فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۴۱ تا ۶۶۰ مورد از کل ۱٬۹۱۱ مورد.
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۲
181 - 194
حوزههای تخصصی:
علم جامعه شناسی ادبیات، دانش گسترده ای است که دربردارنده ی مجموعه ی وسیعی از افکار و نظریات متفکران پیرامون پیوند میان ادیب و جامعه ی وی است. ازاین رو مطالعات ادبی بر مبنای نظریات این اندیشمندان، گامی استوار و ضروری در زمینه ی نقد متون ادبی به شمار می رود و چه بسا نتیجه ی پژوهش های ادبی فارغ از این گونه مطالعات ابتر است. یکی از اندیشمندان جامعه شناسی ادبیات لوسین گلدمن است که بنیان گذار سبکی نوین در این حوزه به شمار می رود. شیوه ی او به ساخت گرایی تکوینی شهرت یافته است. او معتقد است اثر ادبی نتیجه ی فرهنگ و آگاهی جمعی طبقه، عصر و یا نسل نویسنده است. لذا در روش خود در پیِ ایجاد ارتباطی معنادار میان اثر ادبی و مهم ترین جنبه های زندگی اجتماعی است. نجیب محفوظ داستان پرداز و رمان نویس معاصر مصر ازجمله نویسندگانی است که در آثارش به دنبال بیان آمال و محنت های جامعه و طبقه ی اجتماعی خود می باشد. به گونه ای که از خلال بررسی آن ها به شیوه ی ساخت گرایی تکوینی، می توان به پیوندهای وثیق ساخت درونی و ادبی این آثار با نگرش و آگاهی جمعی طبقه ی اجتماعی نویسنده پی برد. ازجمله ی این آثار داستان کوتاه «الزیف» از مجموعه داستانی «همس الجنون» اوست؛ پژوهش حاضر به منظور بررسی این داستان کوتاه، نظریه ی لوسین گلدمن را چراغ راه خود قرار داده است. بدین منظور ساختار داستان در دو سطح تفسیری – یعنی دریافت درون متنی همچون بررسی ساختار معنایی- و سطح تشریحی –یعنی تحلیل بستر اجتماعی و فرهنگی داستان- مورد کاوش قرار می گیرد. یافته های پژوهش نشان می دهد عناصر این داستان دارای ویژگی هایی است که بیان گر پیوند عمیق داستان با جامعه ی نجیب محفوظ است؛ همچنین نشان می دهد که داستان ثمره ی جهان بینی و آگاهی جمعی گروهی است که نویسنده به آن تعلق دارد.
الشّرعه وآفاق الدّلاله فی قصیده «الغریبه» لوفیق سلیطین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یقدِّم هذا البحث رؤیهً تحلیلیَّهً لقصیده (الغریبه) للشاعر وفیق سلیطین، فی محاولهٍ لدراسه أسلوبه الشّعریّ، وتسلیط الضَّوء على الشّرعه، وفاعلیتها فی إنتاج الدّلاله. من هنا، جرى الترَّکیز على تقدیم تأسیسٍ نظریّ یمهد للدخول إلى نظریه الشّرعه، ودراستها فی تعدُّدیَّتها، ودلالات ما تحتها، وما فوقها، بوصفها أساساً فی إحداث الأثر الأسلوبیّ، ومرتکزاً لحرکه الدوالِّ فی فضاء النَّص. وفی هذا السِّیاق التحلیلیّ، کان لابدَّ من الرّجوع إلى المؤثرات الفاعله فی إنتاج النَّص، من خبرهٍ أدائیَّهٍ، وثقافهٍ توزَّعت بین صوفیّهٍ، ووجودیّهٍ، ومیثیولوجیِّهٍ، ودینیَّهٍ، وفنیَّهٍ، جسَّدت الرؤیا فی أیقوناتٍ دلالیهٍ تواشجت فی الأنساق اللغویّه مع الأدوات التَّعبیریَّه، مبرزهً آلیات التَّکوین النَّصی، والمفاعِلات الدّلالیّه المسهِمه فی تماسک النَّص، وإعاده إنتاجه عبر التَّلقّی الخلَّاق الذی یعایش التَّجربه، ویعید صیاغتها، وقد ملأ فجواتها الدّلالیّه بکشوفاته عبر استبطان مکامنها التَّعبیریَّه. وعلیه، فقد جاء هذا البحث، المستند فی نحلیله إلى الإجراءات المفیده فی إضاءه شکل العمل الأدبی، ومضمونه، محاولهً لتأکید دور الشرعه فی تکنیک النص، وتناول الکلمه بوصفها بؤرهً للدال، والمدلول فی إطار العلاقات السیاقیه المقدمه نصیاً، وأساساً فی معماریه النص فی تشکیلها البنائی فنیاً، وقد توصل إلى نتائج عدَّه أهمها أن الشرعه تسهم فی إحداث الأثر الأسلوبی، وأنها تؤدی دوراً مهماً فی مجال التأویل الدلالی، وأن نص "الغریبه" نموذجٌ جیدٌ لأسلبه التصوف، وقدره الشاعر على تقدیم مکوناته الثقافیه بکفاءهٍ عالیهٍ استوعبت الصوفی والأسطوری فی سیاق التجربه، وتوظیفه التناص بوعیٍ شعریًّ ممیزٍ فتح النص على آفاقٍ معرفیهٍ دلالیهٍ أغنت التجربه.
