فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۸۱ تا ۱٬۴۰۰ مورد از کل ۴٬۲۲۷ مورد.
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال نهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۲۳
1 - 18
حوزههای تخصصی:
وقوع مخاطرات طبیعی مانند سیل، زلزله، خشک سالی و غیره؛ در فضاهای جغرافیایی به ویژه نواحی روستایی در بیشتر موارد خسارات فراوان و غیرقابل جبرانی باقی می گذارد و مانع جدی در راه توسعه پایدار جوامع انسانی به حساب می آید. هدف پژوهش حاضر، سنجش و تحلیل میزان تاب آوری اجتماعات روستایی در برابر مخاطرات محیطی وعوامل مؤثر بر آن در نواحی روستایی سیستان می باشد.روش پژوهش حاضر به لحاظ ماهیت کاربردی-توسعه ای و از حیث روش توصیفی-تحلیلی با رویکرد کمی-پیمایشی بود. جامعه آماری پژوهش برابر با 373(روستاهای بالای 50 خانوار) بود که با استفاده از فرمول کوکران حجم نمونه ای به تعداد 189نفر به روش تصادفی طبقه ای متناسب با حجم جامعه آماری به عنوان نمونه آماری انتخاب گردیدند. در ابتدا با استفاده از روش کتابخانه ای، شاخص ها و عوامل تاثیرگذار بر تاب آوری روستاییان منطقه سیستان شناسایی شده سپس تهیه اطلاعات به وسیله پرسشنامه و عملیات میدانی انجام شد. یافته ها با استفاده از نرم افزار SPSS مورد واکاوی قرار گرفت. با توجه به مقدار β حاکی از آن است که عوامل مدیریتی، عوامل نهادی، عوامل اقتصادی و عوامل کالبدی که به ترتیب برابر 079/0 و 075/0 و 012/0 و 024/0 با سطح معنی داری 313/0 و 327/0 و 868/0 و 743/0 که بزرگ تر از 05/0، (05/0 <P ) به دست آمده است؛ پیش بینی کننده تاب آوری روستاییان منطقه سیستان نمی باشند و تنها عوامل اجتماعی توان پیش بینی یا به عبارتی تأثیرگذاری بر تاب آوری روستاییان سیستانی را دارند.
انتخاب راهکار مناسب ساماندهی سکونتگاه های غیررسمی با استفاده از روش های تصمیم گیری چندمعیاره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سکونت گاه های غیررسمی، ناحیه های نابسامانی هستند که در اغلب شهرهای بزرگ و میانی کشور از جمله شهر اردبیل شکل گرفته و گسترش یافته اند. در ایران در مواجهه با این نواحی، تاکنون راهکارهای مختلفی امتحان شده است؛ تخریب، جابجایی، مکان و خدمات، بهسازی، توانمندسازی از جمله ی این راهکارها بوده اند. اما ، هیچ کدام از راهکارهای ذکر شده، نتوانسته اند منجر به سامان دهی پایدار این محله ها شوند. پژوهش حاضر به دنبال انتخاب راهکار مناسبی برای سامان دهی محله ی ایران آباد شهر اردبیل می باشد. این پژوهش از نوع توصیفی تحلیلی است و از روش پیمایشی برای گردآوری داده ها استفاده می کند. از بین راهکارهای مختلف 4 راهکار شامل مکان و خدمات، توانمندسازی، بهسازی و بهسازی اجتماع محور از طریق 11 معیار مورد توسط 45 خبره ، مورد ارزیابی قرار گرفته اند. از نرم افزارهای «DEMATEl وSuper Decision» در تجزیه و تحلیل داده ها و انتخاب گزینه های مناسب استفاده شده است. از روش DEMATEL» برای تعیین روابط بین معیارها و از روش فرآیند تحلیل شبکه ای(ANP) برای وزن دهی به معیارها و انتخاب گزینه ی نهایی استفاده شده است. رویکرد بهسازی اجتماع مبنا با مقدار ضریب (0/104)، راهکار توانمندسازی با ضریب (0/084)، راهکار بهسازی با ضریب (0/036) و راهکار تأمین زمین خدمات با ضریب (0/008) به ترتیب اولویّت به عنوان گزینه های سامان دهی محله ی ایران آباد محسوب می شوند. همچنین از بین 11 معیار، 3 معیار بهبود کیفیّت مساکن و معابر با ضریب (286/0)، عملیاتی بودن با ضریب (0/112) و مشارکت مالک با شهرداری با ضریب (0/10561/0) از بیش ترین اهمیّت و تاثیر در انتخاب مناسب ترین راهکار برای سامان دهی محله ی ایران آباد برخوردار بوده اند. از بین رویکردهای مختلف سامان دهی سکونت گاه های غیررسمی، رویکرد برنامه ریزی اجتماع مبنا بهترین گزینه سامان دهی محله ی ایران آباد می باشد.
بازتاب های سیاسی مهاجرت های بین المللی از خاورمیانه به اروپا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال شانزدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۵۹)
29 - 51
حوزههای تخصصی:
جابجابه جایی انسان در فضای جغرافیایی که بعنوان مهاجرت از آن یاد می شود، به شکل داوطلبانه یا اجباری است. در سال های اخیر، منطقه خاورمیانه به واسطه جنگ ها و منازعات در کشورهای افغانستان، عراق، سوریه، یمن و مصر؛ و ظهور گروه های افراطی با چالش مواجه شده است. به همین دلیل بخش گسترده ای از شهروندان این منطقه به سایر مناطق جهان که از ثبات سیاسی و وضعیت اقتصادی مطلوبی برخوردارند، مهاجرت کرده اند. قاره اروپا یکی از مقاصد اصلی این مهاجرتها بوده است. از همین رو بررسی بازتاب های سیاسی آن در اروپا مسئله پژوهش حاضر است. این تحقیق با استفاده از روش، توصیفی - تحلیلی انجام شده، شیوه گردآوری اطلاعات کتابخانه ای بوده که با استفاده از اسناد، مقالات و منابع اینترنتی جمع آوری شده است. نتایج پژوهش نشان می-دهد با ورود مهاجرتهای گسترده در اروپا بویژه موج مهاجرت های اخیر، قدرت گیری روزافزون احزاب راست، خشونت نسبت به مهاجران، تشدید ملی گرایی و حساسیت های ناشی از آن و در نهایت رشد اندیشه های واگرایانه در اتحادیه اروپا از پیامدهای مهاجرت های گسترده به اروپا است.
Geopolitical Strategy to Settle the Crisis of Pandemic Diseases(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
From the end of 2019, the world has faced with instability resulted from Corona Virus (COVID-19) pandemic (WTO. (1),2020); a fatal and destructive virus which can have many lessons for the vulnerable world. The virus has spread to the entire world and has affected all of the states of the world which have affected by complicated and interwoven economic, social and spatial actions.
The twenty-first century world is under threat by one of the smallest microscopic families. One of the hypotheses is that because natural order requirements are neglected, the nature has given the clearest answer and reaction and it will continue, if the destruction continues (Andrawes,2020). It is obvious that COVID-19 is not the first and the last one from pandemic diseases in human live, but it is a part of historical process of pandemic diseases and spreadable to the entire world that some other cases will be emerged in the future. So, based on such experiences, WHO, national and local states, civil organizations and citizens should design appropriate and synergic reactionary patterns to confront with them and execute the designs with previous preparations.
