فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۲۱ تا ۱٬۱۴۰ مورد از کل ۲٬۲۹۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
بهترین راه درجهت پی بردن به ویژگی های طبیعی سکونتگاه های باستانی در زمان برپایی آنها، بررسی های زمین باستان شناسی است. هدف از این پژوهش، بررسی نقش عوامل محیطی در مکان گزینی سکونتگاه های پیش از تاریخ دشت ورامین بوده است. پس از مطالعه ی شرایط محیطی دشت ورامین، هشت مولفه ی محیطی از جمله فاصله از آبراهه، ویژگی های زمین شناختی، آب وهوا، شیب، خاک، پوشش گیاهی، کاربری راضی و ارتفاع منطقه مورد بررسی قرار گرفتند و منطق فازی به عنوان روش مورد مطالعه در جهت دستیابی به نقشه ی پهنه بندی قابلیت های محیطی منطقه مورد استفاده قرار گرفت. سپس مشخص شد، قسمت های میانی مخروط افکنه ی جاجرود، دارای بهترین شرایط محیطی در جهت ایجاد سکونتگاه هستند. این مناطق، بر روی رسوبات آبرفتی دشت قرار گرفته اند که از نظر زمین-شناسی، شرایط مناسب را برای ایجاد سکونتگاه فراهم کرده است. وجود خاک مناسب برای کشاورزی و سفال سازی (خصوصاً وجود رسوبات ریزدانه برای سفال سازی)، شیب بسیار ملایم، دسترسی مطلوب به آبراهه ها، داشتن فاصله ی مناسب از رأس مخروط افکنه و تا حدی مصون بودن از خطر سیلاب و داشتن آب وهوای مناسب تر نسبت به قسمت های جنوبی مخروط افکنه، از جمله عواملی است که باعث ایجاد شرایط محیطی مناسب در این مناطق شده است و قرار گیری غالب سکونتگاه ها در این منطقه و استمرار سکونت آنها، خود این امرا را تأیید میکند.
آشکارسازی تغییرات کاربری اراضی و پوشش گیاهی در شهر یاسوج با استفاده از سنجش از دور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصاویر چند طیفی سنجش از راه دور برای به دست آوردن درک بهتری از محیط زمین بسیار کارآمد می باشد؛ بنابراین باتوجهبه دگرگونی های گسترده درکاربریاراضیوپوششگیاهی،استفاده ازفناوریسنجشازدور به یکابزارمهمدر بررسی وپایشتغییراتبدل شده است. این پژوهش با هدف ارزیابی تغییرات کاربری و درصد پوشش گیاهی در شهر و نواحی پیرامون یاسوج انجام گرفت. بدین جهت با استفاده از تصاویر سنجندهTM ماهواره LANDSATبه تاریخ: 21 و 22 دسامبر سال های 1998 و 2010؛ 13 و 14 ژوئن سال های 1987و 2010، نقشه های کاربری و شاخص بهنجار شده پوشش گیاهی NDVI با استفاده از خوارزمیک بیش ترین شباهت، فاصله ماهالانویی و حداقل فاصله؛ طبقه بندی نظارت شده تهیه گردید.
نتایج نشان داد که بیشترین میزان مساحت در سال 1986 مربوط به کاربری بایر با 2/14 کیلومتر مربع و سپس کاربری مسکونی با 26/3 و فضای سبز با 15/2 کیلومتر مربع کمترین مقدار مساحت را به خود اختصاص داده اند، در مقابل در سال 2010 بیشترین میزان مساحت مربوط به کاربری مسکونی با 27/10 کیلومتر مربع و سپس کاربری بایر با 68/8 کیلومتر مربع و در پایان پوشش گیاهی با 66/0 کیلومتر مربع کمترین مقدار مساحت را در بر گرفته است. همچنین بیشترین میزان تغییرات در این بازه زمانی، مربوط به کاربری مسکونی با 157 درصد (افزایش 7 کیلومتر مربعی) است، اما شاهد روند کاهشی مساحت کاربری های بایر (52/5 کیلومتر مربع) و فضای سبز (49/1 کیلومتر مربع) در طی سال های 1986 تا 2010 می باشیم. همچنین با ترسیم حریم پنج کیلومتری پیرامون شهر، نقشه درصد شاخص پوشش گیاهی تهیه و نشان داد که مساحت درصد پوشش گیاهی بیش از 70 درصد 42/16 کیلومتر مربع و 60 الی 70 درصد 13/55 کیلومتر مربع کاهش و در مقابل مساحت درصد پوشش گیاهی کمتر از 60 درصد 56/71 کیلومتر مربع افزایش داشته است. همچنین ارزیابی دقت کلی خوارزمیک های پایش تغییرات در منطقه نشان داد که روش های بیشترین شباهت و فاصله ماهالانویی بیشترین دقت و روش حداقل فاصله کمترین دقت در استخراج کاربری های سه گانه مسکونی، بایر و فضای سبز دارد.
