ترتیب بر اساس: جدیدترینپربازدیدترین
فیلترهای جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۸۱ تا ۲۰۰ مورد از کل ۱۴٬۴۴۶ مورد.
۱۸۳.

اصالت فرد ، جامعه یا هر دو ، بررسی تطبیقی آرای استاد مطهری و استاد مصباح یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: اصالت ترکیب اصالت فرد مطهری اصالت جامعه مصباح یزدی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۳۱۹ تعداد دانلود : ۳۷۵۴
بحث از اصالت داشتن جامعه، یکی از مبادی فسلفه نظری تاریخ قلمداد شده است. مسأله این است: آیا فرد اصالت دارد یا جامعه یا دیدگاه سومی در کار است که به گونه‌ای برای هر دو اصالتی را قائل است. این بحث میان متفکران مسلمان نسبتاً جدید است و شاید اول بار علامه طباطبایی بدان توجه کرده؛ سپس شهید مطهری و استاد مصباح یزدی در این باب به تأملاتی پرداخته‌اند. شهید مطهری از دیدگاه اصالت هر دو دفاع می‌کند (البته با تبیین خاصی که از این مسأله می‌دهد) و استاد مصباح یزدی انتقادهایی بر این رای وارد، و اصالت جامعه را کاملاً نفی می‌کند. در این مقاله، بیان دیدگاه این دو متفکر و داوری بین ایشان مد نظر بوده و با توجه به اصرار دو طرف بر استناد سخن خود به قرآن، تاملی نیز در برخی آیات قرآن کریم ارائه شده است. روال بحث این‌گونه بوده که پس از توضیح مختصری از سه دیدگاه اصالت فرد، اصالت جامعه و اصالت هر دو، به مبادی تصوری بحث (مفهوم اصالت، مفهوم ترکیب جامعه) پرداخته شده؛ سپس با توضیح وجوه شباهت و افتراق این دو دیدگاه به بررسی ادله فلسفی و قرآنی طرفین و داوری بین آن‌ها اقدام شده است.
۱۸۴.

زیبایی شناسی و هنر از دیدگاه هایدگر: هنر، مجلای حقیقت

کلیدواژه‌ها: هایدگر هنر شعر زیبایی شناسی سکناگزینی

حوزه‌های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای اگزیستانسیالیسم
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه هنر
تعداد بازدید : ۱۵۲۳۱ تعداد دانلود : ۴۲۴۴
فلسفه هنر و زیبایی شناسی همواره در دیدگاه بزرگان اندیشه و تفکر جایگاهی ویژه داشته و مورد اهتمام و توجه بوده است. این مقوله اغلب در قالب زیبایی شناسی پیگیری شده است. اهمیت هایدگر، در این زمینه به مخالفت کلی او با شیوه و نگرش مابعدالطبیعی آغاز شده از نظریات افلاطون، و دیدگاه خاص مبتنی بر آن، یعنی زیبایی شناسی به طور خاص و نیز نقطه نظرات خاص هایدگر در رابطه با ""منشأ اثر هنری""، ""شاعرانه سکنی گزیدن انسان""، و ""راه نجات بودن هنر در عصر عسرت بار کنونی"" و لزوم واکاوی محتوای این اندیشه و تفسیر و شرح آن، از سوی دیگر، مربوط می شود . در مقاله حاضر سعی شده است تا با اشاره ای گذرا بر چرائی مخالفت هایدگر با رویکرد زیبایی شناسانه به هنر، نوع نگاه وی به این مقوله تا جای ممکن و با رجوع به آثار متعدد وی بررسی و تبیین گردد. تأکید اصلی هایدگر در مقوله هنر، بر مفهوم ""چیز"" استوار است. که یک طریق تقرب به آن، با شروع بررسی مفهوم آن و نیل به مفهوم اثر هنری تحقق می یابد و می توان آن را شروعی از مابعدالطبیعه و تعالی از آن محسوب کرد. و طریق دوم، شرح و تفسیر ""چیز"" به عنوان بیانگر عالمیدن چهارگانه آسمان، زمین، قدسیان و فانیان است که حاصل آفرینش و سکنا گزینی شاعرانه انسان است. در نهایت این شاعری است که نجات دهنده انسان از عصر عسرت بار کنونی حاصل از تفکر مابعدالطبیعی به وجود آورنده تکنولوژی می باشد.
۱۸۶.

