فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۵۶۱ تا ۱٬۵۸۰ مورد از کل ۲٬۰۲۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
خوانشی از نقد اسطوره اییِ داستان اُنیتشا اثر ژان-ماری گوستاو لوکلزیو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ُمان اُنیتشا اثر لوکلزیو، نویسنده فرانسوی، بازنمود واقعی اسطوره ایی و تاریخی از سرزمین آفریقای غربی (نیجریه) است. داستان اُنیتشا «روایت» را به وقایع اسطوره ایی مرتبط می کند که با تصاویر سَمبلیک عینیّت می یابند. به نظر ژیلبر دوران(Gilbert Durand) ارزش پایدار فرهنگهای انسانی در این واقعیت اساس گرفته که آنها قادر هستند «زبانهای سَمبلیک» را با نشانه های خود بازنمایی کنند. بدین دلیل همین فرهنگها بطور ناخودآگاه به تصاویری معنادار متوسّل می شوند. زیلبر دوران در کاوشهای تاریخی و اسطوره شناختیِ خود، ساختار مستترِ اسطوره های تاریخی-انسانی را همچون کلود لِوی-استراوس آشکار می کند. ساختارهایی که در قلمرو وسیع تصاویر سَمبلیک مأوا گرفته اند. لوکلزیو نیز با داستان اُنیتشا و با نوشتاری بسیار متفاوت از «خواب و واقعیت»، اسطوره ها و ساختارهای پیچیده آنها را در قلب آفریقا به تصویر می کشد. در این مقاله با توسّل به رویکرد نقدِ اسطوره ایی ژیلبرت دوران، و با شناسایی ریز-ساختارهای اسطوره ایی به ابر-ساختارهایی دست خواهیم یافت که تحول ذهنیت ها، تجارب، خواب و ادراک انسانی را در بستر تاریخ نشان می دهند.
میدان نقد ادبی عرصه دخالت ذوق شخصی نیست
حوزههای تخصصی:
تحلیل رمان ""الشحاذ"" (گدا) بر مبنای کهن الگوهای یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یونگ معتقد است: انگاره هایی که در رسیدن به فردیت وجود دارند، از زمان های باستان تاکنون در درون تمامی انسان ها وجود داشته است که وی آنها را به عنوان کهن الگو معرفی می کند. از منظر یونگ، تکامل فرآیند فردیت در نیمه دوم زندگی و به تدریج رخ می دهد. نجیب محفوظ در رمان ""الشحاذ"" و در خلال یک سفر رمزی، ما را نه به گذشته قهرمان رمان – عمر الحمزاوی - بلکه به گذشته بشر و به ناخودآگاه جمعی می برد. ""عمر الحمزاوی"" در این رمان در یک فرآیند فردیت روانی قرار گرفته که محتویات ناخودآگاه جمعی به صورت رؤیا و حالت هایی از خلسه برای او متجلی می شود و در جامه کهن الگوهای مختلف راه فردیت و کمال روانی را به وی نشان می دهد؛ از این رو رمان ""الشحاذ"" قابلیت دارد بر مبنای کهن الگوهای ""یونگ"" بررسی شود. کهن الگوهای یونگ مانند ""سایه""،""آنیما""، ""نقاب"" و ""تولد مجدد"" دقیقاً در مورد ""عمر الحمزاوی"" مصداق داشته و قابل پیجویی است. هدف در این پژوهش این است که با مطالعه رمان ""الشحاذ""، تجلی و کارکرد کهن الگوهای یونگ در فرآیند تفرد روانی عمر الحمزاوی به شیوة تحلیل محتوا و با رویکرد نقد روانشناختی بررسی شود. نتیجه مقاله حاضر این است که از منظر نقد روانشناختی یونگ، گاهی آشفتگی روانی نشانه بیماری نیست، بلکه تلنگری است برای سیر در مسیر تفرد و نوزایی و نیل به خودآگاهی و تعادل روانی.
