فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۸۱ تا ۳۰۰ مورد از کل ۸۷۵ مورد.
حقیقت ادراک حسى از دیدگاه علّامه طباطبائى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علّامه طباطبائى در اصول فلسفه و روش رئالیسم، براى نشان دادن ارزش ادراکات و خارج نمایى مفاهیم کلى کوشیده است تا آنها را از طریق ادراک حسى مربوط به واقعیت هاى عینى نشان دهد و ازاین رو تحلیلى از ادراک حسى به دست داده است. در نظر او ادراک حسى حاصل تأثیر محسوس عینى بر اندام قوه حسى و تشکیل پدیده اى مادى در آن است. این پدیده مادى معلوم به علم حضورى است و سبب حصول صورت حسى در حاس و شکل گیرى ادراک حسى است؛ اما او در بدایة الحکمه و نهایة الحکمه تأثیر محسوس بر اندام حسى و فعل و انفعالات مادى به وجود آمده در آن را علت معدّه حضور صورت هاى حسى و خیالى نزد نفس دانسته است. صور حسى و خیالى، صورت هاى قائم به ذات اند که نفس به آنها علم حضورى دارد و با اعتبار خاصى درباره آنها و مقایسه با محسوسات خارجى که منشأ آثار خارجى اند، از آنها علم حصولى مى سازند. نظریات او در این کتاب ها با هم یکسان نیستند و تا اندازه اى ناسازگارند. با توجه به اینکه کتاب هاى بدایة الحکمه و نهایة الحکمه آثار نهایى علّامه طباطبائى هستند، نظریه نهایى او را باید نظریه اى دانست که در این کتاب ها ارائه شده است؛ یعنى ادراک حسى اعتبار خاصى است که ذهن نسبت به صورت مجرد مثالى معلوم به علم حضورى اعمال مى کند.
بررسی و تحلیل آراء فیلسوفان مسلمان در مورد تعریف علم از ابن سینا تا صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تبیین حقیقت علم و چگونگی دسترسی به واقع از جمله مباحث عمیق و پر ماجرائی است که فیلسوفان از آغاز پیدایش فلسفه تاکنون به آن توجه داشته اند و سنگینی آن را بر دوش خود احساس نموده اند و هنوز نیز از معماهای ناگشوده فلسفی به شمار می آید. در فلسفه اسلامی این موضوع از جهت رابطه ادراک با شیء ادراک شده و رابطه ادراک با شخص ادراک کننده مورد توجه قرار گرفته است .این بحث با توجه به تعریف علم به تمثّل حقیقت شیء یاحضور ماهیت شیء در نزد مدرک همواره با اشکال معروف اجتماع جوهر و عرض مواجه بوده است و به آراء گوناگونی انجامیده است :1)نظریه کیفیت ذات اضافه 2)نظریه شبح 3)نظریه ماهوی در تبیین های مختلف. در این مقاله پس از بیان چگونگی تحول آراء فیلسوفان مسلمان در این موضوع به بررسی ‘ تحلیل و ارزیابی هر یک از این نظریات پرداخته ‘ پیش فرض ها ‘ عوامل مؤثر بر شکل گیری آنها ‘ همچنین اشکالات وارد بر آنها را بر اساس ملاک های سازگاری (consistency)‘استقلال(independence)‘تمامیت(completeness)ومیزان مقاومت آنها در برابر حملات شکاکانه بیان می نمائیم.
الگویی برای مبناگرایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن ۱۳۸۴ شماره ۲۴
حوزههای تخصصی:
در این مقاله کوشش شده تا بر اساس مبانی فلسفة اسلامی، الگویی برای ارجاع گزارههای غیر بدیهی به گزارههای بدیهی ارائه شود. نویسنده نخست به دیدگاه مبناگرایی در باب توجیه معرفت اشاره میکند سپس با اشاره به تردیدهایی که درباره امکان دستیابی به معرفت صادق مطرح شده در ضمن ده مرحله، الگویی از ارجاع گزارههای غیر بدیهی به گزارههای بدیهی ارائه میکند که از گزند تردیدهای مذکور در امان باشد.
