فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۶۱ تا ۱٬۰۸۰ مورد از کل ۱٬۹۱۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
این مقاله، پژوهشی درباره فرآیند نوستالژی در شعر شاعر معاصر فلسطینی، سمیح القاسم، است. نوستالژی در آغاز اصطلاحی روان شناختی بود و سپس وارد ادبیات شد. این واژه، دراصل، به معنای رنج بردن و غم ناشی از غیرممکن بودن بازگشت به گذشته است. این خصلت روانی، به منزله یک رفتار ناخودآگاه، زمینه خلق بسیاری از آثار ادبی جهان را فراهم کرده است. شعر عربی نیز، از نخستین نمونه ها تاکنون، سهم بسزایی از این احساس داشته است. شعر سمیح القاسم دارای احساس نوستالژیک است. نوستالژی او مولود عوامل مختلف فردی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی داخلی و خارجی است. بازخوانی خاطرات گذشته و ایام کودکی، پناه بردن به آرمان شهر و آرکاییسم (باستان گرایی) مهم ترین واکنش های سمیح القاسم دربرابر احساس نوستالژی است.
تحلیل و مقایسه سبک شخصیت پردازی رمان های عصفور من الشرق والشحاذ( بر اساس نظریه آماری بوزیمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این جستار مقایسة سبک شخصیت پردازی رمانهای "عصفور من الشرق" و"الشحاذ" بر اساس اسلوب آماری است. اسلوب آماری روشی است، که بوزیمان برای شناسایی و مقایسه اسلوبها پایه ریزی نموده است. وی در نظریه خود فرض را بر وجود متغییرهای صرفی می گذارد، که با خطوطی دلالت گر کاهش و یا افزایش می یابند. فرضیه بوزیمان سعی دارد که با کمک آمار از ریشه های وجودی حدس وداوری های سلیقه ای در شناسایی اسلوب بریده و ویژگی های اسلوبی را شناسایی کند تا معقولیت تحلیل در پی داشته باشد. هدف از پژوهش، تحلیل متغیر های آماری دو اثر مذکور است، که بتوان به کمک آن نشانه های نمونه وار تفاوت سبک نویسندگان دو اثر را درفضای علمی یا ادبی تر بودن اثرشان بیان نمود، همچنین تلاش دارد تا در سایه اسلوب آماری میزان پویایی، عاطفی، انفعالی، عقلانی و...دو رمان را مشخص نماید. نتایج پزوهش نشان از آن دارد که اسلوب شخصیت پردازی دو نویسنده کاملا متفاوت است و هرگاه نویسندگان در اسلوب خویش از پویایی وعاطفه وگفتگو بهره جسته اند ارزش (ن ف ص ) آنان فزونی و زمانی که از آنها فاصله گرفته اند، کاهش یافته است.
بررسی رویکردهای بلاغی نوین در تفسیر قرآن (مطالعه موردی: التفسیر البنائی للقرآن الکریم محمود بستانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دوره معاصر، تفسیر بلاغی قرآن با رویکردها و شیوه های جدید و توسط مفسرانی چون سیدقطب، امین الخولی، عایشه عبدالرحمن بنت الشاطیء، نصر حامد ابوزید و برخی مفسران دیگر صورت گرفته است. یکی دیگر از این رویکردهای جدید و مبتکرانه در این حوزه، روش ساختارگرایانه محمود بستانی در «التفسیر البنائی للقرآن الکریم» است. وی در این اثر با دو رویکرد معنایی و هنری به بررسی و تفسیر سور قرآنی به عنوان ساختار و مجموعه ای واحد پرداخته و در این زمینه از هشت عنصر بلاغی: پیام، موضوع ، معنایی، صوری، لفظی، موسیقایی، ادبی و ساختار در جهت تبیین ارتباط منسجم بین شکل و مضمون آیات و سوره های قرآن کریم یاری جسته است؛ از میان عناصر فوق، کارکرد عنصر ساختار به عنوان یکی از مهمترین عناصر، بررسی ساختار کلی سوره و نیز بررسی جایگاه عناصر هفت گانه در هر سوره قرآن بوده و اینکه مجموعه این عناصر، چگونه ساختار هندسی سوره را تشکیل می دهند. هدف این پژوهش ضمن معرفی روش ساختارگرایانه بستانی در تفسیر قرآن بر مبنای مبانی مطرح شده در کتاب «القواعد البلاغیه فی ضوء المنهج الإسلامی»، بررسی و تحلیل رویکرد تفسیری وی در تفسیر پنج جلدی «التفسیر البنائی للقرآن الکریم» بوده است و این نتایج به دست آمد که دیدگاه های بستانی در بحث ازعنصر پیام، موضوع، بحث تقدیم و تأخیر، ذکر وحذف، عنصر ادبی و عنصر ساختار دیدگاه های جدید در حوزه تفسیر بلاغی قرآن بوده و روش وی به عنوان یکی از شیوه های تفسیر ساختاری با وجود برخی کاستی ها می تواند کارآمد باشد.