بررسی تطبیقی و بینامتنی مثنوی خموش خاتون و هزار و یک شب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در فرآیند خوانش و ارزیابی یک اثر، بازیابی حضور متنی دیگر و آگاهی از چگونگی بازتولید آن در متن پیش رو، موجب غنای تحلیل می شود. امروزه پیوند ادبیات تطبیقی و بینامتنیت دستاوردی جدید است که تحلیل اثر در چارچوب الگوها و روش های آن آسان می شود. از مهم ترین عوامل تحلیل در حوزة ادبیات تطبیقی بررسی شباهت ها و تأثیرگذاری آثار بر یکدیگر و چگونگی تحقق یا انتقال یک موضوع و درون مایه است ولی خوانش بینامتنی دغدغة فرا رفتن از بررسی منابع مشابه و تأثیر و تأثر را دارد؛ یک متن بر پایة گفتمانی از پیش موجود بنا می شود و سپس آن گفتمان را از آن خود می کند و حتی موجب دگرگونی معنای متن محوری می شود. مقالة حاضر با تأکید بر این معنا و پیوند اصول نقد تطبیقی و بینامتنی بر آن است تا ضمن معرفی مثنوی خموش خاتون(که اصلی هندی دارد) به مهم ترین عناصر درون متنی که زمینه را برای ارجاع به هزار و یک شب فراهم می کند، بپردازد. پس از بررسی تطبیقی ( شباهت ها و تأثیرگذاری ها)، به چگونگی جذب و دگرگونی هزار و یک شب در گسترة مثنوی خموش خاتونپرداخته و با تأکید بر عناصری چون تعلیق، نقیضه، جایگشت و ... به بررسی بینامتنی می پردازد. این عناصر موجب معنا بخشیدن به روایتی دیگرگون شده و متنی دیگر را فرآوری کرده است. پیوند ساختار و عناصر نوین در این مثنوی با ساختار ابتدای هزار و یک شب (آغاز قصة شهرزاد) بستری دیگر را برای خوانشی تطبیقی- بینامتنی فراهم می کند.
آشنایی زدایی در دیوان شعری عرار (مطالعه موردی؛ پنج قصیده: یاحلوة النظرة، متی، راهب الحانة، قالوا أناب، شباب)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آشنایی زدایی، خروج از مألوف و آشناست؛ خروجی که در پی آن در خواننده یا شنونده سخن، شگفتی حاصل شود؛ یعنی شاعر یا ادیب با زدودن تکرار از زبان، سخنی زیبا و تأثیرگذار خلق کند. شگرد شاعر یا ادیب این است که عادت را از زبان می زداید و زبانی نو می آفریند؛ زبانی که مهم ترین هدفش برجسته سازی گفتار است و این همان زبان شعر است. آشنایی زدایی، در نظرِ صورتگرایانِ روس، هر نوع نوآوری در قلمروِ ساخت و صورت ها است و هر پدیده کهنه ای را در صورتی نو در آوردن؛ یعنی""هنر سازه"" را از نو زنده و فعّال کردن. مثلاً یک تشبیه را که به علّت تکرار، دستمالی شده و نمی تواند فعّال باشد، از طریقی فعّال کردن. مصطفی وهبی التل متخلص به عرار، شاعر، ادیب و روشنفکر اردنی است. در شعر وی نشانه هایی از عشق، شراب و مستی، هستی و نیستی، زندگی و مرگ، عیاشی و خوشگذرانی را می توان دید، یکی از ویژگی های برجسته شعر وی آشنایی زدایی است که قاعده افزایی، هنجارشکنی در قافیه، تصاویر زیبا و ترکیب های نوین، انسجام و هماهنگی در شعر، از شیوه های آن است. در این پژوهش سعی بر آن است تا بر اساس نظریه های صورتگرایان و با ارائه مقدمه ای کوتاه در نقد صورتگرایی و اصول آن، شیوه های آشنایی زدایی در پنج قصیده منتخب از دیوان عرار با روش تحلیلی - توصیفی مورد بررسی قرار گیرد و به این سؤال پاسخ دهد که: کدام یک از شیوه های آشنایی زدایی در این پنج قصیده متداول بوده است و هدف وی از این رویکرد ادبی چه بوده است؟ و ازجمله نتایج این جستار، آشنایی زدایی است که آن را در قالب قاعده افزایی، توازن آوایی، هنجارشکنی در قافیه، تجدید و نوآوری در برخی اوزان عروضی خلیلی می توان به شمار آورد.
