فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۴۱ تا ۱٬۲۶۰ مورد از کل ۲٬۲۲۲ مورد.
بررسی مراتب شهود در معرفت شناسی اشراقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از نور به عنوان موضوع فلسفه اشراق تفاسیر مختلفی ارائه شده است، امّا بنا بر تفسیر منطبق با نظر سهرودی، نور رمز و نمادی است از آگاهی و خودآگاهی. لذا علم مدار فلسفه سهروردی است. مسئله بنیادی مقاله حاضر بررسی مشاهده یا شهود در مسئله محوری حکمت اشراق، یعنی علم اشراقی، است؛ و در صدد اثبات این فرض است که سهروردی همان گونه که قاعده اشراقی اِبصار را در ادراکات باطنی جاری میداند، اصطلاح مشاهده یا شهود را نیز بر تمام مراتب ادراک حسّی، خیالی، عقلی، و قلبی اطلاق میکند. در این تحقیق نتیجه گیری میشود که طبق نظر سهروردی حقیقت ادراک، در مراتب مختلف ادراکات ظاهری و باطنی، شهودی است. مشاهده و مکاشفه در عالیترین مرتبه متعلق به مشاهده و مکاشفه قلبی و همچنین معرفت فوق ادراک عقلی است و حقیقت معرفت اشراقی نیز در این مرحله نهایی از شناخت شهودی عقل تحقق مییابد و به ظهور میرسد.
ارزیابی دیدگاه ملاصدرا و کرکگور درباره صیرورت انسان(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای اگزیستانسیالیسم
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی انسان شناسی فلسفی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
بی گمان مسئله توجه به انسان و عدم ثبات ذات او از محوری ترین مباحث فلسفی نزد ملاصدرا و کرکگور است. شاید این نقطه اشتراک، مهم ترین شباهت میان این دو اندیشمند نیز باشد. اگر به کل آثار هر دو متفکر نظر افکنده شود، بی گمان خواننده به این نتیجه می رسد که یکی از اهداف آن ها، آسیب شناسی ذات انسان و سپس تأسیس نظامی است تا براساس آن، بتوان راه رسیدن به وجود حقیقی انسان را به دست آورد. البته نمی توان انکار کرد که تمام فیلسوفان پیش از آنها، به انسان و توانایی های او توجه ویژه ای داشته اند؛ اما نوع نگاه این دو اندیشمند با دیدگاه های پیشینیان خود کاملاً متفاوت به نظر می رسد.
از این رو، نوشتار پیش رو بر آن است تا شباهت ها و تفاوت های دیدگاه این دو متفکر در زمینه سیلان وجودی انسان را مورد بررسی و ارزیابی قرار دهد.
بررسی تطبیقی رابطه نفس و بدن در نظام فلسفی ملاصدرا و برگسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهمترین دغدغههای فیلسوفان و متفکران از دیرباز تاکنون بحث از نفس و چگونگی رابطه آن با بدن بوده است. ملاصدرا و هنری برگسون به عنوان فیلسوفانی از دو سنت متفاوت در تلقی خود از رابطه نفس و بدن، افقی تازه گشوده و راهی نو آغازیدهاند، به گونهای که هر دو فیلسوف نگاهی وحدتانگارانه به رابطه نفس و بدن دارند. همچنین هر دوی ایشان قائل به تمایز واقعی میان نفس و بدن نیستند، چنانکه ملاصدرا نفس را «جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» مینامد، و برگسون نیز روح یا نفس را سیر صعودی و ماده و حافظه را سیر نزولی تحول خلّاق انسان میداند. در این نوشتار، پس از تبیین دیدگاه این دو فیلسوف، سعی شده تا میان این دو دیدگاه، الفتی ایجاد و روزنهای برای تطبیق و مقارنه گشوده گردد.