تحلیل انتقادی کتاب المذاهب الأدبیه و النقدیه عند العرب و الغربیین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه نقد ادب عربی دوره ششم بهار و تالستان ۱۳۹۵ شماره ۱۲ (پیاپی ۷۰)
158-175 صفحه
حوزههای تخصصی:
نوشته حاضر به معرفی و بررسی ساختاری و محتوایی کتاب « المذاهب الأدبیه و النقدیه عند العرب و الغربیین» اثر دکتر محمد شکری عیاد می پردازد و این اثر را با توجه به مؤلفه های تعریف شده یعنی عنوان، انسجام منطقی، اصالت موضوع، استنادها و ارجاعات و رعایت بی طرفی علمی نتوانسته خوب عمل کند و ضعف های زیادی در آن دیده می شود. کتاب آقای دکتر محمد شکری عیاد همچنانکه خود مولف نیز در مقدمه اشاره می کند نمی توان به عنوان یک کتاب تطبیقی که به معرفی مکاتب نقدی وادبی عربی و غربی پرداخته آن را در نظر گرفت، بلکه این کتاب نوعی رهیافت مولف و حتی می توان گفت نوعی «تفسیر به رای» در مورد مکاتب ادبی و نه نقدی و در بین مکاتب نقدی تنها به کلاسیک و رومانتیک و واقع گرایی پرداخته و نه همه ی مکاتب، چه اینکه مولف در مقدمه اشاره می کند که در این کتاب به جنبه های فلسفه این سه مکتب مذکور به صورت تحلیل پرداخته است و از مهمترین نتایج دست یافته عدم انسجام و نظم منطقی و عدم همخوانی محتوا با بخشها و فصول کتاب است . از ضرورتهای پرداختن به این کتاب، می توان توجه به جنبه های تحلیل و فلسفی مکاتب ادبی که کمتر ذکر آن رفته اشاره کرد و ازاهداف این مقاله آشنایی محققان با کتاب مذکور و رهیافتهای مؤلف در این زمینه است
شخصی سازی زبان و روند عدول از خودکاری آن در شعر سعدی یوسف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شخصی سازی یکی از شیوه های تخطی از خودکاریِ زبان است که در برجستگی شعر تأثیر دارد. این فرایند، در دوره معاصر، اهمیت بسیار یافته، به طوری که کاربرد گونه های متعدد آن در سروده های شاعران، سیمایی متمایز به سبک آنان داده و در دریافت صریح مخاطبان درنگ ایجاد کرده است. در چنین فضایی، که عواطف و هیجانات شاعران بی هیچ محدودیتی در میدانِ دید خوانندگان یکه تازی می کند، شعر سعدی یوسف، شاعر معاصر عراقی، به عنوان یکی از نمودهای تحول، مقیّد به اصول ثابت زبانی نبوده و به عرصه ای برای تاختنِ نوزایی و عادت گریزی مبدّل گشته است؛ تا جایی که تغییر در سطوح شعر و کنار نهادن معیارهای رایج، توجه خوانندگان را به شخصی سازی های درنگ آفرین در زبان این شاعر نوپرداز جلب کرده است. پژوهش حاضر، با نگاهی نقادانه به برون دادهایِ زبانی سروده های سعدی یوسف، درپیِ پاسخ به این پرسش است که شاعر از چه شیوه هایی بهره برده تا زبان را از سطوح موردانتظار مخاطبان جدا کند و به سمت سبک های شخصی موردنظرش سوق دهد. یافته های تحقیق گویای آن است که سعدی یوسف، با ارائه آرایه های تصویری و ترکیبی نامعمول و چرخش های معنایی در بهره مندی از رنگ ها و تحول در شیوه های نوشتاری واژگان، غبار عادت از کلام عادی زدوده و ساحت سروده هایش را از آفرینش های دیگرگونه سرشار کرده است؛ به گونه ای که با خصوصی سازی زبان، بارِ احساسات شخصی اش را بر دوش مخاطبان نهاده و در درک عادیِ آنان، درنگی عامدانه ایجاد کرده است.