کاربست عقل ابزاری در روش نقلی کلامی با تکیه بر متون کلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقصود از روش عقلی و روش نقلی در این نوشتار منبع بودن عقل و نقل در کسب معرفت است؛ اما عقل گذشته از منبع بودن، در روش نقلی نیز نقش آفرینی می کند. بدیهی است در روش نقلی، عقل نیز کارایی دارد، ولی نه به منزلة منبع بلکه به مثابه ابزاری در اختیار متن. کاربست عقل ابزاری در روش نقلی کلامی به معنای نقش آفرینی عقل در استنباط و دفاع از نقل است. نشان دادن نحوة به کارگیری عقل در استفاده کردن از متون وحیانی در کسب معرفت یکی از ضرورت های این تحقیق است که در کتب کلامی کمتر به این امر مهم پرداخته و بیشتر به تبیین نقش های کلی عقل اشاره شده است. هدف از این نوشتار تبیین نقش های مختلف عقل به منزلة ابزاری در اختیار نقل است. برای رسیدن به این هدف از روش توصیفی تحلیلی بهره گرفته می شود. به همین جهت به کتب کلامی جهت یافتن نمونه های مختلف به کار گیری عقل در بهره بردن از نقل مراجعه می شود. نقش استنباطی، نقش تبیینی دفاعی و نقش اعتباربخشی از جمله کارکردهایی اند که در نوشتة حاضر بدانها اشاره شده است.
تحلیل جایگاه و کارکرد صور مرتسمه در تفکر سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علم الهی به اشیاءْ قبل از ایجاد، یکی از مباحث الهیات بالمعنی الاخص است که معرکه ی آرای مختلف قرار گرفته است. برخی از عهده ی تبیین این مسأله برنیامده و عده ای نیز نتوانسته اند تبیین دقیقی از علم تفصیلی در این مقام را ارائه دهند. در میان اقوال گوناگون که در این خصوص وجود دارد نظریه ی مشائین و ابن سینا معروف است؛ آن ها نظریه ی صور مرتسمه را مطرح نموده، بر این باورند که علم تفصیلیِ قبل الایجادِ واجب تعالی، از طریق این صور است. آن ها علم پیشین واجب به اشیاء را علمی حصولی و درعین حال فعلی و لازمه ی ذات دانسته اند. ابن سینا بر این باور است که ذات واجب، از جهت تعقلِ مبدئیت ذات خود برای آن ها، صور را تعقل نموده، نه به واسطه ی صوری دیگر، بلکه این صور از آن حیث که معقول اند موجودند؛ وجود آن ها عین معقولیت آن هاست و بر عکس. در این نوشتار ضمن تبیین و تحلیل نظریه صور مرتسمه در تفکر سینوی به بررسی ایرادات ملاصدرا بر آن نیز پرداخته است.
معرفتشناسى اصلاحشده و مبانى معرفتشناختى آن
حوزههای تخصصی:
معرفتشناسى اصلاح شده، یک دیدگاه مشخص در معرفتشناسى دینى است که با نقد مبانى معرفتشناسى الهیات طبیعى تحول جدیدى در عرصه معرفتشناسى ایجاد کرد. این مکتب نوظهور رویکردى در برابر مبناگرایى کلاسیک است که تفسیر دیگرى از معقولیّت باور دینى ارائه مىدهد. در این مقاله ضمن گذرى کوتاه بر مباحث مقدماتى آن، مبانى معرفتشناختى این سنت فکرى را به بحث مىگذاریم.
تحلیل انتقادی ادله اتحاد عاقل و معقول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آشنایی هر انسانی با من خویش و درک آن همواره ذهن بشر را مشغول می دارد زیرا پاسخ آن سبب معنا بخشیدن به زندگی و حیات آدمی می شود. به عقیده صدرالمتالهین حقیقت انسان به دلیلی قابل شناخت نیست و از این رو آنچه را حکما بیان می کنند حقیقت او نیست اگرچه بیانگر ویژگی هایی از انسان است. صدرا راههای رسیدن به این معرفت را بیان می دارد. وی دو گونه تعریف ماهوی ارائه می دهد در تعریف نخست اگر چه همانند فیلسوفان سلف از حیوان ناطق استفاده می کند اما با مبنا قرار دادن مبحث قوه و فعل و حرکت جوهری در روند تعریفی خود از پشینیان فاصله می گیرد. در تعریف دوم به تبعیت از عرفا و کسانی که وی آنان را راسخان در علم می نامد تعریف ماهو انسان را بر اصولی چون وحدت حقیقت وجود و تشکیک در مراتب آن و جامعت انسان از همه عوالم و نشئات وجودی پایه گذاری می کند. مقاله حاضر با نگاه به مبانی قرآنی و روایی انسانشناسی صدرا به بررسی این مساله می پردازد.