اثبات وجود خدا در تفکر دنس اسکوتوس و تأثیر ابن سینا بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی قرون وسطی میانه (قرون 12 و 13)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی الهیات فلسفی
در این نوشتار، افکار و آراء دنس اسکوتوس درباره اثبات وجود خدا بررسی و تبیین می شود و تاثیر افکار ابن سینا بر آن از زاویه ای واقع بینانه و مستند روشن می گردد. اسکوتوس در بحث از اثبات وجود خدا، به لحاظ پیش انگاره ها یا مقدمات و مبانی و حتی به لحاظ ساختار استدلال کاملاً تحت تاثیر ابن سینا قرار دارد. اسکوتوس به تبع ابن سینا برهان ارسطویی محرک اول را در اثبات وجود خدا نامعتبر می داند. او استدلال خود را با «موجود به طور کلی» آغاز می کند، مفهوم موجود را مشترک معنوی می داند، امکان را به معنای امکان خاص لحاظ می کند، خدا را علت فاعلی به معنای حقیقی و معطی الوجود و به مثابه علت تامه، موجده و مبقیه می داند، و در استدلال خود از برهان وسط و طرف استفاده می کند. گذشته از موارد تاثیرپذیری اسکوتوس از ابن سینا شباهت ها و تفاوت هایی نیز میان آراء این دو متفکر وجود دارد. نتیجه استدلال های هر دو متفکر، خدایی است با ویژگی های یکسان به لحاظ فلسفی، اما متفاوت به لحاظ دینی. در شیوه استدلال بر وجود خدا نیز ابن سینا و اسکوتوس همانند یک دیگرند، جز این که در فلسفه ابن سینا با این شیوه علت فاعلی اول اثبات می شود، اما در تفکر اسکوتوس با همین شیوه تفوق سه وجهی خدا به صورت یک جا اثبات می شود.
برهان انسان معلق ابن سینا و بررسی امکان تحقق عملی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برهان انسان معلق یکی از برهان های ابن سینا در مسئله نفس به شمار می آید که در آثار مختلف وی مطرح گردیده است. یکی از اشکالات مهم وارد بر این برهان، عدم امکان تحقق عملی فرض انسان معلق است. برای پاسخ گویی به این اشکال، اهل تحقیق مدل آزمایش فکری را عنوان کرده اند. در این مقاله دو راه حل دیگر پیشنهاد می شود که یکی از آن ها معطوف به دستاوردهای نوین در حوزه علوم تجربی است. در این دیدگاه پژوهشگران با توجه به آزمایش های تجربی بر امکان تحقق عملی فرض انسان معلق تأکید می کنند. با پذیرش این پاسخ، دیگر نیازی نیست تا این شرایط را حالتی فرضی در نظر بگیریم. در حقیقت حالت مطرح شده توسط ابن سینا، به تعبیر دانشمندان علوم تجربی نوین، همان محرومیت حسی است که در فرایند دستیابی به شست وشوی مغزی، مورد استفاده قرار می گیرد. با دقت در آزمایش های مرتبط با محرومیت حسی، آشکار می شود که امروزه نتایج به دست آمده از برهان انسان معلّق، مورد تأیید دانشمندان علوم تجربی قرار گرفته است.
جایگاه ابن سینا در اندیشه مارسیلیو فیچینو در باب انبیای الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر جایگاه انبیای الهی در افکار فیچینو (1433- 1499 م) و تأثیر ابن سینا بر اندیشه وی را بررسی می کند. ضرورت وجود نبی در جامعه و همچنین قانون الهی، عقول و معجزه، از موضوعات دیگری است که در مقاله حاضر مدنظر قرار خواهد گرفت. مارسیلیو فیچینو در دیدگاه خود درباره انبیاء الهی و ابزار صدق دعوی نبوت- معجزه- و قانون الهی، به دو بخش الهیات و نفس کتاب شفای ابن سینا نظر دارد. در این مقاله در پی آن هستیم که پس از بیان عقاید فیچینو در این امر، استناد و ارجاع وی به آرای ابن سینا را مبرهن نماییم. تأثیر پذیری فیچینو از ابن سینا به موارد فوق خلاصه نمی شود. این فیلسوف افلاطونی اهل فلورانس همچنین در موارد دیگری از قبیل فرایند ارسال قوانین الهی به نبی، ضرورت وجود انبیاء و محتوای قوانین انبیاء، وامدار ابن سینا است.
ارتباط مراتب وجود با مراتب ادراک از نظر ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به اعتقاد ملاصدرا، سه عالم کلی وجود تحقق دارد: 1) عالم محسوسات که همان عالم دنیاست. 2) عالم مثال، یعنی عالم صور مقداری که عینا نظیر عالم محسوسات است، با این تفاوت که عاری از ماده میباشد. 3) عالم معقولات که مجرد از ماده و خواص مادی است. از طرف دیگر انسان دارای سه نوع ادراک است: 1) ادراک حسی 2) ادراک خیالی 3) ادراک عقلی. انسان حقیقتی است که وجود به اعتبار هر قوه ای از قوای ادراکی خود، در یکی از عوالم وجود واقع می شود، بدین گونه که با درک محسوسات، در عالم حس؛ در حال ادراک خیالی، در عالم مثال و در حال ادراک کلیات و معقولات، در عالم عقول قرار می گیرد.