الانعکاسیّه فی الترجمه من العربیّه إلی الفارسیّه (دراسه تحلیلیه تقابلیّه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۱
141 - 164
حوزههای تخصصی:
قد کانت مسأله التطابق فی ترجمه الضمائر موضوع النقاش فی دراسات الترجمه ردحاً من الزمن. وقد کان هذا الموضوع أحد المواضیع المهمه التی قمنا بدراستها. ومن الضروری أن نذکر أنّ إنجازات اللسانیات ساعدت الباحثین علی اتخاذ الخطوات الفعاله فی هذا الصدد؛ إذ صار بإمکانهم کشف وجوه التشابه والاختلاف بین اللغات اعتماداً علی هذه الإنجازات، لأنّها معاییر یقاس علیها التطابق فی االترجمه. هذا والضمیر المنعکس ظاهره لغویه قد تطرقت إلیها اللسانیات. وبناء علی نتائج البحوث اللسانیه، فإنّ هذا الضمیر یکون موجوداً فی جمیع اللغات وله إعراب المفعول به والتوکید، ویبرز فی کل لغه بشکل خاص. ففی اللغه العربیّه وبسبب إعرابه علی أنّه مفعول به یتمیّز عن محلّه التوکیدی فی أکثر الأحیان، بینما تستخدم الکلمات الثلاثه؛ خود، خویش وخویشتن فی اللغه الفارسیّه للمفعول به تاره وللتوکید تاره أخری. هذه الدراسه تقوم علی المنهج الوصفیّ-التحلیلیّ لإبراز ما یُلاحظ من الدقائق اللطیفه والظرائف الخاصه بین النحو العربیّ واللسانیات اتکالاً علی الضمائر التی تسمى بالضمائر المنعکسه ودلالتها وعلی ما یعادلها فی العربیّه وکشف أهمّ مشاکل الترجمه الفارسیّه لهذا المصطلح وفی ختام هذا البحث، اتّضح لنا أنّ هناک تعثرات فی الترجمه الفارسیّه تتمثل فی الناحیتین؛ الأولی، عدم انتباه المترجمین إلی الفروق المعنویه لظاهره الانعکاس، بین المفعولیه والتوکیدیه فی اللغه الفارسیّه والثانیه عدم اهتمامهم بالمعانی الدقیقه للأفعال، وللحصول علی الترجمه المطلوبه اقترحنا استخدام تقنیه الإیضاح.
دور محمد علی جمال زاده فی إحیاء الأدب الشعبی فی إیران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لمحمد علی جمال زاده مکانته الممیزه فی أدب إیران المعاصر، ودوره البارز فی تجدید حیاه الأدب الفارسی الذی یجعله فی رأس قائمه المبدعین فی اللغه الفارسیه المعاصره بمبادرته فی الاستفاده من التراث الحضاری فی الأدب الفارسی وعرضه فی الجنس الأدبی الحدیث وتحدیدًا القصه القصیره. وعلى هذا، تأثر الأدب الفارسی فی بدایات القرن العشرین إلی حد بعید بالأدب الغربی، حیث استخدم الکتّاب الإیرانیون التقنیات الغربیه إلی جانب ما أخذوه من التراث الشعبی وواکبوا، عن قرب، الحرکه الحدیثه والمعاصره فی الأدب العالمی. تعد مجموعه یکی بود یکی نبود (کان یا ما کان) لمحمد علی جمال زاده أول مجموعه قصصیه فی إیران، تتحقق فیها العناصر الأساسیه للقصه القصیره بوصفها جنساً أدبیاً حدیثاً بمضامینه التراثیه متبنیا على ما کان موجودا فی الحکایات القدیمه منذ زمن بعید. یسعی هذا البحث إلی دراسه هذه العناصر فی هذه المجموعه علی ضوء المنهج الوصفی -التحلیلی مستعینا بالنقد التاریخانی الجدید أو ما یسمونه التحلیل الثقافی للنص، والذی استخدمت فیه الجمالیات الفنیه للتعبیر العصری عن التغیرات الاجتمایه ومن ثم الأدبیه فی المجتمع الإیرانی فی بدایات القرن الماضی.