در این مقاله دوازده دلیل برای اثبات اتحاد عاقل و معقول از مهمترین فلاسفه حکمت متعالیه صدرالمتالهین ملاهادی سبزواری محمد حسین طباطبایی و مرتضی مطهری مورد نقد قرار گرفته و بطلان هر یک از آن دلیلها با چند اشکال واضح شده است. همچنین هر سه اشکال سبزواری به مهمترین دلیل صدرا و نیز هر سه دلیل ابن سینا و فخر رازی د رد نظریه اتحاد ابطال شده است . تمام نقدها و اشکالهایی که مطرح شده به جز یکی دو مورد که از آراء برخی از معاصران استفاده شده جدید و ابتکاری است. حاصل نقد و تحلیل ها اینست که در مورد نظریه اتحاد عاقل و معقول به خاطر بطلان مهمترین دلیلهای اثبات و رد آن باید سکوت کرد.
زمینهگرایی معرفتشناختی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن ۱۳۸۰ شماره ۸
حوزههای تخصصی:
زمینهگرایی معرفتشناختی از راهحلهایی است که برای پیوند میان باور و صدق پیشنهاد شده است. پیش از این، مقاله و یا نوشتهای در این باب به زبان فارسی یا وجود نداشته و یا اشارهوار به آن پرداخته شده است.
اینکه آیا زمینهگرایی میتواند خود را از اتهام نسبیت و حتی شکاکیت برهاند یا نه، مطلبی قابل تأمل و توجه است که این مقاله تا حدی بدان پرداخته است، ولی نیاز به بحث و بررسی بیشتری دارد.
نظریه مطابقت و اشکالات وارد بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله صدق در گزاره ها یکی از مسائل مهم معرفت شناسی است. از این رو، فیلسوفان و معرفت شناسان از دیرباز تا کنون دیدگاه های گوناگونی درباره «ماهیت و چیستی صدق» و نیز «معیار صدق» ابراز داشته اند. در این نوشتار، ما به بررسی نظریه مطابقت می پردازیم اما رویکرد ما بیشتر معطوف به ماهیت و چیستی صدق است نه معیار صدق.
نظریه مطابقت یک پیش فرض مهم دارد و آن واقع گرایی است؛ بدین معنا که اولاً، ملتزم باشیم که واقعیتی مستقل از باورها و ذهن ما وجود دارد. ثانیاً، ذهن انسان را در کشف واقعیت توانمند دانسته، معتقد باشیم که انسان توانایی نیل به واقع و دسترسی به آن را دارد. ثالثاً، بپذیریم که زبان توان حکایت از واقع را دارا هست.
نظریه مطابقت از آنجایی که به درک متعارف در باب صدق بسیار نزدیک است، پیشینه و رواج نسبی بیشتری نسبت به نظریه های بدیل خود داشته است، به طوری که بسیاری از فیلسوفان آن را مبنای معرفت شناسی نظام فلسفی خود قرار داده اند. با این حال، نظریه مطابقت نتوانست از عهده اشکالات گوناگون، از جمله عدم سنخیت، عدم جامعیت و عدم ارائه ملاک اثباتی برآید و سرانجام با انتقادات فیلسوفان معرفت یا به شکل تعدیل یافته ظهور و بروز یافت یا جای خود را به نظریاتی چون نظریه انسجام، نظریه کارآمدی، نظریه زائد بودن و... داد. این نظریات برخلاف نظریه مطابقت، در باب چیستی صدق، صدق را نه به امری فراسوی باور بلکه به خود باور وابسته می دانند، یعنی بدون تلاش برای رفتن به فراسوی باور، باید در درون باورها وضعیتی کشف شود که بر اساس آن بتوان گفت باوری صادق است یا نیست.
بررسی و نقد دیدگاه های معرفت شناختی در باره وجود ذهنی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در مبحث وجود ذهنی، آنچه از بُعد معرفت شناختی مورد توجه است این است که آیا صورت ذهنی از خارج حکایت میکند؟ و آیا ماهیت این صورت با ماهیت شیء خارجی یکی است؟
حکیمان مسلمان با پیش فرض بداهت علم با بحث وجود ذهنی برخورد کرده اند. بنابراین، پاسخ آنها به پرسش نخست مثبت است. در برابر پرسش دوم، گروهی به عینیت ماهوی باور دارند. اینان برای اثبات مدعای خود گاه به بداهت و گاه به استدلال متوسل شده اند. گروهی نیز نظریه اشباح حکایتگر را ارائه کرده اند که بر اساس آن، ذهن کاشف از عین است، اما ملاکی که این نظریه برای حکایت ذهن از عین به دست می دهد روشن نیست.