مدل سازی توسعه شهری با استفاده از رویکردهای پیش پردازش آماری و مدل پرسپترون چند لایه (نمونه موردی: کلان شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پایداری در توسعه شهری به علت سطوح بالای شهرنشینی تقریباً در کل بخش های جهان، به یک موضوع مهم تبدیل شده است. بنابراین برای رسیدن به توسعه پایدار شهری و همچنین تصمیم گیری بهتر برای جهت دهی توسعه در آینده، بازبینی دائمی فرآیندهای دینامیک شهری با توجه به توسعه در گذشته و پیش بینی آن در آینده، اجتناب ناپذیر است. هدف پژوهش حاضر، مدل سازی و پیش بینی توسعه کلان شهر تهران با استفاده از روش رگرسیون حداقل مربعات معمولی (OLS) و مدل شبکه عصبی مصنوعی (پرسپترون چندلایه (MLP)) با در نظر گرفتن دوره 11 ساله 1385_1374 است. برای این منظور ابتدا، معیارهای موثر در فرآیند توسعه شهری از سازمان های مربوط جمع آوری، آنالیز و آماده سازی شدند و نقشه های کاربری زمین برای سال های مورد نظر از تصاویر ماهواره لندست استخراج شد و با استفاده از داده های اتوکد سازمان نقشه برداری و نقشه های موجود بهبود داده شدند. سپس صحت سنجی نقشه ها و آشکارسازی تغییرات انجام شد. نتایج آشکارسازی تغییرات با ضریب کاپای 85/91% نشان می دهد که بیشترین افزایش مساحت در مناطق ساخته شده (38/5886 هکتار) و بیشترین کاهش مساحت در زمین باز (89/5328 هکتار) رخ داده است. بر مبنای این تغییرات و برای اجتناب از روش سعی و خطا در انتخاب بهترین ترکیب معیارهای ورودی به مدل، با استفاده از روش OLS پیش پردازشی روی این معیارها صورت گرفت. در مرحله بعد با در نظرگرفتن خروجی روش OLS، 11 متغیر مستقل بعنوان ورودی به مدل انتخاب شدند. سپس مدل سازی پتانسیل تبدیل کاربری برای سال 1396، با استفاده از روش MLP انجام شد و با روش زنجیره مارکف نقشه کاربری اراضی برای سال 1396 پیش بینی شد. در نهایت نتایج نشان داد که پیش بینی صورت گرفته نسبت به مطالعات گذشته به واقعیت های زمینی نزدیک تر است و بیشترین میزان توسعه در سال 1396 در بخش های شرقی، شمال غرب و غرب کلان شهر تهران رخ خواهد داد. 2- روش شناسی برای دستیابی به اهداف این مطالعه، ابتدا معیارهای موثر در فرآیند توسعه شهری از سازمان های مربوط جمع آوری، آنالیز و آماده سازی شدند. نقشه های کاربری زمین برای دوره مورد مطالعه (1385-1374) از تصاویر ماهواره لندست استخراج شد و با استفاده از داده اتوکد و نقشه های موجود بهبود داده شدند. سپس صحت سنجی نقشه ها و آشکارسازی تغییرات انجام گرفت و بر مبنای این تغییرات، به منظور اجتناب از روش سعی و خطا در انتخاب بهترین ترکیب معیارهای ورودی به مدل، با استفاده از روش OLS پیش پردازش روی این معیارها صورت گرفت. در مرحله بعد با در نظر گرفتن خروجی روش OLS، متغیرهای مستقل به عنوان ورودی به مدل انتخاب شدند. در نهایت، با استفاده از روش MLP مدل سازی پتانسیل تبدیل هر کاربری انجام گرفته و با به کارگیری روش زنجیره مارکوف نقشه کاربری اراضی برای سال 1396 پیش بینی شد.
ارزیابی فقر شهری در محلات اسکان غیررسمی شهر کرمانشاه با استفاده از مدل تحلیل عاملی (نمونه موردی محله دولت آباد و شاطرآباد سال 1385)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسکان غیررسمی، که به موجب شهرنشینی شتابان در جهان معاصر به وجود آمده است، نتیجه نابرابری های اقتصادی-اجتماعی است که در سطح مناطق شکل گرفته، که شهرها و خصوصاً کلان شهرهای کشور را با مشکلات فراوانی مواجه ساخته است. شهر کرمانشاه به عنوان یکی از کلان شهرهای کشور با پدیده اسکان غیررسمی مواجه است. از جمله سکونتگاه های اسکان غیررسمی در شهر کرمانشاه محله دولت آباد و محله شاطرآباد است که در این مقاله به ارزیابی، اسکان غیررسمی در این محلات پرداخته پرداخته شده است.
هدف از این پژوهش، ارزیابی اسکان غیر رسمی در شهر کرمانشاه است. که به این منظور از روش تحلیلی-کمی با رویکرد کاربردی برای انجام پژوهش استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش محله دولت آباد در حاشیه غربی و محله شاطرآباد در ضلع شرقی شهر کرمانشاه می باشد و برای این منظور از اطلاعات بلوک های آماری سال 1385 و از 30 شاخص که با روش های آماری به 3 عامل ترکیبی تبدیل شده و نتایج با بهره گیری از مدل تحلیل عاملی و با کمک نرم افزارهای Arc/Gis و Arc/View ارزیابی شده، استفاده گردیده است. نتایج به دست آمده، در محله دولت آباد حاکی از آن است که تعداد 20 بلوک معادل 1/11% درصد در وضعیت مناسب، 31 بلوک معادل 2/17% درصد نسبتاً مناسب، 57 بلوک معادل 7/31% درصد متوسط، 50 بلوک معادل 8/27% درصد نسبتاً نامناسب و 16 بلوک معادل 9/8% درصد نامناسب بوده اند. نتایج تجزیه و تحلیل برای محله شاطرآباد نمایانگر این است که تعداد 12 بلوک معادل 5/4 درصد نامناسب، 74 بلوک معادل 28 درصد نسبتاً نامناسب، 92 بلوک معادل 8/34 درصد متوسط، 60 بلوک معادل 7/22 درصد نسبتاً مناسب و 13 بلوک معادل 9/4 درصد مناسب شناخته شده اند. نتایج این مطالعه نشان می دهد که بلوک های شهر کرمانشاه مکانی برای تبلور تمایزات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و کالبدی است. این سکونتگاه ها جلوه فقر به شمار می روند که از لحاظ پویایی روند متفاوتی را طی می کنند. وجود نواحی نابرابر در فضای شهر کرمانشاه به جدایی گزینی فضایی، اجتماعی و اقتصادی منجر گردیده است. که ذکر این نکته لازم است که نتایج حاصله صرفاً با تکیه بر شاخص های مورد استفاده در این مقاله می باشد و در صورت عدم مشکلات آماری و به کار گیری شاخص های بیشتر این احتمال وجود دارد که نتایج تحت تأثیر قرار گیرد.