مفهوم الضروره الشعریه عند أهم علماء العربیه حتى نهایه القرن الرابع الهجری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یتناول هذا البحث مفهوم الضروره لغه واصطلاحاً، ویبیّن أنَ مفهوم الضروره ظَلَّ غیر واضح المعالم حتى جاء الخلیل بن أحمد الفراهیدی الذی أصَّل لهذا المفهوم منطلقاً من وعیه العمیق الفرق بین اللغه الشعریه ولغه الکلام العادی؛ وهذا یتطلب منا أن نشرح موقف الخلیل المتمیّز من مفهوم الضروره الشعریه، ویبیّن البحث مفهوم الضروره عند سیبویه فی کتابه ""الکتاب""، ویوضح الاختلاف بین الدَّارسین قدامى ومحدثین فی تحدید معنى الضروره لدیه، ثم یقف البحث وقفه ثانیه عند ابن جنی الذی کانت له آراء لافته للنظر جدیره بالدراسه والبیان، ویتناول البحث مفهوم الضروره عند ابن السّراج وتلمیذه أبی سعید السیرافی، ثم ینتهی البحث بتوضیح موقفی ابن فارس، وأبی هلال العسکری، ولا یتسع البحث لدراسه آراء کل العلماء الذین عاشوا قبل القرن الرابع الهجری کالمبرّد وثعلب والأخفش وأبی علی الفارسی والقزّاز القیروانی صاحب کتاب مشهور وهام ""ما یجوز للشاعر فی الضروره""، وینتهی البحث بخاتمه تعقبها أهم النتائج.
شهید و شهادت در شعر محمد العید آل خلیفه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه نقد ادب عربی دوره پنجم بهار و تالستان ۱۳۹۴ شماره ۱۰ (پیاپی ۶۸)
109-131 صفحه
حوزههای تخصصی:
محمد العید آل خلیفه (۱۹۰۴- ۱۹۷۹) از جمله شاعران انقلابی معاصر الجزایر به شمار می رود که سورده های او نمونه بارز شعر، حماسه ساز و پرشور و انقلابی الجزایر و اشعار وی بازتاب واقعی شخصیت، افکار دینی و میهنی اوست. از بن مایه های شعر محمد العید توجه خاص وی به شهید و شهادت است. انعکاس مقاومت و پایداری مردم الجزایر در برابر استعمار فرانسه باعث تبلور فرهنگ ایثار و شهادت در شعر این شاعر الجزایری شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد دو پدیده اجتماعی «انقلاب» و «جنگ» از مهم ترین تحولات تأثیرگذار بر جریانات ادبی با موضوع شهید و شهادت به شمار می روند و کوشش های وی در اعتلای ادبیات انقلاب، جنگ و دفاع در خور ستایش است. در این مقاله ضمن معرفی این شخصیت و نگاهی اجمالی به موضوع شهید و شهادت به تحلیل اشعار محمد العید براساس دیوان شعری وی می پردازیم. روش پژوهش تحلیلی توصیفی و بر مبنای جمع آوری مطالب از منابع فارسی و عربی و طبقه بندی موضوعی است.
بررسی کهن الگوی «مادرمثالی» در شعر بدر شاکر السیاب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۷
85-102
حوزههای تخصصی:
نقد کهن الگویی یکی از شاخه های نقد روانشناسی است که به خوبی می تواند معیار و ملاک سنجش و بررسی و تحلیل آثار ادبی باشد. یکی از کهن الگوهای شناخته شده، «مادرمثالی» است که ازجمله کهن الگوهای بسیار مهم و حیاتی به شمار می رود؛ چراکه این کهن الگو نه فقط در آفرینش های هنری و عرصه های خلاق ذهنی، بلکه حتی بیشتر از آن، در شخصیت افراد نیز تأثیرات عمیقی برجای می گذارد؛ به طوری که هیچ یک از افراد بشر، از تأثیرپذیری آن برکنار نیست. این کهن الگو همانند دیگر کهن الگوها، در دو نمایه مثبت و منفی به نمود درآمده که در این مقاله نمودهای مثبت آن در شعر بدر شاکر سیاب یکی از بنیان گذاران شعر نوی عرب و آغازگر جنبش شعر آزاد تحلیل و بررسی می شود. مادر مثالی در شعر سیاب در قالب هایی چون مادر، مادربزرگ، زمین، باران، درخت نمود یافته است و در تمامی این قالب ها اشتیاق به مادر و بازگشت به اصل دیده می شود
جایگاه مفاهیم تربیتی فردی و اجتماعی در داستان های کوتاه علی حجازی با تکیه بر کتاب «النعاس و أمیر العواصف»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عوامل متعددی در شکل دهی شخصیت کودک تأثیر دارد؛ از جمله می توان به خانواده، اجتماع، مدرسه، رادیو و تلویزیون، کتاب و دیگر وسایل ارتباطی اشاره کرد. یکی از گونه های ادبی که تأثیر به سزایی در شکل گیری شخصیت کودک دارد ادبیات کودک است. کودکان از زمانی که صحبت کردن را یاد می گیرند در مرتبه اول از طریق دیگران و در مرتبه دوم به وسیله خودشان با کتاب های داستان و شعر آشنا می شوند در این میان داستان و قصه به دلیل قابلیت خاصی که دارد در انتقال مفاهیم تربیتی به کودک تأثیر به سزایی دارد. آنچه به عنوان فرضیه این پژوهش مطرح است این است که داستان به عنوان یکی از ابزارهای آموزشی غیررسمی به طور نیمه مستقیم و غیرمستقیم تأثیر مهمی در انتقال مفاهیم تربیتی به کودکان دارد. بر پایه این فرضیه این سؤال مطرح می شود که مهم ترین مفاهیم تربیتی بکار رفته در داستان های کودکانه چیست؟ نگارندگان در این پژوهش بر آن هستند تا با استفاده از شیوه توصیفی – تحلیلی مهم ترین مفاهیم تربیتی داستان های کوتاه لبنان را با تکیه بر کتاب «النعاس و أمیر العواصف» اثر کودکانه نویس لبنانی علی حجازی مورد بررسی قرار دهند. در پایان این نتیجه گرفته می شود که این کودکانه نویس لبنانی ضمن رعایت زیبایی های هنری در قالبی خاصی مفاهیم تربیتی همچون وفاداری، اجتناب از تکبر و غرور، تقویت حس وطن دوستی، دوراندیشی و اجتناب از سستی؛ تقویت روحیه شکرگزاری از دیگران و ... را در کتاب خود به کودکان منتقل می کند.