السّرد الروائی فی خطاب «ناجی العلی» الکاریکاتیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یتناول هذا البحث الجوانب الروائیه لرسوم "ناجی العلی" الکاریکاتیریّه مستعیناً بمنهج السّردیّه. حیث إنّ حضور الجوانبِ الروائیّه فی هذه الرسوم والتی تمثلتْ فی الشخصیاتِ الثابته وتسمیّتِها، وکونِها مزوّدهً بالوحداتِ السّردیّه والنسیجِ اللغوی عبر التعلیق المرفَق بالرسوم والمشاهد أضفتْ علیها بعداً روائیّاً. یهدف البحث إلى استجلاء العناصر السّردیه فی أربعین لوحه مختاره قد تمّ اختیارها وفق الموضوع المتناول والمیزات السّردیه والروائیه فیها والتی شکّلتْ القضیّه الفلسطینیّه مادّه دَسِمه فیها بصفتها مِن ضمن أدب النضال أو فن المقاومه. وهی الاشتغال اللونی للأسود والأبیض، الحدث، والشخصیه والبنیه الزّمکانیه. وقام بالکشف عن الجوانب السّردیه للوحات فی خطاب اللوحات البصری، والخطاب الکتابی فی التعلیق الذی یشفعه "العلی" عاده برسومه. یُعدّ "ناجی العلی" رائد الکاریکاتیر السیاسی العربی بلْ المبدئ والمبدع فی هذا الفنّ. توصّل البحث إلى أنّ الاعتماد على الشخصیّات الثابته هی استراتجیه العلی السّردیه وأنّه بَرَعَ فی توظیفِ تقنیهِ الاسترجاع عبرَ النسیجِ اللغوی والاستباق بالخطوط والأحجام. وعن الحدث ووعاءه المکان ووظائفه فی أعماله، ففلسطین والأرض هی الحاضنُ المکانی الرئیس للأحداث فی أعماله ووظائفُ المکان تتجلّى إما عبرَ التصریحِ المباشر بالدوائر المکانیّه وإما عبر الخواءِ المکانی وغیابِ المکان. أیضاً تغطی لوحاته ثیمات الأبیض والأسود المتجلیّه فی ثیمات الفضاء السّردی لتوحی إلى دلالات الخواء المکانی عبر الأبیض والحاله السوداویه المؤلمه عبر الأسود.
واکاوی ساختار شعری ریم قیس کُبّه بر اساس نظریه جفری لیچ (مطالعه موردی هنجارشکنی معنایی و نوشتاری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با ظهور نظریه های مختلف در زمینه پژوهش های ادبی، پژوهشگران به واکاوی ادبیات از جنبه های گوناگون پرداخته و از رهگذر کاربست چنین نظریه هایی و تطابق آنها با متون مختلف، به ملموس و عینی ساختن نظریه ها کمک شایانی نموده اند. از جمله این نظریه ها، هنجارشکنی است که در مکتب فرمالیسم مطرح شده. هنجارشکنی در دیدگاه مکتب فرمالیسم، تعریفی از سبک تلقی می گردد، تا آنجا که بسامد فراوان هنجارشکنی در اشعار شاعر یا نویسنده ای، سبک آن شاعر یا نویسنده را معرفی می کند. جفری لیچ یکی از شخصیت های ممتاز شکل گرای انگلیسی است که به تقسیم بندی هنجارشکنی در هشت گروه پرداخته است. علت انتخاب این پژوهش که با روش توصیفی- تحلیلی به واکاوی هنجارشکنى معنایی و نوشتارى شعر ریم قیس کُبّه بر اساس نظریه جفری لیچ مى پردازد، ارتباط بسیار تنگاتنگ شعر این شاعر با تابلوهای نقاشی است؛ زیرا شعر وی به نوعی برگردان تابلوهای خواهر نقاشش به شمار می رود. رهیافت حاصل از این واکاوی بیانگر آن است که هنجار شکنی معنایی در شعر ریم قیس کبه بیشتر از طریق هم نشینی و جانشینی به وجود آمده و در موارد اندکی نیز از راه علم بیان یا صور خیال حاصل شده است. هنجار شکنی نوشتاری در شعر وی نیز در مواردی چون: جدا نویسی حروف واژگان، نوشتن پلکانی و عمودی سطرهای شعری و... بوده و هدف از آن، افزون بر نقل اندیشه و احساس به خواننده، دیداری کردن شعر و تجسّم بخشیدن به مفهوم آن است.
خود شرقی انگاری و اگزوتیسم در رمان سیدات القمر جوخه الحارثی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تفسیرهای شاعرانه و نظری از اگزوتیسم و خودشرقی انگاری، فرض های رایج را مبنی بر این که این ادبیات، تنها یک محصول جانبی ناخوشایند استعمار است، به چالش می کشند. این مطالعه در مورد یک متن پسااستعماری بوده و در یک روش توصیفی- تحلیلی، چارچوب های خود شرقی انگاری و اگزوتیسم ادبی را در معرض دید قرار می دهد و در نهایت، تلاشی است برای درک اگزوتیسم به عنوان پدیده ای که تنها نماینده استعمار و ایدئولوژی های استعمار نیست. سیدات القمر جوخه الحارثی، اولین کتاب یک نویسنده عرب است که برنده جایزه من بوکر بین المللی 2019 شده؛ و اولین رمان نوشته شده توسط یک زن از عمان است که به انگلیسی ترجمه شده است. این داستان که در یک دهکده کوچک و خیالی عمانی به نام «العوافی» اتفاق می افتد، در پرتره ای پیچیده از یک شبکه خانوادگی می چرخد. در این رمان شاهد عمانی هستیم که الحارثی آرام آرام آن را از یک جامعه سنتی برده دار به حالت مدرن خود باز تعریف می کند. مضامین اگزوتیک، مانند زن، برده داری، آداب و رسوم و تغییرات اجتماعی و ...، به زیبایی در این رمان ترکیب شده است. یافته های تحقیق، نشان می دهد الحارثی با تصاویر خودشرقی انگارانه از آداب و رسوم و ... متعلق به ساکنان العوافی عمان، تحت تاثیر تحصیل در غرب، سعی در جلب توجه جهانی دارد و تقریبا موفق بوده است، زیرا او سعی کرده تصویری اصیل و بکر از عمان را در ذهن خوانندگان عمانی و غیرعمانی تثبیت کند.
