیحات پیشینه ی پژوهش وضعیت رشته ی علم اطلاعات به نسبت رشته ی جامعه شناسی موفق تر عمل کرده است. نتایج آزمون من وایتنی نشان می دهد، در خصوص موارد مورد بررسی به جز تحلیل انتقادی پیشینه های پژوهش تفاوت معناداری مشاهده نمی شود. نتیجه گیری: به نظر می رسد پژوهشگران به محتوای پیشینه ی پژوهش توجهی کافی نمی کنند و تنها برای حفظ ساختار ظاهری، پیشینه های پژوهشی آورده می شود که بار اطلاعاتی زیادی ندارند.
Indicators Related to Theorizing Measurement (a Capacity Measurement Framework)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
International Journal of Digital Content Management, Vol. ۲, No. ۲, Winter & Spring ۲۰۲۱
49 - 69
حوزههای تخصصی:
Purpose: Relatively much research has been done into theorizing and its importance. However, the number of studies related to the understanding of contexts is very negligible and so far no framework has been provided including indicators and evaluation methods. This research has been done with the aim of achieving the indicators related to theorizing and subsequently presenting a formula to measure the potential and theorizing capacity of scientific institutes. Method: Library and field methods have been used to collect information. Data were first collected through a checklist and then through the AHP questionnaire. The questionnaire was distributed among experts and the AHP method was used to analyze the data. Expert Choice software was used to analyze the data obtained from the AHP questionnaire. Findings: The results indicate that the individual index is 9 times more important than the non-individual index in the theorizing process. Pairwise comparison of individual sub-indices showed that "awareness of theorizing" and "research ability” have an equal portion in theorizing. The "coherence of personality traits" is sextuple as important as the "awareness of theorizing”. "Coherence of personality traits" up to sextuple "research ability" can be considered important in the theorizing process. Pairwise comparison of non-individual index sub-indices showed that "communication level" is twice as important as "institutional index level". However, the “effect level" is twice as important as the "communication level". The "communication level" is 7 times more important than the "management index level". The "effect level" can be considered 7 times more important than the "institutional index level". "Institutional index level" is quadruple more important than "management index level". The "effect level" is extremely important compared to the "management index level". Conclusion: Although theorizing is done by a researcher or a group of researchers, ultimately, it is a collective matter, or at least, several components are involved in its formation. Theorizing is a coherent, dynamic, purposeful, and thoughtful practice whose results can lead researchers to recognize the credible generalizable relationship between causes and effects. Finally, the formula Tp= (0.9I + 0.1NI) was presented, which can be used to assess the capacity of theorizing in institutes.