سنجش میزان امنیت فضایی شهروندی با استفاده از مدل های تصمیم گیری چندمعیاره (مطالعه موردی: مناطق سیزده گانه شهر مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه برقراری امنیت در فضاهای شهری یکی از دغدغه های عمده مدیران شهری است. امنیت شهری ممکن است بازتابی از ویژگی های مختلف فضای شهری نظیر کالبد، اجتماع، اقتصاد و سیاست باشد. با توجه به جرایم و پیچیدگی های در حال افزایش فضاهای شهری، تلاش برای دستیابی به شهر پایدار، سالم و خوب در گرو برقراری امنیت شهروندان معنا می یابد و این به معنای ساماندهی و چینش مطلوب کالبد، فضاهای اقتصادی، علل اجتماعی و نهادی برای کنترل فضاست. شهر مشهد یکی از کلان شهرهایی است که در سال های اخیر، شکوفایی اش در ابعاد مختلف مدیریت شهری نظیر زیرساخت ها، کالبد، منظر شهری و غیره، اعتبار ویژه ای بدان بخشیده است. مقاله حاضر به دنبال بررسی سطح امنیت فضایی شهروندان در مناطق مختلف شهر و رتبه بندی مناطق سیزده گانه براساس مهم ترین شاخص های مؤثر در شکل گیری امنیت فضایی در این مناطق است. برای این منظور با استفاده از روش تحلیلی توصیفی، و با ابزار پرسش نامه به گردآوری داده و تحلیل آن ها با نرم افزارهای SPSS و Excel اقدام شده و همچنین رتبه بندی مناطق با استفاده از تکنیک PROMETTE به عنوان یکی از تکنیک های تصمیم گیری چندمعیاره انجام شده است. نتایج حاکی از آن است که میزان امنیت فضایی از نظر شهروندان در مناطق ۱۲، ۱۱ و ۹ بیش از سایر مناطق شهر مشهد است که می شود دلیل آن را بافت کالبدی منظم، خوانایی بیشتر فضا، گشودگی و تراکم بافت، همگونی نسبی جمعیت به لحاظ اقتصادی و اجتماعی دانست.
ارزیابی نقش دفاتر فناوری اطلاعات و ارتباطات در توسعه روستایی مورد شناسی: بخش قره پشتلوی شهرستان زنجان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از اولویت های اساسی در توسعه روستایی، کاهش نابرابری بین شهر و روستا است و روستاییان به واسطه کمبود خدمات و امکانات ناچارند از طریق مراجعه مکرر به مراکز شهری، نیازهای خود را برطرف کنند. یکی از راه حل های برنامه ریزان روستایی، توسعه خدمات و برخی کارکردهای شهری در مراکز روستایی است؛ از جمله این خدمات، توسعه دفاتر فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) در مراکز روستایی است. به طوری که امروزه، 9721 دفتر ICT در روستاهای کشور فعالیت می کنند. بدین ترتیب، هدف این تحقیق ارزیابی نقش دفاتر ICT روستایی در توسعه روستایی بخش قره پشتلوی شهرستان زنجان است. روش تحقیق مقاله، توصیفی-تحلیلی است و برای گرد آوری داده ها از مطالعات میدانی و کتابخانه ای بهره گرفته شده است. جامعه آماری شامل 9 نقطه روستایی با 6417 نفر جمعیت در بخش قره پشتلو می باشد که دفاتر ICT روستایی در آنها مستقر است. حجم نمونه نیز با روش نمونه گیری کوکران، 95 نفر برآورد شد. برای تحلیل داده ها و آزمون فرضیات پژوهش، از تکنیک آزمون تک نمونه ای t و مدل تحلیل مسیر و با کمک نرم افزارهای SPSS، excel و ARC GISاستفاده شده است. در این تحقیق، شاخص های اقتصادی، اجتماعی، اطلاعاتی و خدماتی به عنوان متغیرهای مستقل و شاخص توسعه روستایی به عنوان متغیر وابسته درنظر گرفته شد و در سه بخش به بررسی نقش دفاتر ICT در توسعه روستایی پرداخته شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که ضریب تأثیر دفاتر فناوری اطلاعات و ارتباطات روستایی بر شاخص خدماتی 17.617، شاخص اطلاعاتی 9.898 ، و شاخص اقتصادی 8.810 بوده است. و این دفاتر با ارتقاء شاخصهای فوق، در روند توسعه روستا تأثیر گذاشته است. برای گسترش عملکرد این دفاتر در منطقه، توسعه زیرساخت های علمی، ارتباطی و فرهنگی و ارتباط بین نهادهای محلی با دفاتر ICT ضروری است.
رتبه بندی نواحی روستایی براساس میزان رضایت از کیفیت زندگی با استفاده از مدل تصمیم گیری کوپراس (مطالعه موردی: دهستان نورآباد، بخش مرکزی شهرستان دلفان، استان لرستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه کیفیت مکان زندگی انسان، یکی از مهم ترین حوزه های پژوهش های برنامه ریزی مکانی- فضایی در کشورهای مختلف است. این اهمیت، به دلیل تأثیرگذاری روزافزون پژوهش های کیفیت زندگی در پایش سیاست های عمومی و نقش آن به عنوان ابزاری کارآمد در مدیریت و برنامه ریزی مکانی است. هرچند ارتقای کیفیت زندگی در مقیاس های فردی و اجتماعی در سکونتگاه های روستایی، از دیرباز مورد توجه برنامه ریزان بوده است، اما در دهه های اخیر و با اولویت یافتن اهداف اجتماعی توسعه و تدوین آن ها در قالب برنامه های توسعه، به تدریج نگرش انسانی و جامعه شناختی دربارة کیفیت زندگی، به ادبیات توسعه و همچنین برنامه ریزی ها و سیاستگذاری های کلان کشورهای پیشرفته راه یافته است. هدف این پژوهش، سنجش و اولویت بندی شاخص های کیفیت زندگی در محدودة روستاهای دهستان نورآباد، شهرستان دلفان استان لرستان، با استفاده از شاخص های عینی و ذهنی است. داده ها با استفاده از پیمایش میدانی جمع آوری شدند. براین اساس، 240 خانوار از روستاهای مورد مطالعه به شیوة تصادفی ساده برای مطالعه انتخاب شدند. درادامه، از مدل تصمیم گیری کوپراس و شیوه های تحلیلی مربوطه، برای رتبه بندی شانزده روستای مورد مطالعه براساس میزان رضایت از کیفیت زندگی استفاده شد. نتایج نشان می دهد 9/39 درصد از ساکنان این روستاها، از شاخص های کیفیت زندگی ذهنی، کاملاً ناراضی و تنها 78/1 کاملاً راضی هستند. همچنین، براساس مدل تصمیم گیری کوپراس می توان گفت روستاهای خلیفه آباد، اکبرآباد و ظفرآباد، به ترتیب بالاترین و روستاهای هاشم آباد، سبزه خانی و محمدرضاآباد، به ترتیب پایین ترین سطح کیفیت زندگی را از دید جامعة نمونه دارند.