تمظهرات الأنساق الثقافیه فی السّرد النّسوی التونسی والمغربی والجزائری المعاصر؛ (روایات "غربه الیاسمین"، و"عام الفیل" و"سأقذف نفسی أمامک" أنموذجا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحاول هذه الورقه البحثیه استنطاق تلک الأنساق الثقافیه التی اختزلتها بعض الأعمال السردیه المغاربیه مستمدا من المنهج الوصفی التطبیقی، من خلال مقاربه ثقافیه نستند فیها على مقولات النقد الثقافی، بما تحمله من إجراءات نسقیه تساعد على الحفر فی النص والبحث فی المسکوت عنه والتغلغل فی عوالمه الممکنه والبحث فی نسق مهیمن فیه، فاخترنا نماذج لروائیات تونسیه ومغربیه وجزائریه؛ هی راوایات "غربه الیاسمین"، و"عام الفیل"، و"سأقذف نفسی أمامک" کنسق تضمنت نتاجاتهن أنساقا ثقافیه، تسعى إلى مقاربه نص سردی یتمتع بخصوصیه جمالیه و فکریه؛ ولکنه یضمر تمردا دلالیا وثقافیا مغایرا تماما لما یصرح به ظاهره، مما یجعل منه مسرحا لجدل أنساق ثقافیه وفکریه متناقضه. من أهم الأنساق التی تم استکشافها فی الروایات الثلاث المختاره الفحوله، نسق دونیه المرأه، نسق سلطه المؤسسه الدینیه. الروایه النسویه المغاربیه میثاق یحمی وجود المرأه المغاربیه، ومنبر یوصل صوتها بکل دیمقراطیه، ویرفض إیداعها الظلمه والعتمه التی عانت منها طویلا.
خوانش بینامتنیت (تناص) قرآنی در رمان موتٌ صغیرٌ اثر محمد حسن علوان
حوزههای تخصصی:
جمالیه التکرار فی الصحیفه السجادیه ترکیزاً على دعاء العرفه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إن الصحیفه السجادیه من النصوص الدینیه القیمه التی قد تحلّت بمیزات أدبیه وأسلوبیه جدیره بالاهتمام. من الظواهر الأسلوبیه المهمه التی تجلّت بشکل لافت للنظر فی هذا الکتاب الشریف وخاصّه فی دعاء العرفه هو التکرار الذی تمثّل فی الصوائت والصوامت والکلمات والجملات والعبارات المختلفه مما منح هذا الدعاء الشریف لوناً إیقاعیاً رائعاً متلائماً مع متطلّبات سیاق النصّ. نظراً لفاعلیّه تکرار العناصر البنّاءه للجمله من الناحیه الدلالیه، فیسعى هذا البحث من خلال المنهج الوصفی التحلیلی أن یسلّط الضوء على التکرار بوصفه من أهم العناصر الإیقاعیه وآثارها الدلالیه فی الدعاء المدروس. وقد تبیّن من هذا البحث أنّ الإمام السجاد j لم یستخدم التکرار فی الدعاء عشوائیاً، بل استخدمه کعنصر إیقاعی مهمّ بشکل واعٍ لترسیخ المعنى والتأثیر فی النفوس وإثاره المشاعر والأفکار، مما یدلّ کلّ الدلاله على أنّه توجد هناک علاقه وطیده بین المستویین الصوتی والدلالی. قد حقق التکرار أغراضاً بلاغیه کثیره کتأکیدالمعنى أو الترغیب فیه أو التلذذ والاستغذاب للمکرر و غیر ذلک من المعانی.