اثرپذیری آدونیس از «المواقف» نفّری در دیدگاه های شاعرانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آدونیس علاوه بر اینکه شاعری پرمایه و تحول آفرین است، منتقد و اندیشمندی است که دیدگاه های او درباره شعر و شاعری همواره در نقد ادبی مورد توجه قرار گرفته است. بازتاب این نظریات شاعرانه را می توان در اشعار او نیز بازیافت. اثرپذیری آدونیس از متون عرفانی و صوفیانه از موضوعات مهمی است که اندیشه وی را با مکتب سوررئالیسم در دوره معاصر نیز پیوند می زند؛ امّا تأثیر کتاب "المواقف" تألیف محمدبن عبدالجبار نفّری بر اندیشه و نظرگاه انتقادی آدونیس در شعر، رویکرد شعری او را تا حد زیادی به نگرش های عرفانی نفّری نزدیک می کند؛ چراکه محتوای این اثر عرفانی با نگرش شاعرانه او در هم می آمیزد. این مقاله بر آن است تا با روش توصیفی- تحلیلی تأثیر المواقف را بر دیدگاه شاعرانه آدونیس نشان دهد. این اثرپذیری نشانه های مختلفی دارد؛ ازجمله تأسیس مجله ای به نام "المواقف" توسط آدونیس، استناد به عبارات متن "المواقف" در آثار و اقتباس تعابیر آن کتاب در اشعارش. این تحقیق با هدف آشکار ساختن ریشه برخی اندیشه ها و آرای آدونیس در کتاب المواقف نشان می دهد که بیش از همه سه عامل زبان، مضمون و روش، اندیشه های آن دو را به هم پیوند می زند: آدونیس تحت نفوذ نحوه نگرش نفّری نسبت به زبان، زبان منحصربه فرد خویش را می آفریند. در مضمون نیز، دیدگاه های او با در بر گرفتن عمده ترین درون مایه های عرفانی، یعنی وحدت گرایی، پویایی و معرفت با سرمنشأ عرفانی کتاب "المواقف" گره می خورد و عامل سوم، روش سنت شکنی است که از یک سو تحت تأثیر قوی "المواقف" و از سوی دیگر زیر سیطره نگاه سنت شکنانه مکاتب غربی، شعر را خرق پیوسته عادات زبانی و محتوایی تعریف می کند.
دراسة نظام العلاقات بین الحال المفردة وصاحبها فی القرآن الکریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
للقرآن الکریم سمو ورفعة بلا مثیل وهیمنة إعجازیة لا تنحصر فی المضامین فحسب، بل تتجلى فی منهجیته الترکیبیة المصاغة بأرفع الأسالیب، منها أسلوب الحال الذی یعد من أوسعها مجالا وأوفرها حظا فی سطور الذکر الحکیم، والذی له دور کبیر فی إرساء تلک الهیمنة. إن القرآن الکریم یتمتع بنظام أدبی خاص تسری فیه سلسلة من العلاقات والروابط اللفظیة والمعنویة بین المفردات والتراکیب، وبما أن للحال هذه العلاقات والروابط نفسها بالعامل وصاحب الحال وظهور معانیها الرائعة متأثرة بسیاقات الکلام، فنظام العلاقات بین الحال وصاحبها له أهمیة کبیرة تغری بالبحث والتدقیق من الجوانب الصرفیة والنحویة والبلاغیة والدلالیة والمعجمیة. والغایة المنشودة فی هذه الدراسة هی تسلیط الضوء على نظام العلاقات بین الحال المفردة وصاحبها وتبیین أنواعها ضمن سیاقات مختلفة مستشهداً بآی القرآن وفق المنهج الوصفی التحلیلی للوقوف على کیفیة هذه العلاقات. وقد تناول البحث من هذه العلاقات ما یلی: العدول المجازی والکل بالکل والجزء بالکل والتأصیل والتحدید والإجمال والتفصیل والتوکید والحصر والتخصیص والمشابهة والسببیة والمفعولیة والتجدد والترادف الجزئی وعلاقة التقابل والمغایرة، والتی تندرج فی الحقول البلاغیة أو الدلالیة.
