فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۶۱ تا ۱٬۴۸۰ مورد از کل ۱٬۹۶۳ مورد.
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز ۱۴۰۰ شماره ۲۶
97 - 116
حوزههای تخصصی:
مسئله ویرانشهر و مفاهیم مرتبط با آن، همچون فرود و تباهی در جهان بینی و فلسفه اسلامی از برجستگی خاصی برخوردار است. بعد از جنگ جهانی دوم و فروریختن کاخ آمال و آرزوهای مردم، شاعران بیش از گذشته به مضامین ویرانشهری در اشعار خود پرداختند. در این میان، تاریخ و اوضاع سیاسی و اجتماعی دو کشور دوست و همسایه، ایران و عراق در دوره معاصر موجب نزدیکی و قرابت شگفت انگیزی در مضمون پردازی شاعران این دو کشور شده است. هر دو کشور طعم استعمار مستقیم یا غیرمستقیم، استبداد، جنگ، بی عدالتی و ستم را چشیده اند، ازاین رو شعر شاعران هر دو فرهنگ بخصوص بدرشاکر السیاب و مهدی اخوان ثالث، آینه مصائب و درد و رنج و آرزوهای مردمانی شده است که در ویرانشهرهای ساخته شده در اندیشه شاعرانشان زیسته اند. از آنجا که موضوع ویرانشهر حجم زیادی از اشعار دو شاعر موردنظر را به خود اختصاص داده است بررسی آن در پژوهش های معاصر ادبی اهمیت می یابد ولیکن علی رغم اهمیت این موضوع ، مساله ویرانشهر تاکنون در شعرشان، از دیدگاه تطبیقی مورد بررسی قرار نگرفته است؛ لذا نگارندگان برآن شدند که در این جستار بر بنیان توصیف و تحلیل در چهارچوب مکتب ادبیات تطبیقی آمریکایی، اشعار و اندیشه این دو شاعر و چگونگی ترسیم اندیشه ویرانشهر در سروده هایشان بررسی و تحلیل کنند. نتایج این پژوهش نشان می دهد: شرایط نا به سامان زندگی سیاب و اخوان باعث سرودن مضامین ویرانشهری در شعر هایشان است و همچنین استفاده از عناصر زمان و مکان و نیز تکنیک تداخل زمان در مکان به زیبایی اشعارشان افزوده است. از طرفی سیاب و اخوان کوشیده اند با استفاده از تصاویر ویرانشهری و با تکیه بر عناصر زمان و مکان به بیان وخامت اوضاع زمانه خود بپردازند.
مطالعه وجوه منطق گفتار در شعر عبدالوهاب بیاتی با رویکردی به منطق مکالمه باختین (مطالعه موردی: قصیده "عذاب حلاج" و "مقاطع من عذابات فریدالدین عطار" و "قراءه فی دیوان "شمس تبریز" لجلال الدین رومی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
205 - 223
حوزههای تخصصی:
منطق گفتگو ازجمله نظریاتی است که در قرن بیستم توسط میخائیل باختین مطرح شد. وی در این نظریه زبان را دارای خصلت اجتماعی معرفی کرد که گفتگومندی و مکالمه از ویژگی های بارز آن به شمار می رود؛ زیرا توزیع صداها جز با گفتگو در متن حاصل نخواهد شد. علی رغم اینکه باختین معتقد بود شعر از منطق گفتگویی بهره ای ندارد؛ اما عبدالوهاب بیاتی ازجمله شاعران نوپرداز عرب توانست با فراخوانی شخصیت صوفی در اشعارش ضمن ایجاد یگانگی میان خود و ذات خلق شده، گفتگو و چندصدایی را در اشعار خود زنده نماید. سؤالی که در اینجا مطرح می شود این است که اولاً چگونه می توان این چندصدایی را در شعر عبدالوهاب بیاتی نشان داد؟ ثانیاً بیاتی در کنار فراخوان شخصیت صوفی با استفاده از چه راهکارهایی توانست وجوه کلام خود را به منطق گفتار صوفی نزدیک سازد؟ لازم به ذکر است ظرفیت تکنیک نقاب در ایجاد گفتگو و چندآوایی در متن و زمینه سازی بینامتنیت، ضرورت بررسی وجوه منطق گفتار از دیدگاه باختین را مطرح می سازد. بر این اساس، مقاله حاضر درصدد است با روشی توصیفی – تحلیلی و بر مبنای نظریه باختین، گفتگومندی را در شعر بیاتی به تصویر بکشد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که بیاتی با استفاده از تکنیک نقاب و شگردهایی چون گفتار دوسویه، گزاره های خطابی(پرسشی، امری و ندایی)، صداهای مختلف را در متن زنده می کند؛ ثانیاً منطق گفتار در تکنیک نقاب آنجا که جابه جایی نقش ها (میان متکلم و مخاطب) رخ می دهد؛ همچون منطق گفتار صوفی در هم می شکند.