The world mutation of the virus is started from a living organism (bat, pangolins or any other creature) in micro space, namely from a local market in Wuhan City (Hui and others,2020:265-266). But, the pattern of virus transmission was in a way that spread to world, rapidly and became a global epidemic and pandemic (Roumina,2020). Local origin, weakness of science, transmission rate, geographic spread pattern, global epidemic, different and doubtful reactions by the states and its destructive and multi-faceted effects can be an experience for the states, citizens and common reactions of the world society to similar threats in the future.
In global scale, the pattern of virus spread is pandemic and has spread to all of the states (WHO,2020). Even the states that have had high level of control power, they have been only able to delay its spread to inside of their territory and have not been made free from economic consequences and global fear from Coronavirus. Today, economic, social and spatial actions in the world are affected by Coronavirus monster. The chain of global production, distribution and consumption is extracted from normal cycle, at least for short term (Nguyen,2020). Because of the decrease in the global production and transportation activities, oil consumption has reached to its lowest rate and its price was negative. Many economic, social, cultural, scientific and administrative activities like business, transportation, trade, education, religious rituals, and tourism etc. activities have been decreased. Decreasing process of global economic growth and falling stock exchange in developed states are emanated from Coronavirus pandemic in the world (The Economic Times,2020). Networked economy and economic interdependence in the world from one hand, and huge effects of this phenomenon on the industrialized developed states are among the issue which will affect the global economy for long time. It seems that heavy shadow of the pattern of global distribution of China’s economic productions is in direct connection with Coronavirus fast spread in the other regions of the world. If this was occurred in any other state in the world, it would not be spread with this speed, geographically/spatially. Spatial and time pattern of Coronavirus spread show China geopolitical power and influence in the other geographic spaces of the world.
Although some states closed their political geographic borders to confront with the virus spread, but they were not successful in this domain and the virus spread to the world. Closing or non- systematic hasty controlling of the borders in local and national scales were the first strategy of the states in which only some states earned relative success (Worldometers Website, 2020). It seems that closing or controlling of the international and internal borders with cellular approach toward geographic space and time as human structure habitations to close or reduce spatial transactions to the extent of inevitable necessities is a geographical strategy which can control epidemic diseases and preserve human immunity and guarantee human health and human structures in micro and macro levels.
But, unfortunately China as the geographic origin of Coronavirus epidemic (Shadi,2020), and then WHO and consequently national states ignored their political/geographic responsibility and also ignored to codify geopolitical strategy to confront with the virus and acted with delay and incompletely and caused spread of the virus in global scale and pandemic. They should accept the consequences of ignoring the mentioned strategy or postpone in taking appropriate measures to control Coronavirus and development of hygienic threats against micro and macro geographic spaces which act as habitations of human structures and human society totality.
At least there is a one difference among the states in the domain of spatial/ geographic reactions towards Coronavirus crisis, and that is the fact that Coronavirus was emanated from Wuhan in central region of China, but China prevented the virus spread to the other spaces of China by taking the strategy of geographic isolation and cutting or decreasing in spatial relations and taking strict state policies (Financial Times,2020). But, some European States, the US and Iran had unsystematic, doubtful and postponed geographic reactions, and caused the virus spread from its origin to the other geographic spaces and caused to incontrollable geographic pollution.
This experience showed that it seems that coherent political systems with higher power of control, ignoring their political ideology, are successful in the domain of human health security than plural political systems and also weak systems. This experience can be starting point in ideological and attitude revolution in the citizens towards political thoughts and state paradigms in the world and can change the citizens’ perceptions and expectations toward the states’ structures and the criteria of legitimacy.
The level of development and extensive relations with China shows that developed states and also the states which are more dependent in the network of China’s economy are more infected by the virus than developing states. These states have the more cases and deaths. It seems that there is a direct relation between the level of economic interdependence with China’s economy and increase in the cases of Coronavirus and its spread (Goldin,2020). This shows high level and multifaceted level of transactions and mutual interdependence between the states and China as the origin of COVID-19 which caused the virus spread to these geographic spaces and located the cycle of virus spread in the patterns of local and regional spatial actions of the other states. This process caused doubled spread of COVID-19 in geographic spaces of the other continents and global epidemic. The spread and epidemic of the virus in Saudi Arabia, Turkey, Italy, Iran, the Middle East, France, Britain, Eastern and Western Europe countries, Russia, the US and Canada etc. that are among developed states or are in connection with China’s economy is explainable in the frame of interdependence model.
In international scale, the states which reduced, controlled or managed spatial transactions and relations with the origin state namely China were less damaged and some states such as Iran that ignored the threat and continue its spatial transactions with China were more damaged.
The infected countries are faced with different challenges in national scale, and their economies have gotten Corona arrangement, formally and informally. Allocation of huge financial resources to prevent, confrontation, supply of medical equipment and supply of medical expenses have put the economies under pressure. From the other hand, crisis in small, medium and large scale firms have caused decrease in national production and have challenged economic growth and development. In informal economic domain, dark economic boom in economic systems which have gaps, have shown their inefficiency in such a situation. This issue is more critical in the states which face with wide spread of the virus and have not had appropriate financial resources and reserves. However, the lost costs in developed states are more than in developing states and they have suffered more.
Medically, healthy human with immune and resistant immunity system are less vulnerable in confrontation with the virus (WHO (2),2020), likewise in national scale, flexible and powerful systems have more power to cross from the crisis and weak systems will be faced with big challenges emanating from Coronavirus crisis. The consequences of Coronavirus crisis may last for several decades in these systems.
Regarding the above mentioned debate, Coronavirus crisis is one of the least experienced geopolitical crises of last decades which spread to the world incredibly fast and have made vulnerable geographic, biological, economic and social security of the spaces and have shocked and crippled the world. No matter where or what it is originated from, its consequences is global. It has spread to the world in a little time, and infected millions of people, and decreased global economic growth in developed states and it may collapse or bankrupt the economies of the developing states. This dangerous enemy has no weaponry and no complicated equipment, but it is developed through persons and needs and human spatial, economic and social transactions and it is become the biggest challenges of the world in short time and has minimized bilateral and multilateral spatial transactions in all local, area, regional, national and global scales.
So, confront with Coronavirus crisis, COVID-19, and newfound and pandemic diseases requires new applied paradigm in human minds which regardless of enemy-making policies originating from power relations, makes cooperation among the states necessary in interdependent and interconnected world in regional and global scales. It is fact that none of the states, even if it is the most powerful state in the world such as the US, cannot confront with the Coronavirus crisis or similar crises per se. As Coronavirus crisis is global, the exit path also requires global thought based on geopolitical strategy.
The experience of this global crisis shows that the virus threat is not limited to one or several states, but its threat and spread in a state means the threat and spread to the all of states and human being and living on planet earth (WTO (3),2020). Also, control and confront with this threat goes beyond from a state power or regional political system such as the EU. For this reason, there is not an alternative than dependence on multilateral cooperation and participation of all of the states. This crisis can form a geopolitical cooperation pattern base on peace for newfound crises.