ارتباط دین و اخلاق از دیدگاه یونگ

۱۸۷.

بررسی انتقادی مفهوم آزادی از نظر آیزایا برلین(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: لیبرالیسم تجربه گرایی تکثرگرایی جبرگرایی آزادی مثبت آزادی منفی آیزایا برلین

حوزه‌های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه سیاسی
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه علوم اجتماعی
تعداد بازدید : ۱۴۹۴۸ تعداد دانلود : ۵۷۹۶
آیزایا برلین فیلسوف و مورخ اندیشه ها از سرشناس ترین و برجسته ترین لیبرال های دوران معاصر است که تقریر او از دو مفهوم آزادی سررشته بحث های سیاسی و اجتماعی و اخلاقی مرتبط با آزادی است. مفهوم آزادی از کلیدی ترین آرای او و به نوعی مرکز ثقل اندیشه های اوست. به نظر او، آن چه در انسان اهمیت ویژه دارد و حتی انسانیت انسان در گرو آن است قدرت انتخاب و گزینش گری اوست و آزادی از این جهت اهمیت ویژه می یابد که میدانی برای انتخاب انسان ها فراهم می آورد. در تمام جنبه های اندیشه برلین از جمله پلورالیسم ارزشی، رد جبرگرایی تاریخی، رد آرمان شهرگرایی و دفاع از دموکراسی (البته دموکراسی ای که جنبه های منفی آن به دست نیروهای روشن فکر و نقاد محدود و کنترل می شود) رد پای آزادی محوری و دغدغه دفاع از آن قابل درک و محسوس است. در این مقاله، ابتدا سعی می شود مفهوم آزادی مثبت و منفی از نگاه برلین تبیین شود و سپس جنبه های مختلف آن با نگاه نقادانه مورد بررسی قرار گیرد.
۱۹۰.

فلسفه پزشکی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فلسفه پزشکی اخلاق پزشکی هنجارگرایی ناهنجارگرایی معرفت شناسی پزشکی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۸۵۴
تاریخ تأملات فلسفی در موضوعات پزشکی پیشینه‌ای به اندازة پزشکی و فلسفه دارد. در هر عصری متفکرین منتقد هم در پزشکی و هم در فلسفه درصدد فهم سطوحی از پزشکی و عمل آن بودند که از طریق روش‌شناسی خود پزشکی بدست نمی‌آمد. در این سال‌ها (مخصوصاً در این سی سال اخیر) مباحثی مطرح شده بر این مبنا که آیا حوزه‌ای مناسب از پژوهش و تحقیق به نام فلسفة پزشکی (philosophy of medicine) وجود دارد و یا می‌تواند وجود داشته باشد؟ و اگر وجود دارد چه مباحثی را شامل می‌شود؟ و یا خود حوزه‌ای مجزا است یا شاخه‌ای از فلسفة علم است؟ ارتباط این حوزه با قلمرو تکوین‌یافتة اخلاق پزشکی چیست؟ این سؤالات و سؤالاتی نظیر آن تا سال‌ها محور عمدة مباحث پیرامون «فلسفة پزشکی» بود و اگر چه تا به امروز اجماعی در این زمینه حاصل نشده اما متفکرین مختلف هر یک با تعریفی از این رشته ساختاری را برای آن مشخص کرده‌اند. فلسفه پزشکی را می‌توان کاربردی ترین نوع فلسفه‌های مضاف دانست، چون مفاهیمی که در آن مورد بررسی قرار می‌گیرد به‌طور کامل تمام حوزه‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه را در بر می‌گیرد. این مقاله به بررسی تاریخ و موضوعات مهم این رشته می پردازد.
۱۹۱.