تحلیل الأخطاء اللغویه والکتابیه لدی متعلمی اللغه العربیه بالجامعات الإیرانیه رسائل خاصه بفرع تعلیم اللغه العربیه بجامعه تربیت مدرس نموذجا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۵
75 - 94
حوزههای تخصصی:
مهاره الکتابه من أهم المهارات اللغویه، ولها أهمیتها أیضا فی تعلیم اللغه العربیه بالجامعات الحکومیه فی إیران، یتعلمها الطلاب من خلال وحدات دراسیه، لکن لا یتقنونها جیدا، فیقعون فی أخطاء لغویه وکتابیه فی المراحل الدراسیه المختلفه. لهذا، تتناول هذه الدراسه أنواع الأخطاء اللغویه والکتابیه فی الرسائل الجامعیه وتشیر إلی أسباب هذه الأخطاء؛ لکی تسهم فی إعاده النظر فی المنهج الدراسی وتعدیل طرائق تعلیم اللغه العربیه، خاصه مهاره الکتابه، بهدف التقلیل من الأخطاء اللغویه لدی الطلاب فی المستقبل وتنمیه مهاره الکتابه عندهم. تعتمد الدراسه على المنهج الوصفی التحلیلی وتتبع مراحل منهج تحلیل الأخطاء لدراسه الأخطاء اللغویه فی عشرین رساله جامعیه فی مرحله الماجستیر لفرع تعلیم اللغه العربیه بجامعه تربیت مدرس. بلغ عدد الأخطاء اللغویه فی هذه الرسائل إلی 1005 أخطاء؛ والأخطاء النحویه من أکثر الأخطاء اللغویه شیوعا بخاصه فی حروف الجر، ثمّ تأتی الأخطاء الإملائیه، ثم الخطأ فی رسم همزه القطع، ثم تأتی الأخطاء الصرفیه، ولاسیما الخطأ فی تمییز المعرف من المنکر، ثمّ الأخطاء الدلالیه بخاصه فی استعمال الکلمات والعبارات غیر المألوفه فی العربیه. ومن خلال تفسیر الأخطاء، وصلنا إلی أن التداخل اللغوی، والطرائق التدریسیه، وبیئه التعلم، وصعوبات مرتبطه بقواعد اللغه العربیه، والطلاب أنفسهم، وجهلهم ببعض القواعد من أهم مصادر وقوع الطلاب فی هذه الأخطاء.
فاعلیّه البرنامج الأدنویّ فی قصص "فقاقیع" القصیره جدًّا لجمال الدین الخضیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یرتکز البرنامج الأدنوی المتشعّب من علم اللسانیات على فکره الإیجاز، وعدم الإطاله فی السرد، ویُعدُّ التطرّق إلى جوهر القصه دون الالتفات إلى الزخارف الکلامیه والاستعارات المنمّقه من أصوله؛ کما یمیل إلى محاکاه الواقع أکثر من مکوثه فی عالم الخیال. تُعتبر القصه القصیره جدًّا، من الأنواع الأدبیّه التی وظّفت العناصر الأدنویه بین سطورها القلیله وبذلک تفرّدت عن سائر النتاجات متّخذه إطارًا نصیًا متمیّزًا. هناک بعض القاصّین الذین بنوا کتاباتهم على أساس المنهج الأدنوی، ک القاص المغربی جمال الدین الخضیری والذی نحن بصدد دراسه مجموعه من قصصه القصیره جدًّا، تحت مسمّى "فقاقیع". تروم هذه الدراسه، وفقًا للمنهج الوصفی – التحلیلی، إلى معالجه هذا النوع الأدبی الموجز والبحث وراء العلّه التی أجازت شیوع مثل هذا البرنامج وتسلّله فی الأعمال السردیّه المستحدثه ولاسیّما المجموعه التی سنتطرّق إلیها؛ کما تسعى هذه الدراسه العلمیّه أن تردَّ على بعض وجهات النظر المعارضه للبرنامج الأدنوی عبر تسلیط الضوء على منهجیه هذا المفهوم اللسانی والإشاده بمیّزات توظیفه فی النص القصصی القصیر جدًّا. من هذا المنظار تندرجُ المحاور ضمن البحث عبر عنصریّ الکم والماهیّه؛ إلّا أنّ اقتصادیه الحجم، والشخوص، والفضاء الزمکانی، والحبکه تنضوی تحت محور الکمّیّه والقضایا المتعلّقه بالقضایا الإنسانیه، والاجتماعیه، والسیاسیه، والعصریه، تمثّل الماهیّه. أمّا أبرز النتائج الحاصله فهی أنّ الخضیری یعتبر القصه القصیره جدًّا لقطه مکثفه ومستجیبه لسرعه العصر والمیل إلى الاختصار والنص القصصی القصیر جدًّا یتمتّع فی مجموعه الخضیری، بالکثافه والتقتیر فی أرکان القصه؛ کما یتّسم بنهایات حیّه تنبض فی فکر القارئ إذ یتقاسم الکاتب النهایهَ مع قارئه بواسطه إعطائه دورًا دینامیکیًا بدل الإستاتیکیه المعتاده فی القراءه المحضه ممّا نلاحظ فاعلیه المتلقّی باعتباره العنصر الأخیر والمکمّل الذی ینسج نتیجه القصه المعتمده على تأملاته الاستنتاجیه. وتتسم قصص الخضیری أیضًا ببناء متناغم مع البرنامج الأدنوی وثیمات فلسفیه مکلّله بنزعات واقعیه تساهم فی فتح رؤى جدیده أمام القارئ تجاه الأمور.