الأفعال الکلامیه لتعامل المؤمنین فی القرآن الکریم فی ضوء نظریه تداولیه سوره لقمان نموذجا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۴
53 - 74
حوزههای تخصصی:
التداولیه ترتبط بالتواصل السلیم أو التواصل الأمثل الذی یحرز من خلاله، أکبر قدر من الوضوح والشفافیه لانعکاس اللغه. بما أنها تعدّ عملیه تصاعدیه مؤدیه إلى طبقه عالیه من المعنى والسیاق، فهی تستوعب جمیع مستویات اللغه من الحاله الانفرادیه، والتواصلیه، والحواریه. وللتداولیه محاور مختلفه، منها الأفعال الکلامیه التی تحیل الصوره الذهنیه للغه إلى الصوره الفعلیه اللغویه التأثیریه. وسوره لقمان هی إحدى السور المهمه التی تحمل آداب التعامل والمعاشره، بذلک تحتاج إلى الأسلوب التواصلی أو التداولی الذی یحقق مقصدیه الکلام غیر المباشر. وطبیعه الأفعال الکلامیه والحجاجیه تجسّد ما فی السوره من الأغراض والمقاصد من خلال إستراتیجیه تواصلیه حجاجیه، کما تهتمّ أیضا بوقع الکلام وتأثیره على المتلقی. تتبع المقاله المنهج الوصفی التحلیلی، مستمده من مناهج أوستین وسیرل، اللذین قاما بتطویر نظریه الأفعال الکلامیه. مما توصّلت إلیه هذه المقاله أنّ الأفعال التقریریه أو الإخباریه فی السوره تشمل الغرض غیر المباشر، کتشجیع المؤمنین على المعاشره الحسنه والأدب، کما تدلّ الأفعال الإنجازیه أو الإنشائیه الموجوده فیها على التحذیر والتنبیه امتداداً إلى التشجیع فی بعض الأحیان. وهذه المعانی تکون ذات دلاله نفسیه شعوریه تبعث الحیاه والتحرک فی نفس المتلقی، وتحتوی على معان أخرى غیر الدلالات المباشره، یمکن الوصول إلیها من خلال المقام الذی وردت فیه.
فرانقد ادبی در آثار سیدمرتضی(ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه نقد ادب عربی دوره هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۱۳ (پیاپی ۷۱)
75-104 صفحه
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر، توانست با مطالعه آثار سیدمرتضی و همچنین آثار نویسندگانی که به بررسی اندیشه های ادبی و نقدی او پرداخته اند، اندیشه های فرانقدی او، را مورد بررسی قرار دهد. بررسی مجموعه آثار سیدمرتضی نشان می دهد که سه اثر امالی، الشهاب و طیف الخیال او بیشترین قضایای نقدی ادبی را در خود جای داده اند و ما تلاش کردیم تا دریابیم سیدمرتضی چه دیدگاه های متمایزی از معاصران و پیشینیان خود داشته است و چه گام هایی در گسترش اندیشه فرانقد ادبی برداشته است و در یک فرایند پژوهشی مبتنی بر روش توصیفی تحلیلی دریافتیم که او با تبیین برخی قضایای نقدی رایج در زمان خود و با بهره گیری از نظریات نظریه پردازان نقدی و ادبی از جمله «جاحظ»، «ابن قتیبه»، «آمدی» و غیره در کتاب هایشان، دانش نقدی خود را ارتقا داده است و با بهره گیری از دانش خود در سایر زمینه ها از جمله کلام، فقه، تفسیر و غیره در این وادی ضمن پرداختن به برخی از نظریات، تیوری ها و قضایای نقدی زمان خود، و تیوری هایی چون لفظ و معنی ، نقد بلاغی، اقدام به داوری درباره شیوه های نقدی موازنه و مفاضله کرده است. و در فرایند بررسی و تفسیر آثار ادبی، گاهی خود در قضایای نقدی، نظریه پردازی کرده و شیوه نقدی جدیدی را در نقد آثار پیشنهاد داده است.