ریشه های فلسفی آنارشیسم(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فلسفه سیاسی آنارشیسم شناخت‌شناسی انسان‌شناسی لوح سفید

حوزه‌های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت تجربه باوری انگلیسی (قرن 17)
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه سیاسی
  3. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عصر روشن نگری (قرون 17 و 18)
  4. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
تعداد بازدید : ۱۴۷۷۱
هابز و لاک دو تن از مؤسسان فلسفه مدرن هستند. البته این دو بیشتر به عنوان فیلسوف سیاسی نامبردارند، اما هم کتاب «لویاتان» هابز و هم کتاب «رساله درباره فهم بشری» لاک از مهم‏ترین کتاب­های شناخت­شناسی در قرن هفدهم و آغاز عصر مدرن محسوب می‏شوند. روسو البته شناخت‏شناس نبود، اما متأثر از فلسفه شناخت لاک، انسان‏شناسی خاصی تدوین کرد که فلسفه سیاسی قرارداد اجتماعی را در سیطره خود گرفت. چه رابطه‏ای میان شناخت‏شناسی، انسان‏شناسی و فلسفه سیاسی این فیلسوفان وجود دارد؟ مقاله حاضر در پی جستجوی پاسخ این پرسش و تقویت این فرضیه است که شناخت­شناسی لاک انسان‏شناسی روسو را زمینه‏سازی کرد و این دو، یکی با صراحت کمتر و دیگری با صراحت بیشتر، تفکری را تقویت کردند که می‏توان از آن به عنوان آنارشیسم پنهان تعبیر کرد. این تفکر به دست مارکس به اوج خود رسید و به جزء مشترک فلسفه‏های سیاسی رقیب هم­چون لیبرالیسم و سوسیالیسم بدل شد.
۱۹۳.

رابطه بین انسان و خدا از دید مولانا

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: رابطه انسان خدا مولانا

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۶۱۰ تعداد دانلود : ۶۶۷۱
بحث رابطه بالاخص رابطه میان خدا و انسان از مهم ترین دغدغه های دینداران محسوب می شود. از این روی مولانا جلاالدین بلخی جهت تحقق چنین نسبتی قائل به وجودهای مستقل، هم برای خدا و هم برای انسان است، تا قابلیت برقراری رابطه با یکدیگر را فراهم سازد. از این روی در آثار این عارف بزرگ بصورت مستمر و مداوم نسبت میان انسان و خدا مشهود است، خدایی که در عین تسلط بر همه هستی، خود را به گونه ای متجلی ساخته است که انسان بتواند با او نسبتی برقرار سازد و قادر باشد تا بی قیاس و بی تکیف و بی واسطه، خداوند را "تو" خطاب کند. نسبت میان انسان و خدا به دو بخش تقسیم می شود ، رابطه خدا با انسان و رابطه انسان با خدا. در این مقاله این نسبت بر اساس الگوی من و توی مارتین بوبر مورد بررسی قرار می گیرد. مولانا در برقراری رابطه انسان با خداوند قائل به مراتبی است که می توان آن را به چهار مرتبه تقسیم نمود. رابطه "من-آن" ، رابطه "من-او" ، رابطه "من- تو" و رابطه "من-من". رابطه "من-آن" پایین ترین درجه رابطه محسوب می شود که در آن بنده با نگاهی سود جویانه و از سر رفع حاجات، به برقراری آن می پردازد که پس از برطرف شدن نیاز، خداوند به فراموشی سپرده می شود. در رابطه "من-او" از نگاه سودجویانه فاصله می گیرد اما همچنان فاصله ها موجود است . رابطه "من-تو" فراتر از دو رابطه پیشین است؛ زیرا در این مرتبه رابطه ای صمیمی و نزدیک میان انسان و خداوند شکل می گیرد تا بدان جایی که عابد، معبود خود را "تو" خطاب می کند، این رابطه، نه از حیث رفع حاجات، بلکه از روی تقرب الی الله و وصال با محبوب شکل می گیرد، اما مراتب رابطه به اینجا ختم نمی شود و مرتبه ای بالاتر نیز قابل مشاهده است و آن رابطه "من-من" است؛ رابطه ای که در آن اندک فاصله موجود در "من-تو" نیز محو شده و انسان بی هیچ فاصله ای با خدای خود رابطه برقرار می سازد. تصویر چنین نسبتی را در اندیشه متفکران غربی همچون مارتین بوبر نمی توان مشاهده کرد؛ چه بسا نهایت نسبتی که برای انسان قائل هستند رابطه من- تو است، هرچند مارتین بوبر فیلسوف معاصر در بحث نسبت، گامی نو برمی دارد و کتاب کوچکش تحت عنوان من و تو سر لوحه بسیاری از متفکران هم عصر و پس از خود می شود اما دریافت مولانا چیز دیگر است.
۱۹۴.