Dimensions of geopolitical strategy to confront and control of the pandemic epidemics similar to Coronavirus in the world are as under:
1.preliminary and immediate responsiveness of Security Council and General Assembly of the UN as an institution of political management of global space in considering pandemic epidemics as threats to international security and then mobilization of the states and governments to control and confront with it by central role of WHO;
2.inherent responsiveness of WHO to manage operational project of controlling and confronting with epidemics at their preliminary stages and not to find moral suggestions and consultants sufficient;
3.creation of common perception and approach towards epidemics among all of the UN member states as a threat to national security for all of the nations and states;
4.take initiatives to international cooperation and creation of powerful mechanism to form rapid and effective inter-state cooperation to confront with epidemics in regional and global scales by WHO;
5.organizing of operational teams to international technical and consulting helps and supports to the state or states infected by epidemics;
6.duties division and obligations related to public responsiveness of the states to confront with epidemics and mobilization of international and non-infected states facilities to support infected states by WHO;
7.establish united spatial political management among international, regional, national, sub-national, local and residential levels in coordination with WHO and local states to organized, effective and targeted confront with the epidemics;
8.having perception of national security threat towards epidemics spread to internal space of the territory of the states and nation’s habitations by national states;
9.having cellulous approach towards spaces and places of human living in micro scale (family scale of resident, proffered);
10.establish technical, institutional and specialized systems to national monitor and alarm in relation with newfound epidemeis, even usual epidemics in the state;
11.rapid and effective responsiveness of national states to control and confront with microbial threats and preserve bio security of citizens and habitations against epidemics;
12.rapid activation of controlling function and possibly closing the borders and land, air and sea border gates and decrease or stop spatial/ geographic transactions in social, economic and cultural facets with abroad in particular with the infected states and geographic spaces;
13.structural and functional organizing and to give the power and authority to the national and local operating systems to confront with epidemics;
14.emergency isolation and strict control and decrease in geographic (spatial / place) transactions in interstate scales which are suspected to be infected;
15.exertion of hygienic controls to infected persons and isolation of their place from other citizens;
16.justifying citizens and civil institutions in relation with legal and moral responsiveness against other citizen's health and invitation to cooperate with the states and plans of control and confront with epidemics;
17.establish or organizing of sustainable bio-army institution against future biological threats to the state due to supply and guarantee hygienic, food, physical and psychological security of citizens and inner geographic places and spaces of the state;
18.establish united multi-level and multi-faceted management system with accrue duty division between national, province, local and residential levels in a situation of epidemics and pandemics in the state;
19.taking policies and compensatory actions by the central and local states to supply public social welfare services, biological immunity, hygienic and medical services, losing jobs, economic and financial supports etc. in pandemic period to the vulnerable and damaged citizens and paying the costs from national and public resources;
20.permanent monitoring of epidemic situation and simultaneously with starting process of spatial/ social contraction in the state, execution of gradual process of decrease in geographic/ social limitations in national and local levels by the central state and normalization of living situation of the citizens in the country and reaching at final stage of the crisis.
بررسی و تحلیل نگرش ژئوپلیتیکی اسناد بالادستی آمایش سرزمین در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال شانزدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۵۸)
58 - 87
حوزههای تخصصی:
آمایش سرزمین به عنوان تجلی سیاستگذاری فضایی، تلاقی گاه نهایی محتوای برنامه های توسعه و اسناد بالادستی است که ضمن توسعه و تعادل سرزمینی، بر ارتقا قدرت ملی و وزن ژئوپلیتیکی هر کشوری، نقش بی بدیلی ایفا نماید. رویکرد ژئوپلیتیکی ناظر بر بهره وری قابلیتهای مکانی- فضایی در راستای استفاده بهینه از مزیت های رقابتی در مقیاس های خرد و کلان ارتقاءدهنده قدرت ملی یک کشور و تعیین کننده مناسبات آن با دیگر قدرت ها است. از این رو توجه به جایگاه آن در اسناد سیاستگذاری فضایی کشور با توجه به جغرافیای ایران، از منظر ژئوپلیتیک کاربردی ضروری است. هدف اصلی این مقاله بررسی و تحلیل نگرش اسناد بالا دستی آمایش سرزمین در ایران است. بر این مبنا، این مقاله با تحلیل محتوای کمی و روش توصیفی-تحلیلی به دنبال تحلیل نگرش ژئوپلیتیکی در اسناد بالادستی آمایشی ایران است. لذا، با بررسی آن اسناد، گزاره های ژئوپلیتیکی آنها احصاء و ارزیابی گردید. نتایج نشان می دهد که 78 بند سیاستی دارای نگرش ژئوپلیتیکی بوده است. اگرچه نگرش ژئوپلیتیکی در اسناد بالادستی آمایشی از سال 1377 در سیاست های کلی نظام در بخش انرژی آمده ولی اهمیت این موضوع در سند جهت گیری های ملی آمایش سرزمین با 63 گزاره ژئوپلیتیکی تثبیت شده است که بیانگر درک ارزش هایی فضایی-مکانی ایران می باشند که در قالب گزاره های ژئوپلیتیکی سیاستگذاری فضایی کشور معرفی شده اند.
روش شناسی علمی در جغرافیای سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال شانزدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۵۸)
118 - 156
حوزههای تخصصی:
امروزه در جغرافیای سیاسی با نوعی «کثرتگراییِ روش شناختی» که ریشه در دو نگرش کلّیِ «تبیینی» و «تفهّمی» دارند مواجهیم. پیامد این قضیّه، بروز ابهام در جایگاه و هویّتِ علمیِ جغرافیای سیاسی بوده است. در این راستا دو پرسش اساسی مطرح است؛ نخست آنکه روششناسیِ معتبر علمی کدام است؟ دوّم اینکه، چه موضعی در قبال کثرتگراییِ روششناختی در جغرافیای سیاسی میتوان اتّخاذ نمود؟ این مقاله در قالب توصیفی-تحلیلی(منطقی) و معرفت شناختی از موضع عقلانیّت انتقادی نگاشته شده و نتایج آن نشان میدهد، برخلاف تصوّر رایج، روششناسیِ معتبرِ علمی در جغرافیای سیاسی نه منطبق بر روش پوزیتیویستیِ سنّتی است و نه بر اساس روش شناسیهایِ تفهّمی و فراپوزیتیویستی، بلکه روشِ معتبر علمی در این زمینه، روشِ فرضی-استنتاجی به عنوان روشِ نهایی و واحدِ علوم تجربی نظیر جغرافیای سیاسی است. با اینحال، روشهای دیگر بنا بر برخی نکات مثبتِ آنها، صرفاً در مرحله گردآوریِ داده ها مورد استفاده جغرافیای سیاسی قرار میگیرند.