در این مقاله، هر یک از مراتب ادراک با مراتب وجود مقایسه و این نتیجه حاصل شده است که از نظر ملاصدرا مراتب ادراک که در درون خود آدمی است، با مراتب وجود بیرونی تطابق دارد.
ادراک حسی از منظر ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
میزان معرفت انسان نسبت به خداوند از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معرفت انسان به واجب الوجود و توجه به محدودیت های این معرفت، از موضوعاتی است که ابن سینا در فلسفه خود به آن توجه ویژه ای داشته است. از نظر بوعلی با آن که انسان دچار محدودیت های معرفتی بسیاری است، اما باب معرفت الهی به کلی مسدود نمی باشد. از نظر او انسان توانایی نیل به ذات و حقیقت موجودات را ندارد و آن ها را از طریق لوازم و خواص آن ها می شناسد. در باب حق تعالی نیز شناخت از طریق همین لوازم که اوصاف او را تشکیل می دهد، صورت می گیرد. مهم ترین لازم باری تعالی، وجوب وجود است. دیگر اوصاف باری تعالی با وساطت وجوب وجود درک می شود. در باب تصدیق وجود حق تعالی، ابن سینا به شیوه های مختلف ناشی از اختلاف سطح معرفتی انسان ها توجه داشته است. او سطح متوسط تصدیق را ناشی از براهین طبیعی و از سوی عامه مردم دانسته است که از موجودات دیگر بر خداوند استدلال می کنند و سطح عالی تصدیق را ناشی از براهین فلسفی و از سوی صدیقین دانسته است. علاوه بر برهان، شیخ به مشاهده عقلی واجب تعالی نیز توجه داشته است.
یادگیری و عوامل مؤثر بر آن از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یادگیری، علاوه بر آن که در روان شناسی از جایگاه مهمی برخوردار است، در بحث های نظری و کاربردهای عملی در تعلیم و تربیت نیز دلالت های برجسته ای دارد. ابن سینا دراین باره آرایی را طرح می نماید که هم با فرهنگ اسلامی سازگار است و هم می تواند در تدوین نظریه تربیتی بومی در دوران معاصر کارآمد باشد. وی یادگیری را آموختن مطلبی می داند که برای یادگیرنده نادانسته بوده است و برای آن سه قسم را مطرح می کند: یادگیری مستقیم و بی واسطه، یادگیری با واسطه عقلی و یادگیری با واسطه وهمی. از میان این سه نوع، آنچه می تواند در بومی کردن روانشناسی یادگیری نقش مهمی ایفا کند، قسم نخست یادگیری است که در روان شناسی یادگیری معاصر نادیده گرفته شده است. ابن سینادر تبیین فرآیند یادگیری نیز معتقد است، فعالیت های تعلیم و تعلم تنها زمینه ساز یادگیری می باشد و علت اصلی یادگیری، افاضه علوم از عقل فعال است. وی علاوه بر استعداد از عوامل مؤثری چون اشتغال و دلبستگی نفس و نیز قدرت و شرافت آن نام می برد که در روان شناسی معاصر مورد غفلت واقع شده است. توجه به این نکات می تواند بر غنی سازی تحقیقات معاصر درباره یادگیری بیفزاید.