تحلیل روند تراجایی تداوم در رمان فرانکشتاین فی بغداد احمد سعداوی و فرانکنشتاین مری شلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
147 - 169
حوزههای تخصصی:
ژرار ژنت با توجه به روابط میان متون، بیش متنیت را به عنوان یکی از انواع ترامتنیت مطرح نمود. بیش متنیت با محوریت اقتباس و برگرفتگی به دو دسته تقلیدی و تراگونگی تقسیم می شود. در این رویکرد وجود بیش متن به عنوان عنصر تأثیرپذیر و پیش متن به عنوان عنصر تأثیرگذار بسیار دارای اهمیت است. بیش متن با تقلید یا تغییر پیش متن باعث حفظ متن نخستین و یا تغییر آن می گردد. این تغییر هدفمند تراگونگی نام دارد که به دور از تقلید صرف است و گاهی باعث تراجایی در متن می شود. تراجایی که تغییری جدی در پیش متن است، با انجام برخی جابه جایی ها در شکل و معنا تغییرات عمده ای را در پیش متن به وجود می آورد که یکی از این موارد تداوم زمانی روایت است. بررسی تداوم یا سرعت روایت در پیش متن و بیش متن که به مطالعه نسبت میان طول مدت زمان داستان و زمان روایت می پردازد، بر تغییر آن از طریق تراجایی دلالت دارد که تغییری جدی در رابطه بیش متنیت می باشد. سعداوی که متعلق به نسل جدید رمان نویسان است با قرار دادن فرانکشتاین در فضای ادبی جدید و محیطی متفاوت باعث تغییرات عمده ای در شتاب بیش متن می شود. بررسی تغییر سرعت رمان در بیش متن، خلاقیت سعداوی را در عمق بخشیدن به روایت به نمایش می گذارد و نمونه ای بارز برای تراجایی تداوم و درنگ است. با توجه به آن که رمان "فرانکشتاین فی بغداد" احمد سعداوی تحت تأثیر رمان "فرانکنشتاین" (۱۸۱۸) مری شلی نوشته شده است، پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و تطبیقی به بررسی رابطه تراگونگی در سرعت داستان بین این دو رمان و تغییرات ایجاد شده در شتاب منفی و مثبت در بیش متن از نوع تراجایی می پردازد. دستاورد پژوهش نشان می دهد که تغییر لحن شاعرانه، توصیف پویا، حذف غیرعلنی و گفتگوهای درونی در بیش متن باعث تراجایی در تداوم می گردد، به گونه ای که عمل ذهنی در بیش متن برخلاف پیش متن باعث حرکت عمودی در متن و پیشروی در دنیای ذهنی شخصیت ها می گردد
بررسی رویکردهای بلاغی نوین در تفسیر قرآن (مطالعه موردی: التفسیر البنائی للقرآن الکریم محمود بستانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دوره معاصر، تفسیر بلاغی قرآن با رویکردها و شیوه های جدید و توسط مفسرانی چون سیدقطب، امین الخولی، عایشه عبدالرحمن بنت الشاطیء، نصر حامد ابوزید و برخی مفسران دیگر صورت گرفته است. یکی دیگر از این رویکردهای جدید و مبتکرانه در این حوزه، روش ساختارگرایانه محمود بستانی در «التفسیر البنائی للقرآن الکریم» است. وی در این اثر با دو رویکرد معنایی و هنری به بررسی و تفسیر سور قرآنی به عنوان ساختار و مجموعه ای واحد پرداخته و در این زمینه از هشت عنصر بلاغی: پیام، موضوع ، معنایی، صوری، لفظی، موسیقایی، ادبی و ساختار در جهت تبیین ارتباط منسجم بین شکل و مضمون آیات و سوره های قرآن کریم یاری جسته است؛ از میان عناصر فوق، کارکرد عنصر ساختار به عنوان یکی از مهمترین عناصر، بررسی ساختار کلی سوره و نیز بررسی جایگاه عناصر هفت گانه در هر سوره قرآن بوده و اینکه مجموعه این عناصر، چگونه ساختار هندسی سوره را تشکیل می دهند. هدف این پژوهش ضمن معرفی روش ساختارگرایانه بستانی در تفسیر قرآن بر مبنای مبانی مطرح شده در کتاب «القواعد البلاغیه فی ضوء المنهج الإسلامی»، بررسی و تحلیل رویکرد تفسیری وی در تفسیر پنج جلدی «التفسیر البنائی للقرآن الکریم» بوده است و این نتایج به دست آمد که دیدگاه های بستانی در بحث ازعنصر پیام، موضوع، بحث تقدیم و تأخیر، ذکر وحذف، عنصر ادبی و عنصر ساختار دیدگاه های جدید در حوزه تفسیر بلاغی قرآن بوده و روش وی به عنوان یکی از شیوه های تفسیر ساختاری با وجود برخی کاستی ها می تواند کارآمد باشد.
بررسی و نقد مؤلفه های سبکی در "قصیده بائیه" شریف رضی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سبک شناسی به عنوان جدیدترین شیوه نقد و تحلیل متون از کارآمدی قابل توجّهی برخودار است. این شیوه نه فقط در نقد جدید بلکه در نقد قدیم هم توسط ناقدان سرشناسی چون جاحظ و أبوهلال عسکری، عبدالقاهر جرجانی و دیگران مطرح و معیارها و عناصر آن کشف و بررسی شده است. این پژوهش قصد دارد تا به تحلیل قصیده بائیه شریف رضی، که قصیده ای کلاسیک و محکم بر پایه اصول شعری دوره جاهلی است بر پایه مؤلفه های سبکی مشهور که در نقد قدیم و نقد جدید (از قبیل، مطلع و مقطع، صور خیال، عنصر عاطفه و...) مطرح بوده را مورد مطالعه قرار دهد. شاعر در این قصیده ی غرّا با سبک و اسلوبی جزیل و حماسی، به حسب و نسب خود فخر ورزیده است و معانی متعالی و نابی به کار برده است. قصیده ی مورد نظر از معانی بلند و از انسجامی محکم برخوردار است، کما این که ویژگی های بلاغی، واژگانی و آوایی قصیده در پی انتقال مضمون فخر و خودستایی است و هارمونی زیبایی میان محتوا و عناصر ساختاری قصیده برخوردار است. روش نقد در این مقاله روش توصیفی تحلیلی است که در پی کشف و بررسی مهم ترین عناصر و ویژگی های سبکی قصیده است.