شناسایی الگوهای رودباد مؤثر در بارش های سیل خیز فصل سرد نیمه جنوبی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال هفتم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱
177-196
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این تحقیق شناسایی ارتباط نوع و پیکربندی های متفاوت رودباد با بارش های سنگین و فراگیر نیمه جنوبی ایران است. بدین منظور داده های بارش روزانه فصل سرد (آذر تا اسفند) طی دوره آماری 1970 تا 2014 از سازمان هواشناسی کشور اخذ شد. سپس با در نظر گرفتن دو شرط فراگیری بیش از 50 درصد و بارش های بیش از صدک 95 درصد هر ایستگاه، 61 روز بارش سنگین و فراگیر جهت بررسی همدید انتخاب گردید. داده های جو بالا نیز شامل باد مداری و نصف النهاری، ارتفاع ژئوپتانسیل، فشار تراز دریا، امگا و نم ویژه است که با تفکیک مکانی 5/2*5/2 درجه قوسی از مرکز پیش بینی های جوی آمریکا اخذ گردید. سپس با استفاده از روش تحلیل مؤلفه های مبنا بر روی داده های ارتفاع ژئوپتانسیل تراز 500 هکتوپاسکال طی 61 روز بارش منتخب، 12 عامل که بیش از 90 درصد پراش داده ها را تبیین می کند، استخراج شد و با اعمال روش تحلیل خوشه ای با روش ادغام وارد بر روی نمرات عامل ها، چهار الگوی مؤثر بر آرایش رودبادها شناسایی گردید. نتایج نشان داد که رودباد جنب حاره ای با تقویت همگرایی سطحی و میدان واگرایی در سطوح بالای وردسپهر و به تبع آن توسعه کم فشار سطحی و ناوه سطوح میانی وردسپهر، نقش مهمی در رخداد بارش های سنگین و فراگیر نیمه جنوبی کشور دارد و اندرکنش آن با رودباد جنب قطبی شدیدترین و فراگیرترین روزهای بارش را در منطقه موجب می شود. در الگوهای مورد بررسی استقرار رودباد از شمال عربستان تا نیمه شمالی ایران با انحنای مداری و نصف النهاری و همسویی نیمه چپ خروجی رودباد با کم فشار تراز دریا و نیمه شرقی ناوه تراز میانی وردسپهر، هوای گرم و مرطوب منابع آبی دریای سرخ، خلیج فارس و دریای عرب را به سمت نیمه جنوبی کشور فرارفت می کند.
بررسی و مقایسه روند بیابان زایی در مناطق خشک و نیمه خشکبا تاکید بر معیار اقلیم(مطالعه موردی: دشت عباس و دشت دهلران، استان ایلام)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال هفتم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
103-120
حوزههای تخصصی:
در حال حاضر بیابان زایی به عنوان یک معضل گریبان گیر بسیاری از کشورهای جهان از جمله کشورهای در حال توسعه است. این معضل مشتمل بر فرآیندهایی است که هم زائیده عوامل طبیعی بوده و هم به عملکرد نادرست انسان برمی گردد. هدف از این پژوهش مقایسه بیابان زایی و خشکسالی دشت عباس و دشت دهلران به ترتیب با مساحت 34104 و 54252 هکتار می باشد .در این مطالعه با استفاده از مدل ایرانی IMDPA شدت بیابان زایی دشت عباس و دشت دهلران در دوره زمانی 88-1384و 93-1389 مورد ارزیابی قرار گرفت. به همین منظور معیار اقلیم به عنوان موثرترین معیار ارزیابی بیابان زایی در نظر گرفته شد. برای معیار اقلیم سه شاخص بارش سالانه، شاخص خشکسالی SPI و استمرا خشکسالی در نظر گرفته شد. بعد از آماده سازی داده ها با استفاده از جدول امتیازدهی مدل IMDPA هریک از شاخص ها بصورت لایه های اطلاعاتی وارد نرم افزار Arc GIS 9.3 شد. در نهایت با استفاده از میانگین هندسی نقشه های تهیه شده دو دوره زمانی با هم ادغام شده و با قرار دادن لایه های امتیاز دهی شده سه شاخص مذکور نقشه نهایی مدل IMDPA از اقلیم دشت عباس و دشت دهلران تهیه گردید. نتایج تحقیق نشان داد که شاخص SPI به عنوان موثرترین شاخص،در دشت عباس در دو دوره به ترتیب با میانگین وزنی 04/3 و 5/3 در طبقه شدید با زیر کلاس 2 و 3 قرار دارد. در مقابل در دشت دهلران نیز شاخص SPI در دوره اول و دوم با میانگین وزنی 93/1 و 25/2 در طبقات متوسط زیر کلاس 1 و 2 و 3 و شدید زیر کلاس 1 قرار گرفته است. می توان نتیجه گرفت که شدت بیابان زایی در دشت عباس در مقایسه با دشت دهلران از نظر اقلیم در شرایط نامطلوبیقرار دارد. بطوری که وقوع بیابان زایی با شدت بیشتر در دهه های آتی دور از انتظار نخواهد بود
تاثیر بازاریابی تجربی بر نیات رفتاری بازدیدکنندگان از جاذبه های گردشگری ( مطالعه موردی: مجموعه تفریحی دریاچه شهدای خلیج فارس)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری و توسعه سال نهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۲۲)
66 - 89
حوزههای تخصصی:
بازاریابی تجربی فرایند شناسایی و تامین نیازها و علایق مشتریان به روشی سودآور است به گونه ای که بتوان آنها را درگیر ارتباطات دوسویه نمود. یکی از مهمترین دستاوردهای بازایابی تجربی، ایجاد رضایت و تبدیل مشتریان راضی به مبلغانی است که می توانند با تبلیغات دهان به دهان، معرف و مروج محصولات و خدماتی معین باشند. از سوی دیگر، نیات و مقاصد رفتاری مصرف کننده، تاثیر قابل توجهی بر هرگونه تصمیم متعاقب وی اعم از تکرار خرید، وفاداری و تبلیغات دهان به دهان مثبت و منفی وی دارد. پژوهش حاضر به بررسی تاثیرات معنادار در خصوص متغیرهایی همچون بازاریابی تجربی، هیجان و نیات رفتاری مشتریان پرداخته است. تمرکز اصلی آن بر حوزه گردشگری بوده و مجموعه تفریحی دریاچه شهدای خلیج فارس در شهر تهران به عنوان نمونه موردی انتخاب شده است. تمامی بازدیدکنندگان از مجموعه که در بهار و تابستان 1398 از این مجموعه دیدن کرده اند، جامعه پژوهش حاضر را تشکیل می دهد. بدلیل نامعلوم بودن حجم جامعه، از جدول نمونه گیری مورگان برای انتخاب حجم نمونه استفاده شد. بنابراین، حجم نمونه 384 برآورد شده و همین تعداد توزیع شد. نهایتا 269 پرسشنامه تکمیل و قابل پذیرش بود. اطلاعات موردنیاز با استفاده از ابزار پرسشنامه جمع-آوری شد. به منظور بررسی فرضیات پژوهش، از تکنیک تحلیل مسیر استفاده شده است. این تجزیه و تحلیل با استفاده از نرم افزارهایSPSS 20 و Lisrel 8.8 انجام شد. یافته های تحقیق نشان می دهد که بازاریابی تجربی بر هیجان بازدیدکنندگان، تاثیر معناداری دارد. همچنین هیجان بازدیدکنندگان بر رضایت ایشان نیز تاثیر معناداری دارد. در پایان پیشنهاداتی اجرایی مبتنی بر نتایج تحقیق و نیز برای تحقیقات آتی، ارائه شده است.