دراسه الآلیات الفنیه لتقدیم النفس فی نهج البلاغه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و چهارم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ (۱۴۴۳ه.ق) شماره ۲ (پیاپی ۴۸)
389-416
حوزههای تخصصی:
الحق أنّ الإمام علی (ع) بقدر ما کان حریصاً علی نقل المفاهیم المعنیه کان معنیّاً أیضاً بأسلوبه فی هذه العملیه؛ فإنّه صاحب الظرافه اللغویه حیث یلقی المفاهیم المعنیه بأسلوبه الکلامی القویم ومع التدبّر والتریّث؛ هذا فإنه مضافاً إلی الأسلوب الصریح المتراوح بین الاستفاده من الضمیر واسم العلم واللقب، قدّم نفسه فی نهج البلاغه إلی الآخرین بآلیات وإستراتجیات فنیّه متعدّده أخری تتراوح بین التشبیه والاستعاره والکنایه والکُنیه، وعبر توظیف هذه الإستراتجیات أضاف إلی نصّه بعداً إیحائیاً ومنحه التمیّز والفراده. علی ضوء مکانه أشکال تقدیم النفس فی نهج البلاغه وبما أنّ هذه القضیه تحظی بأهمیه بالغه فی استیعاب النصّ، تتعاطی هذه الدراسه بمهنجها الوصفی التحلیلی الآلیات التی وظّفها الإمام فی تقدیم نفسه وتعالج النصوص التی عرّف نفسه بلسانه إلی الآخرین اعتقاداً بأنّ مقاربه مثل هذه الموضوعات فی هذا الکتاب ترتقی فهم المتلقّی وتعینه علی استیعاب النصّ وتساعده علی کشف الظرائف اللغویه الجدیده؛ فللحصول علی الغرض المقصود قمنا بدراسه جمیع الخطب والرسائل والحکم الموجوده فی نهج البلاغه من هذا المنظور. من المستنبط أنّ الإمام بجانب اهتمامه بالأسلوب المباشر فی تقدیم نفسه، رکّز ترکیزاً خاصّاً علی الأسلوب غیر المباشر وکان علی علم خاص بأن یستفید من أیّه آلیه فی أی السیاق حیث کان للسیاق دور محوری فی اختیار نوع الآلیه.
التحلیل النقديّ للخطاب الشعريّ عند إیهاب الشّلبي؛ قصیده أیّار یوقظني السّاعه الستّون وفق نظریه لاکلو وموف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یعدُّ التحلیل النقدی للخطاب حقلاً معرفیّاً جدیداً لمشاکسه الخطاب وبلوغ الفهم الحقیقی عنه بعد الدخول فی مکنوناته عبر مجموعه من طرق ومناهج التحلیل. ویکتسب التحلیل النقدیّ للخطاب أهمیته من خلال الدمج بین تحلیل الخطاب ودراسه البیئه المحیطه التی تؤثر فی تکوین الخطاب ودراسه العلاقه الجدلیّه بین الخطاب والسّلطه ومن ثمَّ محاوله تحدید الاتجاه الإیدیولوجی للخطاب. وقد تعدّدت مذاهب التحلیل النقدی للخطاب ومناهجه، حیث یعکف المشتغلون بحقل التحلیل النقدی للخطاب علی دراسه الخطاب بعد التبّنی الواعی لمجموعه من الطرق والمکانیزمات الأساسیّه بغیه خلق المعرفه. والاتجاه النقدیّ عند لاکلو وموف هو من أهمّ مناهج التحلیل النقدیّ للخطاب، إذ یتّسم هذا الاتجاه بالقراءه المحایثه للخطاب والترکیز علی الدّوال وعملیّه التهمیش والإبراز والبلوره ودراسه الدوال المتشظّیه والبؤره الدّلالیّه المرکزیّه داخل الخطاب تحت ما یسمّی التمفصل وهذا هو المنهج المتبّع فی دراسه شعر إیهاب الشّلبی من خلال العکوف النقدیّ علی دراسه قصیده «أیّار یوقظنی» التی أنشدها الشاعر فی الذکری السنویّه السادسه للنکسه عام 2008م. وتشیر النتائج إلی أن القصیده تکتظُّ بمجموعه من الدّوال المتغیّره فی التعبیر عن الواقع العربیّ وسلبیّه الواقع السیاسی بغیه تعریه هذا الواقع المأزوم والدّلاله المرکّزه تتمفصل وتتمحور حول الترکیز علی فعل المقاومه والخروج أو التّأکید علی رخو الحضور العربیّ فی البعدین المختلفین کما یعمل الشاعر علی تهمیش الآخر الأجنبیّ والعربیّ الذی ینطوی علی نفسه من دون الخروج والاندفاع وفعل الإبراز من خلال بلوره فعل المجابهه والترکیز علی الفعل التاریخی المقدس الذی تکمن فاعلیّته فی طرد الأجنبیّ عند الشاعر وتهمیش الآخر الغاصب وترسیخ أحقیّه الشعب الفلسطینیّ ورفض اغتصاب الأرض وهی لأصحابها الحقیقیین وإدانه الموقف المتخاذل للحکام العرب تجاه الاحتلال.