تحلیل روان شناسی قصیده الخطیئه اثر سید قطب بر اساس نظریه شخصیت فروید
منبع:
جستارهای ادب عربی سال ۲ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
53 - 68
حوزههای تخصصی:
نقد روان شناسی از شیوه های نقد ادبی جدید است که فروید با طرح نظریه ساختار سه گانه شخصیت آن را انسجام بیشتری بخشید. در دیدگاه دینی نیز نفس انسان به سه مرتبه نفس مطمئنه، لوامه و اماره تقسیم شده است که به نظریه فروید بسیار شبیه است. سید قطب به عنوان یکی از متفکران اسلامی جایگاه والایی در ادبیّات عربی دارد و شاعری توانایی است و اشعار نغزی همچون قصیده الخطیئه را سروده است. این جستار تلاش می کند با رویکردی تلفیقی از دو نظریه شخصیت فروید و نظریه دینی مراتب نفس به تحلیل روان شناسی این قصیده بپردازد. بر اساس نتایج پژوهش سید قطب با دیدگاهی روان شناسانه هدفی تعلیمی را دنبال می کند و می خواهد به انسان یک الگوی مناسب اخلاقی و اجتماعی ارائه دهد. او درگیری و کشمکش میان سطوح سه گانه شخصیت یعنی نهاد، خود و فراخود را به تصویر کشیده و نشان داده که چگونه نهاد علیه خود و فراخود انسان شورش می کند و برتری می یابد. این درگیری میان سطوح سه گانه شخصیت، مانند نبرد میان مراتب سه گانه نفس یعنی اماره، مطمئنه و لوامه است که در این قصیده نیز نمود می یابد و نفس اماره انسان بر نفس مطمئنه و لوامه چیرگی می یابد و بُعد حیوانی انسان را بر بُعد اخلاقی برتری می دهد.
تراجایی در بسامد با رویکرد تطبیقی به رمان فرانکشتاین فی بغداد احمد سعداوی و فرانکنشتاین مری شلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از انواع روابط متن، بیش متنیت است که رابطه بین دو متن ادبی را بررسی می کند. این رابطه بر اساس برگرفتگی است و به عنصر هم حضوری نمی پردازد. براساس دیدگاه ژنت رابطه برگرفتگی، به دو دسته تقلیدی و تراگونگی تقسیم می شود. تراگونگی به معنای تغییر در گفتن چیزی به شیوه ای دیگر است، در حالی که تقلید گفتن چیزی دیگر به روشی مشابه است و برخلاف تراگونگی هدف در آن تغییر نیست. تراگونگی نیز زیر شاخه هایی دارد که از مهم ترین آنها تراجایی است که در شکل و معنا رخ می دهد و موجب تکثیر معنا می گردد. بررسی بسامد یا ارتباط دفعات تکرار فعل با بازگویی آن در پیش متن و بیش متن دلالت بر تغییر آن از طریق تراجایی دارد که تغییری جدی در رابطه بیش متنیت است. با توجه به آن که رمان فرانکشتاین فی بغداد احمد سعداوی تحت تأثیر رمان فرانکنشتاین (۱۸۱۸) مری شلی نوشته شده است، پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و تطبیقی به بررسی رابطه تراگونگی در بسامد رخدادهای بین این دو رمان و تغییرات ایجاد شده در تعداد دفعات بازگویی رخداد های بیش متن از نوع تراجایی می پردازد. بسامد مکرر و منفرد تکرار شونده در بیش متن با ابجاد ابهام و تکرار نشانه ها مصداق عینی تراجایی است.
تصویرپردازی در شعر ابراهیم نصرالله (بررسی موردی تشبیه، استعاره و مجاز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابراهیم نصرالله یکی از شخصیت های متعهد و برجسته ادبیات مقاومت فلسطین است که به مدد شگردهای هنری و بلاغت تصویر، روشنگر تجربه های انسانی می شود و روایتی از عشق و مبارزه، رنج و اندوه، پایداری، امید و هر آنچه را که بر انسان فلسطینی می گذرد در اختیار مخاطب آثارش قرار می دهد. وی در این راستا از ظرفیت های بالقوه زبان و ادبیات برای تأویل پذیری و جانداری شعر بهره برده تا به نیاز مخاطب خویش پاسخ دهد. این پژوهش، به روش توصیفی، تحلیلی و آماری با تکیه بر تصاویر بلاغی به بررسی دیوان «الأعمال الشعریه» نصرالله می پردازد تا به این مهم دست یابد که تصویرپردازی در اشعار این شاعر، چگونه در راستای انتقال اندیشه های وی به مخاطب به کار رفته است؟ بررسی حاکی از این است که ابراهیم نصرالله، آگاهانه از طیف گسترده ای از تصاویر در راستای زیباسازی شعر و در نتیجه القای اندیشه ها و عواطف خود نسبت به مردم دردمند فلسطین بهره برده است. تصویرپردازی در اشعار وی بازنمود قدرت معناآفرینی و خیال پردازی شاعر در انتقال عواطف نسبت به فلسطین و در خدمت ارزش های والای انسانی و در نتیجه تاثیرگذاری بیشتر در مخاطب است، از همین رو به رونق و زیبایی بلاغی و محتوایی شعر وی انجامیده است.