بررسی پتانسیل زمین گردشگری با استفاده از سنجش از دور و سیستم اطلاعات جغرافیایی، شهرستان رفسنجان، استان کرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری و توسعه سال نهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۲۵)
215 - 230
حوزههای تخصصی:
ژئوتوریسم یا زمین گردشگری از شاخه های جدید صنعت گردشگری می باشند که صنعتی درآمدزا و با صرفه اقتصادی بسیار مناسب است. برقراری توازن اقتصادی میان مناطق مختلف، حفاظت از میراث های طبیعی، جلوگیری از تخریب محیط، ایجاد فرصت های شغلی، ارتقا کیفیت چشم اندازهای فرهنگی می تواند از جمله ره آوردهای مثبت در برنامه ریزی این نوع گردشگری محسوب شود. هدف از این تحقیق بررسی پتانسیل ژئوتوریسم شهرستان رفسنجان با استفاده از سنجش از دور و سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) است. برای این منظور از پردازش تصاویر ماهواره ای در کنار مشاهدات و بررسی های میدانی و سایر منابع اطلاعاتی مانند نقشه های زمین شناسی، توپوگرافی، راه ها، خاک، گزارش های مختلف استفاده شده است. ابتدا عوامل موثر در ژئوتوریسم از طریق مطالعه منابع مختلف و مصاحبه با کارشناسان مشخص شدند. سپس داده های اولیه با استفاده از تصاویر ماهواره ای، نقشه های توپوگرافی، زمین شناسی و بررسی های زمینی تهیه و بانک اطلاعاتی مربوطه در محیط GIS ایجاد شد. در مرحله بعد هر کدام از عوامل با تهیه پرسشنامه ارزش گزاری و پتانسیل ژئوتوریسم با روش همپوشانی وزنی و فرایند تحلیل سلسله مراتبی (AHP) مشخص شد. نتایج نشان داد سنجش از دور و GIS در بررسی پتانسیل ژئوتوریسم و انتخاب مناطق مستعد کارآیی بالایی دارند و شهرستان رفسنجان از پتانسیل نسبتا خوبی برای انجام فعالیت های ژئوتوریسم برخوردار است.
توزیع فضایی قدرت در الگوی نیمه متمرکز اداره کلانشهر تهران (در ابعاد چهارگانه قضایی، امنیتی، اجرایی و تقنینی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کلانشهر تهران به عنوان پایتخت و بزرگترین شهر کشور، نیازمند مدیریت کارآمدتر و بهینه ای است که در طیف وسیع پیشنهادات مدیریتی رویکردهای تمرکزگرا تا تمرکززدا، الگوی حکمرانی نیمه متمرکز پیشنهاد کاربردی متفاوتی برای اداره بهتر آن مطرح و مورد ادعا است. از سوی دیگر، با توجه به اینکه توزیع فضایی قدرت، کانون تغییراتی است که الگوی نیمه متمرکز با تحول آن، امکان گذار به اداره کارآمد شهر تهران را رقم خواهد زد، پژوهش حاضر با تکیه بر آن، تلاش دارد به بررسی توزیع فضایی قدرت و اولویت های کاربردی آن در این کلانشهر بپردازد. موضوع اصلی مقاله حاضر عبارت است از ارائه اولویت های توزیع فضایی قدرت برای اداره شهر تهران با رویکرد نیمه متمرکز. در این راستا سوال اصلی پژوهش عبارت است از اینکه در گذار از الگوی متمرکز کنونی به نیمه متمرکز، توزیع فضایی قدرت در شهر تهران، با چه مشخصاتی در ابعاد چهارگانه اجرایی، قضایی، تقنینی و امنیتی قابل ارائه است؟ در پاسخ به سوال اصلی پژوهش، این فرضیه مطرح است که «به نظر می رسد تفکیک امور حاکمیتی از امور محلی در چهار بُعد اجرایی، قضایی، امنیتی و تقنینی، مهمترین اولویت توزیع فضایی قدرت برای اداره شهر تهران در قالب الگوی نیمه متمرکز است». روش پژوهش، کمی و با توجه به هدف، کاربردی و از نوع حل مسئله است و برای گردآوری اطلاعات از روش کتابخانه ای و میدانی استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش، شامل 44 نفر از اعضای هیات علمی رشته جغرافیای سیاسی در سطح دانشگاه های تهران و مدیران ارشد شهرداری تهران است که حداقل مدرک دانشگاهی آن ها کارشناسی ارشد و روش نمونه گیری، گلوله برفی و ابزار اندازه گیری پرسشنامه است. یافته های پژوهش مهمترین اولویت های اداره شهر تهران مبتنی بر رویکرد نیمه متمرکز را با محوریت توزیع فضایی قدرت در ابعاد تقنینی، اجرایی، قضایی و امنیتی کلانشهر تهران ارائه کرده است.