در مواردی نیز، این نظریه از تبیین ادراک ناتوان است. نظریه عینیت ماهوی، تبیین روشن تری برای حکایت ذهن از عین ارائه می دهد، اما اشکال این نظریه اولاً برهانی نبودن آن و ثانیاً ناسازگاری هایی است که هم در درون این نظریه و هم در تقابل این دیدگاه، با برخی مواضع فلسفی دیگر مثل بحث اصالت وجود و اعتباریت ماهیت رخ می نماید
ما در این مقاله با الهام از چگونگی شناخت واجب تعالی و بهره گیری از دیدگاه حکیمان متقدم، ادراک اشیا را به شناخت صفات و خواص و آثار آنها تفسیرکرده ایم.
علم حضوری (ویژگی ها، اقسام و گستره)
حوزههای تخصصی:
نظریه بنیانگرایى معرفت
حوزههای تخصصی:
چکیده
بنیانگرایى یکى از نظریههاى معرفتشناختى درباره ماهیت توجیه و معرفت است که معرفت را داراى ساختارى دولایه مىداند: لایهاى از معرفت و توجیه، غیراستنتاجى یا بنیادین است و لایهاى دیگر، استنتاجى و غیربنیادین است که در نهایت از معرفت یا توجیه بنیادین استنتاج مىشوند. این نظریه از کهنترین نظریههاى معرفتشناختى است که حامیان برجستهاى همچون ارسطو، دکارت، راسل، لوئیس، و چیزم از میان فیلسوفان کلاسیک و معاصر داشته است.
بنیانگرایى قرائتهاى متعددى دارد که اختلاف آنها عمدتا از دو چیز سرچشمه مىگیرد:
1) چگونگى تبیین ماهیت توجیه و معرفت غیراستنتاجى و بنیادین؛
2) چگونگى انتقال معرفت و توجیه بنیادین به باورهاى غیربنیادین و استنتاجى.
نظریه بنیانگرایى معرفت بهویژه نوع خطاناپذیر آن با نقدهاى گوناگونى از سوى حامیان نظریههاى رقیب مانند نظریه هماهنگى و اعتمادگرایى معرفت روبهرو شده است.
خیال خلاق از نظر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مبحث خیال که از مباحث مهم و اساسی در فلسفه و عرفان اسلامی است، بعد جهان شناختی و معرفت شناختی عظیمی دارد. ابن سینا از نخستین کسانی است که در این باب سخن گفته است. او خیال را در حوزه جهان شناسی واسطه عالم مادی و عقلی دانسته و در حوزه معرفت شناسی، با ایجاد تفاوت میان دو قوه ادراکی خیال و متخیله، با دو رویکرد متفاوت خیال معطوف به حس و خیال معطوف به عالم عقول را مورد توجه قرار داده است. ویژگی اتصاف به اوصاف و عوارض مادی، متعلق به خیال متصل معطوف به حس است و خیال متصل معطوف به عالم متعالی از ویژگی های متعالی، از جمله قدرت خلاقیت، تصرف در نفس و تصرف در عالم طبیعت برخوردار است. در این مقاله با روش اسنادی تحلیلی تلاش کرده ایم منزلت معرفت شناختی و وجودشناختی خیال را در اندیشه ابن سینا به تصویر کشیده و اثبات کنیم که تمام آنچه در عرفان و فلسفه های پس از وی در این باب گفته شده به نحوی متأثر از اندیشه های این بزرگ فیلسوف بوده است.
نظام فکری علامه طباطبایی: عقل گرایی اعتدالی و ایمان ورزی خردمندانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علامه طباطبایی (1281- 1360 ش) اولین متفکر دوران معاصر است که به بحث های معرفت شناسی پرداخته است. او در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسمبه شبهات مکاتب سوفسطایی، شکاکیت، و تجربه گرایی افراطی در عدم اعتماد به عقل در دریافت حقیقت پاسخ داده است و فلسفة اسلامی را نظام رئالیستی مبتنی بر عقل گرایی معرفی می کند. وی هم چنین به نقش بی بدیل عقل در فهم حقایق دینی توجه دارد و نکات مهمی را در این باره متذکر می شود. می توان گفت علامه در دو جبهه از خرد ورزی دفاع کرده است، اول: در برابر حس گرایی و تجربه گرایی افراطی که در غرب به شکاکیت و نسبیت گرایی در همة حوزه های اعتقادی و اخلاقی منجر شد و دوم: در برابر ظاهر گرایان و اخباریونی که با بی اعتبارکردن حجت عقل وحی را نیز بی اعتبار کردند و به تعطیلی دین و عقل با هم رسیدند. بررسی موضع علامه موضوع این نوشتار است.