بررسی چکامه های نزار قبانی در پرتو مفهوم بحران هویت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هویت، انگار ه ای شخصیتی و ذهنی است که فرد در واکنش به پرسش «کیستی و چیستی» زیست خود ارائه می دهد. این مفهوم در بستر جامعه، شخص را به تفکر درباره شناخت شخصیت خویش وادار می کند و سبب می شود تصویری از کیفیت و کمیت شعور، کردار و رفتار خود به نمایش بگذارد. این مقوله باعث می شود که انسان با تأثیر پذیری از مسائل روحی و روانی خود و جامعه، درک بهتری نسبت به شرایط مختلف داشته باشد. هویت در بادی امر از جمله ریشه ای ترین مضامین فرهنگی- شخصیتی به شمار می رود که با توجه به انواع گوناگون آن می تواند در معرض آسیب قرار گیرد و بحران هایی را برای شخص و اجتماع به بار آورد. در جهان معاصر عرب، وقوع تحولات و حوادث مهم در جامعه، هویت فرد عربی را با تعارضاتی روبرو کرده و آسیب هایی را برای او به همراه آورده است که بحران هویت یکی از پیامدهای ناگوار آن است. نزار قبانی از جمله بزرگ ترین شاعران عرب است که این پدیده در گستره شعری او آشکار گشته است. آنچه در این تحقیق اهمیت دارد، درک این مسئله است که چه عواملی در اندیشه قبانی زمینه ساز ایجاد بحران هویت و سرگشتگی در انسان و پیکره جهان عرب و زبونی آنان در میان جهانیان شده است. در این راستا هدف نویسندگان از نگارش پژوهش پیش رو این است که با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی ابعاد مختلف این بحران (فردی، ملی- قومی) در اشعار این شاعر و همچنین نحوه نگرش وی به این موضوع بپردازند. نتایج تحقیق بیانگر آن است که عوامل زیر در ایجاد بحران هویت قومی و ملی در سروده های این شاعر نقش اساسی دارد: 1- فضای نابسامان و پر تشتت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، 2- ناسازگاری میان منافع نظام سلطه و فرد، 3- مبتلا شدن اعراب به بحران هویت فردی (نزار شعر خود را شناسنامه و هویت خویش معرفی می کند که به کمک آن در پی احیای هویت اصیل عرب هاست)، 4- بی کفایتی، انفعال و ناکارآمدی سران عرب و شکست آنان از اسرائیل و رخنه بیگانگان به خاک این کشور ها، 5- مشکلات اقتصادی، 6- تشتت، سر گردانی و از بین رفتن عظمت گذشته اعراب و نماد های قومی آنان.
منظمه التجاره العالمیه
حوزههای تخصصی:
مزاحم العقیلیّ، العاشق المنسیّ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۵
107 - 136
حوزههای تخصصی:
مزاحم العقیلیّ شاعر أُموی فحل، ولکنّه شاعر غیر مشهور. ربما لأنّه أدار ظهره للشّهره ؛ إذ ظلّ مقیماً فی بادیه قومه، یعیش حیاه بسیطه، هادئه، بعیده عن صخب مراکز النّشاط -الأدبیّ والسیاسیّ- فی الدوله الأمویه. وفی البادیه کان مزاحم بعیداً عن أسباب الشّهره، ولکنّه کان قریباً من نبض الحیاه. فلقد هیّأت له حیاه البادیه أسباب التأمّل العمیق فی الطّبیعه، وأرهفت أحاسیسه، فتلمّس ما فیها من جمال. وترک ذلک کلّه أثره فی صوره الشّعریه، ولاسیّما صوره المرأه، حتّى لیمکن القول إنّ إحساسه بالمرأه لم یکن ینفصل عن إحساسه بالطبیعه؛ الطبیعه البکر التی ظلّت بمنأى عن ید الإنسان.
معیار عاطفی در نقد ادبی سده های اول تا سوم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آثار ادبی پس از آفرینش، به ناگزیر در برابر نگاه ناقدانه ی ادیبان و همچنین مردم عادی قرار می گیرند و از آن پس، پیوسته داوری و ارزیابی می شوند. نقد به همراه تحلیل اثر ادبی و هنری و سنجش و ارزیابی آن با معیارهای علمی، از سویی خواننده را به سوی گزینش اثر برتر رهنمون می شود و از سویی دیگر چون راهنمایی با بصیرت، ادیبان و هنرمندان را به سوی آفرینش آثاری نیکوتر سوق می دهد. از آنجاکه نقد و گزینش آثار ادبی در درازای تاریخ ادبیات، پیوسته بر پایه معیارهایی انجام شده است، چگونگی و نیز چرایی پدید آمدن هر کدام از آن معیارها در بستر دوره های ادبی گوناگون، بیانگر بسیاری از واقعیات در زمینه های متفاوت تاریخی، فرهنگی و ادبی است. واقعیت هایی که با گذشت زمان دستخوش دگرگونی های فراوانی نیز شده است. پژوهش پیش رو تلاش نموده تا روشن نماید که ادبیات غنایی سده های نخستین هجری، در نبود بسیاری از معیارهای ادبی که نتیجه پیدایش دیرهنگام و یا عدم تدوین کامل دانش های ادبی در آن زمان بوده است، چگونه توانسته با تکیه بر اندک معیارهای شخصی و به ویژه با تکیه بر جنبه های لفظی و معنایی معیاری مانند معیار عاطفی و همچنین انطباق آن با ادبیات غنایی سده های نخستین، تا مرز شکوفایی ادبی پیش برود و اینکه این معیار در درازای سه سده نخستین هجری چه دگرگونی هایی را پذیرفته و از آن مهمتر چه تأثیراتی بر بهبود آثار ادبی سده های یاد شده و در نهایت بر روی ادبیات پس از آن بر جای گذاشته است.
