"تقویت هویت ملی به منظور وحدت و انسجام جمعی عام و حفظ هویت های قومی، با اتخاذ سیاست «وحدت در کثرت» قابل تحقق است. این مقاله به بررسی جامعه شناختی رابطه هویت ملی و هویت قومی در بین جوانان کرد پرداخته و سعی کرده است به پرسش های زیر پاسخ علمی و دقیق دهد:
میزان پای بندی به هویت ملی و هویت قومی چقدر است؟
چه رابطه ای بین هویت قومی و هویت ملی وجود دارد؟
عوامل موثر بر پای بندی به هویت ملی و هویت قومی کدامند؟
یافته های تحقیق نشان می دهد دانشجویان کرد نسبت به همه مولفه های هویت ملی و هویت قومی پای بندی زیادی دارند، اما نسبت به دولت پای بندی کمی نشان می دهند. این ناشی از نوعی احساس نابرابری (تبعیض و محرومیت) است که دولت را عامل آن می دانند. همچنین، نشان می دهد بین هویت ملی و هویت قومی برخلاف برخی نظریه ها رابطه معکوس و متضاد وجود ندارد، بلکه رابطه بین آنها مستقیم و سازگار است؛ بدین معنی که افراد دارای هویت های چندگانه هستند و در شرایط و موقعیت های خاصی خود را آن می شناسانند و شناخته می شوند. در تحلیل چندمتغیره، متغیر نابرابری اجتماعی اهمیت خاصی را یافت، به طوری که در تبیین و پیش بینی پای بندی به هویت ملی و هویت قومی، بالاترین سهم را دارا شد. "
"هویت یکی از محورهای اساسی جامعه شناسی فرهنگ است که در چند دهه اخیر مورد توجه عده زیادی از محققان و اندیشمندان علوم اجتماعی قرار گرفته است. از این رو، مقاله حاضر درصدد است با بررسی و سنجش گونه های مختلف هویتی در بین جوانان شهر بابلسر، نتایج مطالعه تجربی دیگری را به علاقه مندان حوزه فرهنگ و مسایل جوانان ارایه کند. بدین منظور، برای سنجش و بررسی این موضوع از نظریه هویت گیدنز استفاده شده و متعاقبا برای سنجش این متغیر (هویت اجتماعی) آزمون T.Test و پیرسون مورد استفاده قرار گرفته است.
نتایج این تحقیق از یک نمونه 380 نفری، با نمونه گیری طبقه ای خوشه ای چندمرحله ای متناسب که به صورت پیمایش و با استفاده از تکنیک محاسبه حجم نمونه کوکران از جامعه آماری 9905 نفری به دست آمده، نشان می دهد، متغیرهای پایگاه اقتصادی- اجتماعی و میزان تحصیلات جوانان با گونه های هویتی (مذهبی، ملی، گروهی، خانوادگی و شخصی) آنان همبستگی دارند. همچنین، میزان گرایش دختران به هویت های جمعی در کل بیش از پسران است. علاوه بر این، با استفاده از نظریه گیدنز در این پژوهش، می توان گفت ویژگی های اکتسابی افراد نقش بسزایی در شکل گیری هویت شخصی آنان درمدرنیته اخیر دارند. درضمن با مرتبط کردن گونه های هویتی با میزان تحصیلات جوانان مشخص شد ویژگی های اکتسابی تاثیر زیادی در بروز هویت شخصی دارند."