پردازش ابن سینا از مسئله نبوت در مقایسه با جریانات کلامی و فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابن سینا فیلسوف مسلمان مشایی با عنایت به اینکه در دانش فلسفه تنها احکام و عوارض ذاتی وجود، مورد بحث قرار می گیرد، مسئله نبوت را در آثار فلسفی خود مطرح می کند. علاوه بر او برخی از فیلسوفان مسلمان دیگر نیز به طور جدی به این بحث پرداخته اند و برخی نیز به اقتضای لوازمات بعضی از مباحث فلسفی مانند صفات تکلم، علم عنایی خداوند و مراتب هستی به آن اشاره کرده اند و البته بعضی در آثار فلسفی خود، با وجود طرح موضوعاتی مانند خدا و صفات او، به مبحث نبوت نپرداخته اند. پیش از ابن سینا، فارابی در مباحث فلسفی خود مانند اخلاق، سیاست، علم النفس و ما بعدالطبیعه موضوع نبوت را مطرح می کند. پس از شیخ الرئیس نیز جریانات فکری در حوزه اسلامی متعرض مسئله نبوت شده اند. این جریانات هر یک به دلایلی ورود به بحث مذکور را جایز دانسته اند. جریانات فلسفی به ملاحظه عوارض ذاتی وجود و جریانات کلامی به دلیل صبغه کلامی نبوت به آن پرداخته اند. از میان متکلمان، شخصیت های تأثیرگذاری چون فخر رازی، علامه حلی و ایجی نیز گاهی در این بحث سبک و سیاق سینوی را پیش گرفته اند. در میان جریانات فلسفی، تفکر اشراقی و حکمت صدرایی در فقراتی از بحث خود متأثر از ابن سینا بوده اند. در عین حال فیلسوف معاصر، علامه طباطبایی با پای بندی به آنچه ملاک تعیین کننده مسائل و مطالب فلسفی است، از ورود به موضوع نبوت در آثار فلسفی خود پرهیز می کند.
محکی موجود بما هو موجود از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هر چند که نظام فلسفی ابن سینا نظام عقلانی محضی است که بسیاری از اصول زیربنایی آن را اصول فلسفه ارسطویی تشکیل می دهد و فلسفه او فلسفه مشائی خوانده می شود، ولی با این وجود، ابن سینا هرگز خود را ملزم به حفظ تمامی مبانی فلسفه ارسطویی نمی داند و در بسیاری از موارد به نقد آن ها نیز می پردازد. ابن سینا با پذیرش برخی مبانی ارسطویی و ارائه اصول خاص فلسفی خود، مؤسس نظام فلسفه مشاء اسلامی به شمار می رود که فلسفه ای بر محور موجود است. او موضوع مابعدالطبیعه خود را موجود بما هو موجود می داند و اصول مابعدالطبیعی خود را بر مبنای آن بنا می کند.در طول تاریخ فلسفه، علاوه بر ابن سینا بسیاری از فیلسوفان پس از او نیز در عالم اسلام و در مغرب زمین، موضوع مابعدالطبیعه را موجود بما هو موجود می دانند، اما این هرگز بدین معنا نیست که همه این فلاسفه دارای ساختار مابعدالطبیعی واحدی هستند؛ در فلسفه ابن سینا موجود، مفهومی مشترک معنوی است که به تشکیک بر مصادیقش صدق می کند. معنای موجود بما هو موجود به قدری عام و فراگیر است که تمام موجودات عالم، محکی و مصداق آن قرار می گیرند. دامنه وسیع موجود بما هو موجود، همه موجودات را شامل می شود؛ از خداوند تبارک وتعالی گرفته تا ممکنات مجرد و سپس ممکنات مادی و در نهایت در پایین ترین مرتبه وجود، هیولای اولی. در میان این موجودات خداوند وجود محض مستغنی داشته، به هیچ موجود دیگری وابسته نیست و در مقابل، ممکنات وجود ربطی و تعلقی به واجب الوجود داشته و در حدوث و بقاء نیازمند وجود واجب اند.
نیاز به تحول فلسفی در پارادایم های علوم معاصر و پیشنهاد نظریه ی فلسفیِ امر وجودی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با پیش رفت علوم در قرون اخیر، مسایلی در علم مطرح شده است که نیاز به انقلاب در ساختارهای فلسفی علوم را گوشزد می کند. در این جا به عنوانِ جای نشینی برای زیربنای فلسفیِ علوم، نظریه ی فلسفی «امر وجودی» پیشنهاد می شود که با الهام گرفتن از استعاره ی انسان متفکر و بر اساس دیدگاه حکمت متعالیه طراحی گردیده است. این نظریه ایجاد را جای نشین وجود می کند و با مخروطی دیدن نظام آفرینش، خلقت را عملی در ذات خداوند می داند که یک سویه است و از وحدت رو به کثرت دارد. این نظریه پدیده های عالم را «عمل آفرینش» دانسته، مفهوم موجود را حاصل دخالتِ ذهن انسان می انگارد. هم چنین دیدگاه کلی - جزیی را جای نشین دیدگاه کل – جز می کند. از دستاوردهای این نظریه، اتحاد بین اشیا مادی با یک دیگر و با قوانین حاکم بر آن ها و توصیف هماهنگ مفاهیمی چون کمیت، زمان، پیوستگی و ... است.