اولویت بندی حوزه آبخیز سردآبرود از نظر سیل خیزی با استفاده از مدل SWAT(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال نهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۲۳
85 - 98
حوزههای تخصصی:
سیلاب یک پدیده طبیعی است که هر ساله باعث به وجود آمدن خسارات سنگین جانی و مالی می شود و جوامع بشری آن را به عنوان یک واقعه اجتناب ناپذیر پذیرفته اند. در این تحقیق برای پیش بینی سیل خیزی حوزه آبخیز سردآبرود از مدل هیدرولوژیکی SWAT استفاده شد. هدف اصلی در این تحقیق، بررسی کارایی مدل SWAT در پیش بینی سیلاب و اولویت بندی زیرحوزه ها در حوزه آبخیز سردآبرود می باشد. برای واسنجی مدل از برنامه SUFI2 استفاده شد. بعد از اتمام واسنجی و بهینه شدن مدل در منطقه مطالعاتی اقدام به اعتبارسنجی مدل گردید. واسنجی مدل برای سال های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۹، و اعتبارسنجی نیز بر اساس آمار سال های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۳ انجام پذیرفت. جهت تجزیه و تحلیل نتایج از شاخص های آماری R2 ، bR2 و ضریب نش ساتکلیف استفاده گردید. پس از واسنجی مدل این ضرایب به ترتیب ۷۷/۰، ۶۳/۰، ۷۷/۰ و برای مرحله اعتبارسنجی آن ۷۹/۰، ۷۶/۰ و ۷۱/۰ برآورد گردید. نتایج آنالیز حساسیت، 31 پارامتر موثر بر رواناب نشان داد پارامترهای ثابت تخلیه آب زیرزمینی، زمان تاخیر آب زیرزمینی و حداقل مقدار ذخیره آب لازم برای ایجاد جریان پایه به ترتیب حساسیت بیش تری دارند. برای بررسی سیل خیزی، حوزه آبخیز سردآبرود به ۲۴ منطقه یا زیرحوضه تقسیم گردید. با توجه به نتایج حاصل از اجرای مدل SWAT و تغیر CN برای هر یک از زیرحوزه ها، زیر حوزه شماره ۶ با مقدار رواناب ۰۵/12۳ رتبه اول و هم چنین زیرحوزه شماره ۱۰ با مقدار 86/122 رتبه دوم را از نظر سیل خیزی دارا می باشد و زیرحوزه شماره ۱ با مقدار ۳۳/۱۲ کم ترین مقدار تولید رواناب را دارا می باشد
بررسی پراکندگی مکانی - زمانی گاز مونوکسید کربن در اتمسفر ایران با استفاده از داده های Aqua/AIRS(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال هفتم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
137-152
حوزههای تخصصی:
با توجه به اهمیت حیاتی هوا و سیر صعودی افزایش عوامل آلوده کننده ی آن، ضرورت مطالعه ی عوامل آلاینده ی آن به منظور آگاهی از وضعیت موجود امری ضروری به نظر می رسد. پدیده ی آلودگی هوا یکی از مهمترین معضلات بخشهای زیادی از کشور ایران می باشد که به دلایل متعددی روز به روز بر میزان آن افزوده شده است. مونوکسید کربن یکی از خطرناکترین آلاینده های معیار هوا می باشد که با توجه به اهمیت مطالعه ی آن، تکنیکها و روشهای متعددی جهت پایش آن در اتمسفر کره زمین به کار گرفته شده است. در این مطالعه نیز از داده های مونوکسید کربن سنجنده ی AIRS Aqua/ که امکان بررسی میزان و روند تغییرات گاز مونوکسید کربن را در اتمسفر تمام جهان فراهم نموده استفاده گردید. داده های مربوطه با فرمت NetCDF طی دوره ی آماری (2018 – 2003) از وبگاه https://disc.gsfc.nasa.gov/datasets/AIRS3STM_006 استخراج و با استفاده از نرم افزارهای ArcGIS و Grads بارزسازی و تحلیل شده است. نتایج حاصله بیانگر کاهش میزان مونوکسید کربن در طول سریهای زمانی ماهانه و سالانه ی بوده است. در این میان تفاوتهای ماهانه و فصلی بسیار چشمگیر بوده به طوری که به لحاظ ماهانه، بیشترین میزان مونوکسید کربن در ماههای ژانوبه، فوریه و مارس و کمترین میزان آن در ماههای آگوست، سپتامبر و اکتبر اتفاق افتاده است. در میان فصول، بیشترین و کمترین میزان مونوکسید کربن به ترتیب در فصول زمستان و تابستان مشاهده گردید. به لحاظ مکانی نیز، بیشترین میزان مونوکسید کربن سطحی با میانگین ppb 150 بر فراز شهر تهران و ناحیه ساحلی دریای خزر و کمترین میزان آن با میانگین ppb 115 بر روی ارتفاعات زاگرس بارزسازی گردید.
ارزیابی نیاز جریانی زیست محیطی بستر رودخانه مرزی هریرود بعد از احداث و آبگیری سد سلما افغانستان (با روش های هیدرولوژیکی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۴
207 - 224
حوزههای تخصصی:
در عصر حاضر با توجه به افزایش جمعیت و متناسب با آن نیاز فزاینده ساکنین کره زمین به آب، فشار بر منابع آبی تبدیل به یک چالش زیست محیطی تبدیل شده است به طوری که این مسئله به شکل جدی تری در کشورهای خشک و نیمه خشکی مانند ایران قابل رؤیت می باشد؛ به همین دلیل است که مدیریت منابع آبی به ویژه آب های سطحی تحت عنوان رژیم طبیعی جریانی به عنوان یک الگو به جهت نگهداری و حفاظت رودخانه ها به ویژه جریانات فصلی موردتوجه قرارگرفته است. در همین راستا مسئله تغییرپذیری رژیم جریانی به عنوان نیروی محرکه اصلی در پایداری اکوسیستم رودخانه دارای اهمیت می باشد چراکه با دست کاری فضای طبیعی بستر رودخانه ای توسط انسان ها مانند احداث سدها اثرات منفی زیست محیطی و همچنین مخاطرات زمین محیطی به ویژه برای حوضه پایین دست خود بجا خواهد گذاشت، بنابراین در پژوهش حاضر متناسب با احداث سد سلما افغانستان بر سر راه رودخانه هریرود ایران سعی گردیده تا نیاز زیست محیطی پایین دست رودخانه یعنی جایی که مرز طبیعی ایران-افغانستان و ایران-ترکمنستان محسوب می شود با بهره گیری از روش های مختلف اکو هیدرولوژی با چهار روش Tennant،Tessman، مدل ذخیره رومیزی (DRM) و انتقال منحنی تداوم جریان (FDC Shifting) برآوردهای لازم صورت پذیرد، به طوری که بر اساس نتایج حاصله، نیاز زیست محیطی رودخانه هریرود ایران در طبقه مدیریت زیستی C (حفظ حداقل شرایط زیستی رودخانه) به طور متوسط 30 درصد دبی متوسط سالانه برآورد شده است. به گونه ای که مردادماه تا مهرماه دوره بحرانی رودخانه مرزی هریرود ایران تعیین شده است و این دوره باکم آب شدن رودخانه مذکور بعد از احداث و آبگیری سد سلما در افغانستان (سال 1392 شمسی) در حال افزایش می باشد که قطعاً اثرات سوء طبیعی و زیست محیطی برای منطقه هریرود و همچنین چالش های بر زندگی مرزنشینان ایجاد خواهد نمود.
آشکارسازی کانون های بالقوه مولد گرد و غبارهای داخلی در استان لرستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش شناسایی مناطق مستعد تبدیل شدن به کانون های گرد و غبار در استان لرستان می باشد در این راستا روش انجام کار مبتنی بر طبقه بندی، هر کدام از لایه های مربوطه، تعیین یا استخراج معیارهای کانون گردوغبار، وزن دهی به هرکدام از لایه های مربوطه با استفاده از ماتریس وزن دهی زوجی AHP ، و در نهایت برهم نهی نهایی لایه های مربوطه برای تعیین نواحی مساعد کانون های گردوغبار با استفاده از نرم افزارهای GIS ، Spss ، Expert Choice می باشد. نتایج نشان داد که حدود 9 درصد از مساحت استان لرستان پتانسیل بالایی برای تبدیل شدن به کانون های محلی گردوغبار داشته اند. توزیع فضایی این طبقه در استان در نقشه نهایی تولید شده بیانگر آن بود بیشترین مساحت این طبقه در نواحی شرقی و به ویژه شمال شرق استان که شامل شهرستان های ازنا و الیگودرز متمرکز شده است. در نواحی جنوبی منطقه مورد بررسی نیز از جمله شهرستان های پلدختر و رومشگان نیز بخش هایی دیده میشود. در نواحی مرکزی استان و همینطور بخش های شمال غرب استان شامل شهرستان های خرم آباد، دلفان، سلسله و دورود این طبقه مشاهده نمیگردد. در بخش های جنوبی شهرستان کوهدشت نیز بخش های کوچکی از طبقه کانون های بالقوه گردوغبار مشاهده میگردد. این طبقه بیشترین ریسک را برای تبدیل شدن به یک کانون فعال گردوغبار وجود دارد. منبع تغذیه بسیاری از رخدادهای گردوغبار استان نیز میتوان گفت همین نواحی هستند که برخی از آن ها در حال حاضر کانون های بالقوه گردوغبار هستند.