سن به عنوان مقوله فرهنگی منقسم، شهروندان را در گروه های سنی تحت انتظام درآورده و حدوث گفتمانی خاص، برآمده از مناسبات قدرت در جامعه را موجب می شود که کارکردی هستی بخش برای گروه های سنی دارد. جوانی یکی از دوره های سنی است که حوزه منازعه ای را در خصوص تعاریف، بازنمایی و هویت بخشی به خود اختصاص می دهد. نویسندگان درصددند تا ضمن مرور احکام گفتمانی غالب در خصوص جوانان، با تحلیل گفتمان نهادهای سیاست گذار، به این پرسش پاسخ گویند که گفتمان سیاست فرهنگی در هویت بخشی به جوانان ایرانی بر چه رویکرد یا رویکردهایی مبتنی است؟ بررسی رویکردهای مطرح شده در این مقاله را بایستی به عنوان دیرینه شناسی گفتمان های جوانی قلمداد کرد. در این مقاله نشان داده می شود که گفتمان سیاست فرهنگی از حیث احکام بارز مندرج در آن، گرایش به رویکردهای دوگانه مساله ساز و موجه ساز به جوانی دارند. همچنین استدلال فوق، اشاره ای ضمنی به دلایل عدم توفیق برنامه ریزان اجتماعی در جلب مشارکت جوانان دارد.
سیاست گذاری در عرصه فرهنگ، ضرورت انجام یا امتناع، حدود و عرصه های آن، نهادهای مداخله کننده، نوع ارتباط و هم کنشی آنها، نظریه های سیاست گذاری فرهنگی(سازگاری با محیط بومی)، مدل ها، روش ها و... برخی مشکلات و پرسش های اساسی است که اکنون مدیریت عرصه فرهنگی کشور به گونه ای جدی با آنها مواجه است. با توجه به اینکه سند بیست ساله نظام، افق روشنی را برای جایگاه ایران در سال 1404 ترسیم نموده، لازم است در حوزه های علمی، فناوری، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی هدف گذاری های مناسب صورت گیرد و استراتژی های رسیدن به این اهداف تدوین گردد. در مجموعه سیاست گذاری های عمومی، سیاست های فرهنگی بالاترین اهمیت را دارد. از این روست که در نگاه یونسکو (1998) فرهنگ و سیاست گذاری های فرهنگی نه در حاشیه بلکه در کانون فرایند توسعه پایدار کشورها تعریف می گردد.
در کشور ما، به دلیل تعدد مراجع تصمیم گیری و نهادهای سیاست گذاری فرهنگی و به دلیل نبود الگوی جامع و مشخص برای سیاست گذاری در حوزه فرهنگ، ابهام زیادی در مسئولیت های فرهنگی وجود دارد و تداخل و انسجام زیادی در برنامه و طرح های فرهنگی مشاهده نمی شود. بنابراین، آسیب شناسی سیاست ها و سیاست گذاری های فرهنگی کشور در دوران بعد از انقلاب اسلامی گامی ضروری، پیش از آغاز هر اقدامی، به نظر می رسد.
"فرایند سریع صنعتى شدن در نیمه دوم قرن بیستم، بیشترین آسیب را به بخش کشاورزى وارد آورد. گفتنى است که در این فرایند، سهم عمده اى از آسیب نصیب کشورهاى جهان سوم شد. زیرا روش هاى بومى، کهن، سازگار با محیط و آزمون پس داده خود را رها کرده و به استفاده از الگوهاى وارداتى کاشت، داشت و برداشت ـ بدون هیچ گونه تناسبى با محیط خود ـ روى آورده بودند؛ که این جابجایى کاهش بازده تولید در بلند مدت، فرسایش خاک و تخریب شدید محیط زیست را به همراه داشت. در نهایت در دهه هاى پایانى قرن بیستم راهکارى براى حل این ناهماهنگى و مشکل پیشنهاد شد. راهکار عبارت بود ازاهمیت به دانش بومى و تلاش در تلفیق آن با دانش رسمى. اثر حاضربه این موضوع پرداخته است که کشاورزان ایرانى از چه شیوه ها و روش هایى استفاده کرده اند که در این مدت طولانى چند هزار ساله، زمین هاى کشاورزى را از باردهى و توان نینداخته اند؟ در حالى که در چند دهه گذشته، چه در ایران و چه در غرب، با شیوه هاى مدرن کشاورزى و به ویژه با کودهاى شیمیایى، میلیون ها هکتار زمین دایر کشاورزى، بایر و رها شده است.
"