تحلیل کمی ناهنجاری سلسله مراتبی شبکه زهکشی و ارتباط آن با تکتونیک، مطالعه موردی: 10 حوضه آبخیز زاگرس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این تحقیق، شاخص های ناهنجاری سلسله مراتبی(∆a)، و تراکم ناهنجاری سلسله مراتبی (ga) 10 حوضه آبخیز محاسبه گردید و رابطه آنها با پارامترهای PAF (درصد عدم تقارن حوضه)، Bs (نسبت کشیدگی حوضه)، CR (ضریب گردواری حوضه)، R (شاخص انشعابات آبراهه ها)، Rb ( نسبت انشعابات)، Dd (تراکم زهکشی) و Df (فرکانس زهکشی) مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این تحقیق نشان می دهد که بیشترین مقدار شاخص ∆a مربوط به حوضه 7 (3.4) و کمترین مقدار مربوط به حوضه 1 (64/0) است. بالاترین مقدار شاخص ga نیز مربوط به حوضه 6 (12.1) و کمترین مقدار آن مربوط به حوضه 10 (1.54) است. بررسی رابطه بین پارامترها نشان می دهد که پارامتر های g a و∆a بعنوان شاخصهای معرف ناهنجاری شبکه زهکشی، بیشتر تحت تاثیر پارامترهای PAF ، Bs و CR قرار دارند. این موضوع نشان می دهد که ناهنجاری شبکه زهکشی حوضه های مطالعاتی کاملا تحت تاثیر درصد کج شدگی حوضه ها و کشیدگی حوضه ها قرار دارند به گونه ای که حوضه هایی که بیشتر کج شده اند و همچنین دارای شکلی کشیده هستند، دارای بیشترین مقدار ga و ∆a هستند. داده ها نشان می دهند که تراکم زهکشی و فرکانس زهکشی تاثیر زیادی بر مقدار ga و∆a ندارند. نتایج نشان می دهد که میزان فشردگی، بالاآمدگی و روند طاقدیسها کنترل کننده شکل حوضه های آبخیز، کج شدگی حوضه ها و ناهنجاری شبکه زهکشی هستند. با توجه به اینکه کج شدگی حوضه ها و شکل آنها تحت تاثیر خصوصیات چینهای زاگرس قرار دارد، می توان نتیجه گرفت که تکتونیک عامل تعیین کننده ای در مقدار شاخصهای ga و∆a محسوب می شود.
پهنه بندی خطر مخاطرات طبیعی در مناطق روستایی با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی با تأکید بر فاکتور زمین لغزش (مطالعه موردی: دهستان دو هزار شهرستان تنکابن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: به طور کلى هدف نهایى این مقاله بررسى و مطالعه زمین لغزش ها در راستای یافتن راه های کاهش خسارات ناشى از آن ها می باشد که همین امر لزوم تهیه نقشه پهنه بندی خطر زمین لغزش را ضرورت می بخشد.
روش: روش تحقیق در این مقاله از نوع کاربردی و رویکرد حاکم بر آن تحلیلی و کمی است و به منظور آماده سازی لایه ها در سامانه اطلاعات جغرافیایی، از 10 لایه اطلاعاتی شامل: نقشه های شیب، جهات جغرافیایی شیب، بارش، زمین شناسی، فاصله از گسل، عامل انسانی، لایه خاک به همراه ویژگی های فیزیکی و شیمیایی آن شامل: غلظت آهک، نمک (هدایت الکتریکی) و ph استفاده گردید. همچنین جهت پهنه بندی خطر وقوع زمین لغزش از روش بینا و مدل ارزش اطلاعاتی در محیط GIS استفاده شده است.
یافته ها: نتایج نشان می دهد 88/25 کیلومترمربع از کل دهستان موردمطالعه، دارای پتانسیل خطر خیلی کم، 09/54 کیلومترمربع، خطر کم،57/92 کیلومترمربع، خطر متوسط، 57/85 کیلومترمربع، خطر زیاد و 50/34 کیلومترمربع دارای پتانسیل خطر خیلی زیاد در دهستان دو هزار در شهرستان تنکابن می باشد که در این خصوص عامل انسانی به عنوان عامل اصلی در این رابطه محسوب می شود و با توجه به مطالعات انجام شده 13 روستا با جمعیت 7517 نفر در پهنه خطر خیلی کم، 15 روستا با جمعیت 5595 نفر در پهنه خطر کم، 33 روستا با جمعیت 15488 نفر در پهنه خطر متوسط، 26 روستا با جمعیت 9640 نفر در محدوده خطر زیاد و 16 روستا با جمعیت 5187 نفر در پهنه خطر خیلی زیاد قرار دارند.
محدودیت ها/ راهبردها: زمین لغزش ها رخدادهاى طبیعى بوده که تحت تأثیر عوامل مختلف باعث ایجاد خسارت به مناظر طبیعى، انسان ها و تأسیسات می شود. ازآنجاکه پیش بینی زمان رخداد زمین لغزش ها از توان علم و دانش فعلى بشر خارج می باشد، لذا با شناسایى مناطق حساس به زمین لغزش و رتبه بندی آن می توان تا حدودى خطرات ناشى از وقوع زمین لغزش را جلوگیرى نمود، لذا پایش مداوم مناطق حساس به زمین لغزش و رتبه بندی آن ها به عنوان راهبردی کارآمد در فرآیند مدیریت بحران توصیه می گردد.