تحلیل انتقادی الهیروغلیفیه و القرآن الکریم، نوشته سعد عبدالمطلب عدل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در زمینه حروف مقطعه قرآنی (حروف بخش بخش شده در اوایل 29 سوره قرآن کریم) از دیرباز تاکنون نظرات و تفاسیر مختلفی وجود داشته که یکی از جدیدترین آن ها، نظر سعد عبدالمطلب است. او پژوهشگری مصری است که در کتابش، هیروگلیف در قرآن، بر این ادعا تأکید دارد که توانسته است با استفاده از «هیروگلیف» (زبان مصری باستان)، حروف مقطعه قرآن را رمزگشایی کند. این مقاله درابتدا نظرات گوناگون درباره حروف مقطعه را بررسی می کند و پس از معرفی هیروگلیف، به جست وجوی میزان صحت و سقم نظر نویسنده درزمینه رمزگشایی حروف مقطعه با استفاده از هیروگلیف می پردازد. سپس نظر نویسنده و نتایج به دست آمده از آن با نظرات دیگر متخصصان در این زمینه مقایسه می شود تا میزان توانایی مدعی مذکور در این باب مورد بحث و بررسی قرار گیرد و وجوه اختلاف نظر در این خصوص نیز بیان گردد.
واکاوی الگوهای ساختار رواییِ مقامات حریری براساس نظریه تزوتان تودوروف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقامات حریری ازجمله کتاب های روایی و داستانی است که مشتمل بر پنجاه مقامه است و ابوالقاسم حریری، بین سال های 495 تا 504 هجری قمری، آن را به زبان عربی نگاشته است. حکایت های مقامات حریری دارای الگوهای تکرارشونده روایی است. یک پی رنگ یا الگوی واحد، زیربنای تمامی این حکایت هاست و بقیه الگوها براساس آن ساخته می شوند. تودوروف یکی از روایت شناسان ساختارگراست که تلاش می کند دستور زبانی برای تمام روایت ها بنویسد. او مقولات و فعل ها و صفت ها را در نظام ساده نمادهایی کدگذاری کرده که می توان شکل واره هر داستان را با استفاده از آن بازتولید کرد. مطابق الگوی واحدی که در مقامات وجود دارد، ویژگی ها و افعال و شخصیت ها یا صفات می توانند جانشین یکدیگر شوند و ساختار پایه ایِ واحدی را با روساختی متفاوت در داستان های گوناگون ادامه دهند. براین اساس می توان با برجسته کردن کنش یا ویژگی خاص در پی رفت های حکایت ها، به تحلیل ساختاری پرداخت. در این مقاله نشان داده می شود که چگونه ساختار زیربناییِ حکایات در مقامات حریری، به واسطه دستور روایی داستان و با استفاده از چارچوب گزاره های تزوتان تودوروف، قابل تطبیق و تحلیل و ارزیابی است.
المشهد الشعری المعاصر فی الجزایر: القصیده الحداثیه و بنیه التحول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه نقد ادب عربی دوره پنجم بهار و تالستان ۱۳۹۴ شماره ۱۰ (پیاپی ۶۸)
269-292 صفحه
حوزههای تخصصی:
إن من یطلع علی الشعر الجزایری المعاصر، یدرک أن ثمه اصواتاً متمیزهً، لم تجد العنایه لتصقل، فترسم للجزایر مشهداً شعریاً جزایری الروح، و إن الکتابات التی أخذت تسعی نحو ذلک سعیا حثیثا کثره، لکی تسمع القاری العربی صوت الجزایر الشعری بکل ما فیه من خصوصیه و ابداع و تمیز. أهمیه الموضوع تکمن فی البحث فی التجربه الشعریه الحداثیه الجزایریه، التی تظل تجربه فتیه مقارنه بنظیرتها فی المشرق، مع ذلک أبدت تجاوبا حسنا، إن علی المستوی الفکری، أو الفنی؛، غیر أن نضجها یظل رهن الجهود المکثفه و المکاتفه الملقاه علی عاتق النقاد و الشعراء علی حد سواء؛ و هی بحاجه ماسه الی تکثیف الدراسات النقدیه الجاده، و التی من شأنها انصافها کخطاب شعری له خصوصیته و تمیزه. لقد تغیر شکل نسق الشعر الجزایری، فتنوعت أشکال القصیده تبعا لتنوع التجارب الشعریه و تعددها، فتوصلنا فی بحثنا إلی أن الکثیر من الشعراء کتبوا علی الشکل الحر، و اتجه البعض الآخر الی کتابه قصیده النثر باعتبارها نسقا جدیدا مغایرا، و من خلال هذه النماذج الذی اخترناها من الشعر الجدیدی بشقیه التفعیله و النثری؛ لشعراء جزایریین من مستویات و أزمنه مختلفه؛ وجدنا أنهم حاولوا أن یحققوا حداثه علی مستوی الشکل و المضمون، محاولین تطویر الخطاب الشعری بالبحث المستمر عن الاشکال و الرؤی الأکثر تعبیرا عن الواقع الذی تعیشه البلاد، و مع التراکم الکمی و الکیفی لما کتبه الشعراء الجزایریون لیومنا هذا؛ لم یخرجوا عن الساید الشعری فی الوطن العربی.