الآخر الشرقی من منظور الأنا الغربی فی روایه سباق المسافات الطویله لعبد الرحمن منیف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ (۱۴۴۱ ه.ق) شماره ۲ (پیاپی ۴۶)
259-286
حوزههای تخصصی:
برز فی ثمانینیات القرن الماضی حقل معرفی جدید یهتم بالبحث الثقافی والسیاسی والتاریخی معاً، ضمن توجه جدید یؤکد على تداخل میادین المعرفه بإزاله الحواجز الافتراضیه بینها، اصطلح علیه بالدراسات مابعد الکولونیالیه (أو مابعد الاستعماریه). إن الشرق والغرب یعدان من المباحث الأساسیه للخطاب ما بعد الکولونیالی؛ فالتقابل بین الشرق والغرب وإن کان له أساس جغرافی إلا أنه تقابل حضاری.تعد روایه "سباق المسافات الطویله" هی السادسه بین روایات عبدالرحمن منیف تتناول القضایا الإنسانیه والمجتمع العربی، ومعالم مابعدالکولونیالیه، حیث إنّ الراوی یشیر إلی سیطره الغرب علی الدول الشرقیه وحصوله علی المصادر النفطیه فی هذه البلاد، ویصور نظره الغرب إلی الشرق. وهذا البحث ضمن المنهج الوصفی – التحلیلی ومن خلال قراءه مابعد کولونیالیه للروایه المذکوره، یهدف إلی الکشف عن ایدئولوجیات المستعمِر الوافد إلی الشرق وبیان نظرته إلیه ووصفه له وعدم إعطائه صوتاً. ومن نتائج البحث یمکن الإشاره إلی استمرار عملیه التشویه السلبی للآخر الشرقی، ومحاوله الأنا الغربیه الجاده لنهب ثروات أهل الشرق وإحکام سیطرته علیهم فی معزل عن التفاعل الإیجابی البنّاء والمثاقفه الطبیعیه القائمه علی الإحترام والإنصاف.
البعد النفسی لمنظور عین السارد فی القصه القصیره السوریّه بین 1995 و2005م(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عملت الدراسات السردیّه المرتبطه بالتبئیر على دراسه الراوی أو السارد، بوصفه عنصراً بنیویّاً مهمّاً فی بنیه السرد القصصی، دراسه وافیه مبیّنه موقعه مما یروی، ومعرفته الکلیّه أو الجزئیّه بالأحداث، وموقعه منها، ووعیه لها، وتحرّکت هذه الدراسات وفقاً لمحورین اثنین هما: المحور الفکری المعرفی، والمحور الفنّی الجمالی، وتحدّثت عن نوعین من التبئیر: (تبئیر داخلی، وتبئیر خارجی)، فکان بذلک مجالاً واسعاً للدراسات التقنیه التی لا تعنى بالجانب البشری للذات السارده وما یتعلق بها من الجوانب النفسیه والاجتماعیه والفکریه. فظل السارد تقنیه سردیه لا تعدو کونها وسیله لنقل وقائع السرد, ومنظور تصویر الأحداث. ویأتی هذا البحث لیقدّم قراءه فی بعد جدید من أبعاد السارد فی المستوى الداخلی، لا یلغی البعدین: الفکری، والفنی، ولا یستعاض بهما عنه، بل إنّه یکمّل مساعیهما ویعمّقها، وهذا البعد الجدید هو البعد النفسی الذی یُعنى بالأحوال العاطفیه والوجدانیه للذات السارده، ویتتبّع انفعالاتها من حیث هی عوامل مؤثره فی السیروره السردیّه وما یرتهن بها من تسویغ للأحداث وتعلیل للسلوک داخل المتن النصی، فلا یخفى أن العلاقه ما بین نفسیه السارد ولغته علاقه متجذّره فی مجال الإبداع الأدبی. وقد عمد البحث إلى تطبیق هذا المنظور على نصوص من القصه القصیره السوریه بین عامی 1995 – 2005م، نظراً لما بلغته من تطور فنّی ومعرفی. مما یعطی أنموذجاً تطبیقیاً یوضح أهمیه الأفکار الوارده فی هذا البحث ویسوّغ الجانب النظری الذی انطلق منه. وینتهی البحث إلى جمله من النتائج التی تغنی الدراسات السردیه.