راهکارهای عملی:انتظار می رود با شناسایی مناطق با پتانسیل بالای زمین لغزش از یک طرف مکان یابی روستاهای جدید با دقت بیشتر انجام شود و از طرف دیگر جهت بهسازی و بهبود کیفیت کالبدی روستاهای قرار گرفته در پهنه های پرخطر تصمیمات جدی اتخاذ گردد.
اصالت و ارزش: انتظار می رود نتایج این تحقیق ضمن افزودن بر غنای ادبیات موضوع، مسئولین ذی ربط را نیز در اتخاذ تصمیمات بهینه مدیریت بحران در مناطق مستعد زمین لغزش رهنمون باشد.
پراکندگی فضایی عوامل آب و هوایی در حوضه مرکزی و شمال ایران با استفاده از مدل های آماری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پهنه بندی آب وهوایی و شناخت نواحی همگن اقلیمی امری ضروری جهت آمایش سرزمین و برنامه ریزی های منطقه ای می باشد. هدف از این مطالعه مقایسه تفاوت های اقلیمی سه منطقه جغرافیایی ایران، ناحیه ساحلی خزر، ناحیه کوهستانی و ناحیه خشک داخلی که در محدوده استان های مازندران، سمنان، تهران، قزوین، قم و مرکزی جای می گیرد است. روش کار در این تحقیق، بررسی داده های آب و هوایی 56 ایستگاه سینوپتیک و کلیماتولوژی و 19 عنصر اقلیمی با استفاده از مدل های خوشه بندی و تحلیل عاملی است. بدین منظور یک ماتریس با ابعاد 19*56 و با آرایش R تشکیل و به عنوان پایگاه داده برای ناحیه بندی مورد استفاه قرار گرفت. با اعمال تحلیل عاملی بر مبنای تحلیل مولفه های اصلی و با چرخش متعامد واریماکس مشخص شد که در اقلیم این سه منطقه، چهار عامل رطوبتی، دمایی، غباری و تندری موثر می باشند که در مجموع بیش از 85 درصد از واریانس اقلیم منطقه را تبیین می کنند. با انجام تحلیل خوشه ای سلسله مراتبی و با روش ادغام وارد بر روی ماتریس نمرات عامل ها، چهار ناحیه اصلی و چندین خرده ناحیه شناسایی شدند. نواحی اصلی عبارتند از ناحیه گرم و خشک بیابانی، ناحیه کم بارش دامنه ای، ناحیه سرد و نیمه پربارش کوهستانی و در نهایت ناحیه معتدل و پر بارش. بررسی نواحی چهارگانه با شرایط محلی و منطقه ای نشان می دهد که همسایگی با منابع رطوبتی مانند دریای خزر و پیکربندی ناهمواری ها مانند ارتفاعات رشته کوه البرز نقش تعیین کننده ای در شکل گیری خرده نواحی شمال ایران دارند.
اولویت بندی صنایع تبدیلی و تکمیلی کشاورزی در شهرستان آذرشهر با روش ترکیبی دلفی و تاپسیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کشاورزی به عنوان مهم ترین فعالیت اقتصادی در شهرستان آذرشهر با مشکلات اساسی (عدم بازاریابی مناسب، بالا بودن ضایعات، پایین بودن قیمت محصولات و ...) روبه رو است. بخش اعظمی از این مشکلات با ایجاد صنایع فرآوری محصولات کشاورزی قابل حل است. هم چنین، بخشی از مشکلات اقتصادی و اجتماعی منطقه مانند، نبود اشتغال کافی، بیکاری پنهان و پایین بودن درآمد، با ایجاد چنین صنایعی فرآوری بهبود می یابد. کشاورزی در آذرشهر طبق آمار شهرستانی، سالانه بالغ بر یک میلیون تن محصولات زراعی تولید می کند و وجود مازاد تولید در برخی از تولیدات دامی و زراعی مثل انواع صیفی جات و انواع محصولات باغی، لزوم توجه به صنایع تبدیلی و تکمیلی را در این شهرستان نشان می دهد. این مقاله در پی اولویت بندی صنایع تبدیلی و تکمیلی بخش کشاورزی است و برای این هدف با اتکا به روش شناسی توصیفی- تحلیلی، ابتدا به شناسایی اهداف و سپس به اولویت بندی صنایع با استفاده از نظرات متخصصان و خبرگان و کارشناسان سازمان جهاد کشاورزی استان آذربایجان شرقی و شهرستان آذرشهر پرداخته شده و با روش ترکیبی دلفی و تاپسیس به این مهم ممارست شده است. نتایج تحقیق حاکی از این نکته است که در شهرستان آذرشهر بایستی صنایع مرتبط با فرآوری محصولات لبنی به دلیل مازاد تولید بیش تر و نیز مشکل فسادپذیری سریع این محصولات و پس از آن صنایع تبدیلی و تکمیلی مرتبط با محصولات باغی به دلیل نقش پراهمیت آن ها در استفاده بهینه از محصولات کشاورزی تولیدی منطقه، در اولویت قرار گیرند.
به کارگیری داده های سنجش از دور در آشکارسازی تغییرات پیچان رودی دلتای مند - بوشهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیچان رودها یکی از اشکال تیپیک ژئومورفولوژیک بوده که به دلیل مهیا بودن شرایط محیطی در سواحل جنوبی کشور ایران به طور متعدد مشاهده می گردند. این لندفرم های پویا و فعال تحت تأثیر دینامیک رودها و شیب آرام دلتاها در فاصله زمانی اندک، تغییرات فضایی شدیدی پیدا می کنند. در این مقاله سعی بر این است تا با استفاده از داده های سنجش از دور و پیمایش میدانی، تغییرات مورفولوژیک بستر رودِ مُند طیّ یک دوره 57 ساله در پنج بازه زمانی (1334- 1364- 1373- 1379 و 1391) استخراج و تحلیل شود. نتایج تحقیق نشان داد که در طی سال های 1334 تا 1391 تغییرات مورفولوژی بستر رود مند بسیار زیاد بوده، به طوری که در مصب رودخانه نزدیک به 5/3 کیلومتر جا به جایی بستر مشاهده گردید. مقایسه فضایی بستر رود در سال 1334 نسبت به سال 1391، بیانگر این مطلب بوده که 52/42 کیلومترمربع به کناره چپ اضافه شده در حالی که در کناره راست این مقدار 8/33 کیلومترمربع محاسبه گردید. شیب آرام دلتا (کاهش سرعت آب و به جاگذاری مواد رسوبی رود در بستر) ، پوشش گیاهی کناره و بستر رود (به دام انداختن رسوبات در بستر رود) و انسان (ایجاد سد در سطح حوضه آبریز مند، ساخت پل و سکوهای حفاظتی در کف بستر و انتقال آب رود به سایت پرورش میگو) از جمله عوامل مهم در تغییر بستر رود مند هستند.
