مقاله "عقل و عشق در بیان افلاطون حکیم و ملای رومی"، در حقیقت جستاری بر دیدگاههای این دو اندیشمند بزرگ غرب و شرق است.مولوی، به "عشق" ه دیدة احترام نگریسته و آن را تنها راه فرار و گریز از عوالم مادی و حصول به عشق حقیقی الهی می¬داند. همچنین تعقل و اندیشه را مانند سایر نعمت¬های الهی به شرطی که در جهت کمال و سعادت معنوی انسان باشد، نیکو شمرده و کمال آدمی که شناخت خدا و صفات اوست را به وسیلة همین "عقل" میسر می¬داند. افلاطون نیز تنها در صورتی می¬تواند به کمال دانش و معرفت نایل آید که راه کشف و شهود و تصفیة باطن را پی گیرد. در نظر افلاطون، کمال و هدف نهایی آدمی همانا وصول به حق و مشاهدة او است و حقیقت دانش در همین اصل نهفته است و مادامی که انسان به این مقام نرسد، کمال دانش و معرفت را نیافته است.
مؤلف «فلسفة مضاف»، سعی کرده است در این مقاله، مباحث اساسی فلسفههای مضاف را –هرچند بسیار فشرده- مطرح کند، از جمله: ارائة تعریف خاصی برای فلسفة مضاف، تأکید بر امکان و ضرورت فلسفههای مضاف اسلامی، پیشنهاد معیارهایی برای تقسیم و طبقه بندی فلسفههای مضاف و ...
محقق محترم فلسفة مضاف را، «دانش پژوهش فرانگر–عقلانی احکام کلی مضافالیه خویش» میداند. مؤلف سهگونه تقسیم برای فلسفههای مضاف ارائه کرده؛ یکی از تقسیمات پیشنهادی وی تقسیم فلسفههای مضاف به: بسیط، مرکب و مضاعف است. در تقسیم دیگر، مؤلف، فلسفههای مضاف را به فلسفههای علوم و فلسفههای امور طبقهبندی کرده است
چکیده
مرتضی مطهری معمولاً به عنوان شرح و بسط دهنده دیدگاههای علامه طباطبائی معروف است، اما با تأمّل در آثار وی میتوان ابعاد متعدّدی از اجتهادها و استنباطهای شخصی را در آنها یافت. بخشی از این آرای ویژه در چالش و تقابل با آرای علامه طباطبائی قرار میگیرند. این مقاله درصدد ترسیم بخشی از چالشهای این دو متفکر در عرصه مباحث نظری و فلسفی است.
پارهای از این چالشها مربوط است به مسائلی از قبیل: حرکت توسّطی، لزوم موضوع حرکت، حرکت بالعرض یا بالتبع، حرکت و تکامل، حرکت و مسئلة تضاد، حامل استعداد، حدوث ذاتی، برهان صدیقین، حکمت الهی، عبث نبودن خلقت، اصل استخدام، کلیت احکام اخلاقی و جاودانگی آن، ضرورت اجتماع.
در آستانه قرن بیست و یکم، بحث جامعه مدنی به گفتمان جهانی تبدیل شده است. اگر اندکی به عقب باز گردیم و نگاهی به تاریخ و نقشه های جهان بیندازیم بی درنگ در می یابیم که در این زمان، نظام های دموکراتیک و جوامع مدنی، پدیده هایی استثنای بوده اند. امروزه تاریخ و نقشه جهان به کلی دگرگون شده است. در آمریکای لاتین، اروپای شرقی، آفریقا، آسیا و تقریباً در تمامی کشورها نظام های دموکراتیک بر سر کار آمده اند و یا در حال شکل گرفتن هستند. نظام های توتالیتر و دیکتاتوری به پدیده های کمیابی بدل شده اند و آخرین دیکتاتورها هم تلاش می کنند به نظام های خود شکل و شمایل دموکراتیک بدهند. بدین سان امروزه بحث جامعه مدنی بخش عظیمی از جهان را در برگرفته و توجه محافل روشنفکری را از جمله در ایران به خود معطوف نموده است.