خوانش دیدگاه زبانشناختی ابن خلدون بر بنیاد انگاره ی سوسور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۲
1 - 16
حوزههای تخصصی:
ممکن است در آغاز این سؤال مطرح شود که چه رابطه و پیوندی میان فردیناند دو سوسور، زبان شناس سوئیسی قرن بیستم و ابن خلدون، انگاره ساز و نظریه پرداز تونسی تبار قرن هشتم و نهم هجری می تواند وجود داشته باشد که سبب گشته در این نوشتار، اندیشه ی مقایسه ی دیدگاه های این دو درباره ی زبان به ذهن نویسنده متبادر گردد؟ زبان به عنوان یک نهاد اجتماعی یا به عبارت بهتر، «دانش زبانی جمعی» و بحث درباره ی آن به عنوان یک نظام با دو عنصر متمایز زبان و گفتار، همچنین دو رهیافت در زمانی (تاریخی) (diachronic approach)و هم زمانی (ایستا) (synchronic approach) در زبان، برای نخستین بار در دوره ی معاصر توسّط زبان شناس سوئیسی: لوئی فردیناند دو سوسور مطرح گردید و به عنوان انگاره ای بی بدیل مورد توجّه قرار گرفت؛ ولی حقیقت آن است که جلوه هایی از این انگاره پیش تر در نظریه ی زبانی ابن خلدون، انگاره ساز برجسته ی مسلمان –که در حوزه ی جامعه شناسی و فلسفه ی اجتماع نیز پیش از دورکهایم «انگاره ی همبستگی مکانیک و ارگانیک» را درباره ی جوامع مختلف مطرح نمود- با شاکله ای تقریباً مشابه ارائه شده است. مقاله ی حاضر در پی آن است تا در آغاز،پس از معرفی کوتاه انگاره ی سوسور برخی ایده های برجسته ی موجود در آن را به شکل کوتاه مطرح نماید و سپس آن ها را بر اساس سخنان ابن خلدون در این باره مورد ارزیابی قرار دهد. دریافت فرجامین جستار حاضر، حکایت از آن دارد که ابن خلدون نیز مانند دوسوسور، زبان را از یک سو به عنوان یک نظام و کلّ منسجم و هماهنگ و به ویژه در زمره ی نظام های نشانه بنیاد موردبررسی قرار داده است و به تمایز میان زبان و گفتار اشاره کرده است و از سوی دیگر با اشاره به ماهیت دگرگونی پذیر زبان، آن را به عنوان موجودی در حال تغییر مطرح ساخته است و رهیافت های درزمانی و هم زمانی آن را موردمطالعه و بررسی قرار داده است.
الرؤیه الفیزیاویه للمکان فی شعر أدونیس (دیوان "التحولات والهجره فی أقالیم النهار واللیل" و "المسرح والمرایا" نموذجاً)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یهتمّ الشعراء بعنصر المکان فی أعمالهم الأدبیه کثیرا، لما یحمل من دلالات فی بنیه النص، إضافه إلی الدور الذی یؤدی فی تشکیل الفضاء الحیوی للنص. لقد أجاد أدونیس فی توظیف المکان ودینامیته بأشکالها المختلفه فی شعره؛ فیتّسم المکان فی شعره بالحرکه یجعل منه کائناً دینامیکیاً، له دور فاعل فی تبیین موقفه وأحاسیسه حیال حوداث مجتمعه وعصره، وربما وجد فی توظیفه هذا، تعبیرا سامیا عن التطلعات والأحلام التی تسکن فی باطن الشاعر. صور أدونیس الشعریه مکتظه بأنواع الحرکیّه المکانیه ومنها: الحرکه العمودیه، الحرکه السفلیه، الحرکه الدائریه، الترواح بین الحرکات ، الحرکه الافقیه أو العرضیه. یحاول هذا البحث رصد الرؤیه الفیزیاویه للمکان فی البناء الشعری عند أدونیس علی أساس المنهج النفسی، حینما یحاول أن یربط أبعاد دلالاتها بعواطف الشاعر ومشاعره مقترناً بالمنهج الوصفی التحلیلی – الإحصائی محاولاً الاستشهاد بنماذج شعریّه دالّه علی توظیف الحرکیه المکانیه فی أشعاره، کشفاً عن أنواع الحرکیه المکانیه ودلالاتها فی صوره الشعریه. وقد انتهی البحث إلی أنّ الحرکه العمودیه فی تجربه أدونیس تشکّل اتساعاً و شمولاً وهی ترتبط برؤیته التفاؤلیه والثوریه حیال قضایا موطنه، ثم تأتی الحرکه السفلیه موحیه الاتجاه الصوفی الوثنی عند الشاعر وتعدّ رمزاً للخصوبه وازدهار الحضاره العربیه بدل الضعف والموت، ووظّف الشاعر الحرکه الدائریه فی المرتبه الثالثه لتبیین هیمنه فکره اللامکان علی ذاته، والتداوم والاستمرار فی الثوره وعدم الاستسلام، ثم ظهر الترواح بین الحرکات لیتضح القلق المسیطر علی ذات الشاعر واصراره علی تغییر الظروف وأما الحرکه العرضیه فقد جاءت فی المرتبه الأخیره، وتمثّل الدعوه إلی رفض السکون بحثا عن الاکتشاف والبناء.