پهنه بندی حساسیت وقوع زمین لغزش با مدل های آماری دومتغیره و منطق فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش تهیه نقشه حساسیت زمین لغزش برای حوضه آبخیز بالخلو در استان اردبیل و ارائه مدل مناسب برای منطقه مورد مطالعه می باشد. برای انجام این کار از مدل های آماری دومتغیره و عملگر گامای فازی استفاده شده است. جهت اجرای مدل از دو دسته اطلاعات 1) لایه زمین لغزش های رخ داده و 2) پارامترهای مستعد کننده زمین لغزش (سنگ شناسی، فاصله از گسل، فاصله از رودخانه، تراکم زهکشی، شیب زمین، جهت دامنه ها، کاربری زمین، فاصله از جاده، تراکم پوشش گیاهی(NDVI) و ارتفاع) استفاده شده است. در روش های آماری دومتغیره از دو مدل ارزش اطلاعاتی و تراکم سطح استفاده شد. همچنین از بین مقادیر مختلف گاما در نهایت با ارزیابی های انجام شده گامای 8/0 انتخاب شده و نقشه حساسیت زمین لغزش منطقه تهیه شد. نقشه های بدست آمده از سه مدل با شاخص زمین لغزش مورد ارزیابی قرار گرفت و در نهایت مشخص شد که مدل های ارزش اطلاعاتی، تراکم سطح و منطق فازی به ترتیب بیشترین قابلیت را برای پهنه بندی زمین لغزش در منطقه دارند. همچنین نقشه های به دست آمده نشان داد که نواحی غربی و جنوب غربی حوضه به دلیل وجود سازند های رسوبی، پادگانه های قدیمی و انواع ترکیباتی از رس، مارن، آهک و لاهار،کاربری کشاورزی و جهت شیب شمالی و شمال غربی، بیشترین حساسیت را برای وقوع لغزش دارا هستند.
پیش بینی تغییرات فصلی پارامترهای اقلیمی مناطق حفاظت شده در سال های 2011 تا 2039 با مدل HadCM3 (مطالعه موردی در استان همدان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مدیریت و برنامه ریزی در مناطق حفاظت شده ایران، مستلزم داشتن اطلاعات کافی از تغییرات آب و هوا، منابع آب و خاک و شرایط رشد و توسعه اکوسیستم ها و زیستگاه های حیات وحش در آینده است. اقلیم یکی از ستون های شکل گیری و اساس تغییرات این زیست بوم ها محسوب می شود. در پژوهش حاضر، داده های HadCM3 با استفاده از مدل LARS-WG و تحت سه سناریوی B1، A2 و A1B در منطقه حفاظت شده لشکردر ملایر در استان همدان ریز مقیاس نمایی شد. سپس تغییرات پارامترهای بارش، کمینه دما، بیشینه دما و تابش در سال های 2011 تا 2039 برای فصول مختلف پیش بینی گردید. نتایج نشان داد که بیشترین تغییرات بارش در فصول بهار و زمستان و بیشترین تغییرات مربوط به دما در فصول تابستان و بهار رخ می دهد. بیشترین تغییرات ساعات آفتابی در فصل تابستان و کمترین تغییرات در فصل پاییز و زمستان رخ خواهد داد. بارش در اکثر ماه ها روند افزایشی داشته که بیشترین آن در ماه های مارس، آوریل و دسامبر و کمترین آن مربوط به ماه های می و ژانویه است. پارامترهای هواشناسی دمای کمینه و دمای بیشینه در تمام ماه ها روند افزایشی خواهند داشت. تغییرات ساعت آفتابی در ماه های آوریل، اوت، سپتامبر و دسامبرکاهشی و در بقیه ماه ها افزایشی است. به طور کلی نتایج نشان می دهد با تغییر سناریوهای اقلیمی که ریشه در مدیریت انسانی دارد پارامترهای هواشناسی در فصل زمستان روند کاهشی بیشتری نسبت به سایر فصول خواهند داشت. این درحالی است که فصل تابستان همواره دارای روند افزایشی در این پارامترهاست. بنابراین شرایط رشد و نمو و فنولوژی گیاهان، حاصلخیری ماهیانه و سالیانه، متابولیسم میکروبی خاک و شرایط رطوبتی زیست بوم تغییر یافته، بنابراین لزوم تغییر برنامه های مدیریتی در 30 سال آینده این منطقه حفاظت شده ضرورت می یابد.