دیدگاه اومانیستی و دین(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: انسانگرایی‌ (اومانیسم) دین، الحاد (آته‌ایسم) دین‌ طبیعی‌ (دئیسم) دین‌ وحیانی‌ (تئیسم)

حوزه‌های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی انسان شناسی فلسفی
تعداد بازدید : ۱۴۵۸۴
بینش‌ انسان‌ محورانه‌ که‌ از دورة‌ رنسانس‌ به‌ بعد شالودة‌ تفکر غربی‌ را تشکیل‌ می‌دهد، در اندیشة‌ دینی‌ الاهیات‌ غربی‌ نیز نقش‌ اساسی‌ و بنیانی‌ بازی‌ می‌کند؛ اما این‌ نقش: 1. گاهی‌ با ادیان‌ الاهی‌ مانعة‌ الجمع‌ است؛ 2. زمانی‌ با اصالت‌ بخشی‌ به‌ عقل‌ انسان‌ فقط‌ دین‌ عقلانی‌ را می‌پذیرد؛ 3. و زمانی‌ قابل‌ جمع‌ با ادیان‌ وحیانی‌ و الاهی‌ است. به‌ بیانی‌ دیگر: در رابطة‌ سلبی‌ اومانیسم‌ با خداپرستی‌ انسان‌ آن‌ چنان‌ در زمینة‌ اختیار، آزادی‌ و قدرت، خود را توانا می‌یابد که‌ به‌ نحو بالقوه‌ یا بالفعل‌ اد‌عای‌ خدایی‌ می‌کند و این‌ نهایت‌ درجه‌ طغیان‌ انسان‌ است. در رابطة‌ ایجابی‌ اومانیسم‌ با خداپرستی: أ. عقل‌ آدمی‌ آن‌ چنان‌ فربه‌ تلقی‌ می‌شود که‌ از وحی‌ الاهی‌ اظهار بی‌نیازی‌ می‌کند و قوای‌ درونی‌ و بیرونی‌ انسان‌ و طبیعت‌ بهترین‌ راهنما برای‌ برای‌ دستیابی‌ به‌ حقایق‌ الاهی‌ و سعادت‌ دنیایی‌ و آخرتی‌ معرفی‌ می‌شود. ب. با تأکید بر ارزش، اختیار، آزادی‌ و قدرت‌ انسان، وی‌ در مقابل‌ عظمت‌ پروردگار چون‌ قطره‌ای‌ در مقابل‌ اقیانوس‌ مشاهده‌ می‌شود و می‌کوشد تا تمام‌ وجود خود را در معرض‌ انکشاف‌ الاهی‌ و کلمه‌ ا قرار دهد تا با تجربة‌ دینی‌ و تماس‌ وجودی‌ با تعالی‌ در هویتی‌ مؤ‌منانه، خود را از برهوت‌ نیستی‌ و عدم‌ که‌ وجود محفوف‌ به‌ آن‌ است، در یک‌ جهش‌ ایمانی‌ به‌ طرف‌ هستی‌ و وجود بی‌پایان‌ سوق‌ دهد و نوعی‌ اومانیسم‌ خدا مرکزانه‌ را به‌ نمایش‌ گذارد.
۲۰۰.

در فلسفه دکارت، واژه objective به معنای ذهنی است، نه عینی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۱۲۷
امروزه واژه "objective" به "عینی" و واژه "subjective" به "ذهنی" ترجمه می‌شود. اما این دو واژه از ابتدای کاربرد آن در قرون وسطی (از زمان دنس اسکاتس) معنایی کاملاً ضد معنای امروزین خود را داشته‌اند. بدین ترتیب که واژه "objective" به معنای "ذهنی" و واژه "subjective" به معنای "عینی" به کار رفته است. این معانی _ که امروزه کاملاً غریب و دور از ذهن می‌نماید _ تا چند قرن بعد، یعنی حدود قرن نوزدهم، در میان فیلسوفان غرب به ویژه دکارت و فیلسوفان هم عصر وی، مانند اسپینوزا و بارکلی، کاملاً رایج بوده است. هدف از این مقاله ذکر شواهد و دلایل این نکته است که واژه "objective" در فلسفه دکارت _ که از اصطلاحات کلیدی فلسفه اوست _ (و نیز فیلسوفان دیگرتا قرن نوزدهم) به معنای "ذهنی" بوده است و به هیچ وجه نباید آن را با معنای امروزین آن (یعنی "عینی") خلط کرد.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

زبان