بانورامیه الخوف لدی مارغریت فی روایه أقالیم الخوف لفضیله الفاروق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و سوم بهار و تابستان ۱۳۹۹ (۱۴۴۱ ه.ق) شماره ۱ (پیاپی ۴۵)
105-130
حوزههای تخصصی:
تتموضع أقالیم الخوف ضمن روایات شبه بولیسیه تمثّل فیها الکاتبه بالاستعانه من شخصیه البطله المترعرعه فی البیئه الأمیرکیه سلبیه الحیاه فی أقالیم الشرق الإسلامی. تتمیز هذه الروایه بأسلوب لایوفر للقارئ التعرف علی واقع الشخصیه للبطله بتسلسل الأحداث إلا بمفاجئته فی آخر الروایه بالاعتراف منها فی مشروع سری برمجته المنظمات الأمیرکیه لسرقه الجینات الذکیه للأدمغه العربیه. تهدف هذه المقاله من خلال المنهج التحلیلی-الوصفی إلی إلقاء الضوء علی أهم الأسباب التی تتیقظ بها مشاعر الخوف بتمثلاته السلبیه للإنسان الشرقی فی المجتمعات المحافظه. لقد تمثلت أهمیه البحث فی خطابات السارده الواصفه لفضاء الثالوث المحرم (الجنس، السیاسه والدین) الذی قلما خاضت فیه الکاتبات الجزائریه وهی خطاب صریح وخارج عن القیم المألوفه لما فیها من خروج على الأعراف الاجتماعیّه والأدبیه. تدل حصیله ما توصل إلیه المقال علی أن السارده من خلال طرح المضامین المحظوره ترید أن تصور الفساد المنتشر فی أجواء العالم الشرقی المستتر وراء القیم الأخلاقیه وتؤکد الروایه أن ممارسات أصحاب الدیانات ممن یعرجون علی سلّم العنف والکراهیه مرفوضه من جانب الدین الصحیح کما تکشف عن واقع السیاسه الأمیرکیه ومخاوفها التی تتظاهر ببذل الجهود لإنماء الدول الشرقیه وهی فی الحقیقه کدس السم فی العسل تنوی من وراءها الاحتلال البغیض والاستیلاء علی خیرات البلاد ونهب ثرواتها.
تحلیل ناامنی نشانه ای در رمان «لیلة الملیار» از غادة السمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هر فرد از جامعه با تولید رمزگان نشانه ای خاص خود، ضمن نمایش پایبندی به مجموعه ای از هنجارها و تعلق خود به طبقه خاصی از اجتماع، احساس امنیت یا عدم امنیت خود را به تصویر کشیده و به تناسب امر واکنش های متفاوتی را بروز می دهد. نشانه شناسی اجتماعی یکی از رویکردهای پژوهشی است که به بررسی این هنجارها و رمزگان نشانه ای می پردازد. بر اساس این پژوهش که به شیوه توصیفی – تحلیلی انجام گرفته، جلوه هایی از ناامنی نشانه ای را می توان به وضوح در رمان «لیلة الملیار» ملاحظه کرد. در این رمان تقابل فرهنگی بین شخصیت ها و بازتاب آن در رفتارهای آنان موجب روی آوردن هر یک از این شخصیت ها به واکنش هایی چون خاموشی، بیش تصحیحی، تلافی، و پدیده های متفاوتی چون تقلید، همانندسازی به عنوان واکنش مقابله با هنجارهای متضاد شده است. برخی شخصیت های رمان از این تقابل در جهت سازندگی خود بهره جسته و خود را از حالت ناامنی خارج کرده اند، برخی در فرهنگ جامعه دوم غرق شده، و بعضاً به بیراهه رفته و خود را به نابودی کشانده اند. عده ای نیز حقارت و غربت روز افزون را تاب نیاورده و در پی احساس عدم تعلق به جامعه مسلط، به کشورشان باز گشته اند.