ارزیابی و پهنه بندی خطر ریزش با استفاده از مدل VIKOR (مطالعه موردی: حوضه آبخیز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ناپایداری دامنه ها و ریزش ها از خطرات اصلی در مناطق کوهستانی است. حوضه آبخیز آق لاقان چای با داشتن چهره کوهستانی و با توجه به وضعیت زمین شناسی، لیتولوژی و اقلیمی، عمده شرایط لازم جهت شکل گیری حرکات ریزشی را دارد. این پدیده همه ساله موجب به مناطق مسکونی، تخریب راه ارتباطی و رسوب زایی گسترده و پر شدن مخزن سد یامچی و بستر رودخانه از رسوب می شود. بنابراین هدف تحقیق حاضر تهیه نقشه پهنه بندی خطر ریزش است. در این مطالعه ابتدا با بررسی های میدانی و مطالعه منابع، دوازده عامل به عنوان عوامل مؤثر برای ایجاد ریزش در منطقه شناسایی شدند. این عوامل شامل شیب، جهت شیب، لیتولوژی، فاصله از جاده، فاصله از آبراهه، فاصله از گسل، فاصله از آبادی، بارش، تعداد روز های یخبندان، نوسان دما، کاربری اراضی و خاک است. سپس لایه ها اطلاعاتی توسط سامانه اطلاعات جغرافیایی تهیه گردید. تحلیل و مدل سازی نهایی با استفاده از روش ویکور به عنوان یکی از روش های تحلیل تصمیم گیری چند معیاره، انجام شد. در نهایت نقشه پهنه بندی در پنج طبقه با خطربسیار کم تا بسیار زیاد تهیه شد. طبق نتایج به دست آمده 12 درصد از مساحت حوضه در طبقه بسیار پرخطر و 48 درصد در طبقه پرخطر قرار دارد. طبقه بسیار پرخطر و پرخطر درمنطقه کوهستانی قسمت شمالی و جنوب غربی حوضه مورد مطالعه قرار دارد. این مناطق خطراغلب دارای شیب های بالای 40 درصد، دیواره های عمودی و پرتگاهی و سنگ های آتش فشانی و آذرین هستند. به طور کلی نتایج مطالعه نشان می دهد که حوضه آق لاقان چای دارای توان بسیار بالا از لحاظ رخداد حرکات ریزشی است. لذا انجام اقدامات حفاظتی، آبخیزداری و مدیریتی در حوضه مطالعاتی ضروری به نظر می رسد.
تحلیل فضایی مناطق شهری قم به منظور احداث پروژه مسکن اجتماعی با تاکید بر روش تحلیل سلسله مراتبی
حوزههای تخصصی:
مسکن اجتماعی به نوعی خاصی از تامین مسکن اطلاق می شود که اساساً توسط دولت ملّی یا محلی و با هدف خانه دار کردن گروه های کم درآمد صورت می گیرد. شهر قم یکی از شهرهای بزرگ ایران است که با توجه به جمعیت بالای آن نیاز به توجه در بخش مسکن دارد. یکی از مهم ترین عوامل در ایجاد و ساخت پروژه های مسکونی، مکان یابی بهینه آن می باشد. یکی از روش های تصمیم گیری، از طریق وزن دهی به معیارها روش سلسله مراتبی است. با استفاده از این روش، معیارها و زیرمعیارها رتبه بندی شده و گزینه های مناسب برای اتخاب مکان بهینه مشخص می شوند. این پژوهش به صورت کاربردی و به روش توصیفی - تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای صورت گرفته است. معیارها و ریزمعیارهای مؤثر در مکان یابی فضاهای مسکونی معرفی و درخت سلسله مراتبی معیارها ترسیم شده است. این معیارها در قالب پرسشنامه ای تنطیم و در بین کارشناسان شهری و مسکن شهرداری قم توزیع شد و برای محاسبه میانگین وزن های داده شده هر معیار و زیرمعیار، از مقایسه زوجی استفاده شده است. پس از انجام محاسبات مربوطه در فرایند تحلیل سلسله مراتبی، نتایج و خروجی مدل به گونه ای بود که منطقه ۸ مناسب ترین منطقه برای احداث پروژه مسکن اجتماعی تشخیص داده شد. مناطق ۲ و ۳ نیز پس از منطقه ۸ در اولویت های بعدی قرار می گیرند. در همین راستا، مناطق ۵ و ۶ و ۷ نامناسب ترین مناطق در مکان یابی و احداث این پروژه می باشند.
ارزیابی زمین ساخت حوضه های آبریز با استفاده از اختصاصات ژئومورفولوژیک در قالب الگوی TecDEM (مورد مطالعه: حوضه آبریز رودک در شمال شرق تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت نواحی زمین ساختی فعال، به ویژه در زون های ساختاری همگرا به سبب قابلیت مخاطره آمیز بودن شایان توجه آنها اهمیت زیادی دارد. از سوی دیگر، به دلیل محدودیت های فیزیکی، بررسی های میدانی در این نواحی با توپوگرافی خشن و متعارض، دشوار است. در این پژوهش، با استفاده از روش های دورسنجی، ژئومورفومتری و کارهای میدانی، اختصاصات مورفومتریک و ژئومورفولوژیک حوضة رودک در شمال شرق تهران در قالب الگوی TecDEM که در نرم افزار متلب[1] اجرا شده، از داده های رقومی (الگوی رقومی ارتفاع) استخراج و تجزیه و تحلیل شده است. در این الگو، از شاخص های نو مانند چولگی و کشیدگی نمودار هیپسومتری، شاخص فرورفتگی q، شیب S و نقشة همپایة IsoBase MAP بهره گرفته شده است. نتایج بررسی و تجزیه و تحلیل عناصر ساختاری مورفوتکتونیکی استخراج شده مانند نیمرخ طولی رودخانه، جهت های جریان، مورفولوژی حوضة آبریز، نقطه های عطف و تغییر شیب، منحنی های هیپسومتری و مقدار کشیدگی و چولگی آن که حاصل کنش و واکنش نیروی های زمین ساختی است، بیان کنندة تغییرات مورفوتکتونیکی فعال حوضه و کنونی آن است. نتایج بررسی ها در قالب الگوی TecDEM، پژوهش های میدانی و شواهد به دست آمده از طریق داده های ایستگاه ژئودینامیک گرمابدر، درستی الگو را در نشان دادن شرایط نئوتکتونیک مناطق نشان می دهد.