عوامل مؤثر بر تغییرپذیری فضایی ریسک سیلاب در کلان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال هفتم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳
125-146
حوزههای تخصصی:
در نظر نگرفتن عامل های طبیعی در آمایش سرزمین، تجاوز و تخریب مرفولوژی طبیعی در نتیجه فعالیت های شهرسازی و متعاقباً برهم زدن سیستم زهکشی شهری، سیلاب های غیرقابل پیش بینی و مختل کننده شهر تهران را درپی دارد. این سیلاب های شهری بر اساس میزان تغییر یا تخریب مسیل های طبیعی شهر، چگونگی اجرای شبکه های ارتباطی، نوع کاربری های اراضی، تراکم های مختلف سازه های شهری و یکسان نبودن توزیع تراکم جمعیتی در سطح شهر و حتی سطح زندگی اجتماعی - اقتصادی محله های شهری، رفتار پیچیده ای در کلان شهر تهران دارند. در این پژوهش، نقشه ریسک به عنوان شاخصی جهت تعریف این پیچیدگی از ترکیب نقشه های مخاطره و آسیب پذیری سیلاب کلان شهر تهران در پنج رده ریسک خیلی کم، کم، متوسط، زیاد و خیلی زیاد تهیه گردید. جهت تحلیل تغییرات میزان ریسک، حوضه های هیدرولوژیک شهر تهران با ArcHydro استخراج و 12 حوضه نمونه انتخاب شد. نقشه مخاطره سیلاب با استفاده از متغیرهای کاربری اراضی، شبکه های ارتباطی، درصد سطح زیربنای مسکونی، پل ها، ارتفاع، شیب و تراکم شبکه آبراهه تهیه شده و بلوک های با بافت فرسوده، تراکم جمعیت، کاربری اراضی، پل، شیب و تراکم شبکه آبراهه به عنوان متغیرهای مؤثر در آسیب پذیری ناشی از سیلاب به کار گرفته شدند. استفاده از این متغیرها در تهیه نقشه های ذکر شده از طریق تعریف رابطه ها و اولویت بندی هر یک در ارتباط با پتانسیل خطر و آسیب پذیری و روش AHP انجام شد. در ادامه بر مبنای متوسط وزنی ریسک سیلاب و تحلیل عاملی، مؤلفه های اصلی تغییرپذیری ریسک سیلاب بین 12 حوضه نمونه استخراج شد. نتایج تحلیل عاملی بر مبنای شاخص متوسط وزنی ریسک سیلاب و متغیرهای مؤثر در آن، چهار مؤلفه تأثیرگذار را در تغییرات فضایی ریسک در سطح حوضه های 12 گانه نمونه نشان داد. مؤلفه اول با توجیه 31/8 درصد از مجموع واریانس عامل ها و با مقدار ویژه 0/788 (ارتباط ریسک سیلاب با متغیرهای مستقل) به عنوان مؤلفه اصلی در تغییرات ریسک سیلاب بین حوضه های، متغیرهای بافت فرسوده، تراکم جمعیت و درصد سطح زیربنای مسکونی را به عنوان عامل های تغییرپذیری ریسک سیلاب بین حوضه های نمونه معرفی می کند؛ این مؤلفه با هر سه متغیر به صورت قوی مثبت مرتبط می باشد. این بافت ها به دلیل اینکه زهکشی مناسبی ندارند و همچنین شبکه های مسیل در این مناطق عمدتاً در بخش زیرین شهر قرار گرفته اند، باعث پدیده تشدید آبگرفتی و حتی گاهی اوقات شروع سیلاب می شوند.
پهنه بندی خطر وقوع حرکات توده ای با استفاده از روش های ارزش دهی اطلاعاتی و تراکم سطح در حوضه آبخیزقوچان- شیروان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال هفتم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳
147-162
حوزههای تخصصی:
حرکات توده ای، از جمله پدیده های مورفودینامیک اند که تحت تأثیر عوامل مختلفی در سطح دامنه های مناطق کوهستانی به وقوع می پیوندند. حرکات توده ای و ناپایداری دامنه ای مخاطرات مهمی برای فعالیت های انسانی اند که اغلب سبب ازدست رفتن منابع اقتصادی و خسارت دیدن اموال و تأسیسات می شوند. این مسائل لزوم پهنه بندی خطر حرکات توده ای را به عنوان اولین مرحله مدیریت صحیح محیطی این پدیده روشن می کند. در این پژوهش به بررسی پهنه ی خطر وقوع حرکات توده ای با استفاده از روش های ارزش دهی اطلاعاتی و تراکم سطح در حوضه آبخیزقوچان - شیروان پرداخته ایم به این منظور ابتدا 12 لایه اطلاعاتی مهم تأثیرگذار در وقوع حرکات توده ای از قبیل سنگ شناسی، شیب، ارتفاع، بارش، جهت شیب، فرسایش، اقلیم، فاصله از جاده، فاصله از گسل، فاصله از رودخانه، خاک و کاربری اراضی تهیه و رقومی شدند. از تلفیق نقشه های عامل با نقشه زمین لغزش ها، درصد لغزش در واحدهای مختلف هر نقشه به دست آمد و با محاسبه تراکم سطح، ارزش اطلاعاتی وزن هر یک از عوامل تعیین شد . در نهایت نقشه پهنه بندی خطر زمین لغزش با ادغام لایه های مختلف وزنی در دو مدل مختلف وزن دهی اطلاعاتی و مدل تراکم سطح تهیه شد . نتایج حاصل از این بررسی نشان می دهد که بخش جنوب غربی حوضه بیشترین میزان زمین لغزش را به خود اختصاص داده است. مهمترین عنصر مؤثر در وقوع زمین لغزش محدوده، لیتولوژی می باشد و مدل تراکم سطح از ارزش 12% بیشتری برخوردار می باشد.