اعتبارات عقلی نزد سهروردی (بررسی قاعده «کل ما یلزم من تکرره محال فهو اعتباری»)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قاعده «کلّ ما یلزم من تکرّره محال فهو اعتباری» که در حکمت اشراقی و توسط سهروردی ارائه گردیده است، در زمره مبحث اعتبارات عقلیه بوده و در راستای بیان استحاله تحقق خارجی مصادیقِ مفاهیمی مانندِ وجود، ماهیت، شیئیت و... می باشد. این قاعده که در شکل شبهه ای بر مشاییان تنظیم گردیده، تحقق خارجی مابِاِزای این گونه مفاهیم را مستلزم تسلسل دانسته و آن را محال می شمارد. بر اساس این انتقاد، سهروردی اصل مبنایی مشایی را در مورد تمایز فراطبیعی وجود و ماهیت نفی کرده، در نتیجه ممکنات را مرکب از وجود و ماهیت نمی داند. او واقعیت را انوار متکثره ای می داند که همان ذوات یا ماهیات متحصله اند. این اصل، دیگر فیلسوفان مانند ملاصدرا را نیز تحت تأثیر قرار داده و پیامدهای ویژه ای در فلسفه متعالیه داشته که می توان به اصولی مانند اصالت وجود و اعتباریت ماهیت و توجه به حقیقت وجود در برابر مفهوم آن اشاره نمود.
مساله معدومات، وجود ذهنی و وقضیه حقیقیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انسانها، به طور طبیعی، دارای استعدادی هستند که به وسیلة آن می توانند در مورد اشخاص یا اشیاء جزئی موجود حکم صادر کرده یا تصدیقی انجام بدهند. آنان در موقعیتهای گوناگون و به دلایل مختلف، احکام و تصدیقات خود را در قالب الفاظ مرکب، نظیر جمله های حملیه، تعبیر می کنند، مثلاً: «حافظ شاعر است» و «شما در حال خواندن هستید» در مواقعی نیز، انسانها، به احکام و تصدیقاتی دربارة معدومات نائل می شوند؛ که آنها را نیز در قالب جمله های حملیه موجبه تعبیر می کنند، مانند «مربع مستدیر مستدیر است» و « کوه طلایی مرتفع است » مسأله اینجاست که چگونه می توان در مورد موضوعاتی که معدوم است حکمی صادر کرد؟ اعتقاد مشهور فیلسوفان مسلمان بر این است که به دلیل وجود ذهنی معدومات و حصول ماهیت آنها در ذهن است که می توان آنها را موضوع احکام ایجابی قرار داده و توسط جملات حمیله از آنها تعبیر نمود. در این گفتار تلاش می کنیم نشان دهیم که تقریر مشهور از دلیل معدومات نه تنها از ارائة راه حلی برای «مسأله معدومات» ناتوان است، بلکه از توجیه و تبیین «نظریه وجود ذهنی» نیز عاجز است.
تبیین وجودى و معرفتى قوه حافظه در فلسفه اسلامى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکى از مهم ترین قواى باطنى نفس، قوه حافظه نامیده مى شود. در مقاله پیش رو این قوه در دو قلمرو وجودى و معرفتى بررسى شده است. در قلمرو وجودى با وجود معقول بودن گرایش عمومى فلاسفه مسلمان بر رویکرد تقلیلى در باب قواى باطنى نفس، به جهت نگرش ممتازى که فلاسفه معاصر بر این قوه و کارکردهاى آن داشته اند، استقلال وجودى مقرون به صحت دانسته شده است. در قلمرو معرفتى با توجه به رویکرد همگون ملّاصدرا و فلاسفه معاصر مسلمان، هر دو کارکرد حفظ و استرجاع معانى حافظه، در حیطه حضور و تجرد قرار مى گیرد. در این قلمرو، احتمال انتساب فرایند استرجاع به خطاپذیرى، به واسطه نقص و عدم اشتداد برخى نفوس تبیین شده است.
در مسئله کیفیت مطابقت معانى حافظه، از رویکرد ملّاصدرا و به ویژه آیت اللّه مصباح در وضع تشکیک در ادراکات حضورى و جعل نظریه وحدت عاقل و معقول به سان نردبان تعالى نفس در درجات علم حضورى و وصول بر غایت انفعال استفاده شده است.