ارزیابی عملکرد شبکه عصبی مصنوعی در پیش بینی خشکسالی هواشناسی در شمال غرب ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خشکسالی یکی از مخرب ترین بلایای طبیعی در جوامع بشری محسوب می شود که می تواند تاثیرات جبران ناپذیر کشاورزی، زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی به همراه داشته باشد. بنابراین آگاهی از وقوع خشکسالی می تواند در کاهش خسارات موثر باشد. در این پژوهش، به منظور مدلسازی و شبیه سازی شدت خشکسالی در طول یک دوره آماری 37 ساله (1350- 1386) در 21 ایستگاه بارانسنجی واقع در ناحیه نیمه خشک سرد شمال غربی ایران از شبکه عصبی مصنوعی بهره گرفته شد. داده های ورودی به شبکه شامل میانگین بارش سالیانه و نیز شاخص دهک بارش سالیانه برای تمامی ایستگاه ها بوده که 80% داده ها برای آموزش شبکه (1350-1379) و20% باقیمانده برای تست و اعتبار سنجی شبکه (1380-1386) انتخاب گردید. سپس عمل پیش بینی خشکسالی توسط الگوریتم آموزش دیده شده توسط شبکه عصبی مصنوعی و بدون استفاده از داده های واقعی و مشاهداتی، برای سال های 1387 تا 1391صورت گرفت. معماری مطلوب شبکه به صورت مدل پرسپترون با سه لایه پنهان، الگوی پس انتشار خطا و تابع محرک سیگموئید به همراه 10 نرون در لایه میانی انتخاب گردید. نتایج حاصله نشان داد که شبکه عصبی مصنوعی به خوبی قادر به پیش بینی روابط غیر خطی بارش و خشکسالی بوده بطوریکه با همبستگی بیشتر از 97% و خطای کمتر از 5% مقادیر شاخص دهک بارش را پیش بینی نموده و نتایج حاصل از این پیش بینی بطور زیادی منطبق با مقادیر واقعی می باشد. از این رو با استفاده از این روش می توان وضعیت خشکسالی را در سال های آتی پیش بینی کرده و در مدیریت و بهره وری منابع آب و نیز مدیریت خشکسالی و تغییرات اقلیمی از این روش بهره جست.
شبیه سازی رواناب و بار رسوب حوزه آبخیز رودخانه هراز مازندران با بهره گیری از الگوی SWAT(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به احداث سد در خروجی حوضة آبخیز هراز با مساحت 401 هزار و 927 هکتار، شبیه سازی رواناب و رسوب حاصل از بارش حایز اهمیت است. برای این منظور، از الگوی SWAT استفاده شد. واسنجی الگو به منظور شبیه سازی رواناب برای سال های 1995 تا 2004 انجام گرفت و با استفاده از نمایه های آماریR2، NS و MSE ارزیابی شد. نتایج نشان داد مقادیر آماره ها به ترتیب در ایستگاه های کره سنگ 80/0، 77/0 و 93/20، چلاو 75/0، 73/0 و23/1، رزن 79/0، 75/0 و 91/5 و پنجاب 68/0، 55/0 و 7/2 بود. همچنین، واسنجی رسوب در ایستگاه کره سنگ برای سال های 2002 تا 2006 صورت گرفت و به ترتیب مقادیر آماره ها 61/0، 60/0 و 60 هزار تن به دست آمد. به منظور اعتبارسنجی نتایج، این الگو برای سال های 2005 تا 2009 اجرا شد. مقادیر ضرایب آماریR2،NS و MSE به ترتیب در ایستگاه های کره سنگ 87/0، 75/0 و 17/10، چلاو 83/0، 77/0 و 21/0، رزن 81/0، 72/0 و 34/1 و پنجاب 75/0، 70/0 و 67/0 بود. برای اعتبارسنجی بار رسوب نیز از آمار سال های 2007 و 2008 استفاده شد که به ترتیب مقادیر 68/0، 53/0 و 136 هزار تن به دست آمد. نتایج نشان دهندة زیاد بودن دقت شبیه سازی دبی جریان به ترتیب در ایستگاه های کره سنگ، رزن، پنجاب و چلاو است.
بررسی تغییرات خط ساحلی با استفاده از روش پلی گون تغییرات محدوده موردمطالعه : قاعده دلتای سفیدرود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مدیریت پایدار سواحل مستلزم آگاهی از روند تغییرات خط ساحلی است و آشکارسازی تغییرات خط ساحلی می تواند در شناسایی و تجزیه وتحلیل میزان جابجایی خطوط ساحلی کمک نماید. هدف از این تحقیق بررسی تغییرات خط ساحلی قاعده دلتای سفیدرود با استفاده از روش پلی گون تغییرات طی شش دهه گذشته می باشد. برای دستیابی به این هدف، اطلاعات دبی و رسوب سفیدرود، باد و نوسانات تراز آب به همراه عکس هوایی1955 به مقیاس 55000/1، تصاویر ماهواره ای TM سال 1989ماهواره لندست و تصویر 2014 ماهواره اسپات از نرم افزار گوگل ارث به عنوان ابزار و داده های اصلی پژوهش بهره گرفته شده است. روش کار استفاده از پلی گون تغییرات در سنجش میزان تغییرات خطوط ساحلی در سه مقطع زمانی می باشد. در این تحقیق ابتدا عکس هوایی سال 1955 با روش تصویر به تصویر و با مشخص نمودن نقاط نظیر تصویر گوگل ارث سال 2014، در نرم افزار ENVI زمین مرجع شد. سپس با تفسیر بصری، خط ساحلی در عکس هوایی و تصویر سال 2014 ترسیم شدند. اما با توجه به ماهیت رقومی تصویر سال 1989، جهت بارز سازی تصویر مذکور با اجرای شاخص NDVI و محاسبه پیکسل های کوچک تر از صفر، منابع آبی محدوده موردمطالعه مشخص شد و در محیط ArcGIS خط ساحلی فوق الذکر استخراج گردید تا در ادامه تصاویر به صورت زوجی تجزیه وتحلیل شوند. نتایج نشان می دهد که نوسان تراز آب دریای خزر، شدت و ضعف آورد رسوب از رودخانه سفیدرود در مقاطع زمانی مختلف و انجام عملیات شاس طی سال های 1998-1981 از عوامل اصلی ایجاد تغییر در قاعده دلتای سفیدرود می باشد. همچنین نرخ مثبت تغییرات طول خط ساحلی در روش پلی گون تغییرات، از ادامه روند دلتاسازی سفیدرود طی 60 سال اخیر حکایت دارد.