الفضاء الروائی فی روایه "کان لی قلب" لفوزی الطائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نّ الإنسان غیر منفصل عن فضائه بل إنه هذا الفضاء ذاته. وقد یکون احساس المبدع والفنان دون غیره بالفضاء احساساً عمیقاً. من هنا کانت علاقه الفضاء بالأدب وطیده، بل هو الماده الجوهریه للکتابه الروائیه علی وجه الخصوص، إذ لا یخلو أی عمل من استحضار هذا المکون الذی یعدّ السند الأساس له والملحوظ الرئیس المشکّل لنسیجه. إنه إحدی هویاته التی لایمکن إغفالها أو اختزالها وإلّا عُدّ العمل ناقصاً ومبتوراً. ففی هذا البحث وضمن دراسه الفضاء الروائی فی روایه کان لی قلب للکاتب العراقی فوزی الطائی، ومن أجل التعامل مع المعطیات النظریه لجعلها فی خدمه التحلیل والتأویل للکشف عن دلالات الفضاء الروائی واستکناه معانیه نبحث عن أجوبه لهذین السؤالین: ما أبعاد الفضاء الروائی فی روایه کان لی قلب؟ ما أثر المکان على مضمون السرد الروائی وهیکلیته وأسالیبه البلاغیه وعناصره الجمالیه؟ إن هذا البحث یتطرق إلی الفضاء الجغرافی لأنه المکوّن الأکثر حضوراً وتجسداً فی الروایه وهو السمه التی تطبع مقوله الفضاء ویقدم فیه الروائی حداً أدنی من الإشارات الجغرافیه التی تحرّک خیال القارئ لاکتشاف المکان الذی تصوره القصه الخیالیه. وحسب أشهر الدراسات التی تطرقت إلی مستویات المکان نبحث فی الأماکن الثابته المغلقه والمفتوحه والمتنقله فی الروایه. سیکون المنهج المتبع فی البحث هو المنهج التحلیلی الوصفی مترافقاً مع تحلیل المحتوى واستنباط النتائج من خلال دراسه النماذج المستخرجه من نصّ الروایه. والنتیجه التی توصل إلیها البحث ،هی أن الفضاء الروائی فی روایه کان لی قلب له تأثیرات معنویه ودلالیه ورمزیه ولفظیه على بنیه السرد الروائی.
المقاومه الوطنیه ضد الاستعمار فی شعر ابراهیم المنذر الشاعر اللبنانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۷
59 - 76
حوزههای تخصصی:
الملخص لاشک فی أن الاحتلال یؤدّی إلی المقاومه فی الدفاع عن الحق فی الحیاه والحصول علی الاستقلال والسیاده علی الوطن ویمکن القول بأن الشعر الذی یحتوی علی هذه المضامین فهو شعر المقاومه والشاعر المقاوم یدافع عن وطنه وقضیّته ضد المحتلّین بسلاح کلمته المتشعّبه بالصمود والتحدّی. یعدّ الشاعر المسیحیّ اللبنانی شیخ إبراهیم المنذر(1875- 1950م.)، من أکبر الشعراء المقاومین فی إبان فترات الاستعمار الأروبی علی البلاد العربیّه.کان المنذر ثائراً وطنیاً، مصلحاً اجتماعیاً، ومعلماً انسانیاً وقد کان یحاول فی أشعاره إذکاء روح المقاومه والوعی لدی الأمه العربیه. یهدف هذا البحث إلی دراسه ملامح المقاومه ضد الاستعمار فی شعر المنذر المقاومه علی المنهج الوصفی - التحلیلی. تدلُّ نتائج البحث علی أنّ الشاعر التزم فی شعره بمواقفه الوطنیه والقومیه، وقدنظم قصائد وطنیه جیّده یعبر فیها عن شعوره الوطنی. فیثبت أن الوطن والدعوه إلی الأخوه والوحده العربیه والقومیه، و إثاره نخوه الرجوله فی قلوب الأبطال، والغضب والتمرّد علی مُؤتمر السَّلام، وصرخه استغاثه للإخوه العرب بسوریا والعراق، وقوه الإراده وعلو الهمه فی الجهاد والابتعاد عن القعود، والشهاده فی سبیل الوطن، ونشر العلم والتربیه الوطنیه والحفاظ على اللّغه العربیه هی من أهم ملامح المقاومه فی شعر هذا الشاعر اللبنانی.