الیوتوبیا والدیستوبیا وتخطی الحدود الزمنیه والمرجعیه فی الروایه العربیه الحدیثه: روایتا یوتوبیا لأحمد خالد توفیق وعطارد لمحمد ربیع أنموذجا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إن النقد الجامعی أو الأکادیمی هو فی سباق مستمر مع النتاج الأدبی، إذ یسعى دائما إلى تصنیفه وتأطیره وتحدیده. ولکن التبدل السریع الذی یحدث فی المجتمع على مختلف المستویات یجعل الأطر والحدود باطله ولو جزئیا. وإذا نظرنا إلى الروایه کنوع أدبی، وبالرغم من أن الحریه والانفلات هما من طبیعتها أصلا (Robert,1972 :24)، نرى بعضا منها یتخطى فی القرن الحادی والعشرین کل المقاییس التقلیدیه. فقد اتخذت مثلا وسائل التواصل الحدیثه من إنترنیت وفایسبوک وسواهما دورا مهما فی میدان الإبداع الأدبی، وبتنا نقرأ مثلا روایه کروایه عشیقه آدم للکاتب التونسی منصف الوهایبی والتی یصفها المؤلف "بالراویه الفایسبوکیه" حیث لا سرد فیها وإنما هی حوار على الفایسبوک بین رجل وامرأه، "حوار الأصابع"، کما ینعتها أیضا المؤلف. وهناک غیرها من الروایات )جرجور،2016) فتطرح جدیا إذاً مسأله الحدود بین الأنواع الأدبیه بشکل یتجاوز نظریه "عبر النوعیه" لأدوار الخراط (الخراط،1994). وفی هذا الخضم من اضطراب المقاییس، یشهد الحقل الأدبی العربی، وفی مجال الکتابه الروائیه أیضا، مبادرات تجدیدیه أخرى، جاءت کرده فعل مباشره أو غیر مباشره على الأحداث التی یعیشها العالم العربی فی هذا العقد الأخیر، أی قبیل ما یسمى "بالربیع العربی" وبالفتره التی تلیه. ومن هذه المبادرات ما یتجاوز البنیه التقلیدیه للروایه ویحطم الترتیب الزمنی والتسلسل التاریخی ویلغی الحدود بین الواقع والفانتازیا فیدخل "الخیال العلمی" کعامل مباشر فی بناء السرد وتطور الاحداث. فهی، وإن غاصت فی الماضی أحیانا، مستلهمه التراث، فإنها فی الوقت نفسه تستشرف المستقبل. وفی هذا السیاق تقع الکتابه الحدیثه التی تنتمی إلى تیار الیوتوبیا والدیستوبیا Utopie et Dystopie. ومن الروایات العدیده التی سارت فی هذا التیار سنتناول فی بحثنا روایتین: "یوتوبیا" لأحمد خالد توفیق الصادره سنه 2008، و"عُطارد"لمحمد ربیع الصادره سنه 2015. ترمی هذه المقاله إلى تحلیل التقنیه الروائیه التی تتخطى تراتبیه الزمن فی السرد من جهه، وتخلق عوالم تزول فیها الحدود بین الواقع والفانتازیا من جهه ثانیهعلی المنهج الوصفی التحلیلی کما أنها تحاول أخیرا الربط بین هذا النوع من الکتابه والوضع السیاسی الاجتماعی المضطرب الذی یعیشه المجتمع العربی.
القصدیّه فی رسائل الإمام علیّ (ع) إلی معاویه فی ضوء الأفعال الکلامیّه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۲
129 - 154
حوزههای تخصصی:
القصدیّه من أهم العوامل التی تؤثر علی استعمال اللغه فی الخطاب وتلعب دوراً أساسیاً فی توجیه المرسل إلى اختیار استراتیجیّه الخطاب کما تسهم فی تأویل الخطاب من قبل المرسل إلیه حسب سیاق معیّن. القصدیّه من المفاهیم الأساسیّه والفاعله فی اللسانیات التداولیّه التی تهتمّ بالثلاثیّه (المرسِل والرساله والمرسَل إلیه) فی عمل فنیّ. تبحث هذه المقاله عن مقاصد الإمام علیّ (ع) فی مراسلاته مع معاویه، رامیه إلی الکشف عن استراتیجیّه الإمام فی توجیه المخاطب، معتمده علی الأفعال الکلامیّه وقوّتها الإنجازیّه. فهذه الأفعال التی تعتبر إحدی محاور اللسانیات التداولیّه وأهمها، یعتمد علیها المرسل فی تحقیق مقاصده الخطابیّه وتغییر الواقع والتأثیر علی الغیر من خلال الأقوال الوصفیّه التقریریّه أو الأدائیّه الإنجازیّه کالاستفهام والأمر والنهی والتوبیخ وغیرها. فاعتمدت الدارسه الحالیّه علی المنهج التداولیّ فی ضوء الوصف والتحلیل لعرض النماذج وتحلیلها، حیث وصلت إلی أنّ الأفعال الکلامیّه فی رسائل الإمام (ع) لمعاویه بشکل غیر مباشر تحمل طاقات إنجازیّه لتوجیه مخاطبه والتأثیر فیه وذلک ملائم مع الاستراتیجیّه التلمیحیّه بتجاوز المعنی الظاهر إلی معنی ضمنیّ لإنجاز فعل التوجیه الذی یتداخل مع الاستراتیجیّه التوجیهیّه، حیث یحاول الإمام من خلالها أن یضغط علی مخاطبه من خلال شرط الصیغه (الأمر) والسلطه (المنزله الاجتماعیّه).