تحلیل فضایی شیوع کرونا در ناحیه روستایی شهرستان دماوند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پی وقوع بحران بیماری کرونا در نقاط مختلف جهان، پراکنش فضایی این بیماری در ایران ناهمگن بوده است . هم زمان با رشد روزافزون اطلاعات پیرامون بیماری ها و مرگ ومیر، روش های متناسب برای تحلیل این نوع داده ها نیز رو به گسترش است. یکی از این روش ها، تحلیل فضایی بیماری است. هدف از بررسی الگوی پراکنش فضایی بیماری نه فقط شناخت صرف آن، بلکه شناخت و واکاوی عوامل مؤثر بر پراکنش فضایی بیماری در سطح منطقه مورد مطالعه یعنی شهرستان دماوند به عنوان موضوع اصلی بررسی است. در این پژوهش با ماهیت توصیفی-تحلیلی که در آن برای جمع آوری اطلاعات از روش های اسنادی-میدانی استفاده شده است، ابتدا اطلاعات مورد نیاز مانند آمار تعداد مبتلایان به کرونا از ابتدای فروردین ماه 1399 تا پایان تیرماه 1399 با مراجعه به مرکز بهداشتی-درمانی شهرستان دماوند جمع آوری شد. سپس با روش های لکه های داغ، منحنی بیضوی انحراف استاندارد، آزمون همبستگی پیرسون و خودهمبستگی فضایی موران در محیط نرم افزار GIS الگوی پراکنش فضایی بیماری و عوامل مؤثر بر شیوع آن نشان داده شد. نتایج حاصله از تحلیل لکه های داغ نشان داد، بیش ترین لکه های داغ در سمت غرب و شمال غربی شهرستان قرار دارند و روستاهای قرار گرفته در این لکه ها با برخورداری کم از مراکز بهداشتی-درمانی تقریباً دارای تراکم جمعیتی بالایی هستند که در مجاورت یکدیگر و نزدیک به شهرها و در مسیر و جاده اصلی قرار دارند. بیش ترین لکه های سرد نیز در نواحی شرق و جنوب شرقی منطقه مورد مطالعه قرار گرفته اند. نتایج آزمون همبستگی پیرسون و شاخص موران گویای همبستگی معنادار بین عوامل شش گانه مؤثر در شیوع کرونا شامل ضعف در ارائه خدمات بهداشتی-درمانی (0/23)، بالا بودن سطح تعاملات بین سکونتگاهی (0/21)، کوتاه بودن فاصله جغرافیایی بین سکونتگاه ها (0/20)، ساده سازی ریسک خطر ابتلا به کرونا (0/19)، ضعف توجه جامعه محلی به اصول مواجهه بهداشتی با مخاطره کرونا (0/17) و ضعف در اطلاع رسانی رسمی از مخاطره کرونا (0/16) با الگوی پراکنش خوشه ای است. در این پژوهش شناخت الگوی فضایی پراکنش بیماری کرونا و تحلیل فضایی علل آن می تواند به مدیریت کارای این بیماری کمک نماید.
ارزیابی خطر زمین لرزه و پهنه بندی مخاطرات محیطی مرتبط با آن در محدوده بروجرد، استان لرستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال نهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۶
59 - 76
حوزههای تخصصی:
فلات ایران یک ناحیه پهناور فشارشی در طول کمربند فعال کوهزایی آلپ-هیمالیا است که با تداوم حرکت صفحه ها در این ناحیه شاهد فعالیت های لرزه ای در اغلب نقاط ایران هستیم. در این پژوهش بررسی وضعیت لرزه زمین ساخت و تحلیل خطر زمین لرزه با بکارگیری روش تعینی و مطالعه گسل های فعال شهرستان بروجرد واقع در شمال استان لرستان مدنظر بوده است. هدف اصلی پژوهش مقابله با خطر زمین لرزه از طریق پی بردن به بیشینه بزرگی و بیشینه شتاب افقی زمین برای گسل های فعال منطقه و همچنین تحلیل و پهنه بندی مخاطرات محیطی مرتبط با این پدیده می باشد. بدین منظور ابتدا با استفاده از تصاویر ماهواره ای، نقشه زمین شناسی و مطالعات میدانی گسل های اصلی منطقه شناسایی و سپس با استفاده از روش قطعی زلزله طرح و با بهره گیری از روابط تجربی موجود بین مشخصه های زلزله، نسبت به تعیین زلزله با بیشترین احتمال اقدام شده است. بر اساس محاسبات انجام شده، بزرگی زلزله های ناشی از فعالیت گسل های اصلی محدوده اطراف شهر بروجرد، بین 6.17 تا 7.07 ریشتر و بزرگترین شتاب افقی (PGA) بر اساس رابطه دونوان و کمبل به ترتیب 0.308 و 321/0 گال می باشد. طبق بررسی های انجام شده دو پدیده روانگرایی و زمین لغزش مهم ترین مخاطرات محیطی پس از رخداد زمین لرزه در سطح شهرستان بروجرد می باشند. در این تحقیق پس از تحلیل مخاطرات روانگرایی و زمین لغزش، ابتدا با استفاده از راهنمای پهنه بندی خطرات ژئوتکنیک لرزه ای و روش منطق فازی؛ به پهنه بندی مخاطرات مذکور پرداخته شده است. سپس با تلفیق نقشه های خطر روانگرایی و زمین لغزش، نقشه مخاطرات محیطی در سطح شهرستان بروجرد تهیه گردیده است. بر اساس نتایج به دست آمده به ترتیب 12.9، 25.6، 24.8، 17.6 و 19.1 درصد از مساحت منطقه در کلاس های خطر خیلی کم، کم، متوسط، زیاد و خیلی زیاد قرار دارد.
تحلیل فضایی آسیب پذیری شبکه معابر شهری در برابر زلزله با رویکرد مدیریت بحران (مطالعه موردی: بخش مرکزی شهر زنجان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال نهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۶
77 - 90
حوزههای تخصصی:
معابر شهری به عنوان یکی از عناصر مهم کالبدی شهر، نقشی چشم گیر در میزان آسیب پذیری دارند به طوری که در صورت مسدود شدن ممکن است خسارات و صدمات را به هنگام و بعد از وقوع زلزله به چندین برابر برسانند؛ مسائل و آسیب هایی سبب روی آوردن به مدیریت بحران به عنوان رویکردی جهت کاهش آسیب پذیری در برابر مخاطرات طبیعی خصوصاً زلزله در شهرها شده است بنابراین بررسی شبکه معابر با توجه به ارتباط تنگاتنگ آن با سایر کاربری ها دارای اهمیت هست. هدف از این تحقیق تحلیل فضایی آسیب-پذیری شبکه معابر به منظور کاهش میزان آسیب پذیری آن در برابر زلزله بخش مرکزی شهر زنجان می باشد. در این راستا پژوهش حاضر با بهره گیری از روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از مجموعه داده های بلوک های آماری سال 1395، طرح تفصیلی 1394 و نظرات ۱۴ داور به تدوین شاخص های جامع پرداخته و برای تجزیه وتحلیل از مدل AHP در محیط ArcGIS و درنهایت با تلفیق معیارها و تولید لایه ها از منطق فازی به تحلیل آسیب پذیری شبکه معابر شهری در برابر زلزله پرداخته است. یافته ها نشان می دهد که بخش مرکزی شهر زنجان آسیب پذیری بالایی در برابر زلزله های احتمالی داشته باشد. به طوری که از کل معابر منطقه موردمطالعه با مساحت 82 هکتار، 9.2 هکتار آسیب پذیری خیلی زیاد، 20.4هکتار آسیب پذیری زیاد، 25.4 هکتار آسیب پذیری متوسط، 11.5هکتار آسیب پذیری کم و 15.5 هکتار از آسیب پذیری خیلی کم برخوردار بوده است. که درمجموع 29.6 هکتار از سطح معابر از آسیب پذیری زیاد و خیلی زیاد برخوردار هستند. درنهایت می توان بیان داشت که مهم ترین عوامل آسیب پذیر شبکه معابر در بخش مرکزی زنجان شامل فرسودگی بافت جداره معبر، تراکم بالای جمعیت مرتبط با معبر و درجه محصوریت بالای معابر می باشد.