تسلط گفتمان قرآنی بر ذهن و زبان حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حافظ، قرآن را حافظ بود و نه تنها آن را از برداشت و به چهارده روایت می خواند؛ بلکه قرآن بخشی از وجود و هستی اندیشگی و روحی-معنوی او شده بود. ذهن و زبان انگار یکی هستند. هر آن چه که در انبان ذهن است، از زبان خارج می شود و هر آن چه از زبان خارج می شود، ذهن را تشکیل می دهد، انگار که بین این دو رابطه ای نه دیالکتیکی بلکه مکملی وجود دارد و این دو در حال تکمیل یکدیگرند. زبان حافظ که می سرود، حتی در آن اوقاتی که غزل عاشقانه می سرود، ناخودآگاه بخشی از آن با زبان قرآن مزین بود، چرا که ذهن حافظ از زبانش همان چیزی را برون می داد که گفتمان مسلط بر روح و جسم و ذهن وی شده بود. مدت زمان زیادی بود که حافظ به قرآن و فراگیری علوم قرآنی مشغول بود و هویداست یادگیری کودکی بر زهن و زبان، لوحی است خاموش ناشدنی و این چنین بود که آن کودک مکتب قرآن رفته، بعدها در زیباترین شکل ممکن آموخته های قرآنی اش را در زیبایی شناسانه ترین شکل ممکن سرود و جهانی زیبا را برساخت که هنوزم جامعه بشری، نظیر آن را خیلی کم به خود دیده است. راستی آن ذهن و زبان وقاد چگونه بود که هر چه را که می سرود، بویی از اسرار معرفت قرآنی از آن به مشام می رسید؟ این نوشتار بخشی از این زیبایی های قرآنی را در شعر و زبان شعری حافظ و تسلط این گفتمان را بر زبان لفظی و محتوایی او آشکار کرده است و در تحلیلی معناکاوانه، مفاهیم قرآنی را استخراج کرده است. یافته های این تحقیق نشان می دهد که کمتر شعری از حافظ را می توان یافت که معرفتی قرآنی در قالب واژگان و مفاهیم و معنا و ساختار کلامی در آن رسوخ نکرده باشد و حافظ به بهترین شکل ممکن آن را هنرمندانه در کلام خود به جلوه نگذاشته باشد.
معناشناسی تاریخی و توصیفی واژه «تلّ» در قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۹
1 - 21
حوزههای تخصصی:
نگارش پیش رو، معناشناسی تاریخی و توصیفی واژه «تلّ» است که ازجمله واژگان تک کاربرد (hapax legomenon) قرآن کریم به شمار می آید. شناخت واژگان به عنوان ارکان اصلی تشکیل دهنده ساختار جمله در فهم مقصود گوینده نقش بسزایی دارد ازاین رو کنکاش در سیر تحول واژگان و روابط معنایی آن ها را ضروری دانسته و بدین پژوهش اقدام کرده ایم. آشنایی مختصر با معناشناسی و دو گونه تاریخی و توصیفی آن و اشاره ای گذرا به رویکرد «تک کاربرد» و سابقه تاریخی آن، و بررسی این واژه در بستر تاریخ و آورده های معنایی آن به ویژه در عصر نزول و واکاوی آن در قالب معناشناسی توصیفی با روش تحقیق «توصیفی – تحلیلی»، هدف اصلی این مقاله می باشد. در گونه تاریخی، با کاوش در سیر تحول معنایی آن، مبرهن شد که در دوران قبل از نزول، در زبان های سامی به معنای «عَلّقَ» و «رَفَعَ» و در عصر جاهلی، اسم های «تلّ، تلیل، مِتلّ» به معنای «تپه، گردن و نیزه»، متضمّن معنای مرکزی برافراشتگی بوده است. در عصر نزول نیز این نتیجه حاصل شد که واژه «تلّ» با رویکرد گسترش معنایی، به معنای «بر زمین انداختن از بلندی» با آمیزه ای از مضامین قبل، معنایی جامع را با خود به ارمغان آورده است. در رهگذر معناشناسی توصیفی، به تبیین ژرفای لغوی آن و گزاره های جانشین و متقابل این واژه، دست یافتیم. ازاین رو بر محور جانشینی با أفعال: «خَرّ، هَوی، کَبَّ» و بر محور تقابل معنایی با افعال: «رَفَعَ،َ صَعِدَ، رَقی» رابطه معنایی دارد.
التحلیل البنیوی للشخصیات فی روایه «زرایب العبید» على ضوء نظریه کلود برمون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ الدراسه البنیویه للروایه، کنوع أدبی ممتاز، من خلال تحلیل المکوّنات الداخلیه ووصف العلاقات بین هذه الاجزاء، تؤدی إلى توضیح مکنوناتها الخفیه. إنّ الروائی والمفکر الفرنسی الشهیر «کلود برمون» فتح باباً جدیداً فی هذ المجال، إنّه تأثر بأفکار البنیویین الأوائل وخاصهً بآراء «براب» بتصمیم نمط جدید للتحلیل البنیوی للسرد؛ نمط یمکن تکییفه مع أی لغه وأیّ أسلوب. وفقاً لهذه النظریه، إنّ السرد هو مجموعه متناغمه وذات صله من المتوالیات التی تشکل بنیه القصه. یؤدی تجمیع هذه المجموعات إلى تعزیز المخطّط العام للسرد. إنّ شخصیات القصه تلعب بما یتناسب مع وجودها وتأثیرها فی السرد دوراً فی تشکیل الحبکه وسلسله الأحداث. روایه «زرایب العبید» للمؤلفه اللیبیه «نجوی بن شتوان» عمل روائیّ ممتاز جدیر للاهتمام من ناحیه البنیه والمحتوی. یدور موضوعها المأساوی حول نظام العبودیه المسیطره علی المجتمع اللیبی خلال سنوات الاحتلال العثمانی والاستعمار الإیطالی. هذا المقال یدرس بمنهج وصفی-تحلیلی هذه الروایه وشخصیاتها، أفعالهم وردود أفعالهم، فی سیاق السرد وسیتم فحص مسار الأحداث علی اساس نظریه برمون. یحاول البحث، تحلیل میزات الشخصیات المرکزیه للروایه والمؤثرات فی تغییرها. النتائج التی حصلت علیها هذه الدراسه وفقاً لنموذج برمون، هی أنّ ترتیب الأحداث وتطورها وتسلسلها فی الروایه ذات انسجام واتساق فنیّ یعبّر عن المجتمع وظروفه المأساوی وأنّ الشخصیات فیها دینامیکیه ومتعدده الأدوار لدیهم قدره الاختیار ففی لحظات مختلفه یلعبون أدواراً متباینه فتؤدی أفعالهم أحیاناً إلى النجاح وأحیاناً الی الخیبه.