روشنگران ایرانی و نقد ادبی
حوزههای تخصصی:
ضرورت نقد
منبع:
آزما اسفند ۱۳۸۵ شماره ۴۹
حوزههای تخصصی:
رویکرد پدیدارشناختی به مسئلة «نشت زبانی» در آثار ناتالی ساروت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ناتالی ساروت از جمله نویسندگان رمان نو است که نگاهی گسستی، قطعه قطعه و ادراکی - حسی به روان انسانی ارائه می دهد. به واقع از نظر ساروت واقعیت های روان انسانی تنها در ساحت گفت وگومندی (دیالوژیسم) بروز پیدا می کنند و این واقعیت ها، ناگفته هایی بر آمده از رانش ها و کشش های بین شخصیت ها می باشند که در فضای زیرین دیالوگ ها جاری می شوند؛ آنچه ساروت به آن «زیر- مکالمه» یا «تروپیسم» می گوید. ما معتقدیم ویژگی ای در «تروپیسم» ساروت وجود دارد که ما را از سیر افقی گفتمان جدا کرده و به شکل عمودی به جهان زیرین، انتزاعی و پنهانی هدایت می کند که به زبان این نویسنده ویژگی ای می بخشد که ما آن را «نشت زبانی» می نامیم؛ «نشتی» که ما را از سطح زبان کلیشه ای جدا کرده و به سوی آن جهان روانی پنهان و زیرین هدایت می کند و امر نامشهود تروپیسمی را مشهود و قابل رؤیت می نماید. این مقاله ضمن انتخاب روش شناسی میخائیل باختین و صحه بر مسئلة گفت وگومندی (دیالوژیسم) و چند صدایی، برآن است نشان دهد چگونه مسئلة «نشت زبانی»، به مثابه یک مسئلة زبانی، با بینش این نویسنده از «گفتمان» و نفی سوژة استعلایی دکارتی، به مثابه یک مفهوم فلسفی، درارتباط می باشد.
هنوز نقد نداریم
منبع:
پاییز ۱۳۸۵ شماره ۴۹
حوزههای تخصصی:
آن سوار سرخ به بیراهه می رود
منبع:
آرش اسفند ۱۳۵۹ شماره ۲۱
حوزههای تخصصی:
بوطیقای پدیدارشناختی نیما: بررسی آراء پدیدارشناسانه نیما در «نامه ها» او(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پدیدارشناسی جریانی است که در آن هدف اصلی، رسیدن به شناخت واقعی از امور است؛ شناختی که رها از هرگونه پیش فرض و پیش داوری باشد، به گونه ای که هستی واقعی و راستین موجود، از جانب خویش اجازه ظهور بیابد و دخالت ذهن و محتویات آن از سر راه صرافت طبیعی موجودات کنار رود. آنچه در این بین اهمیت دارد این است که با تقلیل یا فروکاست( اپوخه)، بتوان به توصیفی اصیل و واقعی از هستی موجودات رسید. نیما یوشیج به عنوان شاعری که توانست دوران ساز باشد، در نامه ها و مکتوبات خود به اطرافیان، مدام بر این نکته تأکید دارد که شاعران اصیل باید با چشم و نگاه خود در امور بنگرند و آنها باید دیدن را بیاموزند؛ دیدنی که مبتنی بر تجربه های اصیل و انضمامی است. وی بر این نکته تأکید دارد که شعر و شاعری، مناسبت یافتن با هستی است و برای رسیدن به این مطلوب باید تمام تعاریف حول یک امر را کنار زد تا بتوان به جوهر آن راه یافت. می توان مکتوبات نیما را بوطیقای شعری وی دانست که قبل از هر امری، نگاه دقیق و رها از هر سوژه ای را برای سرودن شعر ضروری می داند. در این جستار، این دسته از نظریات نیما را بررسی و با آراء اندیشمندان پدیدارشناس مقایسه می کنیم.