التنمیه المتعالیه
حوزههای تخصصی:
دراسه قصیده طائٌر یقبل من مذبحهٍ علی أساس منهج عصام واصل السیمیائی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
153 - 170
حوزههای تخصصی:
السیمیائیه منهج جدید یسهم إسهاما کبیرا فی فهم النص وخبایاه بعد تجاوز الظاهر العلاماتی للنص؛ وتتسم الدراسه السیمیائیه بالحرص الشدید علی فهم النص وفهم العلامه الأدبیه، وهی علاقه جدلیه مع النص للنفاذ إلی الکنه النصی، وأیضا تعطی الفرصه لکشف أعمق عما یحتویه النص الأدبی؛ وتتأتی أهمیه الدراسه السیمیائیه من دورها فی استنطاق النص واستجلاء الحقیقیه النصیه، ومما لا یخفی علی الجمهور هو أن النص فی صورته الظاهراتیه أیقونه من العلامات، والمنشیء یغطی المعانی والمقاصد بغلالات من الغموض والإبهام، من دون أن یقدمها علی طبق من الذهب للمتلقی، مما یجعل السیمیائیه تحظی بهذه المکانه السامیه عند المشتغلین بتحلیل النصوص، نظرا لدورها الکبیر فی فهم النص وفهم مقاصده وإزاله المسافه بین النص وبین المتلقی. منهج عصام واصل السیمیائی منهج متکامل فی الدراسه السیمیائیه تبناه الناقد، عصام واصل، من المناهج والمدارس السیمیائیه المختلفه وأسقطه علی مجموعه من القصائد فی کتاباته النقدیه، وهذا المنهج خلیط واعی بین طروحات رواد السیمائیه فی الخطاب الغربی وما جاء فی الخطاب النقدی العربی المعاصر. یحاول هذا البحث دراسه قصیده طائر یقبل من مذبحه من دیوان سید الوحشتین ؛ والمنهج المتتبع فی هذه الورقه التی تعکف علی قصیده علی جعفر العلاق بالفحص والتحلیل، هو منهج عصام واصل السیمیائی؛ وتأتی أهمیه البحث من دور السیمیائیه فی فهم النص وبلوغ الوعی الحقیقی عن هذه القصیده الثوریه من جهه، ومن جهه أخری تنطلق عن الصله العمیقه بین شعر العلاق ومنظوره الرؤیوی والواقع المعیش، مما یستوقفنا للوقوف عنده بالفحص والتحلیل. هذه القصیده من أشهر قصائد العلاق، وهی تطفح بالإشارات والشفرات الجمالیه والروافد المختلفه، وتتمتع بالعمق السیمیائی، وتقودنا إلی الوعی الثقافی والحضاری لعلی جعفر العلاق. تشیر النتائج إلی أن الجمل البدئیه والاختتامیه تتمتع بالخاصیه السیمیائیه البارزه ویستخدم العلاق فی هذا النص الشعری المکونات الخطابیه المختلفه للتعبیر عن الحاله المأساویه للعراق تحت الاحتلال الأمریکی، وفی المستوی العمیق من الدراسه تبین أن هذه القصیده عارمه بالرافد التراثی، واستخدم الشاعر فی منظومته الشعریه المنسجمه المتکامله، مجموعه من الرموز المختلفه المرتبه بالحضاره الآشوریه والرموز الخاصه ببلاد الرافدین، للتعبیر عن مأساه الواقع العراقی، ونری المسار الصوری المتنامی فی التعبیر عن سلبیه الواقع العراقی أو فاعلیه المرحله الزمنیه قبل الاحتلال والمربع السیمیائی المتکون من الألفاظ والصور الشعریه والتراکمات الخطابیه لا یخرج عن إطار التشاکل فی الحاله السلبیه أو التشاکل الدلالی المرتبط بالمرحله الزمنیه قبل العاصفه الأمریکیه أو المفارقه والضدیه بین المرحلتین المختلفتین وفق النص الشعری.
بررسی و تحلیل ساختار روایی شهادت امام حسین (ع) در شعر «الصخر و الندی» (براساس آراء ژرار ژنت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهادت امام حسین (ع) محور اصلی شعر «الصخر و الندی» اثر حسب الشیخ جعفر است. در این شعر، سراینده معاصر عرب، شهادت آن حضرت را بر پایه نمادها و مکاشفات درونی، در قطعاتی که عنصر گفت وگو و روایت، وجه غالب آن است با بهره گیری از شگردهای نمایشی بازآفرینی می کند. ضرورت نگارش مقاله حاضر، واکاوی ساختاری معنایی شعری است که ضمن بیان اندوه غنایی با کاربست الگوهای روایی، شهادت امام حسین (ع) را به عنوان رستاخیزی علیه ظلم، در پیوند با عصر حاضر می نمایاند. نگارندگان در این نوشتار بر آن هستند که با روش تحلیلی توصیفی از منظر روایت شناسی ژرار ژنت، که یکی از جامع ترین چارچوب های تحلیل متون روایی است، سه مقوله «زمان»، «وجه» و «لحن» روایی را در شعر مذکور بررسی نمایند. هدف از نگارش این مقاله سنجش بهره گیری شاعر از اصول روایی در تأکید بر ظرفیت های اجتماعی شخصیت و شهادت امام حسین (ع) است. رهیافت فرجامین این مقاله بیان می دارد که «الصخر و الندی» منطبق با نظریه روایی ژنت، روایتی چندصدایی برخوردار از زمان پریشی و بسامد مفرد است و دو نوع کانونی سازی بیرونی و درونی و سه شتاب ثابت، مثبت و منفی دارد؛ همچنین تبیین می نماید که این شگردهای روایت به جوهر شعر لطمه ای نزده و عناصر روایی به خدمت انتقال معنا درآمده اند.
دراسه تحلیلیه لمبادئ الاستلزام الحواري في روایه «شمس بیضاء بارده» في ضوء قواعد غرایس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یُعدّ الاستلزام الحواری من أهمّ مرتکزات التداولیه و أبرزها، قد قام علی مبدأ التعاون الذی أقرّه «غرایس» و رأی ضروره أن یتبعه المتحاورون و یسیرون علی هدیه فی حوارهم و قد تفرّع عن هذا المبدأ أربع قواعد تضبط مسار الحوار، و هی: قاعده الکمّ، قاعده الکیف، قاعده المناسبه، قاعده الطریقه، بحیث إنّ أیّ خرق لإحدی هذه القواعد یؤدی إلی اختلال العملیه الحواریه، و انتقال کلام المتحاورین من المعنی الصریح إلی المعنی الضمنی وفقًا للمقام أو سیاق الحال، و نتیجه لذلک الخرق یظهر الاستلزام الحواری الّذی یتغیر بتغیر السّیاق الّذی یرد فیه شریطه احترام مبدأ التعاون. یهدف هذا البحث إلی توظیف مبادئ الاستلزام الحواری فی ضوء مبدأ التعاون الغرایسی و قواعده الأربعه فی روایه (شمس بیضاء بارده) لکفی الزعبی، متتبّعًا المنهج الوصفی التحلیلی، إذ یتطرّق إلی بعض نماذج الاستلزام الحواری فی الروایه، و یقوم بتحللها فی ضوء المنهج التداولی؛ و توصّل البحث إلی توظیف الاستلزام الحواری تداولیًا من خلال خرق المتحاورین لقواعد غرایس. تبیّن فی الدراسه أن خرق قواعد الکمّ و الکیف و المناسبه و الطریقه موجوده فی حوارات الروایه و المقصود بوجود هذه الحوارات، إقناع السامع و إنتباهه إلی خطأ الشخصیه الرئیسیه فی طریقه حیاته و أیضا الهروب من إجابه الأخرین إجابه صریحه لعدم الوفاق بین السائل و المجیب.
تحلیل مؤلفه های ادبیات پایداری در اشعار بدیع القشاعله بر اساس الگوی نشانه شناسی پیرس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نشانه شناسی ادبی یکی از روش های جدید نقد ادبی است که با کاوش در لایه های ثانویه متن، کنش های جهان درون متن را تحلیل می کند و نقش نشانه های زبانی را در تشکیل ساختار معنایی شعر واکاوی می کند. الگوی نشانه شناسی پیرس از مناسب ترین و دقیق ترین ابزارها برای نقد آثار ادبی به شمار می رود که با آن، نظام دلالتی شعر تحلیل می شود و نقش نشانه های زبانی در خلق قصیده بیان می شود. بدیع القشاعله شاعر فلسطینی از شاعران مقاومت است که با زبان شعری خاص خود مضمون های مقاومت را در اشعارش ساخته و پرداخته می کند و جهان بینی خود را با زبانی مجازی و غیرصریح بیان می کند. این نوشتار می کوشد با رویکردی توصیفی- تحلیلی و با تأکید بر الگوی نشانه شناسی پیرس، نحوه شکل گیری نشانه های مربوط به مفهوم مقاومت در قالب محور همنشینی و جانشینی کلام در اشعار بدیع القشاعله را تحلیل کند و تأثیر ارتباط میان بازنمون، موضوع و تفسیر را در خلق این نشانه ها نقد کند. یافته های پژوهش حاکی از آن است که نشانه های مفهوم مقاومت در اشعار القشاعله در محور همنشینی از ترکیب و چینش واژگان کنار هم در بافت متن پدید می آیند و در محور جانشینی نیز واژگان با جایگزینی معانی مجازی و ثانویه به جای معنای حقیقی شان از زبان معیار عدول کرده و تبدیل به نشانه های زبانی می شوند که به مدلول ختم می شوند. این نشانه ها حاصل ارتباط میان مثلث معنایی بازنمون، موضوع و تفسیر هستند.