سایه های سیاه، دراز و ترسناک یک دستکاری
حوزههای تخصصی:
نظام نشانه ها در داستانی از هفت پیکر نظامی
منبع:
شعر بهار ۱۳۸۸ شماره ۶۵
حوزههای تخصصی:
تنش های فرمیِ معناساز در روایت های تعلیمی (مطالعه موردی و فرمالیستی بوستان سعدی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
متن، کلیتی منسجم از تنش نشانه هایی است که بر اساس روابطی چون تقابل و تشابه و... با هم همنشین یا جانشین شده اند. در این میان، متونی که به قصد تعلیم و القای معنی خاصی نوشته شده اند، از تنش های فرمی معنا دار و برجسته ای برخوردارند. حکایت های منظوم تعلیمی از جمله این متون هستند که نویسنده آن ها تلاش می کند تا از برآیند تنش میان نشانه های فرمی مانند نظم، شعر و روایت، بیشترین بهره معنایی را بگیرد. در این پژوهش تلاش شده تا با روشی توصیفی- تحلیلی و رویکردی فرمالسیتی و از طریق مطالعه موردی بوستان به عنوان یکی از اثرگذارترین متون تعلیمی، به تحلیل این نشانه های فرمی پرداخته شود و شیوه معناسازی و تعلیمی شدن حکایت های منظوم تعلیمی نشان داده شود. تنش نظم و شعر در معنای زبانی و فرمالیستی آن و برجسته شدن ساحت برونه ای زبان و در نتیجه پیشبرد بدون درنگ روایت، استفاده از توصیفات روایتگر، چرخش های زمانی و درونی کردن زمان، استفاده از فراروایت، مخاطب محوری و... از مهمترین شگردهای فرمیِ معناساز است که منجر به تعلیمی شدن این اثر و متون مشابه شده است.
بررسی روایی و ساختاری داستان سیاوش
حوزههای تخصصی:
بررسی روابط بینامتنی قرآن در شعر فدوی طوقان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تکنیک تناص یا بینامتنیت امروزه از بارزترین ویژگی های ساختاری شعر معاصر به شمار می رود. این پدیده به فراخوانی متون غایب، سابق و یا همزمان با متن کنونی می پردازد، تا به نوعی وظیفه ای معنایی، هنری، و یا اسلوبی را بر این متون بار نماید. در این میان قرآن به عنوان برنامه ای جامع و متنی مقدس به مهم ترین منبع الهام شعری شاعران معاصر عرب تبدیل گشته است. فدوی طوقان از جمله شاعران توانمند فلسطینی است که از مفاهیم و تصاویر قرآنی سیراب شده و برای تبیین و تأیید احساسات و عواطف درونی خود، به ویژه در مسائل ملی و میهنی از این تکنیک بهره جسته است. این تحقیق بر آن است تا ضمن بررسی پدیده تناص قرآنی در شعر فدوی به شیوه ای تحلیلی- توصیفی، میزان تأثیرگذاری این کتاب مقدس را بر زندگی و شعر او نمایان سازد. از یافته های تحقیق بر می آید که استفاده از تکنیک تناص یا بینامتنیت قرآنی در دوره دوم زندگی ادبی شاعر یعنی در مرحله ""رمانتیک موضوعی"" کاربرد بیشتری داشته و به عمیق تر شدن معنا و خلق تصاویری بدیع و هنرمندانه در شعر او انجامیده است.